تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):زيد بن خالد جُهَنى: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از هيچ نمازى به نماز ديگر مشغول...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829227416




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهي به فيلم نامه «وضعيت بازي»


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نگاهي به فيلم نامه «وضعيت بازي»
نگاهي به فيلم نامه «وضعيت بازي»     فيلم نامه نويسان: متيو مايكل كارنهان، توني گيلوري، پيترمورگان و بيلي ري (بر اساس فيلمنامه مجموعه تلويزيوني نوشته پال ابوت)، كارگردان : كوين مك دونالد، موسيقي متن : الكس هفز، مدير فيلم برداري: رودريگو پيئتو، بازيگران: راسل كرو، بن افلك، هلن ميرن، رابين رايت پن، جف دنيلز، محصول 2009 آمريكا و بريتانيا، 127 دقيقه، ژانر: تريلر سياسي جنايي. خلاصه داستان:   شبي در واشنگتن دي سي دزدي با شليك گلوله هفت تير صداخفه كن مردي ساك به دست كشته مي شود. قاتل همچنين پيك موتوري پيتزا رساني را كه شاهد ماجرا بوده مي كشد و پيك به كما مي رود، قاتل فرار مي كند. فرداي آن روز، دختري مي خواهد با مترو به محل كارش برود كه ناگهان جلوي قطار در حركت مي افتد و كشته مي شود. در نگاه اول اين اتفاق خودكشي قلمداد مي شود. استيو كالينز يكي از اعضاي كنگره با شنيدن اين خبردچار شوك مي شود؛ اين دختر سونيا بوده و يكي از محققان اصلي استيوكالينز. گريه استيو كالينز در برنامه تلويزيوني زنده اي در مورد اين اتفاق منجر به سوء تعبيرهايي در روزنامه ها مي شود. جناب كالينز كه تجربه نظامي نیز دارد، رهبري تحقيقاتي ر ادر مجموعه پوينت كورپ برعهده مي گيرد. اين مجموعه دفاعي سري گاه دست به عمليات بحث انگيزي چون قتل ناموجه و شكنجه نيز مي زند. كال مك آفري خبرنگار، يكي از دوستان صميمي و قديمي كالينز است. كالينز كه از شدت ناراحتي و سوء تعبيرهاي منتشر شده نمي تواند به خانه برود، به خانه مك افري مي رود و با يكديگر در مورد مرگ سونيا بحث مي كنند. كالينز اعتراف مي كند كه اين سوء تعبيرها واقعيت دارد و همچنين درروز مرگز سونيا، پيغامي از طرف سونيا دريافت كرده كه در آن هيچ نشاني از ناراحتي سونيا و يا خودكشي او نيست. يعني اين پيغام را كس ديگري بايد فرستاده باشد. دلافراي، همكار مك افري، كه بيشتر در گير اخبار رسوايي هاي سران نظامي آمريكاست، سعي مي كند از زير زبان مك آفري در مورد كالينز اطلاعاتي، به دست بياورد. مك آفري وفراي تصميم مي گيرند دو نفري روي پرونده كار كنند وبه اين نتيجه مي رسند كه مرگ سونيا يكي از سه مرگي بوده كه در نقاط كور دوربين هاي امنيتي شبكه مترو رخ داده است. مك آفري فكر مي كند كه مرگ سونيا به دو قتل ديگر ربط دارد. دختري كيف مك آفري را مي دزدد و پس از گرفتنش مشخص مي شود كه او دوست مرد مقتول بوده، دختر عكس هايي به مك آفري مي دهد و مي گويد كه اين عكس ها را در كيف قاتل پيدا كرده اند. او و مرد مقتول كه دزدي مي كرده اند، به طور اتفاقي كيف قاتل را دزديده و طلب باج كرده و در آن كيف با اين عكس ها روبه رو شده اند. عكس ها سونيارا در حال صحبت با مردي خوش پوش نشان مي دهد. فراي به ملاقات پيك مي رود كه به هوش آمده. از آسانسور كه بيرون مي آيد، با مردي برخورد مي كند و وقتي به اتاق پيك مي رود، متوجه مي شود كه او را با اسلحه اي دوربين دارد كشته اند. او شوكه شده و به دفترش بر مي گردد و تصاوير دوربين هاي امنيتي را بازبيني مي كند. او در تصاوير دوربين هاي مترو و همچنين ورودي بيمارستان متوجه مردي مي شود كه به او تنه زده، مك آفري از يكي از رابطانش در پوينت كورپ در مورد مرد مذكور سؤالاتي مي پرسد و اطلاعاتي به دست مي آورد. رابط فاش مي كند كه پوينت كورپ سالانه از آدم كشي ها و ترورهايش در خاورميانه 40 ميليارد دلار به جيب مي زند. مك آفري با كالينز صحبت مي كند و متوجه مي شود كه پوينت كورپ و 14 مجموعه ديگر با همكاري هم براي دولت آمريكا عمليات دفاعي انجام مي دهند و همه آنها زير نظر پوينت كورپ هستند. رابط مك آفري بعداً با او تماس مي گيرد و آدرس كسي را كه به نظر مي رسد با قاتل در ارتباط باشد، مي دهد. مك آفري به آنجا مي رود و با قاتل روبه رو مي شود و دليل آمدن مك آفري را جويا مي شود. او كه ترسيده، بهانه اي مي آورد و سعي مي كند آنجا را ترك كند. قاتل به تعقيب او مي پردازد. مك آفري با پليس تماس مي گيرد و تا رسيدن آنها، قاتل را از شليك به سمت مك آفري باز مي دارد. در اين بين فراي با دنبال كردن سرنخي هويت مرد خوش پوشي كه سونيا را با او در عكس ديده كشف مي كند. او از كاركنان عالي رتبه يكي از زير مجموعه هاي پوينت كورپ است. مك آفري با تهديد مرد خوش پوش، به هتل او مي رود و در مورد رابطه اش با سونيا و فعاليت هايش با او صحبت مي كند و تمام گفت و گو را ضبط مي كند. مرد اعتراف مي كند كه سونيا جاسوسي كالينز را مي كرده است. كال تصميم مي گيرد حقايق را در روزنانه به چاپ برساند... گفت و گويي از فيلمنامه:   دلافراي : الان قانون شكني نكرديم؟ كال مك آفري: نچ، به اين مي گن خبرنگاري درست و حسابي. يكي از سنت هاي ديرينه سينما باز شدن پاي تحقيقات روزنامه نگاري به قضيه اي سياسي است؛ به فيلم هايي چون تمام مردان رئيس جمهور، كشتزارهاي مرگ و سال هاي زندگي پر مخاطره فكر كنيد. وضعيت بازي هم آشكارا دوست دارد به اين مجموعه بپيوندد و با حضور ستارگاني چون راسل كرو، بن افلك، ريچل مك آدامز و هلن ميرن نويد چنين انتظاري را مي دهد. با اين حال به جاي اين كه با فيلمي كلاسيك روبه رو شويم، كوين مك دونالد كارگردان و تيم فيلمنامه نويسانش فيلم پر فراز و نشيبي به ما هديه كرده اند كه گاهي درست به هدف مي زند و گاهي تيرش چند متري به خطا مي رود و به درامي تبديل مي شود كه بيشتر از اين كه قرص و محكم باشد، پيچيده است. چندين دليل براي جذاب بودن اين ايده براي فيلم سازان وجود دارد؛ چالشي در سطح بالا، حالا چه فيلم در آينده بگذرد يا شرايط روز جامعه را نشان دهد، روزنامه نگار آدم جسوري است كه هر خطري را به جان مي خرد و آخر اين كه هيچ چيز آن طور كه نشان مي دهد، نيست و اين موجب مي شود بيننده تا آخرين لحظه در مورد عامل اصلي وقايع حدس هايي بزند و نيز زمينه متعالي اخلاقي گهرباري كه انسان هاي گناهكار سعي مي كنند به آن چنگ مي زنند. وقايع فيلم كه الها گرفته از ميني سريال سال 2003 شبكه بي بي سي نوشته شده است، در واشنگتن دی سي می گذرد؛ در حال وهواي آخرين روزهاي كابينه بوش يعني زماني كه افشاگري روي بورس بود و مردان تازه وارد كنگره با مشت هاي گره كرده خواهان شرافت و منزلت مي توانستند نقشي تعيين كننده بازي كنند. دو قتل ظاهراً نامرتبط ما را به درون داستان پرتحرك پرتاب مي كند، كه يكي از آنها همان داستان هميشگي علاقه مرد سياستمدار و منشي اش است. اين مرد سياستمدار كالينز نام دارد با بازي بن افلك كه فعلاً توجهي به پيشرفت برق آساي او در سياست نمي كنيم. هم اتاقي كالينز در دوران دانشگاه كال مك آفري است با بازي راسل كرو؛ خبرنگار پوست كلفتي كه اكنون باروزنامه اي به سبك و سياق روزنامه واشنگتن پست كار مي كند و مصرانه مي خواهد پيش از اين كه پليس و يا رقباي سياسي پرونده را حل كنند، پرده از راز قتل ها بردارد. خلاصه اين كه تشخيص دليل ارزشمند بودن كالينز براي مك آفري سخت است؛ آيا او دوست آفري است يا منبع اطلاعات گرانبهايي در معدن اسرار سياسي. زماني كه شخصيت ها در حركت هستند، فيلم جواب مي د هد؛ چه زماني كه مك آفري منبع اطلاعاتش را به دامان قاتل مي اندازد و مخفيانه از آنها فيلم مي گيرد (كه البته هيچ كس مجاز به اين كار نيست) و يازماني كه فيلم به هم دسته اي هاي كالينز مي پردازد و خبرنگاران از آنها سؤالات تحقيير كننده اي می پرسند مبني بر اين كه نقششان در دستگاه چيست و اصلاً هويتشان چيست و اين سياستمداران جوابي ندارند و مهري بر لب زده اند كه در پايتخت امري مرسوم است. فيلمنامه نويسان مي دانند كه چطور مين هاي سياسي و ژورناليستي شان را جاسازي كنند تا به بالاترين تنش دست پيدا كنند. مك دونالد كارگردان پيش از اين ما را به دنياي سياه اوگانداي تحت سلطه عيدي امين در فيلم آخرين پادشاه اسكاتلند برده بود و در اينجا يك تيم نويسندگان متخصص سياسي نويس در كنارش بوده اند؛ متيو مايكل كارنهان (پادشاهي)، توني گيلوري (مايكل كلايتون)، بيلي ري (شيشه شكسته) و بازخواني به وسيله دوست صميمي مك دونالد يعني پيتر مورگان (فراست / نيكسون) كه نامش در عنوان بندي نمي آيد. با وجود چنين تجربياتي كه پشت فيلمنامه خوابيده است، هيجان وضعيت بازي درست در زماني كه بايد دلهره بيننده را به صندلي ميخكوب كند، دود مي شود و به هوا مي رود. شايد اين به دليل بسته بودن ژانر تريلر سياسي باشد. تقريباً چنين فيلم هايي پيچ و خم هايي آشنا دارند كه در نهايت يك سر تبهكاري ها به كاخ سفيد ختم مي شود و مي شود گفت كه بيننده از ابتدا تقريباً پايان داستان را مي داند. كاري كه فيلم به خوبي انجام مي دهد اين است كه به ما يادآوري مي كند وقتي پاي برنامه اي ميلياردي به واشنگتن مي رسد، بهتر است كسي دركنار سياستمداران بايستد و مراقب اوضاع باشد. در دنياي نويسندگان اين فيلم تنها اميد ما به اين خبرنگار جسور و پي گير است. در واقع فيلم هيچ گاه به اوج نمي رسد. در ست شبيه هواپيمايي كه عالي از زمين بلند مي شود، خوب اوج مي گيرد، اما بعد دكمه خودكار فشار داده مي شود. شايد مشكل از تلاش براي سروسامان دادن به ايده هاي بسيار در يك برهه زماني كوتاه باشد، به شكلي كه انتهاي فيلم سراسري به نظر مي آيد. سؤال ها به راحتي پاسخ داده مي شود، روابط به آساني سروصورت مي گيرند و تعليق ها به راحتي حل مي شوند. اگر مجموعه اي مثل پوينت كورپ به اين راحتي متزلزل مي شد، من هم حالا اين شغل را نداشتم. مهم ترين فيلمي كه كوين مك دونالد تا به حال كارگرداني كرده، آخرين پادشاه اسكاتلند نام دارد كه اسكاري براي فارست ويتاكر به ارمغان آورد. او در اين گفت و گو از انتخاب بازيگران، جايگزيني براد پيت با راسل كرو و همچنين بحران ژورناليسم و تأثيرش بر فيلم مي گويد. با توجه به مشكلاتي كه داشتيد، فكرش را مي كرديد كه ساخت فيلم را به پايان برسانيد؟ بله، حتماَ، انجام هر كاري درهاليوود سخت، و ساختن يك فيلم كه ديگر كابوس است. راستش را بخواهيد شما را به آنجا مي رساند كه براي استوديوها احساس تأسف مي كنيد. واقعاً باور كردنش مشكل است كه چطور بالاخره فيلم را آماده مي كنند. حالا برگرديم سر اين فيلم، زماني كه من آمدم سر اين پروژه، قرار بود فيلم را با براد پيت بسازيم، جلسه اي گذاشتيم و مغزهايمان را روي هم ريختيم تا ببينيم چه ايده هايي در مورد فيلمي درباب ژورناليسم، بحران آن و خطرات آن داريم. هدفمان اين بود كه پيرنگمان در تريلري سرگرم كننده جايش را باز كند. اما براد پيت سر فيلم بنجامين باتن رفت و من شروع به كار روي فيلمنامه كردم. البته هيچ وقت نمي دانيد كه فيلم به ثمر مي رسد يا نه و به كجا مي رسد. خب فيلمنامه به همان جايي رسيد كه من مي خواستم، اما پيت آن را خواند و خوشش نيامد پس توافق كرديم كه با هم مخالفيم و جدا شديم. بعد چه بر سر پروژه آمد؟ خب در آن مرحله ممكن بود فيلم اصلاً محو شود. ولي استوديو فيلمنامه را دوست داشت و پشت آن ايستاده بود. آنها به من گفتند دلت مي خواهد چه كسي اين نقش را بازي كند؟ و اولين انتخاب من بهترين بازيگر ميان همه ستاره ها بود؛ كسي كه نقشش را بر همه چيز مقدم مي شمارد، يعني راسل كرو. مي خواستم فيلمنامه اي شخصيت محور در قالب فيلمي تريلر بسازم راسل كرو متوجه اين مسئله بود او فيلمنامه را خواند و از آن خوشش آمدو فيلم در ذهنش نقش بست. برنامه را يك ماه عقب انداختيم و فيلم برداري شروع شد. زمان هايي بود كه مي گفتم نه، فيلم ساخته نمي شود، اما الان كه به گذشته نگاه مي كنم، مي بينم شبيه ترن هوايي سواري بود. به نظرتان اعتصاب فيلمنامه نويسان كمكي براي اين فيلم نامه بود؟ حقيقتش را بخواهيد اعتصاب فيلمنامه نويسان ربط چنداني به اين فيلمنامه ندارد. شايد اين مسئله جزو مواردي بود كه استوديو فكر كرد چون زمان خاتمه اعتصاب معلوم نيست، چه بهتر كه ساخت فيلم را شروع كند. آنها فكر كردند كه اگر اعتصاب يك سال طول بكشد، آنها با پرده هاي خالي سينما چه كنند، پس بهتر است فيلمي براي اكران داشته باشند. اما اعتصاب تأثير چنداني بر كار نوشتن و ساختن ما نگذاشت. ما درست قبل از آغاز اعتصاب آماده ساخت فيلم بوديم. اشاره اي داشتيد به بحران ژورناليسم. نظر شخصي تان در اين مورد چيست؟ اصلاً بحراني وجود دارد؟ خب اگر نگاهي به روزنامه هاي اين روزها بيندازيد، مي بينيد كه به عنوان يك محصول از لحاظ اقتصادي بازدهي ندارند. و با اين حال به دليل اين كه منبع اطلاعات و اخبار براي ما هستند، بسيار مهم اند. وب سايت هايي كه اخبار منتشر مي كنند، اخبارشان را از روزنامه ها مي گيرند. و پولي از اين بابت نمي پردازند. نتيجه اين است كه وب سايت ها با خبرهاي مجاني و همچنين داشتن تبليغات وضعشان بهتر مي شود. حال اين كه روزنامه ها هم بايد پول روزنامه نگارها را بپردازند و هم پول چاپ. مثلاً در آمريكا تنها دليلي كه موجب مي شود ما همچنان در جريان اخبار عراق باشيم، اين است كه روزنامه هاي واشنگتن پست و نيويورك تايمز ماهانه يك ميليون دلار خرج پايگاه هاي خبري شان در عراق مي كنند. در حال حاضر هيچ خبر گزاري ديگري آنجا پايگاه ندارد. پول زيادي صرف مي كنند، اما مي دانند كه عراق موضوع روز است و چيزي است كه بايد اخبارش را به گوش مردم برسانند. اما در اين ركود اقتصادي حاضر آنها نمي توانند چنين كاري را ادامه بدهند. روزنامه نگارها بي كار مي شوند و روزنامه ها در سراسر كشور تعطيل مي شوند، دستمزدها پايين مي آيد.... نه فقط به دليل بحران اقتصادي، بلكه گسترش اينترنت هم مزيد برعلت است. مي خواستم اين مسائل را به طريقي در فيلم به نمايش بگذارم و يكي از رابطه هاي اصلي فيلم برخورد وبلاگ نويس جواني است كه در بخش اينترنتي روزنامه كار مي كند كه نشان اميدي واهي براي روزنامه است با فسیل دنياي روزنامه نگاري چاپي؛ يعني شخصيت راسل كرو. البته دنياي روزنامه نگاري بستر بسيار چشم نوازي براي فيلم سازي است. اين بستر تاريخچه درخشاني در سينما دارد؛ تمام مردان رئيس جمهور، زودياك و... و فكر كنم اين آخرين فيلمي است كه در اين بستر ساخته مي شود، چون به نحوي به مرگ روزنامه هاي چاپي مي رسيم. پروژه بعدي تان چيست؟ احتمالاً فيلمنامه اي به اسم The Eagle of the Ninth را مي سازم. داستان در بريتانياي تحت سلطه رم مي گذرد. منابع: ايندي لندن لس آنجلس تايمز منبع:فیلم نگار،شماره81 /ن  
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 510]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن