واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جهاني شدن، حقوق بشر وگفتگوي تمدن ها(3) نویسنده: دكتر محمد علي بصي گفتگوي تمدن ها به عنوان يك راه حل عملي جهت كاهش آثار منفي جهاني شدن بر حقوق بشر آنچه مسلم است جهاني شدن چه به صورت يك روند( موافقان) چه به صورت يك پديده ( مخالفان) درحال شكل گيري است . اگر جهاني شدن آثار مثبت بر حقوق بشر داشته باشد، گفتگوي تمدن ها مي تواند اين آثار مثبت را به صورت برابر تر بين تمدن هاي شمال وجنوب تقسيم كند واگر آثار منفي بر حقوق بشر داشته باشد مي تواند آثار منفي آن را درشمال وجنوب كاهش داده يا حداقل براي تمدن هاي جنوب اين آثار منفي را كمتر كند. آنجه باعث نگراني هاي دولت هاي جنوب از جمله ما ايرانيان است آثار منفي جهاني شدن بر همين حداقل حقوق بشر موجود مني باشد كه ما كشورهاي جنوب بايد تلاش نماييم ، درجهاني شدن از حاكميت يك مركزيت مالي اقتصادي جهاني به دست سرمايه داران وشركت هاي چند مليتي دراين دهكده جهاني ممانعت به عمل آورده ويا دسته كم سلطه يابي آنها را به حداقل كاهش دهيم . مسئله اي كه درصورت تحقق آن بيشترين لطمه حقوق بشري را به ملت هاي جنوب مي زند وحداقل لطمه را به ملل شمال وارد خواهد كرد. بنابراين با معيارهاي پذيرفته شده جهاني از قبيل دموكراسي ومردم سالاري، تامين حقوق بشر جهاني وجامعه مدني جهاني بايد تلاش گردد تا نقش محوري حركت وحاكميت به ملت ها ومردم جهان كه اكثريت آنها دردولت هناي جنوب مستقر هستند داده شود. به اينصورت كه با عنوان دموكراسي واقعي جهاني بايد ارزش هاي مردم سالاري واقعي مستقر گردد تا حد اكثر سود يعني استقلال، توسعه ورشد حداقل ضرريعني زير سلطه رفتن، عقب ماندگي وتبعيض شكال گيرد گفتگوي تمدن ها همچنين مي تواند جوهره واقعي حقوق بشر جهاني كه صلح وعدالت است را بين تمدن هاي شمال و جنوب به اجماع وقبول عمومي مطلوب تر از امروز برساند كه وقتي دراجزاء كوچكتر آن به اجرا درآيد مي تواند جنبه هاي مختلف حقوق بشر جهاني را گسترش دهد. اين تنها راهي است كه ملل مورد تهديد شمال وجنوب به طور اعم وملت هاي جنوب به طور اخص مي توانند انجام داده ونبض حركت وحاكميت را دردست خود گرفته واز بازي گيري شركت ها ونهادهاي مالي اقتصادي جهاني كه درصورت سلطه آنها همگي متضرر مي شوند( مثل دوران استعمار قديم وجديد) جلوگيري نمايند . به عبارت ديگر ، حد اكثر همه ملت ها وحداقل ملت هاي جنوب با همبستگي دراين مورد مي توانند حقوق برابري نسبت به شمال درمسئله جهاني شدن كسب نمايند. به سخن ديگر، گفتگوي تمدن ها مي تواند ملت ها را به صورت حكومت جهاني مردم سالار وارد عرصه جهاني شدن ومشكلات آنهارا راحت تر حل نمايد . بدين صورت كه اين جريان درحال شكل گيري را ازدست افراد ، شركت هنا، نهاد ها وموسسات مالي – تجاري كه منطق وانگيزه آنها صرفا كسب سود ومنفعت بيشتر است وكمتر به حقوق بشر توجه دارند خارج كند يا حداقل كنترل آنها را بر دهكده جهاني كاهش داده ونقش حاشيه اي به آنها اعطا نمايد(32) اين مهم به بهترين نحو با گفتگوي تمدن ها قابل تحصيل خواهد بود. بدينن ترتيب با پي گيري اجراي اين طرح حداكثر مي توان با آگاه كردن وجدان هاي خفته بشريت درشمال وجنوب، آنها را براي توقف استعمار احتمالي جديدبه نام جهاني شدن ( توسط نهادها وشركت هاي مالي تجاري) آن ها آماده كرد و.حداقل با بسيج ملت هاي جنوب جهت كاهش عوارض احتمالي ناشي از آن را به حركت واداشت . بدين صورت كه به تمدن هاي جنوبي وشمالي آگاهي داده وگوشزد شود كه اگر آثار منفي احتمالي حقوق بشر درجهاني شدن به وجود آيد، همه بشريت بايد احتياط كرده، آن را خنثي ويا آثار آن را به حد اقل برسانند ، قبل از اينكه اين آثار زندگي آنها را ( خصوصا دردول جنوب ) بيشتر تخريب كند . درگفتكوي تمدن ها از نمايندگان يك تمدن فقط نمي توانند دولت ها باشند درواقع بايدازهر طبقه ، قشر، گروه وفرد نمايندگاني به صورت مستقيم وغير مستقيم دراين امر وارد فعاليت شوند اين مذاكره مي تواند از يك طرف ميان تمدن هاي شمال وجنوب واز طرف ديگر ميان تمدن هاي جنوب ( مثل مصر- ايران – هند- چين ) پيگيري شده تا اتفاق نظر پديد آورده وآنها به صورت متحد با نمايندگان تمدنهاي شمال ( مثل ايتاليا- فرانسه – انگليس- آمريكا- روسيه ) مذاكره نمايند . به عنوان مثال، براي حقوق زن، كودك وخانواده نمايندگاني از ميان آنها با نمايندگان مشابه خود درديگر تمدن ها وبراي دفاع از حقوق كار وكارگر وتوليدنمايندگان همين اقشار وبراي دفاع از حقوق اقتصادي- تجاري نمايندگان شركت ها و موسسات تجاري وبراي حقوق سياسي- نمايندگان دولت ها وبراي دفاع از حقوق فرهنگي – مذهبي ، نمايندگان مذهبي دانشگاهي دراين روند وارد شوند. شايد بتوان گفت كه دراين روند نمايندگان فرهنگي علمي صنعنتي وخصوصا مذهبي نقش برجسته تري را بر عهده بگيرند. بدين صورت كه همان گونه كه مذاهب واديان گاه براي تشديد درگيري ها نقش دارند، مي توانند درصلح جهاني وحقوق بشر نيز نقش كليدي بازي كنند بدين صورت كه دراين گفتگو اديان به سياست وفرهنگ كمك نمايند تاتعريف متفق عليه اي براي حقوق بشر جهاني ارائه شود وآموزش دهند كه چنين حقوق بشري درعمل چگونه بايد محترم شمرده واجرا شود. اديان به طور اعم واديان الهي به طور اخص مي توانند سه گام كليدي دراين زمينه بردارند: 1- تحمل ميان مومنين ومعتقدين اديان مختلف ايحاد نمايند. 2- گام عملي مذاكره وگفتگو را ميان پيروان خودايجاد نمايند. 3- ارزش هاي مشترك اديان را تقويت نمايند . ارتباط اديان وحقوق بشر نيز دراين زمينه پياده شدني خواهد بود، بدين ترتيب كه اعتقادبه حقوق بشر كه همه مثبت به آن اتفاق دارند واجراي آن مي تواند همزيستي مسالمت آميز ميان اديان را سبب شود.(33) نتيجه گيري با طرح تعاريف جهاني شدن به يك تعريف مشترك يعني اينكه دربستر گسترش ارتباطات واطلاعات،آزادي جابه جايي ثروت ، كالا، نيروي كار واطلاعات رخ خواهد داد دست يافتيم وبيان كرديم كه اين مسئله به ايجاد يك جامعه جهاني واحد منجر خواهد شد. همچنين تاريخچه جهاني شدن را درانديشه هاي فلاسفه ، اديان، سياستمداران وايدئولوژي ها كنكاش نموديم ومطرح كرديم كه كدام نهاد هاي بين المللي رسمي، غير رسمي( جامعه ملل، سازمان ملل، شوراي روابط خارجي آمريكا، گروه بيلدلبرگ وكميسيون سه جانبه ) دراين مسئله نقش اصلي ايفا نموده اند. مباني اصلي حقوق بشر پذيرفته شده فعلي را توسط اكثر دول عضو سازمان ملل اشاره نموده ( مثل حقوق فردي، اجتماعي ، اقتصادي، سياسي وآزادي مذهبي) وآثار مثبت ناشي از جهاني شدن را بر حقوق بشر از جانب طرفداران جهاني شدن عنوان كرده وگفتيم كه آنها اين مسئله را بك روند 400 ساله مي دانند كه نتيجه آن برابري ورشد بيشتر حقوق بشر درشمال وجنوب خواهد شد . درحالي كه درمقابل آنها مخالفان جهاني شدن آثار منفي ناشي از جهاني شدن بر حقوق بشر را مطرح نمودند .مطرح شد كه آنها معتقدند جهاني شدن ادامه روند سلطه استعماري بوده وپديده شركت هنا ونهاد هاي مالي تجاري جهان سرمايه داري است كه به تقويت روند سلطه استعمار قديم وجديد منجر شده ودركل اين پديده به نقض حقوق بشر جهاني ( با ايجاد فاصله طبقاتي دردول شمال وجنوب) منجر گرديده وبه طور اخض به حقوق بشر دول جنوب لطمه مي زند . طرح گفتگوي تمدن ها با وساطت نمايندگان مختلف تمدني يعني نمايندگان افراد، گروه ها ، موسسات ودولت ها ( مانند نمايندگان ونخبگان حقوقي، سياسي، علمي مذهبي وفرهنگي) مي تواند دراين جريان نقش كليدي بازي كرده ، آثار مثبت حقوق بشر ناشي از آن را بين شمال وجنوب برابر نمايد ويا آثار منفي احتمالي جهاني شدن بر حقوق بشر را به طور كلي كاهش داده وبه طور خاص از حقوق بر دول جنوب حمايت نمايد. بدين صورت كه با وارد كردن ملت ها درمركز اين روند يا پديده به مقابله با حاكميت وسلطه يابي شركت ها وسازمانهاي مالي اقتصادي درمركز اين دهكده جهاني پرداخته وآثار منفي حقوق بشري آن را به حداقل تقليل دهيم. پی نوشت ها : 32.see, Martin Upchurch The State and Globalization Mansell, London and New Yorl, 1999, pp. 58-113. 33.Reijo. E. Heinonen, “Religious and The Human Rights Education,” The lranian Journal of International Affairs, IPIS, vol, Xll, No. 2,Sum. 2000 pp,259-261. منبع:www.lawnet.ir
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]