واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: زمان؛ جامانده قافله حسين (ع)
حقيقت در طول تاريخ هميشه دشمنان فراواني داشته است. «حقيقت عاشورا» نيز از اين قاعده مستثني نيست.
نویسنده : محمدحسن صادقپور
قيام عاشورا و نهضت حسيني عبرتهايي براي تاريخ به جاي گذاشته است كه پندآموزي از آنها منافع بسياري را به خطر مياندازد. منافع گروههايي را كه از تخدير جامعه با نام پر زرق و برق «آزادي» سود ميبرند و رهاسازي آدمي را در لجه ظلمت دستمايه استعمار بشري قرار ميدهند. عاشورا اما مخالف استثمار بشريت با نام «آزادي» است. انديشه عاشورايي نميپذيرد جامعه را به حال خود رها سازد تا در ميدان تعدي و ظلم سرمايهداران دست و پا بزند. انديشه عاشورايي رهاسازي جامعه را دشمن انسانيت و تعالي ميداند؛ ضد «لسه فر» است و تفسير ليبرال از آزادي را معادل «يلهگي» ميانگارد. فريادي كه حسين بن علي(ع) با كلام «ان لم يكن لكم دين فكونوا احرارا في دنياكم هذه» بر سر تاريخ ميكشد هنوز كابوس شبهاي استعمار است. تفكر حسيني آزادگي را غير از «لاقيدي» تفسير ميكند، اجازه نميدهد آزادگي لباس تزوير و تدليس به تن كند و آن را چون شمشيري بر سر آزادي ليبرال فرود ميآورد. حسين(ع) از قضا مقابل يكي از همين «لاقيدان» قيام كرد. يزيد بن معاويه يك ليبرال مسلك تمام عيار بود؛ ليبرالي تمام قامت در پارادايم اسلام نوبنياد. فردي شبيه پدرش و از همان سنخ كه آزادي رفتار فردي را بهانه ميكنند تا در مساجد علي(ع) را لعن بگويند. يزيد، پروژه پدرش معاويه را - كه براي نخستين بار پروژه سكولاريزه كردن جامعه اسلامي را كليد زده بود- جامه عمل پوشاند تا چنين بنمايد كه ميتوان دعوي خلافت اسلامي كرد و شيوه سرمايهداري و كاخنشيني را به عنوان مدل حكومتي برگزيد. ميتوان حاكم مسلمين بود و در عين حال شرابخوار، ميمونباز و فاجر. معاويه قرنها پيش از حدوث عصر روشنگري، جامعه اسلامي را «ليبراليزه»كرده بود. معاويه نشان داد هرچند جمع ميان «اسلام» و «ليبراليسم» ممتنع است اما ميتوان مسلمان بود و در عين حال مسلك «ليبراليته» را به عنوان ايدئولوژي برگزيد و حسين بن علي(ع) در قامت يك انقلابي تمام عيار مقابل اين تفكر كه يزيد از آن رونمايي كرده بود، ايستادگي كرد و «بذل مهجته ليستنقذ عبادك من الجهاله و حيره الضلاله.» قيام حسين(ع) نشان ميدهد براي تحول در جامعه نبايد منتظر صيرورت تاريخ نشست؛ تاريخ را بايد هاديان جامعه و عالمان قوم بسازند و به تعالي برسانند. انديشه حسيني هزار سال پيش از آن كه ولتر براي نخستين بار واژه «فلسفه تاريخ» را به قلم بياورد، بر «انديشه ترقي» غرب خط بطلان ميكشد و حركت بشريت به سوي پيشرفت و تكامل را منوط به پيروي از كشتي نجاتي ميكند كه خود چراغدار هدايت آن است. عاشورا تصويري چند ثانيهاي از تكامل عصر موعود منتظران در بستر تاريخ است. حسين وارث يك سلسله نبرد تاريخي به قدمت انبيا ميان «مادي گرايان» و «معنويت خواهان» است. همان حسيني كه وارث آدم است. حسين بن علي(ع) فرياد عدالت خواهي و تظلم بشريت است و عين «حقيقت.» و زمان نميتواند «حقيقت» را كهنه كند. از همين روست كه عاشورا يك روز نيست و «كل يوم» فريادرس بشريت است. چنين انديشهاي هيچگاه غبار كهنگي به خود نميگيرد و زمان نميشناسد. به واقع زمان، بزرگترين جامانده قافله حسين(ع) است. تنها كساني كه چنين انديشهاي منافعشان را به خطر مياندازد ميتوانند مقابل آن صفآرايي كنند. تنها اذهان بيمار و قلوب مريض و چشمان نابينا هستند كه ممكن است اقبال و اشتياق به انديشه حسيني در جامعه را ناديده بگيرد و چشمه هميشه جوشان انديشه حسيني را - به دروغ- پوسيده و تاريخ مصرف گذشته جلوه دهد يا قيام امام عادل و عقل مجسم را معارض عقلانيت تصور كند. صد البته كه عقل عاشورايي چيزي فراتر از «راسيوناليسم» خودمختار بشري است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 42]