واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رجعت از دیدگاه عقل (قسمت سوم)
قسمت اولقسمت دومرجعت مسألهای همسان و همگون با قیامت است. معاد، بازگشت روح به بدن آدمی است. در مورد رجعت نیز روح به بدن آدمی باز میگردد، البته با یک تفاوت و آن این است که رجعت محدودتر از قیامت میباشد. قیامت همگانی است، اما رجعت به گروه خاصی از افراد اختصاص دارد. بنابراین این مسئله امری بدیهی است که آنهایی که به قیامت اعتقاد دارند، باید رجعت را نیز بپذیرند. مسلمانان چون قیامت را باور دارند، رجعت را نیز باید قبول کنند؛ زیرا اگر آنها رجعت را نپذیرند و رجعت را محال بدانند، قیامت را نیز محال میدانند؛ زیرا امر محال در هیچ حالتی امکان وقوع آن وجود ندارد. هیچ عقلی نیز قدرت خداوند را بر این بر این امر انکار نکرده و نمیتواند انکار کند؛ چون رجعت امر محالی نیست و چنین واقعیتی از حیطه قدرت لایزال الهی خارج نیست.انسان تنها از چند عنصر مادی مانند پا و دست و سر و ... تشکیل نشده است؛ بلکه حقیقت وجود او از جوهری مجرد به نام «روح» تشکیل شده است که حیات وی نیز به همین روح بستگی دارد. اگر روح از بدن جدا شود، جسم نیز از کار میافتد و این روح است که پس از مرگ زنده میماند و در روز رستاخیز به بدن باز میگردد. وجود روح مجرد و زنده بودن آن، امری است که همه فلاسفه الهی و پیروان شرایع آسمانی آن را پذیرفته و از نظر دلایل عقلی و دریافتهای فطری قابل قبول است. قرآن نیز به صراحت در این زمینه سخن گفته است. برای اثبات روح دلایل زیادی میتوان ارائه کرد؛ برای مثال هر فردی از افراد انسان افعالی را که انجام میدهد به خویش نسبت میدهد مثلاً میگوید: گفتم، شنیدم، خندیدم و ... که در زبان فارسی از آن به «من» تعبیر شده است. آیا این من فقط به اعضا و جوارح و آثار مادی بدن و واکنشهای فیزیکی و شیمیائی مغز و اعصاب علق دارد یا نه بر چیز دیگری غیر از این موارد نیز اطلاق میشود؟ آیا روح و روان غیر از بدن انسانی و انعکاس ماده و خواص آن چیز نیست؟ آیا با بطلان این خواص و از بین رفتن آن، روح و روان انسان نیز باطل شده و حقیقتی از انسان جز یک مشت استخوان و رگ باقی نمیماند؟ و ... .آنان که چنین اعتقادی دارند، از اصول «ماتریالیسم» پیروی میکنند. در این مکتب انسان به نوعی ابزار و ماشین تبدیل شده است که از اجزای مختلف تشکیل یافته و نیروی تفکر و درک را در او پدید آوردهاند و با از بین رفتن اجزا، آثار تفکر و حیات به کلی نابود میشود. قیامت همگانی است، اما رجعت به گروه خاصی از افراد اختصاص دارد. بنابراین این مسئله امری بدیهی است که آنهایی که به قیامت اعتقاد دارند، باید رجعت را نیز بپذیرند. مسلمانان چون قیامت را باور دارند، رجعت را نیز باید قبول کنند؛ زیرا اگر آنها رجعت را نپذیرند و رجعت را محال بدانند، قیامت را نیز محال میدانند؛ زیرا امر محال در هیچ حالتی امکان وقوع آن وجود ندارد
در برابر این نظر، نظر دیگری وجود دارد که فلاسفه بزرگ جهان، به ویژه حکمای اسلامی با دلائل روشن آن را ثابت کردهاند و به اصالت وجود جوهری مستقل و اصیل که واقعیت انسان به آن بستگی دارد و از ماده و آثار ماده مجرد و پیراسته است، معتقد گردیدهاند و بر وجود این جوهر که مبدأ حرکت و احساس در حیوان و تدبر و اندیشه در انسان است. با دلایل فلسفی استدلال نمودهاند. در میان آن همه دلایل، دلیل روشنی دارند که جنبه همگانی دارد. این دلیل میگوید: « هر انسانی ناخودآگاه اعضای بدن و حتی خود بدن را به واقعیت دیگری به نام «من» نسبت میدهد و میگوید: دست من، پای من، قلب من و ... . چنین انتسابی در حالت ناخودآگاه حاکی از آن است که هر فردی خود را به واقعیت دیگری به نام «من» وابسته میداند که در پشت پرده شخصیت ظاهری و مادی او قرار گرفته است و همه کارها، اعضا و حتی بدن را به آن نسبت میدهد».1هنگامی که خداوند چگونگی آفرینش انسان را بازگو میکند، از دمیدن روح در وی یاد کرده و به لحاظ اهمیت و ارج و عظمت این پدیده غیر مادی، آن را به خود نسبت میدهد و میفرماید: « الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَ بَدَأَ خَلْقَ الْإِنسَانِ مِن طِینٍ »؛ «او همان کسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید؛ و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد»2 و میفرماید: «ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِن رُّوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَّا تَشْکُرُونَ»؛ «سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید؛ و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد؛ امّا کمتر شکر نعمتهای او را به جا میآورید».3وجود روح مجرد از نظر همه مسلمانان، قطعی و انکارناپذیر است و نیازی به ذکر دلیل و برهان ندارد. بنابراین بر هیچ کس پوشیده نیست که آدمی با فرا رسیدن پیک اجل از میان نمیرود؛ بلکه تنها ارتباط بدن وی با روح قطع میشود و حیات مادی از جسم او رخت بر میبندد. روح هرگز نمیمیرد و از بین نمیرود و مرگ جز گسسته شدن پیوند روح از بدن چیز دیگری نیست. این گسستگی تا روز در رستاخیز ادامه دارد و در آن هنگام که خدای قادر قاهر همه آفریدگان را زنده میکند، بار دیگر این روح به بدن بازمی گردد و جسم در خاک خفته، حیات دوبارهای مییابد.با توجه با اینکه بین رجعت و معاد شباهت کامل وجود دارد و هر دو عبارتند از: بازگشت انسان به حیات مجدد و یا پیوند مجدد روح با بدن؛ بنابراین امکان رجعت ثابت میگردد؛ زیرا وقوع معاد امری مسلم و پذیرفته شده است.4هنگامی که خداوند چگونگی آفرینش انسان را بازگو میکند، از دمیدن روح در وی یاد کرده و به لحاظ اهمیت و ارج و عظمت این پدیده غیر مادی، آن را به خود نسبت میدهد و میفرماید: «او همان کسی است که هر چه را آفرید، نیکو آفرید؛ و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد»نتیجه:عقل امکان رجعت را می پذیرد و نحوه استدلال بر وقوع رجعت چنین است:مقدمه اول: معاد و رجعت هر دو به معنای بازگشت دوباره روح به بدن بوده و از این جهت شبیه همند هر چند معاد بازگشتی همگانی است ولی رجعت چنین نیست.مقدمه دوم: بر مبنای قاعده فلسفی"حكم الامثال فیما یجوز و مالا یجوز"(همانندها در موارد جایز و غیر مجاز، حکمی واحد دارند).نتیجه: چون وقوع معاد ممکن است و در جای دیگری به دلایل عقلی و نقلی پذیرفته شده است لاجرم، وقوع مثل آن(رجعت)نیز ممکن است.ادامه دارد... زهرا رضائیانبخش اعتقادات تبیانپی نوشت ها:1.سبحانی، جعفر، اصالت روح از نظر قرآن، ص 24 و 25.2.سجده: 7.3. سجده: 9.4.ر.ک؛ طارمی، حسن، رجعت از دیدگاه عقل، قرآن، حدیث.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 604]