تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):از خوشبختى انسان درخواست خير از خداوند و خشنودى به خواست اوست و از بدبختى انسان...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830705585




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

نظریه بشیریه و سریع‌القلم قید استقلال را می‌زند


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مظفر نامدار:
نظریه بشیریه و سریع‌القلم قید استقلال را می‌زند

مظفر نامدار


شناسهٔ خبر: 2493744 جمعه ۲۴ بهمن ۱۳۹۳ - ۰۹:۰۶
دین و اندیشه > اندیشمندان

حسین بشیریه در کتاب خود به صراحت می‌گوید توسعه با دین‌گرایی، عقیده‌گرایی، کیش‌گرایی و عدالت‌خواهی اصلاً سازگاری ندارد کما اینکه بعدها نیز محمود سریع‌القلم می‌گوید توسعه با استقلال سازگاری ندارد. به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر مظفر نامدار در پنجمین شماره از ماهنامه عصر اندیشه طی یادداشتی درباره توسعه سیاسی به نقد تلقی جریان روشنفکری از این مفهوم می پردازد. عنوان این یادداشت «توسعه سیاسی؛ مولفه های انتزاعی، شاخص های محال» است و متن کامل آن به این شرح است:درباره «توسعه سیاسی» هیچ جریان، ایدئولوژی و گروهی از قبل تعریفی از این مفهوم به‌ عنوان یک برداشت علمی مورد پسند یا مورد توافق میان همه گروه‌ها، جریان‌ها، ایدئولوژی‌ها و فلسفه‌ها ارائه نداده است. بنابراین خود این واژه، یک مفهوم مبهم است. به همین دلیل اگر سخن از واژه توسعه و به‌تبع آن از واژه توسعه سیاسی به میان می‌آید، در حقیقت از الگوها و نمونه‌هایی سخن گفته می‌شود که در فرهنگ‌ها و بسترهای اجتماعی خاصی که عموماً اروپایی و آمریکایی هستند، به یک دست‌آوردهایی رسیده‌اند که بعدها این دستاوردها «توسعه» نامیده شده است. یعنی این تفسیری است که از یک فرآیند شده نه اینکه تابعی از یک قاعده یا یک‌سری مفاهیم از پیش تعریف شده بوده باشد. عده‌ای گفتند که می‌توانیم این برآیند را در نقاط دیگر دنیا نیز اجرا کنیم و همان نتایج  اروپا و آمریکا را به دست آوریم. این ادعا شبیه همان سخن معروف «ولتر» است که می‌گفت: «همانطور که می‌توان درخت نارگیل را از کشوری به کشور دیگر انتقال داد و به‌خوبی به عمل آورد، نهادهای موفق یک کشور نیز می‌تواند به کشور دیگر منتقل شود و از آن‌ها همان نتایجی را گرفت که در کشور دیگر گرفته شده است.» این ساده‌لوحانه‌ترین تعریفی است که می‌توان از مفهوم توسعه ارائه داد. عجیب اینجاست که همه جریان‌هایی که در ایران معاصر خودشان را روشنفکر یا منورالفکر معرفی می‌کردند، همین فهم را از این واژه دارند. یعنی تعبیری شبه‌ولتری از مفهوم توسعه و حوزه توسعه سیاسی دارند. هیچ کدام از جریان‌هایی که در ایران وجود دارند، تعبیر یکسان و مشخص تاریخی از این مفهوم ارائه نداده‌اند. به عنوان مثال در دوران مشروطه تعریف مفهوم تجدد و ترقی که بعدها در دوران پهلوی و مخصوصاً در اواخر پهلوی به واژه توسعه و پیشرفت تبدیل شد، شبیه تعاریفی است که در انقلاب فرانسه مطرح بود. در فرانسه تجدد مبتنی بر این بود که اگر قرار است اتفاقی بیفتد که این اتفاق منجر به دگرگونی شود، چه در حوزه سیاست و چه در حوزه اجتماع و اقتصاد، باید یک «دولت مدرن» مطلقه وجود داشته باشد و همه تلاش‌ها متمرکز بر این بود که این دولت را تاسیس کنند. یعنی قدرت را در ساختاری به نام ساختار دولت متمرکز کنند. در آن دوران گفته ‌شد که این اولین قدم در راه توسعه است. اکنون این تعریف کاملاً برعکس شده، زیرا در حقیقت افرادی که در ایران و در کشورهای دیگر در حوزه توسعه سیاسی کار می‌کنند و در رأس آن‌ها «گابریل آلموند» قرار دارد، اعتقاد دارند که اولین شرط و اولین ابزار برای توسعه «تمرکززدایی از قدرت» است. این برداشت با تعریف ۶۰ یا ۷۰ سال پیش تفاوت زیادی دارد. در حقیقت، روشنفکران ما همواره ما را به واژه‌ای حواله می‌دهند که هیچ تعریف دقیقی از آن وجود ندارد و تعاریف متفاوت موجود در مورد آن نیز توسط دیگران ارائه شده است و نمی‌توان فهمید که چه زمانی توسعه‌یافته می‌شویم و چه کار باید کرد تا توسعه‌یافته شویم یا به چه چیز‌هایی باید رسید تا توسعه‌یافته محسوب شویم؟ این اولین مشکل بزرگی است که داعیه‌داران توسعه، ما را با آن درگیر می‌کنند. در مقابل این طیف، جریان‌هایی در ایران وجود داشتند که معتقد بودند واژه توسعه برآیند بازخوانی و اجرای منابع فرهنگی و بومی خود غربی‌هاست. به این معنا که کشورهای غربی در بستر خود به دستاوردهایی رسیده‌اند و از ابتدا کسی ادعا نمی‌کرد که این کارها را می‌کنیم تا به توسعه برسیم. در حقیقت یک‌سری اتفاقات بود که بازخوانی منابع فرهنگی بومی یک کشور، هر کسی را به سمت آن‌ها می‌برد. وقتی در نتیجه این اتفاقات به دست‌آوردهایی رسیدند که ناشی از این بازخوانی بود، اظهار کردند که به یک کشور توسعه‌یافته تبدیل شده‌اند. آنچه اکنون در ایران و میان روشنفکران رایج است، کاملاً برخلاف آن چیزی است که در اروپا اتفاق افتاد. کشورهای اروپایی با بازخوانی ذخایر فرهنگی و بومی خود به این دست‌آوردها رسیدند، اما روشنفکران ما می‌گویند که باید ذخایر بومی خود را کاملاً نادیده بگیریم و آن‌ها را دور بریزیم. روشنفکران ایران معتقدند اگر همان راهی را طی کنیم که غربی‌ها رفتند، به همان دست‌آوردها خواهیم رسید. این تضاد بسیار بزرگی است که تقریباً از دوره قاجار و اوایل مشروطه در ایران پیدا شد و منجر به پیدایش جریان جدیدی در مقابل دو مرجع قدرت در ایران که از قدیم تعیین کننده بودند شد. دو مرجع تولید کننده قدرت یکی «ایلات» بود و دیگری «مذهب» که به‌طور خاص در سه حوزه تولید قدرت می‌کردند: قدرت سیاسی، نظریه‌ها و سرمایه‌ اجتماعی یا ثروت ملی. (نه صرفاً به تعبیر اقتصادی، بلکه سرمایه فرهنگی و دینی و اجتماعی نیز ثروت به‌شمار می‌رود.)
حسین بشیریه
دیکتاتوری قانونی؛ دستاورد روشنفکران مشروطهمشروطه این ساختار را در ایران به هم زد. اولاً اینکه سلطنت هرگز در ایران مادام العمر نبود. هر ایلی توانایی برخورداری از قدرت را داشت و وقتی این توانایی را از دست می‌داد، از صحنه کنار می‌رفت. هیچ‌کس انتظار نداشت که این قدرت مادام العمر در اختیار یک ایل باقی بماند، اما مشروطه عملاً این معادله را به هم ریخت. در این دوران جریان‌های مدرن از اروپا آمدند و سلطنت را مادام العمر در یک خانواده تثبیت کردند، در حالی‌که چنین وضعیتی اصلاً در تاریخ ایران سابقه نداشت. دومین اتفاق عجیب در دوران مشروطه این بود که سلطنت را قانونی کردند، در حالی‌که پیش از آن هرگز سلطنت در ایران قانونی نبود. سلطنت فقط با سیاست غلبه زور و شمشیر در قدرت باقی می‌ماند. تقریباً معادلات سیاسی تا قبل از دوران جدید نه فقط در ایران، بلکه در تمام کشورهای دنیا به این شکل بوده است، اما مشروطه ناگهان این سیاست زورمدار را به یک سیاست قانونی تبدیل کرد که در قانون اساسی مشروطه به رسمیت شناخته شده بود. اتفاق سوم این بود که تا آن زمان، فراز و فرود قدرت و فرهنگ‌هایی که در حاشیه قدرت تولید می‌شد درون فرهنگی بودند.به این معنی که هیچ کس تا دوره قاجاریه ادعا نکرد که دست خارجی در فراز و فرود حکومت ها دخیل بود، اما از دوره مشروطه حتی این قاعده نیز دگرگون شد. این‌ تغییرات و اقدامات ساختارشکنانه را همان نسلی ایجاد کرد که امروزه مفاهیم توسعه، پیشرفت و تجدد را مطرح می‌کند. آن‌ها هرچیزی را که با ذهن ناقص خود در غرب دیدند، برای جامعه ایران تجویز کردند. با این حال دیده می‌شود که ایران همیشه حدود ۲۰ سال از غرب که آبشخور این مفاهیم است عقب‌تر است. همواره تلاش می‌شود که ایران به آن نقطه برسد، اما وقتی به آن نقطه می‌رسیم می‌گویند که نه، دیگر وضعیت عوض شده است و مانند قبل نیست. در موج اول گفته می‌شد اگر کشوری آموزش، بهداشت، آب و برق و توسعه روستایی و چند شاخص مادی دیگر را داشته باشد، جزو کشورهای توسعه‌یافته به‌شمار می‌رود. بسیاری از کشورها تلاش کردند و به این‌ها رسیدند، اما به محض اینکه به شاخص‌های مذکور دست یافتند، گفته شد که شاخص‌ها دیگر عوض شده است و شاخص توسعه انسانی، تولید سرانه ملی یا درآمد سرانه مبناست. دوباره کشورها تلاش کردند و به این‌ها رسیدند، اما دوباره گفته شد که دیگر مبانی عوض شده است و اکنون مثلاً شاخص دسترسی به فضاهای مجازی یا دالان‌های اطلاعاتی مبنای توسعه‌یافتگی محسوب می‌شود. بر اساس تعبیر روشنفکران و فهم آن‌ها از توسعه، ما همیشه عقب مانده خواهیم بود.روشنفکران می‌دانند که نمی‌توانند مفهوم «توسعه سیاسی» را تبیین کنند، اما به قول «حسین بشیریه»، اگر نمی‌توانند مفهوم توسعه سیاسی را تعریف کنند، حداقل می‌توانند برای توسعه سیاسی هدف مشخص کنند. یکی از این روشنفکران بر اساس مبانی تعریف شده توسط یک دانشمند آلمانی در مورد توسعه سیاسی گفته است: «هدف توسعه سیاسی مشارکت و رقابت گروه‌های اجتماعی در زندگی سیاسی است.» در اینجا از دو اصطلاح استفاده شده است: «مشارکت» و «رقابت». این دو به ظاهر با یکدیگر در تقابل هستند. در این تعریف «گروه‌های اجتماعی» مطرح هستند و «مردم» به‌عنوان یک واحد مستقل اصلاً معنا ندارند و باید حتماً در قالب گروه‌های اجتماعی قرار بگیرند. این‌ها تعاریفی است که در غرب از توسعه سیاسی ارائه می‌شود. سپس می‌گویند برای اینکه به این شاخص‌ها دست پیدا کنیم، باید لوازمی بلافصل را بدست آوریم تا آن‌ها را «لوازم بلافصل توسعه سیاسی» بنامیم. اولین بحثی که در این حوزه مطرح می‌شود مساله سازمان‌یابی گروه‌ها و نیروهای اجتماعی است. یعنی تمام مردم در یک جامعه باید بدون استثنا در کندوهای حزبی یا گروه‌های مدنی سازماندهی شوند و هرکس خارج از این کندو باشد، قاعدتاً از دایره توسعه خارج است. دومین مساله، آزادی گروه‌های سازماندهی شده در مشارکت و رقابت است. سوم، وجود مکانیزم‌های حل منازعه نهادمند در درون ساختار سیاسی است. مساله چهارم خشونت‌زدایی از زندگی سیاسی است. البته به تعبیر همین افراد، این خشونت‌زدایی پارادوکسیکال است، زیرا بر اساس این اصل کشوری را که خشونت در آن زیاد باشد، نمی‌توان از نظر سیاسی توسعه‌یافته دانست، اما اکنون ملاحظه می‌شود که بیشترین خشونت در آمریکا و کشورهای اروپایی وجود دارد که خود را توسعه‌یافته‌ترین کشورها می‌دانند.  حسین بشریه: مولفه‌های انتزاعی و شاخص‌های محالبرای نمونه، شاخص‌هایی که دکتر «حسین بشیریه» در کتاب «مبانی توسعه سیاسی در ایران» مطرح کرده است و در حقیقت الگوی اصلی روشنفکران عصر جمهوری اسلامی به‌شمار می‌رود و روشنفکران این قالب‌ها را به‌عنوان قالب‌های اصلی توسعه سیاسی در ایران می‌دانند، در خود غرب نیز وجود ندارد و رعایت نمی‌شود. شاخص‌هایی مانند سازمان‌یابی، آزادی در مشارکت و رقابت، وجود مکانیزم قانونی در درون ساختار، خشونت‌زدایی از زندگی سیاسی و مهمتر از همه کیش‌زدایی از سیاست. کسی ادعای زدودن ایدئولوژی از سیاست را ندارد، زیرا در غرب هم سیاست محال است از ایدئولوژی جدا باشد. خود این شاخص‌ها برخاسته از یک ایدئولوژی خاص است که در حوزه دگرگونی و تحول جریان دارد. مراد از کیش‌زدایی در میان روشنفکران ایرانی این است که دین از سیاست و جامعه بیرون رانده شود. آخرین شاخص مدنظر روشنفکران، مشروعیت چارچوب‌های نهادی و قانونی برای رقابت و سازش سیاسی است. در حال حاضر این شش شاخص را به عنوان مولفه‌های توسعه سیاسی مطرح می‌کنند. سوال اینجاست چه کسی این شاخص‌ها را مشخص کرده است؟ کدام عقل جمعی و به چه دلیل به این نتیجه رسیده است که شاخص‌های مذکور صحیح است؟ جماعت روشنفکران که تا دیروز مولفه‌های دیگری را به‌عنوان شاخص معرفی می‌کردند. آن‌ها در کشور فرهنگ‌ستیزی و دین‌ستیزی کردند تا تمام نهادهای دینی و غیردینی را حذف کنند تا قدرت در دولت متمرکز شود و این روند را توسعه نامیدند. بر این اساس هزینه زیادی شد تا به این شاخص‌ها رسیدیم، اما سپس دوباره گفتند که این توسعه نیست؛ الان دیگر مفهوم عوض شده و آن شش شاخص را مطرح کردند. برای این شاخص‌ها نیز هیچ معیاری وجود ندارد تا مشخص کند که آیا در نهایت توسعه‌یافته محسوب خواهیم شد یا خیر؟ فهم این‌ جریانات از توسعه یک برداشت من‌عندی است که تابع یک قاعده علمی که دستاورد همه بشر باشد نیست. این‌ها دستاوردهای بعضی از کشورهای غربی است. این کشورها پس از سلسله اتفاقاتی که برایشان رخ داد به پروسه‌ای رسیده‌اند، آن را ایدئولوژیک کردند و اکنون آن ایدئولوژی را به نام مفهوم توسعه به همه جای دنیا صادر می‌کنند. بنابراین هیچ‌کدام از جریان‌ها و نهادهای آن‌ها شاخص مشخصی در مورد توسعه ندارند. روشنفکری در ایران در انتها به جای اینکه این دوره‌ها را به شیوه‌های متعدد قاعده‌مند کند، آن‌ها را به حوزه سیاست برده و تقسیم‌بندی‌هایی می‌کند که این تقسیم‌بندی‌ها از درون فرهنگ ما بیرون نیامده است، بلکه از فرهنگ غربی استخراج شده است. مانند تقسیم‌بندی آن‌ها در مورد ایران پس از انقلاب. در این تقسیم‌بندی یک دوره را دوران امام و دوره بعد را دوران بعد از امام می‌نامند. سپس ادعا می‌کنند که دوران امام، دوران «رهبری کاریزماتیک» است و همانطور که «وبر» می‌گوید، رهبری کاریزماتیک سه ویژگی دارد: ایدئولوژی بر قانون غلبه دارد، عدالت بر توسعه و ایثار بر رفاه غلبه دارد. به اعتقاد آن‌ها، این سه ویژگی در دوره امام وجود داشت و اکنون ما از آن دوره عبور کرده‌ایم. جالب اینجاست که همین‌ها در آن دوره می‌گفتند مفهوم توسعه همین است که امام می‌گوید. حالا می‌گویند دوره رهبری کاریزماتیک به سر رسیده و ما باید به «رهبری عقل» برسیم که رهبری عقل سه ویژگی دارد: قانون بر ایدئولوژی غلبه کند، توسعه بر عدالت غلبه کند و و رفاه هم مقدم بر ایثار شود. یعنی آن سه مولفه‌ای که در دوران قبل وجود داشت دیگر در این دوران برای ما کاربردی ندارد.این همان روندی است که دکتر بشیریه و اکثر افرادی که در حوزه توسعه کار می‌کنند آن را «الیگارشی روحانیت» می‌دانند. تمام اتفاقاتی که بعد از رحلت امام از دهه ۱۳۷۰ برای ایران سامان‌دهی شد و در دایره تئوری خاورمیانه بزرگ می‌گنجید، بر همین گذار از دوره کاریزماتیک به دوره عقلی تمرکز داشت. شاخص‌هایی که از آقای بشیریه ذکر کردم نیز مربوط به دوره بعد از رهبری کاریزماتیک است. اگر به منابع این آقایان نگاه کنیم در دوره رهبری کاریزماتیک چیز دیگری می‌گفتند. تعریف آن‌ها از توسعه و توسعه سیاسی چیز دیگری بود. در دوره بعد از رهبری کاریزماتیک از نظر آن‌ها در ایران باید سه مولفه برای توسعه وجود داشته باشد: اول غلبه قانون بر ایدئولوژی، آن هم قانونی که خودشان تعریف می‌کنند. در حقیقت در این معنا قانون بر دین غلبه دارد. دوم اینکه توسعه باید مقدم بر عدالت باشد. همانند اتفاقی که از اوایل دولت دوم آقای هاشمی رخ داد و آنطور که از کلام دولتمردان فعلی برداشت می‌شود، در حال بازگشت به همان دوره هستیم و همان تفکر را بازخوانی می‌کنیم. مصداق اصلی این وضعیت را می‌توان در مذاکرات هسته‌ای دید که در آن قانون بر آرمان‌خواهی غلبه دارد و توسعه بر عدالت غالب است. مورد سوم هم فکر کردن به رفاه به جای از خودگذشتگی است. آن‌ها می‌گویند هر کس باید سهم خودش را بگیرد. در این سهم گرفتن هر کس خود را بیشتر مقرب بداند سهم بیشتری خواهد داشت. این سخنان بسیار خطرناک است و عجیب اینجاست که نسل جوان ما متوجه این حرف‌ها نیست. در این حرف‌ها اصلاً جایی برای نسل‌های بعدی قائل نیستند و فقط خودشان اهمیت دارند. وقتی قرار باشد که رفاه بر ایثار مقدم باشد، همه سهم‌ها به نسل‌های اول می‌رسد و نسل‌های بعدی چیزی نخواهند داشت و سهمی به آن‌ها نمی‌رسد. در میان روشنفکران درون انقلاب اسلامی این فهم از توسعه وجود دارد که در دفاع از آن ایستادگی می‌کند. از همان سه اصلی که مطرح می‌کنند مشخص است که در نظر این‌ها تمام دست‌آوردهای انقلاب اسلامی دیگر بی‌معنا است و تا زمانی‌که این دست‌آوردها وجود دارند، امکان توسعه‌ یافتگی وجود ندارد. دکتر حسین بشیریه در کتاب خود به صراحت می‌گوید «توسعه با دین‌گرایی، عقیده‌گرایی، کیش‌گرایی و عدالت‌خواهی اصلاً سازگاری ندارد.» کما اینکه بعدها نیز «محمود سریع‌القلم» نیز می‌گوید «توسعه با استقلال سازگاری ندارد.» یعنی کسی که می‌خواهد به توسعه برسد باید قید استقلال را بزند.
محمود سریع القلم
آینده قرائت جریان روشنفکری از توسعه سیاسیکوشش‌های روشنفکران ایرانی پس از انقلاب و در سال‌های اخیر برای صورتبندی مفهوم توسعه سیاسی، اتفاق جدیدی نیست؛ فقط کلیدواژه‌های آن‌ها تغییر کرده است. یک‌بار با نام ترقی می‌آیند که مقدمه آن تجدد است و اعتقاد داشتند اگر می‌خواهید مترقی باشید، راهی ندارید جز اینکه خود را متجدد کنید، یعنی دین را کنار بگذارید و فقط به این فکر کنید؛ که چگونه می‌توانید عایدات مملکت را بالا ببرید که در آن دوره بالا رفتن عایدات به معنی توسعه بود. اگر در متون دوران قاجار و نوشته‌های «میزرا ملکم‌خان» نیز نگاه کنیم، همین مطالب را خواهیم دید. بنابراین آن دوره با دوره کنونی هیچ تفاوتی ندارد و فقط کلیدواژه‌های آن تغییر کرده است. در این معنا، تعبیر رهبر انقلاب مبنی بر اینکه «روشنفکری در یک ارتجاع مطلق به سر می‌برد» تعبیر کاملاً درستی است. از زمان جنگ‌های ایران و روس تا کنون، با وجود اینکه اتفاقات بسیار زیادی در دنیا رخ داده است و خیلی از فلسفه‌ها بی‌رمق و ایدئولوژی‌ها ضعیف شده‌اند، روشنفکران هنوز همان عقاید قدیمی را دوباره تکرار می‌کنند. به نظر من تا زمانی‌که روشنفکران ما در حسرت رسیدن به آن آرمان‌های قدیمی و از کار افتاده هستند، این وضعیت ادامه دارد. تا وقتی در درون این جریان تحول ایجاد نشود، هیچ تغییری در گفتارها و اظهارات آن‌ها رخ نخواهد داد و مانند امروز دوباره خواهیم دید که سخنان بشیریه و سریع‌القلم با عقاید میرزا حسین‌ خان سپهسالار و میرزا ملکم‌خان و تقی زاده هیچ تفاوتی ندارد. حتی شیوه بحث هم شبیه به هم است و خواهد بود و فقط کلیدواژه‌ها تغییر می‌کند. در آن دوره تمدن را مساوی با «سیویلیزیشن» می‌دانستند، اکنون مساوی با «جهانی شدن» می‌دانند. این‌ها هر دو یکسان است و هیچ تفاوتی با هم ندارند. در آن دوره می‌گفتند در عصر «سیویلیزاسیون» معنی ندارد که به دین و استقلال پایبند باشیم و باید همه چیز را در اختیار غربی‌ها بگذاریم تا آن‌ها وضعیت را درست کنند و تحول ایجاد شود. در حال حاضر هم همین سخنان را می‌شنویم. این‌ها می‌گویند برای جهانی شدن پایبندی به دین و استقلال بی‌معنی است. در کتاب «مبانی برنامه چهارم» گفته می‌شود که اگر می‌خواهیم توسعه یافته باشیم، باید آرمان‌های امام، انقلاب، استقلال، مخالفت با آمریکا، مخالفت با اسرائیل و... را کنار بگذاریم. اکنون نگرانی ما این است همان افرادی که بنیاد برنامه چهارم را نوشته بودند در برنامه ششم هم در حال بازگشت و اثرگذاری هستند و متاسفانه در دولت آقای روحانی نیز حضور دارند.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 67]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن