محبوبترینها
قیمت دیگ بخار و تولیدکننده اصلی دیگ بخار
معروفترین هدیه و سوغاتی یزد مشخص شد!
آشنایی با انواع دوربین مداربسته ضد آب
پرداخت اینترنتی قبوض ساختمان (پرداخت قبض گاز، برق و آب)
بهترین دوره آموزش سئو محتوا در سال 1403 با نام طوفان ۱۴۰۳ در فروردین ماه شروع می شود
یک صرافی ارز دیجیتال چه امکاناتی باید داشته باشد؟
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
تعمیرگاه مجاز تعمیر ماشین لباسشویی در شرق تهران
جراحی و درمان ریشه دندان عفونی با خانم دکتر صفوراامامی
چه مواردی بر قیمت کابین دوش حمام تاثیر دارند؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1798225501
زندگی متفاوت روحانی با یک دست!+عکس
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: زندگی متفاوت روحانی با یک دست!+عکس
حجتالاسلام «علیاصغر قربانی» جانباز و طلبهای است که سالها از جانبازیاش میگذرد و حالا به عنوان یک روحانی جانباز، نماینده طلابی است که در کنار بقیه مردم در جبههها حضور داشتهاند.
به گزارش گروه دیگر رسانه های خبرگزاری فارس، نیمی از خود را سالها پیش در سنگر جا گذاشته است. دست و پای راست حجتالاسلام قربانی زودتر آسمانی شدند تا حالا سندی باشند برای روایت هر روزه جنگ. روایت روحانیونی که پابهپای بسیجیهای ۱۶-۱۵ ساله سنگر ساختهاند، عملیات رفتهاند و تیر و ترکش خوردهاند. حاجآقای قربانی حالا علاوه بر درسهای طلبگی، راوی تلخ و شیرینیهای جبهه و سالهای دفاع مقدس است.
نوشتن یک جمله یک ساعت برایم طول کشید «علی اصغر قربانی» متولد سال ۱۳۳۷ در خراسان رضوی است. با آغاز دفاع مقدس از طرف حوزه علمیه راهی جبهه میشود و در سال ۱۳۶۲ در عملیات والفجر ۳ یک دست و پایش را جا میگذارد و برمیگردد. «وقتی که بعد از مجروحیت من را به بیمارستان مشهد منتقل کردند، گروه های زیادی برای بازدید از ایثارگران و جانبازان میآمدند. بیشتر این افراد ابراز تاسف میکردند که این آدم اول سالم بوده و الان دست و پا ندارد و این ناراحتی خودشان را ابراز هم میکردند. دوستی داشتم که معلم دبیرستان بود. ایشان هم مثل بقیه مردم برای ملاقات آمد. طبیعی بود که او هم متاثر و ناراحت شده باشد؛ ولی برخوردش متفاوت بود و به جای ابراز تاسف به من گفت قبل از جانبازی با دست راست مینوشتی یا چپ؟ گفتم با دست راست؛ همان دستی که در جبهه قطع شده بود. رفت و با یک دفتر و خودکار برگشت و به من گفت بسم الله از همین الان تمرین برای نوشتن را شروع میکنیم! طبیعی است برای من در شرایطی که با یک دست و پای قطع شده روی تخت بیمارستان برایم این کار دشوار باشد. من از خودم بیزار بودم؛ چه برسد به اینکه مثل یک بچه کلاس اولی دوباره شروع کنم به خودکار در دست گرفتن؛ اما چارهای نبود. فقط یک ساعت نوشتن یک خط از من وقت گرفت. دوباره فردا از راه میرسید و میگفت نوشتی و سرمشق جدید میداد. خلاصه در این مدتی که من در بیمارستان بستری بودم، مرتب به من سرمشق میداد و به نوشتن وادار میکرد. و بالاخره ما این نوشتن را ادامه دادیم.» مردم با دیدن من تعجب میکنند بعد از جبهه هم داستان طلبگی و درس و بحث ادامه دارد. «بعد از جبهه مشغول درس و بحث شدم. بعد از چند سال به نوشتن و پژوهش رو آوردم. بیشتر هم با مرکز پژوهشهای اسلامی صداوسیما و موسسات مختلف پژوهشی همکاری داشتم.» آقای قربانی از نگاههای متفاوت مردم میگوید؛ از اینکه برخی با دیدنش ذوق میکنند و برخی دیگر تعجب. «بعضی از مردم با دیدن یک روحانی جانباز تعجب میکنند و فکر میکنند طلبهها کاری به جبهه و جانبازی و شهادت ندارند! البته سالهای اول به این صورت نبود. چون آن زمان بخشی از مردم خود در جبهه بودند و بین خودشان این روحانیون را میدیدند؛ بنابراین چنین قضاوتی نداشتند که به طور کلی نظرشان درباره حضور طلبه ها در جبهه منفی باشد؛ ولی در طول زمان آرام آرام این حقیقت را غبار گرفت و درباره این مسئله هم شفاف سازی نشد. الان هم وقتی مردم متوجه میشوند که یک روحانی جانباز است خیلی برخوردشان متفاوت میشود و البته عدهای هم تعجب میکنند.»
شوخیهای دفاع مقدسی با طلبهها حاجآقای قربانی میگوید طلبهها در جبهه آچار فرانسه بودند و هر کاری که از دستشان برمی آمد انجام میدادند. از روحیه دادن به بچه ها تا برگزاری نماز جماعت و از رفتن به خط مقدم و تشویق مردم در پشت جبهه و حتی گاهی در ردههای فرماندهی و هر کار بر زمین مانده! البته شیطنتها و سربهسر گذاشتنها هم کم نبوده است. شیطنتهایی که حالا به شیرینترین خاطرات دفاع مقدسی تبدیل شدهاند. «روحانیونی که به جبهه می رفتند واقعا با رزمنده ها برادر بودند و شوخی می کردند. یک رزمنده ای از بچه های تیپ ۲۷ محمد رسول الله می گفت که من معاون فرمانده ادوات لشکر ۲۷ بودم. بخاطر تخصصی که بچه ها در ادوات داشتند فرماندهان مجبور بودند نازکشی کنند و ما هم از این موقعیت سوء استفاده میکردیم به شیطنت مشغول بودیم! و هیچ روحانیای نمیآمد مگر اینکه ۲۴ ساعت بیشتر مهمان ما نبود. این اتفاق تا جایی پیش رفت که به ما دیگر روحانی نمیدادند. ما هم پیش مسئول عقیدتی لشکر رفتیم و تقاضا کردم به ما روحانی بدهند که با ما دعوا کردند و گفتند شما لیاقت ندارید. قسم و آیه آوردیم که این بار دیگر هوای روحانی را داشته باشیم. یک روحانی دیگر برای ما فرستادند و ما هم به بچه ها سفارش کردیم که بچه ها مواظب باشید که این بار دیگر خطایی از شما سر نزند. تا این طلبه به گردان ما آمد جایش را گرم و نرم درست کردیم و حسابی او را پذیرایی کردیم. این بنده خدا هم به ما رو کرد و گفت: نه آنقدر که میگویند شما بد نیستید! خلاصه این بنده خدا شب بسیار خوشحال سر به بالین گذاشت. ساعت ۱۲ که شد رمز عملیات را گفتیم و آمادهباش دادیم. بعد لای انگشتان پای این بنده را پر از باروت و کبریت کردیم و خودمان جایی پناه گرفتیم که موقع روشن شدن این باروتها آن حوالی نباشیم. یک مرتبه این بنده خدا بلند شد و شروع کرد به دویدن و دنبال آب گشتن که پایش که میسوخت را التیام بدهد و مدام حین دویدن فریاد میزند: خدا شما را لعنت کند، چه آدمهای بدی هستید شما! این روحانی هم دوان دوان فرار کرد. با همه این شیطنتها بازهم دستبردار نبودیم و باز دنبال طلبه رفتیم و کلی التماس کردیم و بالاخره او را برگرداندیم و بعد آنقدر همین روحانی با بچهها رفیق شده بود که ماهها از ماموریتش میگذشت؛ اما نمیتوانست از بچهها دل بکند به خانه برود.» وقتی «اکبر کور» دعای کمیل میخواند! طلبهها گلوله انرژی جبههها بودند و با هر وسیلهای از دعا و مناجات گرفته تا شوخی و خنده، به رزمندهها روحیه میدادند. «زمستان سال ۶۱ بود. من با یکی از طلبه ها در جبهه نفت شهر بودم. در کنار رودخانه یک پناهگاه طبیعی بود و ما در این مکان مراسم و دعای کمیل و نماز جماعت داشتیم. فرمانده گردان ما شخصی به نام «علیاکبر شاکری» بود که این بنده خدا بعدا یک چشمش را در عملیات از دست داد که به شوخی به او میگفتیم اکبر کور! خیلی آدم بسیار شوخ و باصفایی بود.[1] یادم هست یک شب دعای کمیل را در داخل رودخانه با بچه ها خواندم و به طرف سنگر ها برگشتم. نزدیک سنگر فرماندهی که رسیدم دیدم خودش تنهاست و صدای زمزمهای از داخل سنگر میآید. وصدای زمزمه کمیلش از داخل سنگر می آید و در حال و هوای خاصی است. منم دیدم موقع خوبی برای شوخی است. رفتم پشت سرش و گفتم: اکبرآقا نمیخواهد آنقدر گردنت را پیش خدا کج کنی. تو اگر هزار سال هم گردن کج کنی گناهان کبیره تو بخشیده نمیشود. بیچاره سرش را بلند کرد و اول چند دقیقهای فقط خیره خیره به من نگاه کرد ویک مرتبه شروع کرد دنبال من دویدن. (با خنده)»
منبر رفتن من، روایت جنگ است حاجآقای قربانی سالهاست که علاوه بر نوشتن و منبر رفتن، روایتگری دفاع مقدس هم میکند. کاری که به قول خودش به او خیلی میآید. «حدودا ۱۵ سالی میشود که راوی هم هستم؛ البته همین که من ب عنوان یک جانباز منبر میروم، خودش یک نوع روایت است.» حتما آدم های زیادی را دیدهاید که از خاطرات سفر به جنوب و مناطق عملیاتی حرف زده باشند. کسانی که برایتان از رنگ و بوی متفاوت خاک این خطه و عوض شدن حال و هوایشان در این اتمسفر میگویند. راوی طلبه ما هم از این خاطرات کم ندارد. « یکی از مدیران جامعه المصطفی برایم نقل میکرد که: ما یک طلبه ای در حوزه علمیه داشتیم که پدر و مادرش او را از آلمان به حوزه علمیه قم فرستاده بودند. در مدتی که در ایران بود، کارهای خارج از عرف زیادی انجام میداد که اصلا در چهارچوب طلبگی نمیگنجید. رفتار و گفتارش هیچ کدام مناسب نبود و معضلی برای حوزه علمیه شده بود. واقعا وضع بدی شده بود به گونه ای که خبر آن به پدر و مادرش هم رسیده بود. کمیته انضباطی هم تصمیم به اخراجش گرفتند. من داخل این جمع رفتم و گفتم دوستان شما همه کار کردید؛ اما موفق نشدید یا این مورد قابل اصلاح نیست. به من هم فرصتی بدهید ببینم میتوانم قدمی برای این جوان بردارم یا نه. اگر جواب گرفتم که چه بهتر اما اگر جواب نداد، شا همان کاری که قصد داشتید را انجام دهید. تصمیم من هم این بود که این جوان را با خودم به اردوی راهیان ببرم و همین کار را هم کردم. همین که وارد دوکوهه و منطقه فتح المبین شدیم، مسخره کردن هم شروع شد. روز دوم که به طلاییه رسیدیم، کم کم خنده ها کم شد و درون خودش فرو رفت. روز سوم که رسیدیم شلمچه دیدیم زارزار گریه میکند. حالا باید دیگر گریه ها و اشکهای این طلبه را کنترل میکردیم. این فردی که محکوم به اخراج شده بود، برگشت. ادامه تحصیل داد. در کنارش شروع به معرفی شهدای دفاع مقدس کرد. الان هم در آلمان در حال تبلیغ و همچنین معرفی شهدای دفاع مقدس است. سالهاست پیشنماز نیستم حجت الاسلام قربانی سالهاست که در هیچ نمازی پیشنماز نبوده؛ اما خیلیها پشت سر او قامت بستهاند. «من بعد از مجروحیت بنا به فتوای امام خمینی نمیتوانم پیشنماز بایستم؛ اما دفعات زیادی پیش آمده که خیلی پشت سر من قامت میبندند. آخرین بار هم همین ماه رمضان امسال بود. خیلی مواقع پیش میآید که پشت سر من میایستند و فکر میکنند من روحانی درست و حسابی هستم!» * مجله مهر مطلب فوق مربوط به سایر رسانهها میباشد و خبرگزاری فارس صرفا آن را بازنشر کرده است. بازگشت به صفحه نخست گروه فضای مجازی انتهای پیام/
95/05/20 :: 16:15
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]
صفحات پیشنهادی
تصویری متفاوت در اینستاگرام حسن روحانی
تصویری متفاوت در اینستاگرام حسن روحانی تصویر زیر را حسن روحانی رییسجمهور از حضور مردم همدان در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است آفتابنیوز ۱۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۳ ۰۶روحانی در اجلاس مدیران و رؤسای آموزش و پرورش: استکبار و برخی کشورهای منطقه تلاش میکنند از فضای پسابرجام استفا
روحانی در اجلاس مدیران و رؤسای آموزش و پرورش استکبار و برخی کشورهای منطقه تلاش میکنند از فضای پسابرجام استفاده نکنیم آیا با فیلتر و ممنوعیت میشود در دنیای امروز زندگی کرد رئیسجمهور با تاکید بر اینکه آموزش و پرورش نقش اساسی در توسعه کشور دارد گفت هزینههایی که ما در آموزش وتصویری متفاوت در اینستاگرام حسن روحانی و زنانه و مردانه کردن پیادهروها
گیل نگاه این تصویر را حسن روحانی رئیسجمهور از حضور مردم همدان در صفحه اینستاگرام خود منتشر کرده است ۱۹ اردیبهشت ۱۳۹۶روحانی: مشکلات پیچیده جامعه با حرف و شعار حل نمی شود/ من به وزارت کشورم و وزارت اطلاعاتم دستور دادم در زندگی و
روحانی مشکلات پیچیده جامعه با حرف و شعار حل نمی شود من به وزارت کشورم و وزارت اطلاعاتم دستور دادم در زندگی و حریم خصوصی مردم حق مداخله نداریم حسن روحانی نامزد انتخابات دوازدهمین دوره ریاست جمهوری گفت افراط تفریط و خشونت نتوانسته باعث پیشرفت و خوشبخت هیچ ملت و کشوری شود کشورروحانی: امنیت قضایی بدون وکیل محقق نمیشود/ با خیال راحت از ما انتقاد کنید؛ پاداش هم دارد/ حق سرک کشیدن و تفتی
روحانی امنیت قضایی بدون وکیل محقق نمیشود با خیال راحت از ما انتقاد کنید پاداش هم دارد حق سرک کشیدن و تفتیش زندگی خصوصی مردم را نداریم رئیس جمهور با بیان اینکه از حقوقدانان و وکلا میخواهم در بخش حقوقی لوایح به ما کمک کنند گفت اگر اشکالی داشتیم با صراحت لهجه و راحت از ما انپاسخ نامزدها به سوالات ۲ دقیقه ای/ مناظره روحانی و قالیباف/ پاسخ متفاوت رئیسی
پاسخ نامزدها به سوالات ۲ دقیقه ای مناظره روحانی و قالیباف پاسخ متفاوت رئیسیتاریخ انتشار جمعه ۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ ساعت ۲۰ ۴۴ نامزدهای ریاست جمهوری در ۲ دقیقه به سوالات پاسخ دادند مناظره دومین بخش از نخستین مناظره انتخاباتی کاندیداهای ریاستجمهوری با اختصاص ۲ دقیقه به هر کاندیعکس/ استقبال متفاوت اهوازی ها از روحانی
عکس استقبال متفاوت اهوازی ها از روحانی اعتراض متفاوت جوانان اهوازی به سفر انتخاباتی روحانی با آب گل آلود و ماسک 96 2 26 - 13 51 - 2017-5-16 13 51 51سفره هفت سین متفاوت در اینستاگرام روحانی
سفره هفت سین متفاوت در اینستاگرام روحانیرئیسجمهور پیش از سفر به مسکو در صفحه اینستاگرام خود نوشت بعد از سفرهای بیرجند و سنندج این سومین سفر در ایام نوروز است انشاءالله پنجشنبه به رشت و گیلان سفر خواهم کرد تاریخ انتشار دوشنبه ۷ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۲۳ ۰۰ رئیسجمهور پیش از سفلبخند هواداران به متفاوتترین روحانی دوران
لبخند هواداران به متفاوتترین روحانی دوران حرفهای روحانی خطاب به رقبا نشان داد که روحانی هم دیگر دفاع نخواهد کرد و حمله را در دستور کار قرار داده است عصر ایران مصطفی داننده- استقلال زلزله همینه همینه پرسپولیس زلزله همینه همینه این شعاری است که هوادارن بعد از دیدن نمایشروحانی: اولین دغدغه دولت زندگی افراد کم درآمد است (1)
روحانی اولین دغدغه دولت زندگی افراد کم درآمد است 1 تاریخ انتشار دوشنبه ۲۱ فروردين ۱۳۹۶ ساعت ۱۱ ۳۳ رئیس جمهور با اشاره به اینکه شرایط زندگی مردم به لحاظ سیاسی و اقتصادی طبق همه مراکز آمار رسمی کشور و جهانی بهتر از حدی بود که در آغاز سال پیش بینی می کردیم گفت این نکته حائز اهم-
سینما و تلویزیون
پربازدیدترینها