تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):قلب‏هاى ما جايگاه خواسته ‏هاى الهى است؛ هرگاه او بخواهد ما نيز مى‏&...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805775870




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به فيلمنامه «آخرين ملكه زمين»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به فيلمنامه «آخرين ملكه زمين»
نگاهي به فيلمنامه «آخرين ملكه زمين»   نویسنده:داوود مسلمي   آخرين ملكه زمين با «رويا»ي لطيف و شاعرانه مي آغازد و با دهشت كابوسي مطلق به انجام مي رسد. در فاصله اين دو «فصل/نماي» مفخم ابتدا و انتها، اثر، جهاني خلق مي كند آكنده از خشونت، تنگنا، شقاوت، ظلم، سبعيت و... و در عين حال، لبريز از مهر، مهرباني، همياري، همدلي ... و نيز، سرشار از «عشق». برقراري تعادل بين اين دو دنياي متضاد، و توازن بخشيدن به ساخت هر يك، به پديداري مفهوم «زندگي» و معناي هستي و نقش بشر در تغيير و دگرگوني آن مي انجامد، كه در فرايندي هنرمندانه در قالب «سينما» توسط سازنده آن آقاي محمدرضا عرب تحقق يافته است. مواجهه منظرهاي ياد شده البته - و الزاماً - به نابودي يك طرف و تفوق طرف ديگر نمي انجامد. آن چه كه در اين ميان اصلي است و منشأ حركت مي شود، صرفاً «اميد» است: تصوير «زن» تنهاي فصل ابتدايي فيلم در محاصره انفجارها و تعرض (برقع مواج در باد و برزمينه آسمان)، به تصوير مشترك زن و مرد در حال حركت به سوي آينده و زندگي - اما كماكان در محاصره انفجارها - و تا سياهي متصل و منتهي به پايان فيلم بدل مي شود. از آن آغاز اين انجام، عشق موجد حركت، مبارزه و مقاومت، و درنهايت «زندگي» است. اين گونه است كه به رغم حضور اندك فيزيكي، نقش گنگ و پر راز و رمز و اثيری و دست نيافتني وجود و حضور زن درون قصه فيلم (به مثابه تجلي وجود «زن») نقشمايه اي اين ميزان گرم، پرتلألو، زنده، زميني و خاكی و قابل حس و ملموس مي يابد. موجوديت مادي اين شخصيت، در وهله اول به عنوان «زن» معنا مي يابد و آن گاه مابه ازاي هنرمندانه، مثالي و نمادين آن به مثابه سرزمين، آب و خاك، هستي، هويت بومي و قومي و اقليمي، مليت و ... معنا مي يابد. اشغال، تعرض، تهاجم، برخوردهاي قومي و فرقه اي، نسل كشي، تعارض ايدئولوژيك و تقابل انديشه و منش تفكر جزم انديش و جهل مدار، نتيجه و حاصل تجاوز به ساخت اين سرزمين است. در حركت اميد مدار و انديشه ورز است كه چهره «عشق» در نحو مقاومت، مقابله و مبارزه نمود مي يابد. عزت، شرف، غيرت، حفظ ناموس و كيان خانواده، سرزمين و آب و خاك و ... ابعاد و چهره هاي گوناگون متجلي در معناي «عشق» است. علي بخشي به عنوان نماد و چهره ناگزير و دردناك مهاجرت، از «سرزمين» خود به دياري ديگر هجرت كرده است. ناگزيري اين هجر به دليل وضعيت نابسان اقتصادي و شناعت فقر و گرسنگي و انديشه بهيمي حاكم بر ميهن وي قابل درك است. شرايط زيستي مأمن جديد هم اما، مغاكي وهم انگيز، پر مخاطره، دردناك و آكنده از تنهايي و غربت است. با آغاز طليعه عصر پديده آمده پس از انفجار مقر تجارت جهاني، تهاجم معنايي جديد مي يابد. شخصيت اصلي و مركزي فيلم، به ناگزير براي حفظ موجوديت خود و هر آن چه كه وي بدان تعلق خاطر دارد، رو به سوي كانون بحران مي برد. مسير اين سفر پر مخاطره و بازگشت به زادگاه و سرزمين، كليت قصه فيلم - و هم معناي آن - را تصوير مي كند. آن چه كه در اين ميان - به واسطه فيلمنامه و توسط كارگردان - مابه ازاي تصوير مي يابد، سرشار از بداعت هاي فني، مايه هاي بصري پرداخت شده استيليزه و آكنده از صحنه پردازي هاي پالوده، متكي به زبان سينمايي و لحني بي پيرايه و بياني شفاف و سينمايي وساختاري متوازن و متكي بر ساختمان اسلوبي ملهم - و برآمده - از سنت سينماي مستند در تلفيق با بستر سينماي داستان گو و روايتگر و عاري از زوايد سينمايي است كه به جهت همراهي و همدلي صرفاً حسي تماشاگر با آن، به مخاطب هيجاني كاذب دهد. پرهيز عامدانه فيلم ساز از همراهي با غرايز تمنيات سخيف تماشاگر و فريب وي (از طريق دل مشغولي هاي رايج نظير تعليق هايي خارج از متن و مسير ظرفيت «واقعيت» دنياي فيلم، و يا : پناه بردن به جذابيت بالقوه فريبنده و كارت پستالي - در اثري كه زمينه اصلي حركت آن بر «سفر» بنا شده - و يا حتي : در نغلتيدن به دام سنت هاي رايج در اين «گونه» كه مروج ناتوراليسمي منحط، عقب مانده، از سراحساس حقارت - و سرپوش نهاده بر آن و جهان سومي است) نقطه عزيمت اصلي و قرار اوليه دنياي فيلم و فيلم ساز با مخاطب است. فيلم ساز هيچ گاه از اين قرار - و مقدار - عدول نمي كند. هر چند در صحنه هايي معدود و نماهايي مشخص به نظرمي رسد دچار خام دستانه شده، كه هم به مسير روايي و هم نيز به يكدستي و توازن بصري فيلم لطمه وارد ساخته است. اين امر به ويژه از آن رو اهميت مي يابد كه هر چند اثر اولين اثر بلند داستاني سازنده اش است، اما به لحاظ ويژگي هاي متعالي و فاخر آن و قوام زبان و بيان لحن اثر، معناي «فيلم اول» را پس می زند. چه، فيلم به لحاظ همه خصايص برجسته اش نه تنها همه فيلم هاي اول فيلم سازان اين ديار را پشت سر مي گذارد، بلكه در زمره آثار متكامل و قوام يافته فيلم سازان برجسته ايراني قرار مي گيرند. ظرافت هاي بياني به كار رفته در تعريف قصه اين سفر و گره افكني ها و بازگشايي هاي مسير حركت شخصيت مركزي فيلم، به اثر چهره اي متمايز بخشيده و آن را در جايگاهي متعالي قرار داده است. اسلوب فيلم متكي بر سنت سينماي قصه گو در تركيب با گرايش به سوي فرماليسمي هنرمندانه است. هم از اين روست كه به رغم آن كه كنش بهيمي (چه به عنوان دستاويزي قدرتمند مآبانه و سركوبگر از سوي برخي از شخصيت هاي فيلم و چه به عنوان كنشي دردمندانه، انساني و حق طلبانه از سوي برخي ديگر از شخصيت هاي فيلم) و خشونت ( به عنوان تجلي عناصر محيطي و اقليمي و بدويت اجتماعي و زندگي انساني و هم شرايط زيستي و خشك و خشن آب و خاك و...) جزئي از ذات درون مايه روايي و بصري اثر - به طور توأمان - است، اما هيچ گاه اثري از خشونت به عنوان يك كنش ابزاري در صحنه پردازي كارگردان، و در نتيجه، بر پرده ديده نمي شود. درگيري در قطار در جهت ربودن ساك، و نيز صحنه درگيري در قهوه خانه و نيز حتي، در گريز شبانه از مرز و تعقيب و تيراندازي در اين صحنه هم، پرهيز از زمينه مؤلفه خشونت محرز است. اساس اجرا و نحوه بروز خشونت در صحنه درگيري با طالبان هم، از همين نگاه و قاعده پي ريزي شده توسط كارگردان نشئت مي گيرد. خشونت در اين صحنه در ذات رابطه شخصيت هاي حاضر در معركه، جاري و مستتر است. آشفتگي و هرج و مرج در بستر رابطه اجتماعي/ سياسي، فرهنگي/قومي، و نيز، نگاه و نزاع ايدئولوژيك طرفين حاضر در صحنه جاري و ساري است. از همين روست كه دوربين فيلم ساز در اين صحنه (انفجار وكشته شدن افراد حاضر در ميدان) تعمداً از مكث و تأمل بر نتيجه درگيري اجتناب مي ورزد. تأكيد فيلم ساز بر توازن استتيك اثر و حفظ يكپارچگي بصري فيلم از هوشمندي وي در به كارگيري ابزار و ملزومات صحنه، و نيز كاركرد اشياء و عناصر محيطي - و به خدمت گرفتن درست و بجاي آنها - در طراحي و ساختار صحنه پردازي (ميزانسن) حكايت مي كند. اشيا و ملزومات صحنه در تركيب با عناصر محيطي به پديداري «فضا» و «قالب بياني» منجر شده است. اين چنين است كه خلق فضا، به هويت بومي - و نيز، به كالبد وجودي معماري و ماهيت اقليمي - تشخيصي بخشيده كه از دل صحنحه پردازي و قاعده زيباي شناختي اثر به پرده راه یافته است. ترتيب و توالي صحنه ها- قصه فيلم - ومبناي سكون و تحرك (وزن) آنها، بر اساس ظرفيت روايي فيلم طراحي و اجرا شده است. اين گونه است كه، اثراز در افتادن در ورطه فرماليسمي توريستي و تحميق كننده رهايي يافته و مقصد خود را كه ايجاد تعادل و توازن است پي مي گيرد. از همين رو، با وفاداري كامل به ذات زبان سينما، فيلم به خلق جهاني مي رسد كه به رغم آن كه نشان هاي تصويري آن نشانه سرزميني مشخص است، اما در ساخت و پرداخت، از محدوه اقليم فراتر مي رود و بستر قصه درون اثر را به پهناي دنيا مي گستراند... و به اين ترتيب، معناي روايي اثر كاركردي جهان شمول مي يابد. اين جنبه، صفت مشخصه، متمايز، ممتاز و يك و يگانه اثرهاي محمدرضا عرب است. اين امر در محدوده سينمايي كه در چنبره توليدي بومي - و با گنجايش محدود عرضه داخلي - اسير دور باطل روزمرگي و چيرگي سطحي انگاري - و در نهايت، «ابتذال»... است، يك گام فكر شده، سنجيده و هوشمندانه است كه به يمن تلاش و پايمردي سازنده آن تحقق يافته است. آقاي محمد رضا عرب سازنده آخرين ملكه زمين با اين اولين اثر سينمايي خود (در پي 20 سال كارورزي و تلاش در زمينه سينماي مستند) به هويت سينماي ايران - و فيلم ايراني - بعدي به واقع «ملي» و چهره اي «جهاني» مي بخشد. كوشش مجدانه فيلم ساز جوان ما در ساخت و پرداخت اثري با هويت ايراني - اما معناي فرا ملي - فيلم را واجد ارزشي مي سازد كه مايه مباهات سينماي ايران و سينماي ملي اين سرزمين است. منبع:فیلم نگار،شماره81 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 431]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن