واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسی اجمالی مبانی اندیشه مهدویت نويسنده: علیرضا مکاریان پور اگر چه انديشه مهدويت از انديشه هاى كليدى تشيع محسوب مىشود، اما حقيقت آن است كه در فعاليتهاى فكرىِ محافل فرهنگى ما، به اين موضوع بهاى لازم داده نشده است. فقط شاهد برگزارى مراسم جشن نيمه شعبان و در بهترين حالت، جلسات دعايى هستيم كه فاقد مباحث عميق فكرى و معرفتى پيرامون اين موضوع مهم هستند. شهيد مطهرى در اين باره مى گويد: ما اين {بحث} را به صورت يك آرزوى كودكانه ى يك آدمى كه دچار عقده و انتقام است، در آورده ايم. (ر.ك سيرى در سيره ائمه اطهار/ص298) در اين مقاله سعى خواهيم كرد كه برخى مبانى معرفتى كه در بحث مهدويت به كار مى آيند را به صورت مختصر و كد وار مورد بررسى قرار دهيم. براى بحث درباره مهدويت بايد از استدلال و نيز بررسى دقيق متون دينى اى كه در اختيار ما هستند يعنى قرآن و روايات كمك گرفت. همچنين از آنجا كه در بحث مهدويت، موضوع «امام شناسى» از اهميتى فوق العاده برخوردار است، در ابتدا مباحث كليدى در اين باب را، در حد و وسع يك مقاله، مطرح خواهيم نمود. بر اساس تفكر شيعى بايد همواره در عالَم، «انسان كامل» وجود داشته باشد و به اصطلاح هيچ گاه زمين از حجت خالى نيست. انسان كامل از مفاهيم كليدى در تشيع و همچنين فرق صوفيه است و برخى متفكران علت نزديك شدن اين دو به يكديگر و شباهت آنها را در وجود همين مفاهيم مشترك مى دانند؛ اگر چه در عمل، در طول تاريخ، انحرافاتى در برخى فرق صوفيه و سوء استفاده از اين مفاهيم را شاهديم. انسان كامل نه تنها خود غايت خلقت است بلكه «واسطه فيض الهى» براى ديگر موجودات است كه اين موضوع در ادامه مقاله، بيشتر مورد بررسى قرار خواهد گرفت. وجود امام معصوم پس از پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله و سلم) از نظر شيعه، معصومين عليهم السلام مصداق اتم انسان كامل هستند. با رجوع به قرآن و سنت، بيشتر مى توانيم با اين موضوع آشنا شويم. آيه 59 سوره نساء مى فرمايد: «يا ايّها الّذين امنوا اطيعوا الله و اطيعوا الرَّسول و اولى الامر مِنكم» اى مومنين از خدا اطاعت كنيد و نيز از رسول و از «اولى الامر» اطاعت كنيد. از اين آيه نكات زير را مى فهميم: الف- اولى الامر معصوم است؛ چرا كه خداوند به اطاعت از كسى كه خود گمراه است، امر نمى كند. ب- خداوند به كسانى اشاره دارد كه اولى الامر هستند، كسانى كه غير از رسول خدا هستند. پس غير از پيامبر كسان ديگرى هم هستند كه واجب الاطاعه هستند. همچنين در روايتى آمده است كه جابر ابن عبدالله انصارى از پيامبر خواست كه اولى الامر را براى او معرفى كنند و ايشان در پاسخ نام دوازده امام را برده اند. حقايق قرآن را چه كسانى مى دانند؟ از سوى ديگر، آيه 33 سوره احزاب مى فرمايد: « انّما يريد الله لِيُذهبَ عنكم الرِّجس اهل البيتِ و يُطهِّركم تطهيرا» خداوند در اين آيه اهل بيت را پاك معرفى مى نمايد. به عبارت ديگر، همان كسانى كه در آيه 59 سوره نساء، واجب الاطاعه و معصوم هستند، طبق اين آيه، اهل بيت معرفى شده اند چرا كه كسى كه مطهر است، واجب الاطاعه مى تواند باشد. اما ويژگى كسانى كه مطهّر هستند، از ديدگاه قرآن چيست؟ آيات 77 تا 79 سوره واقعه اين موضوع را براى ما روشن مى كنند. در اين آيات مىخوانيم: «انّه لَقرآن كريم، فى كتاب مكنون،لايمسُّه الا المطهَّرون» اين آيات به اين موضوع اشاره دارند كه قرآن در كتاب مكنون و پنهانى است كه جز مطهرون كسى به آن دسترسى ندارد. به عبارت روشن تر فقط مطهرون «حقايق قرآن» را در مى يابند. به بيان ديگر، امام معصوم كه همان انسان كامل است، به تمامى حقايق قرآن كه همان حقايق تمام هستى است، اشراف دارد. امام معصوم قلبش هم تراز با قرآن است و اوست كه مى تواند حقايق قرآن را براى مردم تبيين كند. موضوع بسيار مهم ديگرى نيز كه از اين آيات (آيات 77 تا 79 سوره واقعه) حاصل مى شود، اين است كه حقايق و اسرار قرآن، پوشيده و مستور هستند و اين گونه نيست كه بتوانيم با قرائت صرف آنها به حقايق قرآن پى ببريم بلكه اين آيات، به ميزانى كه پاك و مطهر باشيم، حقايق خود را به ما نشان خواهند داد. قلبى كه محل پذيرش تمام حقايق و اسرار عالم است پيامبر(ص) از اصحابشان پرسيدند آيا پس از من شب قدرى هست؟ عرض كردند بله يا رسول الله. سوال فرمودند: ملائكه و روح در آن شب، بر چه كسى نازل مى شوند؟ گفتند: خدا و رسولش آگاه ترند. پيامبر(ص) اشاره به حضرت على(ع) كردند. روايت فوق تلويحا اين موضوع را بيان مى دارد كه بايد در همه زمانها انسان كاملى زندگى كند كه قلب او ظرف پذيرش حقايقى باشد كه ملائكه و روح در شب قدر نازل مى كنند. واسطه فيض انسان الكُل يا انسان كامل، مقام جامعيت اسماءالهى است. مقام واسطه فيض يعنى مقامى كه عامل ظهور حقايق عالم اعلى بر جان انـسـان هـاسـت.(ر.ك جـايـگـاه و مـعـنـى واسطه فيض/اصغر طاهرزاده/ص66 ) مقام واسطه فيض يعنى فيض را از حق مى گيرد و به انسانها مى دهد و انسانها مى توانند با آماده كردن قلب و دل خود و مستعد نمودن خود از نظر روحى، فيض بيشترى را از اين واسطه فيض نصيب خود كنند. در دعاى ندبه مى خوانيم: «اين السَّببُ المتَّصِلُ بين الارضِ و السماء» يعنى كجاست كسى كه سبب اتصال زمين و آسمان است. به عبارت ديگر، انسان كامل يا امام معصوم است كه انسانها را آسمانى مى كنند. در معنايى وسيع تر، بقاى دنيا به وجود امام معصوم مى باشد؛ آسمانها و زمين، وجود خود را از طريق امام معصوم مى گيرند بنابراين اگر انسان كامل بر روى زمين نباشد، آسمان و زمينى نخواهد بود. همچنين تمامى مخلوقات نيز رزق خود - رزق مادى و معنوى- را از طريق امام معصوم مى گيرند. اين موضوع آنچنان سنگين است كه براى بسيارى از انديشمندان درك آن دشوار و ثقيل بوده است و مخالفان خشك انديش شيعه همانند وهابيون، اين گونه تفكرات را غلو و بزرگنمايى تشيع دانسته اند. امام صادق(ع) مى فرمايند: «لو بقيتِ الارضُ بغير امام لَساخَت» اگر حجت خدا نباشد، زمين از بين مى رود. اين حديث نيز ناظر به همين معناست. هدايت به امر هر موجودى از موجودات خارجى دو جنبه دارند، جنبه «خَلقى و مُلكى» كه جنبه ظاهر است و ديگرى جنبه باطنى كه جنبه «امرى و ملكوتى» گفته مى شود. امام معصوم، انسان را از طريق ملكوت و جنبه باطنى هدايت مى كند كه «هدايت به امر» گفته مى شود. امام معصوم از طريق باطن، راه را به انسان مى نماياند و اين يعنى هدايت و راه نمايى، امرى فرا زمانى و فرا مكانى است و در قيد زمان و مكان نيست. اين هدايت، به حضور فيزيكى نزد امام معصوم و يا اينكه انسان لزوما صحبتى از وى بشنود، نياز ندارد. آيه 73 سوره انبياء: «وجَعلناهُم ائمه يَهدون بِاَمرِنا» اشاره به اين موضوع دارد. (ر.ك امام شناسى/علامه تهرانى/جلد اول/ص143) شناخت انسان كامل چه اهميتى دارد؟ از پيامبر(ص) حديثى نقل شده است كه مى فرمايد: « من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميته جاهليه» يعنى اگر كسى بميرد و امام زمان خود را درك نكند، به مرگ جاهليت مرده است. اين حديث بيانگر آن است كه تنها با كتاب و سنت نمى توان به حقيقت اسلام دست يافت و مكمل آن «معرفت به امام زمان» است. نيـز امـام صـادق(ع) مـى فـرمايند: «نحن السبب بينكم و بين الله»ماييم سبب و طريق بين شما و خدا. و در دعاى زمان غيبت مى خوانيم: « اللَّهُمَّ عَرِّفْنِى نَفْسَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى نَفْسَكَ لَمْ أَعْرِفْ رَسُولَكَاللَّهُمَّ عَرِّفْنِى رَسُولَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى رَسُولَكَ لَمْ أَعْرِفْ حُجَّتَكَاللَّهُمَّ عَرِّفْنِى حُجَّتَكَ فَإِنَّكَ إِنْ لَمْ تُعَرِّفْنِى حُجَّتَكَ ضَلَلْتُ عَنْ دِينِى» متن فوق بخشى از دعايى است كه تاكيد شده است در دوران غيبت خوانده شود.(اين دعا در مفاتيح الجنان موجود مى باشد.) كو به تاييد نظر حل معما مى كرد... آيه الله بهاءالدينى مى فرمودند: « اگر امام زمان به كسى نگاه كند، مبادى ميل آن فرد تغيير مى كند.» (ر.ك جايگاه و معنى واسطه فيض/اصغر طاهرزاده/ص83 ) نظر امام زمان به قلب انسان مى تواند او را دگرگون كند. همان طور كه گفته شد، امام معصوم واسطه فيض است و هر فيضى كه به عالم مى رسد، از طريق امام معصوم انجام مى شود. حضرت حافظ مى فرمايد: مشكل خويش بر پير مغان بردم دوش كو به تاييد نظر حل معما مى كرد و در غزلى ديگر: آنان كه خاك را به نظر كيميا كنند بود آيا كه گوشه چشمى به ما كنند او چه كسى است كه به تاييد نظر، به حل معما و مشكل مى پردازد و با يك نظر، خاك را كيميا مى كند؟ براى ارتباط با حجت خدا چه بايد كرد؟ امام صادق(ع) مى فرمايد: «مَن سُرَّ اَن يَكون مِن اصحاب القائم فَليَنتظِر و ليَعمَل بالوَرَع و محاسنِ الاخلاق و هو منتظِر»هر كس كه دوست دارد از اصحاب قائم باشد، بايد منتظر باشد و با ورع باشد و به محاسن اخلاق عمل نمايد. طبق اين حديث، تقوى و عمل به دستورات دينى، تنها راه ورود به جمع اصحاب امام زمان است. امام زمان(عج)در نامه اى به شيخ مفيد مى فرمايند: «اگر شيعيان ما كه خداوند به طاعت خودش موفقشان كند، قلبهايشان در وفاى بر توجه به ما و توجه به عهد ما همدل بود، بركت همراه با ملاقات ما از آنها به تاخير نمى افتاد و سعادت ديدار همراه با حق معرفت و صحيح بودن آن به سوى آنها مى شتافت. پس ما را از آنها پوشيده نمى دارد مگر همان چيزهايى كه از آنها به ما مى رسد كه ما آنها را دوست نداريم و چنين اعمالى را از آنها نمى پسنديم كه خدا مدد كننده است.» مهدويت در گذر تاريخ برخى مخالفان مهدويت، اين موضوع را ساخته دست تشيع مىدانند اما آنچه در تاريخ مسلم است اين است كه در قرون اول و دوم هجرى نيز در بين مسلمانان اين موضوع مطرح و شناخته شده بوده است. نهضتهاى دروغين به اسم ظهور مهدى موعود، خود دليل اين مدعاست. در تاريخ، قيامهاى متعددى را شاهد هستيم كه به اسم مهدى موعود انجام شده است و مسلمانان بسيارى به خيال آن كه اين مدعيان، حقيقتا همان مهدى موعود هستند، با آنها همراهى كرده اند. مسلم آن است كه موضوع مهدويت براى مردم آن زمان، موضوعى آشنا و شناخته شده بوده است كه مورد سوء استفاده قرار مىگرفته و گر نه معنى ندارد مدعيان به نام مهدى موعود، بخواهند مردم را با خود همراه كـنـند. قيام مختار يكى از اين قيامهاست. مختار، محمدبن حنفيه را كه پسر اميرالمومنين و هم اسم مهدى موعود(عج) بود را به عنوان مهدى و خود را به عنوان نائب او معرفى كرد. همچنين هنگامى كه محمد بن حنفيه درگذشت، عده اى گفتند امام زمان كه نمى ميرد پس در كوه رضوى غايب شده است كه مذهب اين افراد به اسم «كيسانيه» معروف شد. همچنين منصور سومين خليفه عباسى، نام پسرش را مهدى گذاشت. مورخان گفته اند هدف وى از اين كار سوء استفاده سياسى بوده است. از كسان ديگرى كه به اسم مهدى موعود قيام كردند، مهدى سودانى است كه در دوران اخير عليه انگليسى ها دست به قيام زد. توجه داشته باشيد كه او در جامعه اى به نام مهدى قيام كرد كه از اهل سنت هستند. منبع:www.bashgah.net /ن
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]