تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):مؤمن نرمخوست و براى برادرش جا (ى نشستن) باز مى كند و منافق درشتخوست و جا را بر ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1797567646




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مهدویت و مدینه فاضله (5)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مهدویت و مدینه فاضله (5)
مهدویت و مدینه فاضله (5) نویسنده : حسین مسعودی مهدويت و توسعه اسلاميبحث توسعه و دينداري، مدتها است در محافل فرهنگي و روشنفكري در اين سامان در جريان است و پرسشهاي بسياري را پيش روي متفكران مسلمان نهاده است:توسعه چيست و در بردارنده چه ابعادي است؟لوازم توسعه چيست؟چگونه مي توان به توسعه دست يافت؟براي رسيدن به آن بايد دست به چه تغييراتي در سامان وجودي خويش زد؟نسبت توسعه و دينداري چيست؟آياتوسعه، همان مدرنيته غربي است؟نسبت ميان دين و مدرنيته چيست؟آيا انديشه توسعه، همان انديشه مدينه فاضله است؟ چه نسبتي با آن دارد؟مدينه فاضله چه جايگاهي در انديشه اسلامي دارد؟آيا انديشه ديني، مانع توسعه است يا عامل آن؟جريان و سير اين گونه پرسشها، دوباره براي ما يك بحث ديرينه و پردامنه را تداعي مي كند. بحث از علل عقب ماندگي مسلمانان و نقشي كه باورهاي ديني در پيشرفت يا انحطاط جامعه ديني مي توانند داشته باشند.دريچه تمامي اين پرسشها نيز به يك دغدغه دروني باز مي گردد. همه ما، به عنوان انسانهايي ديندار و معتقد به حقايق ديني بر اين باوريم كه تعاليم ديني، دربردارنده قواعد و فرمولهاي اصلي سعادت بشر است، سعادتي زميني و آسماني. اگر اين قواعد به خوبي فهم گردد و به درستي در عمل به كار آيد، مي تواند جامعه انساني را در مسيري مطلوب جاري سازد. امّا چرا تا اين زمان حركت جامعه هاي ديني، بويژه، جامعه هاي مسلمان، در راستاي رسيدن به اين سعادتِ همه جانبه صورت نگرفته است. اين در حالي است كه در جامعه هاي ديگر نيز، حركت به سوي توسعه و پيشرفت اين جهاني، معمولاً، با نوعي بي اعتقادي نسبت به مذهب همراه بوده است. چه مشكل و مانعي در اين ميان است. شايد تعاليم مذهبي هيچ گونه جهت گيري نسبت به زندگي اين جهاني بشر ندارند. شايد مذهب، صرفاً، جنبه اي آسماني دارد و زندگي زمينيِ بشر را به خود او واگذارده است. و شايد تعاليم ديني، اين راه را به ما نشان داده اند، امّا، ما هستيم كه از مذهب، ظاهري را برگرفته ايم و باطني را وانهاده ايم. شايد بدفهميها و كژانديشيهاي ما، اين تعاليم را واژگونه دريافت داشته اند.كدام يك از اين پاسخها صحيح اند؟پاسخ نخست، نوعي برداشت از دين و دينداري ارائه مي دهد كه زمينه را براي انديشه سكولاريزم فراهم ساخته است. انديشه سكولار، نسبت به دين در طرح و نقشه اين جهان، اعتنايي قايل نيست و جايگاهي براي آن باز نكرده است. اين تفكّر، در شكل بسيار متداول، دين را از سياست جدا مي داند، امّا در بنيان و اساس، به طور كلي، هيچ جايگاهي براي دين در زندگيِ اين جهاني انسان، باز نكرده است، نه در حكومت، نه در اقتصاد، نه در نحوه معيشت، نه در اخلاق و تربيت اين جهاني و نه در ارتباطات و رفتار انساني.يعني اگر قرار شد براي زندگي اين جهان انسان، نقشه و مصالح تهيه كنيم، نه در تهيه نقشه نيازي به مهندسين لاهوتي داريم و نه در ساخت آن از مصالح و ملاط تعاليم ديني استفاده مي كنيم.اين تنازع و اختلاف، ميان متألهان اديان ديگر، بويژه، متكلمان مسيحي نيز، از ديرباز مطرح بوده است. در سنت تفكر مسيحي، از يك طرف با متفكراني چون سنت اگوستين قديس، متكلّم و فيلسوف بزرگ مسيحي در دوره قرون وسطي رو در روييم كه ميان زندگاني اين جهاني و آن جهاني بشر جدايي مي اندازد و افسار اين جهان را بر دوش خودِ انسانِ گنهكار مي افكند و دين را تنها در امر آسمان دخالت و نقش مي دهد و از طرف ديگر با فيلسوف بزرگي چون سنت توماس اكوئيناس، رو در روييم كه موضعي مخالف با او دارد.سنت اگوستين، در زماني مي زيست كه امپراطوري روم، مسيحيت را به عنوان دين رسمي كشور پذيرفته بود و اين پذيرش با دوره ضعف و رنجوري آن امپراطوري، همزمان شده بود. روميان، در پذيرش مسيحيت، به عنوان آيين رسميِ كشور، بر اين اميد بودند كه ايمان به مسيح، ناتواني آنان را در امر كشورداري و حراست از مرزهاي امپراطوري روم، چاره سازد،امّا اين اميد، به فرجام نرسيد و روز به روز بر ضعف و ناتواني كشور، افزوده گرديد، تا آن كه سرانجام پرونده آن تمدن نيز، با حمله وحشيان، در سال 410م. بسته شد، يعني، درست بيست و هفت سال پس از رسمي شدن آيين مسيحيت در آن سامان. همزماني اين حادثه با صبغه ديني يافتن حكومت در امپراطوري روم، بسيار كسان را بر آن داشت تا از اين سرنوشت شوم، يعني، انحطاط تمدن روم را به آموزه هاي مسيحيت و فرهنگِ برآمده از آن آيين، نسبت دهند و كم كم اين ترديد در ذهنها پديد آمد كه شايد دخالت دين در امر كشورداري و به طور كلي، دخالت دين در امور اين جهاني، نه به صلاح دين باشد و نه به صلاح امور زمينيِ انسان.اگوستينوس در بحبوبه اين ترديدها و نظرات فتنه انگيز نسبت به دين و تعاليم مسيحيت كتاب (شهرخدا) را مي نگارد و در آن از حريم دينداري حمايت و پشتيباني مي كند. در اين كتاب در درجه نخست، به اين نكته اهتمام مي ورزد كه انحطاط امپراطوري روم، هيچ ارتباطي با دين مسيح ندارد و در مرحله بعد، عقيده جدّي خويش را در بيان ماهيتِ دوگانه زندگي انسان باز مي كند.او مي نويسد:(پيكار سياسي در كائنات، نه ميان دين و دولت، بلكه ميان (جامعه آسماني) و (جامعه زميني) است. جامعه آسماني، نماينده خداپرستي و جامعه زميني نماينده خودپرستي است. جامعه آسماني از پاكان و برگزيدگان خدا فراهم مي آيد و ابدي است و حال آن كه جامعه زميني، خاص گناهكاران است و گذراست… كليسا، نماينده جامعه آسماني در اين جهان است و كار آن آماده كردن آدميزادگان براي پذيرفته شدن به جامعه آسماني است. از سوي ديگر، دولت يا كشور، نماينده جامعه زميني است كه گناهكاران را در بر مي گيرد…46.)او، گاه از كليسا به عنوان سازمان موجود و واقعي سخن مي گويد و گاه آن را جامعه ناپيدا، يعني متعلق به جهان ديگر مي نامد.او، معتقد بود: نظامهاي سياسي موجود، بر بنياد تباهي و شر بنا شده اند; از اين روي، اميد مؤمن مسيحي، براي يافتن جامعه درست و خوب، فقط در جهان ديگر روا مي شود47.اگر چه اگوستينوس، با ايراد سخنان مزبور، در واقع، به دفاع از حريم ديانت مي پردازد، امّا برداشت او در اين خصوص، بويژه با توجه به ابهاماتي كه در سخنان او وجود داشت، افكار بسياري را بدين سو، كشاند كه جايگاهي براي دين در رتق ِ فتقِ امور اين جهاني قايل نگردند.امّا در برابر وي، سنت توماس اكوئيناس را مي يابيم كه به شدت، طرفدار دخالت دادن دين در كليه شؤون دنياوي انسان است.او، از آن دست فيلسوفاني به شمار مي رفت كه سخت معتقد به پيوند مقوله هاي انساني و الهي، از جمله پيوند عقل و دين و آسمان و زمين بود و در سازش اين موارد با يكديگر، تلاشهاي جدّي انجام مي داد. (همان ديدگاهي كه در ميان روشنفكران مذهبيِ جامعه اسلاميِ ما نيز، طرفداران بسياري دارد) وي، در نگاه به قلمرو دين و دنيا، برخلاف سنت اگوستين، كه به گونه اي صريح و افراطي، شيوه نگرشِ تفكيكي داشت و هيچ گونه هم پوشاني ميان اين دو قلمرو را بر نمي تافت و سخت در آرزوي تلفيق اين دو محدوده با يكديگر بود.وي، عقيده داشت كه عدل را در همين جهان مي توان بر پا داشت.باور داشت:(جامعه سياسي، از شرف و فضيلت [آسماني، يكسره] بي بهره نيست و مي توان در همين خاكدان، دولتي بر اساس تعاليم مسيح به وجود آورد48.)البته حتي او نيز، مقصودش اين نبود كه:(دولت بايد به دست كشيشان باشد، يا پاپ بر امپراطوري مسيحي سروري كند.او، در عين آن كه جامعه مؤمنان مسيحي را ارجمندتر از هيأت فرمانروايان سياسي مي دانست، معتقد بود كه حوزه دين، از حوزه سياست جداست و فن كشورداري و قانونگذاري، به مهارتي متفاوت از حرفه كشيشان نياز دارد49.)مي بينيم كه اونيز، در واپسين برداشت و تحليلهاي خويش، با نوعي حزم و احتياط تفكيك گرايانه، به اين مسأله مي نگرد.نزاع ياد شده، در ميان متكلّمان و انديشه وران، در طول تاريخ پردامنه تفكر اسلامي نيز، همواره، در جريان بوده و هست. در اين ميان، تفوق انقلاب اسلامي و باورهاي امام راحل، باعث شد كه بسياري از متفكران اسلامي، بدون يادآوري آن نزاع، بر اين باور اتفاق كنند كه دين و تعاليم آن، علاوه بر راههاي آسمان، راههاي زمين را نيز بر ما مكشوف ساخته است و دوباره التيامي ميان وجهه آخرتيِ دين و چهره دنيوي آن برقرار كردند كه بارزترين وجه آن، در جدايي نديدن ميان دين و سياست تجلّي يافت و مصاديق كم رنگ تري نيز، در ابعاد مختلف ظهور كرد. كم كم، متفكران مذهبي ما، به علم اقتصاد، سياست، مديريت، جامعه شناسي، روان شناسي و به طور كلي، تمام علومي كه به كار و بار اين جهان مي آيند توجه جدّي كردند و عناويني چون: اقتصاد اسلامي، حكومت اسلامي، مديريت و جامعه شناسي و روان شناسي اسلامي، مقوله هايي درخور تأمل گرديد. كوششهايي كه در راه كشف و ضبط ديدگاههاي مذهبي در موارد مزبور انجام شده، همگي، حكايت از اين داشت كه ما مذهب را از جدول برنامه ريزي زندگي دنيوي كنار نگذاشته ايم و دين را كه مدتها بر طاقچه آخرت خاك خورده بود و جز در مراسم تدفين و به خاك سپاري، يادي از آن در ميان نمي آمد، امروز در هر صحنه اي حاضر مي بينيم و با كنجكاوي و تفاخر از نظارت هميشگي و همه جانبه آن، بر شؤون مختلف حيات انساني سخن مي رانيم. شايد مهم ترين ويژگي انقلاب اسلامي ايران نيز، در همين باشد. اگر خواسته باشيم، ماهيت و ثمره مهم انقلاب را بازگوييم، لزوماً بايد به اين نكته اشاره كنيم; يعني، جابه جايي نقش دين در جدول افكار و انديشه هاي ما. تا ديروز، دين در آن سوي مرزهاي زندگي،حكومت و سلطه داشت و امروز در باور ما، سايه خويش را بر تمام شؤون حيات گسترده است. همان طور كه مشاهده مي كنيد، رويكرد ما به دين، دقيقاً عكس رويكردي است كه غربيان نسبت به دين داشتند. آنان، دين را ازصحنه خارج كردند و ما آن را وارد كرديم. آنان از مناصب و پستهاي مذهب كاستند و ما بر آن افزوديم. آنان از مذهب خود رابي نياز ديدند و ما غناي خويش را در مذهب جُستيم.نگرش ياد شده، دستاورد و موهبت گرانمايه اي براي ما محسوب مي گشت، ليكن به همان ميزان نيز، مشكلات را نيز پيش روي ما نهاد. يكي از آن مشكلات چنين است: غربيان مي گويند: تمدن غرب، محصول نگرش و رويكرد جديد انسان غربي به مسائل اين جهاني است. رويكردي درست در مقابل ديدگاه انسان متعصب قرون وسطي.اگر غرب به اين درجه از پيشرفت و تمدن رسيده است، به دليل اين است كه توانسته مذهب را از صحنه تصميمات اين جهاني خارج سازد و ارزشها و باورهاي جديدي را در بدنه اجتماع تزريق كند، تا فراهم كننده زمينه توسعه و پيشرفت باشد. كنار گذاشتن قواعد اخلاقي، توسعه تفكّر عقلانيت و فردگرايي محض، نفي تقدير و سرنوشت محتوم از زندگي بشر، توجه به دنيا و آرمان شهر دنياوي به معناي كامل آن، تزريق ارزشهايي چون آزاديهاي گوناگون انساني، فزون طلبي مطلق، رقابت و برتري جويي و… همگي چارچوبهاي جديدي براي زندگي انسان و بهينه كردن شرايط زيست دنيوي او بودند كه به اعتقاد آنان، به هيچ عنوان با قالبهاي مذهبي توافق و هماهنگي نداشتند. بنابراين، برخورد انسان غربي با مذهب به دو گونه بود. يا مذهب را به كلي از صحنه زندگي خارج كرد و ميعادگاه خود با آن را، حداكثر، به درون كليساها و كنيسه ها و به ساعاتي چند از روزهاي يكشنبه محدود كرد و يا آن مذهب را با ارزشهاي جديد رنگ آميزي كرد و به تعبير ساده، به آن چهره اي اين جهاني بخشيد.در رابطه با نحوه برخورد اوّل، دكتر سيد حسين نصر، مي نويسد:(غرب، ازقرن هفدهم، و حتي پيش از آن، از رنسانس به اين سو، در جهت غيرديني كردن نگاه و نگرش مردمش و سست كردن علايق ديني در زندگي روزمره ايشان سير كرده است. و در نتيجه، امروزه در غرب كسان زيادي هستند كه گرچه ميراث داران مسيحيت و يهوديت اند، ديگر به معناي دقيق مسيحي يا يهودي نيستند… [و ما امروز] بدون درك كردن نقش دين و نيز به محاق افتادن آن در غرب، در همه مراحل تكوين و تولد و رشد و گسترش دنياي متجدد در اروپا و آمريكا و سپس سرزمينهاي ديگر، هرگز قادر [نخواهيم بود كه دنياي متجدد را بفهميم]50.)همين نويسنده در جاي ديگر چنين مي گويد:(از رنسانس تا به امروز، مسيحيت و نيز تا حدودي يهوديت در غرب، به نحوي بي امان با ايدئولوژيها، فلسفه ها، نهادها و كردارهايي كه ماهيتاً غيرديني و دنياگرايانه بوده و به چند و چون در اقتدار ديني و به واقع در اصل اعتبار و مشروعيت آن بر مي آمده اند،مبارزه كرده است. شكل چالشهايي كه با دين مي شده از نظريات سياسي مبتني بر فكر اصالت دنيا و جدايي دين و دنيا از يكديگر، تا انكار بنياد ديني اخلاق و انكار فلسفيِ واقعيت خداوند و واقعيت حيات اخروي يا وحي و متون مقدس، متفاوت و متغير بوده است51.)رويكرد دوّم را نيز در هماهنگي و سازگاري اخلاق پروتستانيزم و روحيه جديد تمدن غرب باز مي يابيم. البته آنچه مسلم است، زميني كردن مذهب، فوايد بسياري براي غربيان در برداشت،امّا در مقابل، مذهب را از درون خالي كرد و هدف اصلي آن را به دست فراموشي سپرد و مهم تر از آن، اين كه مذهب را نه به عنوان يك اصل و هدف، بلكه به عنوان يك وسيله و آلت، مورد سوء استفاده قرار داد.و امروز ما، با اين مشكل بزرگ، رو به روييم. سخن ما اين است: اگر مذهب از درون و در طرح اصلي و ابتدايي آن نقشه اي براي اين جهان خاكي انسان ترسيم نكرده باشد، نمي توان آن را با رنگ آميزي دروغين، در امور اين جهان دخالت داد. اگر چنين كنيم، در واقع، آن را از درون و محتوا تهي ساخته ايم و آنچه خود خواسته ايم بر آن تحميل ساخته ايم.آيا به راستي چنين است؟ آيا مذهب به هيچ وجه در كار و بار اين جهان انسان دخالتي نمي كند؟آيا مذهب، راههاي آسمان را فقط بر ما گشوده است؟آيا افسار زندگي را بر دوش خود انسان افكنده است؟ آيا طرحي و چارچوبي براي زيست دنيوي انسان ارائه نكرده است؟جواب روشن ما به اين پرسشها، روشن است: ما در چارچوب تعاليم قويم اسلام آموخته ايم كه ميان اين جهان و سراي باقي جدايي نبينيم. حساب دنيا و آخرت را از يكديگر جدا نسازيم و تكاليف اين دو را با يكديگر مورد بررسي قرار دهيم. در ميان متون ديني، مواضع بسياري مي توان يافت كه از پيوند احكام دنيا و آخرت يا به گونه اي روشن و يا در ظرف اشاره، سخن رفته است كه با تبيين آن موارد، مي توان به تحليلي واقع بينانه و در عين حال ديني، نسبت به مسائل اين جهان انسان، دست يافت. تعداد اين موارد، فراوان است.در اين مجال، موقعيّت را مغتنم شمرده، تنها، با تحليل ديدگاههاي پيشوايان دين، در خصوص مسأله مدينه فاضله اسلامي به تحقيق سخنان بالا مي پردازيم. با تحقيق در اين معني، خواهيم دانست كه تصوير صاحبان آن مكتب از آرمان شهر ديني چگونه خواهد بود.آيا تصوير آنان از اين بهشت موعود، يك بهشت آسماني است، يا يك بهشت زميني و يا آميخته اي از اين دو.آيا آن مدينه موعود، در نگاه آنان خصلتهاي دنيايي دارد و يا داراي ويژگيهاي آسماني است؟به راستي آيا مذهب، نسبت به بهزيستي انسان در دنيا نيز نظري جدّي داشته است، يا خير؟بالأخره توسعه و پيشرفت در انديشه ديني چه شاخصه ها و مشخصه هايي دارد؟به اين ترتيب، با بررسي خصوصيات مدينه فاضله از منظر بحثِ (مهدويت و ظهور امام زمان) مي توانيم به يك باره دو موضوع را به بوته بررسي بگذاريم.1. رويكرد مذهب نسبت به انسان و زندگي اين جهاني او.2. ويژگيهاي توسعه اسلامي.اكنون، با توجه به فرازهاي گذشته، در اين نوشتار، فرصتي فرا رسيده كه هر چند مختصر، مروري به ويژگيهاي مدينه فاضله اسلامي، كه تحقق آن را پس از ظهور منجي عالم بشريت (عج) به ما وعده داده اند، داشته باشيم.در اين بررسي، توجه ما به مهم ترين و برجسته ترين آن خصوصيات است.ادامه دارد ... پی نوشت ها :46. (بنياد فلسفه سياسي در غرب) 122/ ـ 123.47. (همان مدرك) 127/.48. (همان مدرك).49. (همان مدرك).50. (جوان مسلمان و دنياي متجدد)، دكتر سيد حسين نصر، ترجمه مرتضي اسعدي، 192 ـ 193.51. (همان مدرك).منبع:www.bashgah.net/ن
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 511]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن