واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
درباره هانس یوهان گلوک/ فیلسوفی که ویتگنشتاین را آسان وفهم پذیر میکند

شناسهٔ خبر: 2463371 دوشنبه ۲۲ دی ۱۳۹۳ - ۱۴:۱۵
دین و اندیشه > اندیشمندان
هانس یوهان گلوک فیلسوف برجسته آلمانی است که دیدگاه های فلسفی وی نزدیک به آراء و افکار ویتگنشتاین است. گلاک تلاش می کند تا روشن کند فلسفه تحلیلی چیست و تقاوت آن با فلسفه قاره ای چیست؟ به گزارش خبرگزاری مهر،هانس یوهان گلوک، فیلسوف آلمانی (متولد 20 فوریه 1960) ، استاد فلسفه در دانشگاه زوریخ و پژوهشگر بنیاد الکساندر ون هامبولت در دانشگاه بلفیلد است. او تحصیل در رشته های فلسفه، مطالعات کشورهای آلمانی زبان و ریاضیات را در دانشگاه های توبینگن، آکسفورد و دانشگاه آزاد برلین به پایان رساند و در سال 1990 به دریافت درجۀ دکتری از دانشگاه آکسفورد نایل آمد. گلوک پس از گرفتن منصب مدرسی دانشگاه های آکسفورد و ردینگ، کرسی فلسفۀ نظری دانشگاه زوریخ و نیز سمت استاد مهمان دانشگاه ردینگ را بدست آورد.
پژوهش های گلوک به طور عمده در زمینه های فلسفۀ زبان، فلسفۀ ذهن و فلسفۀ تحلیلی است. او همچنین دربارۀ موضوعات خاصی مانند مسئلۀ ادراک حیوانات تحقیقاتی انجام داده است. گلاک پژوهش خود دربارۀ ذهن حیوانات را با این پرسشها آغاز می کند: با توجه به اینکه ارسطو انسان را حیوان ناطق نامیده است، آیا می توان گفت که حیوانات نیز دارای ذهن هستند؟ و با توجه به اینکه آنها از قدرت تکلم برخوردار نیستند، آیا می توان ذهن برخی از انواع حیوانات را با انسان مقایسه نمود؟ او دربارۀ یک نوع از انواع پدیدههای روانی بحث می کند و آن هم نوع ارادی است که شامل باور، میل و قصد، است. گلاک درباره این بحث می کند که آیا حیوانات فاقد این قوای ارادی هستند یا خیر.
علاوه بر این، گلوک به عنوان متخصص فلسفۀ لودویک ویتگنشتاین نیز شهرت دارد. او به توضیح اصطلاحاتی تخصصی پرداخته است که ویتگنشتاین یا آنها را وارد بحثهای فلسفی کرده، یا به شکلی متفاوت این اصطلاحات را در مسائل فلسفی به کار برده و یا در تکوین آنها سهم قابل توجهی داشته است. گلاک ایده های ویتگنشتاین را در رابطه با مباحث فلسفی کنونی مورد بررسی قرار داده است و علاوه بر اینکه خطوط بحثهای او را ترسیم کرده، به ارزیابی نقاط قوت و ضعف این بحثها و شفاف سازی مجادله های تفسیری بنیادی پرداخته است. گلاک اندیشه های ویتگنشتاین را که در حالت عادی برای خوانندۀ غیرحرفه ای مشکل و غیرقابل فهم است، آسان و فهم پذیر می سازد.
آثار گلوک برای کسانی است که به دنبال فهم فلسفۀ تحلیلی و عملکرد آن هستند، منبعی ارزشمند است. درحالیکه فلسفۀ تحلیلی قدمتی صدساله دارد و نفوذ آن در فلسفۀ امروز غرب هویداست و نیز علاقه به تطور تاریخی آن رو به افزایش است، اما تاکنون هیچ تلاش مستمری برای روشن کردن اینکه فلسفۀ مذکور دقیقاً به کجا می رود و تفاوتش با فلسفۀ معروف به «قارّه ای» چیست، صورت نگرفته است.گلوک سعی دارد تا این خلأ را پر کند و از زوایای متفاوتی به این فلسفه می پردازد. به اعتقاد او فلسفۀ تحلیلی در حال حاضر وضعیتی دوگانه دارد. از طرفی گویی دچار بحران شده است و از طرف دیگر تصوری فراگیر دربارۀ موجه بودن آن وجود دارد. گلوک هر دوی این تمایلات متباین را تصدیق می کند و می گوید که فلسفۀ تحلیلی نوعی فلسفه پردازی است که نمی توان آن را صرفاً با مراجعه به جغرافیا، عناوین، نظریه ها و اسلوبها، تعریف کرد، بلکه وجه تمایز اصلی این فلسفه، پیروی از استدلال عقلانی است و نام فلسفۀ تحلیلی را به صورت عنوانی افتخاری بر این مشی فکری نهاده اند. این تعریف از فلسفۀ تحلیلی، موجب بسط معنای آن نسبت به تصوری میشود که عموماً دربارۀ فلسفۀ تحلیلی وجود دارد. از دیدگاه گلوک فلسفۀ مورد بحث، سنتی است تاریخی که از طرفی با قید و بندها و از طرف دیگر با تنوعی از «شباهتهای خانوادگی»، قوام یافته است.او مخالفان و موافقان تعاریف مختلف فلسفۀ تحلیلی و مسائل مربوط به روش شناسی، تاریخ نگاری و فلسفی که از این تعاریف برمی آیند را مد نظر قرار می دهد. و نیز به بررسی پیامدهای فرهنگی و فکری شکاف معروف فلسفۀ تحلیلی و قاره ای می پردازد. گلوک توضیح می دهد، درحالیکه هیچ صفت واحد مشترکی میان همۀ فیلسوفان تحلیلی وجود ندارد، شبکۀ پیچیده ای از شباهت ها میان آنها موجود است. گلوک با مفهوم ویتگنشتاینی «شباهتهای خانوادگی» به این قسم شباهتها اشاره میکند. این شباهتها سبب پیوند فیلسوفان تحلیلی با یکدیگر و تمایز آنها از دیگر مکاتب فلسفی می شود.گلوک بررسی نقادانه ای نیز دربارۀ دیدگاه های کواین و دیویدسون دارد که پژوهشی تطبیقی دربارۀ این دو متفکر است. او نه تنها دیدگاه های این فیلسوفان را به تفصیل بیان می کند، بلکه به تفاوت های عمده میان فرض های اصلی آنها و میان اهدافی که از طرح های مختلفشان استخراج می کنند نیز اشاره دارد. برای مثال گلوک در مقایسه بین طرح «ترجمۀ بنیادی» کواین با طرح «تفسیر بنیادی» دیویدسون، به تفاوتهای جالبی میان فرضها و اهداف آنها اشاره می کند.نظر خود گلوک با دو فیلسوف مزبور متفاوت است و شدیداً گرایشی ویتگنشتاینی دارد. بنابراین سعی گلوک بیشتر در آشکار ساختن ضعفهای استدلالها و دیدگاه های آنهاست نه در نشان دادن راهی برای نجات اندیشۀ آنها از انتقادهایی که باعث تخریب نظریه هایشان می شود. گلوک، مانند ویتگنشتاین، با بسیاری از نتیجه گیریهای کواین و دیویدسون موافق است و بویژه دیدگاه های ضد دکارتی و ضد افلاطونی آنها را تأیید می کند.اختلاف اساسی او با کواین و دیویدسون، علم گرایی یا «طبیعت گرایی» آنهاست. به نظر گلوک، دیدگاه های کواین و دیویدسون براساس تمایل آنها به جذب پدیده های معنایی در پدیده های فیزیکی پی ریزی شده است. برای مثال آنها رفتار انسان را تنها مبتنی بر صداها و حرکات می دانند، و از دید گلاک نظریه ای که همۀ واقعیتها را به حوادث فیزیکی تقلیل دهد محکوم به شکست است.
آثار هانس یوهان گلوک عبارتند از:
فلسفۀ تحلیلی چیست؟ 2008
کواین و دیویدسون دربارۀ زبان، اندیشه و واقعیت، 2003
دیکشنری ویتگنشتاین 1996
ویتگنشتاین و فلسفۀ تحلیلی: مقالاتی به افتخار پی. ام. اس. هکر، 2009 (ویراستار)
استراسون و کانت، 2003 (ویراستار)
پنجاه سالگی «دو اعتقاد جزمی» اثر کواین، 2003، (ویراستار)
طلوع فلسفۀ تحلیلی 1997 (ویراستار)
ویتگنشتاین و کواین، 1996 (ویراستار)
جستارهای فلسفی ویتگنشتاین، 1991 (ویراستار)منبع: ترجمان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]