تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 10 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):خوش اخلاقى عبادت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835936562




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

کدام عرفان


واضح آرشیو وب فارسی:سایت ریسک: آنچه می‌خوانید مقاله‌ای است با عنوان" کدام عرفان؟ "، که سالیانی پیش از این، از قلم روشنگرانه‌ی سید شهیدان اهل قلم،‌ شهید آوینی تراویده است. موضوع سخن، چنانکه پیداست، عرفان‌های کاذب و نوپدید انحرافی است. اگر چه در ٍدکان عرفان‌گرایی و ادعای اتصال به مراتب آلوهی و ملکوتی، از چند سال پیش به روی عوام‌الناس گشوده شده است اما این روزها این دکان به آشفته‌بازاری بدل گردیده است که خرافه و استهجان، اقلام ریز و درشت این معرکه است. جریان موسوم به "عرفان حلقه"’ مشتی نمونه خروار است. جای شگفتی است که آنچه را که دیگران در آئینه‌ صاف نمی‌دیدند، سید سال‌ها پیش در خشت خام می‌دیده است. تقوا پله نخست عرفان عملی برای عرفان حقیقی که اولیای حق هستند، و اصحاب هدایت‌یافته آنان، بسیار غریب است که در این روزگار لفظ «عرفان» و صفت«عرفانی»، نه تنها بدون تناسب با معانی حقیقی آن‌ها استعمال می‌شوند، که اصلاً اطلاق این الفاظ اصطلاحاً بر اموری است که صراحتاً با کفر و بی‌دینی و الحاد ملازمند. به راستی در میان این جماعت کسی نیست که حتی معنای عرفان را در فرهنگ لغات دیده باشد؟ و یا آنکه این جماعت از شدت عرفان (!) به معنای بلندی دست یافته‌اند که عقل عرفای حقیقی بدان نمی‌رسد؟ اگر وضع اولیه لفظ عرفان برای دلالت بر معنای معرفت حق است، پس چه رخ داده که این لفظ در روزگار ما با هر کفر و شرک و الحادی جمع می‌شود جز معرفت حق؟… و این مجامع هنری لفظ عرفان را با معنای حقیقی آن به کار برد، باید یقه‌اش را گرفت و پرسید: « مگر تو از پشت کوه آمده‌ای که نمی‌دانی دیگر سال‌های سال است که کسی لفظ عرفان را با این معنی به کار نمی‌برد؟» به راستی این کدام عرفان است که خروش سازهای سنتی را بدان نسبت می‌دهند؟ این کدام عرفان است که فقط با خرامیدنی کبک وار و غمزه‌های بصری(!) و کرشمه‌های روشنفکر مآبانه و مختصری ریای خالصانه (!) می‌توان به آن دست یافت، هر چند آدم شب را تا سحر، نه در محراب عبادت، که پای بساط دود و دم و پیاله‌های پی در پی بگذراند و کپه مرگ را هنگامی بگذارد که خروس‌ها سبّوحٌ قدّوس می‌گویند و بعد هم تا لنگ ظهر مثل دیو خرناسه بکشد و… چه می‌گویم؟ این کدام عرفان است که نه تنها با کفر و شرک و الحاد جمع می‌شود که اصلاً با اعتقاد به خداوند و معاد باطل می‌گردد؟ این روزگار اصلاً روزگار وارونگی انسان‌هاست و به مقتضای این وارونگی، نه عجب اگر کلمات هم وارونه شوند و اصطلاحاً بر مفاهیمی دلالت کنند که متضاد و متناقض با معانی حقیقی آن‌هاست! لفظ عرفان را هم مثل بسیاری دیگر از الفاظ – علم، آزادی، عقل، سیاست و… - از معنا تهی کردند و در پوسته ظاهری آن هر آنچه خواستند ریختند و کسی هم نتوانست دم بر آورد… و چیزی نگذشت که دیدیم دجّال به لباس حق در آمد و سامری خود را در پسِ نقاب موسی پنهان داشت و عرفان با جنون و فساد و فتنه شیطانی جمع شد. کسانی که بار هشت سال جنگ و ده سال انقلاب را بر گرده صبر و قناعت و تقوا و عشق و عرفان خویش کشیده بودند، لاجرم دل آزرده به نخلستان‌های غربت حق پناه آوردند و راز دل‌های خویش را در چاه‌های تنهایی زمزمه کردند و ملائک نیز با آنان هم صدا شدند؛ ملائکی که از شرمِ سر بریده سَید العرفا و الشهدا هزار و سیصد و پنجاه سال است سر در گریبان نهفته‌اند و البته دامن کبریای حق از این گَردها مبرا بود و عرفانی حقیقی در تنهایی و تاریکیِ حجره‌ها معارج سلوک را با قدم صدق پیمودند و بار دیگر روح خدا از شمس وجود یک عارف راستین تجلی یافت و بساط فرعون را در هم پیچید و نقاب از چهره سامری باز گرفت و… انعکاس اشعه نورش در آینه فطرت‌های پاک، آسمان دنیا را ستاره باران کرد و در مصاف با شیطان، جبهه‌های جهاد فی سبیل الله، مَجلای تلألو انسان‌هایی شد که آبروی عرفان را باز خریدند و شأن حقیقی‌اش را بدان باز گرداندند. عرفای دروغین به سوراخ‌های دود آکنده خویش خزیدند و میدان را به اهلش واگذاشتند و دیگر در طول هشت سال جنگ سخنی از آنان و دروغ بافی ها و شعبده پردازی ها یشان در میان نیامد. … اما چه شد که هنوز خون قربانی بر مسلخ قطع‌نامه 598 نخشکیده، بار دیگر خروش عارفانه نی عرفان هندی (!) به صدا در آمد و مارهای هفت رنگ سر از هفت سوراخِ سبدهای ده ساله در آوردند و خمیازه کشان صحنه‌های تئاتر و شعر و ادبیات ژورنالیستی را از رقص‌های عارفانه انباشتند؟ چه شد که هنوز بسیجی‌های عارف از جبهه‌های عشق باز نگشته و جام زهر از گلوی نازنین آن زین العرفا پایین نرفته، بار دیگر لفظ عرفان به همان معنای فراموش شده خویش بازگشت و یک بار دیگر درِ باغ عرفان دروغین به روی عقده‌های تل انبار شده باز شد و…؟ شرط اول سیر و سلوک (عرفان روح الله 1) کسانی که بار هشت سال جنگ و ده سال انقلاب را بر گرده صبر و قناعت و تقوا و عشق و عرفان خویش کشیده بودند، لاجرم دل آزرده به نخلستان‌های غربت حق پناه آوردند و راز دل‌های خویش را در چاه‌های تنهایی زمزمه کردند و ملائک نیز با آنان هم صدا شدند؛ ملائکی که از شرمِ سر بریده سَید العرفا و الشهدا هزار و سیصد و پنجاه سال است سر در گریبان نهفته‌اند. و چرا این‌چنین نشود وقتی غرب‌زدگی همچون وساوس شیطان، با خون در رگ‌های ما جاری است؟ تسویل و تزویر از اصول خصایصی است که شیطان و شیطان زدگان با آن مشخص می‌شوند. پس عجیب نیست اگر عرفان که، بنا بر تعریف، ساحت مقدسی است که جز اهل دین را نمی‌پذیرد، در این روزگار عرصه‌ای شود که هر کس و ناکس خود را بدان منتسب دارد و «عرفانی»، صفتی که هر خز عبلی را بدان متصف دارند. «رنه گنون» در کتاب «سیطره کمیت و علائم آخر زمان» می‌گوید: شاید بتوان گفت که «وارونگی»... مرتبه آخر سیر تکامل انحراف است، به عبارت دیگر، انحراف تام دست آخر «وارونگی» را با خود می‌آورد؛ در وضع کنونی امور هر چند نمی‌توان گفت که «وارونگی» به آخرین حد رسیده است، لکن از هم اکنون در همه اموری که « تزویر » یا « تقلید مضحک » به شمار می‌رود... علائمی از آن کاملاً نمایان است... کلمه « شیطانی » در حقیقت دقیقاً به همه اموری که شامل انکار و وارونه ساختن نظم است اطلاق می‌شود و این بدون کم‌ترین تردید درست آن چیزی است که ما آثار آن را در پیرامون خود مشاهده می‌کنیم. آیا عالم جدید در مجموع، انکار مطلق هر حقیقت سنّتی نیست؟ در عین حال، این روح انکار نیز به یک اعتبار و به حکم ضرورت روحی دروغین است؛ این روح همه گونه نقاب حتی نامأنوس‌ترین آن را به چهره می‌زند تا آن چنان که هست شناخته نشود و حتی خود را عکس آنچه هست بنمایاند و درست در این حالت است که «تزویر» پیش می‌آید؛ در اینجا یاد آوری اینکه می‌گویند «شیطان بوزینه یا مقلد مضحک خداست» و «به شکل فرشته روشنایی در می‌آید» کاملاً بجاست. عرفان حقیقی با وصول به حق و فنای در او تحقق می‌یابد و عارف حقیقی با فنا کردن خود در خدا به بی خودی می‌رسد و « اناالحق » بیان این بی خودی است، که البته اهل ولایت مأذون به افشای آن نیستند اصولاً مثل این است که، بگوییم که شیطان به شیوه خاص خود تقلید می‌کند، یعنی هر چیز، حتی آن چیزی را که مایل است با آن به مقابله برخیزد طوری دگرگون و قلب می‌کند که بتواند آن را به خدمت اهداف خود در آورد... با این ترتیب، شیطان در برابر تمامی اموری که به ساحت قدس باز می‌گردد و با روحانیت و عرفان سرو کار دارد، معادلی دروغین می‌سازد و آن را در پسِ نقاب تزویر و تقلید پنهان می‌دارد. پس در برابر نظام حقیقی عالم دنیای وارونه‌ای نیز پدید می‌آید که با نظام حق «تناظر معکوس» دارد و بر این اساس باید توقع داشت که در برابر همه مظاهر حق، مظاهری شیطانی نیز به صورت وارونه و معکوس وجود داشته باشد: ساحران در برابر انبیا، سامری در برابر موسی (ع)، دجال در برابر حضرت حجت (ع)، اسلام آمریکایی در برابر اسلام ناب محمدی (ص) و بالأخره روحانیت و عرفانِ معکوس در برابر روحانیت و عرفان حقیقی. عرفان حقیقی با وصول به حق و فنای در او تحقق می‌یابد و عارف حقیقی با فنا کردن خود در خدا به بی خودی می‌رسد و «اناالحق» بیان این بی خودی است، که البته اهل ولایت مأذون به افشای آن نیستند. عرفان دروغین با تقرب به شیطان حاصل می‌آید و اهل آن خود را یکسره به فتنه و سحر شیطان می‌سپارند و به نوعی بی خودی یا روحانیت قلابی دست می‌یابند که در حقیقت جز اثبات نفس و استغراق و استهلاک در پایین‌ترین مراتب نفس، که نفس اماره باشد، هیچ نیست. عارف حقیقی واله و شیدای حق است و عارف دروغین مفتون شیطان؛ عارف حقیقی مست می اَلَست است و عارف دروغین مست می پلشت آب انگور. هر دو، عقل از کف نهاده و بی اختیار هستند، اما اولی اراده‌اش را در ارادت حق فانی کرده است و عقلش را داده تا به جنون عشق رسد، و آن دیگری طوق ارادت شیطان بر گردن گرفته؛ او نیز به دیوانگی رسیده است، اما دیوانگی‌اش نه جنون عشق که جن زدگی است. عرفان آنچه که این جن زدگان به نام عرفان می‌خوانند، هیچ نیست جز سخت‌ترین مراتب اغوای شیطان و سفری نفسانی تا آسمانِ دروغین وارونه‌ای که از انعکاس آمال موهوم در سرابِ سحر و فتنه شیطان معنا گرفته است. اینان مصداق اتَمّ این آیات هستند که در آخر سوره « شعرا » آمده است: آیا خبرتان کنم که شیاطین بر که فرود می‌آیند؟ بر هر دروغ پرداز گناهکار. (شیاطین) گوش به انبای غیب می‌سپارند، اما بیش‌تر دروغ می‌بافند. و از شعرا جز اغوا شدگان تبعیت نمی‌کنند، آیا نمی‌نگری که چگونه در هر برهوتی سرگردانند و می‌گویند آنچه را که بدان عمل نمی‌کنند؟ اگر آینده‌ای در کار باشد و مشیت الهی نیز با آنچه ما می‌خواهیم همراه شود، این مبحث – عارف نمایی و عرفان دروغین – از اساسی‌ترین مباحثی است که باید با فرصت بیشتر، و نه این‌چنین شتاب‌زده، مورد تحقیق قرار گیرد. مراد از تقریر شتاب‌زده آنچه خواندید بیش‌تر آن بود که تا هنوز رایحه عرفان حقیقی شهدای راه حق از جای جای شهرها و کوچه و خیابان‌های این دیار به مشام می‌رسد، این پرسش درد آمیخته را به گوش‌ها برسانیم که هنوز یاد آن کربلای پُر بلا از خاطره‌ها نرفته و خون سرخ آن ذبح عظیم بر مقتل فنای فی الله نخشکیده، در برابر همه سرباختگانی که سر خویش را به بهای معراج داده‌اند و خون خود را، تا هم‌سفر سیدالعرفا، حسین بن علی(ع) باشند، در پیش چشم همه آن بسیجیانی که ملازم معراج عرفانی عشاق تا سدرةالمنتهی بوده‌اند و رموز عشق را از سرچشمه حقیقی آن آموخته‌اند... آیا انصاف است که باز اجازه دهیم تا اولیای شیطان با شیطنت، ساحت مقدس عارف و عرفان را به لوث این خزعبلات دروغین و رجس آن فتنه گری ها و نفس پرستی ها بیالایند؟ به راستی اگر هشت سال تجربه دشوار جنگ است که پاکان را از آلودگان تمیز بخشیده و راه عرفان حقیقی را که راه سیدالشهدا است، بر جهانیان روشن داشته، پس این کدام عرفان است که در این بازار جلوه فروشی‌ها و شهرت طلبی‌ها و نفس پرستی ها از آن سخن می‌رود tebyan.net




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: سایت ریسک]
[مشاهده در: www.ri3k.eu]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 311]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن