تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 14 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):انسان، در روز قيامت، قدم از قدم برنمى‏دارد، مگر آن كه از چهار چيز پرسيده مى‏شود...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

خانه انزلی

تجهیزات ایمنی

رنگ استخری

پراپ فرم رابین سود

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799389114




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

طلوع محمد ( ص )


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
طلوع محمد ( ص
طلوع محمد ( ص ) نويسنده: مهدي سهيلي زمين و آسمان مكه آن شب نور باران بودو موج عطر گل در پرنيان باد مي پيچيداميد زندگي در جان موجودات مي جوشيدهوا آغشته با عطر شفابخش بهاران بودشبي مرموز و رؤيائيبه شهر مكه مهد پاك جانان دختر مهتاب مي خنديدشبانگه ساحت" ام القري" در خواب مي خنديدز باغ آسمان نيلگون صاف و مهتابيدمادم بس ستاره مي شكفت و آسمان پولك نشان مي دادصداي حمد و تهليل شباويزان خوش آهنگبه سوي كهكشان مي شددل سياره ها در آسمان حال تپيدن داشتو دست باغبان آفرينش در چنان حالتسر " گل آفريدن" داشتشگفتي خانه " ام القري" در انتظار رويدادي بودشب جهل و ستمكاريبه اميد طلوع بامدادي بودسراسر دستگاه آفرينش اضطرابي داشتو نبض كائنات از انتظاري دمبدم مي زدهمه سياره ها در گوش هم آهسته مي گفتندكه : امشب نيمه شب خورشيد مي تابدز شرق آفرينش اختر اميد مي تابددر آن حال" آمنه" در عالم سرگشتگي مي ديدبه بام خانه اش بس آبشار نور مي باردو هر دم يك ستاره در سرايش مي چكد رنگين و نورانيو زين قدرت نمائي ها نصيب اوشگفتي بود و حيرانيدر آن مرغكي را ديد با پرهاي ياقوتيو منقاري زمّرد فامكو سويش پر كشيد از بامو در صحن سرا پر زدو پرهاي پرندين را به پهلوي زن درد آشنا سائيدبناگه درد او آرام شد، آرامبه كوته لحظه اي گرداند سر را " آمنه" با هاله اميدتنش نيرو گرفت و در دلش نور خدا تابيدچو ديد آن حاصل كون و مكان و لطف سرمد رادو چشمش برق زد تا ديد رخشا ن چهره احمد راشنيد از هر كران عطر دلاويز محمد راسپس بشنيد اين گفتار وحي آميزالا، اي " آمنه" اي مادر پيغمبر خاتم!سرايت خانه توحيد ما باد و مشيد بادسعادت همه جان تو و جان " محمد " بادبدو بخشيده ايم " آمنه" اي مادر تقوا!صداي دلكش " داوود" و حبّ " دانيال" و عصمت " يحيي"به فرزند تو بخشيديم:كردار" خليل" و قول" اسماعيل" و حسن چهره " يوسف"شكيب " موسي عمران" و زهد و عفت" عيسي"بدو داديم: خلق" آدم" و نيروي " نوح" و طاعت " يونس"وقار و صولت " الياس" و صبر بي حد" ايوب"بود فرزند تو يكتابود دلبند تو محبوبسراسر پاكسرا پا خوبدو گوش" آمنه" بر وحي ذات پاك سرمد بوددو چشم " آمنه" در چشم رخشاني " محمد" بودكه ناگه ديد روي دختراني آسماني رابه دست اين يكي ابريق سيمين در كف آن ديگري طشت زمّرد بوددگر حوري پرندي چون گل مهتاب در كف داشت" محمد" را چو مرواريد غلتان شستشو دادندبه نام پاك يزدان بوسه ها بر روي او دادندسپس از آستين كردند بيرون" دست قدرت را"زدند از سوي درگاه خداونديميان شانه هاي حضرتش مُهر نبوت راسپس در پرنياني نقره گون آرام پيچيدندهمان شب قصه پردازان ايراني خبر دادندكه آمد تكسواري در مدائن سوي نوشروانو گفت: اي پادشه " آتشكده آذر گشسب" ماكه صد سال روشن بودهم امشب ناگهاني خاموش شد، خاموشبه يثرب يك يهودي برفراز قله ها فرياد را سر داد:كه امشب اختري تابنده پيدا شدو اين نجم درخشان اختر فرزند "عبدالله ..."نوين پيغمبر پاك خداوندستو انساني كرامندستيكي مرد عرب اما بيابانگرد و صحرائيقدم بگذاشت در " ام القري" وين شعر را برخواندكه ياران مگر ديشب به خواب مرگ پيوستيد؟چه كس ديد از شما آن روشناي آسمان را؟كه ديد از مكيّان آن ماهتاب پرنياني را؟زمين و آسمان مكه آن شب نور باران بودهوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بودبيابان بود و تنهايي و من ديدمكه از هر سو ستاره در زمين ما فرود آمدبه چشم خويش ديدم ماه را از جاي خود كندندز هر سو در بيابان عطر مشك و بوي عود آمدبيابان بود و من اما چه مهتاب دلارائي!بيابان بود و من اما چه اخترهاي زيبائيبيابان، رازها داردولي در شهر، آن اسرار، پيدا نيستبيابان نقش ها دارد كه در شهر آشكارا نيستكجا بوديد اي ياران؟كه ديشب آسمان ها، زمين مكه را كردند گلبارانولي گل نه، ستاره بود جاي گلزمين وآسمان مكه ديشب نورباران بودهوا آغشته با عطر شفا بخش بهاران بودبه شعر آن عرب مردم همه حالي عجب ديدندبه آهنگ عرب اين شعر را خواندند و رقصيدند:كجايي اي عرب اي ساربان پير صحرائي؟كجائي اي بيابانگرد روشن رأي بطحائي؟كه اينك بر فراز چرخ ، يابي نام" احمد" راو در هر موج بيني اوج گلبانگ محمد را" محمد" زنده و جاويد خواهد ماندمحمد تا ابد تابنده چون خورشيد خواهد ماندجهاني نيك مي داندكه نامي همچو نام پاك پيغمبر مؤيد نيستو مردي زير اين سبز آسمان همتاي احمد نيستمنبع:www.payambarazam.ir/ن
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 331]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن