واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بعد از حذف الي نويسنده:علي خوشدوني حذف شخصيت در فيلمنامه «درباره الي» : فيلمنامة درباره الي از سه مسير اصلي روايي به اين شرح شكل گرفته است: 1. ابتدا تا حذف فيزيكي و ابهامآميز الي 2. بعد از حذف الي تا ورود نامزد الي به طرح 3. از اضافه شدن نامزد الي تا انتها در بسياري از آثار شخصيتمحور، حذف فيزيكيِ شخصيت امكاني ميشود براي پردازش ساير شخصيتها. درباره الي... نيز از اين ساختار پيروي ميكند، اما با استدلالي كه به دنبال خواهم آورد، بايد بگويم مسئلة حذف شخصيت در اين فيلمنامه فراتر از آن است كه تنها يك امكان براي كنكاش در شخصيتهاي ديگر باشد. برگرديم به ابتداي نقدم. مسير اول روايي از ابتداي فيلمنامه تا حذف فيزيكي و ابهامآميز الي را شامل ميشد. مهم ترين نكته در تفكيك مسير اول و دوم روايي سير وقايع است. فيلمنامه تا قبل از حذف شخصيت، فضايي شاد از تعدادي دوست كه به اتفاق همسر و بچههايشان به مسافرت آمده اند، ترسيم ميكند. هنوز هيچگونه طرح داستاني شكل نگرفته است و تنها مسئلة آشنايي الي و احمد مطرح است كه البته گرهاي در كار نيست و فعلاً ابهامات بالقوه زندگي شخصي الي از يك ابهام صرف فراتر نرفته است. تا قبل از حذف الي ساير شخصيتها به استثناي خود الي فقط تجمعي از نقشها در يك گروه دوستانهاند و هنوز منحصر به خود نشدهاند. الي كنار ساحل بادبادك بازي ميكند و اين پاياني است براي حضور فيزيكي او در فيلمنامه. حال همة آن مؤلفههاي ترسيم شده در مسير اول روايي دگرگون ميشود. فضاي شاد معكوس به فضاي غم و اندوه ميشود. نقشها به واسطة حذف الي به نوبت از موقعيت صرفاً تشكيلدهنده يك گروه دوستانه خارج و وارد مسير شخصيتپردازي ميشوند. حالت تعادل اوليه با اين واقعه از بين ميرود و ابهامات بالقوه شخصيت الي بعد از اين حادثه در روند شخصيتپردازي سايرين بالفعل ميشود. نتيجه اين كه حذف شخصيت در اين متن نه تنها امكاني است براي شخصيتپردازي سايرين، بلكه اساساً خميرماية شكلگيري طرح است. جمع همة دگرگونيها نمايانگر اين است كه بعد از حذف الي، مسير روايي عوض ميشود. شخصيت الي با ابهامات قابلتوجه شخصيتي معرفي ميشود؛ ابهاماتي نظير چرا به مادرش ميگويد به كسي نگويد كه شمال آمده است؟ يا اينكه دليل اين همه اصرار براي زود برگشتن چيست؟ و... اين ابهامات را داشته باشيد؛ حال الي غيبش زده. براي نجات دادن آرش به دريا افتاده و غرق شده؟ اصلاً درون آب نرفته؟ تعمداً خود را به آب انداخته و قصد خودکشي داشته؟ و يا سؤالاتي كه مخاطب همراه با ساير شخصيتها جوابي براي آنها ندارد. ساير شخصيتها در تكاپوي يافتن كشف حقيقت از اينكه چه بلايي سر الي آمده قرار ميگيرند. روشن كردن ابهام سرنوشت الي بستري ميشود تا ابهامات اوليه كه اشاره كردم (ابهامات زندگي شخصي الي) كاركرد دراماتيك خود را پيدا كند. در اين بين (فاصلة زماني بين حذف الي تا قبل از ورود نامزد الي) ماجراي كشف اتفاقي كه براي الي بوجود آمده، منجر به مشكلاتي بين افراد گروه ميشود و آن رابطة به ظاهر دوستانه اگرچه هيچگاه از هم نميپاشد، اما دچار تعارضهايي درخور توجه ميشود. بين سپيده و شوهرش (امير)، امير و احمد، شهره و شوهرش، شهره و سپيده و... اين تعارضها به خوبي تا چند سكانس محدود بعد از حذف الي آشكار ميشود و فيلمنامه نيازي به تشديد اين تعارضها ندارد، مثل صحنة كتك خوردن سپيده توسط شوهرش كه تنها جنبة تشديد يك واقعة آشكار شده را دارد و از ديد من كاركرد مطلوبي ندارد. زمانيكه نامزد الي وارد متن ميشود، اينبار شرايط به گونهاي ديگر تغيير ميكند و شخصيتها مجدداً به همان حالت بخش اول داستان برميگردند. ديگر مسئلة شخصيتپردازي فرد بهفرد مطرح نيست و ما باز گروهي از تعدادي دوست را داريم. فقط يك استثناء وجود دارد و آن سپيده است. براي اعضاي گروه، از بدو ورود نامزد الي به ويلا، ديگر سرنوشت الي دغدغه نيست، بلكه اينكه چگونه با نامزدش مواجه شوند و چطور از مهلكه رهايي پيدا كنند مطرح ميشود. سپيده در اين بخش شخصيتمحوري متن ميشود و با يك بحران دروني از اينكه چه جوابي بايد به نامزد الي بدهد روبروست. او يا بايد آبروي الي را بخرد يا همسر و دوستانش را از اين مهلكه نجات دهد. انتخاب هريك از اينها ظاهراً بايد نقطة اوج فيلمنامه را بسازد. در يك خوانش جواب سپيده نقطة اوج داستان است و اين اتفاق به درستي و هوشمندانه افتاده است، با اين استدلال كه بعد از حذف الي مخاطب رفتارهايي از روابط اين گروه دوستانه ميبيند كه در تناقض نسبي با بخشهاي اولية فيلم هستند و گاهي حتي تا جايي پيش ميرود كه سستي در برخي روابط اعضاي گروه با يكديگر مشاهده ميشود كه نتيجهاش به درستي جواب سپيده است كه از ديدگاه خودش مصلحت را به حقيقت ترجيح ميدهد؛ عملي كه در طول فيلمنامه از ساير شخصيتها كم شاهدش نبوديم. در خوانش ديگر نقطة اوج داستان به درستي طراحي نشده؛ آنهم با اين استدلال كه برآمده از سير منطقي وقايع نيست. در ابتدا مسئلة آشنايي احمد و الي بيشترين رخنمايي را دارد، بعد مرحلة پردازش شخصيتها در روابط با هم. البته در بستر كشف سرنوشت الي و فقط در دو سكانس پاياني است كه سپيده چنين محوريت نقشي پيدا ميكند، به عبارت ديگر بحران دروني سپيده، خاصيت شخيتوار ديگر اعضاي گروه را خنثي ميكند. وقايع طوري ترتيب داده شده بود تا آنها از حالت صرفاً اعضاي يك گروه خارج شوند و از هريك شخصيت هاي منحصر بهخود ساخته شود، اما يكباره آنهم به صرف اينكه سپيده الي را دعوت كرده است، از آن موقعيت شخصيتوارگي خارج ميشوند و چند سكانس پاياني و كليدي فيلمنامه اساساً فقط دو شخصيت سپيده و نامزده الي را در خود جاي داده است. زاوية ديد در اين فيلمنامه از داخل اين گروه دوستانه است و نامزد الي را يك شخصيت بيرون از اين زاوية ديد ميبينيم. اما در برخي صحنههاي پاياني او نقش تكاملي خود را براي اين گروه از دست ميدهد و خود محوريت مييابد، كه اين موضوع هم به فيلمنامه لطمه زده است. كشف حقيقت در اين فيلمنامه ابزاري است براي ساختن هر نوع موقعيتي كه بتوان كنكاشي در شخصيتها صورت داد و خود اين ابزار نتيجة تزريق به نسبت هوشمندانة ابهاماتي به شخصيت الي و واقعة حذف فيزيكي اوست. منبع:نشريه فيلم نگار؛ شماره82
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 385]