تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):روزه‏دارى كه زبان و گوش و چشم و جوارح خود را حفظ نكرده روزه‏اش به چه كارش خواهد آمد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798168748




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

زهر و عسل


واضح آرشیو وب فارسی:بیتوته:



زهر و عسل,داستان زهر و عسل
داستان کوتاه «زهر و عسل»   روزی روزگاری در زمان های قدیم مرد خیاطی کوزه ای عسل در دکانش داشت

یک روز می خواست دنبال کاری از مغازه بیرون برود.

به شاگردش گفت : این کوزه پر از زهر است.

مواظب باش به آن  دست نزنی و من و خودت را در دردسر نیندازی.

شاگرد که می دانست استادش دروغ می گوید حرفی نزد واستادش رفت.

شاگرد هم پیراهن یک مشتری را بر داشت و به دکان نانوایی رفت.

و آن را به مرد نانوا داد و دو نان داغ و تازه  گرفت و بعد به دکان برگشت.

و تمام عسل را با نان خورد و کف دکان دراز کشید.

خیاط ساعتی نگذشته بود که بازگشت و با حیرت از شاگردش پرسید : چرا خوابیده ای؟

شاگرد ناله کنان پاسخ داد : تو که رفتی من سرگرم کار بودم.

دزدی آمد و یکی از پیراهن ها را دزدید و رفت.

وقتی من متوجه شدم از ترس شما زهر توی کوزه را خوردم.

و دراز کشیدم تا بمیرم و از کتک خوردن و تنبیه آسوده شوم.   منبع:asriran.com






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: بیتوته]
[مشاهده در: www.beytoote.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 175]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی
uyt


پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن