تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 25 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):هیچکس تا زبانش را نگه ندارد از گناهان در امان نیست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829670076




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تعارض گزارش‌های منابع تاریخی و قرآن کریم


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
تعارض گزارش‌های منابع تاریخی و قرآن کریم
این مقاله در‌صدد بیان این پاسخ است که در گزارش از حوادث، تعارض‌های موردی بین گزارش‌های منابع با گزارش‌های قرآنی به‌چشم می‌خورد و با بررسی یازده مورد، تعارض در اکثر موارد به اثبات رسیده است.

خبرگزاری فارس: تعارض گزارش‌های منابع تاریخی و قرآن کریم



بخش دوم و پایانی . انگیزه فدیه خواهان: در گذشته رسم بر این بود که برای آزادی اسرای جنگی فدیه می‌گرفتند؛ لذا هر اسیری ارزش مالی برای طرفین داشت. قرآن در ماجرای بدر، در‌باره گرفتن اسیر در میدان نبرد و انگیزه مسلمانان از این کار می‌فرماید: «هیچ پیامبری را سزاوار نیست که اسیرانی بگیرد تا در زمین به‌طور کامل از آنان کشتار کند، شما متاع دنیا را می‌خواهید و خدا آخرت را می‌خواهد و خدا شکست‌ناپذیر حکیم است.» (1) ظاهر آیه حاکی از آن است که مسلمانان در غزوه بدر، به گرفتن اسیر در میدان جنگ اقدام کردند و از نبی خدا(صلی الله علیه و آله) درخواست کردند که مجوز اخذ فدیه در قبال آزادی اسرا را صادر نماید. اما آنچه آنها می‌خواستند برخلاف روش الهی مقررشده برای انبیای خود بود که تا وقتی قدرت مومنان در زمین مستقر نشده، اسیری نگیرند؛ (2) و البته بعد از این مرحله گرفتن اسیر آزاد بود. (3) دقت در آیه روشن می‌سازد قصد مسلمانان از این درخواست، رسیدن به متاع دنیوی بود و هیچ هدف اخروی را از آن دنبال نمی‌کردند. در‌حالی‌که هدف الهی از اینکه مسلمانان با کفار روبه‌رو شوند، آخرت و تقویت دین الهی و استقرار آن بود. اما واقدی در روایت خود، پیشنهاد‌دهنده گرفتن فدیه از اسرا را به میکائیل تشبیه کرده است. (4) بدیهی است بین این گزارش و آیه قرآنی که پیشنهاد‌دهنده را دارای هدف دنیوی معرفی می‌کند تعارض وجود دارد. مشابه این روایت ـ با کمی تفاوت ـ را طبری نقل کرده است. او ابوبکر را به حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حضرت عیسی(علیه السلام) تشبیه کرده که رای به ملاطفت با اسرا داده است و خلیفه دوم را به نوح(علیه السلام) و موسی(علیه السلام) که رای به کشتن اسرا داده است. (5) بدیهی است بین آیه قرآنی و روایت مذکور نیز تعارض وجود دارد. 6. حضور شیطان: قرآن در غزوه بدر فقط از یک حضور شیطان در جبهه کفر خبر می‌دهد: (6) «و [یاد کن] هنگامی را که شیطان اعمال آنان را برایشان بیاراست و گفت: امروز هیچ‌کس از مردم بر شما پیروز نخواهد شد و من پناه شما هستم. پس هنگامی که دو گروه یکدیگر را دیدند [شیطان] به عقب برگشت و گفت من از شما بیزارم، من چیزی را می‌بینم که شما نمی‌بینید. من از خدا بیمناکم و خدا سخت‌کیفر است.» (7) اما واقدی از سه حضور او در جبهه کفر سخن می‌گوید و ابن‌هشام از دو حضور و طبری از یک حضور، که غیر از حضوری است که قرآن از آن سخن گفته است، واقدی آورده است: از ضَمضَم بن عَمرو که مردم را دعوت به خروج از مکه می‌کرد آورده است:تعبیر مشرکان بعد‌ها این بود که بانگ‌زننده انسان نبوده، بلکه شیطان بود، زیرا اصلاً اختیار هیچ‌کاری در دست ما نبود. (8) حضور شیطان در قالب ُسراقَة بن جُعشُم مُدلِجی و تضمین وی بر اینکه اگر در نبود قریش مسئله‌ای برای زنان و فزندان آنها ازسوی بنی‌بکر پیش آید، کنانه را به یاری خواهد فرستاد. (9) تجسم شیطان به‌صورت سراقة بن جعشم مدلجی و ترغیب سپاه دشمن و فرار او با آمدن فرشته‌ها و بیزاری جستن وی از مشرکان! (10) اما روشن است هر‌چند تفاوت و اختلاف بین گزارش مورخان و قرآن ازنظر تعداد و محل حضور شیطان به‌چشم می‌خورد، ولی این اختلاف‌ها قابل جمع است؛ و شاید کسی ادعا نماید شیطان بار‌ها در میدان نبرد حضور یافته که برخی را قرآن و برخی را منابع گزارش کرده‌اند. نتیجه اینکه این نوع از اختلاف از باب تعارض نیست. هر‌چند سؤال دیگری می‌تواند وجود داشته باشد که خارج از موضوع این مقاله است و آن اینکه اصولاً چه کسی می‌تواند از حضور فیزیکی شیطان به ما گزارش دهد؟ قاعدتاً گزارش حضور فیزیکی شیطان جز از طریق فرد یا افرادی که قادر به مشاهده ابلیس و شناسایی او هستند، نباید پذیرفته شود. آیا در مواردی که منابع گزارش داده‌اند، ادعای مشاهده‌کننده می‌توانست مورد تایید باشد؟ خصوصاً اغلب این شبهه وجود دارد که برخی برای فرار از مسئولیت اعمال ناشایست خود یا قبیله خود، آن اعمال را به شیطان منتسب کنند. به‌طور مثال در گزارش واقدی کافران هم به‌نوعی تبرئه و مسلوب‌الاراده نشان داده شده‌اند. به این جمله توجه شود: إنّه لم یملّکنا من أمورنا شیئا حتى نفرنا على الصعب و الذلول. و کان حکیم بن حزام یقول: ما کان الذی جاءنا فاستنفرنا إلى العیر إنسان، إن هو إلّا شیطان! فقیل: کیف یا أبا خالد؟ فقال: إنّی لأعجب منه، ما ملّکنا من أمورنا شیئا! (11) به‌نظر می‌رسد انگیزه این‌گونه از روایات کاستن از مسئولیت اشخاص، در پرتو پررنگ کردن نقش ابلیس است، یا حداقل ساختن شریک‌جرمی برای برخی از افراد. البته واقدی در‌باره گزارش دیگر قرآنی که از زدودن پلیدی شیطانی در جبهه بدریون توسط خداوند سخن گفته چیزی نمی‌گوید. ازاین‌رو به‌نظر می‌رسد گزارش یا عدم گزارش از حضور شیطان معنا‌دار است. زمانی برای سلب مسئولیت از عده‌ای «آن هم از قریش» شیطان مقصر اصلی معرفی می‌شود و زمانی برای تنزیه اصحاب از پلیدی سخن از وسوسه شیطانی و زدودن آن از قلوب مسلمانان حاضر در بدر سخن به‌میان نمی‌آید. 7. زمان خروج از مدینه: قرآن گزارشی در‌باره خروج پیامبر(صلی الله علیه و آله) برای غزوه احد ارائه می‌کند. در گزارش قرآنی سه نکته به‌چشم می‌خورد: 1. خروج در بامداد 2. خروج از نزد خانواده 3. خروج به‌منظور سازماندهی سپاه (12) از آنجا که در هیچ منبعی ذکر نشده است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) در این غزوه خانواده خود را به‌همراه برده است، به‌ناچار محل استقرار اهل، مدینه بوده و خروج از مدینه مدنظر گزارش قرآنی است. به‌عبارتی قرآن می‌فرماید: پیامبر(صلی الله علیه و آله) بامدادان از مدینه و از نزد اهلش به‌منظور ساماندهی سپاه خارج شد. اما با مراجعه به منابع مشاهده می‌شود آنان زمان خروج از مدینه را عصر جمعه ذکر کرده‌اند. (13) برخی از معاصرین ضمن اشاره به تعارض مذکور بین منابع با قرآن گفته‌اند: آنچه مشکل را حل می‌کند این است که منظور از «غدوت» در اینجا بامداد نیست، بلکه مطلق خروج است. (14) بدیهی است در صورت پذیرش این دیدگاه تعارضی وجود نخواهد داشت. (15) نکته قابل ذکر این است که اثبات تعارض در این روایت فایده عملی به همراه ندارد، جز اینکه بر حجم پرونده اختلاف‌های منابع با قرآن بیفزاید. 8 . فرار مسلمانان در احد: در جنگ احد تعدادی از مسلمانان در اثنای جنگ فرار را بر قرار ترجیح دادند و به دوردست‌ها فرار کردند. (16) قرآن تصریح دارد که اولاً علت فرار، سستی، تنازع و نافرمانی در‌پی مشاهده امور رغبت‌افزا (غنائم) (17) بود و ثانیاً، به‌هنگام فرار مسلمانان به بالای کوه، پیامبر(صلی الله علیه و آله) در صحنه بود و آنان را فرامی‌خواند، ولی فراریان به او توجهی نداشتند. (18) اما منابع، گزارش فرار را به‌گونه‌ای دیگر مطرح کرده‌اند. واقدی به استناد گزارشی، فرار مسلمانان به بالای کوه را ناشی از فریاد شیطان به اینکه محمد کشته شد، می‌داند. (19) وی در ذیل آیه: «وَمَا مُحَمَّدٌ إ‌ِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أ‌َفَإ‌ِنْ مَاتَ أ‌َوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىٰ أ‌َعْقَابکُمْ وَمَنْ یَنْقَلِبْ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ فَلَنْ یَضُرَّ اللَّهَ شَیْئًا وَسَیَجْز‌ِی اللَّهُ الشَّاکِر‌ِینَ» (20) می‌گوید: چون روز احد، ابلیس به‌صورت جعال بن سراقه ثعلبی درآمد و بانگ برداشت که «محمد کشته شد!» مردم از هر‌ سوی گریختند، به‌طوری که عمر می‌گفت: من همچون ماده بز کوهی، سر به کوه گذاشتم، تا آنکه به رسول خدا رسیدم و این آیه بر آن حضرت نازل شد. (21) اما طبری هزیمت را در‌پی شنیدن فریاد «محمد(صلی الله علیه و آله) کشته شد» ازسوی زبیر می‌داند. (22) طبق این گزارش‌ها اولاً، عذر موجه و دلیل فراریان، فریاد شیطان یا زبیر بوده است و ثانیاً، پیامبر(صلی الله علیه و آله) خود زودتر از دیگر فراریان بالای کوه رفته است، به‌گونه‌ای که خلیفه دوم که با چالاکی به بالای کوه رفته، ناگهان مشاهده کرده پیامبر(صلی الله علیه و آله) زودتر از او به بالا رسیده است! قاعدتاً اگر دلیل فرار، فریاد ابلیس به کشته شدن پیامبر(صلی الله علیه و آله) باشد و حتی پیامبر(صلی الله علیه و آله) خود از اولین فراریان باشد، بر اصحاب او نقصی وارد نخواهد بود. اما ملاحظه می‌شود که قرآن انگیزه فرار را دنیا‌طلبی بیان کرده، و نیز سخن از صدا‌زدن پیامبر(صلی الله علیه و آله) در پس آنان دارد، یعنی آنان بودند که پیامبر(صلی الله علیه و آله) را در صحنه جا گذاشته و به فریاد فراخوان پیامبر(صلی الله علیه و آله) اعتنایی نکردند. درنتیجه گزارش‌های این دو منبع با دو آیه قرآنی در تعارض است. البته واقدی در ذیل بحث از آیه 153 همان دیدگاه قرآنی را بیان می‌کند (23) و در گزارشی دیگر از دعوت پیامبر(صلی الله علیه و آله) به بازگشت دو فراری با عبارت فلان و فلان یاد می‌کند که پاسخی از آنها نمی‌شنود، (24) و یا در گزارشی از ماندن عده کمی از اصحاب نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله) و فرار سایرین (25) یاد می‌کند. گزارش‌های اخیر حاکی از این است که پیامبر(صلی الله علیه و آله) به‌هنگام فرارِ عده‌ای، در صحنه بوده و فراریان را صدا می‌زده، موارد اخیر می‌تواند از‌جمله موارد تعارض گزارش‌های واقدی با هم باشد! 9. رؤیت شیطان: قرآن در غزوه احد هیچ گزارشی از حضور شیطان در جبهه مومنان یا مشرکان ارائه نمی‌کند، اما واقدی (26) در جایی فرار مسلمانان را به فریاد شیطان نسبت می‌دهد و ابن‌هشام شدت یافتن در‌گیری را به فریاد شیطان که گفت محمد کشته شد، نسبت می‌دهد. (27) پیش‌تر نیز گفته شد این نوع از اختلاف‌ها، از باب تعارض نیست؛ امّا لازمه چنین گزارشی، ادعای آن ازسوی کسی است که توانایی مشاهده و شناسایی شیطان را دارد، والا گزارش، صرف یک ادعاست. تاکید بر این نکته ضروری است که تشکیک در مشاهده شیطان اثبات ادعای عدم‌حضور او نیست، بلکه سخن در این است که چنین گزارش‌هایی با نفی مسئولیت اشخاص توأم گردیده است که اعمال ناپسند را به موجودی نادیدنی توسط عموم مردم نسبت دهند، خواه شیطان باشد خواه جن! (28) 10. عملکرد دو قبیله (بنوسلمه و بنوحارثه) (29) از مسلمانان: از قرآن چنین فهمیده می‌شود که دو گروه از مسلمانان پیش از غزوه احد تصمیم داشتند که جبهه مومنان را ترک گویند. (30) آیا آنان تصمیم خود را عملی کردند یا خیر؟ از آیه چنین بر‌می‌آید که آنها فقط تصمیم به بازگشت داشتند و بازگشت خود را عملیاتی نکردند و اگر باز‌گشته بودند، نیازی نبود قرآن از فعل «همّ» استفاده کند. ازاین‌رو برخی از مفسران همین نظریه را با استدلالی دیگر مطرح کرده‌اند. (31) ولی از گزارش ابن‌هشام چنین برمی‌آید که اینان تصمیم خود را عملی کرده و حداقل از همراهی بازایستادند، ولی باعنایت الهی مجدداً به پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیوستند و بازگشتند. البته وی متذکر می‌شود دلیل سستی آنان به‌علت شک در دین نبود و خداوند با رحمت خود، سستی را از ایشان دور کرد، تا اینکه به نبی پیوستند. (32) امّا در گزارش قرآنی فقط سخن از تصمیم به سستی است، نه بیشتر. (33) نتیجه‌گیری نتایج ذیل حاصل بررسی‌های انجام شده است: جدول ذیل نشان‌دهنده توزیع تعارض‌های بررسی شده در منابع است:   شماره 1 2 3 4 5 6 7 8 9 10 واقدی ـ * * ** * عدم‌تعارض عدم‌تعارض * عدم‌تعارض ـ ابن‌هشام * * ـ ** ـ عدم‌تعارض عدم‌تعارض ـ عدم‌تعارض * طبری * * ـ ** * عدم‌تعارض عدم‌تعارض * ـ ـ   در گزارش دو غزوه بدر و احد مشاهده می‌شود به‌ترتیب در المغازی شش مورد، ابن‌هشام و طبری هریک به‌ترتیب پنج و شش مورد گزارش معارض با قرآن داشته‌اند. برخی از گزارش‌های منابع تاریخی درباره غزوات بدر و احد، با ظاهر آیات قرآنی یا با اصل وجود گزارش تعارض دارد و جز در یک مورد قابل جمع نیست. برخی از گزارش‌ها در منابع و قرآن با یکدیگر اختلاف دارند، امّا قابل جمع‌اند؛ هر‌چند در ادعای حسی بودن گزارش منابع، تردید جدی وجود دارد. هر‌چند این تعارض‌ها موردی است، ولی حکایت از این دارد که مورخان گزارش‌های خود را بر قرآن عرضه نمی‌کردند تا صحت‌وسقم آنها را ارزیابی کنند. به‌عبارتی نگاه آنان به قرآن، نگاه به منبعی هم‌عرض منابع دیگر بوده است. علاوه بر این، دقت در گزارش‌های معارض نشان می‌دهد موضوع اغلب موارد آن، تطهیر صحابه از یک نقص یا افزودن منقبتی به آنهاست و در موردی شاید وارد کردن نقصی به قبیله رقیب ـ تعارض ده ـ مدّ نظر است که موجب شده این‌گونه روایات از‌سوی عده‌ای جعل گردد. به‌نظر می‌رسد یکی از وظائف امروزین پژوهشگران در راستی‌آزمایی روایات تاریخی، عرضه آنها بر قرآن است. عرضه روایات تاریخی بر قرآن می‌تواند یکی از روش‌های مؤثر در باز‌شناسی روایات تاریخی عصر پیامبر(صلی الله علیه و آله) و پیش از وی (تاریخ انبیای گذشته) باشد، روشی که امامان شیعه سعی داشتند به پیروان خود بیاموزند. این روش نیازمند بازکاوی و تبیین و تحلیل اصول خاص خود می‌باشد و امید است از‌سوی تاریخ‌پژوهان مورد توجه جدی قرار گیرد.   پی نوشت: [1]. مَا کَانَ لِنَبیٍّ أ‌َنْ یَکُونَ لَهُ أ‌َسْرَىٰ حَتَّىٰ یُثْخِنَ فِی الْأ‌َرْض‌ِ تُر‌ِیدُونَ عَرَضَ الدُّنْیَا وَاللَّهُ یُر‌ِیدُ الْآخِرَةَ وَاللَّهُ عَز‌ِیزٌ حَکِیمٌ. (انفال (8): 67) 2. ظاهر آیه انتقاد از گرفتن اسیر در میدان جنگ است، امّا برخی از مفسران موضوع آیه را انتقاد از نیّت سودجویانه بعضی از مسلمانان می‌دانند که در میدان جنگ به‌جای اینکه دشمن را بکشند به نیّت گرفتن فدیه از آنها، آنها را اسیر کردند. این نیّت، یک نیّت مادی و دنیایی بود که مورد پسند خدا نیست. (ر.ک: جعفری، تفسیر کوثر، ج 4، ص 368) 3. گرفتن اسیر در مراحل اولیه رویارویی با دشمن، ازاین‌رو روا نیست که احتمال دارد دشمن با سازماندهی مجدد به مومنان حمله کند که چنین نیز شد و مسلمانان هزینه مادی و نیروی انسانی زیادی را در اُحد از دست دادند، در‌صورتی‌که اگر دشمنان در میدان نبرد کشته می‌شدند همین امر، خود عاملی بازدارنده محسوب شده و دشمن را علاوه‌بر محروم کردن از نیروی انسانی، با کاهش روحیه در نبرد آینده مواجه می‌ساخت و ترس از کشته شدن آنان را از رویارویی برحذر می‌داشت. 4. واقدی، المغازی، ج 1، ص 108. 5. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 2، ص 476. 6. البته از شیطان به‌گونه‌ای دیگر یاد شده است ولی نه از حضور او بلکه از پلیدی او که در جبهه مومنان بوده و خداوند آن را زدود. ر.ک: إ‌ِذْ یُغَشِّیکُمُ النُّعَاسَ أ‌َمَنَةً مِنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لِیُطَهِّرَکُمْ بهِ وَیُذْهِبَ عَنْکُمْ ر‌ِجْزَ الشَّیْطَان‌ِ وَلِیَرْبطَ عَلَىٰ قُلُوبکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الْأ‌َقْدَامَ. (انفال (8): 11) به این نوع از حضور شیطانی واقدی اشاره‌ای ندارد. شاید چون از وجود پلیدی شیطانی در میان بدریون سخن می‌داند. 7. وَإ‌ِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطَانُ أ‌َعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَکُمُ الْیَوْمَ مِنَ النَّاس‌ِ وَإ‌ِنِّی جَارٌ لَکُمْ فَلَمَّا تَرَاءَتِ الْفِئَتَان‌ِ نَکَصَ عَلَىٰ عَقِبَیْهِ وَقَالَ إ‌ِنِّی بَر‌ِیءٌ مِنْکُمْ إ‌ِنِّی أ‌َرَىٰ مَا لَا تَرَوْنَ إ‌ِنِّی أ‌َخَافُ اللَّهَ وَاللَّهُ شَدِیدُ الْعِقَابِ. (انفال (8): 48) 8. واقدی، المغازی، ج 1، ص 31. 9. همان، ص 38؛ ابن‌هشام، سیرة النبویة، ج 2، ص 255، طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 2، ص 431. 10. واقدی، المغازی ج 1، ص 71؛ ابن‌هشام، السیریة النبویة، ج 2، ص 304، همین مورد با همین مضامین در قرآن آمده است. 11. واقدی، المغازی، ج 1، ص 31. 12. وَإ‌ِذْ غَدَوْتَ مِنْ أ‌َهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَال‌ِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ. (آل‌عمران (3): 121) غُدوَه مابین‌الطلوعین، طلوع فجر و شمس را گویند. (ر.ک: ابن‌منظور، لسان‌العرب، ج 15، ص 116؛ مغنیه، تفسیر کاشف، ج 2، ص 149) 13. واقدی، المغازی، ج 1، ص 214؛ ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج 3، ص 28. اگر گفته شود طبق گزارش واقدی پیامبر| صبحگاهان از ادلج به‌سوی احد رفت (ر.ک: ج 1، ص 217) و مقصود از صبح همین است، مناسبتی با آیه ندارد که می‌فرماید: «وَإ‌ِذْ غَدَوْتَ مِنْ أ‌َهْلِکَ تُبَوِّئُ الْمُؤْمِنِینَ مَقَاعِدَ لِلْقِتَال‌ِ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ». (آل‌عمران (3): 121) و از بیرون شدن صبحگاهی از نزد اهل سخن می‌گوید و نه از محل دیگر. همین‌طور اگر به دیدگاه دیگر واقدی توجه شود که مقصود آیه را خروج صبحگاهی پیامبر| در احد برای سازماندهی سپاه مطرح می‌کند همین اشکال مطرح می‌گردد. مگر کسی بگوید پیامبر| خانواده‌اش را با خود به احد برده بود. 14. جعفریان، سیره رسول خدا|، ص 525؛ ابن‌منظور یکی از معانی غُدوه را نقیض رواح ذکر می‌کند که می‌تواند مؤیدی بر این نظریه باشد. (ر.ک: ابن‌منظور، لسان‌ العرب، ج 15، ص 117) 15. فقط این سؤال مطرح می‌شود، دست کشیدن از معنای مشهور لغوی به‌سبب گزارش مورخان تا چه حدی صحیح است؟ 16. ابو‌جعفر گوید: «و مسلمانان هزیمت شدند و بعضی‌شان تا «متقی» برفتند، عثمان بن عفان و عقبة بن عثمان و سعد بن عثمان که دو تن از انصار بودند فراری شدند و به جلعب رسیدند که کوهی در حدود مدینه است و سه روز آنجا بودند ...» گویند: پیمبر خدای به آنها گفت: «بسیار دور رفتید». (طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 2، ص 522) 17. ... حَتَّىٰ إ‌ِذَا فَشِلْتُمْ وَتَنَازَعْتُمْ فِی الْأ‌َمْر‌ِ وَعَصَیْتُمْ مِنْ بَعْدِ مَا أ‌َرَاکُمْ مَا تُحِبُّونَ مِنْکُمْ مَنْ یُر‌ِیدُ الدُّنْیَا وَمِنْکُمْ مَنْ یُر‌ِیدُ الْآخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنْهُمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْکُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْل‌ٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ. (آل‌عمران (3): 152) 18. إ‌ِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَىٰ أ‌َحَدٍ وَالرَّسُولُ یَدْعُوکُمْ فِی أ‌ُخْرَاکُمْ فَأ‌َثَابَکُمْ غَمًّا بغَمٍّ لِکَیْلَا تَحْزَنُوا عَلَىٰ مَا فَاتَکُمْ وَلَا مَا أ‌َصَابَکُمْ وَاللَّهُ خَبیرٌ بمَا تَعْمَلُونَ. (آل‌عمران (3): 153) 19. واقدی، المغازی، ج 1، ص 235 و 277. 20. آل‌عمران (3): 144. 21. واقدی، المغازی، ج 1، ص 321؛ آیا واقدی با این عبارت مدعی است پیامبر پیش از خلیفه دوم گریخته بود؟! 22. طبری، تاریخ الامم والملوک، ج 2، ص 513. 23. واقدی، المغازی، ج 1، ص 323. 24. همان،‌ ص 237، واقدی از چه کسانی حفاظت می‌کند؟! آیا این نمونه‌ای از تاریخ‌نگاری شفاف است؟ البته باید از واقدی ممنون بود، شاید وی در زمانه‌ای می‌زیسته که امکان تصریح به نام افرادی خاص برایش ممکن نبوده؛ او می‌توانست هیچ خبری را دراین‌باره بازگو نکند، ولی با نقل همین مقدار از خبر، آیندگان را برای جستجوی بیشتر کنجکاو کرده است؛ لذا باید ممنون وی باشیم. در مورد دیگری نیز وی از عبارت فلان و فلان استفاده می‌کند. آنجا که از قول پیامبر| نقل می‌کند: حضرت فرمود مقام نسیبه دختر کعب از فلان و فلان بهتر است (ر.ک: واقدی، المغازی، ج 1، ص 269)؛ و مشابه آن (همان، ص 273)؛ و نیز در ذکر فراریان از قول ابن ام‌مکتوم ممن ولی ّفلان؛ (همان، ص 277)؛ در برخی نسخ به‌جای فلان از خلیفه دوم و سوم نام برده شده است. (ر.ک: همان، ص 200، پاورقی یک و در روایتی دیگر در زمره فراریان. (همان، ج 1، ص 295)؛ در روایتی دیگر واقدی از قول عبدالرحمن بن عوف خطاب به عثمان نقل می‌کند که او را به فرار از احد متهم می‌کند و عثمان ضمن قبول اتهام، خود را جزء عفو‌شدگان می‌شمارد. (ر.ک: همان، ص 278) در روایتی عمر را جزء کسانی می‌‌شمارد که با گروهی بازگشته، تصور می‌کردند پیامبر| کشته شده است. (ر.ک: همان، ص 280) در روایت دیگر او جزء کسانی که نزد پیامبر| در کوه بازگشته‌اند توصیف شده است. معلوم است همه اخبار نمی‌تواند درست باشد. (ر.ک: همان، ص 295) 25. واقدی، المغازی، ج 1، ص 238. 26. همان، ص 235 و 277. 27. ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج 3، ص 41. 28. مانند نسبت کشته شدن سعد بن عباده به جنیان. (ر.ک: البلاذری، کتاب جمل من انساب الأشراف، ج 1، ص 589) 29. بنو حارثه از اوس بود و بنی‌سلمه از خزرج‌اند. (ر.ک: دینوری، المعارف، ص 109) 30. إ‌ِذْ هَمَّتْ طَائِفَتَان‌ِ مِنْکُمْ أ‌َنْ تَفْشَلَا وَاللَّهُ وَلِیُّهُمَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّل‌ِ الْمُؤْمِنُونَ. (آل‌عمران (3): 122) 31. از ذیل آیه استفاده می‌شود آن دو طایفه به‌زودی از تصمیم خود بازگشتند، و به همکاری با مسلمانان ادامه دادند، لذا قرآن می‌گوید: «وَ اللَّهُ وَلِیُّهُما وَ عَلَی اللَّهِ فَلْیَتَوَکل‌ِ الْمُؤْمِنُونَ؛ خداوند یاور و پشتیبان این دو طایفه بود و افراد باایمان باید بر خدا تکیه کنند». (ر.ک: مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 3، ص 69)؛ هرچند از کلمه همّت نیز می‌توان پی‌برد که سستی در مرحله تصمیم باقی مانده و به ظهور نرسیده است. 32. و ذلک أنه إنما کان ذلک منهما عن ضعف و وهن أصابهما غیر شک فی دینهما، فتولى دفع ذلک عنهما برحمته و عائدته، حتى سلمتا من وهونهما و ضعفهما، و لحقتا بنبیّهما صلى الله علیه و سلم. (ابن‌هشام، السیرة النبویة، ج 3، ص 70) 33. شاید کسی زیادتی گزارش ابن‌هشام را در این مورد به رقابت‌های قبیله‌ای بازگرداند، اینکه آنان چون از انصار بودند برای تخریب بیشتر اضافه شده است که علاوه‌بر قصد، تصمیم خود را عملی کردند ... ولی نمی‌توان با قاطعیت، این احتمال را مطرح کرد، مگر اینکه موارد دیگری نیز برای این نوع گرایش از ابن‌هشام گزارش شده باشد.   محمدحسین دانش‌کیا: دانشجوی دکتری تاریخ و تمدن اسلامی دانشگاه معارف اسلامی. صادق آئینه‌وند: استاد دانشگاه تربیت مدرس. فاطمه جان‌احمدی: دانشیار دانشگاه الزهرا. محمدرضا جباری: دانشیار مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(رحمه الله علیه). فصلنامه علمی ـ پژوهشی تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی 9 انتهای متن/

93/12/16 - 02:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن