تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هرگاه دیدید که مردی باکی ندارد که چه می گوید و چه درباره اش گفته می شود،چنین ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816344907




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بازخوانی براهین عقلی متکلمان امامیه بر عصمت امام


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بازخوانی براهین عقلی متکلمان امامیه بر عصمت امام
مطالعات تاریخی در آثار متکلمان حوزه پنج قرن نخست هجری بیان گر این حقیقت است که اثبات مسئله عصمت امام از راه براهین عقلی در سرلوحه کار متکلمان قرار داشته است که مجموعاً ده برهان قابل معرفی می باشد.

خبرگزاری فارس: بازخوانی براهین عقلی متکلمان امامیه بر عصمت امام



بخش اول چکیده از آنجا که بیشتر براهین امروزی بر عصمت امام، صورت تکامل یافته ای از براهین مطرح شده در قرون نخستین است، با هدف آشنایی با پیشینه این براهین به معرفی و بررسی آنها پرداخته می شود. اگر چه می توان آغاز تمسک به براهین عقلی را در سخنان خود امامان شیعی و برخی صحابه ایشان جستجو کرد، ابتکارات دیگر متکلمان پس از عصر حضور ائمه(ع) در تکامل بخشیدن به آنها و نیز ارائه براهین دیگری دراین باره غیر قابل چشم پوشی است. نگارنده درمجموع و در آن حوزه زمانی، سیزده برهان عقلی بر عصمت امام(ع) شناسایی کرده که از نظر اثبات میزان قلمرو عصمت متنوع هستند و این امر نشان از دقت فراوان متکلمان امامیه دارد. واژگان کلیدی عصمت، امامت، برهان عقلی، قلمرو عصمت، متکلمان امامیه، پنج قرن نخست هجری. طرح مسئله امامیه با اعتقاد به آسمانی بودن آموزه فخیم و متعالی امامت و انحصار آن در ائمه اثناعشر، به منزله  یکی از وجوه تمایز خود از دیگر فرق اسلامی، تلاش فراوانی برای تبیین عناصر این آموزه نموده است. در میان مسائل مربوط به امامت، عصمت از مهم ترین آنهاست که همیشه ذهن متکلمان را به خود مشغول کرده است. لزوم مبرهن ساختن آموزه عصمت امام که یکی از ویژگی های انحصاری امامیه است، در طول تاریخ، وجهه همت و پژوهش متکلمان امامی بسیاری بوده است. ازاین رو شاهد اقامه براهین فراوانی دراین باره هستیم. مطالعه براهین اقامه شده در گذشته و مقایسه با براهین متداول در عصر حاضر ازجمله مسائل لازمی است که در استحکام آنها و نیز اطمینان قلبی به منتج بودن آنها بسیار مؤثر است. در این میان، براهین عقلی سهم بسزایی در میان براهین عصمت دارند. در این نوشتار، براهین متکلمان شیعه امامیه در پنج قرن نخست هجری بررسی شده است. محدود کردن براهین در این نوشتار تا قرن پنجم به این دلیل است که اولاً این دوران، بسیاری از متکلمان شهیر و برجسته شیعه  ـ همچون متکلمان عقل گرای مکتب بغداد  ـ را در خود جای داده که دیدگاه های ایشان تا قرن ها مورد استفاده یا اعتنای دیگران بوده است؛ ثانیاً جستجو در متون کلامی پس از قرن پنجم گویای این مدعاست که بیشتر براهین ارائه شده بر اثبات عصمت امام پس از این دوره، به همان براهین حوزه پنج قرن نخست هجری برمی گردد. این متکلمان عبارتند از: هشام بن حکم، (م. 199ق)، ابن جریر طبری (م. 310ق)، ابراهیم نوبختی (حدود قرن چهارم)،[1] شیخ صدوق (م. 381ق)، شیخ مفید (م. 413ق)، سید مرتضی (م. 436ق)، ابوالصلاح حلبی (م. 447ق)، ابوالفتح کراجکی (م. 449ق) و شیخ طوسی (م. 460ق). از آنجا که در این نوشتار از واژه «قلمرو عصمت» بسیار استفاده شده است، ازاین رو پیش از ارائه براهین، آشنایی با این مفهوم ضروری می نماید. قلمرو عصمت عصمت امام را می توان از ابعاد گوناگونی بررسی کرد: 1. عصمت از گناه کبیره و صغیره، قبل یا بعد از امامت؛ 2. عصمت از ترک اولی، قبل یا بعد از امامت؛ 3. عصمت از اشتباه و نسیان در امور عادی زندگی، قبل یا بعد از امامت؛ 4. عصمت از اشتباه و نسیان در مرحله عمل به دین، قبل یا بعد از امامت؛ 5. عصمت از اشتباه و نسیان در تبیین دین، قبل یا بعد از امامت؛ 6. عصمت از اشتباه و نسیان در نظریات علمی غیر دینی، قبل یا بعد از امامت؛ مجموع ابعاد قابل تصور در بحث از عصمت، 12 بُعد است که به مجموع آنها «قلمرو عصمت» گفته می شود؛ بدین معنا که وقتی می گوییم متکلمی قائل به عصمت امام است، باید روشن ساخت که وی کدام معنای از عصمت را در نظر دارد. مفاهیم به کار گرفته شده در ابعاد و قلمرو عصمت همگی گویا هستند؛ ولی لازم است مرحله «اشتباه در عمل به دین» بیشتر تبیین شود. اشتباه در عمل به دین می تواند دو گونه باشد: 1. اشتباهی که به یک عمل قبیح در عالم واقع نینجامد؛ مانند اشتباه در انجام واجبات از قبیل نماز یا خواب ماندن از نماز؛ 2. اشتباهی که به یک عمل قبیح در عالم واقع منجر شود؛ مانند اینکه کسی بدون علم یا اختیار، مرتکب عمل شراب خواری شود که می توان آن را همان گناه سهوی دانست. حال اگر مرحله عمل به دین را به دو مرحله یادشده و آن دو مرحله را نیز به مراحل قبل و بعد از تصدی منصب امامت تقسیم کنیم، مجموع ابعاد در بحث از قلمرو عصمت به 14 حوزه قابل ارتقا خواهد بود. روشن است که باید برای اثبات هر یک از موارد یادشده دلیلی مستقل ارائه شود؛ در غیر این صورت اگر آن دلیل عام یا مطلق بود، باید عمومیت یا اطلاق آن، توانایی اثبات عصمت امام در تمام حوزه ها یا دست کم برخی حوزه های مورد ادعا را داشته باشد. همچنین آنچه باید در بررسی براهین متکلمان یادشده بدان توجه کرد، دقت یا عدم دقت ایشان در تفکیک میان براهین جهت اثبات ابعاد گوناگون عصمت است. براهین عقلی بر عصمت امام(ع) از آنجا که در این نوشتار به دنبال مطالعه سیر تاریخی این براهین هستیم، ابتدا براهین اقامه شده در عصر حضور ائمه(ع) و سپس براهین مطرح شده در عصر غیبت را ارائه خواهیم کرد. الف) براهین عقلی عصر حضور امام(ع) با مطالعه تاریخی در آثار مکتوب و موجود می توان مدعی شد در میان متکلمان عصر حضور امام(ع)، هشام بن حکم نخستین متکلمی است که برای اثبات عصمت امام برهان عقلی ارائه کرده است. 1. برهان امتناع تسلسل[2] تقریر هشام بن حکم از این برهان دارای یک پیش فرض است: امام کسی است که در پیاده کردن حدّ بر گناهکار، نیازمند به دیگران نیست. وی با توجه به این پیش فرض، برهان خود را این گونه تقریر می کند: «اگر امام مرتکب گناه شود، نیازمند کسی است که بر او حدّ پیاده کند؛ اگر او نیز گناهکار باشد، باز نیازمند کس دیگری است و ... که تسلسل لازم می آید»: إن لم یکن معصوماً لم یؤمن أن یدخل فیما دخل فیه غیره من الذنوب فیحتاج إلى من یقیم علیه الحد کما یقیمه على غیره. (شیخ صدوق، 1386: 1 / 202) ظاهر استدلال، گویای این مطلب است که هشام با این برهان به دنبال اثبات عصمت امام از گناه است. بررسی اولاً، این برهان حداکثر امام را از گناهان عمدی که نیاز به اجرای حد دارند، معصوم می کند؛ ولی اگر گناهی نیاز به حد نداشت یا به طور پنهانی انجام شد، این برهان در اثبات عصمت امام از آن ناتوان نیست. پس دلیل اخص از مدعاست و نمی توان با این برهان، امام را از تمام گناهان معصوم دانست. ثانیاً، با این برهان نمی توان عصمت امام از گناه، قبل از تصدی منصب امامت را ثابت نمود؛ زیرا قبل از آن، وظیفه پیاده کردن حد بر گناهکار به عهده پیامبر یا امام حاضر است. ثالثاً، این برهان از اثبات دیگر موارد عصمت، مانند عصمت از گناهان سهوی و اشتباه در امور غیردینی و عادی ساکت است. 2. نفی احتجاج به غیر معصوم این برهان مانند برهان گذشته، یک پیش فرض دارد: امام کسی است که خداوند بتواند به او بر مردم احتجاج کند. هشام در پاسخ ضرار بن عمرو که از دلیل لزوم عصمت امام از گناهان پرسیده بود، برهان خود را با توجه به این مقدمه چنین تقریر می کند: «اگر امام از گناه معصوم نباشد، ممکن است مسائلی از دین را به نفع خود پنهان نموده، به دوستان و نزدیکانش بازگو نکند؛ در این صورت خداوند نمی تواند به چنین کسی بر مردم احتجاج کند»: إن لم یکن معصوماً من الذنوب دخل فی الخطأ فلا یؤمن أن یکتم على نفسه و یکتم على حمیمه و قریبه و لا یحتج الله بمثل هذا علی خلقه ... . (همان: 1 / 204)[3] مقدمه این برهان همان مطلبی است که در برهان ضرروت نیاز به انبیا و امامان آورده می شود که: غرض خداوند حکیم از آفرینش انسان، رساندن او به کمال بود. بنابراین باید راه های رسیدن او به کمال را به او بشناساند تا در قیامت بتواند بر انسان احتجاج کند و انسان نتواند بهانه ای داشته باشد. بنابراین انسان نیازمند یک راهنماست تا راه های رسیدن به کمال را بیاموزد. حال اگر چنین راهنمایی معصوم نباشد، نمی تواند مردم را هدایت کند. (مصباح یزدی، 1376: 156) کیفیت استدلال هشام گویای این مطلب است که وی با این برهان به دنبال اثبات عصمت امام از تمام گناهان، پس از تصدی منصب امامت بوده است. بررسی اولاً، اگر چه هشام در این استدلال، تنها در پی اثبات لزوم عصمت امام از گناه بوده است، این برهان برای اثبات عصمت امام از اشتباه در تبیین دین نیز کارایی دارد. ثانیاً، در این برهان، دلیل اخص از مدعاست؛ چراکه خداوند زمانی می تواند بر مردم احتجاج کند که پیام او به طور درست و کامل به مردم رسیده باشد. بنابراین آنچه برای امام ضرورت دارد، تنها عصمت از گناهانی است که با وجود آنها مردم از دانستن راه های رسیدن به کمال محروم شوند، مانند دروغ یا کم و زیاد کردن پیام خدا و ... . درنتیجه این برهان نمی تواند ضرورتاً امام را از هر گناهی معصوم بداند، مگر اینکه مدعی شویم انسان گناهکار ـ هرچند گناهی بسیار کوچک مرتکب شود ـ هیچ گاه نمی تواند پیام خدا را درست به مردم برساند که البته این ادعا و اطلاقِ آن نیاز به اثبات دارد. 3. فلسفه وجودی امام هشام بن حکم در مناظره خود با ضرار ـ که منکر ضرورت وجود امام در جامعه بود  ـ دلیلی را برای ضرورت وجود امام پس از رسول خدا(ص) می آورد که در ضمن آن، ضرورت عصمت امام نیز ثابت می شود. وضعیت مردم پس از رسول خدا(ص) از سه حال خارج نیست: ـ خداوند آنها را بدون تکلیف رها کرده باشد؛ ـ مردم پس از رسول خدا(ص) تبدیل به دانشمندانی در اندازه رسول خدا(ص) نسبت به شناخت احکام دین شده باشند؛ به گونه ای که همگی در طریق حق بوده، اختلافی پیش نیاید؛ ـ رسول خدا(ص) فردی را که عاری از هرگونه اشتباه و گناه است، راهنمای آنها معرفی کرده باشد؛ مردم به چنین کسی نیاز دارند؛ ولی او به مردم نیازی ندارد. از آنجا که فرض های اول و دوم محال است، پس تنها فرض سوم باقی می ماند که همان مطلوب است. (شیخ صدوق، 1395: 2 / 365) پس این برهان، ضرورت وجود امام معصوم را ثابت می کند؛ به گونه ای که اگر امام معصوم نباشد، وجود و عدم وجود او تفاوتی نخواهد داشت. بررسی اولاً، در اینکه این برهان عصمت امام از اشتباه در تبیین دین را ثابت می کند، تردیدی نیست. ثانیاً، همان گونه که پیش تر نیز بیان شد، برهان ضرورت وجود امام با توجه به هدف خداوند از آفرینش انسان، وجود یک امام معصوم از اشتباه و نیز گناهانی را که مانع از رساندن پیام خدا به مردم شوند، ثابت می کند؛ اما عصمت امام از تمام گناهان را نمی توان ازطریق این برهان ثابت نمود؛ چراکه هدف از وجود امام این است که پیام خدا درست به مردم برسد و این هدف مقتضی عصمت امام از اشتباه و دروغ در تبیین دین است. پس دلیل اخص از مدعاست. ثالثاً، با صرف نظر از ملاحظات گذشته، این برهان عصمت امام از اشتباه و گناه پس از تصدی منصب امامت را ثابت می کند و درباره زمان پیش از تصدی منصب امامت ساکت است. ب) براهین عقلی در عصر غیبت امام براهین عقلی ارائه شده در عصر غیبت امام عبارتند از: 1. فلسفه وجودی امام براساس تتبعات تاریخی، مرحوم شیخ صدوق نخستین کسی است که بر اثبات عصمت امام برهان عقلی اقامه کرده است.[4] پیش تر با برهان فلسفه وجودی امام، که هشام بن حکم ارائه کرده بود، آشنا شدیم. شیخ صدوق نیز با اندک تغییراتی در آن تقریر دیگری ارائه کرده است. وی در وجه نیاز به امام بر این باور است که اگر مسلمانان پس از پیامبر بدون امام باشند، میان برداشت های متفاوت و متناقض از آیات و روایات متحیر شده، نمی توانند به تکالیف خود عمل کنند؛ به بیان دیگر، رها نمودن امت و عدم نصب امام ازسوی خداوند به این معناست که او امت را در عمل به برداشت های ناهمخوان از قرآن و سنت پیامبر تأیید نموده که چنین امری محال است. بنابراین در هر عصر و دوره باید کسی باشد که معانی قرآن و سنت رسول خدا(ص) را روشن کند و چنین کسی باید به گونه ای باشد که دروغ و اشتباه در تبیین دین و سنت رسول خدا(ص) بر او جایز نباشد. (شیخ صدوق، 1361: 133) حال اگر غرض از نصب امام، روشن نمودن معانی واقعی قرآن و سنت رسول خدا(ص) است، واجب است که او معصوم باشد. وی در بیانی دیگر می گوید: «وجه نیاز به امام معصوم در هر زمان، همان وجه نیاز به پیامبر همراه با قرآن است؛ همان گونه که انزال قرآن بدون پیامبر لغو است، رها نمودن امت و عدم نصب امام معصوم هم خلاف حکمت و لغو است.» (همان) مرحوم نوبختی نیز در تقریر این برهان با یادآوری این نکته که مردم در برداشت های خود از احکام اختلاف نظر دارند، معتقد است امام باید کسی باشد که با بیان حکم واقعی، اختلافات را از میان برداشته، مردم را با حکم خدا آشنا سازد. (حلی، 1363: 205) اگر چه ایشان استدلال خود را ادامه نداده و تنها فلسفه وجودی امام را بیان نموده است، چنین بیانی ملازمه روشنی با عصمت امام دارد و می توان آن را در این قالب توضیح داد: اگر غرض از وجود امام، رفع اختلافات مردم در مسائل دینی باشد، باید معصوم باشد، وگرنه وجود او امری لغو خواهد بود. بررسی همان گونه که در بررسی برهان هشام بن حکم بیان شد، این برهان به  درستی عصمت امام از اشتباه و دروغ در بیان احکام و مسائل مربوط به دین را ثابت می کند. 2. امتناع تسلسل برهان امتناع تسلسل، یکی از رایج ترین براهین عقلی متکلمان شیعی است؛[5] به گونه ای که برخی از اهل سنت وقتی درصدد بیان برهان شیعه بر وجوب عصمت امام هستند، از این برهان یاد می کنند. (رازی، 1341: 2 /211)[6] بر حسب تتبع در متون کلامی و غیرکلامی متکلمان امامیه، می توان ابن جریر طبری را نخستین کسی دانست که با تقریری متفاوت از دیگران، این برهان را ارائه کرده است. پس از وی، دیگر متکلمان با ارائه تقریری جدید و تکامل یافته، از این برهان سود جسته اند. تقریر یکم طبری به عنوان نخستین مقرر این برهان می نویسد: امام جایز نیست که غیر معصوم باشد؛ چراکه محتاج به غیر بوده و نیز محتاج به حاکمی است که حد بر او جاری کند. (طبری، بی تا: 496) عبارت وی دارای دو قسمت است که بر عدم نیازمندی امام تأکید دارد. وجه عدم نیازمندی امام براساس بیان وی ـ دست کم به حسب قسمت دوم آن ـ در اقامه حد بر گنهکاران است. امام کسی است که نیازمند دیگران نیست؛ حال اگر مرتکب گناه شود، در اجرای حد بر خود، نیازمند دیگران خواهد بود. اگر امام معصوم نباشد، نیازمند به امام دیگری است و اگر او نیز معصوم نباشد، نیازمند به امام دیگری خواهد بود و ... که تسلسل لازم می آید. بررسی قسمت اول استدلال طبری چندان روشن نیست و ممکن است مقصود ایشان همان چیزی باشد که در ادامه از متکلمانِ پس از ایشان نقل و بررسی خواهیم کرد. در بررسی قسمت دوم این تقریر نیز باید گفت این تقریر همان برهان سوم هشام است و حداکثر امام را از گناهانی که نیازمند به حد داشته باشد ـ نه تمام گناهان یا اشتباهات ـ معصوم می کند. تقریر دوم به حسب مطالعات تاریخی، سیدمرتضی از نخستین متکلمانی است که این تقریر را ارائه کرده است. وی برهان امتناع تسلسل را از مهم ترین براهین عقلی برای اثبات عصمت امام دانسته، خود وی دست کم هشت بار در آثارش به آن تمسک کرده است. وی می گوید: این دلیل از مؤکدترین دلایل عقلی است که در باب عصمت امام می توان بر آن اعتماد کرد. (1410: 1 / 289) ایشان این برهان را این گونه تقریر می کند: و عصمت در امام لازم است؛ چراکه اگر چنین نباشد، علت نیاز به وی در وی نیز خواهد بود و این امر مستلزم وجود ائمه متناهی و ختم شدن به یک امام معصوم خواهد شد. (1405: 3 / 20)[7] پس از ایشان، متکلمانی همچون کراجکی (1410: 161) و شیخ طوسی (1411: 16؛ همو، 1362: 359) نیز چنین تقریری را ارائه کردند و مرحوم ابراهیم نوبختی نیز در موجزترین عبارت گفته است: و واجب فی الإمام عصمته و إلا کانت عله الحاجه الیه فیه فیودی إلى التسلسل. (حلی، 1363: 202) این برهان از فلسفه نیاز به امام در جامعه سرچشمه می گیرد. بیشتر متکلمان گذشته، امامت را لطفی ازجانب خداوند دانسته اند که موجب نزدیکی مردم به اطاعت خدا و دوری آنها از گناه و اشتباه در انجام تکالیف دینی می شود. نوبختی دراین باره می نویسد: إلامامه لطف یقرب من الطاعه و یبعد عن المعصیه. (همان) وی درباره اینکه مردم به امام نیاز دارند تا راهنمای آنها در مسائل دینی باشد، می نویسد: و لأن الأمه مختلفه فی الأحکام فلابد من حجه یقطع اختلافهم و یظهر لنا منه العلم. (همان) به دیگر بیان، فلسفه وجودی امام در جامعه، هدایت گری انسان ها می باشد. حال اگر امام نیز معصوم از اشتباه و گناه نباشد، او خود نیازمند به امام دیگری است تا وی را با احکام حقیقی خداوند آشنا ساخته، از گناه باز بدارد؛ اگر آن امام نیز معصوم نباشد، باز نیازمند به امام دیگری است و ... که موجب تسلسل می شود. بررسی نکته مهم این برهان، تبیین دلیل نیاز به امام است. با توجه به این مقدمه می توان قلمرو عصمتِ ثابت شده از طریق این برهان را به دست آورد. دلیل نیاز به امام را به طور خلاصه می توان در دو شکل تقریر نمود؛ 1. از آنجا که با وجود امام، مردم به اطاعت خدا نزدیک تر و از گناه دورتر می شوند، نیاز به امام در جامعه احساس می شود. براساس این تقریر، امام باید از گناه و نیز اشتباه معصوم باشد. 2. از آنجا که مردم خود نمی توانند به احکام الهی دست یابند، به امامی نیاز است تا آنها را با این احکام آشنا سازد؛ براساس این تقریر، امام باید از اشتباه در دین  ـ نه از گناه  ـ معصوم باشد. حال باید دانست که کدام یک از این دو تقریر درست است. برای دانستن این سؤال باید هدف خداوند از آفرینش انسان را دریافت. این هدف به کمال رساندن او بوده است و ازاین رو باید همه ابزار لازم برای این امر را در اختیار او گذارد تا در مقام احتجاج، بندگان در مقابل او حجتی نداشته باشند؛ حال بندگان برای رسیدن به کمال، نیازمند دانستن راه های رسیدن به کمال هستند و آنها با وجود امام و ازطریق او، این راه ها را شناخته اند و دیگر حجتی بر خدا نخواهند داشت. (مصباح یزدی، 1376: 156) با این توضیحات روشن شد که تقریر دوم قابل قبول تر است و براساس آن، برهان امتناع تسلسل نیز تنها می تواند عصمت امام از اشتباه در تبیین دین و نیز دروغ در ارائه مفاهیم راستین دین پس از تصدی منصب امامت را ثابت کند. همچنین درباره قلمرو زمانی این عصمت و اینکه آیا قبل از تصدی منصب امامت را نیز شامل می شود یا نه، باید گفت براساس این برهان لازم نیست امام دارای چنین عصمتی باشد؛ زیرا در آن زمان، منصب امامت را در اختیار ندارد تا بتوان از راه هدایت گر بودن آن، عصمت وی را در آن مقطع نیز ثابت کرد. همچنین این برهان حداکثر می تواند امام را از گناهان ظاهری پس از تصدی منصب امامت معصوم بداند؛ ولی از اثبات عصمت امام از گناهان باطنی و نیز گناهان قبل از تصدی منصب امامت ناتوان است. دراین باره مرحوم شیخ طوسی با طرح یک اشکال به برهان امتناع تسلسل می نویسد: پس اگر گفته شود: غایت آن دلیل این است که امام باید در افعال ظاهری معصوم باشد، پس چرا جایز نباشد که در باطن برخلاف آن باشد و چرا جایز نباشد که قبل از امامت غیرمعصوم باشد؟ حال آنکه این خلاف مذهب شماست. (1362: 361) وی این اشکال را پذیرفته و معتقد است برای اثبات عصمت امام از گناهان باطنی و گناهان قبل از تصدی منصب امامت باید از براهین دیگری استفاده کرد. (همان) پی نوشت ها: [1]. ابواسحاق ابراهیم بن نوبخت معروف به نوبختی، یکی از متکلمان معروف از خاندان پرآوازه نوبختی است. در تاریخ وفات او اختلاف زیادی وجود دارد؛ به گونه ای که عده ای او را متوفای قرن دوم دانسته اند و عده ای دیگر وی را متوفای نیمه نخست قرن هفتم دانسته اند. (گروهی از نویسندگان، 1424: 2 / 181) مستند نگارنده در تعیین این تاریخ، گزارش کتاب خاندان نوبختی است که به طور مستقل به تاریخ این خاندان پرداخته است. (اقبال آشتیانی، 1311: 170 ـ 168) [2]. نام گذاری برای براهین و نیز تقریر منطقی آنها، ازسوی نگارنده است. [3]. نیز بنگرید به: شیخ صدوق، 1395: 2 / 368 ـ 361. [4]. دراین باره بنگرید به: فاریاب، 1390: 170 ـ 168. [5]. یادآوری این نکته ضروری است که اگر چه عنوان «امتناع تسلسل» پیش تر برای برهان نخست هشام بن حکم نیز برگزیده شد، به لحاظ محتوا، برهان متکلمان پس از عصر حضور با برهان هشام متفاوت است. همچنین به غیر از متکلمان پنج قرن نخست که در این نوشتار به براهین آنها اشاره می شود، می توان به متکلمان دیگری نیز اشاره نمود که از چنین برهانی استفاده کرده اند. (حمصی رازی، 1412: 2 / 279 ـ 278؛ حلی، بی تا ب: 164؛ همو، 1412: 298؛ همو، 1410: 82 ؛ همو، بی تا الف: 113؛ بحرانی، 1398: 1 / 177؛ همو، 1417: 55؛ سیوری، 1409: 95 ـ 93؛ همو، 1382: 326؛ همو، 1412: 89 ؛ نباطی بیاضی، 1384: 1 / 112) [6]. نیز بنگرید به: امین، بی تا: 3 / 227. [7]. و نیز بنگرید به: علم الهدی، 1405: 1 / 324؛ همان: 2 / 294، همو، 1387: 42؛ همو، 1410: 1 / 289، 295 ـ 294 و 320 ـ 319؛ همو، 1374: 36. منابع و مآخذ ابن حنبل، احمد، بی تا، مسند احمد، بیروت، دار صادر.
اقبال آشتیانی، عباس، 1311، خاندان نوبختی، تهران، کتابخانه طهوری.
امین، احمد، بی تا، ضحی الاسلام، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دهم.
ایجی، عضدالدین،1907م، شرح المواقف، قم، منشورات شریف رضی.
بحرانی، میثم بن علی بن میثم، 1398ق، قواعد المرام فی علم الکلام، قم، کتابخانه مهر.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1417ق، النجاه فی القیامه، قم، مجمع الفکر الاسلامی.
بخاری، محمد بن اسماعیل، 1401، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر.
تفتازانی، سعدالدین مسعود بن عمر، 1409ق، شرح المقاصد، تحقیق عبدالرحمن عمیره، نشر شریف الرضی.
حلبی، ابوالصلاح، 1417ق، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، بی جا، ناشر المحقق.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1403ق، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، اصفهان، مکتبه امیرالمؤمنین(ع).
حلی، حسن بن یوسف، 1363، انوار الملکوت فی شرح الیاقوت، تحقیق محمد نجمی زنجانی، قم، انتشارات الرضی، انتشارات بیدار.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1410ق، الرساله السعدیه، قم، نشر بهمن.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1422ق، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تصحیح حسن حسن زاده آملی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1412ق، مناهج الیقین، تهران، نشر یاران.
ــــــــــــــــــــــــــ ، بی تا الف، منهاج الکرامه فی معرفه الامامه، قم، مؤسسه پژوهش و مطالعات عاشورا.
ــــــــــــــــــــــــــ ، بی تا ب، نهج الحق و کشف الصدق، تعلیق عین الله حسینی ارموی، قم، دارالهجره.
حمصی رازی، محمد، 1412ق، المنقذ من التقلید، قم، مؤسسه النشرالاسلامی.
رازی، فخرالدین، 1341، البراهین فی علم الکلام، تصحیح محمدباقر سبزواری، تهران، دانشگاه تهران.
سیوری حلی، فاضل مقداد، 1412ق، الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1409ق، النافع یوم الحشر شرح باب حادی عشر، بیروت، دارالاضواء.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1382، اللوامع الالهیه فی المباحث الکلامیه، قم، مجمع الفکر الاسلامی.
شیخ صدوق، 1417ق، الامالی، قم، انتشارات موسسه البعثه.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1386ق، علل الشرایع، نجف اشرف، مکتبه الحیدریه.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1395ق، کمال الدین و تمام النعمه، قم، دارالکتاب الاسلامیه.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1361، معانی الاخبار، قم، انتشارات جامعه مدرسین.
طبری، محمد بن جریر بن رستم، بی تا، المسترشد فی الامامه، تحقیق احمد محمودی، قم، مؤسسه الثقافه الاسلامیه لکوشانبور، چاپ اول.
شیخ طوسی، محمد بن حسن، 1383ق، تلخیص الشافی، نجف اشرف، مکتبه العلمی الطوسی و بحرالعلوم.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1362، تمهید الاصول فی علم الکلام، تصحیح عبدالمحسن مشکوه الدینی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1417ق، العده فی اصول الفقه، تحقیق محمدجواد انصاری، قم، مطبعه ستاره.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1411ق، الغیبه، قم، مؤسسه معارف اسلامی.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1404ق، الامالی، قم، دار الثقافه.
علم الهدی، سید مرتضی، 1410ق، الشافی فی الامامه، قم، مؤسسه اسماعیلیان.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1387، جمل العلم و العمل، نجف اشرف، نشر آداب.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1411ق، الذخیره فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، مؤسسه النشر الاسلامی.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1405ق، الرسائل، قم، دارالقرآن الکریم.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1374، المقنع فی الغیبه، قم، مؤسسه آل البیت(ع) لاحیاء التراث.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1409ق، تنزیه الانبیاء و الائمه(ع)، بیروت، دارالاضواء.
فاریاب، محمدحسین، 1390، عصمت امام در تاریخ تفکر امامیه، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
کراجکی، ابوالفتح، 1410ق، کنزالفوائد، قم، مکتبه المصطفوی.
کرمانی، احمد، 1969م، المصابیح فی اثبات الامامه، بیروت، منشورات احمد.
گروهی از نویسندگان، 1424ق، معجم طبقات المتکلمین، قم، مؤسسه امام صادق(ع).
مصباح یزدی، محمدتقی، 1376، راه و راهنما شناسی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
شیخ مفید، 1413 الف، اوائل المقالات، قم، کنگره شیخ مفید.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1413 ب، الجمل، قم، کنگره شیخ مفید.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1413 ج، المسائل الجارودیه، قم، کنگره شیخ مفید.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1413 د، المقنعه، قم، کنگره شیخ مفید.
ــــــــــــــــــــــــــ ، 1414ق، رساله فی عدم سهو النبی(ص)، بیروت، دارالمفید.
نباطی بیاضی، علی بن یونس، 1384، الصراط المستقیم الی مستحقی التقدیم، تحقیق محمدباقر بهبودی، نجف اشرف، مکتبه المرتضویه لاحیاء آلاثار الجعفریه. محمدحسین فاریاب فصلنامه اندیشه نوین - شماره 30 ادامه دارد ...

93/12/26 - 05:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن