تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 18 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام موسی کاظم (ع):بهترین چیزی که بنده بعد از شناخت خدا به وسیله آن به درگاه الهی تقرب پیدا می کند، ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805647990




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آداب سفر (3)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آداب سفر (3)
آداب سفر (3) نويسنده: فيض کاشاني امام باقر عليه السلام فرمود: ((هرگاه در زمين سرسبزى مسافرت مى كنيد با مدارا حركت كنيد، هرگاه در سرزمينى خشك سير مى كنيد، با شتاب حركت كنيد.))(141)سكونى به اسناد خود روايت كرده است : ((پيامبر صلى اللّه عليه و اله شترى را ديد كه دستهايش را بسته اند و جهازش را برنداشته اند، فرمود: صاحب اين شتر كجاست ؟ آن را آزاد كنيد. صاحبش بايد براى پاسخگويى اين عمل خصمانه خود در فرداى قيامت آماده شود.))(142)در خبر ديگرى آمده است ((پيامبر صلى اللّه عليه و اله فرمود: بارها را به قسمت آخر پشت حيوانات بار كنيد چون دستها آويخته و پاها استوار است .))(143)ابن فضال از حماد لحّام روايت كرده ، مى گويد: ((قطار شترى از كنار امام صادق عليه السلام گذر كرد، شتر باركشى را ديد كه بارش كج شده بود، فرمود: اى غلام ! با اين شتر به عدالت رفتار كن ، زيرا خداى تعالى عدالت را دوست مى دارد.))(144)ايوب بن اعين روايت كرده ، مى گويد: شنيدم كه وليد بن صبيح به امام صادق عليه السلام عرض كرد: ابوحنيفه هلال ماه ذى الحجه را در قادسيه ديده روز عرفه هم با ما بود، فرمود: نماز اين (مرد صحيح ) نيست ، نماز اين (مرد صحيح ) نيست .))(145)امام على بن حسين عليه السلام با شترى چهل مرتبه سفر حج رفت و يك تازيانه بر او نزد.(146)على عليه السلام فرمود: ((بالاى هر شترى ، شيطانى است ، او را سير كن و به كار وادار كن .))(147)رسول خدا صلى اللّه عليه و اله از راه بردن شتران به صورت قطار نهى كرد، از علت آن پرسيدند؟فرمود: ((هيچ قطارى نيست مگر اين كه بين هر شتر تا شتر ديگر يك شيطان است .))(148)در كتاب مكارم از قول ابوعبيده به نقل از امام باقر عليه السلام يا امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: ((هر مركبى كه ناهموار باشد و از صاحبش لجام بكشد يا رم كند، بايد در گوش او يا بر آن بخوانند: (( اءفغير دين اللّه يبغون و له اءسلم من فى السموات و الارض طوعا و كرها و اليه ترجعون .))(149)از امام رضا عليه السلام است كه فرمود: ((در هر بينى حيوانات سوارى يك شيطان است ، بنابراين هرگاه كسى از شما خواست آن را لجام كند بايد (( بسم اللّه )) بگويد.))(150)غزالى گويد: سزاوار است مسافر همه بار خود را مشخص كند و به چاروادار نشان دهد. و مركب را به عقد صحيح اجاره كند تا بين آن دو اختلافى بروز نكند كه باعث رنجش قلبى گردد و از سخن گفتن زياد و لجبازى با چارواداران خوددارى كند و شايسته نيست از آن چه شرط كرده اند چيزى بيشتر بار كند، هرچند سبك باشد، زيرا هر چيز اندك به زياد مى انجامد و هر كه اطراف قرقگاه بگردد، ممكن است در آن بيفتد.دهم از آداب سفر آن است كه شش چيز همراه داشته باشد. عايشه مى گويد: رسول خدا وقتى كه مسافرت مى كرد، پنج چيز به همراه خود مى برد: آيينه ، سرمه دان ، شانه كوچك (براى محاسن )، مسواك و شانه سر.(151)امّ سعد انصارى مى گويد: پيامبر صلى اللّه عليه و اله در مسافرت ، آيينه و سرمه دان را از خود دور نمى كرد.(152)از آن حضرت است كه فرمود: ((در موقع خواب از اثمد (153) استفاده كنيد كه باعث فزونى قوه بينايى و رويش مو مى گردد.))(154)روايت كرده اند كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله به هر چشمش سه مرتبه سرمه مى كشيد، و در روايتى آمده است : ((كه آن حضرت به چشم راست سه مرتبه و به چشم چپش دو مرتبه سرمه مى كشيد.))(155)يكى از اهل توكل ، چهار چيز را در سفر و حضر از خود جدا نمى كرد: قمقمه ، ريسمان ، سوزن با نخ و قيچى ، و مى گفت : اينها مربوط به دنيا نيست .مى گويم :در كتاب (( من لا يحضره الفقيه )) آمده است كه سليمان بن داوود منقرى از حماد بن عيسى از امام صادق عليه السلام نقل كرده است كه فرمود: ((در وصيت لقمان به پسرش آمده است : پسرم ! شمشير و كفش و عمامه و ريسمان و مشك آب و نخ خياطى و درفش ، در سفر همراه داشته باش و داروى بيشترى همراه ببر كه هم خودت از آن استفاده كنى هم همراهانت . و در هر كارى كه معصيت خدا در آن نباشد، با همسفران موافق باش . بعضى در اين روايت ، اسب را نيز افزوده اند.))(156)در همان كتاب از قول اميرالمؤ منين عليه السلام آمده است كه ((رسول خدا صلى اللّه عليه و اله فرمود: هر كه راهى سفرى شود و به همراهش عصايى از چوب درخت بادام تلخ باشد و اين آيه را بخواند: (( و لما توجه تلقاء مدين - تا - واللّه على ما تقول وكيل ، )) خداوند او را از هر درنده زيانبخش و از هر دزد تجاوزگر و از هر موجود بيمناك ، ايمن دارد تا وقتى كه به خانه برگردد، در حالى كه همراهش هفتاد و هفت فرشته است كه تا برمى گردد، براى او طلب مغفرت مى كنند.))(157)على عليه السلام فرمود: ((پيامبر صلى اللّه عليه و اله مى فرمايد: همراه داشتن عصا تنگدستى را از بين مى برد و شيطان را از او دور مى سازد.))(158)و آن حضرت فرمود: ((هر كه مايل است ، زمين زير پايش در هم بپيچد، عصايى از چوب درخت بادام تلخ همراهش بردارد.))(159)آن حضرت فرمود: ((عصا داشته باشيد كه عصا داشتن از سنتهاى برادران من از پيامبران است ، بنى اسرائيل از كوچك و بزرگ با عصا راه مى رفتند تا در راه رفتنشان تكبر نورزند.))(160)حضرت ابوالحسن موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: ((من ضمانت مى كنم ، كسى كه به قصد سفر از خانه بيرون شود در حالى كه عمامه بر سر دارد و دنباله عمامه را سه بار دور گردنش پيچيده است ، او را دزد نزند و از غرق شدن و سوختن محفوظ بماند.))(161)در كتاب (( ثواب الاعمال )) از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه فرمود: ((من آن كسى را كه با عمامه از خانه اش بيرون آيد، ضمانت مى كنم كه سالم برگردد.))(162)از آن حضرت است : ((هركه به قصد مسافرت بيرون رود و از عمامه اش ، چيزى دور گردنش نپيچيد، اگر به درد بى درمانى مبتلا شود نبايد كسى را جز خودش سرزنش كند.))(163)يازدهم (از آداب سفر) كه ما آن را افزوده ايم ؛ روايتى است در كتاب (( من لا يحضره الفقيه )) از سليمان بن داوود منقرى به نقل از حماد بن عيسى از امام صادق عليه السلام كه فرمود: ((لقمان به پسرش گفت : هرگاه با گروهى مسافرت كردى با آنها در كار خودت و كارهاى جمعى ، مشورت كن و با لبخند با آنها برخورد كن و از توشه اى كه دارى سخاوتمندانه به ايشان ببخش ، هرگاه تو را خواستند پاسخ بده و اگر از تو يارى طلبيدند، يارى كن . زياد خاموش باش و نماز بخوان و درباره مركب سوارى و آب و توشه اى كه دارى دست و دلباز باش و هرگاه از تو شهادت بر حق خواستند، شهادت بده و هرگاه مشورت خواهى كردند؛ با دقت نظر جواب بده وانگهى پيش از اين كه درباره امرى بينديشى و چگونگى آن بر تو مسلم شود، تصميم نگير و قبل از آن كه برخيزى و بنشينى ، بخوابى و بخورى و نماز بخوانى و نيز قبل از آن كه فكر و حكمت خود را در مشورت به كار اندازى ، پاسخ مشورتى را بازگو نكن ، زيرا هر كه خالصانه براى طرف مشورت خيرخواهى نكند، خداوند انديشه اش را مى گيرد و امانتدارى را از او دور مى سازد.و هرگاه ديدى همراهانت راه مى روند تو هم راه برو و اگر ديدى كار مى كنند تو هم با ايشان كار كن و هرگاه تصدق كردند يا وامى به كسى دادند تو نيز با ايشان عطا كن و از كسى كه بزرگسالتر از تو است ، حرف شنوايى داشته باش ‍ و هرگاه همراهانت به تو دستورى دادند و يا چيزى پرسيدند، بگو: آرى و نگو: خير، زيرا گفتن خير، نقص و عيب است و هرگاه در راه سرگردان مانديد، فرود آييد و هرگاه ترديد داشتيد بايستيد و مشورت كنيد و هرگاه يك نفر را تنها ديديد از او راه را نپرسيد و راهنمايى نطلبيد، زيرا وجود فردى تنها در ميان بيابان مشكوك است ، شايد جاسوس دزدان باشد و يا شيطانى باشد كه مى خواهد شما را سرگردان كند و از دو نفر نيز بترسيد مگر اين كه شما چيزى را ببينيد كه من نمى بينم ، زيرا كه عاقل هرگاه به چشم خود چيزى را ببيند، حق را باز شناسد و شاهد چيزى را مى بيند كه غايب نمى بيند. پسرم ! هرگاه وقت نماز فرا رسيد براى هيچ كارى آن را به تاءخير نينداز، نماز را بخوان و از آن راحت شو كه آن دينى است به گردن تو، و نماز را با جماعت بخوان هر چند بر سر نيزه باشد و روى مركبت نخواب ، زيرا كه خواب باعث مى شود كه زودتر پشت حيوان زخم شود و اين كار حكيمانه نيست ، مگر آن كه در كجاوه اى باشى كه امكان رفع خستگى و انبساط عضلات و مفاصل فراهم گردد، و چون نزديك منزلت رسيدى از مركبت فرود آى و پيش از آن كه به خودت برسى به علف او برس زيرا وجود تو به او بستگى دارد و هرگاه خواستيد جايى منزل كنيد در جايى از زمين فرود آييد كه خوش منظرتر و خاكش نرم تر و پر علف تر باشد و چون فرود آمدى پيش از آن كه بنشينى دو ركعت نماز بخوان و هرگاه قصد رفع حاجت كردى ، از آن جا دور شو، و چون خواستى كوچ كنى دو ركعت نماز بخوان ، سپس آن زمينى را كه فرود آمده بودى وداع كن و بر آن زمين و اهل آن جا درود فرست ، زيرا هر سرزمينى ساكنانى از فرشتگان دارد و اگر توانستى غذايى نخور مگر آن كه نخست قدرى از آن را انفاق كرده باشى و تا مى توانى در مدتى كه سواره اى از قرآن تلاوت كن و تا وقتى كه مشغول كارى هستى ، تسبيح بگو و تا فراغت دارى دعا كن و مبادا سر شب حركت كنى ، بلكه آخر شب سير كن و مبادا صدايت را در بين راه بلند كنى .))(164)غزالى گويد: دوازدهم ، در آداب رجوع از سفر آن است كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله به جاى مى آورد. آن حضرت هرگاه از حج يا جبهه جنگ و يا سفر ديگرى بر مى گشت ، به هر جاى بلند زمين كه مى رسيد سه تكبير مى گفت و اين دعا را مى خواند: (( ((لا اله الا اللّه وحده لا شريك له ، له الملك و له الحمد، يحيى و يميت ، و هو على كل شى ء قدير. آئبون تائبون عابدون ساجدون لربنا حامدون ، صدق اللّه وعده ، و نصر عبده ، و هزم الاحزاب وحده .)) )) (165)مى گويم :در مكارم از پيامبر صلى اللّه عليه و اله نقل شده است ، وقتى كه آن حضرت از خيبر برگشت فرمود: (( ((آئبون تائبون ان شاء اللّه عابدون راكعون ساجدون لربنا حامدون اللهم لك الحمد على حفظك اياى فى سفرى و حضرى ، اللهم اجعل اوبتى هذه مباركة ميمونة مقرونة بتوبة نصوح توجب لى بها السعادة يا ارحم الراحمين .))(166)غزالى گويد: مسافر چون به نزديك شهرش رسيد، بايد بگويد: (( اللهم اجعل لنا بها فرارا و رزقا و حسنا، )) آنگاه كسى را نزد بستگانش بفرستد كه ورودش را به اطلاع ايشان برساند تا ناگهانى بر ايشان وارد نشود و چيزى را بر خلاف ميلش نبيند. و سزاوار نيست كه شبانه بر ايشان وارد شود كه از آن نهى شده است .پيامبر صلى اللّه عليه و اله هرگاه وارد مى شد، نخست به مسجد مى رفت و دو ركعت نماز مى خواند (167)، سپس وارد خانه مى شد و چون وارد مى شد، مى گفت : (( ((توبا توبا لربنا اءوبا لايغادر علينا حوبا.)) (168)))شايسته است كه براى خانواده و بستگانش ارمغانى از خوردنيها يا چيز ديگرى به قدر امكانش بياورد، زيرا اين سنت است و روايت شده است كه ((اگر مسافر چيزى نيافت ، بايد سنگى را در خرجينش بگذارد.))(169)گويا اين سخن مبالغه اى است در واداشتن بر اين كار نيك ، زيرا چشمها به طرف مسافرى كه تازه از راه مى رسد دوخته شده و دلها به ره آورد او شاد مى شود. از اين رو مستحب مؤ كد است كه حتما آنها را خشنود سازد و با ره آورد براى ايشان ، توجه قلبى خود را به آنان و يادشان در مدت سفر ابراز دارد.مى گويم :در كتاب (( من لا يحضره الفقيه )) از جابر بن عبداللّه انصارى نقل كرده ، مى گويد: ((رسول خدا صلى اللّه عليه و اله نهى فرمود كه كسى پس از مدتى غيبت شبانه بر خانواده خود وارد شود مگر اين كه قبلا ورودش را به اطلاع ايشان برساند.))(170)پيامبر صلى اللّه عليه و اله فرمود: ((مسافرت نوعى از عذاب است بنابراين هرگاه سى از شما سفرش به پايان رسيد بايد هر چه زودتر به نزد خانواده برگردد.))(171)امام صادق عليه السلام فرمود: ((سفر در چندين منزل زاد و توشه را تمام مى كند و مسافر را بد اخلاق مى گرداند و لباسها را مندرس مى كند، و سفر كامل هيجده منزل است .))(172)در كافى از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((رابطه بين برادران در وطن به ديد و بازديد است و در سفر به نامه نگارى .))(173)از آن حضرت است كه فرمود: ((پاسخ نامه مثل جواب سلام واجب است ، و آن كسى كه آغازگر سلام است نزد خدا و پيامبر صلى اللّه عليه و اله شايسته تر است .))(174)فصل :غزالى گويد: اين بود بخشى از آداب ظاهرى سفر و اما آداب باطنى ، در باب اول اين كتاب ، بيان بخشى از آنها گذشت و خلاصه اش اين بود كه انسان جز براى تقويت دين خود مسافرت نكند و هرگاه در دلش احساس كاستى (در دين ) كرد بايد بايستد و از سفر برگردد و سزاوار نيست كه اصرار بر عبور از منزلى داشته باشد بلكه هر جا دلش خواست منزل كند و قصد كند كه در هر شهرى علما و بزرگان آن جا را ببيند و بكوشد تا از هر كدام يك مطلب ادبى و يا حكمتى را كسب كند كه به حال او مفيد باشد، نه فقط براى اين كه نقل كند و بگويد با بزرگان آن جا ملاقات كرده است ، و در هيچ شهرى بيش از يك هفته يا ده روز نماند مگر آن كه آن عالم مورد نظر از او بخواهد كه توقف كند و با كسى همنشينى نكند - در مدت توقفش - مگر با فقراى راستين و اگر هدفش ديدار با برادرى است ، بيش از سه روز نماند كه حد مهمانى همان است ، مگر آن كه جدايى وى بر برادرش دشوار باشد؛ و هرگاه هدفش ‍ ديدار شخى باشد بيش از يك روز و يك شب نبايد پيش او بماند و نبايد به خوشگذرانى بپردازد، زيرا اين عمل بركت سفرش را از بين مى برد. و هرگاه وارد شهرى مى شود نبايد به كارى جز ديدار شيخ در خانه اش اقدام كند؛ اگر شيخ در خانه اش بود حق ندارد در خانه را بزند و نبايد اجازه ورود بخواهد؛ تا وقتى كه او خود بيرون بيايد، و هنگامى كه بيرون آمد با ادب جلو برود و در برابر او نبايد حرف بزند مگر او سؤ ال كند. پس اگر از او چيزى پرسيد به مقدار سؤ ال ، پاسخ دهد و تا اجازه نداده است نبايد او آغاز به سؤ ال كند. و هرگاه در سفر است نبايد از خوردنيها و اهل بذل و بخشش شهرها و دوستانش در آن جاها زياد ياد كند بلكه از مشايخ و فقراى آن جا نام ببرد و در سفرش از زيارت قبور صالحان غفلت نكند بلكه در هر روستا و شهرى جوياى آنها باشد، و تنها به مقدار ضرورت و به كسى كه توان برآوردن حاجت او را دارد اظهار حاجت كند، و در بين راه همواره مشغول ذكر و قرائت قرآن باشد به طورى كه ديگران نشنوند و هرگاه كسى با او حرف زد، ذكرش را ترك كند و تا او سخن مى گويد جواب او را بدهد، سپس به حال اول برگردد و اگر نفسش از مسافرت يا اقامت در جايى آزرده شد بايد با آن مخالفت كند، زيرا بركت با مخالفت نفس است و هرگاه ممكن بود كه به گروهى از صالحان خدمتى كند، سزاوار نيست كه با ناراحتى ناشى از سفر، خدمت كند، زيرا اين خود كفران نعمت است و هرگاه در نفس خويش ‍ نقصانى نسبت به آنچه در وطن داشت احساس كرد، بايد بداند كه سفرش ‍ معلول است و بايد برگردد، زيرا اگر سفر به حق باشد اثرش ظاهر مى گردد.مردى به عثمان مغربى گفت : فلانى به مسافرت رفته است . او گفت : سفر غربت است و غربت ذلت و خوارى دارد و مؤ من حق ندارد خودش را ذليل كند. بدين وسيله اشاره به كسى نموده است كه در مسافرت رشد دينى ندارد، اگر نه كسى به عزت دين نمى رسد مگر با ذلت غربت . بنابراين ، بايد مريد از وطن براى مخالفت با هواى نفسش و براى مرادش سفر كند تا در اين غربت ، عزت يابد و ذليل نشود، زيرا كسى كه در سفرش از هواى نفس ‍ پيروى كند، ناگزير يا در اين دنيا و يا در آخرت ذليل و خوار مى گردد.باب سوم : درباره آنچه مسافر بايد بياموزد؛ ازقبيل هزينه سفر و نشانه هاى قبله و وقتبدان كه مسافر در آغاز سفرش نياز به فراهم كردن زاد و توشه براى دنيا و آخرتش دارد، اما توشه دنيا، خوردنى و آشاميدنى و هزينه هاى لازم است . بنابراين اگر بدون توشه ، با توكل به خدا بيرون شود، هرگاه همراه كاروان باشد و يا بين راه روستاهاى به هم پيوسته باشد، اشكالى ندارد، ولى اگر به تنهايى در باديه اى سفر كند يا با گروهى سفر كند كه غذا و آب ندارند؛ اگر از كسانى است كه به طور مثال يك هفته و ده روز مقاومت مى كند و مى تواند به علف بيابان اكتفا كند، حق دارد بى توشه سفر كند ولى اگر توان مقاومت در برابر گرسنگى و قدرت اكتفاى به علف بيابان را ندارد بيرون شدنش ‍ بدون زاد و توشه معصيت است ، زيرا در حقيقت خويشتن را به دست خود به هلاكت افكنده است و اين خود رازى دارد كه در بخش توكل خواهد آمد و معناى توكل آن نيست كه به طور كلى از وسايل ظاهرى دورى كنند و اگر چنين بود، جستجوى دلو و ريسمان براى آب كشى از چاه ، باعث از بين رفتن توكل مى شد و بايد آدمى صبر مى كرد تا خداوند فرشته يا شخص ‍ ديگرى را ماءمور كند تا آب را به دهانش بريزد. پس اگر داشتن دلو و ريسمان به عنوان ابزار رسيدن به آب آشاميدنى به توكل صدمه اى ندارد پس برداشتن عين آب و غذا در آن جايى كه هيچ انتظار بودن آنها نيست ، بى اشكال تر خواهد بود. و در جاى خودش حقيقت توكل روشن خواهد شد، زيرا اين مطلب جز بر محققان از دانشمندان دينى مشتبه است . اما توشه آخرت ، آن اعمالى است كه طهارت ، نماز، روزه و عباداتش به آنها نياز دارد، و ناگزير از برخوردار بودن از آن است ، زيرا مسافرت يكباره چيزهايى را تخفيف مى دهد پس نياز است تا آن مواردى را كه سفر باعث تخفيف آنها مى شود مانند قصر و جمع نماز و خوردن روزه ، بشناسيم و گاهى سفر باعث دشوارى چيزهايى مى شود كه در وطن بى نياز از آنها بود، مانند قبله شناسى و دانستن اوقات نماز، زيرا شخص در وطنش از روى محرابهاى مساجد و اذان ، اذان گوها اين امور را مى فهمد ولى در مسافرت گاهى لازم است كه خودش آگاهى يابد، بنابراين آنچه را كه بايد بياموزد دو نوع است .مى گويم :اكنون ما بايد بدعتهايى را كه غزالى در اين باب ذكر كرده ترك كنيم ؛ از قبيل جواز مسح كردن روى كفشها در مسافرت و رخصت قصر نماز و نگرفتن روزه در سفر كه آن را نه به صورت حكم قطعى ، بلكه به صورت جواز تخييرى بيان كرده است ؛ و نيز جواز جمع بين دو نماز را به سفر اختصاص ‍ داده است . همچنين جواز تيمم را در وقتى كه آب پيدا نشود از موارد رخصت شمرده است و جز اينها از فروع اين احكام به مقتضاى نظرات نادرست و فاسد عامه ، زيرا مسح كردن روى كفشها از نظر اهل بيت عليهم السلام بدعت زشتى است كه بالاتر از آن بدعتى نيست .در كتاب (( من لا يحضره الفقيه )) آمده است كه امام صادق عليه السلام فرمود: ((سه چيز است كه در آنها از هيچ كسى تقيه نمى كنم : ميگسارى ، مسح كردن روى كفشها و حج تمتع .))(175) عايشه از پيامبر صلى اللّه عليه و اله روايت كرده است كه فرمود: ((روز قيامت بيش از همه مردم آن كسى حسرت مى خورد كه ببيند وضويش روى پوست ديگرى انجام شده است .))(176)از عايشه نقل شده است كه : هر آينه اگر بر پشت الاغى در بيابانى مسح كنم ، براى من پسنديده تر است از اين كه بر روى كفشم مسح كنم .(177)براى پيامبر صلى اللّه عليه و اله كسى جز كفش اهدايى نجاشى از كفش ‍ ديگرى سخن نگفته است و آن هم كفشى بود كه جاى روى پاهايش شكاف داشت . بنابراين پيامبر صلى اللّه عليه و اله روى پاهايش را مسح كرده است در حالى كه كفش به پا داشته ولى مردم گفتند كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله روى كفشهايش را مسح كرد. علاوه بر اين ، سند حديث مربوط به مسح روى كفش صحيح نيست .(178)شيخ صدوق مى گويد: زراره و محمّد بن مسلم روايت كرده اند كه ((به امام باقر عليه السلام عرض كرديم : درباره نماز مسافر چه مى فرماييد، چگونه و چند ركعت است ؟ فرمود: خداى عز و جل مى فرمايد: (( و اذا ضربتم فى الارض فليس عليكم جناح ان تقصروا من الصلواة )) (179) بنابراين قصر نماز در مسافرت همانند تمام آن در حضر واجب است ، مى گويند: عرض ‍ كرديم : خداى تعالى فرموده است : (( فليس عليكم جناح )) و نفرموده است : حتما چنين كنيد! پس چگونه قصر در سفر را همانند تمام در حضر واجب كرده است ؟ فرمود: آيا چنين نيست كه خداى تعالى درباره صفا و مروه فرموده است : (( فمن حج البيت اواعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما )) (180) مگر نمى بينيد كه طواف آن دو (سعى بين صفا و مروه ) واجب قطعى است ، زيرا خداى عز و جل در كتاب خود ياد كرده و پيامبر خدا صلى اللّه عليه و اله نيز آن را انجام داده است ، همچنين قصر در سفر عملى است كه پيامبر صلى اللّه عليه و اله انجام داده و خداى تعالى در كتابش ذكر كرده است . مى گويند: عرض كرديم :، بنابراين هر كس در سفر نماز چهار ركعتى خوانده است آيا آن را اعاده كند يا نه ؟فرمود: اگر آيه تقصير بر او خوانده شده و برايش تفسير شده (آگاه به مساءله بوده است ) و نماز چهار ركعتى خوانده ، بايد آن را اعاده كند ولى اگر آيه به گوشش نخورده و از آن بى اطلاع بوده ، نبايد اعاده كند. تمام نمازهاى واجب در سفر دو ركعتى است جز نماز مغرب كه سه ركعتى است و قصر نمى شود: رسول خدا صلى اللّه عليه و اله نماز مغرب را در سفر و حضر سه ركعت گزارده است ، پيامبر خدا صلى اللّه عليه و اله به ذى خشب مسافرت كرد كه به فاصله يك روز راه تا مدينه است و در دو منزلى آن يعنى بيست و چهار ميل مدينه واقع شده است . پيامبر صلى اللّه عليه و اله نماز را قصر خواند و روزه اش را افطار كرد، از اين رو سنت شد، و رسول خدا صلى اللّه عليه و اله گروهى را كه روزه خود را نگه داشتند در حالى كه آن حضرت افطار كرده بود، جمع گنهكاران ناميد و فرمود: تا روز قيامت اينان گنهكارند، و ما فرزندان و نوادگان آنان را تا امروز مى شناسيم .))(181)ما بايد شرايط قصر نماز و شكستن روزه را در سفر و كيفيت نماز را روى مركب و در كشتى و در حال راه رفتن به روش اهل بيت عليهم السلام و كيفيت زيارت ضريح مقدسشان و آداب آن را - نسبت به قبور كسانى از اهل بيت عليهم السلام كه در مدينه منوره نيست - نقل كنيم . البته اينها را در كتاب اسرار حج بيان كرده ايم و نيز دلايل قبله و كيفيت قبله شناسى را از قول غزالى نقل مى كنيم اما دليل و معرفت به اوقات را در كتاب (( اسرار الصلاة ((ع نقل كرده ايم ، نيازى به تكرار آن - كارى كه غزالى انجام داده است - نمى باشد، همچنين جمع بين دو نماز و كيفيت تيمم و بيان جواز آن را در وقت نبودن آب بيان كرده ايم ، با اين كه از نظر ما آن دو اختصاص به مسافرت ندارند. پس در اين جا چند مطلب است :مطلب اول :در شرايط قصر نماز و خوردن روزه ، تنها با وجود شش شرط در سفر، نماز قصر مى شود و روزه را بايد افطار كرد.شرط اول اين است كه مسافرت شامل هشت فرسخ رفتن تنها و يا رفت و برگشت باشد، چه در همان روز رفتن برگردد و چه بعدها برگردد مادامى كه سفرش را به دليل يكى از سه مانعى كه خواهيم گفت ، قطع نكند. درباره احاديث اهل بيت عليهم السلام در اين مورد، اشتباهى براى اكثر علماى ما اتفاق افتاده و مقصود اهل بيت عليهم السلام را چنان كه شايسته است نفهميده اند. از اين رو گاهى در چهار فرسخ شرط كرده اند كه همان روز برگردد و گاهى بين قصر و اتمام در چهار فرسخ مخير ساخته اند! و صحيح همان بود كه ما گفتيم ، همان طورى كه استاد پيشين ما حسن بن عقيل عمّانى (( - رحمه اللّه - )) معتقد بوده است و ما آن را در كتاب معتصم خود بيان كرديم ، سپاس خدا را سزاست .دوم ، آن كه مسافر از اول سفرش قصد اين مسافت را داشته باشد و تا پايان مسافت به قصد خود باقى بماند اما اگر از آغاز قصد نداشت هر چند كه تا آن مقدار مسافت برسد و يا قصد آن را داشته ولى پيش از رسيدن به آن حد، از قصدش برگشته است ، نمازش را تمام مى خواند، همچنين اگر در رفتن و برگشتن مردد باشد، حال اگر پيش از رجوع از قصدش يا پيش از دو دلى نماز را قصر خوانده است به دليل خبر صحيح نبايد اعاده كند.سوم ، آن كه سفرش را به نيت اقامت ده روزه قطع نكند، يا سى روز در يك جا با حال ترديد و دودلى در نيتش بماند. يا به وطنش يعنى جايى برسد كه در آن جا شش ماه منزل داشته است و اگر در جايى قصد اقامت ده روز كند، سپس از قصدش برگردد، تا وقتى كه يك نماز واجب چهار ركعتى نخوانده است به قصر برمى گردد، اگر نه تمام مى خواند تا از آن جا بيرون رود، همچنين اگر به نيت قصر وارد نماز شد ولى قصد اقامت برايش حاصل شد تمام مى خواند.چهارم ، اين كه شغلش مسافرت نباشد مانند چارواداران و نامه رسانان و ملوانان ، زيرا ايشان در سفرشان نماز را تمام مى خوانند و در بعضى اخبار صحيح آمده است كه هرگاه طى طريق و حركت براى اين سه گروه دشوار شود نمازشان را قصر مى خوانند.پنجم ، اين كه سفرش مباح باشد، پس اگر در راه معصيت باشد مثل كسى كه عاق والدين باشد و از پدر و مادرش فرار كند يا از دست مولايش بگريزد، يا زنى كه از شوهرش فرار كند و يا كسى كه از جبهه در وقت حمله به دشمن فرار كند يا از دست طلبكار با وجود قدرت بر اداى دين فرار كند و يا نماز جمعه را در صورتى كه بر او واجب است ترك كند و يا به قصد راهزنى يا كشتن كسى يا گرفتن مواجب و مستمرى حرام از پادشاه ستمگر و يا به قصد فساد و ايجاد فتنه بين مسلمانان و نظاير اينها سفر كند، قصر خواندن نماز جايز نيست .عبيد بن زراره از امام صادق عليه السلام روايت كرده ، مى گويد: ((از آن حضرت درباره مردى پرسيدم كه به شكار مى رود، آيا نمازش را قصر بخواند يا تمام ؟ فرمود: تمام بخواند، زيرا سفرش حق نيست .))(182)در مرسله عمران بن محمّد قمى آمده است : ((اگر كسى براى فراهم آوردن معاش خود و خانواده اش به شكار رود بايد روزه اش را افطار كند و نمازش را قصر بخواند ولى اگر براى تهيه مازاد بر معاش باشد نبايد قصر كند و كار خوبى نيست .))(183)اگر در بين سفر مباح قصد معصيت كند. بايد نماز را تمام بخواند و اگر از قصد معصيت به طاعت رجوع كند، قصر بخواند.ششم ، آن كه ديوارهاى شهر را نبيند و يا اذان شهر را نشنود، بعضى هر دو را شرط كرده اند. و در اعتبار اين شرط در وقت مراجعت از سفر اختلاف است . هر كس در سفر به مكه يا مدينه و يا جامع كوفه و يا حاير حسينى عليه السلام برسد، بين قصر و اتمام مخير است ولى تمام خواندن بهتر است هرچند قصر اقامت ده روز هم نكند. شيخ صدوق (( - رحمه اللّه - )) مى گويد: (184) تا وقتى كه نيت ده روز نكرده است قصر مى خواند و بهتر است كه قصد اقامت كند تا نمازش را تمام بخواند.مطلب دوم :درباره نماز بر پشت مركب و در حال پياده روى و در كشتى ، البته نماز نافله روى مركب و پياده از روى اختيار جايز است ، اما نماز واجب جايز نيست مگر در حال ضرورت شديد و چه بسا كه در نافله نيز مخصوص سفر باشد و درست تر آن كه در حضرت نيز جايز است ، جز اين كه ترك اولى مى باشد. دليل بر تمام اين مطالب اخبارى است كه از اهل بيت عليهم السلام رسيده است .در روايت صحيح از حلبى نقل شده كه مى گويد: ((از امام صادق عليه السلام درباره انجام نماز نافله روى شتر و مركب سوارى پرسيدم ، فرمود: رو به قبله باشد درست است و رسول خدا صلى اللّه عليه و اله چنين عمل كرد.))(185)در روايت صحيح از حلبى نقل شده كه مى گويد: ((از امام صادق نقل شده كه مى گويد: ((از آن حضرت شنيدم كه مى فرمود: پدرم در حالى كه با كجاوه سفر مى كرد آب مى طلبيد، ظرف مخصوصى را كه آب داشت مى آوردند، وضو مى ساخت و هشت ركعت نافله شب و نماز وتر را در محمل مى خواند و چون فرود مى آمد دو ركعت نافله و نماز صبح را به جا مى آورد.))(186)در روايت صحيح از يعقوب بن شعيب ، از آن حضرت نقل شده است كه مى گويد:((درباره نماز در مسافرت در حال راه رفتن پرسيدم ، فرمود: به صورت اشاره (باسر) انجام بده سر را در اشاره كردن براى سجده بيشتر از ركوع پايين آور.))(187)در روايت صحيح از عبدالرحمن بن ابى نجران از آن حضرت عليه السلام نقل شده كه مى گويد: ((درباره نماز شب هنگام در سفر، ميان كجاوه پرسيدم ، فرمود: هرگاه روبه قبله نبودى به سوى قبله برگرد، سپس تكبير بگو و نماز بخوان به هر جا كه شترت تو را برد مانعى ندارد.))(188)در روايت صحيح از معاوية بن عمار از آن حضرت نقل شده است كه فرمود: ((باكى نيست كه در سفر انسان نماز را در حال رفتن بخواند و اشكالى ندارد اگر نماز شبش را كه از او فوت شده ، روز در حال رفتن روبه قبله كند و همان طور كه راه مى رود قضايش را بخواند. و هرگاه خواست ركوع برود، روبه قبله كند و ركوع و سجود را انجام دهد سپس راه برود.))(189)در روايت صحيح از حماد بن عثمان از امام كاظم عليه السلام نقل شده است كه ((درباره مردى كه نماز نافله مى خواند در حالى كه روى مركبش ‍ بين شهرها حركت مى كند، سؤ ال شد. فرمود: اشكالى ندارد.))(190)در روايت صحيح از عبدالرحمن بن حجاج از آن حضرت نقل است كه مى گويد: ((درباره نماز نافله در وطن ، بر پشت مركب پرسيدم ؛ هرگاه پگاه از كوفه خارج شدم و يا در شهر كوفه شتابان در پى كار بودم (چه كنم ؟) فرمود: اگر شتابزده بودى و نتوانستى از مركب پياده شوى و مى ترسى كه اگر سواره نماز را نخوانى فوت شود، سواره بخوان ، اگر نه نماز خواندنت روى زمين نزد من پسنديده تر است .))(191)در روايت صحيح از عبدالرحمن بن ابى عبداللّه به نقل از امام صادق عليه السلام آمده است كه مى فرمايد: ((روى مركب كسى حق ندارد نماز واجب را بخواند مگر مريض كه مى بايد رو به قبله باشد و به قرائت (( فاتحة الكتاب ع(( اكتفا كند و در نماز واجب بر هر چه ممكن باشد صورتش را بنهد و در نماز نافله اشاره مخصوصى بكند.))(192)در روايت صحيح از جميل به دراج از آن حضرت نقل شده كه مى گويد: شنيدم كه مى فرمود: ((رسول خدا صلى اللّه عليه و اله نماز واجب را در يك روز گل آلود و بارانى در كجاوه خواند.))(193)در روايت موثقى از عبداللّه بن سنان از امام صادق عليه السلام نقل شده كه مى گويد: ((عرض كردم آيا شخص مى تواند نماز واجبى را سواره بخواند؟ فرمود: خير مگر در وقت ضرورت .))(194)در روايت صحيح از زراره به نقل از امام باقر عليه السلام آمده است كه فرمود: ((كسى كه از دزدان و درندگان مى ترسد نماز را با اشاره روى مركبش نظير نماز مواقفه (وقت جنگ ) بخواند و در اشاره كردن براى سجده سر را بيشتر از ركوع پايين آورد و لازم نيست به سمت قبله بگردد بلكه به هر طرف كه مركبش گشت . مانعى ندارد جز اين كه در اولين تكبيرش وقت شروع نماز بايد روبه قبله باشد.))(195)كلمه مواقفه (در حديث ) هم وزن و هم معناى محاربه است از مصدر وقوف گرفته شده به معناى ايستادن هر كدام از دشمنان براى جنگيدن با ديگرى .از نظر اكثر فقهاى شيعه جايز است چه نماز واجب و چه نافله را در كشتى به اختيار به جا آورد و بعضى گفته اند جايز نيست مگر در حال اضطرار.در روايت صحيح از جميل بن دراج از امام صادق عليه السلام نقل شده است كه پرسيد: ((در كشتى نزديك بندر مى باشم ، آيا از آن بيرون شوم و نماز بخوانم ؟ فرمود: داخل كشتى بخوان ، آيا نمى خواهى نماز نوح عليه السلام را بخوانى .))(196)در حديث صحيح از معاوية بن عمار نقل شده است كه ، مى گويد: ((از امام صادق عليه السلام راجع به نماز خواندن در كشتى پرسيدم . فرمود: روبه قبله كن و سپس نماز را به هر طرف كه كشتى گشت ، بخوان ، ايستاده نماز را به جا آور و اگر نتوانستى نشسته بخوان . اگر نماز گزار بخواهد در كشتى نماز را جمع مى خواند و روى قير و قفر (نوعى از قير) نماز مى خواند و سجده مى كند.))(197)در روايت صحيح از حمّاد بن عثمان نقل شده است ((كه وى از امام صادق عليه السلام راجع به نماز در كشتى پرسيد، فرمود: بايد رو به قبله بايستد و اگر كشتى دور زد و او مى توانست روبه قبله كند، بايد روبه قبله كند و اگر نه به هر طرف كه كشتى گشت ، نماز را بخواند (سپس ) فرمود: اگر توانست سر پا باشد، نماز را ايستاده بخواند، اگر نه بنشيند و نماز را بخواند.))(198)مطلب سوم :در نشانه هاى قبله و قبله شناسى غزالى گويد: اما نشانه هاى قبله سه نوع است : يا نشانه زمينى است مانند استدلال به كوه ها، روستاها و رودها، يا هوايى است مانند استدلال به بادهاى شمال ، جنوب ، صبا و دبور و آسمانى و از روى ستاره هاست . اما زمينى و هوايى در هر جا به نوعى است . بسا راهى كه كوه بلندى در آن جاست و رهگذر مى داند كه طرف راست يا پشت سر و يا رو به بروى آن قبله است بنابراين بايد توجه كند. و سمت آن را بفهمد، همچنين در بعضى جاها گاهى باد نشان دهنده قبله است ، بايد نمازگزار اين مطلب را بداند و ما نمى توانيم تمام آنها را بررسى كنيم ، زيرا هر شهر و ديارى حكم جداگانه اى دارد. و اما نشانه هاى آسمانى ، تقسيم مى شوند به روزانه و شبانه ، نشانه روزانه ، خورشيد است كه بايد پيش از بيرون شدن از شهر در نظر گرفته شود، كه خورشيد موقع ظهر كجا قرار مى گيرد؟ آيا بين ابروانش يا روى چشم راست و يا روى چشم چپش واقع مى شود؟ يا بيشتر از اينها به روى پيشانيش مايل مى شود؟ زيرا خورشيد در شهرهاى شمالى از اين جاها تجاوز نمى كند. پس هرگاه اين امور را رعايت كند، هرگاه زوال خورشيد را به دليلى كه خواهيم گفت ، بشناسد، قبله را با آن خواهد شناخت . همچنين بايد جاهاى قرار گرفتن خورشيد را نسبت به خود رعايت كند تا وقت عصر را نيز بشناسد زيرا در اين وقت ناگزير از شناخت قبله است . و اين مورد نيز چون با اختلاف شهرها، فرق مى كند، بررسى كامل آن ممكن نيست . اما قبله در وقت مغرب به وسيله جاى غروب خورشيد شناخته مى شود به اين ترتيب كه توجه كند ببيند خورشيد از طرف راستش غروب مى كند و يا به سمت مقابل و يا به پشت سرش مايل است ، و به وسيله شفق خورشيد مى توان قبله را براى نماز عشا شناخت ، همچنين به وسيله محل طلوع خورشيد، قبله براى نماز صبح شناخته مى شود. بنابراين خورشيد در نمازهاى پنجگانه راهنماى قبله است ولى در زمستان و تابستان تفاوت مى كند، زيرا جاهاى طلوع و غروب خورشيد متعدد است هر چند كه محدود و در دو جهت است پس ناگزير از شناخت آن نيز مى باشد ولى گاهى نماز مغرب و عشا را پس از زوال شفق آفتاب مى خواند در آن صورت امكان شناختن قبله از روى شفق وجود ندارد، پس ‍ بايد محل قطب يعنى ستاره جدى را رعايت كند، زيرا اين ستاره گويى ثابت است و به نظر نمى رسد كه حركت مى كند.توضيح آن كه در شهرهاى شمالى مكه ستاره جدى پشت سر شخص يا روى شانه راستش و يا روى شانه چپش قرار مى گيرد و در شهرهاى جنوبى مثل يمن و بعد از آن ، روبه روى شخص قرار مى گيرد، نمازگزار بايد اينها را بداند و آنچه را كه در شهر خود دانست بايد در طول راه به آن اعتماد كند مگر وقتى كه سفرش طولانى شود، زيرا وقتى كه مسافت دور باشد موقعيت آفتاب و ستاره قطبى و جاهاى طلوع و غروب فرق مى كند مگر اين كه در اثناى سفرش به شهرهايى برسند كه شايسته است از افراد وارد و آگاه بپرسد و يا آن كه مواظبت اين ستارگان باشد در حالى كه رو به محراب مسجد جامع شهر ايستاده است ، تا اين كه برايش مطلب روشن شود، و چون اين نشانه ها را دانست بايد بر آنها اعتماد كند.مى گويم :اگر بر نمازگراز ثابت شد كه خطا كرده است ، در صورتى كه در جهت قبله ، بين مشرق و مغرب نماز خوانده باشد، كافى است ، همچنين هرگاه پس از وقت بداند كه در آن جهت نماز خوانده ، نمازش درست است ، اگرنه بايد دوباره بخواند، از اهل بيت عليهم السلام در اخبار زيادى چنين رسيده است .(199) قبله همان كعبه است در صورتى كه ديدنش ممكن باشد ولى اگر ديدنش ممكن نباشد و نياز به دليل پيدا كند. همان جهت قبله كافى است به دليل قول خداى تعالى : (( و حيث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره )) (200) و معناى رو به رو بودن با كعبه آن است كه جايى بايستد كه اگر خط راستى از بين چشمانش تا ديوار كعبه بكشند، اتصال پيدا كند و از دو طرف آن خط دو زاويه برابر فراهم شود و معناى روبه روى جهت بودن ، آن است كه خطى كه از وسط دو چشم به سمت كعبه خارج مى شود، زواياى دو طرف خط برابر نباشد اين است نتيجه تحقيق در نزد محققان ما و غزالى ، و نيازى به درازا كشاندن سخن در اين جا نيست به طورى كه غزالى انجام داده است .(201)پي نوشت : 141- همان ماءخذ (( باب ما يحب من العدل علىالجمل ، )) ص 330.142- همان ماءخذ (( باب ما يحب من العدل علىالجمل ، )) ص 330.143- همان ماءخذ (( باب ما يحب من العدل علىالجمل ، )) ص 330.144- همان ماءخذ، (( باب ما يجب من العدل علىالجمل ، )) ص 330.145- همان ماءخذ (( باب ما يحب من العدل علىالجمل ، )) ص 330.146- همان ماءخذ (( باب ما يحب من العدل علىالجمل ، )) ص 330.147- همان ماءخذ (( باب ما يحب من العدل علىالجمل ، )) ص 330.148- همان ماءخذ، (( باب ماجاء فى الابل ، )) ص 229.149- مكارم ، (( باب الخيل من كتاب السفر، )) ص 303.150- مكارم ، (( باب الخيل من كتاب السفر، )) ص 303.151- اين حديث را طبرانى در (( الاوسط ع(( و بيهقى در (( السنن )) وخرائطى در (( مكارم الاخلاق )) نقل كرده اند - به طورى كه در (( المغنى )) آمدهاست - طرق حديث در همه آنها ضعيف است . و عقيلى در كتاب (( الضعفاء )) - به طورىكه در (( الجامع الصغير باب الشمائل )) آمده - آن رانقل كرده است .152- اين حديث را خرائطى در (( المكارم الاخلاق )) - به طورى كه در ((المغنى )) آمده - به سند ضعيف نقل كرده است .153- سنگى است كه نرم كرده و به چشم مى كشند، دانشمندان شيعى به آن آنتيمو آنمى گويند - م .154- اين حديث را ابن ماجه به شماره 3495 و 3496 بدون ذكر مضجع (هنگام خواب) از حديث جابر نقل كرده و خرائطى در مكارم از حديث صهيب - به طورى كه در (( المغنى)) آمده - به سند ضعيف نقل كرده است .155- اين حديث را ابن ماجه به شماره 3495 و 3496 بدون ذكر مضجع (هنگام خواب) از حديث جابر نقل كرده و خرائطى در مكارم از حديث صهيب - به طورى كه در (( المغنى)) آمده - به سند ضعيف نقل كرده است .156- (( من لا يحضره الفقيه ، باب حمل الا لات و السلاح فى السفر، )) ص227.157- همان ماءخذ، (( باب حمل العصا فى السفر، )) ص 223.158- همان ماءخذ، (( باب حمل العصا فى السفر، )) ص 223.159- همان ماءخذ، (( باب حمل العصا فى السفر، )) ص 223.160- همان ماءخذ، همان باب ، همان ص 223.161- (( مكارم الاخلاق ، )) ص 281.162- (( ثواب الاعمال ، )) ص 280.163- (( ثواب الاعمال ، )) ص 280.164- (( من لايحضره الفقيه ، باب آداب المسافر، )) ص 231.165- اين حديث را بخارى در ج 3، ص 8 كتاب خود از حديث ابن عمر، و ابن سنى دركتاب (( فى عمل اليوم و الليلة ، )) ص 142 آورده است .166- (( مكارم الاخلاق ، باب الدعاء عند الرجوع من السفر، )) ص 298.167- اين حديث را بيهقى در سنن ، ج 5 ص 261 از كعب بن مالكنقل كرده ، و مى گويد: بخارى آن را در صحيح خود از ابوعاصم و مسلم از ابوموسى بهنقل از ابوعاصم ، روايت كرده است .168- اين حديث را ابن سنى دركتاب ((عمل اليوم و الليلة ، )) ص 142 نقل كرده است .169- اين حديث را دارقطنى از عايشه - به طورى كه در (( المغنى )) آمده - بهسند ضعيفى نقل كرده است .170- (( من لا يحضره الفقيه ، باب النوادر، )) ص 232.171- (( من لا يحضره الفقيه ، باب النوادر، )) ص 232.172- (( من لا يحضره الفقيه ، باب النوادر، )) ص 232.173- كتاب كافى ، ج 2، ص 670.174- كتاب كافى ، ج 2، ص 670.175- (( من لا يحضره الفقيه ، )) ص 12، شماره 10 و 11.176- (( من لا يحضره الفقيه ، )) ص 12، شماره 10 و 11.177- همان ماءخذ، همان ص ، شماره 12.178- همان ماءخذ، همان ص ، شماره 12.179- نشاء / 101: و هنگامى كه سفر كنيد گناهى بر شما نيست كه نماز را كوتاهكنيد.180- بقره / 158: بنابراين كسانى كه حج خانه خدا و يا عمره انجام دهند مانعىندارد بر آن دو طواف كنند (و سعى صفا و مروه انجام دهند، هرگزاعمال بى رويه مشركان كه بتنهايى بر اين دو كوه نصب كرده بودند از موقعيت اين دومكان مقدس نمى كاهد.)181- (( من لا يحضره الفقيه ، باب صلاة السفر، )) ص 116.182- (( التهذيب ، )) 1، ص 316، و كافى ، ج 3، ص 438 (( و من لايحضره الفقيه ، )) ص ‍ 120.183- همان مآخذ، همان ص .184- (( من لا يحضره الفقيه ، )) ص 118، شماره 20.185- كافى ، ج 3، ص 440، شماره 5.186- (( التهذيب ، )) ج 1، ص 320.187- كافى ، ج 3، ص 440، شماره 7.188- (( التهذيب ، )) ج 1، ص 320.189- همان ماءخذ، ص 319.190- همان ماءخذ، ص 319.191- همان ماءخذ، ص 320.192- همان ماءخذ، (( باب صلاة المضطر )) ص 340، و استبصار، ج 1، ص243.193- همان ماءخذ، ص 320.194- همان ماءخذ، ص 340، و استبصار، ج 1، ص 243.195- كافى ، ج 3، ص 459، (( من لا يحضره الفقيه ، )) ص 123 و ((التهذيب ، )) ج 1، ص ‍ 304.196- (( من لا يحضره الفقيه ، )) ص 121، شماره 2.197- (( التهذيب ، )) ج 1، ص 336.198- همان ماءخذ، ص 337، و كافى ، ج 3، ص 441.199- تهذيب ، ج 1، ص 147.200- بقره / 150: و هر جا برويد روى خود را به سوى آن كنيد.201- اما امروز با وجود قبله نمايى كه مرحوم حسينعلى رزم آرا اختراع كرده است هيچ نيازى به استفاده از آن قواعد تقريبى نيست ، و براستى كه آن مرحوم با اختراع ارزشمند خود مشكل تعيين قبله را حل كرده و تمام دانشمندان بزرگ و پيشوايان شيعه و سنى از اين عمل ستايش كرده و فوق العاده وى را ستوده اند، خداوند او را از طرف ما و همه مسلمانان بهترى پاداشى را كه به نيكوكاران مرحمت مى كند، عنايت فرمايد! قبله نماى رزم آرا امروز در سراسر دنيا مشهور است . - م .منبع:كتاب (( محجة البيضاء فى تهذيب الاحياء ))
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 532]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن