تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 10 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نجات و رستگارى در سه چيز است: پايبندى به حق، دورى از باطل و سوار شدن بر مركب جدّيت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1847203216




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

عدالت، شرط ولايت


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عدالت، شرط ولايت
عدالت، شرط ولايت نويسنده: آيت الله مومن عدالت يعني اين‌كه انسان مرتكب گناه كبيره نشده و بر صغيره نيز اصرار نداشته باشد.فقها نيز در بحث از امام جماعت و شاهد و ... ‌ـ كه در آنان عدالت را لازم دانسته اند ـ عدالت را همانند بال تفسير كرده-اند و يادآور شده اند كه شارع مقدس حسن ظاهر ـ به اين صورت كه كسي كه مدتي با او زندگي كرده است، از او نه گناه كبيره-اي ديده و نه اصرار بر صغيره‌ ـ را نشانه آن قرار داده است. البته در اين نوشتار، مجال پرداختن به اين موضوع نيست.وظايف و تكاليف بي‌شماري بر ولي‌ِّ امر واجب است كه مقتضاي ولايت امري ايشان است؛ بنابراين ولي امر همانند هر انساني مكلّف به انجام واجبات و ترك محرّمات بوده و علاوه بر آن ها، تكاليف ديگري نيز دارد كه به سبب وليّ امر بودن، مكلّف به انجام آنهاست؛ همانند:واجب است مردم را به جهاد ابتدايي و دفاعي امر كندقاضياني كه شرايط حل درگيري و نزاع ها و اجراي حدود و تعزيرات را دارند، نصب نمايد.اموال را در امور لازم و در جاي خود صرف نمايد و...بنابراين تحقق عدالت در وليّ امر اين است كه گناه كبيره اي ـ كه ممكن است از عموم مردم سر زند ـ مرتكب نشده و در جهت وظايف ولايت امري خود ـ كه به وليّ امر اختصاص دارد ـ مرتكب هيچ معصيت كبيره اي نشود.اگر عقلاي عالم، امري را به كسي واگذار كنند، در مورد آن شخص شرط مي كنند كه بايد امانت دار و قابل اعتماد باشد؛ زيرا اگر چنين نباشد، احتمال خيانت در اصل كار و يا چگونگي آن مي باشد. حال بديهي است كه اداره امور ملت از مهم ترين كارها است؛ بنابراين به طريق اولي و به حكم عقل و فطرت، والي و حاكم مسلمين بايد امين و قابل اعتماد باشد.[1]گفتني است اعتبار عدالت ـ به معناي امانت داري و قابل اعتماد بودن ـ كه در كلام صاحب دروس آمده ـ نسبت به تكاليفي است كه به سبب پيشوا و رهبر بودنش متوجه او است؛ ولي چنانچه كسي در تكاليف فردي خود فاسق باشد، ولي در امور مربوط به امر ولايت امين باشد، سخن صاحب دروس ـ در مورد امانت داري ـ اقتضاي آن‌را ندارد و نبايد به آن اعتماد كرد. بنابراين استدلال از اين جهت مشكل دارد.1 ـ ]و اذ ابتلي ابراهيم ربّه بكلماتٍ فاتمّهنّ فال اني جاعلك للنَاس اماماً قال و من ذريّتي قال لا ينال عهدي الظالمين[[2] و چون ابراهيم را پروردگارش با كلماتي آزمود و او همه را به اتمام رساند، خداوند [به او] فرمود: من تو را امام و پيشواي مردم قرار دادم. [ابراهيم] پرسيد [آيا] از دودمانم [هم]؟ خداوند فرمود: عهد و پيمان من به ظالمان و ستمكاران نمي رسد.»استدلالخداوند تبارك و تعالي به حضرت ابراهيم(ع) مقام امامت را عطا فرمود و امامت مساوي با ولايت امري بر مردم است و حضرت ابراهيم(ع) از خداوند تقاضا كرد كه اين مقام را به دودمانش نيز عنايت فرمايد؛ ولي خداوند پاسخ فرمود كه پيمان من (امامت) به ظالمين نمي رسد و ظلم همان عصيان است؛ بنابراين آيه شريفه گناه و معصيت را مانع از رسيدن به مقام امامت و ولايت قرار داده است (همين مطلوب ماست).براي اين استدلال، دانستن دو امر ضروري است:يك ـ امامت مساوي با ولايت امري است.دو ـ ظلم به معني عصيان است.امامت مساوي با ولايت نيست؛ زيرا امامت تنها بر مواردي مثل مرجعيت براي بيان احكام الهي و امام جماعت شدن و ... صدق مي-كند و ضرورتي ندارد كه مراد از امامت مرجعيت در اداره امور مردم باشد و با وجود اين دو احتمال، استدلال باطل مي-شود.أمّ ـ ريشه لفظ امام ـ به معناي قصد مستقيم[3] (توجه به سوي مقصود) است. بنابراين امام ـ بر وزن فِعال ـ به معناي مفعول يعني مقصود است. راغب مي گويد: «امام كسي است (كه به او اقتدا مي شود) چه انسان باشد كه به قول و فعلش اقتدا شود و يا كتاب يا غيره باشد و چه حق باشد يا باطل؛ و جمع امام ائمه است.»اين واژه در قرآن كريم در مورد هر كسي كه ولايت دارد (حق باشد يا باطل) استفاده شده است. خداوند تبارك و تعالي در مورد مشركين مكه كه عهدشان را با مسلمانان شكستند مي فرمايد:]و ان نكثوا ايمانهم من بعد عهدهم و طعنوا في دينكم فقاتلوا ائمة الكفر، انهم لا ايمان لهم لعلهم ينتهون[[4]و اگر سوگندهاي خود را پس از عهد و پيمانشان شكستند و به شما در دينتان طعنه زدند، پس با امامان و پيشوايان كفر بجنگيد، زيرا آنان عهد و پيماني ندارند شايد كه [از پيمان‌شكني] باز ايستند»امام بر مشركين و فاسدان طلاق شده است و روشن است كه آنان اولياي امر براي كفر همه كافران نبوده اند.]يوم ندعوا كل اناس بامامهم افمن اوتي كتابه بيمينه فاولئك يقرؤون كتابهم و لا يظلمون فتيلا و من كان في هذه عمي فهو في الآخره اعمي و اضل سبيلا[ [به ياد آور] روزي را كه هر گروهي را با پيشوايانشان فرا مي خوانيم؛ بنابراين هر كس را كه كارنامه اش به دست راستش دهند، آنان كارنامه خود را مي خوانند و حتي به اندازه نخ خرمايي به آنها ظلم نمي شود و هر كس كه در اين دنيا نابينا باشد، در آخرت كور [دل] و گمراه تر خواهد بود (72)در سوره قصص، در مورد فرعون و سپاهيانش آمده است:]واستكبروا هو و جنوده في الارض بغير الحق و ظنوا انهم الينا لا يرجعون فاخذناه و جنوده فنبذناهم في اليم فانظر كيف كان عاقبة الظالمين و جعلناهم ائمة يدعون الي النار و يوم القيامة لاينصرون[[5] و او سپاهيانش بناحق در آن سرزمين سركشي كردند و گمان كردند كه به سوي ما باز گردانده نمي شوند(39) تا اينكه او و سپاهيانش را فرو گرفتيم و آنها را در دريا افكنديم؛ پس بنگر كه فرجام كار ظالمان چگونه است(40) و آنان را پيشواياني كه به سوي آتش مي‌خوانند گردانيم و روز قيامت رستگار نخواهند شد(41)در آيه 72 و 71 سوره اسراء، امام هم بر باطل و حق اطلاق شده است؛ ولي آيات قصص تنها شامل امامان باطل شده است و مي-توان فرعون را ولي امر فاسقان شمار آورد، اما به سربازانش نمي توان چنين حكم كرد. در سوره انبياء:]و نجيناه و لوطا الي الارض التي باركنا فيها للعالمين و وهبنا له اسحاق و يعقوب نافلةً و كلا جعلنا صالحين. و جعلناهم ائمه يهدون بامرنا و اوحينا اليهم فعل الخيرات و اقام الصلاة و ايتاء الزكاة و كانوا لنا عابدين[[6]و او و لوط را [براي رفتن] به سوي آن سرزميني كه براي جهانيان در آن بركت نهاده بوديم رهانيديم(71) و اسحاق و يعقوب را [به عنوان نعمتي] افزون به او بخشيديم و همه را از شايستگان قرار داديم(72) و آنان را پيشواياني قرار داديم كه به فرمان ما هدايت مي كردند و به ايشان انجام دادن كارهاي نيك و بپا داشتن نماز و دادن زكات را وحي كرديم و آنان پرستنده ما بودند(73)امامت بر اين چهار پيامبر اطلاق شده است؛ هرچند امام بودن همه آنها معلوم نيست و تنها ابراهيم ـ بنابر اخبار ـ امام لوط بوده است.خداوند تبارك و تعالي در آيات آخر سوره فرقان، ويژگي هاي بندگانش را بيان مي‌فرمايد:]و الذين يقولون ربنا هب لنا من ازواجنا و ذرياتنا قرة اعين واجعلنا للمتقين اماما[[7] و كساني هستند كه مي گويند پروردگارا، به ما از همسران و فرزندانمان آن ده كه مايه روشني چشمان [ما] باشد و ما را پيشواي پرهيزكاران قرار ده(74)اين بندگان ـ با ويژگي هاي عالي ـ از خداوند مي خواهند كه آنان را امام متقين قرار دهد و البته صاحب تفسير البرهان رواياتي آورده است كه مراد از آن عباد، امامان اهل بيت بوده و مراد از امام در اين آيه حضرت علي(ع) است و چنين به نظر مي رسد اين امام بزرگوار از مصداق هاي آشكار و روشن امامت است.در هر حال، امكان دارد امام ـ در آية فوق ـ مساوي با ولايت امر باشد.بنابراين با توجه به آيات بالا، اين اشكال باقي است كه چه بسا امام بر كسي اطلاق شود كه ولايتي ندارد.پاسخ: آيات نمي توانند قرينه باشند بر اينكه امكان ندارد كه امامت بر ولي امر مردم اطلاق شود؛ مانند ابراهيم و فرعون. اما براي اراده اين معنا از آيه، از قرينه هاي زير استفاده مي شود:الف الكيني با سند صحيح از هشام بن سالم نقل مي كند كه ابو عبدا...(ع) فرمودند: «پيامبران و رسولان چهار طبقه هستند 1. پيامبري كه تنها پيغمبر خودش است و پيامبري او شامل ديگري نمي-شود 2. پيامبري كه در خواب مي بيند و آواز هاتفي را مي شنود ولي او را در بيداري نمي بيند و براي هيچ‌كس برانگيخته نمي شود و خود او امام و پيشوايي دارد همانند ابراهيم كه امام لوط بود 3. پيامبري كه در خواب مي بيند و صدايش را مي شنود و فرشته را مي بيند و براي گروه كم يا زيادي برانگيخته مي شود مثل حضرت يونس كه خداوند فرمود:]و ارسلناه الي مأة الف او يزيدون؛ و او را به سوي 100 هزار نفر يا بيشتر فرستاديم[ آن بيشتر، 30 هزار نفر بوده اند و خود حضرت يونس نيز امامي داشت.4 ـ پيامبري كه در خواب مي بيند و صدا را مي شنود و در بيداري مي بيند و خود او امام است؛ مثل پيامبران اولوالعزم.و ابراهيم مدتي پيامبر بود، ولي امام نبود. تا اينكه خداوند فرمود «من تو را امام مردم قرار دادم، حضرت ابراهيم عرض كرد آيا از فرزندان من هم امام استخداوند فرمود: عهد و پيمان من به ستمكاران نمي رسدكسي كه غير خدا بتي را پرستيده، امام نمي گردد.[8]قرينه اين صحيحه چنين توجيه شده است كه قول امام(ع) در ذيل آيه شريفه «من عبد صنما او وثنا لايكون اماما» ظهور دارد در اينكه امامت عمر و ابوبكر باطل است؛ چرا كه اين دو زماني بت پرست بوده اند؛ بنابراين براي امامت صلاحيت نداشتند و البته امامت آنها تنها در قالب ولايت امري مردم بوده است. پس اين صحيحه گواه است بر اينكه امام با ولي امر است و اين ادعا كه لفظ امام در آن معنا دارد، ادعا در اين آيه بعيدي نيست مترادف و از آن برمي آيد كه عرف، اين معنا را از اين آيه مي فهمد. تعبدا واجب نيست. شيخ مفيد اين صحيحه را در كتاب اختصاص، باسند صحيح از كليني نقل كرده و در ذيل آيه آمده است «من عبد صنما او وثنا او مثالاً لا يكون اماما»[9]. و چنانچه مشاهده مي شود، در دلالت اين روايت عين روايت كافي است. ب) در صحيحه عيسي:ابو عبدالله در شمارش پايه ها و اركان اسلام فرمود:«و آن ولايتي را كه خداوند به آن امر كرد، ولايت آل محمد(ص) است. رسول اكرم(ص) فرمود: هر كس بميرد و امام خود را نشناسد، بر مرگ جاهليت مرده است»[10]استدلال به رسول خدا (لان ولايتهم من دعائم الدين) در صورتي تمام است كه در آن زمان، عرفاً امامت مساوي با ولايت امري بوده باشد؛ زيرا در روايت، امامت ذكر شده است نه ولايت و خلاف ظاهر است كه استدلال را بر تعبد حمل كنيم. به‌ هر حال، شكي نيست كه امامت ـ در آيه ـ مساوي با ولي امر است. دليل بر اينكه هر كس عصيان خدا كند ظالم است:]الطلاق مرتان فامساك بمعروف او تسريح باحسان و لا يحل لكم ان تاخذوهما اتيتموهن شيئا الا ان يخافا الا يقيما حدود الله فان خفتم الا يقيما حدود الله فلا جناح عليهما فيما افتدت به تلك حدود الله فلا تعتدوها و من يعتد حدود الله فاولئك هم الظالمون[.[11] طلاق (رجعي) دوبار است، پس از آن يا (بايد زن را) به خوبي نگاه داشت و يا به شايستگي آزاد كرد. و براي شما روا نيست كه از آنچه به آنان داده ايد، چيزي بازستانيد، مگر آنكه (طرفين) در به پا داشتن حدود خدا بيمناك باشند. پس اگر بيم داريد كه آن دو حدود خدا را برپاي نمي دارند، در آنچه كه زن براي آزاد كردن خود فديه دهد، گناهي بر ايشان نيست. اين است حدود (احكامي) الهي؛ پس از آن تجاوز نكنيد و كساني كه از حدود خدا تجاوز كنند، آنان همان ستمكارانند.حكمي كه در آيه شريفه آمده، اين است كه: در دو مرتبه طلاق (طلاق اولي رجعي و دومي) طلاق‌دهنده پس از طلاق مي‌تواند همسر مطلقه اش را نگه دارد و يا با شايستگي و وجه شرعي از او جدا شود و حلال نيست كه از مهريه زن طلاق داده شده چيزي بگيرد، مگر اينكه فديه را ـ با شرحي كه در آيه آمده ـ بگيرد. سپس خداوند مي فرمايد: «تلك حدود الله فلا تعتدوها». ممكن است «تلك» به احكام ذكرشده اشاره داشته باشد يا به احكام ديگري كه در آيات قبل آمده است نيز اشاره داشته باشد. بهر حال، دليل بر اينكه به احكام ذكر شده حدود اطلاق مي‌شود، آن است كه هر حرامي با ايجاب حدي، مكلف را ملزم مي‌كند كه از حد آن تجاوز نكرده و مرتكب حرام و ترك واجب نشود و خداوند بر اين تصريح دارد كه «و من يتعد حدود الله فاولئك هم الظالمون» و روشن است كه هر كسي كه از جانب خدا آمده است حرامي مرتكب شود و واجبي را ترك كند ظالم است و در عموم ظالم در آيه (لا ينال عهدي الظالمين) داخل مي شود.بنابراين با توجه به معناي آيه، آن دو مسأله اي كه استدلال به آيه بر آنها متوقف است حاصل است و درنتيجه، استدلال به آن درست و تمام است.2ـ ]و لاتركنوا الي الذين ظلموا فتمسكم النار و ما لكم من دونه من اولياء ثم لا تنصرون[ (هود / 113)و به كساني كه ستم كرده اند متمايل نشويد كه آتش [دوزخ] به شما مي رسد و در برابر خدا براي شما دوستاني نخواهد بود و سرانجام ياري نخواهيد شدعلامه حلي در تذكره به اين آيه استدلال كرده است و جمله اول آيه محل استدلال است كه قرآن از اعتماد كردن و متمايل شدن به ظالمان نهي كرده است و تصريح دارد بر اين‌كه تمايل به ظالمان سبب داخل شدن در جهنم مي شود. و گناه بزرگي است و ركون به چيزي عبارت است از آن‌كه آن چيز را قابل اعتماد دانسته و به او متمايل شوند. بنابراين اگر كسي ولي امر مردم مي شود، بايستي تمامي امور و كارهاي مهمي به او واگذار شده و مورد اعتماد قرار گيرد و مراد، آن اموري است كه ولايت امام مستلزم آن است كه در آن موارد، از او اطاعت شود و امر همه آنها در اختيار آن ولي است. بنابراين همه مردم به او و اختياراتش در امور اعتماد دارند و ترديدي نيست كه ولايت امري مستلزم اعتماد و ركون به اوست. از سوي ديگر، در ذيل آيه اول، اشاره شد كه هركس فاسق باشد ـ با توجه به اين كه او از حدود و احكام خدا تجاوز كرده است ـ ظالم است و در عموم «الذين ظلموا» داخل مي شود. بنابر اين ولايت چنين شخصي ركون به ظالمين بوده و از آن نهي شده و به حكم آية شريفه، گناه بزرگي است؛ بنابراين دلالت اين آيه بر مطلوب تام و تمام است... گواه ديگر بر اينكه پذيرفتن ولايت امري فاسق در آيه داخل شده و حرام است، روايتي است كه مرحوم كليني از حضرت اباعبدالله در ذيل اين آيه «ولا تركنوا الي الذين ظلموا فتمكر النار» روايت كرده است.امام فرمود: «او كسي است كه پيش سلطاني مي آيد و دوست دارد آن سلطان زنده بماند تا اينكه دستش را در كيسه اش كرده و به او چيزي عطا كند»[12]اين روايت دوست داشتن زنده ماندن سلطان غير اهل به همين اندازه كم را هم مصداق ركون به سلطان دانسته است و همچنين روايت اشاره دارد به اين كه تمايل و تكيه بر او براي انجام امور نيز از مصاديق ركون الي الظالم بوده است. البته گفتني است اين روايت مرفوعه بوده و ضعيف است. 3 ـ خداوند خطاب به پيامبر مي فرمايد: ]انا نحن نزلنا عليك القرآن تنزيلا. فاصبر لحكم ربك و لا تطع منهم آثما او كفورا[. (انسان / 24-23)در حقيقت، ما قرآن را برتو به تدريج فرو فرستاديم(23) پس در برابر فرمان پروردگارت شكيبايي كن و از آن گناهكار ناسپاس را فرمان مبر(24)قسمت آخر آيه 24 محل استدلال است. خداوند به پيامبر اكرم(ص) از اطاعت كردن گناهكاران نهي مي كند و نهي دليل بر حرمت است و آثم كسي است كه گناه مي كند و البته راغب اصفهاني در مفردات آثم را براي افعالي كه موجب كند شدن و به تأخير افتادن ثواب مي شوند. از اين رو توهم شده است كه اثم اختصاص به محرمات ندارد. در واقع، اثم محرمات را نيز در برمي گيرد و موجب عقاب هم مي شود و ايجاب عقاب مرحله اي بالاتر از به تأخير انداختن ثواب است. همچنين آيه ذيل نيز بر مطلب اشاره دارد: ]قل انما حرم ربي الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الاثم و البغي بغير الحق و ان تشركوا بالله ما لم ينزل به سلطانا و ان تقولوا علي الله ما لا تعلمون[(اعراف / 33)بگو پروردگار ما فقط زشتكاري ها را ـ چه آشكار [باشد] و چه پنهان ـ و گناه و ستم ناحق را حرام گردانيده است و [نيز] اينكه چيزي را شريك خدا سازيد كه دليل بر [حقانيت] آن نازل نكرده، و اينكه چيزي را كه نمي دانيد. اين آيه دلالت مي كند بر اينكه اثم از مواردي است كه خداوند آن‌را حرام كرده است. بنابراين آثم كسي است كه مرتكب گناه شده و حرام است از آن شخص اطاعت شود. اشكال: اين آيه به حرام اختصاص دارد و دلالت ندارد بر اينكه ترك واجب گناه است. پاسخ اول: اولاً لازم است كه آيه را به هر آنچه كه مخالف تكليف است، عموميت دهيم.ثانياً: كليني با سند خود از علي بن يقطين روايت مي كند كه مهدي از ابالحسن(ع) درباره خمر پرسيد كه آيا آن در كتاب خداوند حرام شده است؟ زيرا مردم نهي از آن را مي دانند ولي حرمتش را نمي دانند.ابوالحسن(ع) فرمود: بلكه در كتاب خدا حرام مي باشد؟به امام عرض كرد: اي ابالحسن در كجاي قرآن حرام شمرده شده است امام فرمود:«قل انما حرم ربي الفواحش ما ظهر منها و ما بطن والاثم و البغي بغير الحق» اما قول خداوند كه فرمود «و ما ظهر منها» يعني زناي آشكار و برافراشتن پرچم و نشانه هايي را كه فاجران به‌خاطر فحشا و منكرات در جاهليت نصب مي كردند. و اما قول خداوند كه فرمود «و ما بطن» يعني آنچه را كه پدران نكاح كرده بودند؛ [زيرا قبل از بعثت پيامبر اكرم(ص) اگر مردي همسري داشت و آن مرد فوت مي كرد پسرش پس از مرگ پدر، او را به همسري خود در مي آورد.] بنابراين خداوند آنها را حرام كرد و اما «اثم» همان خمر و شراب است و خداوند در جايي ديگر فرمود «يسألونك عن الخمر و المسير قل فيهما اثم كبير و منافع للناس»[13] [از تو درباره خمر و قمار مي پرسند؛ بگو در آنها گناه بزرگي است و سودهايي براي مردم] بنابراين، مراد از اثم در قرآن، خمر و مسير است و اثم آن دو از نفعشان بيشتر است، چنانچه خداوند فرمود».[14]اين روايت نيز تصريح دارد براينكه آيه بر حرمت اثم دلالت دارد ـ همين هم مطلوب است ـ و دليل اينكه اثم تنها بر خمر و قمار منطبق شده، آن است كه آيات ديگري از قرآن به اين انطباق اشاره دارند و اين مسأله منافاتي ندارند با اينكه شامل هر گناهي بشود كه مبغوض خداست. بنابراين با توجه به مفاد آيه، اثم مطلقاً حرام است. و آثم كسي است كه مرتكب حرام شده و ترك‌كننده واجب است و خداوند نهي مي‌كند كه از او اطاعت شود و چون كه نهي از اطاعت آن شخص ـ در آيه ـ به سبب گناه‌كاري و آثم بودن اوست، حرمت اطاعت از او به نبي(ص) اختصاص ندارد؛ بلكه گناه‌كار صلاحيت فرمان‌بردار شدن را ندارد و اطاعت از چنين شخصي نيز حرام است. از آنجا كه ولايت امري مستلزم وجوب اطاعت است، بنابراين شخص گناه‌كار صلاحيت ندارد كه ولي امر امت باشد. 4 ـ ]و لاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا و اتبع هواه و كان امره فرطا[[15] و از آن كسي كه قلبش را از ياد خود غافل كرده ايم و از هوس خود پيروي كرده و [اساس] كارش بر زياده‌روي است اطاعت نكن.دلالت: خداوند تبارك و تعالي پيامبرش را نهي كرد كه فرمان‌بري كند از كسي كه خداوند قلبش را از ذكر خود (خدا) غافل كرد و از هواي نفسش پيروي مي كند و اين نهي شامل هر كسي مي شود كه از فرمان خدا سرپيچي كند.اگر خداوند در قلب بنده حاضر بوده و بنده به جلال و جمال حضرت حق توجه داشته باشد، آن عبد گناه نمي كند و در واقع، گناه و معصيت حاصل غفلت قلب از خداست و اين غفلت در تك تك گناهان متحقق است. ولي اگر انسان بر انجام گناه استمرار داشته باشد، غفلت او نيز استمرار دارد و الا اگر كسي تنها در يك يا دو مورد گناه كند، اين غفلت در زمان ارتكاب گناه است كه موجب شده گناه شود.بنابراين آيه شامل هر گناه‌كاري مي شود و بر حرمت اطاعت كردن از گناه‌كار دلالت دارد و گفته شد اختصاص خطاب به پيامبر اكرم(ص) موجب نمي شود حكم حرمت نيز به پيامبر اختصاص داشته باشد؛ بلكه حرام بودن اطاعت به اين سبب است كه آن شخص گناه‌كار، از هواي نفسش تبعيت كرده است. بنابراين چون كه (اين علت) در موارد و افراد ديگري نيز وجود دارد، اطاعت كردن از آن اشخاص نيز حرام است و همچنان‌كه بيان شد، اين نيز به اعتبار عدالت در ولي امر تأويل مي شود.5 ـ ]انّ الله لعن الكافرين و اعد لهم سعيرا. خالدين فيها ابدا لا يجدون وليا و لا نصيرا. يوم تقلب وجوههم في النار يقولون ياليتنا اطعنا الله و اطعنا الرسول. قالوا ربنا انا اطعنا سادتنا و كبراءنا فاضلنا السبيلا ربنا آتهم ضعفين من العذاب و العنهم لعنا كبيرا[ (احزاب / 68-64)خداوند كافران را لعنت كرد و براي آنان آتش فروزاني آماده كرده است. (64) جاودانه در آن مي مانند؛ نه ياري مي يابند و نه ياوري (65) روزي كه چهره هايشان را در آتش زير و رو مي-كنند مي گويند «اي كاش ما خدا را فرمان مي برديم و پيامبر را اطاعت مي كرديم(66) و مي گويند پروردگارا، ما رؤسا و بزرگ‌تران خود را اطاعت كرديم و ما را از راه به در كردند.(67)آيه 67 و 68 محل استدلال مي‌باشند كه در اين دو آيه، كافراني كه در جهنم جاويدان هستند از خداوند مي خواهند كه بزرگان و رؤساي آنان را عذاب نمايد؛ زيرا بزرگانشان، آنان را گمراه كرده اند و مردم از آنها اطاعت كرده و گمراه گشته اند.ترديدي نيست كه از اين دو آيه استفاده مي شودكه عمل فعل آن بزرگان و رؤسا و همچنين اطاعت مردم از آنها مبغوض خداست و لازمه‌اش اين است كه اگر رئيس قوم، مردم را به گناه و معصيت امر كرد، فعل حرامي مرتكب شده و اطاعت از او نيز حرام است. بنابراين اطاعت كردن از ولي امري كه گنه‌كار بوده و انسان ها را به گناه فرا مي خواند حرام است. البته گفتني است اين دو آيه دلالت دارند بر اينكه در ولي امر شرط است كسي را به گناه فرا نخواند؛ ولي مدعاي ما گسترده تر است. مطلوب ما اين است كه بايد ولي امر عادل باشد، به اين معنا كه مرتكب هيچ گناهي نشود. بنابراين اگر كسي بين خود و خدا، نسبت به تكاليف شخصي خود و يا از جهت ولي امر بودن مرتكب گناهي بشود، ولي مردم را به گناه فرا نخواند، شامل چنين شخصي نمي-شود. بنابراين دلالت اين آيات بر مطلوب تمام نيست. 6 ـ ]ولا تطيعوا امر المسرفين. الذين يفسدون في الارض و لا يصلحون[[16](شعرا / 152 و 151)و فرمان افراط‌گران را پيروي نكنيد (151) كساني كه در زمين فساد مي كنند و اصلاح نمي كنند(152). استدلال: اين دو آيه به نقل از قول صالح(ع) هستند و مفاد آنها مورد پذيرش خداوند است. چنين افرادي مبغوض اسلام هستند و در آيه، بندگان از اطاعت كساني كه در زمين فساد كرده و اصلاح نمي كنند نهي شده اند كه اين معنا مترادف فاسق و عاصي بودن است. بر اساس اين دو آيه شريفه، اطاعت از فاسقان جايز نيست و اگر ولي امر فاسق باشد اطاعتش جايز نيست و چنانچه گذشت، اين عبارت تعبير ديگري از اعتبار عدالت براي ولي امر است. البته استدلال به اين آيه ضعيف است؛ زيرا آيه از اطاعت از مفسدين نهي كرده است؛ ولي چنانچه ولي فاسق باشد، اما در امر امت اصلاح كرده و آنها را به اطاعت از خداوند دعوت كند و در مقام ولايت امري همانند يك شخص عادل عمل كند، اين آيه شريفه ولايت امري او را منع نمي كند و حتي شامل فاسقاني كه در زمين فساد نمي كنند نيز مي شود. بنابراين آيات بالا نيز تمام مطلوب ما را ثابت نمي كنند.1. صحيفه محمد بن مسلم قال:امام باقر مي فرمايد: از امام جعفر (ع) شنيدم كه فرمود: هر كس دينداري خدا كند به وسيله عبادتي خود را به زحمت بيندازد، ولي از جانب خداوند براي خود امامي نداشته باشد، سعي و تلاش او قابل پذيرش نيست و گمراه و سرگردان است و خداوند اعمال او را ناپسند مي داند و او همانند گوسفندي است كه چوپان و گله خود را گم كند و تمام روز را با تلاشي به رفت و آمد بپردازد و هنگامي كه شب شود، گله اي را كه از آن چوپان خودش نيست مي بيند و به سوي آن مي رود و فريب مي خورد و در خوابگاه آنها مي خوابد و هنگامي‌كه چوپان گله خود را حركت مي دهد و آن چوپان و گله را ناشناس مي بيند، باز هم با عجله به دنبال چوپان و گله خود مي رود. گوسفنداني را با چوپانشان مي بيند به سوي آن مي رود و فريب مي خورد. چوپان نيز بر او فرياد مي زند كه بيا و به چوپان و گله خود بپيوند كه تو از چوپان و گله خودت گم شده اي و سرگردان هستي و آن گوسفند هراسان و سرگردان و تنها به اين طرف و آن طرف مي رود و چوپاني هم ندارد كه او را به چراگاهش راهنمايي كند يا به منزلش برساند.در همين هنگام، گرگ گم‌شدن گوسفند را مغتنم مي شمارد و او را مي خورد. اين‌گونه است حال كسي كه از جمله اين ملت باشد و امامي آشكار و عادل از طرف خداوند نداشته باشد. او گمشده و گمراه است و اگر بر اين حال بميرد، با كفر و نفاق مرده است.اي مجد، بدان كه: پيشوايان ستمگري و پيروانشان از دين خدا بركنارند. خودشان گمراه بوده و مردم را گمراه مي كنند. اما كارهايي كه انجام مي دهند، مثل خاكستري است كه تندبادي در روز طوفاني به او مي زند. چيزي از آنچه كسب كرده اند، به دستشان نمي رسد. اين است آن گمراهي دور.[17]امام در ابتداي حديث، ضرورت وجود امام را بيان مي كند براي هر شخصي تا اينكه گمراه نشده و مورد غصب خداوند قرار نگيريد. به اين صورت كه هر كس امامي از جانب خداوند نداشته باشد، گرگ (شيطان لعين) او را مي درد و شكار مي كند و چنين شخصي گمراه و سرگردان شده و بر مرگ كفر و نفاق مي ميرد. براساس اين توصيف امام ـ كه واجب است اخذ شود ـ به عادل بودن، دليل واضحي است بر اينكه عدالت در امام شرط است و بنابراين خداوند امامان جور را امام مسلمانان قرار نداده است؛ زيرا آنها عادل نبوده و ظالم و جائر هستند؛ چراكه مقام امامت را كه از آن آنها نيست ـ غصب كرده اند و به تكاليف شخصي اسلامي و تكاليف ولايت امري عمل نكرده اند. بنابراين تصريح به عادل بودن امام دليل روشني است بر اينكه غيرعادل امام جور است و گمراه و گمراه‌كننده خواهد بود. 2 ـ حبيب سجستاني از اباجعفر(ع) نقل مي كند كه:امام فرمود: خداوند فرموده است: هر آينه عذاب مي كنم هر رعيتي را كه در اسلام با پيروي از امام ستمگر، كسي را اگر از جانب خدا نيست دينداري كند، اگرچه آن رعيت نسبت به اعمال خود نيكوكار و پرهزكار باشد و هر آينه درمي گذرد از هر رعيتي كه در اسلام با پيروي از امام عادل از جانب خدا دينداري كند، اگرچه آن رعيت نسبت به خود ستمگر و بدكردار باشد».[18]اين روايت نيز دلالت مي‌كند بر اينكه امام بايد عادل باشد و عادل بودن امام به اندازه‌اي اهميت دارد كه رعايت آن سبب بخشيده شدن كساني مي شود كه به او اقتدا كرده‌اند و پيروي نكردن از او سبب عذاب الهي مي شود. در اين روايت، مراد از جور، معناي عام آن است كه در ذيل صحيحه بيان شد و مراد از امام در آن، ولي امر است كه رعيتي دارد. بنابراين دلالت اين روايت تام و تمام است.3 ـ عبدالله بن ابي يعفور مي گويد:به حضرت اباعبدالله امام صادق عرض كردم: «من با مردم ارتباط دارم و تعجب مي كنم از آن مردمي كه از شما پيروي نمي كنند و به دنبال فلان و فلان مي روند، اگرچه امين و راستگو و با وفا هستند و مردمي هستند كه بدنبال شما هستند، اما امامت و وفا و راست‌گويي آنها را ندارند.»امام صادق(ع) راست نشست و با غضب به من نگاه كرد و فرمود: هر كس كه خدا را با پيروي از امام ستمگري كه از جناب خدا نيست دينداري كند، دين ندارد و سرزنش نيست بر كسي كه با پيروي از امام عادل از جانب خدا دينداري كند.عرض كردم: آنها دين ندارند و بر آنها سرزنش نيست؟!!امام فرمود: آري، آنها دين ندارند و بر دينداري آنها سرزنش نيست.سپس فرمود: مگر قول خدا را نشنيده اي كه فرمود: «خداوند كارساز كساني است كه ايمان آورده اند و آنها را از كلمات به نور مي برد»؟[19]يعني خداوند به‌واسطه پيروي آنها از هر امام عادلي كه از جانب خداست ايشان را از ظلمات گناهان به ‌نور توبه و آمرزش مي-برد و باز فرمود: «و كساني كه كافر شده اند، كارسازشان طغيانگران سركشند كه از نور به ظلماتشان مي برند».مقصود از اين آيه اين است كه آنها نور اسلام داشتند؛ ولي چون از هر امام ستمگري كه از جانب خدا نبود پيروي كردند، به‌واسطه پيروي از او از نور اسلام به‌ظلمات كفر گراييده اند. سپس خداوند واجب كرد كه براي هميشه در دوزخ بمانند.«پس آنها دوزخيانند و در آن جاويدان هستند »[20]مراد از امام در اين روايت، كسي است كه ولي امر مسلمانان باشد و اينكه مردم فلان و فلان را متولي خود مي دانند، به اين معناست كه آنها را ولي امر خود مي شمارند و امام در اين روايت، همان ولي امر است كه تصريح دارد بر اينكه امامي كه از سوي خداست، بايد عادل باشد و مسأله عدالت آن‌قدر مهم است كه رعايت آن سبب بخشيده شده گناه گناه‌كاران مي شود و در مقابل، هر كسي آن را رعايت نكند، ولايت امري طاغوتياني را پذيرفته است كه آنها را از نور اسلام خارج كرده و به ظلمات و تاريكي مي كشانند و اين امر سبب جاودانه ماندن مردم در آتش جهنم مي شود. بنابراين دلالت اين روايات بر مدعي تمام است، ولي سند آن به سبب وجود عبدالعزيز العبدي در سلسله سند ضعيف است.4 ـ و منها معتبر سدير بن حكيم از ابي جعفر(ع) نقل مي كند:امام صادق فرمود: حضرت پيامبر(ص) فرموده است كه هيچ كس صلاحيت امامت را ندارد، مگر اينكه اين سه خصلت را داشته باشد 1ـ تقوا و ورعي كه او را از گناه و معاصي خداوند بازدارد و مانع باشد؛ 2ـ حلمي داشته باشد كه مالك غضبش باشد؛ 3ـ ولايتي نيكو داشته باشد بر كساني كه والي آنهاست و مانند والد مهرباني باشد. كليني مي گويد: در روايتي ديگر آمده است: «تا اينكه براي رعيت همانند پدري مهربان باشد»[21]در اين روايت، بيان مي شود كه كسي كه تقوا و ورع نداشته باشد، صلاحيت امام شدن را ندارد. بنابراين امام بايد عدالت و تقوايي داشته باشد كه گناه نكند و در اين روايت، امام ولي امري است كه رعيتي داشته و كساني از او پيروي مي كنند. بنابراين دلالت حديث بر اعتبار عدالت در ولي امر تام و تمام بوده و سند آن هم معتبر است.5 ـ در اثبات الهدات از صدوق در قسمت صفات‌الشيعه آمده است كه:حبيب سعستاني نقل مي كند كه حضرت امام محمد باقر فرمود: «حضرت رسول اكرم(ص) فرمودند كه خداوند فرموده است: «هر آيينه عذاب مي كنم هر رعيتي را در اسلام كه با پيروي از امام ستمگري كه از سوي خدا نيست دينداري مي كند. هرچند اين رعيت پرهيزكار و متقي باشد و مي آمرزد هر رعيتي را در اسلام كه با پيروي از ولايت امام عادلي كه از سوي خداست دينداري كند، هرچند اين رعيت در اعمالش ظالم و گنه‌كار باشد»[22]اين روايت نيز با اين بيان بر اعتبار عدالت در ولي امر دلالت دارد؛ البته اين سخن در ذيل روايت حبيب ذكر شده است و استعمال لفظ رعيت و رعيت داشتن امام دليل بر اين است كه مراد از ولي امر، امام است البته اين روايت دو اشكال دارد:اول: از حيث سند، اين روايت مرفوعه بوده و سلسله راويان بين هشام و ابن متوكل ذكر نشده اند و همانند مرسله است و دوم : از جهت متن: صدوق در عقاب الاعمال عين اين روايت را به سند صحيح نقل كرده است، ولي عبارت آخر آن اين چنين است.لاعفونّ عن كل رعيه في الاسلام اطاعت امامات هاديا من الله عزوجل.[23]و هر آينه مي آمرزم هر رعيتي را در اسلام كه از يك امام هدايت كننده كه از جانب خدا آمده پيروي و اطاعت كند.اين روايت بيان مي كند كه امام بايد هادي باشد و هادي بودن اقتضا دارد كه عمل امام تنها در افعال مربوط به ولايت امري خود صحيح باشد. بنابراين اشكالي ندارد كه امام بين خود و خدا در تكاليف شخصي خود عادل نبوده و گناه‌كار باشد. گفتني است اين روايت به دو صورت بيان شده است و هر دو نسخه روايت اين را مي رسانند كه عدالت تنها در خصوص اعمال ولايت معتبر است و اما مدعاي ما اعم از آن است.6 ـ صدوق در خصال در باب ششم به سند صحيح از عمار بن مروان نقل مي كند كه:ابا عبد الله فرمود: «سحت (مال حرام) انواع زيادي دارد: از جمله: آنچه كه به انسان مي رسد، به خاطر اعمالي كه براي واليان ظالم انجام داد و ديگر: اجر و مزد قاضيان و فاسقان الحديث»[24]و اين رويات در وسائل به سند صحيح در معاني الاخبار نيز آمده است[25] و عياشي در تفسير خود از عمار بن مروان آن را نقل كرده است.اين صحيحه دلالت دارد بر اينكه آنچه در قبال انجام كار براي واليان ظالم به انسان مي رسد، حرام است و علت حرمت اين اعمال آن است كه كارهاي رهبران ظالم حرام است و در نتيجه، عمل براي آنها و مزد اين اعمال حرام است و علت حرام بودن اعمال واليان ظالمان آن است كه ولايت آنها به خاطر ظالم بودنشان در شريعت ثابت است و ظلم مصداق گناهان كبيره است. بنابراين صحيحه دلالت مي كند بر اينكه هر كس مرتكب گناه كبيره شده و عادل نباشد، صلاحيت ولايت امري ندارد.البته گفتني است كه روايت دلالت دارد بر اينكه ولايت كسي كه در اعمال ولايت ظالم باشد، اعتبار ندارد و دليلي نداريم بر اينكه شامل والياني شود كه گناهان ديگري نيز مرتكب شده اند و شايد علت حرمت اين باشد كه نبايستي ولي امر به رعيتش ظلم كند و گفته شد كه مدعاي ما اعتبار عدالت به معناي اعم است و صحيحه تنها به آن مورد خاص ـ ظلم در امر ولايت ـ دلالت مي -كند.7 ـ در نامه اي كه امام علي(ع) خطاب به اهل مصر همراه مالك فرستاد، هنگامي كه او را والي آن سرزمين قرار داد چنين آمده است:به خدا سوگند، اگر من تنها با آنان روبه‌رو شوم و آنان زمين را پر مي كردند، نه باكي داشتم و نه هراسي، و من هم بر گمراهي آنان و هم بر هدايت خودم آگاه بوده و از جانب خداوند باور دارم.و من مشتاق هستم؛ ولي من از اين جهت اندوهگين و نااميد هستم كه زمام امور اين امت را سفيهان و فاسقان امت به دست بگيرند و در نتيجه مال خدا را دست به دست بگردانند و بندگان خدا را برده خود كنند و با صالحان بجنگند و فاسقان را ياور خود گردانند. از ميان آنان، كسي است كه حرام نوشيده و حد بر او جاري شده است و از آنان كسي است كه اسلام نياورده، مگر اينكه مال اندكي بسويش انداختند و اگر چنين چيزهايي نبود، من اين‌قدر شما را تشويق و ترغيب به مبارزه نمي كردم و اگر سستي مي كرديد، شما را ملامت نمي كردم و وقتي كه ابا مي كرديد و زير بار نمي رفتيد، شما را رها كرده و به حال خودتان مي گذاشتم».[26] ضميرهاي غايب در روايت به اولياي شيطان، همانند معاويه بازمي گرد كه با حضرت علي(ع) مخالفت ورزيده و با او بيعت نكردند و حتي با حضرت به جنگ پرداختند و حضرت علي(ع) تصريح مي كند كه به تنهايي آماده كارزار با آنان بوده و مشتاق به ديدار با خداوند است و يقين دارد كه او هدايت شده و دشمنانش گمراه هستند. و اعلان مي كند كه ناراحت و نااميد است از اينكه كار امت اسلامي به دست فاسقان و فاجران افتاده و بيت المال را مصرف مي كنند، درحالي كه صرف اموال در مصارف اسلامي را مراعات نمي كنند و با صالحان در جنگ هستند و فاسقان را يار و همراه خود قرار داده اند، و امام دليل مي آورند كه آنها در گذشته مرتكب گناهان شده اند.8 ـ حضرت علي(ع) در كلامي كه امام حق را توصيف مي كند[27] ، مي فرمايد:اي مردم، جايز نيست افرادي همانند معاويه، امين بر خون و احكام و ناموس و غنايم و صدقات باشند.او در خود و دينش مورد سوء ظن است و تجربه نشان داده است كه او خيانت به امانت كرده است، سنت ها را شكسته است، كتاب خدا را ترك كرده است. هم خود و هم پدرش ملعون هستند، رسول خدا او را در 10 مورد لعنت كرد و پدر و برادرش را نيز لعنت كرد.[28]بنابراين سزاوار نيست كه يك بخيل والي بر ناموسي و خون و غنائم و احكام و امور مسلمانان باشد؛ زيرا در اموال مردمان طمع مي كند و نبايد والي جاهل باشد؛ زيرا با جهل خود مردم را گمراه مي كند و نبايد جفا كار و خشن باشد كه در نتيجه با جفاي خود با مردم قطع ارتباط مي كند و نبايد ترسو باشد كه در نتيجه، قومي را مي گيرد و ديگري را رها مي كند و نبايد والي رشوه‌گير باشد؛ چون حقوق مردم را پاي‌مال مي كند و نبايد والي كسي باشد كه سنت پيامبر را به تأخير انداخته و در امر آن كوتاهي كند؛ زيرا امت را نابود مي‌كند و نبايد ياغي و ستمكار باشد كه حق را پاي‌مال مي‌كند و نبايد والي فاسق باشد چون به شرع هتك حرم مي كنداين حديث اشاره دارد به اينكه ولي بايد به معناي عامش عادل باشد. امام(ع) ابتدا تصريح دارد به اينكه جايز نيست امثال معاويه امين مردم باشند و علت را چنين بيان مي كند كه معاويه هم در خودش و هم دينش متهم بوده و ناقض سنت است. سپس مي-فرمايد شما مي دانيد كه ولي امر نبايد صفات ذكر شده را داشته باشد؛ همان‌طور كه در تمام نهج‌البلاغه تصريح شده. بنابراين با توجه به مقدمه اضافه در تمام نهج‌البلاغه، شكي باقي نمي ماند كه مراد از عدم الابتغاء (سزاوار نبود) اين است كه فاسق صلاحيت ولايت امري مسلمانان را ندارد.9 ـ نهج البلاغه: سخنان را امام هنگامي ايراد فرمود كه مردم نزد او جمع شدند و از او خواستند كه از طرف آنها با عثمان صحبت كند و اشتباه‌هاي عثمان را به او بازگو كند. [تا او] رضايت مردم را بدست آورد. امام پيش عثمان آمد و به او گفت: من سفير مردم هستم و به او تذكر داد كه تو آنچه را بايد بداني مي‌داني. پس امام فرمود: از خدا بترس درباره خودت. به خدا قسم، تو كور نيستي تا اينكه تو را بينا كنند و تو جاهل نيستي تا تو را عالم كنند. راه ها روشن است و علايم دين استوار است.پس بدان كه بهترين بندگان نزد خدا، پيشوايي عادل است كه هم خود هدايت شده باشد و هم مردمان را هدايت كند. پس سنتي را كه معلوم است برپا كند و بدعتي را كه مجهول است نابود كند.و همانا سنت‌هاي روشن نشانه هايي دارند و همچنين بدعت‌ها هم ظاهر بوده و نشانه هايي دارند و بدترين مردم نزد خدا پيشواي ستمكاري است كه هم خود گمراه است و هم مردم را گمراه مي كند. بنابراين او سنت هاي پذيرفته شده را مي ميراند و از بين مي برد. بدعت هاي از بين رفته و ترك شده را زنده مي-كند و من از رسول اكرم (ص) شنيدم كه فرمود «روز قيامت امام ظالم و ستمكار آورده مي شود، در حالي كه هيچ ياوري نداشته و كسي نيست براي او عذر بياورد. بنابراين در آتش جهنم افتاده مي شود و مثل سنگ آسياب دور دوزخ مي چرخد، سپس او را در قعر جهنم مي اندازند و زنداني مي كنند (ر.ك: نهج البلاغه خطبه 163).استدلال: از جمله شروط امامت آن است كه بايد عادل باشد؛ پس امام حكم مي كند كه بدترين مردم نزد خداوند امام جائر است. از كلام پيامبر فهميده مي شود كه امام بايد عادل باشد.البته ممكن است اشكال شود كه امام علي(ع) بيان مي دارد كه رهبر و پيشوا بايد عادل شود تا از برترين بندگان خدا شود و عدالت آن است كه اصلا مرتكب گناه كبيره اي نشده باشد.حضرت علي (ع) پيشوا و رهبر امت اسلامي را امر مي كند كه قبل از آموختن ادب به ديگران خود را در ظاهر و باطن اصلاح نمايد و امر دليل وجوب است. اصلاح و ادب كردن خود شامل هر امر الزامي و غيرالزامي ـ كه از جانب خدا آمده ـ مي شود و در واقع، تعبير ديگر عدالت و حتي بالاتر از عدالت است. بنابراين عدالت شرط امامت و ولايت امري است. البته گفتني است كه اين روايت نهايتا اشاره دارد براينكه امام بايد خود را در تمامي وظايف و تكاليفش عادل كند. امام در ادامه، در وصف رهبر عادل مي فرمايد: «هدي فاقام سنة معلومة و امات بدعة مجهولة» و در مورد امام جائر نيز مي فرمايد: «امات سنة ماخوذة و احيا بدعة متروكة» اين دو جمله امام اشاره دارند بر اينكه امام بايد عامل به تكاليفي باشد كه متوجه ولايت امري اوست؛ بنابراين روايت بر مورد ما اطلاق ندارد. ولي عنوان عدالت براي اثبات دعوي كافي باشد.10 ـ حضرت علي (ع) مي فرمايد: هر كس خود را امام و پيشواي مردم نمود، بايستي قبل از آموختن به ديگران، خود را تعليم دهد و قبل از آنكه زبانش را ادب كند، باطن و سيرتش را ادب كند و كسي كه معلم و ادب‌كننده نفس خودش است، سزاوارتر است از كسي كه معلم مردم و ادب كننده آنهاست.[29]اين روايت به عدالت است.11ـ صاحب تحف العقول روايتي از امام صادق در تفسير قسم حلال و حرام ولايت نقل مي كند كه امام فرمود:يكي از دو قسم ولايت، ولايت واليان عدل است كه خداوند به رهبري و سرپرستي آنان بر مردم امر كرده است و همچنين است ولايت كارگزاران اين رهبران تا كساني كه كم‌ترين نوع ولايت را دارا بوده و تحت رهبري آن پيشواي عادل هستند.قسم دوم ولايت، ولايت واليان جور و كارگزاران و واليان آنها است؛ تا كساني كه پائين ترين نوع ولايت را داشته و تحت رهبري آن ظالم هستند.اما وجه حلال از ولايت، ولايت والي عادلي است كه خداوند به شناخت او و ولايتش و كار براي آن پيشوا در امر ولايت او و واليانش و كارگزاران واليانش امر كرده است. البته در آنچه كه خدا به آن والي عادل امر كرده است بدون آنكه در آنچه خدا فرستاده، كم يا زياد و يا تحريف كند.پس اگر رهبر و پيشوا به اين جهت عادل باشد، ولايت و رهبري و عمل براي اوست و ياري كردن و تقويت او در امر ولايت حلال بوده و كسب با او نيز حلال است. زيرا با ولايت رهبران و كارگزاران عادل، حق و عدالت احيا شده و ظلم و فساد از بين مي رود.بنابراين چنانچه كسي براي تقويت حكومت تلاش نموده و او را در امر رهبري كمك مي كند، تلاش كرده است خدا را اطاعت كند به او نزديك شود. و اما وجه حرام ولايت، ولايت والي جائر و ولايت واليان اوست؛ يعني رئيس آنها و پيروان او تا پائين‌ترين كسي كه ولايت دارد عمل براي آنها و كسب با آنها در امر ولايتشان حرام بوده و هر كسي كاري با آنها بكند، چه كم باشد و چه زياد عذاب مي شود؛ زيرا هر كاري به خاطر كمك به آنها گناه بزرگي است. براي آنكه در ولايت والي جائر، زير پا گذاشتن حق، زنده كردن باطل، اظهار ظلم و جور و فساد و باطل كردن كتاب و قتل پيامبران و مؤمنان و نابود كردن مساجد و عوض نمودن سنت خدا و شرايع او است و براي همين كار، با آن ها و ياري كردنشان و كسب با آن ها در غير موارد ضروري مثل حفظ خون و ... حرام است» [30].اين روايت نيز اشاره دارد بر اينكه بايد ولي امر عادل بوده و ولايت فاسق جائر مشروعيت ندارد. و اين عدالت مطلق است. از آن جهت كه ولي امر هم بايد هم تكاليف شخصي ـ به عنوان يكي از افراد مردم ـ و هم تكاليفي را كه به خاطر ولايت امريش متوجه اوست انجام دهد.دلالت اين روايت بر مدعاي ما تام و تمام است. اما سند آن مشكل دارد و همانند ساير روايات تحف مرسله است. هرچند متن اين روايت به گونه اي است كه تنها از معصوم صادر مي شود.12ـ كليني در صحيح از هشام بن سالم حفصي و ابن بختري از اباعبدالله(ع) نقل مي‌كند كه از حضرت پرسيده شد: امام چگونه شناخته مي شود؟امام فرمود:«با وصيت ظاهري و فضيلت، همانا هيچ‌كس نمي تواند نسبت به امام در مورد دهان، شكم، و عورت طعنه اي بزند و به امام بگويد كه او دروغ‌گوست مال مردم را مي خورد و مانند اينها»[31]عبارت امام كه فرمود «ان الامام لايستطيع احد الي آخر» تعبير ديگري بر لزوم عادل بودن امام است؛ بنابراين هيچ‌كس نمي-تواند به او طعنه زده و بگويد امام گناه كرده است. بنابراين از اين عبارت امام استنباط مي شود كه رهبر و پيشوا بايد عادل باشد.البته با تأمل درمي يابيم كه روايات به موضوع كلام ما ربطي ندارد؛ چون موضوع بحث ما ولي غير معصوم است كه در زمان غيبت، متولي اداره امور مردم است؛ ولي بحث صحيحه به معصوم(ع) اختصاص دارد و مراد از آن وصيت ظاهري كه وسيله براي شناخت امام معصوم است، وصيتي است كه امام سابق براي امام بعدي كرده است و امام بعدي وصي امام قبل از خود است. خلاصه كلام آن كه اخبار فراواني كه از حيث سند معتبر هستند، بر اين دلالت مي‌كنند ولي امر بايد عادل باشد، هم نسبت به تكاليف شخصي، از آن جهت كه يكي از افراد جامعه است و هم نسبت به تكاليفي كه متوجه او است، از آن جهت كه ولي امر امت است.پي نوشت : [1] ـ الدراسات، فصل دوم، باب چهارم، ج اول، ص 289 و 275.[2] ـ بقره، 124.[3] ـ مفردات، راغب اصفهاني و (آميّن بيت الحرام) بر همين معنا به كار مي رود.[3] ـ توبه / 12.[4] ـ اسراء / 2 ـ 71 قصص : 41 ـ 40 ـ 39[4] . توبه/ 12[5] ـ قصص / 41، 40،‌ 39.[6] ـ انبياء: 3 ـ 71.[7] ـ فرقان / 74.[8] ـ اصول كافي، ج اول، ص 174.[9] ـ اختصاصي، ص 23.[10] ـ اصول كافي، ج 2، ص 21.[11] ـ بقره،‌ 229.[12] ـ الكافي، ج 5، ص 108، ج 62، باب عمل السلطان من ابواب الشيعه.[13] ـ بقره / 216.[14] ـ الكافي، ج 6، ص 7 ـ 406، باب تحريم الخمر في الكتاب ج دوم.[15] ـ كهف / 28[16] ـ شعراء 2 ـ 151[17] ـ اصول كافي، ج اول، ص 375، باب من دان الله بغير امام، ج 2.[18] اصول كافي، ج اول، ص 376، باب من دان الله بغير امام من الله ج 4.[19] ـ بقره / 275.[20] ـ الكافي، ج اول، ص 375، باب من دان الله بغير امام من الله ج 3.[21] ـ الكافي، ج اول، ص 407، باب ملورجب علي الرعيه من حق الامام ج 8[22] ـ اثبات الهداه،‌ ج اول، فصل 9، ص 123.[23] ـ عقال الاعمال، ص 246، «عقاب من اطاع امام جابر اليسن من الله»[24] ـ خصال، ص 30 ـ 639. [25] ـ الوسائل، باب 5، يكتب به ح 12[26] ـ نهج البلاغه نامه 62، ص 452.[27] ـ اين كلام قبل از ايام شهادت حضرت در ضمن يك خطبه طولاني ايراد شده است و قبل از آن، مقداري اضافه است كه بيان مي شود.[28] ـ حمام، نهج البلاغه، ص 508، خ 61.[29] . نهج البلاغه، حكمت 70.[30] الوسائل، باب 2، مما يكتسب به، ح 1.[31] . الكافي، ج اول، ص 284.منبع: فصل نامه انتظار ، شماره 13
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 377]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن