تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 2 دی 1403    احادیث و روایات:  امام سجاد (ع):منتظران ظهور امام مهدى(ع) برترينِ اهل هر زمان‏اند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843092891




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

محلاتی: انسان به ماهوانسان دارای کرامت است/ غرویان:کرامت نسبی است -


واضح آرشیو وب فارسی:مهر: مناظره کرامت انسانی از دیدگاه اسلام؛
محلاتی: انسان به ماهوانسان دارای کرامت است/ غرویان:کرامت نسبی است

مناظزه


شناسهٔ خبر: 2452082 سه‌شنبه ۹ دی ۱۳۹۳ - ۱۰:۳۲
دین و اندیشه > همایش ها و میزگردها

سروش محلاتی؛ انسان به ماهو انسان دارای کرامت است نه انسان به ماهوحیُ. انسان از جهت انسان بودن چه کرامتی دارد؟ انسان به هر مقیاس می خواهید بگیرید فرقی نمی کند. به گزارش خبرنگار مهر، پژوهشگاه علوم انسانی میزبان آیت الله محسن غرویان و حجت الاسلام محمدسروش محلاتی در مناظره ای با عنوان کرامت انسانی بود که  شما را به خواندن متن آن دعوت می کنیم.در زمانی که کرامت انسان برای همه مهم است ما در زمانه ای این جلسه را برگزار می کنیم که همه مدعیان در دنیا تلاششان براین است که خودشان را مدافع حقوق بشر و منادی و مدافع کرامت انسان معرفی می کنند و دلیل آن هم این است که اگر بتوانند خودشان را اینگونه معرفی کنند بهتر می توانند نظر مخاطبان را هم جهت خودشان بکنند. و در سطح جهان بودجه های سنگین می شود که خودشان را مدلل جلوه دهند.در زمانه ای این جلسه برگزار می شود که فقه ما و حکومتی که داعیه اسلامی دارد در این کشور رواج دارد و لازم است که مباحث کرامت انسانی در عملکرد ها و اندیشه ها دیده شود. بنابراین اقتضای آن را دارد که اینگونه مباحث بیشتر مطرح شود. امروزه درباره کرامت انسان و حقوق آن تحقیقات بسیاری شده است. به فرض مثال در کمیسیون ۲۰۱۰ تحقیقات و کتاب های بسیار زیادی در این باره نوشته شد. تلاش بسیار جدی شده است که کرامت انسانی را بنیان همه حقوق انسان قید کنند. در موارد رفع تزاحم و تعارض بین حق ها باز بحث کرامت انسانی مطرح است.ما در اینچنین زمانه ای این بحث ها را مغتنم می شماریم. هم به لحاظ اثبات کرامت انسان و هم به لحاظ دامنه کرامت ذاتی که تا چه مقدار به آن قائل هستند. کرامت اکتسابی چه نقشی ایفا می کند؟ و سوال هایی از این قبیل که همه می توانند نتایج کاربردی داشته باشند.غرویان؛ به نظرم در اینگونه مباحث راهی جز اینکه شروع فلسفی داشته باشیم نداریم. من نمی توانم از بحث کرامت انسانی از یک آیه قرآن یا یک حدیث شروع کنم و فرض را بر این بگیرم که در دیگر جاهای دنیا تعبدی بر آیات و احادیث ما دارند. می توانیم از یک آیه و روایت استفاده کنیم و از آن تحلیل کنیم. اما صرف اینکه یک آیه یا روایت بخوانیم و انتظار داشته باشیم که طرف متعبد باشد این معقول نیست. پس در این زمینه این بحث را باید از یک مبحث فلسفی و انسانی شروع کرد.احادیث و قرائت های مختلف در این زمینه وجود دارد. بنده معتقدم باید این قرائت های مختلف را بپذیریم چرا که این ها اجتناب ناپذیر است. نمی توانیم از زیر بار واقعیت پلورالیزم و کثرت قرائت ها بگریزیم و آنها را انکار کنیم. اما آنکه کدام را می پذیریم بستگی به قوت استدلال ما دارد که استدلال برکدام قرائت قوی تر است. چرا که دنیای امروزی دنیای استدلال و برهان است. ما هم باید استدلال و برهان بیاوریم.اما ابتدا در این بحث ما باید معنای کرامت را به عنوان یک کلید واژه روشن کنیم و همچنین اینکه می گویم بحث فلسفی، مرادم از بحث فلسفی چیست؟ فلسفه را به هستی شناسی تعریف کرده اند. با نگاه کلان انسان به عالم هستی، فیلسوف کسی است که بربام هستی می ایستد و بحث های را نظاره می کند. دنیا، حیات و ... در فلسفه همه اینها را فیلسوفان مطرح می کنند. در بحث کرامت انسان هم اگر بخواهیم فیلسوفانه وارد شویم، باید یک تعریف فیلسوفانه مطرح کنیم که آیا انسان یک موجود مجرد است؟ یا یک موجود دو بعدی و چند ساحتی؟ حرکت انسان، رشد انسان ترکیب روح و بدن و خلقت انسان همه اینها نگاه های فلسفی است.نظرات ارسطو، افلاطون و... در طول تاریخ تا حال حاضر همه اینها دنیایی است از آراء و نظرات درباره نفس و حقیقت انسان. مستحضرید، ملاصدرا نظریه کرامت و «جسمانیه الحدود و روحانیه البقا» را ارائه می‌دهد و معتقد است که بدن بر روح انسان مقدم است. ابن سینا هم همینگونه است. ارسطو نظرش این است که روح قبل از بدن است و بعد در بدن حلول می کند. شروع فلسفی مورد نظرم این است یعنی باید وارد اینگونه بحث ها بشویم تا بعد عرضی آن روشن شود. چرا که اینها زیربنای علوم انسانی هستند. معنای کرامت را باید بحث کرد که آیا این یک مفهوم نسبی و اضافی است یا یک مفهوم نفسی دارد.منظور این است که آیا این نسبت به سایر موجودات است یا نسبت به موجودات دیگر بحث نمی کنیم؟ به نظرم کرامت یک معنای نسبی دارد. اما به نظرم برای روشن شدن بحث وقتی می گوییم انسان یک موجود کریم است نسبت به چه چیزی کرامت دارد؟ نسبت به خداوند؟ جمادات؟ نباتات؟ این بحثی است که لازم است تدقیق شود.ما نگاهی که به بحث کرامت می توانیم داشته باشیم تا کرامت ذاتی را تقویت کنیم این است که خداوند حی است و انسان هم حی است و حیات انسان تجلی حیات خداوند است. انسان اشراف احیا و شریفترین موجودات زنده است و این حیات او تجلی نفخت فیه من روحی است که خداوند فرموده است.بدین معنی انسان ها همه یک کرامت ذاتی دارند برای اینکه خداوند یکی از صفات خودش را در انسان متبلور کرده است. بنابراین با این نگاه می شود برای همه انسان ها یک کرامت ذاتی قائل شد. همچنین برای تمام حیوانات ونباتات هم به درجات می توان نفس قائل شد. به این اعتبار می توان کرامت را کرامت ذاتی تفسیر کنیم و گفت همه انسان ها کرامت ذاتی دارند.اما نگاه دیگر این است که انسانها کرامتی نسبت به موجودات و نباتات دارند که یک کرامت اضافی و نسبی است و در همین جاست که این کرامت مرتبه دارد. کرامت اکتسابی در آنجایی مطرح می شود که انسانها تحصیل می کنند. فضائل اخلاقی را اکتساب می کنند و برخی هم جاهل می شوند. از نگاه فضایل و رذایل یا ایمان و کفر هم می توانیم به بحث کرامت انسانی وارد شویم.  سروش محلاتی؛ سخنان من از دو بخش تشکیل می شوند. نکته اول سعی می کنم نظریه مختار و مورد قبول خودم را تبیین و اثبات کنم. نکته دوم نقد هایی که به نظرم نسبت به نظریه رقیب وجود دارد را مطرح کنم. اما سمت و سوی بحث به گونه ای پیش رفت که فکر می کنم از مقدمات بعیده شروع کردیم و فکر می کنم  مقدمات بعیده ما را به جایی نمی رسانند.اگر کرامت انسانی کرامت ذاتی است پس همه انسان‌ها از نظر برخورداری از این کرامت مشترک هستند و جنسیت، دین  و ملیت هیچ تاثیری در برخورداری از این کرامت ندارد و دخالتی در آن ندارد. انسان‌های فاقد دین هم دارای کرامت هستند؛ چراکه کرامت امری ذاتی است. به همان میزانی که شخص دیندار از کرامت ذاتی برخوردار است شخص غیر دیندار هم برخوردار است.اما اگر به کرامت ذاتی معتقد نباشیم و معتقد نباشیم که کرامت برای انسان ناشی از دینداری است و کسی که دین حق را نمی پذیرد برخوردار از کرامت نیست، خیلی نیاز نیست که موضوع و دامنه آن را گسترده بگیریم که در نتیجه گیری دچار مشکل شویم.آن‌چه امروز در جامعه ما مطرح می‌شود این است که کرامت ناشی از دین‌داری است و کسی که دین حق را نمی پذیرد و دین‌دار نیست یعنی کرامت ندارد. مبحثی که بنده می‌خواهم مطرح کنم در مورد این دو مورد است. دو دیدگاه در جامعه ما وجود دارد. یکی می گوید ارزش انسان در خلیفه الهی است و اینکه او بفهمد خدا چه می گوید و ثانیا دستورات آن را اجرا کند اما اگر به جای آن بنشیند و نان آن را بخورد و حرف خود را بزند آن‌موقع کالانعام می شود.کرامت برای خلیفه الله است و اگر نافرمانی شود کالانعام می شود. کرامت انسان برای دیندار و دین پذیر است و منشأ انسان دین است. این دید گاهی است که از آن به عنوان دیدگاه رقیب نام می برم که معتقد است کرامت برای دین است نه برای خود انسان. اما آنچه که در اثبات آن کرامت ذاتی البته نه به آن نحوی که آقای غرویان مطرح کرده اند که منشأ آن حیات و زندگی باشد نه مقصودم آنقدر گسترده و وسیع نیست ما از بحث کرامت انسان بحث می کنیم و امتیاز انسان را در آن می بینیم.کرامت انسانی چرا؟ انسان به ماهو انسان دارای کرامت است نه انسان به ماهو حی. انسان از جهت انسان بودن چه کرامتی دارد؟ انسان به هر مقیاس می خواهید بگیرید فرقی نمی کند. بالاخره انسان کرامت پیدا می کند و نیازی هم به آن بحث های انسان شناسی نیست. انسان نسبت به انسان دیگر و موجودات دیگر چه امتیازاتی دارد؟ عقل انسان امتیازی برای او هست یا نیست؟ عواطف و احساسات چگونه؟ همه اینها را به عنوان اصول موضوعه مطرح می کنیم که آیا اینها برای انسان امتیاز هستند یا نه؟آیا برای انسان با این امتیازات کرامتی ایجاد می شود که به تبع آن حقوق خاصی برایش ایجاد شود؟ این مسئله را هم از جنبه عقلی و هم نقلی می توان بررسی کرد.از نظر عقلی خود این امتیازات موجب کرامت است که ما بر این اعتقاد هستیم که هر استعداد در یک موجود سند طبیعی برای یک حق است و هر استعدادی منشأ برای یک حق است چرا انسان حق فکر کردن دارد چون خداوند قدرت فکر کردن به او داده است. خداوند بیهوده این قدرت را در اختیار انسان قرار نداده است. هم قدرت فکر کردن داده باشد و هم بگوید آن را قفل کنید این با حکمت خداوند هماهنگ نیست وقتی که خداوند یک قدرت را به انسان داده است خود این قدرت منشاء یک کرامت می شود.خداوند به انسان اراده داده و به دیگران حتی انبیاء گفته است که آن را سلب نکنید و اگر کسی آن را سلب کند این با حکمت خداوند همخوان و هماهنگ نیست. خداوند می گوید من نخواستم و نکردم که همه را هدایت کنم و همه را مسلمان و یا دیندار کنم و بعد از آن که این را می گوید که من نکرده ام آیا تو می خواهی آن را اجرا کنی این اراده باید پا برجا بماند. «وَ لَوْ شَاءَ رَبُّكَ لاَمَنَ مَن فىِ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَ فَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتىَ‏ يَكُونُواْ مُؤْمِنِينَ»: اگر پروردگار تو بخواهد، همه كسانى كه در روى زمينند ايمان مى‌آورند. آيا تو مردم را به اجبار وامى‌دارى كه ايمان بياورند؟ سئوالی که اینجا مطرح است این است که آیا حد و مرزی در اینجا وجود دارد چه کسی این را قبول ندارد و آن یک بحث ثانوی است.در قدم اول مبنا و در قدم دوم رابطه و در قدم سوم حقوق برخاسته از کرامت انسان دارای چه محدودیت هایی است؟ اگر کسی این را بپذیرد و برای آن یک مبنای عقلی قائل باشد و اگر کسی نپذیرد و دلش به آیات و احادیث قرص باشد به او باید گفت بنی آدم را ما کرامت دادیم و این آیه قرآن است که بنی آدم را ما کرامت داده ایم و نه بخشی از انسانها که دیندار هستند. شما نمی توانید یا ایها الناس را به یا ایها الذین آمنوا محدود کنید و در ادامه آیه هم عموم و شمول را نشان می دهد.اگر کسی این استدلال را نپذیرد باید گفت که این تفسیر المیزان است و علامه طباطبایی در آن گفته است که کرامت حتی شامل کفار هم می شود. ما انسانها در اینجا می خواهیم زندگی کنیم آیا امکان همزیستی بین انسانها را به‌وجود آورده ایم؟ اگر معنای کرامت انسان را هم کنار بگذاریم، آنهایی که نشستند و حقوق بشر را نوشتند آنها از نگاه فلسفی در صدد اثبات این مبحث نبودند بلکه آنها در پی اثبات کرامت انسانی بودند که جنگ جهانی دوم آنها را به بن بست رسانده بود. چیزی که در عمل برای انسانها مشکل زا است و نمی توان آن را به اسلام نسبت داد. اصلا تجربه بشری یکی از ملاک هایی است که چه چیزی را به اسلام می توان یا نمی توان نسبت داد.غرویان: حدس بنده این است که فرمایشی که نقد شد فرمایش آیت الله جوادی آملی است. من می خواهم هم همراهی کنم و هم از آیت اللهی جوادی دفاع کنم. بسیاری از مباحثی که استاد سروش مطرح کردند بنده هم معتقدم آنچه در بحث کرامت مطرح است مسئله دین است که آیا انسان اگر دیندار باشدکرامت دارد یا نه. استدلال ایشان بر لقد کرمنا بود یعنی همه انسانها را دربر می گیرد و معتقد است که همه انسانها دیندارند و هیچ انسانی پیدا نمی شود که دین نداشته باشد و دین خاصی را نگفته ایم. این دین اگر مراد باشد آن موقع شامل همه انسانها می شود و شاید منظور آیت الله آملی این است که انسان به اعتبار ایمان و تدینش است که کرامت دارد. آیه دیگری به ذهنم آمد و آن این است که ان الدین عند الله الاسلام.اسلام را باید گسترش دهیم که همه انسانها مسلمان شوند. انسان موجود زنده متأله است یعنی کسی که معبود و الله را قبول دارد. اگر انسان را این گونه تعریف کردیم همه انسانها مومن و متدین می شوند و همه دارای کرامت ذاتی می شوند. بنابراین ما اینجا به ناچار وارد بحث دیگری می شویم و آن معنای کفر و ایمان است. یک کفر و ایمانی است که فقه و فقها تعریف می کنند. مثلاً بعضی فقها ایمان را مساوی با تشیع گرفته اند که در شرح لمعه مومن یعنی شیعه. بعضی مومن را مسلمان می گویند یعنی غیر مسلمان را کافر می دانند.نگاه فقهی با نگاه وسیعتر و غیرایدئولوژیک این است که همه انسانها خدا شناسند اما خودشان نمی دانند. آیت‌الله آملی در کتاب خداشناسی این بحث را مطرح کرده اند که همه انسانها خداشناسند، یعنی ایمان قلبی دارند، اما علم به علم ندارند. اگر ما این نگاه را داشته باشیم پس همه انسانها ایمان دارند، اما نمی دانند و به لحاظ آن ایمان نظری که به مبدأ دارند کرامت ذاتی دارند و ملاک آن کرامت ذاتی ایمانشان است. یعنی بالقوه به تعبیری می توانیم بگوییم همه مومن هستند و کرامت ذاتی دارند. این بحث را هم باید مطرح کنیم که کفر و ایمان را چه کسی تعریف می کند.همه افراد خودشان را مومن می دانند. چه کسی می تواند حد و مرز ایمان و کفر را مشخص کند و بر اساس آن ما بگوییم که چه کسی مومن و چه کسی غیر مومن است و بر اساس آن چه کسی کرامت دارد یا ندارد؟ ما نمی توانیم خودمان را قاضی بدانیم برای همه انسانها و بعد بگوییم هر حرفی غیر از حرف من کفر است و کسی که به آن قائل نیست پس کرامت ندارد.*از این کرامت بالقوه که برای انسانها قائلید آیا سطحی از حقوق هم برای انسانها از آن بیرون می آید؟غرویان: بنده اعتقاد دارم که با این نگاه حقوقی برای همه انسانها نتیجه می شود. به هر حال ما تفسیرهای متفاوت و مختلف از اسلام داریم. همان‌طور که اشاره کردم نگاههای مختلفی هم در این زمینه وجود دارد، بنابراین کلیت حرف بنده این است که حقوقی برای همه انسانها قائل هستم. در کنفرانسی در ژاپن از من سئوال شد که توجیح‌تان از اینکه شما جهاد ابتدایی دارید چیست؟ گفتم که ما جهاد ابتدایی نداریم تحلیل ما از جهاد ابتدایی چیز دیگری است، یعنی دفاع از حقیقت است، دفاع از انسانیت و ارزش های انسانی و کرامت های انسانی است و معنای آن این است که اگر در یک گوشه ای از جهان به حیثت انسان تجاوز شود (توحید، ارزشهای اخلاقی...) به ارزشهای عام انسانی ظلم شود ما مسئولیت داریم که با متجاوز وارد کارزار شویم و اول کارزار هم دعوت است و بعد از آن گفتگو می شود پس ما اصالت الحرب نداریم بلکه اصالت الدعوت داریم اما وقتی دیدیم که کار به جاهای باریک رسید وارد جهاد می شویم.سروش محلاتی: اولاً آنچه را که آقای جوادی آملی می فرمایند با این توجیهاتی که آقای غرویان فرمودند قابل توجیه نیست که همه انسانها دیندار هستند، چون تصریح کردند آنگاه که انسان خلیفه است که حرف خدا را بفهمند و ثانیا آن را اجرا کند. آیا مردم هند و چین حرف خدا را می فهمند و اجرا می کنند؟ حرف ایشان به همه انسانها نیست، نگاهی که ایشان به مسئله دارند قابل توجیه نیست. ملاک همان دین فطری است. دین فطری دین بالقوه است نه دین بالفعل. شما افرادی که بالفعل کافر هستند می گویید که بالفطره در وجودشان دین است. ما می خواهیم کرامت بالفعل را اثبات کنیم و احکام بالفعل را با احکام بالفطره اثبات کردن چیزی به دست نمی آید. این مشکلی را حل نمی کند.نکته دیگر این است که اصلاً ایمان ملاکی برای کرامت ذاتی نیست، اگر بناست بر اساس ایمان کرامت ذاتی تعریف شود چرا شما اجنه را دارای کرامت نمی دانید؟ چرا که آنها هم در بینشان مسلمان وجود دارد. چرا بحث را روی ملائکه نمی گذارید؟ شما باید امتیاز انسان را نشان بدهید. اگر از امتیازات انسان مایه بگذارید، اینجا مسئله کرامت انسان جایگاه خودش را پیدا می کند. مشکل چهارم، تکلیف افرادی که دین و ایمان ندارند چه می شود؟ جواب آقای غرویان این است که ما درباره دین و دیگران نباید قضاوت کنیم. این مطلب اگر گفته شود باید در همه جا گفته شود، چرا جاهای دیگری که می رسید، احکام کفر را مترتب می کنید. به فرض مثال ازدواج با کافر جایز نیست. آنجا می گویید کفر قابل شناسایی است و اگر کسی شهادت ندهد کافر است اما اینجا که می رسید می گویید همه انسانها مومن هستند و آن هم ایمان بالفطره.نکته دیگر این است که ما در جهاد ابتدایی دفاع از حقیقت می کنیم. آقای غرویان مثالی زدند که دفاع از توحید بود. اگر یکی پیدا شود و تشخیص او از تشخیص ما متفاوت باشد چرا فهم ما برای حقیقت ملاک باشد؟ همه مردم عالم حقیقت را باید از ما بیاموزند در صورتی که آنها هم حرفشان این است که ما هم حقیقتیم و اگر حقیقتی که ما می گوییم نپذیرید باید جنگید. هیچ چیزی را با نام حقیقت یا غیر حقیقت نمی توانید نشان بدهید که به این نزاع خاتمه دهد و اگر ما گفتیم طرف مقابل نمی تواند به آن رجوع کند. آن منطقی که امیرالمومنین به فرزندش می گوید را باید اجرا کرد. فرزندم خودت را میزانی بین خود و غیر قرار بده و آنچه را برای خود می پسندی برای دیگری بپسند و آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگری هم نپسند.ما باید یک منطق مشترک پیدا کنیم و هر کسی که حقیقت را به تشخیص ما نمی شناسد او را می کشیم. بفرمایید این منطق چه فرقی با منطق داعش دارد؟ به نظرم اختلاف بنده با آقای غرویان اختلافی جدی است. ما در یک مسیری قرار گرفته ایم که این مسیر آینده روشنی ندارد. در سال ۱۳۵۷ انقلاب ایران به رهبری امام به پیروزی رسید و بعد از ۵ ماه مجلس قانون اساسی تشکیل شد. شخصیت اول جامعه ما از نظر فکری و علمی در آن موقع شهید مطهری بود. در همان موقع شهید بهشتی را داشتیم ما آن موقع وقتی کتابهای اینها را می خواندیم به سهولت از کرامت ذاتی انسان بحث می کردند. ما با این سرمایه تا انقلاب آمدیم مجلس خبرگان که تشکیل شد در پیش نویس قانون اساسی بحث کرامت انسان نبود. شورای انقلاب به کمک و اصرار شهید بهشی آن را تصحیح کرد و اصل دوم  را با شش ماده به آن اضافه کرد و در آن کرامت انسان را گنجاند. این اصل را به عنوان پایه پذیرفته ایم و در مجلس بحث شد و تصویب شد که هیچ قانونی از کرامت انسانی عدول نکند و چنانچه مخالف کرامت انسانی بود تصویب نشود.بعد از یکی، دو دهه به اینجا هبوط کردیم که هر کسی که دین دارد کرامت هم دارد و اگر دین نداشته باشد کرامت ندارد. آقای جوادی آملی در کتاب نظریه حقوقی اسلام که متن سخنرانی های قبل از خطبه ایشان هستند ملاک کرامت حقوقی را تن دادن به نظام جمهوری اسلامی می داند و به صراحت می گوید که کسی که معتقد به آن نیست کرامت ندارد. این مسیری است که ما داریم می پیماییم و امید دارم که به جاهای خطرناکی نرسد. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان و در آیه «ان اکرمکم عندالله اتقاکم» می گوید که مربوط به تقوایی است که خداوند آن را مطرح می کند و ربطی به مسائل اجتماعی ندارد. اولا کرامت ذاتی از نظر مبانی اسلامی قابل دفاع است. ثانیا اگر قابل دفاع نباشد باید آن را جایگزین و معرفی کنیم. ثالثا جریان عمومی بحث کرامت در جامعه ما دچار چالش است و متفکران باید آن را حل کنند و پاسخ روشن برای آن داشته باشند و بگویند مبنای‌مان چیست و چگونه عمل کنیم. اینها مطالبی است که وجود دارد و نمی توان آنها را نادیده گرفت.غرویان: من چندین سال پیش نقدکردم و از مجموعهای که آنجا بودم بیرون آمدم. پس عملا بنده از استاد سروش جلوترم و حتی خواستند که آزادی تفکر را از من بگیرند. راهی که ما داریم می رویم پایانش معلوم نیست که استاد سروش با نگاهی یاس آلود به آن نگاه کرده اند و آن را فرمودند نه شرایط زمان، علما و فقهای ما را به سمتی می برد که به هر حال به طور ناخودآگاه یک سری از واقعیت های جهان امروز را می پذیرند و فتاوای آنها تغییر می کند. من از بیرون که فتواهای آنها را رصد می کنم فقهای ما وادار می شوند که فتواهای جدید بدهند. الان اکثر فقها می گویند کفار اهل کتاب پاکند و اصلشان هم بر پاکی ذات است. مثال دیگری این است که نماز خواندن در بین نماز جماعت اهل سنت مشکلی ندارد. من این را به شما نوید می دهم که در آینده فتاوای دیگری را شاهد خواهیم بود، چون ضرورت های زمان اقتضا می کند که فتواها تغییر کنند اما باید بگویم که آیت الله آملی دو نگاه دارند. نگاههای عرفانی با نگاه فقهی که اینها با هم متفاوتند. آملی در بعضی از نظراتشان نگاهشان عرفانی است در بعضی جاها نگاه فقهی و ایدئولوژی دارند که اینها را باید توجه کرد.









این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 41]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن