واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اقوام روزگاربه اخلاق زنده اند نويسنده:سيد رضا علوي بررسى اهميت بحثهاى اخلاقي اشارهاين بحث ازمهمترين مباحث قرآن است و ازيک نظر مهمترين هدف انبياى الهى را تشکيل مىدهد زيرا بدون اخلاق نه دين براى مردم مفهومى دارد ونه دنياى آنها سامان مىيابد. همان گونه که گفتهاند :اقوام روزگار به اخلاق زندهاند . قومى که گشت فاقد اخلاق مردنى است! اصولا زمانى انسان شايسته نام انسان است که داراى اخلاق انسانى باشدو در غير اين صورت حيوان خطرناکى است که بااستفاده از هوش سرشار انسانى همه چيز را ويران مىکند وبه آتش مىکشد، براى رسيدن به منافع نامشروع مادى جنگ به پا مىکند و براى فروش جنگافزارهاى ويرانگر تخم تفرقه ونفاق مىپاشد وبىگناهان را به خاک وخون مىکشد!آري! او ممکن است به ظاهر متمدن باشد ولى در اين حال حيوان خوش علفى است که نه حلال را مىشناسد و نه حرام را! نه فرقى ميان ظلم وعدالت قائل است ونه تفاوتى درميان ظالم ومظلوم!با اين اشاره به سراغ قرآن مىرويم واين حقيقت را از زبان قرآن مىشنويم. در آيات زير دقت کنيد:-1 هو الذى بعث فىالاميين رسولا منهم يتلوا عليهم آياته ويزکيهم و يعلمهم الکتاب و الحکمه وان کانوا من قبل لفى ضلال مبين ( سوره جمعه ،آيه 2)-2 لقد من الله على المومنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتوا عليهم آياته ويزکيهم ويعلمهم الکتاب و الحکمه وان کانوا من قبل لفى ضلال مبين(سوره آل عمران، 164)-3 کما ارسلنا فيکم رسولا منکم يتلوا عليکم آياتنا و يزکيکم و يعلمکم الکتاب و الحکمه و يعلمکم ما لم تکونوا تعلمون( سوره بقره، آيه 151)-4 ربنا و ابعث فيهم رسولا منهم يتلوا عليهم آياتک و يعلمهم الکتاب والحکمه ويزکيهم انک انت العزيز الحکيم (سوره بقره، آيه 129)-5 قد افلح من زکيها و قد خاب من دسيها( سوره شمس، آيات 9 و 10)-6 قد افلح من تزکى و ذکر اسم ربه فصلي( سوره اعلي، آيات 14 و 15)-7 و لقد آتينا لقمان الحکمه ان اشکرلله(سوره لقمان ،آيه 12)ترجمه:-1 او کسى است که در ميان جمعيت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگيخت که آياتش را برآنها مىخواند و آنها را تزکيه مىکند و به آنان کتاب و حکمت مىآموزد هرچند پيش از آن در گمراهى آشکارى بودند!-2 خداوند برمومنان منت نهاد( و نعمت بزرگى بخشيد) هنگامى که درميان آنها پيامبرى از خودشان برانگيخت که آيات او را برآنها بخواند و آنان را پاک کندو کتاب و حکمت به آنها بياموزد هر چند پيش از آن درگمراهى آشکارى بودند.-3 همانگونه( که با تغيير قبله نعمت خود را بر شما ارزانى داشتيم) رسولى ازخودتان در ميانتان فرستاديم تا آيات ما را برشما بخواند وشما را پاک کند وکتاب و حکمت بياموزد و آنچه را نمىدانستيد به شما ياد دهد.-4 پروردگارا! در ميان آنها پيامبرى ازخودشان برانگيز! تا آيات تو را بر آنان بخواند و آنها را کتاب و حکمت بياموزد و پاکيزه کند زيرا تو توانا و حکيمى (وبر اين کار قادري!)-5 هر کس نفس خود را پاک وتزکيه کرد رستگار شد- و آن کس که نفس خويش را با معصيت و گناه آلوده ساخت، نوميد و محروم گشت!-6 به يقين کسى که پاکى جست( وخود را تزکيه کرد) رستگار شد- و (آن کس) نام پروردگارش را ياد کرد سپس نماز خواند !-7 ما به لقمان حکمت( ايمان واخلاق) آموختيم ( و به او گفتيم) شکر خدا را به جا آور!چهار آيه نخستين در واقع يک حقيقت را دنبال مىکند و آن اينکه يکى از اهداف اصلى بعثت پيامبر اسلام صلىالله عليه و آله تزکيه نفوس وتربيت انسانها و پرورش اخلاق حسنه بوده است.حتى مىتوان گفت تلاوت آيات الهى وتعليم کتاب و حکمت که در نخستين آيه آمده مقدمهاى است براى مسئله تزکيه نفوس و تربيت انسانها همان چيزى که هدف اصلى علم اخلاق را تشکيل مىدهد.شايد به همين دليل« تزکيه» در اين آيه بر « تعليم »پيشى گرفته است چرا که هدف اصلى ونهايى «تزکيه» است هر چند در عمل « تعليم » مقدم بر آن مىباشد.و اگر در سه آيه ديگر( آيه دوم و سوم وچهارم از آيات مورد بحث) «تعليم» بر«تزکيه اخلاق» پيشى گرفته ناظر به تربيت طبيعى وخارجى آن است که معمولا «تعليم» مقدمهاى است براى «تربيت و تزکيه» بنابراين آيه اول و آيات سه گانه اخير هر کدام به يکى از ابعاد اين مسئله مىنگرد.( دقت کنيد)اين احتمال درتفسير آيات چهارگانه فوق نيز دور نيست که منظور از اين تقديم وتاخير اين است که اين دو (تعليم و تربيت) در يکديگر تاثير متقابل دارند يعنى همانگونه که آموزشهاى صحيح سبب بالا بردن سطح اخلاق تزکيه نفوس مىشود وجود فضايل اخلاقى در انسان نيز سبب بالابردن سطح علم ودانش اوست چرا که انسان وقتى مىتواند به حقيقت علم برسد که از «لجاجت»،«کبر»، « خودپرستي» و « تعصب کورکورانه» که سد راه پيشرفتهاى علمى است خالى باشد در غيراين صورت اين گونه مفاسد اخلاقى حجابى بر چشم و دل او مىافکند که نتواند چهره حق را آن چنان که هست مشاهده کند و طبعا از قبول آن وا مىماند.اين نکات نيز در آيات چهارگانه فوق قابل دقت است:اولين آيه قيام پيغمبرى که معلم اخلاق است بهعنوان يکى از نشانههاى خداوند ذکر شده ونقطه مقابل«تعليم وتربيت » را«ضلال مبين» وگمراهى آشکار شمرده است ( و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبين) و اين نهايت اهتمام قرآن را به اخلاق نشان مىدهد.دردومين آيه بعثت پيامبرى که مربى اخلاقى و معلم کتاب و حکمت است بهعنوان منتى بزرگ و نعمتى عظيم از ناحيه خداوند شمرده است اين نيز دليل ديگرى بر اهميت اخلاق است.در سومين آيه که بعد از آيات تغيير قبله( از بيتالمقدس به کعبه) آمده واين تحول را يک نعمت بزرگ الهى مىشمرد مىفرمايد: اين نعمت همانند اصل نعمت قيام پيامبر اسلام صلىالله عليه وآله است که با هدف تعليم وتربيت وتهذيب نفوس و آموزش امورى که وصول انسان به آن از طرق عادى امکانپذير نبود انجام گرفته است.(1)نکته ديگرى که در چهارمين آيه قابل دقت است اين است که در اينجا با تقاضاى ابراهيم و دعاى او در پيشگاه خدا روبهرو مىشويم او بعد از بناى کعبه و فراغت از اين امر مهم الهى دعاهايى مىکند که يکى از مهمترين آنها تقاضاى به وجود آمدن امت مسلمانى از «ذريه» اوست و بعثت پيامبرى که کاراو تعليم کتاب و حکمت و تربيت و تزکيه نفوس باشد.اين نکته نيز در پنجمين آيه جلب توجه مىکندکه قرآن پس از ذکر طولانىترين سوگندها که مجموعهاى از يازده سوگند مهم به خالق ومخلوق و زمين و آسمان و ماه وخورشيد ونفوس انسانى است و مىگويد:«آن کس که نفس خويش را تزکيه مىکند رستگار شده و آن کس که آن را آلوده سازد مايوس و نااميد گشته است(!قد افلح من زکاها و قد خاب من دساها)اين تاکيدهاى پى در پى و بىنظير دليل روشنى است بر اهميتى که قرآن مجيد براى پرورش اخلاق و تزکيه نفوس قائل است وگويى همه ارزشها را در اين ارزش بزرگ خلاصه مىکند و فلاح و رستگارى ونجات را در آن مىشمرد.همين معنى با مختصر تفاوتى در آيه ششم آمده و جالب اينکه «تزکيه اخلاق» در آن مقدم بر نماز و ياد خدا ذکر شده که اگر تزکيه نفس و پاکى دل و صفاى روح در پرتو فضايل اخلاقى نباشد نه ذکر خدا به جا مىرسد ونه نماز روحانيتى به بار مىآورد.و بالاخره در آخرين آيه از معلم بزرگ اخلاق يعنى لقمان سخن مىگويد و از علم اخلاق به « حکمت» تعبير مىکند و مىگويد:« ما ( موهبت بزرگ) حکمت را به لقمان داديم سپس به او دستور داديم که شکر خدا را در برابر اين نعمت بزرگ به جا آورد «! و لقد آتينا لقمان الحکمه ان اشکرلله»با توجه به اينکه ويژگى «لقمان حکيم» آن چنان که از آيات سوره لقمان استفاده مىشود تربيت نفوس و پرورش اخلاق بوده است به خوبى روشن مىشود که منظور از « حکمت» در اينجا همان « حکمت عملي» و آموزشهايى است که منتهى به آن مىشود يعني« تعليم» براي» تربيت»!بايد توجه داشت که حکمت همان گونه که بارها گفتهايم در اصل به معني« لجام» اسب و مانند آن است سپس به هر« امر بازدارنده» اطلاق شده است و از آنجا که علوم و دانشها و همچنين فضايل اخلاقى انسان را از بدىها و کژىها باز مىدارد اين واژه بر آن اطلاق شده است.نتيجهآنچه از آيات بالا استفاده مىشود اهتمام فوقالعاده قرآن مجيد به مسائل اخلاقى و تهذيب نفوس بهعنوان يک مسئله اساسى و زيربنايى است که برنامههاى ديگر از آن نشات مىگيرد و به تعبير ديگر بر تمام احکام وقوانين اسلامى سايه افکنده است.آري! تکامل اخلاقى در فرد و جامعه مهمترين هدفى است که اديان آسمانى بر آن تکيه مىکنند و ريشه همه اصلاحات اجتماعى و وسيله مبارزه با مفاسد و پديدههاى ناهنجار مىشمرند.اکنون به روايات اسلامى باز مىگرديم واهميت اين مسئله را درروايات جستجو مىکنيم.اهميت اخلاق در روايات اسلامياين مسئله در احاديثى که از شخص پيامبر اکرم صلىالله عليه و آله وهمچنين از ساير پيشوايان معصوم عليهم السلام رسيده است با اهميت فوقالعادهاى تعقيب شده که بهعنوان نمونه چند حديث پرمعناى زير را ازنظر مىگذرانيم:1 -در حديث معروفى از پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله مىخوانيم:« انما بعثت لا تمم مکارم الاخلاق »(من تنها براى تکميل فضايل اخلاقى مبعوث شدهام.»(2)و در تعبير ديگرى :« انما بعثت لاتمم حسن الاخلاق»آمده است.(3)و در تعبير ديگرى :« بعثت بمکارم الاخلاق و محاسنها»آمده است .(4)تعبير به « انما» که به اصطلاح براى حصر است نشان مىدهد که تمام اهداف بعثت پيامبر صلىالله عليهو آله در همين امر يعنى تکامل اخلاقى انسانها خلاصه مىشود.-2 در حديث ديگرى از اميرالمومنان على عليه السلام مىخوانيم که فرمود: «لو کنا لا نرجو جنه و لانخشى نارا و لا ثوابا و لا عقابا لکان ينبغى لنا ان نطالب بمکارم الاخلاق فانها مما تدل على سبيل النجاح» (اگر ما اميد وايمانى به بهشت و ترس و وحشتى از دوزخ وانتظار ثواب و عقابى نمىداشتيم شايسته بود به سراغ فضايل اخلاقى برويم چرا که آنها راهنماى نجات و پيروزى و موفقيت هستند.()5)اين حديث به خوبى نشان مىدهد که فضايل اخلاقى نه تنها سبب نجات در قيامت است بلکه زندگى دنيا نيز بدون آن سامان نمىيابد(! در اين باره در آينده به خواست خدا بحثهاى مشروحترى خواهيم داشت.)-3در حديث ديگرى از رسول خدا صلىاللهعليهو آله آمده است که فرمود:« جعل الله سبحانه مکارمالاخلاق صله بينه و بين عباده فحسب احدکم ان يتمسک بخلق متصل بالله »(خداوند سبحان فضايل اخلاقى را وسيله ارتباط ميان خودش و بندگانش قرار داده همين بس که هر يک از شما دست به اخلاقى بزند که او را به خدا مربوط سازد.()6)به تعبير ديگر خداوند بزرگترين معلم اخلاق و مربى نفوس انسانى و منبع تمام فضايل است و قرب و نزديکى به خدا جز از طريق تخلق به اخلاق الهى امکانپذير نيست!بنابراين هر فضيلت اخلاقى رابطهاى ميان انسان و خدا ايجاد مىکند و او را گام به گام به ذات مقدسش نزديکتر مىسازد.زندگى پيشوايان دينى نيز سرتاسر بيانگر همين مسئله است که آنها در همه جا به فضايل اخلاقى دعوت مىکردند و خود الگوى زنده و اسوه حسنهاى در اين راه بودند و به خواست خدا در مباحث آينده در هر بحثى به نمونههاى اخلاقى آنها آشنا خواهيم شد و همين بس که قرآن مجيد به هنگام بيان مقام والاى پيامبر اسلام صلىالله عليه و آله مىفرمايد:« وانک لعلى خلق عظيم » ( تو اخلاق عظيم وبرجستهاى داري!»(7)پي نوشتها: 1 -در جمله « ويعلمکم ما لم تکونوا تعلمون» (به شما امورى تعليم مىدهد که امکان نداشت خودتان آن را بدانيد )! دقت کنيد که سخن از تعليم علومى به ميان مىآورد که وصول به آن براى انسان از غيرطريق وحى غيرممکن است!-2 کنزالعمال، حديث 52175 ( جلد 3 ، صفحه 16)-3 همان مدرک، حديث 5218-4 بحار، جلد66، صفحه 405-5 مستدرک الوسائل ،جلد 2 ، صفحه 283( چاپ قديم)-6 تنبيه الخواطر، صفحه 362-7 سوره قلم، آيه4منبع:اخلاق در قرآن جلد اول صفحه 16 آيتالله مکارم شيرازى رسالت/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 449]