تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 7 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):خداوند عزوجل کسی را که در میان جمع ، بدون ناسزاگویی شوخی کند، دوست دارد .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر کاتالیزور

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798112736




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نگاهی به نمایش ماچیسمو


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: نگاهي به نمايش "ماچيسمو"
نمايش ماچيسمو
نوشته و کارگرداني "محمد يعقوبي"همه رمان‌ها براي نمايشنامه شدن داراي ظرفيت‌ها و ويژگي‌هاي يکسان نيستند و چه بسا که تغيير داستان به يک متن نمايشي ارزش‌هاي ساختاري و موضوعي اثر را خنثي يا کمرنگ نمايد. در قياس با چنين موردي، برخي رمان‌ها و داستان‌ها هم به علت برخورداري از مضامين کنش‌زا و جنبه‌هاي بصري و عيني اين انعطاف ساختاري را دارند که به شکل نمايشنامه هم قابل طرح و ارائه باشند. معمولاً چنين آثاري هنگام اجرا چگونگي اين "آزمون يا خطا" را نشان مي‌دهند.در چنين شرايطي اگر متن نمايش بتواند به جاي ارتباط صرفاً ذهني و داستاني از طريق ديداري و شنيداري هم با تماشاگر ارتباط عميقي برقرار نمايد در آن صورت انتخاب و تغيير چنين رماني به نمايشنامه اقدامي هوشمندانه است. هر چند اين امکان هم وجود دارد که به رغم ارزش‌هاي متن نمايش مذکور، در اجرا به دليل برخي اشتباهات کارگردان همه ارزش‌هاي متن به جلوه درنيايد. نمايش "ماچيسمو" به نويسندگي و کارگرداني "محمد يعقوبي" که هم اکنون در تالار چهارسو مجموعه تئاترشهر در حال اجراست،‌ مي‌تواند الگويي براي اين رويکرد باشد.متن نمايش "ماچيسمو" به نويسندگي "محمد يعقوبي" بر اساس رمان "کنسول افتخاري" اثر "گراهام گرين" براي نمايش تنظيم و پردازش شده است. جرح و تعديل‌هاي اندکي در پردازش متن انجام شده و موقعيت‌ها و حوادث اصلي رمان حفظ شده‌اند. در عوض، محمد يعقوبي روي ديالوگ‌ها بيشتر کار کرده و به نظر مي‌رسد در اين رابطه گزينه‌اي عمل کرده و فقط روي مضامين و ديالوگ‌هاي اساسي تأکيد کرده است؛ اين تمهيدات و هوشمندي‌ها هنگام اجرا قابل درک است، چون خصوصيات ديالوگ‌هاي نمايشنامه را پيدا کرده‌اند. گاهي هم حتي تأويل‌پذير شده‌اند و همين بر ويژگي‌هاي نمايشي آنها افزوده است: "تو وجدان پيچيده‌اي داري"، "آدم ساده اصلاً وجود ندارد"، "وقتي پاي مرگ در ميونه هر کسي براي اعتراف کردن چيزي دارد"، "ما اين شيوه رو انتخاب نکرده‌ايم، اونا ما رو به اين کار وادار کرده‌اند"، "در موقعيت ما هميشه بايد اتفاقي بيفتد"، "توي او تاريکي نمي‌شد تشخيص داد پرچم کدوم کشوره"، "شما با اينجا آشنا نيستيد، ممکن است راهتون رو گم کنيد" و... در حوزه نمايشنامه‌نويسي موضوع گروگان‌گيري سياسي موضوع تازه‌اي به حساب نمي‌آيد، اما چون اين حادثه اغلب با دلايل و رويکردهاي متفاوتي رخ مي‌دهد، چندان تکراري و نخ‌نما جلوه نمي‌کند و مخاطب تئاتر، خصوصاً آنهايي که براي نگره‌هاي سياسي و اجتماعي ارزش زياد قائل هستند، همواره چنين مضاميني را دوست دارند. در نمايش "ماچيسمو" هم اين گروگان‌گيري تا حدي پارادوکس‌دار است، يعني زياد هم به گروگان‌گيري شباهت ندارد. گروگان يک فرد کم‌ارزش است که اشتباهاً به جاي شخص مهمي به اسارت درآمده است. اين واقعيت تلخ و کميک نمايش را به اثري تعليق‌زا و غيرقابل پيش‌بيني تبديل مي‌کند و انتخاب رمان "کنسول افتخاري" را براي تبديل به نمايشنامه موجه و حتي ارزشمند جلوه مي‌دهد. محمد يعقوبي هم به رغم ضعفي که در پردازش پرسوناژ کشيش وجود دارد، آن را در کل خوب پردازش کرده است. اما حوزه اجرا و کارگرداني که با سلايق خود محمد يعقوبي انجام شده برخي از ويژگي‌هاي متن را کم‌رنگ کرده است: استفاده از "بک پروجکشن" براي "تيتراژ" ترفندي سينمايي است که ضرورت يا منطق تئاتري براي آن وجود ندارد. ضمناً بعداً از اين "بک پروجکشن" براي ارائه تصاويري مجازي استفاده مي‌شود که همانند "سرفصل‌هايي تصويري" صحنه‌ها را به طور متناوب معرفي مي‌کند. اين "سرفصل‌هاي تصويري" که با هدف سينمايي کردن و به صورت فيلم درآوردن شاکله کلي اجرا به کار گرفته شده‌اند، در حقيقت نوعي کاربري "گرافيکي" مضاميني است که به قرينه "سرفصل‌هاي موضوعي" بخش‌هاي مختلف رمان شکل گرفته است و نه تنها اضافي، غيرضروري و حتي نازيبا هستند، بلکه کاربري دراماتيک –به اين معنا که مابه ازاء نمايشي و مضموني خاصي برخوردار باشند- نيز ندارند و دو آسيب جدي به اجرا وارد کرده‌اند: اول اين که، با اولين تصاوير "بک پروجکشن"، تکرار چنين ترفندي و حتي شيوه اجراي کلي نمايش از همان آغاز لو مي‌رود. در حالي که شيوه اجراي چنين نمايشي بايد همانند موضوع آن که هر لحظه‌اش تعليق‌زا و غيرقابل پيش‌بيني است، غيرقابل تصور و کاملاً متفاوت باشد. دوم آن‌که، به کار بردن اين "بک پروجکشن"هاي با تصوير يا بدون تصوير، اغلب حوادث يک صحنه را بدون دليل همانند بخش‌هاي يک سکانس سينمايي "کات" مي‌کند و آن را به چند صحنه با "سرفصل‌هاي تصويري" متفاوت تبديل مي‌نمايد. اين چيزي جز اعمال سلائق شخصي و سينمايي نادرست و تحميل آن بر اجراي نمايش نيست؛ زيرا اين "منفصل شدن"ها گيرايي و تعليق‌زايي مضمون واقعي و رئاليستي خود واقعه را زايل مي‌کند و هم‌زمان نيز با ايجاد فاصله، از عاطفه‌ورزي و انديشه‌ورزي تماشاگر مي‌کاهد. ضمناً همين عارضه‌مندي به رغم ميزانسن‌هاي خوب و سنجيده‌اي که "محمد يعقوبي" براي جاي‌گيري بازيگران در نظر گرفته، در کل مراحل، شروع صحنه‌هاي نمايش را تکراري و کسل‌کننده کرده است. نکته حائز اهميت ديگر هم آن است که خود تصاويري که به عنوان "سرفصل" به کار گرفته شده‌اند، چندان بصري يا معنادار نيستند و همين گواه آن است که يک شيوه اجرايي و يک ذهنيت گرافيکي غيرواقعي بر موضوع و حوادث واقعي تحميل شده است. اما ميزانسن‌هاي انتخابي محمد يعقوبي متفاوت و اغلب دراماتيک هستند و اين ويژگي در مورد بازي بازيگران نيز صدق مي‌کند. برخي به تناسب نقش‌شان داراي حرکات و جابه‌جايي زياد و بعضي کم‌حرکت جلوه مي‌کنند و اينها تمايزات پرسوناژهاي متفاوت را عملاً نشان مي‌دهد. لذا، بازي بازيگران در کل جذاب است و مي‌توان به ترتيب به بازي‌هاي خوب مسعود ميرطاهري، اميررضا دلاوري، علي سرابي، آيدا کيخايي، مهدي پاکدل، پونه عبدالکريم‌زاده و اشکان جنابي اشاره کرد. اما لازم است به نکته مهمي اشاره شود: بازيگران ديالوگ‌ها را خيلي آهسته و صرفاً براي خود بيان مي‌کنند، طوري که حتي تماشاگران رديف دوم ديالوگ‌ها را به خوبي نمي‌شنوند و مي‌شود گفت که بازيگران گاهي تماشاگران را از ياد مي‌برند.طراحي صحنه که توسط "منوچهر شجاع" انجام شده در کل ويژگي‌هايي دارد: شطرنجي بودن پس‌زمينه صحنه تأويل‌پذير است و استفاده از المان‌هاي مربع شکل از لحاظ بصري نشانگر صداقت و صراحت است که با آرمان‌هاي گروگان‌گيرها هم‌خواني دارد. کاربري رنگ قرمز نيز به مابه‌ازائي تلويحي براي به اسارت درآمدن کنسول افتخاري و نيز نشانگر نوع ايدئولوژي و احساسات گروگان‌گيرهاست. اما استفاده از نور آبي که اصولاً نشانگر آرامش و سکون است و نيز نور زيتوني رنگ که صلح و دوستي را القا مي‌کند، براي نمايشي که بر اساس حوادثي بسيار کنش‌مند، التهابي و تنش‌زا شکل گرفته يقيناً بي‌مورد است. خلوت بودن صحنه را مي‌توان موجه دانست، اما تابوت‌ها، "تابوت‌نما" نيستند. اي کاش حداقل سايه نشان داده مي‌شدند. گاهي تصاوير "بک پروجکشن" کادري خالي را نشان مي‌دهد که مابه‌ازاء دراماتيک تئاتري ندارد، زيرا کاربري "بک پروجکشن" در تئاتر "انضمامي" است نه محوري. در نتيجه، حتي اگر مقصود کارگردان تهي بودن لحظاتي از زندگي پرسوناژها باشد، باز براي تماشاگر چندان قابل رديابي نيست.در نمايش "ماچيسمو" پرسوناژ کشيش، شخصيتي التقاطي و دوگانه دارد و ترکيبي از يک کمونيست دوآتشه و يک کشيش باايمان است که ترکيب اين دو خصوصيت او را پرسوناژي "ساختگي" و "مصلحتي" معرفي مي‌کند و نمي‌تواند در رمان "کنسول افتخاري" اثر "گراهام گرين" چنين بوده باشد.در صحنه‌اي دکتر "پلار" آمپولي را امتحان مي‌کند، اما متأسفانه سرسوزن سرنگ را برنمي‌دارد و با اين کار سؤالي مقطعي در ذهن تماشاگر به جاي مي‌گذارد و ذهن او را به "نمايشي بودن" حوادث واقعي ارجاع مي‌دهد، در حالي که نمايش تأکيد زيادي بر واقعيت و واقعيت‌نمايي دارد. فراموش نکنيم که در نمايش‌هاي واقع‌گرا پديده‌هاي کلي الزاماً با پرداختن به جزئيات، بديهيت و مقبوليت ذهني و نمايشي پيدا مي‌کنند.با همه اين‌ها، نمايش "ماچيسمو" در مواردي، صحنه‌هايي قابل اعتنا و ميزانسن‌هايي حساب شده دارد. از جمله مي‌توان به استفاده از فضاي منفي و رها کردن بخشي از سمت چپ صحنه و هم‌زمان به استفاده از بخش کناري سمت راست صحنه اشاره کرد که سبب شده فضاي منفي، گم‌شدگي و پنهان‌کاري پرسوناژها و خاموش بودن محل را خاطرنشان کند. ضمناً قرار گرفتن پرسوناژها در سمت راست چنين صحنه‌اي سبب "برجسته‌سازي" حضور پرسوناژها شده است. صحنه‌اي هم که در آن کنسول وانمود مي‌کند که با "کلارا" حرف مي‌زند و کشيش حرف‌هايش را مي‌نويسد، دراماتيک و زيباست. نمايش "ماچيسمو" در کنار وجوه تراژيک‌اش داراي وجوهي کميک نيز هست که قوي‌ترين بن‌مايه آن رخ دادن اشتباه در حادثه آدم‌ربايي است. دوگانگي برخي از پرسوناژها نيز بر اين جنبه کميک افزوده است و در کل نمايش را به يک "کمدي-تراژدي" تبديل کرده است.نمايش "ماچيسمو" در کل به خاطر ويژگي متن و نيز رديابي ضعف‌هاي نسبي و خاص اجراي آن قابل ديدن است: تماشاگر درمي‌يابد که چگونه يک متن روايي و داستاني به يک متن نمايشي خوب تبديل مي‌شود و بعد چگونه در اجرا، به اشتباه و با استفاده از "سرفصل‌هاي تصويري" گرافيکي دوباره بر فصل فصل کردن متن و داستاني کردن آن تأکيد مي‌شود و باز همه چيز به وجوه روايي و داستان‌گونگي متن اصلي (رمان) ربط داده مي‌شود.  حسن پارسايي





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 566]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن