محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1846493478
مقايسه مهدويت و فرجام شناسي در انديشه اسلامي و غرب (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: مقايسه مهدويت و فرجام شناسي در انديشه اسلامي و غرب (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: موضوع آينده تاريخ و فرجام شناسي يكي از موضوعات مهمي است كه انديشه بسيــاري از متفكران را در طول تاريخ به خود مشغول داشته و در اين زمينه آثار متعددي به رشته تحرير در آورده اند. بعضي از انديشمندان اسلامي و متفكران غربي با تتبع و تحقيق در اين باره كتابهايي تحت عنوان فلسفه تاريخ نوشته اند.
6- آينده تاريخ از نگاه هگل: در مباحث گذشته به انديشه هگل اشاره گذرا شده ولي آينده تاريخ از ديدگاه اوترسيم نشده بود. آينده اي كه هگل براي ما مجسم مي سازد يك فرآيند عقلي است. عقل خود را درجهان آينده متجلي مي سازد وهيچ چيز جز عقل وشرف وشكوه آن متجلي نمي باشد. او ميگويد اين فرضيه اي است كه در فلسفه به اثبات رسيده وما آن را در اين جا مستدل مي انگاريم. وي در برهان خود درباره اين حقيقت كه تاريخ جهان تجسم پيش رونده ي روح، ذهن، عقل مثال الهي را درنهادهاي سياسي واجتماعي نشان مي دهتد كلام خود را به افرادي منحصر مي سازد كه حكومت ها ودولت ها را بنيان نهاده اند.
تاريخ جهان حكم قدرت محض نيست بلكه داوري عقل است. 43
تا اين جا سخن او براي ما پذيرفته است زيرا حاكميت جهان در ظهور به عقيده ما، داوري عقل است، آن هم عقلي كه به كمال وبلوغ نهايي خود رسيده باشد نه هر عقل ضعيف وناتوان. اما در ادامه عبارات خود حرف هايي دارند كه شفاف وروشن نيست بلكه بسيار كلي ومبهم است. به عنوان مثال گوشه اي از بيان ابهام آميز او اين است كه درادامه مطالب گذشته مي گويد : «شرقيان به اين معرفت دست نيافته اند كه روح يعني انسان در مفهوم ذاتي خود آزاد است چون از اين معرفت بي بهره اند آزاد نيستند. آنها فقط مي دانند كه يك فرد آزاد است. ليكن بنابه همين دليل آزادي آن يك فرد فقط بلهوسي است. بنابراين آن فرد يك حاكم مستبد است نه يك انسان آزاد. اگاهي از آزادي ابتدا از ميان يونانيان برخاست. بنابراين آنها آزاد بودند. آن ها مي گفتند برخي انسان ها آزاد هستند نه انسان در مفهوم ذاتي خود حتي افلاطون و ارسطو اين را نداستند بدين دليل بود كه يونانيان برده داشتند. »44
اين بخش از عبارت ايشان بسيار ابهام آلود است زيرا معلوم نيست كه مراد او از آزادي چيست ؟ آيا مرادش همان بلهوسي و بي قيدو شرط بودن است واعمال حيواني داشتن است يا آزادي به معناي پيروي از عقلانيت وانديشه سليم.
و نيز ايهام ديگر كلامش اين است كه آيابرده داري در آن زمان دال بر عدم اعتقاد به آزادي انسان است يا اينكه اقتضاي زندگي در آن زمان اين بود كه با برده گيري آنان را از مرگ وقتل نجات دهند ودر واقع نوعي آزادي به آن ها اعطا كنند. خلاصه كلام اينكه نظريه هگل در باب آينده جهان كه حاكميت از آن عقل است نه قدرت وزور وخشونت با عقيده ما منطبق است. اما بسياري از عبارات او خيلي شفاف نيست واين از ويژگي فلسفه اوست. كه نقل است فلسفه او را به جز يكي از شاگردانش كه هگل به او افتخار ميكرد هيچ كس نمي فهميد. وبه همين خاطر شاگردان وپيروانش پس از او دودسته شدند. گروه موحد وعده اي ملحد. درباره اعتقاد هگل هم هيچ اجماعي وجود ندارد برخي معتقدند كه او موحد بوده گروهي نيز اورا ملحد مي دانند.
7- دهكده جهاني مك لوهان :
بيان ديگري كه در اين باره مطرح شده ديدگاه مارشال مك لوهان است كه شايد سخن مستدلي نباشد وبيشتر طعم سياسي از آن به مشام مي رسد وآن سخن اين است كه انقلاب در اطلاعات موجب شده است كه افراد در سراسرجهان به هم دسترسي آسان تري داشته وتقريبا مرز كشور ها درهم شكسته وجهان به صورت يك دهكده مبدل شده است و پر واضح است كه اقتضاي چنين شرايطي وجود يك حكومت جهاني است كه بتواند فرهنگها را در هم آميخته تا بتواند با فكري واحد بر جهان حكومت كند و اين چنين حكومتي در شان نظام ليبرال دموكراسي است. 45
دو نكته در اين ديدگاه حايز اهميت است يك اينكه شكستن مرزها ميتواند يكي از مقدمات تشكيل حكومت جهاني را فراهم سازد. ديگر اينكه چگونه مي توان از اين مقدمه نتيجه گرفت كه اين شانيت در قامت نظام ليبرال استوار است. از اين استنتاج مك لوهان مي توان فهميد كه اودر مقام تبليغ اين نظام است والا دنياي امروز خود شاهد بدترين جنايات ونابرابري ها وغارت هاوآدم كشي هااز جانب حاكمان نظام دموكراسي غرب است.
آنان باهمين نام در حال توسعه سيطره ي خود در دنيا هستند وشايد هرروز ساعتي نگذرد كه انسان هاي مظلوم وكودكان بي گناه به نام آزادي ودموكراسي حاكمان دروغين غرب به خاك وخون نيفتند. مامعتقديم كه ارمغان حكومت جهاني، برابري، عدالت، انسانيت است در حالي كه تحفه ليبرال غربي، تجاوز وتعدي، قتل وغارتگري وترويج خوي حيوانيت است. بايد به ايشان گفت كه سير زندگي انسان به سمت ارتقاء است نه انحطاط وبه سوي تعامل همراه با تكامل است نه تعامل همراه با تغافل وتجاهل.
شايد مناسب ترين پاسخ به اين دسته از متفكران غربي بااين نگاه متعصبانه ابيات زير باشد كه:
غرب خواب ديده است بيدارش كنيد
مست افتاده است هوشيارش كنيد
كس در آن رنگين سرا خرسند نيست
بنــد هسـت اما، دلـــي پابندنيست
مغز غربي جز عددانديــش نيست
عيش غربي خالي از تشويش نيست:
8- فوكوياما و تئوري آخرالزمان: ميشل فوكو در سال 1926در پواتيه ژاپن به دنيا آمد ودر سال 1984 در اثر ابتلا به بيماري ايدز در گذشت. اولين كتاب مهم اوديوانگي وبي عقلي، تاريخ ديوانگي در دوران كلاسيك است 46. ژاپني الاصل ومقيم امريكااست. كتابي دارد به نام «پايان تاريخ وآخرين انسان »كه به زمان فارسي برگردانيده شد. نظريه او به عنوان تئوري آخرالزمان معروف است. برهان ايشان تقريبا مستدل ومبتني برتفكر هگل مي باشد كه معتقد بود تاريخ داراي كمال بوده واين كمال وقتي به آخرالزمان برسد كامل مي شود فوكو معتقد است كه ماركس در رابطه به پايان تاريخ به كج راهه رفته است. نخست اين سوال را مطرح مي كند كه آيادر پايان قرن بيستم، سخن گفتن از نوعي از تاريخ منسجم وجهت دار بشري كه درنهايت بخش اعظمي بشريت رابه دموكراسي ليبرال سوق مي دهد معنا داردياخير ؟
در مقام پاسخ مي گويد جواب من مثبت است به دودليل. يكي با اقتصاد ارتباط دارد وديگري چيزي كه من آن را پيكار براي شناسايي ناميده ام.
او در اقامه دليل اول سعي كرده كه پايه هاي استدلال خود را مبرهن ومستدل سازد وشايد تا حد زيادي در اين زمينه موفق بوده است زيرا پايه استدلالش محكم است.
در توضيح دليل اول مي گويد: هرچند علوم طبيعي نومارا به آستانه سرزمين موعود دموكراسي ليبرال هدايت مي كند ولي به آن سرزمين نمي رساند. منطق علوم طبيعي جديد در واقع تفسيري اقتصادي از دگرگوني تاريخي است. اما اين دليل به تنهايي كافي نيست زيرا كه بشر تنها حيوان اقتصادي نيست تا به همين تفسير اكتفا شود.
درتحليل برهان دوم سخن خود را اين چنين ادامه مي دهد (پيكار براي شناسايي )بشر علاوه بر نيازهاي مادي وحيواني طالب شناخته شدن است. وي مي خواهد به عنوان يك انسان با كرامت وبا شخصيت شناخته شود. براي ارضاي خواسته هاي مادي به تكنولوژي واقتصاد بازار آزاد نيازمند است وبراي رسيدن به شناسايي، محتاج آزادي از جانب ديگر انسان ها است.
كه هر دو نياز او را نظام ليبرال دموكراسي تضمين وتامين كرده است وهيچ نظام ونهاد ديگري قادر نخواهد بود كه به شكل بهتري اين دو نياز انسان را پاسخگو باشد.
بنابراين آخرين نظام پيش برنده تاريخ جز اين نخواهد بود وتوقع وقوع نظام ديگر، امري بيهوده وعبث است. 47 در بي پايه وبي منطقي بودن كلام فوكو بايد گفت كه اين سنخ از سخنان نغز، براي خواب كردن برخي از ملت هاي خفته وخام نمودن برخي از دولتهاي منطقه، سخنان شيوايي است اما براي وجدان هاي بيدار، اين سنخ از سخنان، منطقي نخواهد بود.
ديگر اينكه پس از فروپاشي نظام كمونيستي شرق، اين استحاله فكري در ميان اكثر متفكران غرب پيدا شده كه آخرين پناهگاه ونظام آرماني را دموكراسي دانسته ودر تقويت رهبري امريكا براي دنياي كنوني وآينده بكوشند اما بيداري ملت ها وبرخي از دولت ها در داخله ي خود قاره امريكا، بطلان اين انگاره را به اثبات رسانده است.
علاوه براين با توجه به پيشرفت ارتباطات وگسترش روز افزون اطلاعات، دنياي امروز به اين مطلب پي برده است كه نظام ليبرال دموكراسي كه غرب به صورت گسترده شروع به تبليغ آن كرده است نه تنها امنيت وآرامش مردم را تامين نمي كند وحقوق مسلم ملت ها را به رسميت نمي شناسد بلكه بزرگترين تهديدكننده صلح وآرامش وخطرناك ترين نظام درناامني دنياي كنوني است. آزادي ومردمي بودن نام حكومت براي مردم، امنيت وسعادت جامعه را به ارمغان نمي آورد. بلكه واقعيت ها وحقايق است كه انسان ها را به خود متمايل مي سازد، چون گرايش به واقعيات وحقايق جز ءفطرت ونهاد وخلقت انسان است
آينده جهان از نگاه متفكران مسلمان
پس از بيان ديدگاه انديشمندان غرب درباب آينده تاريخ، لازم است كه نگاه متفكران مسلمان را طرح تامخاطبان محترم، دو انديشه را با تامل، تطبيق وارزيابي نموده وآن كه باعقل ومنطق نزديك تر است را بپذيرند. اگرچه بيان كامل آراءهمه انديشمندان مسلمان در اين نوشتار ممكن نمي باشد ولي سعي شده است تا مهمترين آن نظرات ولو به صورت اجمال مطرح گردد.
1- انديشه ابونصر فارابي: اومعروف به فيلسوف المسلمين (متولد 339)است وي بانوشت كتاب «آراء اهل المدينه الفاضله»به عنوان بنيان گذار فلسفه سياسي شهرت يافت. اوصافي كه او براي جامعه فاضله بيان مي كند قابل توجه است، جامعه اي كه فضايل انساني در آن شايع باشد ودولتي كه جز رفع حوائج مردم هيچ هدف ديگري نداشته باشد. اوبراي رياست ورهبري جامعه فاضله انساني شان وجايگاهي راقائل است كه تطبيق آن بر غير معصوم (ع)بسيار سخت ودشوار وشايد محال باشد. به همين دليل تلقي فارابي را بايد بريك حكومت منطبق دانست وآن هم حكومت جهاني امام عصر (عج)است. براي روشن شدن اين ادعا، به اجمالي از گفته هاي ايشان توجه نماييد.
«هركسي را شان آن نباشد كه رياست مدينه فاضله را بر عهده گيرد زيرا رياست به دوچيز است يكي آن كه شخص از حيث طبيعت آماده آن مقام باشد. وديگر اينكه واجد ملكه وهيات ارادي چنان كاري باشد. چنين انساني، انسان كامل است كه بالفعل هم عقل است وهم معقول. اين رئيس هم معلم است وهم مرشد ومدبر. همه مردم برحسب فطرت به معلم نيازمندند وهم بايد از راه تربيت وتمرين به مراحلي كه براي آن آمادگي دارند برسند. 48»
از نگاه او رئيس مدينه فاضله بايد با عقل فعال مرتبط باشد زيرا اشراف كامل او براجتماع لازم وضروري است. همان گونه كه بقاي عالم مرهون وجود امام است به همان معنا، بقاي مدينه فاضله وابسته ومنوط به وجود رئيس مدينه است. او(رئيس)در مرتبه كمال، به فعليت رسيده ودائم الاتصال به عقل فعال بلكه خود، عقل فعال است. چنين شخص به منزله قلب است در بدن. همان گونه كه قلب مايه حيات انسان است، وجود امام در راس جامعه موجب حيات آن است برمبناي انديشه فارابي هيچ جامعه اي از چنين جامعيتي برخوردار نمي باشد. انسان ها باتوجه به شايستگي ولياقتي كه دارند بايد در اين مسير حركت نمايند تاجامعه را به آن سمت سوق داده وتمهيدات لازم را براي تحقق چنين حكومتي مهيا سازند.
2- ابن سيناورب النوع انسان: اوبهسال 370ه. ق درافشنه نزديك بخارامتولدودرسال 428. درگذشت. وي از بلوغ فكري عجيبي برخوردار بود. درده سالگي تمام قرآن وصرف ونحو را آموخت. در هجده سالگي در تمام علوم عصرخويش استاد بود. 49 با اينكه حيات مادي اش كوتاه بود اما نوشتن بالغ بر دويست وچهل اثر، حيات معنوي اش را طولاني ساخت.
او توجه زيادي به خلافت و جانشيني انسان در زمين نموده وتلاش بسياري كرد تا آن را برمبناي عقلي وفلسفي مبرهن سازد. وي در كتاب «شفا» كه مهمترين اثر فلسفي اوست وكتاب «نجات» خلاصه وعصاره اي از آن مي باشد تبيين زيبايي از حاكميت جامعه انساني دارد. بوعلي معتقد است كه: رهبري ومديريت بر جوامع انساني در شان هر شخصي نمي باشد بلكه فرد بايد داراي خواص خليفه وامام وپيامبر باشد زيرا تربيت وتعليم نوع بشر از هر فرد عادي ساخته نيست.
انسان نخست بايد خودرا از جهت انساني آماده سازد وبه شان وجايگاه رفيع انسانيت رسيده باشد تا بتواند جايگاه رياست بر انسان ها را برعهده گيرد، چون رئيس جامعه به منزله «رب النوع» انسان است. افراد تحت حاكميت او مربوب وپرورش يافته اويند، اگر خود را نساخته باشد صاحب نفوذ وتاثير براي ديگران نخواهد بود.
«ومن فاز مع ذلك بالخواص النبويه كاد ان يصير ربا انسانيا وكاد ان تحل عبادته بعد الله تعالي وان تفوض اليه امور عباد الله وهو سلطان العالم الارضي وخليفه الله فيه. »50
پس حاكميت جامعه به معناي سلطنت وخلافت الهي در زمين است. بدون ترديد خليفه خدا در زمين بايد از حيث اوصاف انساني، نزديك ترين شخص به صفات الهي باشد. زيرا از نگاه عقل بسيار بعيد بلكه محال است كه كسي هيچ قرابتي با خداي خويش نداشته باشدودر عين حال جانشيني او را بر عهده گيرد. بنابراين حاكميت آينده از آن كسي است كه پاك ترين افراد باشد وآن به جز معصوم (ع)نخواهد بود.
3- حاكميت دنياازنگاه اخوان الصفا: در زمان حكومت آل بويه (334-447هـ) انجمني در بصره به نام اخوان الصفا وخلان الوفاء شكل گرفت كه اكثريت آن ها از انديشمندان ايراني بودند. بابني العباس به شدت مخالف وخواهان روي كار آمدن آل علي(ع) بودند. گروهي آزاد انديش بودند كه اعتقاد داشتند علم وفلسفه بايد در جهت خدمت به اجتماع ونجات مسلمين مورد استفاده قرار گيرد وچون خرافات در دين وجزافات در فلسفه زياد شد هردو را بايد تهذيب نمود حدود پنجاه ويك رساله نوشتند وبراي اينكه از شر عباسيان در امان با شند ازذكرنام خود امتناع مي كردند.
انديشه اين گروه از متفكران (اخوان الصفا)در باب مدينه فاضله وآرمان شهري كه ترسيم مي كنند جز بر حكومت جهاني آخرالزمان قابل تطبيق نيست وهيچ مصداقي مگر حكومت جهاني براي آن وجود ندارد. در توصيف جامعه انساني ويژگي هايي مطرح مي سازند تا به حال تحقق پيدا نكرده است در حالي كه آن چه را آنان بيان داشته اند مطابق عقل ومنطق است. برخي از آن ويژگي ها عبارتند از:
1- جامعه بايد براساس تقواي الهي بنيان نهاده شود. باصدق در گفتار وباور داشت قلبي استحكام يابد واركان آن با امانت داري ووفاي به پيمان استوار باشد. جامعه اي باشد كه كذب، خيانت، دورويي وهيچ يك از رذايل اخلاقي ميان مردم و حاكمان نباشد.
2- نظام ارزشي واجتماعي واحدي بر همه افراد جامعه حاكم باشد.
3- اعضاي جامعه در حد عالي باهم تعامل داشته باشند واتحاد وانسجام در حدي باشد كه همه به منزله يك وجود جمعي فرض شوند.
4- جامعه تحت اشراف وسلطه كسي باشد كه جسم وجان مردم را در اختيار دارد. 52
اين ويژگي ها نمي تواند براي فرد غير معصوم وحاكميتي كه بر عهده او. ست فرض داشته باشد زيرا تجربه ثابت كرده است كه در حيات اجتماعي انسان ها، در هر دوره اي از ادوار زندگي روادع وموانعي وجود داشته است كه جامعه با اين اوصاف جزءآرزوهاي انسان شده است. اين آرزو تا به حال تحقق پيدا نكرده است در حالي كه اگر امري معقول ونيازي منطقي باشد قطعا بايد عينيت يابد، طعم وجود چنين جامعه آرماني وايده آل را بشريت در آخرالزمان خواهد چشيد.
زيرا بداهت عقل حكم مي كند كه تا زماني حكومت به دست فرزانگان وتقوا پيشگان نيفتد . معضلات اجتماعي با شدت وضعف تداوم خواهد داشت. به همين خاطر اخوان الصفا معتقدند كه مهدي (عج)بر مي گردد تا زمين را پر از عدل و دادكند. با ظهور آن نفس زكيه (جان پاك) هر حقي به صاحبش باز مي گردد. امام معصوم (ع)در ميان مردم است اما براي او دو دور وجود مي باشد.
دوره كشف ودورة ستر، در دورة كشف، امامان در ميان مردم ظاهر مي باشند ودر دورة ستر، غير ظاهر. واين امر از روي ترس نيست بلكه دوستان جاي امامان غايب را بدانند وهرگاه اراده كنند نزد آنان روند، اگر چنين نباشد زمانه از امام كه حجت خدابرخلق است خالي خواهد ماند. در حالي كه خداوند هيچ گاه زمين را از حجتش خالي نمي گذارد در دورة كشف ، قدرت تصرفشان در ابدان واجسام ظاهر مي گردد ودر دورة ستر اثرشان درجان ها وخرد ها. 53
4-مهدويت از نگاه شيخ اشراق: به سال 549 در سهرورد زنجان متولد ودر سال 587در سن سي وهشت سالگي به دستور صلاح الدي ايوبي مظلومانه به شهادت رسيد. ترسيم اواز حكومت جهاني ومهدويت، ماخوذ از روايات است اما وي با مشي عرفاني وفلسفي اش آن را بسيار زيبا تبيين نموده است. او مي گويد: «العالم ما خلاقط عن الحكمه وعن شخص قائمٍ بها عنده الحج والبينات وهوخليفه الله في ارضه وهكذا يكون ماد امت السموات والارض. »54
جهان هرگز ازحكمت وجودكسي كه داراي حكمت باشد ودلائل وبينات خداوند نزد اوباشد خالي نيست. وچنين شخصي خليفه خدادرزمين است و تا زمين وآسمان برپا است چنين خواهد بود.
جهان وجود و نظام هستي هيچ گاه از حكيمي الهي خالي نباشد زيرا صاحب مقام خلافت را بايسته است كه امور وحقايق را بلافاصله ازمصدرجلال گيرد واين رياست براي هميشه لازم است نكته بسيار دقيقي كه شيخ اشراق بدان تاكيد دارد اين است كه رياست وخلافت خليفه خدا وحكيم الهي در زمين وسيطره او بر مردم از روي قهر وغلبه بر مردم يا زور وخشونت نيست چنان چه برخي از متفكران وسياستمداران غربي به اين عقيده پاي بند بوده ويا بعضي از افراد عوام تصور مي كنند.
زيرا ثمره حكومت او نورانيت جامعه است نه قدرت نمايي وسيطره برزيردستان وسلطنت ناعادلانه بر آن ها. محصول حاكميت او كمال وسعادت انسان ها است نه جدال وقتال به واسطه انسان نماها. «والبته مراد من از اين رياست، رياست از راه چيرگي نبود. بلكه گاه باشد كه امام متاله درظاهر ومكشوفاٌ مستولي بود وگاه به طور نهاني وآن همان كسي است كه همه وي را قطب خوانند واو راست رياست تامه اگر چه در نهايت گمنامي بود. وچون رياست واقعي جهان به دست او افتد زمان وي بس نوراني ودرخشان بود وهرگاه جهان از تدبير حكيمي الهي تهي ماند ظلمت ها وتاريكي ها بر عالم ومردم آن چيره شود. »55
استدلال شيخ اين است كه انسان براي نورانيت وسعادت ووصول به كمال خلق شده است. زماني اين شرايط براي او فراهم مي گردد كه علاوه بر روح فردي، زمام روح جمعي او به دست حكيم الهي وخليفه خدا قرار گيرد در نهان يا آشكارا ودر غير اين صورت، هدف خلقت انسان عبث خواهد بود. واز خداوند حكيم، صدوروخلق فعل عبث وغير حكيمانه مستحيل خواهد بود.
5- نظريه شهيد مطهري: در مباحث گذشته از اين حكيم متاله وشهيد متفقه مطالبي گفته شد اما در خصوص مهدويت وحكومت جهاني امام عصر (عج)نكات بديع وتازه اي دارند كه بسيار قابل توجه است. انسان ها در جامعه از نگاه ايشان به دودسته حق وباطل تقسيم مي شوند. اهل باطل به دنبال ظلم گستري، باطل محوري وبرتري خواهي اند ودر مقابل حق به دنبال عدالت گستري، حق محوري وگسترش برابري مي باشند. در اين نزاع ودر گيري همه فرق ومذاهب بدون هيچ گونه اختلافي معتقدند كه پيروي وغلبه نهايي با حق وصلح وعدالت است. زيرا اين پيروزي هم به حكم عقل ثابت است وهم مورد تاكيد شارع مقدس ووعده قطعي وحتمي اوست.
پيروزي حق بر باطل وغلبه عدل بر ظلم با حاكميت حق وعدل ووجود جامعه اي ايده آل وتشكيل دولتي كه حافظ ارزش هاي انساني باشد قابل تحقق است.
«انديشه پيروزي نهايي نيروي حق وصلح وعدالت بر نيروي باطل وستيز وظلم گستري جهاني ايمان اسلامي، استقرار كامل وهمه جانبه ارزش هاي انساني، تشكيل مدينه فاضله وجامعه ايده آل وبالاخره اجراي اين ايده عمومي وانساني به وسيله شخصيت مقدس وعالي قدر كه در روايات متواتر اسلامي ازاو به مهدي تعبيرشده است انديشه اي است كه كم وبيش همه مذاهب وفرق اسلامي با تفاوت ها واختلاف ها بدان معتقد ومومن اند. 56»
مهدويت آخرين حلقه غلبه حق وعدالت: در طول تاريخ بشريت وهبوط آدم بر زمين نزاع ميان حق وباطل از نخستين روزهاي حيات، شروع وهمچنان ادامه خواهد داشت. حق وباطل دو طيف مقابل ومتضادي هستند كه هرگز در كنار هم قرار نخواهند گرفت پيروان هر طيف از اين دو همواره براي رسيدن به اهداف خود تلاش مي كنند.
شدت و ضعف در مبارزه هست وليكن سكون وركود در مبارزه براي هيچ يك از دو گروه معنا ندارد هر يك از دو اين همانند حلقه وزنجيره اي هستند كه در طول تاريخ به هم تنيده شده اند، يعني حق در طول تاريخ (از گذشته وحال وآينده )حلقاتي همانند دانه هاي تسبيح به يك نخ متصل اند ودر مقابل آن باطل نيز چنين حكمي را دارا است اين دو به مبارزه خود ادامه مي دهند گاهي به ظاهر طيف باطل بر گروه حق غلبه پيدا مي كند وگاهي حق در مدار خود قرار مي گيرد اما بايد دانست كه اين پيروزي وشكست فرجام ونتيجه كار نيست بلكه هنوز ميانه راه است.
بنابراين نبايد نتيجه را در صورت غلبه ظاهري باطل بر حق به عنوان نتيجه وحكم نهايي قلمداد نمود زيرا حلقات مبارزه همچنان ادامه دارد. معنا ومفهوم اين مطلب دقيقاٌمثل اين است كه در وسط بازي فوتبال، داور بازي شكست وپيروزي دوتيم را اعلام نمايد شكست وپيروزي قبل از اتمام بازي امري بيهوده ومضحك استن . پس نمي توان گفت كه انبيا وائمه (ع)واولياي الهي در مبارزات خودشكست خورده وطعم پيروزي را نچشيدند.
نميتوان شهادت امام حسين (ع)واصحابش در روز عاشورا را شكست امام وپيروزي دشمن دانست زيرا هنوز مبارزه ميان حق وباطل ادامه دارد ونتيجه اين مبارزه بايد در اتمام آن اعلام گردد كه اتمام آن زمان ظهور آخرين حجت خدا است، يعني پايان اين مبارزه با حكومت جهاني خواهد بود ومادامي كه انديشه واحد وفرهنگ متعالي حاكم نگردد وانسان به تعالي ورشد فكري وفرهنگي دست نيابد تحقق وعينيت چنين حكومتي امري محال خواهد بود.
شهيد مطهري با استناد به آيات وروايات همين تلقي را تقويت مي كند. ايشان مي گويد: «از آيات قرآن استفاده مي شودكه ظهورمهدي موعود حلقه اي از حلقات مبارزه اهل حق واهل باطل است كه به پيروزي نهايي اهل حق منتهي مي شود سهيم بودن يك فرد در اين سعادت موقوف به اين است كه آن فرد عملاٌدر گروه اهل حق باشد. آياتي كه بدان ها در روايات استناد شده نشان مي دهد كه مهدي موعود مظهر نويدي است كه به اهل ايمان وعمل صالح داده شده، مظهر پيروزي نهايي اهل ايمان است. »57
بنابراين چنين نيست كه انسان در طول تاريخ شاهد نابرابري ها وظلم ها وكشتار بي گناهان از جانب ستمگران وظالمان ومستكبران وخود خواهان باشد وصحنه زندگي در مسير غير عادي خود تداوم داشته باشد وهمچنان اين موجود صاحب انديشه وخليفه خدا، شاهد نابهنجاري هاي اخلاقي واجتماعي بوده ووجود عيني يك جامعه ايده آل وآرماني را همراه خود در گورستان مدفون سازد بسيار زيبا گفته است اوسكار ويلد كه: «نقشه ي جهان نمايي كه مدينه فاضله را نشان ندهد، حتي ارزش اين را ندارد كه به آن نگاه كنند زيرا اين نقشه ي مملكتي راكه انسانيت در آن فرود آمده است كنار گذاشته است هنگامي كه انسانيت در چنين مملكتي فرود آمد به اطراف نظر مي اندازد وهمين كه ناحيه ي بهتري پيدا كرد كشتي خود را به سوي آن مي برد، پيشرفت، تحقق مدينه فاضله است. »58
6- جامعه آرماني از منظر آيت الله مصباح يزدي:
يكي از آثار مفيد وارزشمند اين استاد فرزانه«جامعه وتاريخ از ديدگاه قرآن »مي باشد در كتاب فوق، ايشان بحث جامعه آرماني كه در واقع همان حكومت جهاني آخرين ذخيره الهي است راطرح وسعي كرده است تابا مباني عقلي واستدلالي تحقق آن را در آينده به اثبات رساند. او با تمهيد اين مقدمه كه در طول تاريخ، اين بحث فكر برخي از دانشمندان علوم اجتماعي را به خود مشغول داشته وآنان را در دوطيف مقابل قرار داده كه برخي بحث آن را مفيد دانسته وكتاب هايي در اين زمينه نوشتند. وطايفه اي ديگر در مقابل نه تنها بحث آن را لغو بلكه مضروزيان بخش دانسته اند.
مي فرمايد: «حقيقت اين است كه طرح نقشه جامعه آرماني نه مضر است ونه لغو، مشروط بر اينكه سه ويژگي را داشته باشد.
اولاٌ: كاملاٌ واقع بينانه باشد وحقايق روانشاختي وجامعه شناختي را از نظر دور ندارد.
ثانياٌ: همراه باارائه طريق باشد يعني فقط تصوير آن را ارائه ندهد.
ثالثاٌ: اهداف را تعيين كند. »59
ايشان با بيان اين شرايط معتقد است كه كارنامه ي جامعه ي آرماني وجهاني با اين ويژگي وشرايط خاتمه نمي يابد بلكه خصائص ديگري نيز براي آن لازم وضروري است، كه آن خصوصيات عبارتند از: ارتباط فرد با خالق خويش به اين معنا كه شخص معرفت پيدا كند به اينكه اوبنده ومخلوق است نه خالق (نفي انديشه اومانيستي )ديگر ارتباط فرد با خود؛يعني خودرا امانت الهي بداند ودر همه امور رضاي خدا را طلب نمايد وراضي به رضاي او باشد. خصوصيت سوم ارتباط فرد با طبيعت است كه فرد در چنين جامعه اي بايد عالم باشد به اين كه او امانت دار الهي است وجهاني كه در آن زندگي مي كند ملك طلق او نيست بلكه ديگران در آن شريك اند. وآخرين خصوصيت چنين جامعه اي، ارتباط فرد با ديگر انسان ها است كه بايد برمبناي قسط وعدالت تعامل داشته باشد.
جامعه با وجود اين شرايط وخصائص مي تواند يك جامعه آرماني باشد كه اين با فقدان انسان هاي كمال يافته ونبودن حاكم معصوم وعدم حكومت جهاني هرگز مقدور وميسور نخواهد بود. چنين جامعه اي قادر است، آزادي، امنيت، رفاه وبالاتر از همه اين امور، ارزشهاي والاي انساني وهويت وهدايت اورا در مسير تكامل به ارمغان آورد.
بنابراين منجي گرايي واقعي در اسلام با نجات بخشي ودفاع از حقوق بشر دروغين دنياي سكولار از هم متمايز است.
7- انديشه امام خميني:
در فراز هاي آخراين بخش ، مطالب را مزين به انديشه ابر انساني مي سازيم كه درواقع با ديدگاه كلامي وفلسفي، مباني اسلام را احياء كرده است. ديدگاه امام در رابطه با مهدويت اگر چه ماخوذ از روايات مي باشد وسرچشمه عقايد اومتون ديني است ولي از مبناي قوي فلسفي و كلامي برخور دار است وهمين امتياز بر استحكام ديدگاه او افزوده است.
ايشان از آيه مباركه «ليله القدر »چنين تفسير مي كند. «ليله القدر ليله توجه تام ولي كامل است وظهور سلطنت ملكوتيه اوست به واسطه نفس شريف ولي كامل وامام هرعصروقطب هرزمان كه امروز حضرت بقيه الله في الارضين، سيدنا ومولانا وامامنا وهادينا حجه بن الحسن عسكري اروحنا لمقدمه الغد است. تغييرات وتبديلات در عالم طبع واقع مي شود. »60
اين تعبير امام از« ليله القدر »شايد تاويل آيه باشد نه تفسير، زيرا ايشان مصداق خارجي آن را تعيين كرده اند كه وجود مقدس امام عصر (عج)است نه اينكه تفسير كرده باشند. 61
امام او را عصاره خلقت، وارث نبوت، امام امت، آخرين ذخيره امامت، يگانه دادگستر ابدي وپرچم دار رهايي انسان از قيود ظلم وستم استكبار، خاتم الاوصيا، مفخراوليا، انسان كامل، امام زمان، خاتم ولايت ومهدي موعود لقب داده وقضيه غيبت اورا از مهمترين قضاياي تاريخي دانسته است. 62
مهدويت، عينيت غايت نبوت: يكي از اهداف مهم بعثت انبيااقامه قسط واجراي عدالت مي باشد. از منظر امام، خداوند آخرين ذخيره الهي از خاندان عصمت وطهارت را براي تحقق وعينيت بخشي اين امر بزرگ وپديده ي مقدس، از شردشمنان وظالمان مستور داشته است.
او روزي قيام خواهد نمود كه زمين را ظلم وجورفراگرفته است وبا حكومت جهاني خويش، عدالت را درسراسرگيتي گسترش خواهد داد درآن روز، منافقان وحيله گران از صحنه خارج وپرچم عدالت ورحمت حق تعالي بر بسيط زمين افراشته مي شود. قانون فقط قانون عدل اسلامي است. كاخ هاي ستم وكنگره هاي بيداد فروريزد وآن چه غايت بعثت انبيا(ع)وحاميان اوليابوده تحقق يابدوبركات حق تعالي برزمين نازل شودوشياطين وشيطان صفتان به انزوا گرايند.
اجراي عدالت، قومي وقبيله اي نيست بلكه در تمام دنيا عدالت به معناي واقعي اجرا شود، همه انبيا براي اجراي عدالت آمده اند كه دنيا راپر از عدل و داد سازند وليكن موفق نشده اند حتي رسول ختمي مرتبت (ص). تنها كسي كه موفق به اجراي عدالت در دنيا خواهد شد، عدالت واقعي نه عدالتي كه مردم عادي مي فهمند اين بزرگوار است. 63
مهدويت ومفهوم حقيقي عدالت: واژه عدالت داراي مفهوم بسيار وسيعي مي باشد. گاهي آن را در حيطه رفاه عمومي براي بهتر زيستن انسان ها در حيات اجتماعي معني مي كنند. ولي حقيقت مفهوم عدالت دراين قلمرو محدود نمي گنجد. قيام امام عصر (عج)وهدف حكومت اودر همين حد محدود نمي شود كه عدالت را با اين معناي متعارف اقامه نمايند بلكه او مي آيد تا حقيقت عدالت را تحقق وعينيت بخشد. امام خميني ضمن تاكيد به حكومت جهاني امام زمان (عج)در باب مفهوم حقيقي عدالت كه يكي از اهداف مهم حكومت اوست مي فرمايد: حقيقت عدالت، عدالت در تمام مراتب انسانيت است، انسان اگر هر انحرافي پيدا كند، انحراف عملي، انحراف روحي، انحراف عقلي، برگرداندن اين انحرافات را به معناي خودش، ايجاد عدالت است.
اخلاق انسان اگر منحرف باشد وقتي از اين انحراف به اعتدال برگردد عدالت در او تحقق پيدا كرد. اگر در عقايد، انحرافات وكجي هايي باشد برگرداندن آن عقايد كج به يك عقيده ي صحيح وصراط مستقيم ايجادعدالت است. در زمان ظهور مهدي موعود (عج)كه خدا اورا ذخيره كرده است براي اين كه آن كاري كه هيچ كس از اولين وآخرين قدرت آن را نداشته اند تا عمل كنند ولي آرزو داشتند به عينيت مي رسد. اگر او هم مثل ساير اوليا به جوار رحمت حق مي رفت ديگر در ميان بشر كسي نبود كه اين عدالت را اجرا كند.
در تمام نفوس، انحرافات هست حتي نفوس اشخاص كامل ولو خودش نداند. در اخلاق ها انحراف هست، در عقايد انحراف هست، در اعمال انحراف هست ودر كارهايي كه مي كند انحرافش معلوم است، وامام (ع)مامور است براي اين كه تمام اين كجي ها را مستقيم كند وتمام اين انحرافات را به اعتدال برگرداند كه«يملاالارض عدلا بعد ما ملئت جورا »صدق كند. 64
مهدويت و شبهه تكميل شريعت: با توجه به مطالب پيش گفته كه در زمان حكومت جهاني امام عصر (ع)عدالت مفهوم حقيقي خود را پيدامي كند واين كه انبيا موفق به اجرا واقامه آن نشده اند. برخي از اين تعابير استفاده كرده وشبهه اي را مطرح كرده اند وآن شبهه اين است كه گفته اند امام زمان (ع)در زمان ظهورش ، دين پيامبر اسلام (ص)را تكميل خواهند نمود زيرا كه شريعت اواز اين حيث ناقص بوده است.
امام خميني «قده»در پاسخ شبهه ي مزبور مي فرمايند: «برخي براي خدمت به اجانب يا نفهميده سخنان را به تاويل مي برند كه حضرت مهدي از نگاه ايشان، شريعت پيامبر اسلام (ص)را تكميل مي كند اين براي ما بسيار ناگوار است. ما حضرت مهدي رايكي از افرادي مي دانيم كه تابع اسلام است، تابع پيامبر اسلام است لكن تابعي كه نور چشم پيغمبر اسلام (ص) است ومجري تعاليم اوست 65، اومجدد دستورات پيامبر(ص)است نه مكمل دستورات او. امام عصر (ع)احكامي مي آورد كه غير از احكامي است كه ما با اجتهاد ناقص خودمان درست كرده ايم. اصل هايي مي آورد كه غير از اصولي است كه باظنون مجتهدين درست شده است. «ياتي بكتابٍ جديدٍ»به معناي غير روش فقها است 66.
بنابراين او تعاليم واقعي پيامبر (ص) را احيا وتجديد مي كند وبواسطه ظهورش آن تعاليم واحكام را تحقق مي بخشد.
نتيجه بحث:
عصاره كلام از نگاه حكماي اسلامي ومتفكران مسلمان در زمينه ي حكومت جهاني مهدي موعود(عج)برخلاف ديدگاه انديشمندان غربي در اين باب اين است كه:
انسان در دين مبين اسلام از آن حيث كه انسان است فارق از همه عقايدواخلاق ورفتار داراي شان وجايگاه رفيعي مي باشد وواجد قوا واستعداد والايي است كه قادر است آن را به فعليت رساند. نقش عمده ي حاكم ورهبري جامعه، ايجاد زمينه هاي مناسب اجتماعي، فرهنگي وتربيتي براي شكوفايي وفعليت بخشي اين استعداد هااست. اعتراف انديشمندان علوم اجتماعي وسياسي وتجربه عملي ساير افراد اجتماع به خوبي شاهد وگواه بر آن است كه حكومت هاي ليبرال، سكولار ودموكراسي ناتوان تر از آنند كه بتوانند چنين زمينه هايي را فراهم سازند.
اين دسته ازحاكمان چون تلقي درستي از تعريف حقيقي انسان ندارند بنابراين در تحقق شئون فردي واجتماعي اونيزموفق نخواهند بود. پس به ناچار بايد به سمت قانون وحكومتي رفت كه توان چنين امر مهمي را داشته باشد وآن هم قانون وتعاليم الهي اسلام است كه منشا آن ذات ربوبي است نه عقول بشري. وهر قانوني غيراز قانون الهي چون از عقل ناقص بشري تراوش كرده قادر به اصلاح بشر واجراي عدل نخواهد بود.
پي نوشت ها
1- شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج13، ص882.
2- سير حكمت در اروپا، ج3، ص68.
3- تاريخ فلسفه هگل، ترجمه عبدالعلي دستغيب، انتشارات بديع، ص129.
4- كارل پوپر، جامعه بازو ودشمنان آن، ترجمه عزت الله فولادوند، شركت سهامي انتشارات خوارزمي، چاپ دوم، 1377، ص29.
5- همان، ص30.
6- سوره مائده، آيه 54.
7- سوره نور، آيه 55.
8- سوره انبيا، آيه 105.
9- تفسير الميزان، ج4، ص103
10- شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج2، ص358-359
11- همان
12- غلامحسين ابراهيمي ديناني، قواعدكلي فلسفه، موسسه مطالعات وتحقيقات فرهنگي، چاپ دوم 1372، ج3، ص118
13- جامعه بازو ودشمنان آن، همان، ص32.
14- همان، ص32.
15- كالين براون، فلسفه وايمان مسيحي، ترجمه طاطه وس ميكائليان، انتشارات علمي وفرهنگي، ص133.
16- سوره مومنون، آيه 115.
17- ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زرياب، تهران، چاپ دانشجويي، ص272
18- همان، ص273.
19- همان، ص276.
20- همان، ص278.
21- شهيد مطهري، مجموعه آثار، ج6، ص769-777.
22- ملاصدرا، اسفار، ج3، ص75، وعلامه طباطبايي، نهايه الحكمه، مرحله نهم، فصل هشتم.
23- بن كيمپل، فلسفه تاريخ هگل، ترجمه عبدالعلي دستغيب، انتشارات بديع، چاپ اول 1373، صص138-140.
24- جمعي از نويسندگان، جامعه ايده ل اسلامي ومباني تمدن غرب. ناشر دبير خانه دائمي اجلاس دو سالانه بررسي ابعاد وجود حضرت مهدي (عج)، چاپ دوم، 1379، ص291.
25- ر. ك: نظريه برخورد تمدن ها، هانتينگتون ومنتقدانش، ترجمه محمد علي حميد رفيعي، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، چاپ اول 1378، ص22.
26- الوين تالفر، موج سوم، ترجمه شهيندخت خوارزمي، نشرعلم، چاپ سيزدهم، 1378، ص8-577.
27- الوين تافلر، جابه جايي قدرت، ترجمه شهيندخت خوارزمي، نشر سيمرغ، ص31
28- ر. ك: به چهار اثر پرتيراژ ايشان به نام«شوك آينده» «موج سوم»و«جابه جايي در قدرت»و«جنگ وضد جنگ»ترجمه شهيندخت خوارزمي.
29- كارل ياسپرس، آغاز وانجام تاريخ، ترجمه محمد حسن لطفي، انتشارات خوارزمي، چاپ اول 1363، ص191-192.
30 - فلسفه وايمان مسيحي، پيشين، ص137-138.
31- كارل ياسپرس، آغاز وانجام تاريخ، پيشين ص192-193
32- هنري توماس، بزرگان فلسفه، ترجمه فريدون بدره اي، بنگاه ترجمه ونشر كتاب 1348، ص409-410
33- آغاز وانجام تاريخ، ص122
34- همان ص193.
35- همان ص196-197
36- بحارالانوار، ج4، ص11.
37- آغازوانجام تاريخ، ص203.
38- ر. ك: همان ص364-366.
39- نهج البلاغه، خطبه 136.
40 - بحار، ج52، ص332
41- بحار ج52، ص352.
42- بحارالانوار، ج52، ص332.
43- لين و. لنكستر، خداوندان انديشه سياسي، ترجمه علي رامين، شركت انتشارات علمي وفرهنگي، چاپ دوم 1380، ج3، ص1148-1149
44- همان، ص1150.
45- محمد جواد لاريجاني، كاوشهاي نظري در سياست خارجي، صص271-279به نقل از جامعه ايده آل اسلامي ومباني تمدن غرب.
46- جان لچت، پنجاه متفكر بزرگ معاصر، ترجمه محسن حكيمي، انتشارات خجسته، چاپ دوم 1378ص172
47- مجله سياست خارجي، ش2و3، فوكوياما، فرجام ناريخ وواپسين انسان، ترجمه علي رضا طيّب، ص389
48- حناالفاخوري، تاريخ فلسفه در جهان اسلامي، ترجمه عبد المحمد آيتي، انتشارات علمي وفرهنگي 1377، ص438.
49- سيد حسن نصر، علم وتمدن در اسلام، ترجمه محمد آرام، شركت علمي وفرهنگي چاپ دوم 1384، ص32.
50- الهيات شفا، تحقيق حسن زاده آملي، ص508
51- علي اصغر حلبي، انسان دراسلام ومكاتب غربي، ص50
52- رسائل اخوان الصفا وخلان الوفا. دفتر تبليغات اسلامي، 1363، ص170-171
53- حنا الفاخوري، پيشين، ص207
54- مجموعه مصنفات شيخ اشراق، ج2، ص11
55- حكمه الاشراق، ترجمه وشرح، دكتر سيد جعفر سجادي، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ ششم1377، ص20
56- قيام وانقلاب مهدي، پيشن، ص 13
57- همان، ص 54
58-ويل دورانت، لذات فلسفه، ترجمه عباس زرياب، شركت انتشارات علمي وفرهنگي 1373چاپ هشتم، ص 363
59- محمد تقي مصباح يزدي، جامعه وتاريخ از ديدگاه قرآن، شركت چاپ ونشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي، چاپ دوم 1379، ص412-413
60- آداب الصلاه، موسسه تنظيم ونشر آثار امام خميني، چاپ اول 1370، ص 327
61- يكي از فروق تفسير با تاويل اين است كه تفسير به واسطه روايات است اماتاويل ازطريق اجتهاد. براي تفسر مطلب واطلاع بيشتر رجوع شود به فرهنگ معارف اسلامي، دكتر سجادي، ص 564
62- صحيفه امام، ج 8، ص 327 و ج 9، ص24 و ج 12، ص482 وج 21، ص 325
63- صحيفه امام، ج 14، ص 472 وج12، ص 481
64- همان، ج 12، ص481 -482
65- همان، ج 13، ص 97
66- امامت وانسان كامل ازديدگاه امام خميني، ص 361
..........................................................................................
منبع: همايش بين المللي دكترين مهدويت
يکشنبه 21 مهر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 324]
-
گوناگون
پربازدیدترینها