واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: فلسفه تکلیف 1
یکی از مسائلی که از دیرباز ذهن متکلمان مسلمان را به خود مشغول کرده است مسئله «تکلیف» است. چرا انسانها از سوی خداوند مکلف شدهاند؟ تکلیف چیست و چه شرایطی دارد؟ این مسئله در دین اسلام از آنجا مورد توجه قرار گرفت که دین اسلام از ادیان صاحب شریعت محسوب میشود. اما امروزه در کلام جدید و فلسفه دین مباحثی مشابه این بحث در میان متکلمین جدید رواج دارد که تحت عنوان «ضرورت دین» قرار میگیرد. تکلیف در لغت به معنای «مشقّت» است. در کتاب «معجم الوسیط» تکلیف چنین تعریف شده است؛ «به معنای ایجاب و الزام امر دارای مشقت بر دیگری است» (ابرهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ج 2-1، ص 795)تکلیف در اصطلاح عبارت است از: «إنه بعث من تجب طاعته ابتداءً علی ما فیه کلفه و مشقه» «بعث و فرمان کسی که اطاعت از او ابتداءً واجب است، به فعلی که با کلفت و مشقت همراه است» (ابن میثم بحرانی، قواعد المرام، ص 114)«حدّه ارادهی من تجب طاعته علی جههی الابتداء ما فیه مشقهی به شرط الاعلام» اینکه کسی که اطاعتش ابتدائاً واجب است [خداوند] اراده کند به چیزی که انجامش با مشقت همراه است، به شرطی که [این تکالیف را] اعلام نماید. (علامه حلی، کشف المراد، صص 438-437)به زبان سادهتر، تکالیف افعالی هستند که خداوند متعال اراده میکند که افراد بشر (تنها کسانی که واحد شرایط خاصی هستند: مکلّفین) آنها را انجام یا ترک کنند. تکالیف از طریق «شریعت» بر بشر نازل شدهاند. بنابراین تکالیف الهی را میتوان از طریق شرایع الهی دریافت. پیامبران در این میان نقش واسطه را بازی میکنند. تکلیف به معنای واقعی تنها در برابر خداوند متعال معنا دارد. درواقع میتوان گفت نسبت مکلّف بودن نسبتی است که تنها میان انسان و خدا برقرار میشود. در تعاریف بالا نیز تکلیف را مشروط به «ارادهی الهی» میداند. یکی دیگر از قیودی که در اکثر تعاریف «تکلیف» دیده میشود قید «من جههی الابتداء» است. متکلمان اسلامی با این قید میخواهند به این نکته اشاره کنند که تنها خداوند است که فی نفسه مطاع و شایستگی خلق تکالیف را دارد. به عبارت دیگر انسان تنها در برابر خداوند مکلّف است. تکلیف انسان در برابر پیامبران نه یک تکلیف ابتدایی بلکه تکلیفی ثانوی است. یعنی خداوند تکالیف را به پیامبر اعلام میکند و انسانها تکالیف را از پیامبر دریافت میدارند. پیامبران از آنرو که تکالیف الهی را به انسانها اعلام میکنند مطاع هستند. هیچ موجودی در عالم به غیر از خداوند متعال حق تعیین تکالیف شرعی را ندارد. اینکه کسی که اطاعتش ابتدائاً واجب است [خداوند] اراده کند به چیزی که انجامش با مشقت همراه است، به شرطی که [این تکالیف را] اعلام نمایدیکی دیگر از ویژگیهایی که در تعاریف بالا به آن اشاره شد مسئله مشقت و سختی تکالیف است. البته این به این معنا نیست که متعلَّق تکالیف تنها «اعمال» است. تکلیف هم به عمل و هم به اعتقاد تعلق میگیرد. برای مثال خداود متعال انسانها را مکلّف نموده است که در اصول دین خود تتبع و تحقیق نمایند. اما در هر حال، تکلیف امری خلاف مقتضای طبع آدمی (نه عقل آدمی) است. هرچیزی که برخلاف طبع انسانی باشد از مقولهی کلفت و مشقت به شمار میآید. البته هستند متکلمانی که این سخن را قبول ندارند ولی اگر بپذیریم که تکلیف امری برخلاف طبیعت انسانی است، نیز باید بپذیریم که انجام تکالیف با مشقت همراه است و از آنجایی که خداوند متعال انسان را بدون دلیل و عبث به کارهای سخت وانمی دارد، پس باید به دنبال وجهی عقلانی در پس تکالیف الهی باشیم.
نکتهی دیگر درباب تعریف بالا قید «الزام و وجوب» است. ظاهر این قید نشان میدهد که همهی تکالیف الزامی و در اصطلاح شرعی «واجب» هستند. ولی چنین نیست که تکالیف منحصر به احکام وجوبی باشند. در اصطلاح شرعی تکلالیف به 5 دسته تقسیم میشوند: 1- واجب: انجام آن لازم و ترک آن موجب عقوبت است. 2- مستحب: انجام آن بهتر است ولی ترک آن موجب عقوبت نیست. 3- مباح: انجام یا ترک آن علی السویه است. 4- مکروه: ترک آن بهتر است ولی انجام آن موجب عقوبت نیست. 5- حرام: ترک آن لازم است و انجام آن موجب عقوبت است. از این میان تنها افعال «مباح» هستند که «امر» با «نهی» به آنها تعلق نمیگیرد. همانطور که پیشتر اشاره کردیم خداوند متعال تکالیف خود را از طریق «اوامر» و «نواهی» به انسانها اعلام میدارد. این بایدها و نبایدها در قالب شریعت بر انسان نازل میشوند. حال توجه به 2 نکته ضروری است. یکی اینکه همه بایدها دلالت بر وجوب حکم نمیکنند و همهی نبایدها دلالت بر حرمت ندارند. دومین نکته نیز این است که افعالی هستند که خداوند انسانها را نه به آنها امر میکند و نه از آنها نهی میکند. این افعال «مباح» نامیده میشوند. اینکه کدام امر به وجوب و کدام امر به استحباب اشاره میکند، اینکه کدام نهی به حرمت و کدام نهی به مکروه دلالت میکند در حیطهی اجتهاد فقیه قرار دارد. مجتهدین با توجه به قواعدی که در علم اصول فقه با آن سر و کار دارند با کنار هم گذاشتن احادیث و روایات به استخراج احکام شرعی میپردازند. در مقالهی بعدی به ویژگیهای دیگر تکالیف میپردازیم و دلایل تعلق آن به انسانها را مورد بررسی قرار میدهیم. علیزادهبخش اعتقادات تبیانمنابع: 1. ابرهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، تهران، انتشارات ناصر خسرو، بی تا. 2. ابن میثم بحرانی، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق سید احمد حسینی، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعشی. 3. کشف المراد؛ شرح تجرید الاعتقاد، محمدبن محمد نصیرالدین طوسی، ابوالحسن شعرانی (مترجم)، حسن بن یوسف علامه حلی (شارح)، انتشارات هرمس، 1388. 4. محمد محمدرضایی و دیگران، جستاری در کلام جدید، (تهران، سمت 1381)5. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، انتشارات صدرا.6. جعفر سبحانی، مدخل مسائل جدید در علم کلام (قم، موسسه امام صادق(ع))
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 312]