تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مردم را به غير از زبان خود، دعوت كنيد، تا پرهيزكارى و كوشش در عبادت و نماز و خوبى...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798243523




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

شعر فارسی عامل تهذیب نفس و تلطیف روحیه است


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
شعر فارسی عامل تهذیب نفس و تلطیف روحیه است
امروزه مردم به شدت گرفتار تامین معاش و دغدغه های زندگی هستند و زمانی هم که پس از پایان کار روزانه به منزل می آیند، رسانه های جمعی و فناوری های نوین مجازی فرصتی برای دورهم جمع شدن و یا مطالعه آثار ادبی کهن را نمی دهد که این مسئله در دراز مدت تبعات نامطلوبی به همراه خواهد داشت.

خبرگزاری فارس: شعر فارسی عامل تهذیب نفس و تلطیف روحیه است



فرهنگ ایران ارتباطی محکم و ناگسستنی با شعر و ادبیات دارد و ایرانیان از ملل سرآمد در زمینه خلق آثار گرانسنگ ادبی هستند.سپهر پهناور ادبیات ایران سرشار از ستاره هایی است که می توان از مرغزار دل انگیز و معطر هر یک از آنان، خوشه چین حکمت ومعرفت شد. در این میان، ادبیات کلاسیک وکهن جایگاهی بس والا دارد. از روزگاران قدیم، سبک زندگی ایرانیان از اقشار گوناگون با ابیات و عبارت نغز و دل انگیز شاعران نامدار فارسی زبان درهمتنیده شده بود. دیوان حافظ، مثنوی معنوی، شاهنامه فردوسی و گلستان سعدی میراث ماندگار و همگانی بود که نه تنها در طاقچه و سرسرای منازل که در کنج قلب یکایک ایرانیان هنر دوست و هنرپرور جای داشت. به مناسبت «روز شعر و ادب فارسی» با دکتر «سید نعمت الله تقوی بهبهانی»  از دیدگاهی تاریخی و البته آسیب شناسانه در این باره به گفت وگو پرداخته ایم. دکتر تقوی استاد ادبیات دانشگاه آزاد اسلامی مشهد و صاحب تالیفات و مقالات گوناگون در این عرصه است. از دیدگاهی تاریخی آنچه ما به نام ادبیات فارسی می شناسیم از چه زمانی تکوین یافت و در قالب شعر کلاسیک نضج گرفت؟ اساسا نمی توان آغازی برای ادبیات هر کشوری تعیین کرد. از زمانی که بشر غارنشین بود، یکسری مغازله های عاشقانه و یا نیایش هایی داشته که انعکاس منویات درونی او بوده است که این ها با این که خام بوده اما به هرحال در قالب ادبیات قرار می می گیرد. زبان ایران قبل از اسلام، پهلوی اشکانی و بعد پهلوی ساسانی که زبان دشواری محسوب می شد. یعنی یکسری «هزوارش» داشت.این هزوارش ها، واژه ها یا بخش هایی از واژه است که نوشته می شود و خوانده نمی شود یا نوشته نمی شود و خوانده می شود. نمونه این واژگان و حروف را در زبان انگلیسی یا زبان فارسی کنونی نیز داریم. چون در زبان پهلوی این هزوارش ها زیاد بود نگارش و تکلم با آن چندان راحت نبود. با ورود اسلام به ایران، ایرانیان به این نتیجه رسیدندکه زبان سامی راحت تر و کاربردی تر از زبان پهلوی است. به همین دلیل زبان پهلوی خیلی زود منسوخ و بهتر بگوییم دگرگون شد و زبان فارسی امروز به وجود آمد که تقریبا می شود گفت برآیندی است از ادبیات غنی قبل از اسلام به همراه آنچه از زبان عربی وام گرفته شده. البته همان طور که اشاره کردم خیلی از واژه های زبان پهلوی با دگرگونی هایی همچنان وجود دارد. دکتر« جلال الدین کزازی» در مجموعه کتاب های«نامه باستان»، ریشه پهلوی بسیاری از لغاتی که امروزه استفاده می کنیم را به تفصیل بیان کرده است. زبان به عنوان همراه همیشگی انسان ها، همواره به سمت سهولت و سادگی رفته و در گذرگاه زمان همچون گوهری ارزشمند تراش می خورد و صیقل می یابد. واژه های نتراشیده و سنگین که با واژگان عربی ترکیب شده بود، به تدریج گوشنواز شد. به تدریج ایرانی ها زبان و ادبیات عرب رابه عنوان زبان رسمی پذیرفتند. حتی کسانی مثل «حسن بن هانی اهوازی» که ایرانی بود اشعار زیبا و پرمحتوایی به زبان عربی می گوید یا «ابن مقفع» کتاب«کلیله و دمنه» را که به زبان پهلوی بوده به زبان عربی برگرداند که نمونه بلاغت در زبان عربی است. در آن روزگار  تقریبا اثر قابل ملاحظه ای از آثار ادبی دوره پهلوی دیده نمی شود یا حداقل اگر هم آثاری بوده، اکنون در دسترس ما نیست.مثلا «عمر بن جاحظ» (160-255ق)در جلد سوم کتاب«البیان والتبیین» وقتی سخن از بلاغت می شود می گوید:«آن کس که دوست دارد به صنعت بلاغت دسترسی یابد و در واژه‌شناسی استادشود پس کتاب «کاروند» را که از کتاب‌های پهلوی است بخواند». کاروند، کتابی با موضوع آموزش ادبیات بوده که درباره به کارگیری روش‌های شیوایی و رسایی گفتار و نوشتار، به نگارش در آمده بود که اکنون دیگر نسخه ای از آن موجود نیست.این گفته جاحظ که خود ادیب و سخنوری توانا بوده نشان می دهدکه چنین آثاری هرچند محدود و معدود تا قرن سوم هجری هم موجود بوده است. «یعقوب لیث صفاری»(265-247ه.ق) در یکی از جنگ های خود با خوارج سیستان به رهبری «عمار خارجی» به پیروزی می رسد. شعرا طبق رسم مالوف، با اشعار عربی شروع به مدح و منقبت و ستایش می کنند. «یعقوب لیث» گرچه متدین بوده اما با اعراب چندان میانه خوبی نداشت. به شاعران می گوید:«چیزی را که من اندر نیابم چرا باید گفت؟!». با همین جمله ساده، مسیر ادبیات فارسی عوض می شود. محمد بن وصیف هم که دبیر رسائل یعقوب بود و بر ادبیات فارسی تسلط داشت شعری را با این مطلع سرود:« ای امیری که امیران جهان، خاصه و عام/بنده و چاکر و مولای و سگبند و غلام» که به تعبیر تاریخ سیستان نخستین شعر فارسی محسوب می شود. روندتغییر و رقیق کردن متون ادبی کهن در کتب درسی را سازنده و مطلوب نمی دانم بعد از این واقعه، شعر فارسی کم کم نضج گرفت.اما در ابتدای راه، همچون هنرهای دیگر هنوز خام بود و قدرت نفوذ و ماندگاری چندانی نداشت. از مجموع هشت شاعری که مربوط به آن دوره اند و به طلایه داران یا پیشگامان شعر فارسی معروف هستند تنها حدود 55 بیت شعر به دست ما رسیده است. در زمان سامانیان (395-261ه.ق) حمایت از شعر و ادب فارسی در دستور کار امرای سامانی قرار گرفت و در نتیجه شعر فارسی توسط چهره ای همچون رودکی به جایگاه و قواره ای قابل توجه رسیدو پس از آن در زمان محمود غزنوی و با ظهور نسل جدیدی از شاعران نظیر فرخی سیستانی، انوری،عنصری و عسجدی به کمال رسید. ادبیات فارسی در این دوره با توجه به ماهیت وموضوع در شاخه های مختلف تقسیم شد. ادبیات غنایی که بیانگر شادی، خوشی، عشق،نفرت و اندوه و به طور کلی احساسات درونی آدمی است در جامعه رواج زیادی داشت.ادبیات تعلیمی هم به موازات ادبیات غنایی پا گرفت که در آن شاعر در صدد ارائه و القای اندیشه های خود و پند دادن مخاطب با زبان شاخص و تاثیرگذار شعر است. حکیم ابوالقاسم فردوسی هم در قرن چهارم با سرودن شاهنامه، ادبیات حماسی را به عنوان شاخه سوم شعر فارسی معرفی کرد.بعدها و درقرن ششم بودکه ادبیات عرفانی به وسیله «سنایی غزنوی» طرح شد و قوت گرفت. نثر فارسی چگونه این مراحل رشد و تکوین را آغاز کرد؟ نثر فارسی سرگذشت دیگری داشت. امیران سامانی که در بخارا بودند، حامیان جدی شعر فارسی محسوب می شدند. پس از مدتی برآن شدند تا در ترویج و گسترش نثر فارسی هم تلاش کنند. لذا پیگیر ترجمه متون دینی از جمله قرآن کریم شدند. جالب اینجاست که حتی به این صرافت افتادند که نماز را هم به فارسی بخوانند! طبیعی بود که بسیاری از فقها این حرکت را تایید نکنند و به مخالفت با آن برخیزند.با این حال خلیفه عباسی در پاسخ به استفتا امرای سامانی اجازه ترجمه قرآن را صادر اما با خواندن نماز به زبان فارسی مخالفت کرد. نتیجه این فرایند، ترجمه قرآن به زبان فارسی ونگارش قدیمی ترین تفسیر به نام«تفسیر قرآن پاک» و همچنین ترجمه تفسیر طبری بود.این شاخه های ادبی چه در نظم وچه در نثر طی چند قرن و به تدریج رشد کرد. اما در مجموع  نقش مهمی درترویج اندیشه  و حکمت و به خصوص علوم دینی جایگاه مهمی داشت.   شعر فارسی در چه دوره ای  بیشتر جنبه مردمی و اجتماعی یافت و از چنبره دربار و پادشاهان بیرون آمد؟ ادبیات فارسی از نظر تطور تاریخی ابتدا با سبک خراسانی آغاز شد که خود دو گونه شعر را در بر می گرفت.گونه اول قصیده بود که به درباریان تعلق داشت و ارتباط چندانی با توده مردم برقرار نمی کرد. فرخی سیستانی برای محمود غزنوی شعر می گفت تا صله و انعامی بگیرد. البته همین قصیده هم گاهی به منظور موعظه و خطابه و اندرز و یا زنهار پادشاهان سروده می شد. مثل شعر معروف و تاثیرگذار انوری (به سمرقند اگر بگذری ای باد سحر/ نامه اهل خراسان به برخاقان بر) که برای تظلم خواهی از حمله غزها به خراسان سروده شده بود.اما به طور طبیعی قصیده های مدحی مخاطبان خاصی شامل پادشاهان،حاکمان و نخبگان جامعه داشت. این جریان محدود به دوره خاصی هم نبوده و همواره وجود داشته است. برگرداندن اشعار به نثر امروزی ظرافت های ادبی و صور خیال را در آن بی اثر می کند و جالب نیست گونه دوم به ادبیات تعلیمی و ادبیات غنایی مربوط می شود که چون متناسب با خواسته های درونی جامعه و افراد بود به شدت در میان مردم رسوخ می کرد و پذیرش داشت. ازآنجا که این اشعار دردهای جامعه را با موجزترین و موثرترین شکل بیان می کردند در میان مردم نفوذ داشت.گاهی اوقات اشعار جنبه تبلیغات دینی داشته و چون جامعه آن روزگار در مجموع ویژگی دینی داشت، از آن  استقبال می شد. بنابراین تکامل ادبیات و چرخه اصلی نفوذ شعر در عرصه مردمی آن بوده ونه در قصاید درباری. قالب قصیده در زمان محمود غزنوی اوج گرفت و بعد از آن تقریبا افت کرد. پس از حمله بنیان کن مغول ها در قرن هفتم،آلام و محنت های مردم به گونه ای بود که دیگر قصیده های مدحی و سرخوشانه مورد توجه جامعه نبود.حکومت ایران هم حالت ملوک الطوائفی پیدا کرده و دیگر خدم وحشم درباری دوران غزنویان وسلجوقیان رواج چندانی نداشت. قصیده سرایی در قرون ششم و هفتم تضعیف شد و غزل جایش را گرفت. به قول دکتر شفیعی کدکنی، غزل شعر همه روزگار است چون حدیث نفس است و بیان غم ها و شادی ها و خوشی و درونیات انسان ها. ولی قصیده عموما پدیده لوکسی متعلق به درباریان و بزرگان بود که به تدریج ضعیف شد و در روزگار ما تنها ملک الشعرا بهار و مهرداد اوستا در این قالب، موفق و موثر بودند. این تغییر سبک ها با روحیات مردم و عوامل روانی جامعه هم مرتبط بود؟ بله قطعا این گونه بود. اصولا یکی از متغیر های مهم وموثر در ادبیات، شرایط اجتماعی است. ادبیات باید متناسب با حال و مقام مخاطب باشد. نمی توان در خلاء دست به خلق آثار ادبی زد.همان طور که اشاره کردم بعد از  بعد از حمله مغول شاهد اشعار لطیف و انزواگرایانه و بیان غم ها و بی وفایی دنیا وروزگار هستیم که بازتاب شرایط نامطلوب آن دوره است. در حالی که در روزگاران پیش از این، شاعری همچون «منوچهری دامغانی» را داشتیم که حتی فرم و ضرباهنگ اشعارش، حس پویایی و سرزندگی را در انسان تقویت می کند. چرا شعر فارسی که زمانی همنشین حیات ایرانیان و یار ایام خوشی و ناخوش آنان بود امروزه به حاشیه رفته ومردم دیگر با آن مانوس نیستند؟ شعر نیاز درونی و روحی بشر است. در جامعه ای که رسانه های جمعی و  دغدغه های روزمره اوقات مردم را کاملاً پرکرده و نیازهای روحی و عاطفی از این طریق تامین می شود، جایی برای شعر باقی نمی ماند. در قدیم این گونه نبود. اعضا خانواده و خویشاوندان بیشتر با هم بودند. در روستاها و به خصوص در شب های طولانی زمستان، اقوام در منزل بزرگ فامیل جمع می شدند و فردی که توانایی خواندن داشت کتبی مانند شاهنامه(که به آن هفت لشگر می گفتند)دیوان حافظ،گلستان سعدی و… را برای جمع می خواند.کتب ادبی علاوه بر خاصیت سرگرمی، ابزاری برای آموزش هم بود. من خودم در کودکی برای اولین بار غزل معروف حافظ(بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت/ واندرآن برگ ونوا خوش ناله های زار داشت) را از زبان پیرمردی حدودا80 ساله از خویشاوندانم شنیدم که مطلقاً سوادی هم به معنای امروزی نداشت.یا عموی کهنسالی داشتم که زمانی به خاطر مشکلی که با اطرافیانش داشت مرا به عنوان واسطه نزد او فرستاده بودند. به یاد دارم در میانه بحث با ناراحتی این بیت از شاهنامه را خواند که: مرا عار آیداز این زندگی/که سالار باشم کنم بندگی! که برای من عجیب بود که بدون داشتن تحصیلات کلاسیک چگونه به راحتی این اشعار را در ذهن دارد. متاسفانه امروزه مردم به شدت گرفتار تامین معاش و دغدغه های زندگی هستند و زمانی هم که پس از پایان کار روزانه به منزل می آیند، رسانه های جمعی و فناوری های نوین مجازی فرصتی برای دورهم جمع شدن و یا مطالعه آثار ادبی کهن را نمی دهد که این مسئله در دراز مدت تبعات نامطلوبی به همراه خواهد داشت. ببینید یکی از رسالت های اصلی شعر، تهذیب نفس در ابعاد اخلاقی و انسانی و تلطیف روحیه است. وقتی زوایای ذهنی و حافظه یک کودک سرشار اصطلاحات ادیبانه یا تک بیت های زیبا و پرمعنا باشد که از اطرافیان می شنود در آینده و در مواجه با مشکلات زندگی با درایت و صبر و عقل برخورد خواهد کرد. شکل گیری این روحیه هم باید از دوره کودکی آغاز شود. آیا می توان سن خاصی برای آشنایی و موانست کودکان با شعر و ادبیات در نظر گرفت؟ به نظر من بهترین دوره از اواخر دبستان است. البته پیش از آن هم می توان با خواندن اشعار ساده تر و حکایات شیرین کودکان را با این فضا آشنا کرد. مرحوم استاد «محمد بهمن بیگی» که سالیان دراز عمرخود را وقف آموزش عشایر کشور کرد، در گفت وگویی که اوایل دهه 70 با مجله کلک داشت گفته بود که من یک دوره کامل آثار سعدی و دیوان حافظ را در منزل به صورت منظم برای فرزندانم دوره کرده ام. خود من زمانی که فرزندم در دوره راهنمایی مشغول تحصیل بود به او پیشنهاد کردم که در ازای حفظ کردن هر غزل از حافظ مبلغی به عنوان تشویق دریافت کند. او هم هر دو یا سه روز یک بار غزلی را حفظ و جایزه اش را دریافت می کرد. اما بعد از این که سی یا چهل غزل را به همین شیوه حفظ کرد دیگر برای دریافت جایزه مراجعه نکرد. دلیلش را که جویا شدم گفت که حیفم می آید اشعاری به این زیبایی و حال خوشی که با خواندن و تامل درآنها به من دست می دهد را با پول معاوضه کنم. مطالعه آثار کلاسیک شعر فارسی برای کودکان و نوجوانان می تواند به صورت گزیده و با تصاویر و طراحی های جذاب همراه باشد.من همیشه به دانشجویانم می گویم کودکانتان را از سنین پایین به خواندن و حفظ کردن اشعار حافظ عادت دهید.مهم نیست که فعلا معنای برخی عبارات برایشان سنگین است. فهم کامل معانی را برای سنین بزرگسالی بگذارید. البته برگرداندن اشعار به نثر امروزی را نمی پسندم چرا که ظرافت های ادبی و صور خیال را در آن بی اثر می کند و جالب نیست.آثار ادبی را باید به زبان اصلی خودشان خواند. میزان حضور ونمود اشعار فارسی در کتب درسی را چگونه ارزیابی می کنید؟ در نسل ما یعنی سال های دهه1340 وضعیت مطلوبی در این حوزه داشتیم. ما در دبستان داستان های کلیله ودمنه،اشعار شاهنامه،دیوان حافظ، گلستان سعدی و…. را از منبع اصلی می خواندیم. سیاست نامه و قابوس نامه را در همین مقطع می خواندیم. بعدها به بهانه این که این ها مباحث سنگینی است(در حالی که به نظر من این گونه نبود)به مقاطع بالاتر منتقل شد و متاسفانه امروز می بینیم که حتی دانشجویان ما نیز از خواندن صحیح  متون و اشعار عاجزند. تازه نسل قبل از ما اوضاع بهتری داشت. چون دیوان حافظ و گلستان سعدی و نصاب الصبیان را در سهسال اول می خواندند حالا یا درمکتبخانه و یا در مدارس. در گذشته به دلیل نبود امکانات ارتباطی، نامه نگاری بسیار رواج داشت و به همین دلیل افراد با سواد، عموما قلم های روان وگیرا و همچنین خطی خوش و پاکیزه داشتند. ما هر هفته درس انشا داشتیم که بسیار هم مهم وجدی بود یا  جلسات درس دیکته سخت گیری های خاص خود را داشت که باعث توانمندی بیشتر دانش آموزان می شد. در مجموع این تغییرات و رقیق کردن متون ادبی  در کتب درسی را سازنده و مطلوب نمی دانم. در مقابل این اعتقاد جنابعالی و سایر علاقه مندان ادبیات، عده ای هم معتقدند که تاکید برادبیات کهن و محوریت قرار دادن آن، نوعی گذشته گرایی،احساسات گرایی و تخدیر اندیشه را به دنبال دارد که به رکود فکری جامعه منجر شده و مانع از رشد و پویایی آن وحتی رسیدن به توسعه می شود.نظر شما نسبت به این رویکرد چیست؟ من با این دیدگاه کاملا مخالفم. نیازهای روحی افراد که نسبت به نیازهای جسمی اساسی تر است، با مسائل ملموس و مادی تامین نمی شود. شعر و ادب و هنر است که این نیازها را ارضا می کند. مثال های نقض این ادعا زیاد است که تنها به چند نمونه آن اشاره می کنم. شخصیت بزرگی مثل «دکتر قاسم غنی» حدود 100 سال پیش و پس از گرفتن تخصص پزشکی خود در خارج از کشور،در بازگشت به ایران عمده فعالیتش را روی مباحث ادبی می گذارد و آن تصحیح معروف حافظ را به همراه علامه قزوینی تدوین می کند و دو کتاب ارزشمند درباره اوضاع و زمانه حافظ به رشته تحریر در می آورد. به تعبیر دکتر شفیعی کدکنی، غزل شعر همه روزگار است چون حدیث نفس است و بیان غم ها و شادی ها و خوشی و درونیات انسان ها ولی قصیده عموما پدیده لوکسی متعلق به درباریان و بزرگان بود در همین روزگار ما، «پرفسور فضل الله رضا» که سال پیش صدمین سال حیات پربرکتش را هم جشن گرفتند، دارای مدرک دکتری برق شاخه مخابرات از موسسه تکنولوژی نیویورک است. ایشان بیش از شش دهه در بهترین دانشگاه های ایالات متحده آمریکا و کانادا مشغول تدریس و نظریه پردازی است و یکی از پایه‌گذاران نظریه اطلاعات و مخابرات در جهان است. پس یک فرد رمانتیک، ذهنی گرا و سنتی به مفهوم منفی اش نیست.با این حال کتب ادبی ایشان نظیر «پژوهشی در اندیشه های فردوسی(2جلد)»،«مهجوری و مشتاقی»، «نقدها را بود آیا که عیاری گیرند»،«حدیث آرزومندی» و… نمونه عالی پژوهش های ادبیات فارسی است که با عشق و علاقه و البته دقت و تیزبینی به رشته تحریر درآمده است. پروفسور صادقی که از مفاخر خراسان و کشور محسوب شده و در حوزه جراحی قلب حرف اول را می زند، دیوان خیام را به شعر فرانسه(که کار بسیار مشکلی است) برگردانده است. دکتر علوی یکی از بهترین پاتولوژیست های مشهد است. من مدتی پیش بزرگداشتی برای استاد گلچین معانی برگزار کرده بودم که تعدادی از اساتید و بزرگان ادبیات کشور هم در آن حاضر بودند، که سخنرانی ایشان واقعا در آن جمع برجسته و دلپذیر بود. گاه انسان دستش به امر مطلوبی نمی رسد و از درک آن ناتوان است و به جای تلاش بیشتر جار وجنجال راه می اندازد و می گوید که آن چیز ارزش صرف وقت و هزینه را ندارد. سید مرتضی حسینی منبع : رصد

93/06/29 - 06:01





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 153]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن