واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار شنبه 18 آبان 1387 تعداد مشاهده : 88 كانت و رابطه تفكر، تكليف و ايمان جام جم آنلاين: من جا را براي شناخت و معرفت محدود ميكنم تا جا براي ايمان باز شود.(امانوئل كانت)كانت بهزعم بسياري از پژوهشگران يكي از 3 فيلسوف بزرگ تاريخ فلسفه است. او نخستين فيلسوف عصر جديد است كه به كار تدريس در دانشگاه اشتغال داشت و به نظر ميرسد همين خصلت معلمي است كه از او فيلسوفي منصف و متعادل ساخته است. شايد خيليها تعادل را در روش انديشهورزي فيلسوف، نقص قلمداد كنند و آن را با محافظهكاري يكي پندارند؛ اما همه ميدانيم افراط و تفريط در فكر و عمل همواره آسانتر از حفظ تعادل و ميانهروي است. جالب اينكه كانت نهفقط در رفتار و شيوه انديشهورزي كه به لحاظ موقعيت تاريخي هم ميانه و حد وسط است؛ به طوري كه خيليها تاريخ فلسفه را دقيقا به قبل و بعد از كانت تقسيم كردهاند. كانت كه برخلاف عمده فيلسوفان، مهمترين آثارش- نقد عقل محض، نقد عقل عملي و نقد قوه حكم- را پس از 50 سالگي منتشر كرده، احاطه زيادي به آراي مختلف متفكران پيش از خود داشته و چهبسا همين او را به تلاش براي ايجاد سازگاري ميان آموزههاي مختلف واداشته است. او به دنبال جمع ميان عليت و آزادي، علم و اخلاق، اراده انسان و اراده خدا و دين و دانش است. نه همچون لاك و هيوم به مابعدالطبيعه بياعتناست و نه همچون لايبنيتس و باركلي به دنبال نفي مدعيات عالمان علوم طبيعي است. او معتقد است علم و ايمان ضديتي باهم ندارند و براي جمع بين اين دو فقط كافي است براي هر دو به نسبت مناسب جا باز كنيم. كانت نميگويد من شناخت و معرفت را كنار ميگذارم تا ايمان جايگزين آن شود و نيز نميگويد: از بند ايمان خلاصي ميجويم تا به شناخت و معرفت اصيلتري دست يابم؛ چراكه او هيچيك از شناخت و ايمان را ديو يا فرشته نميداند كه معتقد باشد ديو چو بيرون رود فرشته درآيد. اهميت عقل عملي در انديشه كانت بيانگر همين وجه تمايز او از ديگر بزرگان تاريخ فلسفه است. ميان انسان متفكر و عاقل فرق بسيار است و شايد يكي از دلايل مخالفت ديرينه عامه مردم با شخصيت غير نرمال انسانهاي متفكر و فيلسوف همين بهرهمند نشدن بسياري از بزرگان انديشه و فلسفه از فرمانبري عقل باشد. كانت بخوبي دريافته است كه عقل ارزشگذار و شايسته اعتنا عقل عملي است، نه عقل نظري. يعني همان عقلي كه در نظر عامه مردم هم داراي ارزش و احترام است. اخلاق در فلسفه كانت يكي از ستونهاي اصلي تفكر او را تشكيل ميدهد. او ميگويد: فقط مطابق دستوري عمل كن كه بتواني اراده كني آن دستور به صورت قانون كلي درآيد. اين تكليفگرايي كانت در كنار فضيلتگرايي ارسطو و فايدهگرايي بنتام و ميل 3 مكتب اخلاقي اصلي جهان ما را تشكيل ميدهند، اما كانت با اين قانون سادهاش كه به امر مطلق مشهور است، آموزهاي را مطرح ميكند شبيه آنچه همه اديان به آن توجه نشان دادهاند: «هرچه براي خود ميپسندي، براي ديگران هم بپسند و هرچه براي خود نميپسندي، براي ديگران هم مپسند». كانت برخلاف بنتام و ميل معتقد است عمل را با توجه به معيار حداكثر فايده براي اكثريت انسانها نميتوان اخلاقي يا غيراخلاقي معرفي كرد و نتيجهاي كه يك عمل براي ما به ارمغان ميآورد، كوچكترين نقشي در معيار اخلاقي و غيراخلاقي بودن آن ندارد. معيار ارزشگذار اين است كه عملي تا چه اندازه از سر تكليف و وظيفه انجام شده است. كانت معتقد است عقل نظري نميتواند در مورد خدا و نفس اظهار نظر كند، اما اين به معناي بياعتقادي او به خدا و بقاي نفس نيست. او اين مفاهيم را از طريق اخلاق يا عقل عملي قابل اثبات ميداند و ضرورت و اهميت اخلاق را دليلي ميداند بر وجود خدا و نفس. وي با جمله «من جا را براي شناخت و معرفت محدود ميكنم تا جا براي ايمان باز شود صراحتا لزوم جمع ميان جهان علم با جهان دين و اخلاق را يادآور ميشود. كانت ميگويد: «شجاعت انديشيدن داشته باش» و ما ميدانيم پيش از هر كسي او خود به اين گفتهاش عمل كرده است. جملهاي كه مستمسك متفكران دنياي مدرن براي تلاش در جهت تغيير جهان بر طبق دريافتهاي محدود بشري قرار گرفته، نخستين بار از سوي كسي اظهار شد كه هرگز تفكر و علم و انديشه را متعارض با تكليف، دين، خدا و اخلاق نميدانست. آزاد جعفري
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 627]