تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 12 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سه چيز است كه اگر مردم آثار آن را مى دانستند، به جهت حريص بودن به خير و بركتى ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836839649




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

حيات طيبه (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
حيات طيبه (3)
حيات طيبه (3)   نويسنده:مرضيه معيني   آن گونه رفت که آرزومندش بود   گفت وگو با همسر شهيد بزرگوار آيه الله حکيم قدس سره الشریف : * لطفاً خودتان را معرفي کنيد ؟ * بنده ؛ عزت ممقاني دختر آيه الله شيخ محي الدين ممقاني هستم . پدر بزرگم آيه الله شيخ عبدالله ممقاني فرزند آيه الله حسن ممقاني بود . مادرم نيز دختر شيخ محمد رضا کاشف الغطا - از خانواده ي معروف کاشف الغطا - بود . * از نحوه ي آشنايي تان با شهيد حکيم قدس سره الشریف برايمان بگوييد. * شخصاً هيچ آشنايي با شهيد حکيم نداشتم ، اما خواهر شهيد حکيم با مادرم آشنا بود ؛ همچنان که به صورت معمول خانواده ي علما با هم آشنا هستند . بنده چهارده ساله بودم و شهيد حکيم نيز 19 سال داشت که با هم ازدواج کرديم . * مهريه شما چه قدر بود ؟ و به نظر شما کم و زياد بودن آن به چه ميزان در خوشبختي تأثير دارد ؟ * وقتي خانواده ي شهيد حکيم از پدرم و درباره ي مقدار مهريه پرسيده بودند ، پدرم گفته بودند : من دختر ندارم که بفروشم ، هر جور که صلاح مي دانيد ، خوب است . به نظرم 250 دينار مهريه بود که الان يک شانه تخم مرغ هم نمي شود . مهريه هيچ تأثيري در خوشبختي يا بدبختي ندارد ، آنچه مهم است ايمان و علاقه ي طرفين است ، به نظر خودم من خوشبخت ترين زن دنيا هستم . با اين همه مصيبتي که ديدم ، باز هر چه سجده ي شکر به جاي آورم ، در برابر لطفي که خدا به من کرده ، کم است و من در مقابل عنايت خدا هنوز نتوانستم شکر واقعي را به جاي آورم . خدا شوهر و آقاي خيلي خوبي را نصيب من نمود . * از وضع زندگي تان برايمان بگوييد . مراسم ازدواجمان بسيار ساده برگزار شد . پنج سال در منزل امام حکيم زندگي کرديم . دو اتاق در اختيار ما بود . وقتي صاحب فرزند سوم شدم ، خانه اي اجاره کرديم و به خاطر کمبود جا جدا شديم. زندگي ساده اي داشتيم . نه لباس شويي ، نه خادم ، نه جارو برقي و نه ... اسباب و وسايل ما همان بود که پدرم به عنوان جهيزيه داد . شهيد حکيم پولي نداشت که زندگي را از نظر منزل يا وسيله توسعه دهد . وقتي به ايشان مي گفتم فلان چيز را برايم تهيه کن ، ايشان مي گفت : فکر کن چيزي را که قصد داري خريداري کني ، آيا ارزش آن را دارد که در روز قيامت حساب آن را پس دهي يا نه ؟ ! اگر آن قدر ارزش ندارد ، ضرورتي نيست که خودمان را به سختي بيندازيم . ما روحاني هستيم و بايد ساده تر از بقيه ي مردم زندگي کنيم . اين ، هم براي دنياي ما خوب است و هم براي آخرت ما. * شما چند فرزند داريد ؟ * ما 8 فرزند داريم ؛ 6 دختر و 2 پسر. * زندگي در کنار يک عالم مجاهد چه گونه است ؟ * مشکلات زياد بود ولي بودن در کنار آن بزرگوار سختي ها را آسان مي کرد ، چند بار ايشان را زنداني کردند. برادر بزرگشان آيه الله سيد مهدي را در سودان به شهادت رساندند ( به دستور صدام ). پس از آن برادر ديگرشان آيه الله سيد کاظم را در کربلا شهيد کردند . برادر ديگرشان دکتر سيد عبدالهادي را که هم تحصيلات حوزوي و هم دکتراي فقه داشت با دو فرزندش اعدام کردند . شهيد سيد عبدالصاحب حکيم نيز که به مرحله ي اجتهاد رسيده بود و سيد محمد حسين را به شهادت رساندند . فقط آيه الله سيد محمد باقر و آيه الله سيد عبدالعزيز و باقي مانده بودند که آيه الله سيد محمد باقر را نيز شهيد کردند ... * آيا شما نيز فعاليت هاي سياسي داشتيد ؟ * بله ، معمولاً بيانيه هاي محرمانه ي ايشان را من انتقال مي دادم و زماني که ايشان در زندان بودند ، اعلاميه ها و اخبار را منتقل مي کردم . آيه الله حکيم در روزهاي اول تشکيل حکومت جمهوري در عراق فعاليت گسترده داشتند و جما عه العلما را تشکيل دادند و نشريه منتشر نمودند . من در پخش نشريه کمک زيادي مي کردم ، روزي که بعثي ها ايشان را گر فتند، من نشريات و اطلاعيه ها را در کيسه گذاشتم و با طناب در چاه آويزان کردم تا وقتي ايشان از زندان خلاص مي شوند در اختيارشان قرار دهم . براي ملاقات به همراه مادر و خواهر ايشان به زندان رفتيم. بعثي ها ضبط هاي بسيار قوي کار گذاشته بودند تا مبادا زنداني ها مطالبي را منتقل نمايند . ما از بچه ها و زن هايي که براي ملاقات آماده بودند ، مي خواستيم که سر و صدا ايجاد کنند تا وقتي ايشان پيغام مي دهد ، لو نرود . با زحمت زياد موفق مي شديم حرف هاي ايشان را بفهميم و به افرادي که نياز بود ، انتقال دهيم . ايشان وقتي در زندان بودند ، من ختم قرآن مي گرفتم و از خدا مي خواستم که سيد محمد باقر تنها آزاد نشود ، بلکه همه ي کساني که با او بودند ، آزاد شوند . بارها به اتفاق شهيده بنت الهدي صدر و بچه ها ختم قرآن گرفتيم .

* از اين که مجبور شديد عراق را ترک کنيد و به سوريه و سپس به ايران بياييد ، برايمان بگوييد ؟ * شهيد حکيم قدس سره الشریف در زمان حيات شهيد آيه الله سيد محمد باقر صدر قدس سره الشریف قصد خروج از عراق را نداشتند . يک سال پس از آزادي از زندان در عراق بوديم . پس ازآن که آيه الله صدر به شهادت رسيدند، شهيد حکيم قدس سره الشریف تصميم گرفتند از عراق خارج شوند، البته ما ممنوع الخروج بوديم ؛ به همين خاطر مخفيانه به سوريه و ايران آمديم تا آيه الله حکيم بتوانند فعاليت هايشان را ادامه دهند . ايشان هرگز من را مجبور به ترک وطن نکردند ، بلکه مي گفتند : من مجبور هستم که بروم ، زندگي من سراسر مبارزه است ، اگر شما مايل هستيد مي توانيد در عراق بمانيد ، ولي من نپذيرفتم . و مي خواستم هر جا که ايشان هست ، در کنارش باشم . ما چهارماه به صورت مخفيانه در سوريه مانديم . و سپس به ايران آمديم . * به بر خي از خصوصيات و ويژگي هاي بارز روحي و اخلاقي ايشان اشاره نماييد. * آيه الله حکيم داراي شخصيت والايي بودند. از لحاظ تدين ، ارتباط با خدا ، اخلاق ، خدمت به مردم و گشادگي و سعه ي صدر واقعاً در اوج قرار داشتند . بسيار مهربان ، مأنوس با قرآن ، بخشنده و آرام بودند . هرگز نسبت به کسي خشم نمي گرفتند و در رعايت احکام و دستورات اسلامي بسيار دقيق بودند.هميشه مي گفتند : « براي خدا کار کنيد ، اگر براي انسان ها کار مي کنيد ، بدانيد که انسان از نسيان خلق شده است و فراموش خواهد کرد . پس براي خدا کار کنيد و هر قدمي برمي داريد براي خدا باشد تا مغبون نشويد » . گاهي که توقع و انتظار خودم را از ديگران نزد ايشان مطرح مي کردم . با لبخند مي گفتند . : « اگر براي خدا کاري را انجام داديد ، منتي بر کسي نداريد ، اما اگر براي فرد خاصي کاري را انجام داديد ، بدانيد که فراموش مي شود . انسان بايد هميشه تجارتش با خدا باشد ، با خدا معامله کند . » با اين عقيده بود که هستي و زندگي خود را با خدا معامله کرد و بالاخره به فيض رفيع شهادت نايل آمد . * از برنامه ي روزانه ي معظم له بگوييد . * تنها چيزي که همواره در زندگي ايشان شاهد بودم ، کار و فعاليت بود . به خصوص در اين اواخر که اصلا استراحت نمي کردند . تمام نامه هايي را که برايشان مي فرستادند ، مطالعه مي کردند و يکي يکي جواب مي دادند . بسيار اهل مطالعه و نگارش بودند . يا مشغول عبادت بودند ، يا کار و مطالعه و نگارش . تأليفات ايشان نشان مي دهد . که چه قدر عاشق قرآن و اهل بيت عليهم السلام بودند . به نافله ي نمازها بسيار اهميت مي دادند و اگر در جلسه اي فرصت نمي يافتند نافله ي نمازي را بخوانند ، قضاي آن را پس از اتمام جلسه ، يا روز بعد به جا مي آوردند . هر روز يک جزء قرآن مي خواندند ، نماز شب ايشان ترک نمي شد . دکتر به ايشان گفته بود که روزي 40 دقيقه قدم بزنيد . به هنگام پياده روي نماز نافله مي خواندند . وقتي در خودرو مي نشستند نيز برنامه داشتند و لحظه اي از وقت ايشان به بطالت نمي گذشت . * با توجه به تفاهمي که بين شما بود ، حتماً ايشان در طول زندگي از شما رضايت کامل داشتند و در صورت تمايل در اين باره صحبت کنيد . * ايشان بارها اين مسأله را عنوان کردند . من همواره سعي نمودم تا براي ايشان فراغت و آ سودگي خيال را در منزل فراهم کنم تا ايشان بتوانند با راحتي به فعاليت ها و مبارزات خودشان برسند . تمام امور منزل با من بود . واقعاً دلم نمي خواست که وقت ايشان صرف مسايل کوچک داخل منزل شود . حتي وقت پزشک برايشان مي گرفتم و در ساعت مقرر اطلاع مي دادم که شما به دليل فلان مشکل بايد به بيمارستان و پزشک مورد نظر مراجعه کنيد و از نظر پذيرش هم مشکلي نداريد ، چون من قبلاً برايتان وقت گرفته ام . با دفتر ايشان هم قبلاً هماهنگ مي کردم که در ساعت مقرر برايشان قرار نگذارند . اگر اين توجهات را انجام نمي دادم ، شايد ايشان براي رفع مشکل خودشان ، يا مداوا هرگز فرصت مراجعه به پزشک را پيدا نمي کردند . اگر ايشان به حال خودشان بودند ، نه غذا مي خوردند و نه استراحت مي کردند ، گاهي محافظين ايشان مي گفتند که حاج آقا آن قدر غرق کار مي شوند که غذا را فراموش مي کنند و استراحتشان خيلي اندک است . متعجب بودند که ايشان چه طور خسته نمي شوند . يک بار به ايشان گفتم : مي خواهم به دفتر شما زنگ بزنم و مثل بقيه مردم وقت بگيرم و بيايم شما را ببينم ، ايشان در پاسخ لبخند زدند . زندگي من وقف ايشان بود و خودشان نسبت به علاقه اي که من نسبت به ايشان داشتم ، ايمان داشتند . * چه جمله اي از همسرتان همواره در ذهن شما است ؟ * بسياري از سخنان ايشان هميشه در گوش من است ، ولي اين جمله که هميشه مي گفتند : « انسان بايد با خدا ارتباط برقرار کند . دعا خواندن صرفاً به لفظ و تحرک لب ها نيست » . خيلي وقت ها که پشت سرشان نماز مي خواندم ، شاهد بودم که فقط دعا را نمي خواند ، بلکه ارتبط قوي تري در کار است . علاقه داشتند که نمازش را در تاريکي بخوانند . هنگام خواندن دعا چنان اشک از ديدگانشان جاري مي شد که من اتاق را ترک مي کردم تا در خلوت خود تنها باشند . هر کس با خدا بود ، عزيز دل ايشان بود . ميزان علاقه ي معظم له به ا فراد ، بر اساس تدين و با خدا بودن آن ها بود ، روابط او با مردم بر اساس دين و ايمان بود نه بر اساس مصلحت و .... * آيا شما همراه آيه الله حکيم قدس سره الشریف به نجف رفتيد ؟ * خير ، من ماندم تا کارهاي ايشان را دسته بندي و ارسال کنم و کارهاي ناتمام را انجام دهم . ايشان مي گفتند : « استخاره کن ، اگر خوب آمد ، بيا » . هميشه استخاره بد مي آمد ؛ تا اين که چند روز به شهادتشان مانده ، زنگ زدند و فرمودند : « ديگر نياز به استخاره نيست ، صدقه بده و با توکل به خدا به سمت نجف حرکت کن . » من نيز همين کار را کردم . * ايشان آخرين روز چه گونه منزل را ترک کردند ؟ من سه روز قبل ازشهادت ايشان به عراق رفتم ، البته به خاطر مشغله ي زيادي که داشتند ، نتوانستم ايشان را زياد ببينم . تمام مدت در حال فعاليت و ساماندهي امور در عراق بودند . صبح جمعه صبحانه را با من و بچه ها ميل کردند ، ولي احساس مي کردم که مثل هميشه نيستند . به دخترم گفتم : آيا اتفاقي افتاده که من از آن بي خبرم ؟ ! بچه ها نيز همين سؤال در ذهنشان بود . آقاي حکيم خيلي در فکر بودند ، تا اين که طاقت نياوردم و از ايشان سؤال کردم . پاسخ دادند : « امروز اول ماه رجب و روز جمعه است . مي خواهم براي اعمال اين ماه آماده شوم ، و مطالب خطبه اي امروز نماز جمعه را نيز آماده کنم . نگران نباشيد » . بعد گفتند : « قرار بود دفترهاي من را همراه بياوريد ، ولي ظاهراً فراموش شده است . » همان لحظه صندوقي را که همراه آورده بودم ، باز کردم و دفترها را خدمتشان دادم . ايشان دفترها را گرفتند و برايم دعا کردند و در اتاق ديگري مشغول نوشتن شدند . زمان عزيمت به نماز جمعه فرا رسيد . ايشان را بدرقه کردم و گفتم : امروز شما عطر نزديد ، اجازه بدهيد شيشه ي عطر را بياورم . شيشه عطر را خدمتشان دادم . خداحافظي کردند و رفتند . يک لحظه سر جايم ميخکوب شدم . هميشه قبل از رفتن يک بار برمي گشتند و به من لبخند مي زدند و بعد عزيمت مي کردند ، ولي اين بار روي را برنگرداندند . آيه الله حکيم قدس سره الشریف رفت ؛ آن گونه که آرزو داشت . در حالي به شهادت رسيد که بدن مبارکش تکه تکه شده بود . يادم هست که هميشه در مکه دعا مي کرد : « خدايا ! مي خواهم در راه تو شهيد شوم و بدنم پاره پاره شود. » روز جمعه اول رجب ، در حالي که چهاردهمين نماز جمعه را پس از سقوط صدام در عراق مي خواندند ، در جوار مرقد مطهر پيشوا و مولايشان حضرت علي عليه السلام همراه با ديگر نمازگزاران به شهادت رسيدند . چه سعادتي براي آقاي حکيم خوش تر از اين مي توانست باشد ؟ ! ايشان به آرزوهايشان رسيدند در حالي که در کنار و مردم و با مردم بودند .1 پی نوشتها:   1. حکيم عشق ، ويژه نخستين سالگرد شهادت آيه الله حکيم قدس سره الشریف . منبع:ماهنامه ی نامه ي جامعه 37-36 /ن  
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 692]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن