پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1849123249
ولايت بر وقف
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ولايت بر وقف نويسنده:رضا شيرواني شيري بررسي تطبيقي وقف حق سرپرستي و ولايت بر مال موقوفه از آن کيست؟ واقف، موقوف عليهم، حاکم يا ديگران؟ شيخ طوسي در کتاب المبسوط در اين مورد ميگويد: اگر واقف، مالي را بر شخصي وقف کند و حق نظارت را به خودش بدهد پيروي از شرط وي ضروري است و اگر حق نظارت را به ديگري بدهد باز هم بايد از شرط وي اطاعت کرد، ولي اگر حق نظارت را مطلق گذارد در اينکه سرپرست مال موقوفه چه کسي است دو نظر است:1- حق نظارت متعلق به حاکم است؛ زيرا مال به خدا منتقل ميشود.2- حق نظارت متعلق به موقوف عليهم است، زيرا مال به تملک آنها در ميآيد!ولي مرحوم محقق حلي در اين خصوص ميگويد: «چنانچه واقف، سرپرست وقف را مشخص نکند ولايت موقوفه از آن موقوف عليهم است و اين در صورتي است که معتقد به انتقال ملک به موقوف عليهم باشيم.» (1).علامهي حلي طبق معمول، مطلب را بسط داده و در اين خصوص نيز ميگويد:«حق سرپرستي در اصل از آن واقف است، زيرا او براي سرپرستي و مصرف وقف به نحو شايسته از ديگران سزاوارتر است، حال هر کسي مالي را وقف ميکند يا شرط ميکند که سرپرستي از آن خودش باشد يا از آن ديگري، يا آنکه مطلق ميگذارد و اشارهاي به مسالهي ولايت در وقف نميکند، چنانچه واقف سرپرستي مال را به خودش بدهد شرط صحيح و لازم است، زيرا اين شرط موافق مقتضاي اصل و موکد آن است و روايات متعددي آن را تاييد ميکنند و چنانچه واقف، سرپرستي را به ديگري محول سازد از نظر علماي اماميه لازم است و جايز نيست کسي با آن مخالفت کند و نظر اکثر علما نيز همين است. حال چنانچه واقف مسالهي سرپرستي وقف را مطلق بگذارد و شرط نکند که سرپرستي از آن شخص معيني باشد، احتمال دارد توليت از آن واقف باشد؛ زيرا نظر و تصرف، حق اوست و وقتي آن را متوجه ديگري نکرده باشد اين حق همچنان براي او باقي است. نظر ديگر اين است که در اين صورت سرپرستي عين موقوفه از آن موقوف عليهم است؛ زيرا فايده و منفعت، مال آنان است و نظر سوم اين است که در اين صورت سرپرستي از آن حاکم است.» (2).نظر شهيدين اين است که در صورت مطلق بودن ولايت و سرپرستي در وقف، سرپرستي در وقف عام با حاکم شرعي و در غير آن (وقف خاص) با موقوف عليهم است و در اين فرض واقف، نسبت به موقوفه مثل بيگانه است(3).صاحب رياض المسائل نيز مانند محقق حلي معتقد است که اگر واقف سرپرستي را مطلق گذارد، ولايت بر وقف، متعلق به موقوف عليهم است(4).صاحب جواهر در خصوص ولايت بر موقوفه ميگويد: «جايز است که واقف نظارت در وقف را براي خودش يا براي ديگري، يا براي خودش و ديگري به طور مشترک يا مستقل قرار دهد.» (5).آية الله سيد محمد کاظم يزدي معتقد است که در صورت مسکوت وانهاده شدن ولايت در وقف، متولي - چه در وقف عام و چه در وقف خاص - حاکم است. وي ميگويد اين توليت در اوقافي مثل وقف درخت براي استفادهي عابرين از سايهي آن يا خوردن عابرين از ميوهي آن و هم چنان در چاهي که براي آب خوردن مسافرين حفر شده و... ثابت نيست؛ زيرا انتفاع از اين اوقاف، نيازي به اذن حاکم يا غير حاکم ندارد(6).محمد جواد مغنيه ميگويد: «اصل اين است که ولايت موقوفه بر عهدهي واقف باشد، پس او در مصرف موقوفه براي اهلش از ديگران شايستهتر است و اگر ولايت بر وقف را براي ديگري شرط کرد عمل به مقتضاي شرط واجب است؛ زيرا فاطمه سلام اله عليها ولايت بر موقوفات هفتگانهي خويش را به علي (ع) و سپس امام حسن (ع) و پس از او امام حسين (ع) و سپس به بزرگترين فرزند امام حسين (ع) واگذار کرد؛ اما چنانچه واقف، امر سرپرستي عين موقوفه را مطلق گذاشت و در متن عقد، ولايت را براي هيچ کس شرط نکرد، نظر قويتر اين است که نظارت بر موقوفات عامه از آن حاکم شرعي و بر موقوفات خاصه که ابهامي نداشته باشد از آن موقوف عليهم است.» (7).امام خميني (س)، در تحرير الوسيله در اين خصوص ميگويند: «چنانچه واقف به هيچ وجه متولي معين نکرده باشد،در اوقاف عامه حاکم يا فرد منصوب از طرف حاکم بر طبق نظر قويتر، ولايت وقف را برعهده ميگيرد و در اوقاف خاصه در خصوص آنچه راجع به مصلحت وقف و مراعات بطون و تعمير و حفظ اصول و اجارهي وقف براي بطون لاحقه است متولي حاکم است؛ اما در مورد منفعت بردن و اصلاحات جزئياي که حصول منفعت بر آن متوقف است، مانند لايروبي انهار و نگهداري آن و جمع محصول و تقسيم و امثال اينها متولي، موقوف عليهم موجود هستند و توليت اوقافي که سرپرستي آن مخصوص حاکم يا فرد منصوب از طرف حاکم باشد، در صورت فقدان حاکم و منصوب او با مؤمنين عادل است.» (8).مقارنه و تطبيقشيخ محمد خطيب شربيني از فقهاي شافعيه در مغني المحتاج ميگويد: «اگر واقف نظارت را براي خودش يا شخص ديگري قرار دهد بايد از شرط وي پيروي نمود؛ ولي چنانچه نظارت را براي خودش يا ديگري قرار نداده باشد نظارت از آن حاکم است.» (9).حنابله و مالکيه معتقدند که اگر واقف، امر سرپرستي وقف را مسکوت نهاده باشد در صورتي که موقوف عليهم افراد محدودي باشند ولايت از آن ايشان است و در غير اين صورت از آن حاکم است.حنفيه در فرض مذکور معتقدند که ولايت براي واقف باقي ميماند؛ هر چند بر آن تصريح نکرده باشد (10).در کتاب موسوعة الفقه الاسلامي از قول شافعيه در صورت مسکوت بودن امر ولايت عين موقوفه، سه قول ذکر شده است:1- نظارت به واقف بر ميگردد؛ زيرا وقتي او ناظر را مشخص ميکند در صورت عدم تعيين، ولايت به خودش بر ميگردد.2- نظارت از آن موقوف عليهم است؛ زيرا همان گونه که منفعت مال آنان است، نظارت نيز متعلق به آنان ميباشد.3- نظارت از آن حاکم است؛ زيرا حق موقوف عليهم و حق کساني که بديشان ملحق ميشوند به حاکم تعلق دارد، پس ولايت هم به او بر ميگردد.(11)اين سه قول را محمد جواد مغنيه نيز از شافعيه نقل کرده است(12).ابنقدامه در کتاب المقنع در اين خصوص ميگويد: «چنانچه واقف، سرپرستي مشخص نکرده باشد، سرپرستي موقوفه از آن موقوف عليهم است و گفته شده که سرپرستي مال حاکم است و از درآمد موقوفه نفقه و مخارج نظارت او را پرداخت ميکنند.» (13).ابنتيميه از فقهاي حنبلي در کتاب الفتاوي الکبري ميگويد: «ولي امر ميتواند ديواني را جهت جمعآوري و تمرکز موقوفات، در صورت صلاحديد نصب نمايد؛ همان گونه که دواوين مختلف را جهت تمرکز اموال سلطانيه نصب ميکند.» (14).طبق مادهي 61 قانون مدني ايران، هرگاه واقف در متن عقد براي خود حق تعيين متولي قرار دهد، پس از عقد ميتواند بر موقوفه متولي بگمارد، واقف همچنين ميتواند ضمن عقد، شرط کند که متولي تعيين شده، متولي ديگري پس از خود معين نمايد و يا در اين موضوع هر ترتيبي را که مقتضي بداند قرار دهد(15).طبق بند 10 از دستور العمل مربوط به تعاريف و اصلاحات مندرج در آيين نامهي اجرائي قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه: «متولي (در وقف) کسي است که به استناد مفاد وقفنامه يا تشخيص شعب تحقيق و يا حکم دادگاه جهت ادارهي امور موقوفه تعيين شده يا بشود.»(16).ماده 4 قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه مقرر ميدارد که «متولي موقوفه کسي است که به موجب مفاد وقفنامه و مقررات قانون مدني يا اين قانون واجد اين سمت باشد. در مورد اعتراض اشخاص با رعايت مواد 14 تا 17 اين قانون اقدام خواهد شد.»(17).در مادهي 3 قانون مزبور نيز آمده: «هر موقوفه داراي شخصيت حقوقي است و متولي يا سازمان؛ حسب مورد نمايندهي آن است.» (18).بند 1 از مادهي 1 قانون فوق الذکر نيز مقرر ميدارد: «ادارهي امور موقوفات عام که فاقد متولي بوده و يا مجهول التوليه است و موقوفات خاصه در صورتي که مصلحت وقف و بطون لاحقه يا رفع اختلاف موقوف عليهم متوقف بر دخالت ولي فقيه باشد، بر عهدهي سازمان اوقاف و امور خيريه است.»(19).ظاهرا دست اندر کاران در نوشتن اين ماده قانوني از ماده 81 قانون مدني کمک گرفتهاند.(20)بند 1 از دستور العمل مربوط به تعاريف و اصلاحات مندرج در آيين نامهي اجرائي قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه مقرر ميدارد: «نايب التوليه شخصي است که از طرف متولي به استناد متن وقفنامه و يا براساس موازين شرعي و قانوني براي ادارهي امور موقوفه تعيين ميشود. مدت و اختيارات نايب التوليه به وسيله متولي معين ميگردد.» (21).شرايط متوليترديدي در اين نيست که سرپرست وقف بايد عاقل و بالغ و راشد و امين باشد؛ (22)اما آيا عدالت در او شرط است يا اينکه واگذاري امر ولايت در وقف بر فساق نيز بلا اشکال است؟علامهي حلي در تذکره در اين خصوص گفته است: هنگامي که واقف، امر سرپرستي وقف را براي خودش شرط کند؛ چه عادل باشد و چه نباشد، سرپرستي وقف به او مفوض ميشود؛ زيرا وي ملک خودش را به ديگري منتقل نموده پس بايد از شرط او پيروي نمود؛ ولي چنانچه واقف، سرپرستي وقف را با گمان عدالت به ديگري واگذار نمود بايد از شرط وي متابعت شود پس متولياي که از واقف به گمان عدالت منصوب کرده در صورت خروج از عدالت، از او رفع يد ميگردد و آن گاه حکم آن موقوفه مثل زماني ميشود که واقف، سرپرستي وقف را مطلق نهاده باشد؛ اما چنانچه واقف، فسق کسي را بداند و در عين حال سرپرستي را براي او شرط کند بايد از شرط واقف، پيروي نمود؛ اما در صورت مسکوت بودن مسأله ولايت در وقف، کسي که متولي امر موقوفه ميگردد بايد صلاحيت لازم را براي سرپرستي داشته باشد و صلاحيت به دو چيز تحقق مييابد:1- امانت2- کفايت و شايستگي در تصرف (مديريت کافي جهت تصرف و ادارهي موقوفه به نحو احسن)و اعتبار اين دو وصف در وصي و قيم نيز شرط است(23).شهيد ثاني نيز عدالت و مديريت در تصرف را از شرايط سرپرست وقف دانسته است. (24)ملا احمد نراقي، عدالت و شايستگي و آشنايي با مديريت در چگونگي ادارهي وقف را از شرايط متولي وقف دانسته است(25).امام خميني (س) در تحرير الوسيله ميفرمايند: «در متولي وقف، عدالت شرط نيست و تنها امانت و کفايت شرط است؛ اما جايز نيست - علي الخصوص در جهات عامه - براي کسي ولايت وقف را قرار دهند که خائن بوده و مورد اعتماد نباشد.» (26).مقارنه و تطبيقصاحب مغني المحتاج که از جملهي شافعيه است در مورد شرايط سرپرست وقف گفته است: «شرط ناظر، عدالت و کفايت و مديريت در تصرف است.» (27).مذاهب پنجگانه اجماعا بلوغ و عقل و رشد و امانت را از شرايط متولي ميدانند و شافعيه عدالت را نيز از شرايط متولي ميدانند و بجز مالکيه همه مذاهب بر اين مطلب که واقف ميتواند در حين وقف، سرپرستي را از آن خودش سازد اتفاق دارند؛ اما چنانچه واقف، سرپرستي وقف را براي خود يا ديگري شرط کند به طوري که اطميناني به او يا آن شخص ديگر نباشد، براساس نظر حنفيه، قاضي ميتواند مال موقوفه را از دست او بگيرد(28).شافعيه ميگويند: چنانچه متولي ابتدا داراي دو صفت امانت و کفايت در تصرف باشد؛ ولي بعدا از اين دو صفت خارج شود؛ حاکم وقف را از دست او ميگيرد و او را از سمت سرپرستي وقف عزل ميکند (29).قانون مدني صراحتا اشارهاي به شرايط متولي وقف نکرده است. در قسمتي از مفاد مادهي 79 ق. م آمده است: اگر خيانت متولي ظاهر شود حاکم ضم امين ميکند. ماده 80 قانون. م نيز مقرر ميدارد: «اگر واقف، وضع مخصوصي را در شخص متولي شرط کرده باشد و متولي فاقد آن وصف گردد منعزل ميشود.» (30).در مادهي 2 آيين نامهي نحوهي انتخاب و برکناري، شرايط و حدود اختيارات و وظايف امين يا هيأت امناي اماکن مذهبي و موقوفات آمده است: امين يا امناء با توجه به خصوصيات و اقتضاي مورد موقوفات فاقد متولي از دو تا پنج نفر و در اماکن متبرکه از سه تا پنج نفر ميباشند که از بين افراد معروف به امانت و متدين و متعهد محلي که حداقل داراي سواد خواندن و نوشتن بوده و توانايي انجام کار داشته و حداقل داراي 25 سال سن باشند براي مدت سه سال انتخاب و با حکم سازمان اوقاف و امور خيريه منصوب و تجديد انتخاب آنها بلا مانع ميباشد. نحوهي تأييد صلاحيت افراد مزبور به وسيله سرپرست سازمان اوقاف و امور خيريه تعيين خواهد شد(31).وظايف متوليمتولي وقف از نظر وظايف به دو صورت قابل تصور است:1- واقف، امر ولايت او را (وظايف او را) مطلق نهاده باشد.2- واقف، وظيفهي مشخصي را به او واگذار کرده باشد مثل اجارهي موقوفه يا...در مورد نخست، نظر فقهاي اماميه اين است که وظيفهي سرپرست وقف، آباداني آن و اجاره دادن موقوفه و تحصيل درآمد و تقسيم آن بر موقوف عليهم و حفظ اصول و درآمد و عايدات آن با رعايت احتياط ميباشد. (32) همچنين تعمير وقف و پرداخت ماليات و نظير آن نيز در اين فرض از وظايف متولي است؛ (33)اما در صورتي که واقف وظيفهي متولي را مشخص کرده باشد؛ مثل اينکه واقف، شخصي را مأمور اجارهي موقوفه کند، متولي بايد طبق آنچه واقف گفته عمل کند؛ (34)اما چنانچه واقف وظيفهاي براي متولي مشخص کرده باشد و مثلا اجاره دادن موقوفه و تقسيم منافع آن ميان موقوف عليهم را مسکوت نهاده باشد نظر علامهي حلي اين است که بايد از ميان متولي و واقف و حاکم يا موقوف عليهم هر کدام که داراي دو صفت امانت و کفايت حفظ و تصرف در موقوفه بود جهت سرپرستي در آن مورد برگزيده شود(35).ملا احمد نراقي در مستند الشيعه با شرح ذيل، بحث در مورد وظايف متولي را انضباط بخشيده است. او ميگويد: ولايت به چند نحو واقع ميشود:1- ولايت تصرف در همهي امور تا جايي که موقوف عليهم جز اينکه فوايد به دست ايشان برسد هيچ نقشي نداشته باشند.2- مسألهي کمي و زيادي سهام موقوف عليهم به متولي مربوط شود.3- امر ادخال و اخراج موقوف عليهم به او مربوط شود، پس هر که را خواست از سهام موقوفه بدهد و هر که را خواست اخراج کند.4- در حالي که در دست موقوف عليهم است وي بر صلاح و فساد موقوفه نظارت کند.5- در حالي که مال در دست متولي است بر صلاح و فساد آن نظارت کند.6- سرپرست، مرجع باشد به نحو مجتهد و مقلد که براي پرسيدن حکم وقف به او مراجعه شود.7- سرپرست براي خاطر نزاع بين موقوف عليهم نصب شده باشد.وي در پايان ميگويد: «ظاهرا هيچ کدام از اين انواع منعي ندارد و ولايت احتياج به ايجاب لفظي نداشته و قبول نقلي کفايت ميکند.» (36).اگر واقف، سرپرستي را به صورت شرکت به دو نفر واگذاشته باشد تصرف هيچ کدام بدون ديگري نافذ نيست و قسمت وقف و منافع نيز بين آن دو جايز نيست؛(37)اما چنانچه واقف بر عدم استقلال هر کدام صريحا اشاره کرده باشد يا مسألهي ولايت دو متولي را مطلق نهاده باشد يا در مجموع از دو متولي خواسته باشد که هر کدام به طور انفرادي در امر سرپرستي عمل کنند، طبق نظر علامهي حلي آن دو نفر ميتوانند سرپرستي را بين خود تقسيم کنند؛ اما شهيد ثاني معتقد است که چنانچه سرپرستي وقف به دو نفر به طور مطلق واگذار شده باشد هيچ کدام مستقل از ديگري نميتواند عمل کند. (38).سيد محمد کاظم يزدي در ملحقات عروة الوثقي ميگويد: اگر واقف سرپرستي وقف را به نحو استقلال به دو نفر واگذاشته باشد قسمت وقف ميان آن دو جايز نيست؛ اما تقسيم منافع اشکالي ندارد و اگر يکي از آنها قبل از ديگري در مال تصرف کرد ديگري حق تصرف ندارد؛ ولي چنانچه هر يکي برخلاف ديگري در مال تصرف کند؛ مثل اينکه يکي از آنها مال را به احمد و ديگري آن را به حسن اجاره دهد، هر کدام زودتر اقدام کرده مقدم ميشود و چنانچه هر دو در يک زمان اين کار را کرده باشند تصرف هر دو باطل ميشود، حال چنانچه در تصرف دچار مشکل شوند هر کدام کيفيت خاصي را جهت تصرف پيشه سازد حاکم، آنان را مجبور به تفاهم با يکديگر ميسازد و در صورتي که حاکم نتواند بين آنها ايجاد تفاهم کند هر کدام را که روشش به صواب نزديکتر بود بر ديگري مقدم ميدارند(39).واقف ميتواند به هر يک از سرپرستها يا به تمام آنها حق نايب گرفتن در زمان حيات و حق وصيت براي تعيين متولي بعد از مرگ وي را بدهد؛ اما در صورتي که واقف، حق سرپرستي را بدون اشاره به جواز نايب گرفتن به يک نفر واگذارد، متولي نميتواند نايب بگيرد(40).مقارنه و تطبيقدر کتاب المهذب از کتب شافعيه آمده است: چنانچه واقف نظارت را به دو نفر از فرزندان فاضل خودش واگذار کند، در حاليکه يک فرزند فاضل بيشتر نداشته باشد، حاکم، متولي ديگري را به او ضميمه ميکند؛ زيرا واقف به يک ناظر در اين وقف راضي نبوده است.»(41)حنابله نيز مانند اماميه ميگويند: «اگر واقف سرپرستي وقف را براي دو نفر شرط کند، اگر تصريح کند به اينکه هر يک از سرپرستها در عمل مستقل باشند، هر دو به طور مستقل عمل ميکنند و در اين صورت اگر يکي از آنها بميرد يا از اهليت ولايت بيرون رود، ديگري به طور کامل سرپرستي را به عهده ميگيرد؛ اما اگر به اجتماع و عدم استقلال تصريح نمايد هيچ کدام نميتوانند به طور مستقل، متولي موقوفه گردند و در آن تصرف کنند(42).مادهي 75 قانون مدني مقرر ميدارد که «واقف ميتواند توليت، يعني اداره کردن امور موقوفه را مادام الحيات يا در مدت معيني براي خود قرار دهد و نيز ميتواند متولي ديگري معين کند که مستقلا يا مجتمعا با خود واقف اداره کنند. توليت اموال موقوفه ممکن است به يک يا چند نفر ديگر غير از خود واقف واگذار شود که هر يک مستقلا يا منضما اداره کنند و همچنين واقف ميتواند شرط کند که خود او يا متولي که معين شده است نصب متولي کند يا در اين موضوع هر ترتيبي را که مقتضي بداند قرار دهد.»(43).در مادهي 77 قانون مدني نيز آمده است: «هر گاه واقف براي دو نفر يا بيشتر به طور استقلال توليت قرار داده باشد، هر يک از آنها فوت کند ديگري يا ديگران مستقلا تصرف ميکنند و اگر به نحو اجتماع قرار داده باشد تصرف هر يک بدون تصويب ديگري يا ديگران نافذ نيست و بعد از فوت يکي از آنها حاکم، شخصي را ضميمهي آن که باقي مانده است مينمايد که مجتمعا تصرف کنند.» (44).دکتر سيد حسن امامي در توضيح و تفسير مادهي 77 قانون مدني ميگويد: «... زيرا زماني هم که متولي متوفي زنده بود، تصرف متولي يا متوليان ديگر منوط به اجازهي او نبوده است، و الا اگر به نحو اجتماع قرار داده باشد، تصرف هر يک... زيرا مقصود واقف که قيد اجتماع نموده آن است که امور موقوفه با شور و تصويب دو نفر يا بيشتر اداره شود و در صورتي که يکي از آنها فوت کند نميتوان تمامي منظور واقف را تامين نمود و شخصيت متولي را ايجاد کرد؛ ولي ميتوان تا اندازهاي منظور واقف را در نظر گرفت و آن تعيين يک نفر ديگر به جاي متولي ميباشد تا با متولي و متوليان باقي مانده مجتمعا همکاري نمايد، همچنين هر گاه دو نفر يا تمام متوليان فوت نمايند، حاکم به عدهي آنها متولي تعيين خواهد نمود که مجتمعا امور موقوفه را اداره نمايند.» (45).ماده 82 قانون مدني در اين مورد ميگويد: «هرگاه واقف براي اداره کردن موقوفه ترتيب خاصي معين کرده باشد، متولي بايد به همان ترتيب رفتار کند (يعني متولي در حدود آنچه در عقد مقرر شده تعميرات را مينمايد و آن گونه که واقف معين کرده است آن را به اجاره واگذار و مال الاجاره را اخذ و سهام را تقسيم مينمايد) و اگر ترتيبي قرار نداده باشد متولي بايد راجع به تعمير و اجاره و جمعآوري منافع و تقسيم آن بر مستحقين و حفظ موقوفه و غيره مثل وکيل اميني عمل نمايد؛ يعني متولي در حدود معمول محل و متعارف، تعميرات لازمه را مينمايد و با شرايط املاک مشابه آن را به اجاره واگذار مينمايد.»طبق مادهي 86 قانون مدني در صورتي که واقف ترتيبي قرار نداده باشد، مخارج تعمير و اصلاح موقوفه و اموري که براي تحصيل منفعت لازم است بر حق موقوف عليهم مقدم خواهد بود(46).مادهي 85 قانون مدني ميگويد: «بعد از آنکه منافع موقوفه حاصل و حصهي هر يک از موقوف عليهم معين شد، موقوف عليه ميتواند حصهي خود را تصرف کند؛ اگر چه متولي اذن نداده باشد، مگر اينکه واقف، اذن در تصرف را شرط کرده باشد.» (47).نصب ناظر بر متوليواقف ميتواند فردي را بعنوان ناظر بر متولي بگمارد (48)و ميتواند چند ناظر بر متولي قرار دهد که اعمال متولي به تصويب يا نظارت آنها انجام گيرد. مادهي 87 قانون مدني ميگويد: «واقف ميتواند بر متولي ناظر قرار دهد که اعمال متولي به تصويب يا اطلاع او باشد.» پس نظارت بر دو قسم است:1 - نظارت اطلاعي2- نظارت استصوابي (49).نظارت اطلاعي آگاه شدن بر امور مربوط به موقوفه از عايدات و مصارف آن ميباشد و بدين جهت، بايد عمليات خود را به اطلاع ناظر برساند؛ ولي لازم نيست که در امور موقوفه با او شور نمايد و تصميم مشترک اتخاذ نمايند و هر گاه ناظر، امري را که متولي انجام داده است برخلاف ترتيب معينه در وقفنامه بداند ميتواند آن را اعلام دارد و در صورتي که متولي تسليم نگرديد ناظر ميتواند به دادگاه مراجعه و متولي را وادار به متابعت از مندرجات وقفنامه بنمايد و هرگاه خسارتي از عمل متولي متوجه موقوفه يا موقف عليهم گرديد متولي مسؤول آن خواهد بود(50).نظارت استصوابي، اظهارنظر در امور مربوط به موقوفه قبل از انجام آن ميباشد، بنابراين در صورتي که موقوفه ناظر استصوابي داشته باشد، متولي بايد قبل از اقدام به هر عملي در امور موقوفه جلب ناظر را بنمايد و در صورت موافقت و تصويب ناظر، متولي آن را انجام خواهد داد و متولي بدون تصويب ناظر نميتواند اقدام به امري نمايد. ناظر استصوابي مانند متولي است و در اخذ کليهي تصميمات با متولي شريک خواهد بود؛ ولي اجراي آن تصميمات منحصرا با متولي ميباشد. طبق مادهي 6 قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه، سازمان اوقاف بر موقوفات عامهاي که فاقد متولي بوده يا مجهول التوليه است و موقوفات خاصهاي که مصلحت وقف و بطون لاحقه يا رفع اختلاف موقوف عليهم، متوقف بر دخالت ولي فقيه باشد نظارت استصوابي دارد؛ زيرا اين نوع نظارت کاملترين نوع نظارت است(51).مادهي 83 قانون مدني نيز هماهنگ با فقه اماميه مقرر ميدارد: متولي نميتواند توليت را به ديگري تفويض کند، مگر آنکه واقف در ضمن وقف به او اذن داده باشد؛ ولي اگر در ضمن وقف، شرط مباشرت نشده باشد ميتواند وکيل بگيرد(52).بررسي تطبيقي وقفآيا قبول توليت بر متولي لازم است؟علامهي حلي در تذکره الفقهاء قبول را بر فردي که واقف، توليت را به او سپرده واجب نميداند. وي در استدلال بر مدعاي خويشتن ميگويد: «قبول به دليل اصالت برائت بر او واجب نيست و چنانچه قبول کرد استمرار نيز بر او لازم نيست؛ زيرا وقتي قبول از اصل واجب نباشد، طبق اصل استصحاب، استمرار هم بر او واجب نيست. پس در صورتي که ولايت را رد کند، يا حاکم سرپرستي وقف را به عهده ميگيرد يا مثل هنگامي که سرپرستي مطلق گذاشته باشد عمل ميشود(53).شهيد ثاني نيز در شرح لمعه در اين خصوص ميگويد: «کسي که واقف او را به عنوان سرپرست منصوب کرده واجب نيست آن را قبول کند و در صورت قبول استمرار بر او واجب نيست؛ زيرا حکم ولايت مثل وکالت است و در صورت باطل شدن ولايت براي شخص معيني وقف مثل هنگامي است که مسألهي سرپرستي، مطلق گذاشته شده باشد.»(54).سيد محمد کاظم يزدي نيز قبول را بر متولي لازم نميداند و معتقد است، در صورتي که متولي منصوب ولايت را رد کند، ولايت به حاکم شرعي منتقل ميگردد. وي ميگويد، در عدم وجوب قبول فرقي نميکند که متولي شخص معين باشد (مثل زيد) يا اينکه عنوان عامي باشد که فقط در يک فرد مصداق داشته باشد؛ مثل امام جماعت مسجد خاصي يا مجتهد اعلم در سرزميني.»(55).تطبيقطبق مفاد مادهي 76 قانون مدني، متولي ميتواند توليت را قبول يا رد نمايد؛ به خلاف وصي که بعد از فوت موصي قبل ماده 384 م. م حق ندارد وصايت را رد کند؛ اگر چه جاهل بر وصايت باشد و اگر متولي توليت را قبول کرده ديگر نميتواند آن را رد نمايد و اين امور مورد اتفاق حقوقيين اماميه نيست؛ بلکه عدهاي از فقها برآنند که توليت مانند وکالت است و متولي ميتواند پس از قبول آن را رد نمايد؛ ولي هر گاه رد نمود مانند صورتي است که واقف از اصل، متولي، در عقد قرار نداده باشد(56).اجرت متوليچنانچه واقف براي سرپرست وقف چيزي از درآمد را مقرر کند جايز است و اين همان اجرت و کارمزد متولي به شمار ميرود و در اين فرض، متولي حق ندارد بيشتر از آنچه مقرر شده بردارد هر چند از اجرت المثل عمل او کمتر باشد، اما چنانچه واقف، حقي را براي متولي مشخص نکند قول قريب به اتفاق فقهاي اماميه اين است که اجرت المثل عملش را بايد به او بپردازند(57).عالم رباني شيخ يوسف بحراني در حدائق الناضره پس از ذکر مطالب فوق افزوده است: «اگر منظور از اطلاق، اين است که در عين حال که قيد شده چيزي به ناظر بدهيد مقدار معيني را مشخص نکردهاند اين مطلب صحيح است؛ اما اگر منظور از اطلاق، وقوع عقد بدون تعرض به دادن يا ندادن دستمزد به متولي باشد پس آنچه در خصوص دادن اجرت المثل به متولي گفتهاند مشکل است؛ زيرا وقف با عقد به موقوف عليهم منتقل شده و اخراج چيزي از آن (براي دادن به متولي) نيامند به دليل است و در عقد هم طبق فرض دليلي بر دادن چيزي به متولي وجود ندارد، و نصوص هم از دليل خالي است؛ پس ظاهرا ناظر به کار مجاني راضي بوده که واقف متعرض مزد نشده، بنابراين استحقاق مزد پيدا نميکند.» (58).مرحوم شهيد ثاني در شرح لمعه در اين مورد ميگويد: «در صورتي که به متولي اجرت المثل ميرسد که هنگام عمل، قصد گرفتن اجرت المثل کرده باشد.»(59).آيه الله سيد محمد کاظم يزدي ضمن تعرض به اشکال صاحب حدائق آن را رد کرده و ميگويد: «حق توليت از جمله مخارجي است که تحصيل منافع بر آن متوقف است. البته اگر متولي شخص خاصي نباشد و فردي حاضر شود که مجانا توليت را به عهده بگيرد بر او متعين است و به ديگري نيز اجرتي پرداخت نميگردد.وانگهي حق توليت ممکن است از وقف مستثني شده باشد که در اين صورت متولي جزء موقوف عليهم نيست و ممکن است حق توليت مستثني نشده باشد که در اين صورت متولي نيز جزء موقوف عليهم است.»(60).مقارنه و تطبيقابنقدامه از فقهاي حنبلي ميگويد: «در مورد سرپرست وقف و تأمين هزينهي زندگي وي به شرط واقف رجوع ميشود و چنانکه واقف، سرپرستي مشخص نکرده باشد متولي موقوف عليهم هستند و گفته شده است که متولي حاکم است و از درآمد عين موقوفه به او نفقه داده ميشود.» (61).ابنتيميه يکي ديگر از فقهاي حنبلي ميگويد: «حق سرپرست از هنگامي داده ميشود که مستقيما در وقف تصرف کند.»(62).شافعيه در اينکه چنانچه واقف اجرت متولي را مطلق گذاشته باشد، اجرت المثل عملش را از موقوفه بردارد يا نه اختلاف دارند(63).مادهي 84 قانون مدني نيز در موافقت نظر اکثريت فقهاي اماميه مقرر ميدارد: «جايز است واقف از منافع موقوفه سهمي براي عمل متولي قرار دهد و اگر حق التوليه تعيين نشده باشد، متولي مستحق اجرت المثل عمل است.» (64).دکتر سيد حسن امامي نيز در کتاب حقوق مدني در اين خصوص گفته است: «واقف ميتواند از منافع موقوفه سهمي براي متولي به عنوان حق الزحمه قرار دهد؛ اگر چه خود او توليت را به عهده داشته باشد و اين امر، وقف بر نفس شناخته نميشود.» (65).عزل متوليمرحوم علامه حلي در اين خصوص نوشته است: اگر واقف، مالي را وقف کند و امر سرپرستي را پس از اتمام وقف و کامل شدن آن به شخصي واگذار کند، لازم نيست حتما متولي وقف را باقي گذارد و ميتواند او را عزل کند؛ اما اگر واگذاري توليت وقف به شخص معيني را در متن عقد آورده باشد آيا ميتواند او را عزل کند؟اقرب اين است که نميتواند او را عزل کند، مگر اينکه عزل متولي را در متن عقد براي خودش شرط کرده باشد و در مجموع، آنچه در متن عقد است کسي نميتواند آن را تغيير دهد؛ اما آنچه پس از تماميت عقد مقرر شده واقف حق تغيير آن را دارد.» «شهيد ثاني نيز با مرحوم علامه در اين مورد هم عقيده است.»(66) سيد محمد کاظم يزدي در عروة الوثقي در اين خصوص ميگويد: «واقف نميتواند کسي را که در ضمن عقد توليت براي او شرط شده عزل نمايد و حاکم نيز مادامي که اين متولي بر اهليت باقي است حق عزل او را ندارد؛ اما اگر از اهليت خارج شد عزل ميشود يا اينکه حاکم او را عزل ميکند.» (67).مقارنه و تطبيقبعضي از شافعيه عقيده دارند که واقف هرگاه بخواهد ميتواند متولي را عزل کند و ديگري را به جاي او نصب کند و متولي نايب واقف است و اين رأي از ظاهر کلام آنها بر ميآيد؛ اما ايشان نظر ديگري هم دارند و آن اينکه واقف نميتواند متولي را عزل نمايد؛ زيرا ملکيت از او زائل شده است و ولايت واقف بر مال موقوف باقي نمانده است و تا سرپرست را عزل و نصب نمايد و اينکه واقف بتواند متولي را عوض کند مثل آن است که بتواند بر آن وکيل بگمارد و يا موقوف عليه ديگري بياورد(68).حنابله معتقدند، در صورتي که کوتاهي يا خيانتي از متولي ظاهر شد فرد اميني را به همکاري و معاونت او منصوب ميسازند و مالکيه معتقدند، در صورتي که متولي از اهليت خارج شد، سرپرستي به واقف راجع ميشود و واقف ميتواند هر گاه خواست متولي را عزل کند(69).در کتاب حقوق مدني در مورد عزل متولي آمده است: مادهي 79 قانون مدني ميگويد: واقف يا حاکم نميتوانند کسي را که در ضمن عقد وقف، متولي قرار داده شده است عزل کنند؛ زيرا پس از تحقق عقد، واقف نسبت به موقوفه بيگانه ميباشد و نميتواند هيچ تغييري در وقف بدهد و حاکم نيز نميتواند برخلاف آنچه واقف در عقد وقف قرار داده رفتار کند مگر در صورتي که حق عزل، شرط شده باشد که در اين صورت بر طبق شرط مندرج در وقف عمل ميشود و اگر خيانت متولي ظاهر شود چنانچه خيانت او در دادگاه ثابت شود حاکم ضم امين ميکند و نميتواند او را عزل نمايد و به خودي خود نيز منعزل نميگردد؛ زيرا فرض آن است که واقف کسي را که به سمت توليت تعيين ميکند با توجه به خصوصيات شخص، او را انتخاب مينمايد و چون خيانت نمود براي حفظ حقوق موقوف عليهم و نظر واقف ضم امين ميشود تا با همکاري امين، امور موقوفه را اداره نمايد و پس از آنکه از خيانت دست برداشت، حاکم امين را عزل مينمايد(70).مادهي 80 قانون مدني در اين زمينه مقرر ميدارد: «اگر واقف وصف مخصوصي را مانند (عدالت، اسلام و ايراني بودن) در شخص متولي شرط کند و متولي فاقد آن وصف گردد (چنانچه فاسق يا مرتد شود يا تغيير تابعيت دهد) منعزل ميشود؛ زيرا وصف مزبور در نظر واقف ملاک اساسي در تعيين او به سمت توليت بوده، به طوري که هر گاه داراي آن وصف نبود واقف او را معين نمينمود، بنابراين وقتي متولي آن وصف را فاقد گردد ملاک تعيين او زائل ميشود و مانند آن است که فوت نموده و در اين صورت هر گاه واقف يک متولي تعيين نموده باشد مانند آن خواهد بود که اصلا متولي تعيين نشده است.هر گاه متولي مجددا داراي وصف اولي گرديد سمت توليت باز نخواهد گشت؛ زيرا پس از منعزل شدن؛ سمت توليت از او زائل شده و بيگانه شناخته ميشود و موجب قانوني براي عود مجدد سمت توليت موجود نيست.در صورتي که متولي با قبول توليت، ادارهي امور موقوفه را عملا تصدي ننمايد و يا اينکه اعلام دارد که به ادارهي امور موقوفه نميپردازد، مانند آن عمل ميشود که متولي در عقد معين نشده باشد و هر گاه پس از مدتي از نظر خود عودت نمود ميتواند تصدي را عهدهدار گردد؛ زيرا از توليت منعزل نشده است(71).در بند 13 از دستور العمل مربوط به تعاريف و اصطلاحات مندرج در آيين نامهي اجرايي قانون تشکيلات و اختيارات سازمان اوقاف و امور خيريه چنين آمده است: «ضم امين: در مواردي که به موجب راي دادگاه ادارهي موقوفه ميبايد با دخالت شخص ديگري علاوه بر متولي باشد اين عمل ضم امين و شخص تعيين شده امين منضم ناميده ميشود.» (72).همچنين در بند 12 از دستور العمل فوق الذکر آمده است: «ممنوع المداخله: در صورتي که متولي يا ناظر به موجب قانون و يا رسيدگي شعبه تحقيق و حکم دادگاه از دخالت يا نظارت در امور موقوفه منع گردد تا زمان حصول برائت ممنوع المداخله ناميده ميشود.» (73)توليت کافر بر وقف که از جمله موارد تطبيق قاعدهي «نفي السبيل» عدم صحت توليت کافر در اوقاف مربوط به مسلمانان مثل مدارس دينيه و دانشگاهها و موسسات عام المنفعه و غير از آن است. در همهي اينها با توجه به قاعدهي نفي السبيل (لن يجعل الله للکافرين علي المؤمنين سبيلا) (74)نميتوان کافر را متولي قرار داد؛ زيرا لازمهي توليت کافر بر اين مراکز عام که مورد استفادهي عموم مسلمانان است، موجب علو کافر ميشود و اين علو و سبيل به مقتضاي قاعده منفي است. (75). پی نوشت:1- شرايع الاسلام، ج 2، صص 444 - 445.2- تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 460.3- شرح لمعه، ج 3 ص 177.4- علي بن محمد علي الطباطبائي، رياض المسائل، ج 19، 2.5- شيخ محمد حسن نجفي اصفهاني، جواهر الکلام، ج 28، ص 22.6- ملحقات عروة الوثقي، ج 2 ص ص 227 - 228.7- فقه الامام جعفر الصادق (ع)، ج 5، ص 73.8- تحرير الوسيله، ج 2.9- مغني المحتاج، ج 2، ص 393 - 394.10- محمد جواد مغنيه، الفقه المذاهب الخمسه، ص 608.11- موسوعة الفقه الاسلام، ج 10، ص 364.12- الفقه علي المذاهب الخمسه ص 608.13- المقنع، ص 510.14- الفتاوي الکبري، ج..، ص 15.15- دکتر سيد حسن امامي؛ مدني، ج 1، صص 80 - 81.16- مجموعهي قوانين و مقررات اوقافي، ص 87.17- همان کتاب، ص 58.18- همان کتاب، ص مذکور.19- مجموعهي قوانين و مقرارت اوقافي، ص 57.20- همان کتاب، ص 87.21- همان کتاب، ص مذکور.22- محمد جواد مغنيه، الفقه المذاهب الخمسه، ص 607.23- تذکرة الفقهاء، ص 460.24- شرح لمعه، ج 3، ص 7.25- مستند الشيعه، کنوز الوقف.26- تحرير الوسيله، ص 82.27- مغني المحتاج، ج 2، ص ص 393 - 394.28- محمد جواد مغنيه، الفقه علي المذاهب الخمسه، صص 607 - 608.29- علامه حلي، تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 460.30- مجموعهي قوانين و مقررات اوقافي، ص 137.31- مجموعهي قوانين و مقررات اوقافي، ص 101.32- علامهي حلي، تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 460، شهيد ثاني، شرح لمعه، ج 3، ص 178.33- سيد محمد کاظم يزدي، ملحقات عروة الوثقي، ج 2، ص 231.34- سيد محمد کاظم يزدي، همان کتاب، ج مذکور، ص مذکور.35- علامهي حلي، تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 460.36- مستند الشيعه، کتاب الوقف.37- سيد محمد کاظم يزدي، ملحقات عروة الوثقي، ج 2، ص 230.38- تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 460، شرح لمعه، ج 3، ص 178.39- ملحقات عروة الوثقي، ج 2، ص 230.40- امام خميني (ره) همان کتاب، همان صفحه.41- موسوعة الفقه الاسلامي، ج 10، ص 364.42- محمد جواد مغنيه، الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 609.43- قانون مدني در ضمن مجموعه قوانين و مقررات اوقافي، ص 136.44- مجموعه قوانين و مقررات اوقافي، ص 136.45- حقوق مدني، ج 1، ص 81.46- دکتر سيد حسن امامي، همان کتاب، ج 1، ص 86 - 87.47- قانون مدني در ضمن مجموعهي قوانين و مقررات اوقافي، ص 137.48- سيد محمد کاظم يزدي، ملحقات عروة الوثقي، ج 2، ص 231.49- دکتر سيد حسن امامي، حقوق مدني، ج 1، ص 85.50- دکتر سيد حسن امامي، همان کتاب، ج مذکور، ص مذکور.51- دکتر سيد حسن امامي، همان کتاب، ج مذکور، ص 85.52- همان کتاب، ص 137.53- تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 461.54- شرح لمعه، ج 3، ص 177.55- سيد محمد کاظم يزدي، ملحقات عروة الوثقي، ج 2، صص 228 - 229.56- دکتر سيد حسن امامي، حقوق مدني، ج 1، ص 81.57- علامهي حلي، تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 461.58- حدائق الناضره، ج 5، ص 474.59- شرح لمعه،ج 3، ص 178.60- ملحقات عروة الوثقي، ج 2، ص 231.61- المقنع، ص 151.62- الفتاوي الکبري، ج 4، ص 12.63- علامهي حلي، تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 461.64- قانون مدني، در ضمن مجموعهي قوانين و مقررات اوقافي، ص 137.65- حقوق مدني، ج 1، ص ص 85 - 86.66- شرح لمعه، ج 3، ص 178.67- ملحقات عروة الوثقي، ج 2، ص 229.68- علامهي حلي، تذکرة الفقهاء، ج 2، ص 461.69- محمد جواد مغنيه، الفقه علي المذاهب الخمسه، ص 609.70- دکتر سيد حسن امامي، حقوق مدني، ج 1، صص 82 - 83.71- دکتر سيد حسن امامي، حقوق مدني، ج 1، ص 83.72- مجموعهي قوانين و مقررات اوقافي، ص 87.73- مجموعهي قوانين و مقررات اوقافي، ص 87.74- سوره مبارکهي نساء آيه 141.75- سيد محمد موسوي بجنوردي، قواعد فقهيه، ص 194.تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
ولايت بر وقف نويسنده:رضا شيرواني شيري بررسي تطبيقي وقف حق سرپرستي و ولايت بر مال موقوفه از آن کيست؟ واقف، موقوف عليهم، حاکم يا ديگران؟ شيخ طوسي در ...
بررسي تطبيقي وقف نويسنده: رضا شيرواني شيري ولايت بر وقف (1) حق سرپرستي و ولايت بر مال موقوفه از آن کيست؟ واقف، موقوفعليهم، حاکم يا ديگران؟ شيخ طوسي ...
تصريح کردهاند که: واقف ميتواند ولايت و نظارت بر وقف خود را براي ديگري (به طور انفراد، يا اشتراک و...) نيز قرار دهد.همهي ادلهاي که بر مورد قبلي دلالت داشتند بر اين ...
بررسي مقايسهاي وقف در مذاهب اسلامي نويسنده: سيد علي مدرس موسوي بهبهاني مقدمهدر ... (الجواهر و المهذب) ولايت داشتن بر وقف ولايت داشتن بروقف دو قسم است، ولايت عام، ...
12 نوامبر 2008 – استقلال وقف و قلمرو نظارت دولت محمد سروش آخرين قسمت ج ) مبناي اطلاق ولايت بر طبق اين مبنا همه اختياراتي كه براي امام معصوم وجود دارد در عصر ...
12 نوامبر 2008 – تاكيد بر جنبه استقلال وقف با سياست هاي مداخله جويانه دولت ها كه غالبا ..... بر مسلمين ندارد ولايت بر وقف عام هم نداشته و هرگز مقدم بر حاكم نمي باشد : ...
عالمان مالکيه و حنبليه بر اين اعتقادند که در صورت محدود بودن موقوف عليهم،، ولايت بر وقف از آن ايشان است و در غير اين صورت از آن حاکم است (28). عالمان شافعيه سه ...
نگاهي به زندگي شيخ حسنعلي نخودكي(شيخ زندگيش وقف ولايت بود)-نگاهي به ... علاوه بر اين پول، يک تومان پول ديگر و يک حواله سه کيلو برنج هم به من داد که به آن زن ...
ولايت پذيري حضرت فاطمه (س) را بايد الگوي خود قرار دهيم-به گزارش ايرنا ، علي ... فتواي امام (ره) در مورد وقف مبني بر اينکه موقوفات بايد درحال وقفيّت باقي مانده و .
چيستي وقف و جايگاه و احکام آن نويسنده: سميرا قمشه اي چکيدهمسلمانان با پيروي از ... ها که در پناه عنصر»وقف« پا بر جا مانده اند ؛ کدامين شاهد و گواه بر عظمت تمدن بزرگ ... مقام ولايت فقيه، تصويب قوانين جديد در جهت احياي موقوفات ، رعايت احکام وقف و ...
-