تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 13 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):مؤمن غبطه مى خورد و حسد نمى ورزد، و منافق حسد مى ورزد و غبطه نمى خورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804146464




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

سیره پیامبراعظم(ص) در دعوت به اسلام


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



سیره پیامبراعظم(ص) در دعوت به اسلام
آنان كه مى‏ گويند رمز پيشرفت اسلام شمشير و خشونت بوده، سخنى بى اساس و پندارى غرض ورزانه است، کاری که وهابیون برای اثبات مدعای این غرض ورزان با تمام وجود در حال تلاش و انجام آن می باشند.



به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش سرویس دینی جام نیوز، وهابیون مدعی اسلام هستند اما رفتارهایی غیر انسانی آنان در اقصی نقاط جهان ضربه زدن و مراتب بدبینی به اسلام را به همراه داشته امری که به سبب آن اين گروه مسلمان نما ایجاد شده اند.   نوشتاری كه در پيش رو داريد سيره پيامبر اعظم(ص) در دعوت به سوى حق است امری که مسلمان نماهای وهابی نیرمدعی آن هستند اما به روشی که مورد رضایت و دیکته دشمنان اسلام است.   این نوشتار علاوه بر کشیدن خط بطلان بر شیوه ضدبشری وهابیون به تمامی مغرضانی که پیشرفت اسلام را مرهون شمشیر و خشونت می پندارد، جواب داده و ثابت می کند بسط اسلام  در گرو منطق قوى اسلام و پیروان راستین آن بوده و نه چيز ديگر.   بنابراين، آنان كه مى‏ گويند رمز پيشرفت اسلام شمشير و خشونت بوده، سخنى بى اساس و پندارى غرض ورزانه است، کاری که وهابیون برای اثبات مدعای این غرض ورزان با تمام وجود در حال تلاش و انجام آن می باشند.   خداى سبحان در قرآن كريم پيامبر اكرم(ص) را با ويژگى هايى معرفى كرده و فرموده است «انا ارسلناك شاهداً و مبشراً و نذيراً و داعياً الى اللّه باذنه و سراجاً منيراً»(1) اى پيامبر، تو را فرستاده‏ايم كه گواه و نويد دهنده و هشدار دهنده و باذن پروردگار دعوت كننده مردم به سوى خدا و چراغ نوربخش براى امت باشى.   با توجه به اين آيه يكى از وظائف پيامبر بزرگوار اسلام دعوت مردم به سوى خداست، دعوت مردم به سوى خدا ابزار مى‏ طلبد، ابزارى كه خداى سبحان براى دعوت معرفى كرده است سه تا است: حكمت، موعظه حسنه، جدال احسن «ادع الى سبيل ربك بالحكمة و الموعظة الحسنه و جادلهم بالتى هى احسن»(2) با حكمت و اندرز نيكو مردم را به سوى پروردگارت دعوت نما و با آن‏ها به طريقى كه نيكوتر است استدلال و مناظره كن.     نخستين گام براي دعوت به سوي خدا با استفاده از اين آيه نخستين گام براى دعوت مردم به سوى خدا استفاده از حكمت و منطق صحيح و استدلال‏ هاى حساب شده است، و چون رسالت پيامبر اسلام(ص) بيدارى افكار و انديشه‏ ها و شكوفايى گنجينه‏ هاى عقلانى است بهترين روش براى تحقق اين هدف استفاده از منطق و استدلال و برهان است.   دومين گام براى دعوت استفاده كردن از موعظه حسنه و اندرز نيكوست كه به منظور تأثير گذارى بر عواطف از آن بهره‏بردارى مى ‏شود، موعظه زمانى اثر عميق خود را مى‏ بخشد كه «حسنه» بوده و به صورت زيبايى اجرا گردد. زيرا اگر دعوت با تحقير طرف مقابل و حس برترى‏ جويى و همراه با خشونت و مانند آن باشد نه تنها اثر مثبت ندارد بلكه به عكس آثار و پى ‏آمدهاى منفى خواهد داشت.   سومين گام براى دعوت به سوى خدا مناظره و جدال احسن است يعنى مناظره‏اى كه با حق و عدالت و درستى و امانت و صدق و راستى باشد و باطل در آن راه پيدا نكند.   از آن جايى كه خداى سبحان داراى حجّت بالغه(3) است، رسالت پيامبرى كه از طرف خدا فرستاده شده بايد همراه با استدلال بالغ باشد كه در نتيجه امت او نيز از محبت بالغه برخوردار باشد.   چون محور رسالت پيامبران ابلاغ حجت و تماميت دليل است، از اين رو خداوند رسول اكرم(ص) را به احتجاج‏هاى متعدد مأنوس نمود كه گاهى با حكمت و برهان عقلى و گاهى با موعظه و خطابه و گاهى با جدال احسن. محاوره و احتجاج مى‏ كرد (فرق جدال احسن و برهان آن است كه اگر مقدمات استدلال از جنبه حق و معقول بودن، مورد استفاده قرار بگيرد آن استدلال برهان نام دارد و اگر از جنبه حق و مقبول و مسلم بودن مورد استشهاد قرار گيرد جدال احسن است.)   دعوت به خدا با استفاده از حكمت و موعظه حسنه و جدال احسن، دعوت همراه با بصيرت است، از اين رو خداى سبحان به آن حضرت فرمود: «قل هذه سبيلى ادعوا الى اللّه على بصيرة انا و من اتبعنى؛(4) بگو! اى پيامبر(ص) راه و رسم من چنين است كه خود و پيروانم با بصيرت، همه را به سوى خدا مى‏ خوانيم.»   در واقع پيامبر اسلام(ص) به امر خدا، آئين و روش خود را مشخص مى ‏كند كه همه مردم را از روى آگاهى و بصيرت به سوى اين طريق دعوت كند. پيروان آن حضرت نيز بايد با آگاهى و بصيرت مردم را به سوى آئين الهى دعوت كنند. بنابراين با توجه به اين آيه: هر مسلمان كه پيرو پيامبر(ص) است بايد با سخن و عملش ديگران را به راه اللّه دعوت كند.   سوالی که در اینجا می بایست مطرح کرد؛ وهابیون که مدعی اسلام و پیروی از پیامبراعظم صل الله علیه و آله و سلم هستند کدام یک از این سه گام را رعایت می کنند؟    
برهان و دعوت به توحيد
يكى از راه‏هايى كه براى دعوت مردم به توحيد از آن استفاده مى ‏شود، برهان است البته برهان در اصطلاح قرآن با آن چه اصطلاح منطقى است از جهت مصداق وسيع‏تر است، گرچه در اصل مفيد علم بودن با مفهوم جامع آن تفاوتى ندارد.
در اصطلاح منطق برهان عبارت از دليل عقلى است كه از مقدّمات يقينى تأليف يافته و نتيجه مى‏ دهد كه به آن قياس واجد شرائط مى‏ گويند ولى علم شهودى، معجزه و جدال احسن، هيچ يك در منطق مطرح نمى‏ گردد، در قرآن به عنوان برهان مطرح است.زيرا هر يك از آن‏ها، هم در خود باصر و روشن است و هم سبب روشن شدن مطلبى است كه بر آن دليل اقامه شده است. اطلاق برهان بر علم شهودى مانند: « لَوْلا أَن رَّأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ»(5) اگر او برهان ربّ را با علم شهودى نمى ‏ديد و اطلاق بر معجزه مانند: «فَذَانِكَ بُرْهَانَانِ مِن رَّبِّكَ»(6) آن دو معجزه يعنى مار شدن عصا و دست روشن دو برهانى هستند از طرف پروردگار تو.
قرآن كريم آن جا كه بر خداشناسى و توحيد تام برهان اقامه مى‏ كند، گاهى طريق عقلى را ارائه مى‏دهد، زمانى با جدال احسن به آن مى‏پردازد و گاهى با سير درونى يعنى شهود و فطرت آن را بيان مى ‏كند. در برهان عقلى بر معقوليت آن تكيه دارد و در جدال احسن بر مقبوليت آن اصرار مى‏ورزد و در شهود، بر صفا و پاك بودن دل از هوا و هوس تأكيد مى‏ كند.
از باب مثال خدا به پيامبر(ص) مى‏ فرمايد كه در برابر مشركان بر صحت شرك برهان طلب كند: «ءاله مع اللّه قل هاتوا برهانكم ان كنتم صادقين.»(7) آيا شما معتقديد كه معبودى با خداست به آن‏ها بگو اگرچنين اعتقادى داريد دليل و برهانتان را بياوريد اگر راست مى‏ گوييد.
برهان در اين آيه به معناى قرآنى است يعنى فقط برهان عقلى از آن‏ها طلب نمى‏كند كه مشركان بايد ادعاى خود را با دليل عقلى مبرهن كنند بلكه اين برهان اعم از برهان شهودى يا عقلى يا نقل قطعى است.     نمونه‏ هايى از برهان عقلى‏ برهان اثبات مبدأ جهان و انسان‏
1- يكى از براهين كه پيامبراكرم(ص) در قرآن در برابر بت پرستان اقامه مى‏كند برهان اثبات مبدأ براى عالم است، قرآن مى‏فرمايد: «ام خلقوا من غير شى‏ءام هم الخالقون، ام خلقوا السموات و الارض بل لايوقنون»(8) آيا آنان بى هيچ مبدأ فاعلى و آفريننده‏اى آفريده شده‏اند يا خود خالق خويشند، آيا آن‏ها آسمان و زمين را آفريده‏اند، بلكه جوياى يقين نيستند و اگر هم شواهد يقينى را بيابند ايقان ندارند.
اين آيات دلايل عقلى بر اثبات حضوص مبدأ جهان امكان يا مبدأ افاضه هستى و توحيد آن است.
با توجه به اين آيات به نظر مى‏رسد، نخست اين شبهه را طرح مى‏كند كه انسان و جهان خود به خود به وجود آمده‏اند و مبدئى در پيدايش آن‏ها نقش نداشته است. آن گاه براى حل اين شبهه با قرار دادن انسان در برابر چند سؤال هشدار دهنده، منطق فطرى او را بر مى‏انگيزد تا وى با دقّت در اين سؤال‏ها، پاسخ لازم را بر اساس رهنمود وحى به دست آورد. بدين ترتيب كه مى‏ پرسد: آيا مى‏شود انسان بدون هيچ پديد آورنده‏اى به وجود آمده باشد؟ آيا ممكن است انسان پديد آورنده خويش باشد؟ اگر انسان خود را پديد آورده باشد، آسمان‏ها و زمين را كه پيش از پيدايش انسان بوده، چه كسى آفريده است؟ آيا آن‏ها هم به وسيله انسان پديد آمده است؟ خلاصه آن كه: 1- آيا انسان علت فاعلى ندارد يا دارد. 2- اگر علت فاعلى دارد، آيا آن علت، خود اوست يا ديگرى؟ 3- اگر انسان علت فاعلى خود باشد، آيا علت فاعلى اجرام سپهرى و آسمان‏ها و زمين‏هم خود اوست؟ قرآن با طرح اين سؤال مى ‏خواهد انسان تنبيه شده و بگويد: او علت فاعلى دارد و علت فاعلى او خود او نيست، زيرا اگر انسان پديده و آفريده است بدون شك پديدآورنده‏اى دارد و هرگز نمى‏ تواند پديد آورنده خويش باشد بلكه هيچ پديده‏اى نمى‏ تواند پديد آورنده خود باشد و نيازمند به مبدأى است كه هستى او عين ذات او و ازلى است و چنين موجودى همواره وجود داشته و دارد و پديده نيست تا بگوئيم محتاج به مبدأ است يا پديد آورنده خويش است.
در جواب سؤال سوم نيز اعتراف مى‏ كند كه انسان با آن كه قدرت خلاقيت دارد و مى‏تواند كارهاى زيبا و شگفتى داشته باشد، لكن در خلقت زمين و آسمان كمترين نقشى ندارد، پس در آيات فوق برهان براى اثبات وجود مبدأ براى انسان و جهان، اقامه شده است.   2- برهان تمانع‏
يكى از براهين متقن و خلل‏ناپذير قرآن كريم و توحيد، پروردگار عالم، برهان تمانع است كه از آيه 22 سوره انبياء است كه غرض اصلى آن اثبات توحيد ربوبى و يگانه بودن مدبّر عالم است. آيه مى‏فرمايد: «لوكان فيهما آلهة الا الله لفسدتا»(9) اگر در آسمان و زمين، خدايان ديگر جز اللّه بود فاسد مى ‏شدند.
اين آيه به ضميمه آيه سوره ملك، استدلال تام عقلى و قياس استثنايى است كه مقدمه شرطى آن در سوره انبياء و مقدمه حملى آن در سوره ملك قرار دارد، در سوره انبياء فرمود: «اگر جز خداوند، خدايانى ديگر بود زمين و آسمان تباه مى‏شد و در سوره ملك فرمود: در گستره خلقت ناهماهنگى و نقصان نخواهى يافت: «ماترى فى خلق الرحمن من تفاوت، فارجع البصر هل‏ترى من فطور، ثم ارجع البصر كرتين ينقلب اليك البصر خاسئاً و هو حسير»(10) در آفرينش خداى بخشايشگر هيچ فوت و زوال و ناهمانگ و تفاوتى نمى‏بينى، باز در نظام مستحكم آفرينش بنگر، هيچ خلل و كاستى در آن نتوان يافت، باز دوباره بنگر تا ديده زبون و خسته سوى تو بازگردد، وقتى كمترين ناهماهنگى و بى‏نظمى و كوچك‏ترين خلل و ناسازگارى در سراسر گيتى يافت نشود و مجموعه نظام آفرينش داراى همبستگى و وابستگى باشد، قطعاً هيچ نوع تباهى و فساد براى آسمان و زمين نخواهد بود.
با تلفيق اين دو آيه صورت قياس استثنايى چنين خواهد بود: اگر غير از خدا در عالم، مدبّران ديگرى بوده و باشند، حتماً عالم تباه خواهد شد، ليكن هيچ گونه فساد و كمبودى در عالم نيست. پس غير از خدا مدبّر ديگرى براى عالم نيست.
ناگفته نماند: مراد از فساد و تباهى در عالم، در هم ريختن سازمان عالم هستى و فروپاشى نظام تكوينى است نه صرف ناهنجارى‏هاى اجتماعى و نابسامانى‏هاى اقتصادى و فرهنگى.
خلاصه آن كه: 1- وحدت عالم و انسجام جهان موجود محرز و مسلّم است.   2- تعدد مبدأ تصميم در تكثر مصدر تدبير، مستلزم جمع دو نقيض است، زيرا از دو مبدأ متفاوت و دو مصدر متباين يك اثر منسجم و هماهنگ صادر نخواهد شد و جهان كنونى هم واحد باشد و هم نباشد و هم منسجم و هماهنگ باشد و هم نباشد با جمع دو نقيض است و بطلان آن اوّلى كه فوق بديهى است.   3- تعدد خداوند با وحدت رويه مستلزم اوصاف متعدد و متباين است. زيرا وقتى خدايان در جوهر ذات و حقيقت وجود، از هم متمايز باشند بايد صفات ذاتى آنان نيز متفاوت باشد. چون صفات ذاتى خدا عين ذات اوست، در نتيجه علم واراده هر يك از خدايان غير از علم و اراده ديگرى است و نظام علمى و مقام تدبير غير از نظام و تدبير ديگرى است و شك نيست كه نظام عينى تابع نظام علمى و ارادى مبدأ فاعلى است و موجود خارجى معلول علم و اراده فاعل بالذات‏اند.
4- بنابراين با تعدد خدايان متمايز و مستقل و متفاوت، با علم و اراده متمايز بايد چند نظام عينى متمايز و ناهماهنگ و متباين وجود داشته باشد و حال آن كه جز يك عالم هماهنگ و منسجم وجود ندارد. پس آفريدگار و مدبر عالم واحد است، تا اينجا دو نوع برهان به عنوان شاهد مطرح شد كه پيامبر اكرم(ص) از آن به عنوان وسيله دعوت به خدا مورد استفاده قرار داده است.
در قرآن كريم براهين فراوانى توسط پيامبراعظم اسلام(ص) درباره توحيد و معاد و رسالت اقامه شده است كه به همين مقدار بسنده مى‏ شود.     موعظه حسنه و دعوت به خدا
يكى از ابزارهايى كه پيامبراكرم(ص) از آن براى دعوت به خدا استفاده كرده است موعظه حسنه است.
موعظه آن است كه كارهاى نيك طورى يادآورى و بيان شود كه قلب شنونده از شنيدن آن بيان رقت پيدا كند و در نتيجه تسليم گردد.(11) و به گفته مرحوم علامه طباطبائى موعظه عبارت است از بيانى كه نفس شنونده را نرم و قلبش را به رقت درآورد و آن بيانى خواهد بود كه آن چه مايه صلاح حال شنونده است از مطالب عبرت‏ آموز كه آثار پسنديده و ثناى جميل ديگران را در پى دارد، دارا باشد(12) البته چون قرآن موعظه را به حسنه مقيد كرده است نشان مى‏ دهد برخى مواعظ، حسنه نيستند و موعظه حسنه، موعظه ‏اى است كه توسط انسانى كه عامل به حق است و نه فقط به زبان به حق دعوت مى‏ كند، انجام گيرد. حسن موعظه از جهت اثر آن در احياء حق مورد نظر است و حسن اثر وقتى است كه واعظ خودش به آن چه وعظ مى‏ كند متعظ باشد. از آن گذشته در وعظ خود، آن قدر حسن خلق نشان دهد كه كلامش در قلب شنونده مورد قبول بيفتد، قلب با مشاهده آن خلق و خوى، رقّت يابد و گوشش آن را يافته و چشم در برابر وى خاضع شود.
پيامبر اكرم(ص)در قرآن كريم از روش موعظه حسنه فراوان استفاده كرده است كه به چند نمونه آن اشاره مى‏ شود.     1- دعوت اهل كتاب به توحيد
در سوره آل عمران خطاب به اهل كتاب فرمود: «قل يا اهل الكتاب تعالوا الى كلمة سواء بيننا و بينكم الّا نعبد الّا اللّه و لانشرك به شيئاً ولايتخذ بعضنا بعضاً اربابا من دون اللّه، فان تولّوا فقولوا اشهدوا بانّا مسلمون؛(13) بگو اهل كتاب! بياييد به سوى سخنى كه ميان ما و شما يكسان است، كه جز خداى يگانه را نپرستيم و چيزى را همتاى او قرار ندهيم و بعضى از ما بعض ديگر را غير از خداى يگانه به خدا نپذيرد، هرگاه از اين دعوت سرباز زنند، بگوييد گواه باشيد كه ما مسلمانيم.
پيامبر اكرم(ص) در اين آيه از زبان موعظه حسنه استفاده كرده است و به دعوت اهل كتاب پرداخته است زيرا:
اولاً: اين آيه پس از دعوت به مباهله و لعن گروهى از اهل كتاب كه در آيه قبل مطرح شد تعبير بسيار محترمانه «يا اهل الكتاب» را كه حاكى از اسرار برابر قهر است، استفاده كرد و خطاب «يا اهل الكتاب» جاذبه ويژه‏اى دارد و نشان مى‏دهد كه خداى سبحان پس از مباهله همه راه‏هاى نجات را نبسته است بلكه راه نجات باز است.
ثانياً: تعبير به «تعالوا» نشان مى‏دهد كه دعوت كننده هرچند خود در بلندى است لكن در مقام دعوت به گونه‏اى سخن مى‏گويد كه گويا هنوز بالا نرفته است. زيرا با تواضع كه سيره و رفتار اجتماعى رسول خداست، آميخته است و متواضعانه سخن گفتن باعث جاذبه بيشتر سخنان براى هدايت به صراط مستقيم است.
ثالثاً: از مقبولات طرف مقابل استفاده مى‏كند يعنى باور به اصل توحيد مقبول پيروان اديان الهى است كه آدميان مى‏توانند بر اساس اعتقاد به باور مشترك به وحدت برسند.
رابعاً: در پايان آيه فرمود: اگر آن‏ها بعد از اين دعوت منطقى به سوى نقطه مشترك توحيد، سرتابند و رويگردان شوند بگوييد: گواه باشيد كه ما مسلمان و تسليم حق هستيم چون راه مشخص و حق است و بدانيد جدايى شما آسيبى به ما نمى‏رساند.
در واقع مجموعه اين مطالب نشان مى‏ دهد كه پيامبر(ص) در دعوت از شكل موعظه استفاده كرده است گرچه مدعواليه يعنى آن چه به آن دعوت شده برهان است كه اين موعظه براى پذيرش برهان است.
در سوره مباركه انعام خداى سبحان پس از نفى احكام ساختگى مشركان آن‏ها را به احكام الهى دعوت مى كند و در آن از بيان موعظه استفاده مى‏ كند و مى‏ فرمايد: « قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلاَّ تُشْرِكُواْ بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلاَ تَقْتُلُواْ أَوْلاَدَكُم مِّنْ إمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلاَ تَقْرَبُواْ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلاَ تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللّهُ إِلاَّ بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۱۵۱﴾ وَلاَ تَقْرَبُواْ مَالَ الْيَتِيمِ إِلاَّ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ حَتَّى يَبْلُغَ أَشُدَّهُ وَأَوْفُواْ الْكَيْلَ وَالْمِيزَانَ بِالْقِسْطِ لاَ نُكَلِّفُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُواْ وَلَوْ كَانَ ذَا قُرْبَى وَبِعَهْدِ اللّهِ أَوْفُواْ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ ﴿۱۵۲﴾ وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِي مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ ذَلِكُمْ وَصَّاكُم بِهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿۱۵۳﴾»(14) بگو بياييد تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده براى شما بخوانم چيزى را با او شريك قرار مدهيد و به پدر و مادر احسان كنيد و فرزندان خود را از بيم تنگدستى مكشيد ما شما و آنان را روزى مى‏رسانيم و به كارهاى زشت چه علنى آن و چه پوشيده[اش] نزديك مشويد و نفسى را كه خدا حرام گردانيده جز بحق مكشيد اينهاست كه [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش كرده است باشد كه بينديشد (۱۵۱) و به مال يتيم جز به نحوى [هر چه نيكوتر] نزديك مشويد تا به حد رشد خود برسد و پيمانه و ترازو را به عدالت تمام بپيماييد هيچ كس را جز به قدر توانش تكليف نمى‏ كنيم و چون [به داورى يا شهادت] سخن گوييد دادگرى كنيد هر چند [در باره] خويشاوند [شما] باشد و به پيمان خدا وفا كنيد اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است باشد كه پند گيريد (۱۵۲) و [بدانيد] اين است راه راست من پس از آن پيروى كنيد و از راه‏ها[ى ديگر] كه شما را از راه وى پراكنده مى‏سازد پيروى مكنيد اينهاست كه [خدا] شما را به آن سفارش كرده است باشد كه به تقوا گراييد (۱۵۳)
و اين كه اين راه مستقيم من است از آن پيروى كنيد و از راه‏هاى مختلف و انحرافى پيروى نكنيد كه شما را از راه حق دور مى ‏سازد، اين چيزى است كه خداى سبحان شما را به آن سفارش مى‏ كند تا پرهيزكار شويد.
جالب است كه توجه داشته باشيم داستانى نقل شده كه اين آيات تأثير فوق العاده‏اى در نفوس شنوندگان داشته است و دو نفر از اهالى مدينه به نام اسعدبن زراره و ذكران بن عبد قيس با شنيدن اين آيات مسلمان شدند و از پيامبر(ص) درخواست كردند تا فردى را به مدينه اعزام كند كه اسلام را به مردم تعليم داده به اسلام دعوت نمايد و پيامبر نيز مصعب‏بن عمير را به همراه آن‏ها به مدينه فرستاد كه با رفتن او چهره مدينه دگرگون شده است.(15)
3- موعظه حسنه و جامع‏ترين برنامه اجتماعى، يكى از آياتى كه نمونه‏اى از جامع‏ترين تعليمات اسلام در زمينه مسائل اجتماعى و انسانى و اخلاقى را بيان كرده آيه زير است: «ان اللّه يامر بالعدل و الّاحسان و ايتاء ذى القربى و ينهى عن الفحشاء و المنكر و البغى يعظكم لعلّكم تذكرون»(16) خداى متعال فرمان مى‏دهد به عدل و احسان و بخشش به نزديكان، و از فحشاء و منكر و ظلم و ستم نهى مى‏كند، خداوند به شما اندرز مى‏دهد شايد متذكّر شويد. احياء اصول سه گانه عدل و احسان و ايتاء ذى القربى و مبارزه با انحرافات سه گانه فحشاء و منكر و بغى در سطح جهان كافى است كه دنيايى آباد و آرام و خالى از هرگونه بدبختى و فساد بسازد. از اين رو از مسعود نقل شده است كه اين آيه جامع‏ترين آيات خير و شر در قرآن است.
آيات موعظه در قرآن فراوان است به ويژه از خود قرآن در آيات به موعظه ياد شده است.     جدال احسن و دعوت به حق‏
يكى از ابزارهاى دعوت توسط پيامبر اسلام(ص) جدال احسن است. جدال عبارت است از دليلى كه صرفاً براى منصرف نمودن خصم از آن چه بر سر آن نزاع مى‏كند به كار گرفته شود بدون آن كه خاصيت روشنگرى حق را داشته باشد، در واقع در مقام جدل، آن چه را كه خصم خودش به تنهايى و يا او و همه مردم قبول دارند استفاده و اخذ كنيم و با همان ادعايش را رد كنيم چه آن چه را قبول دارند حق باشد يا باطل. ولكن چون مجادله و مناظره‏اى كه در آن از مسلمات باطل استفاده شود احياء باطل است نه احياء حق. از اين رو جدال مقيّد به قيد احسن شده است زيرا اگر از راه جدال دعوت مى‏كند بايد از هر سخنى كه خصم را بر رد دعوتش تهييج مى‏كند و او را به لجبازى و عناد وادار مى‏كند پرهيز كند و مقدمات كاذب و باطل را، هرچند خصم آن را راست بپندارد مورد بهره بردارى قرار ندهد و نيز بايد از بى عفّتى در كلام و سوء تعبير اجتناب كند و به مقدسات طرف مقابل توهين نكند و فحش و ناسزا نگويد و از هرچه كه خلاف حق است دورى گزيند زيرا در صورت استفاده از باطل گرچه حق را احياء كرده است اما با احياء باطل و كشتن حقى ديگر احياء كرده است.
شايان توجه است كه جدال به سه قسم بد، خوب و خوب‏تر تقسيم مى‏شود كه در مقام دعوت فقط استفاده از جدال خوب‏تر رواست زيرا افرادى كه معاند و لجبازند و باطل را سرمايه خود كرده و مى‏خواهند با آن حق را سركوب نمايند، مردمى هستند كه آراء باطل در دلهاشان رسوخ نموده است، از اين رو تنها راه مقابله با آن‏ها و دعوت آن‏ها، بهره بردارى از مجادله احسن است.     ريشه جدال احسن و جدال باطل‏
لازم به تذكر است كه از نظر قرآن ريشه جدال احسن وحى و الهام الهى و حكمت‏طلبى است و ريشه جدال باطل القائات شيطان رجيم و حميت خواهى و عصبيت‏طلبى است، «انّ الشياطين ليوحون الى اوليائهم ليجادلوكم و ان اطعتموهم انكم لمشركون»(17) شيطان‏ها به دوستان خود مطالبى مخفيانه القاء مى‏كنند تا با شما مجادله كنند و اگر از آن‏ها اطاعت كنيد شما هم مشرك خواهيد شد.
چون جدال در مسائل فكرى از مقدمات وهمى و خيالى و در مسائل علمى از تعصب و حميت باطل (كه هر دو خصلت از ابزار شيطان است) سرچشمه مى‏گيرد، اگر كسى حق را نفهميده و گرفتار عصبيت شده، در تحت ولايت شيطان قرار دارد و داراى جدال باطل است.     چگونگى جدال رسول خدا
خداى سبحان پيامبرش را به جدال احسن امر فرمود و او نيز آن امر را امتثال كرد.
روزى در محضر امام صادق(ع) سخن از جدال به ميان آمد كه آيا رسول خدا(ص) اهل جدال بودند يا از آن نهى مى‏كردند: امام(ع) فرمود: رسول خدا به طور مطلق از جدال نهى نكرد بلكه طبق دعوت خداى سبحان به جدال احسن، سيره آموزنده آن حضرت، حفظ جدال احسن و ترك جدال غير احسن بود و پيروانش را نيز از جدال غير احسن باز مى‏داشت.(18) «و لاتجادلوا اهل الكتاب الّا بالّتى هى احسن»(19) تو و پيروانت با اهل كتاب جز با جدال احسن جدال نكنيد.     معيار جدال احسن‏
از امام صادق(ع) پرسيدند، جدال غير احسن چيست؟ آن حضرت فرمود: جدال غير احسن و نازيبا و ناپسند آن است كه در اثر ضعف فكرى خود، حقى را انكار كنيد و يا باطلى را بپذيريد يا در اثر سوء استفاده از ضعف فكرى رقيب چنين كارى را انجام دهيد.(20)
وقتى كسى اهل تفكر و استدلال نبود، ناچار جاهلانه سخن مى‏گويد، گاهى حق رقيب را انكار مى‏كند، گاهى باطلى را كه رقيب ارائه مى‏دهد، مى‏پذيرد، اين جدال غير احسن است.
اما جدال احسن آن است كه مقدمات حق مبرهن بوده مورد پذيرش و تسلّم طرف مقابل باشد و به عبارت ديگر حق مقبول جدال احسن است.     نمونه‏ اى از جدال احسن رسول خدا (ص)
روزى عده‏اى از صاحبان مذاهب گوناگون نزد رسول خدا(ص) باريافتند و هر كدام سخنى گفتند، يهوديان مى‏گفتند عزير فرزند خداست، تو اگر ادعاى ما را پذيرفتى، بايد از ما تبعيّت كنى، زيرا ما در اين مطلب حق و صحيح پيشگام‏تر از تو هستيم و اگر اين مطلب را نپذيرفتى مابه مبارزه فكرى و مخاصمه با تو برمى‏ خيزيم.
مسيحيان گفتند: عيسى فرزند خدا و با خدا متحد است، ما براى مناظره آمده‏ايم، تو اگر دعوت ما را پذيرفتى بايد تابع ما باشى زيرا درتشخيص حق پيشگام‏تر از تو بوديم و گرنه با تو به مناظره برمى‏خيزيم.
ماديين و ملحدان گفتند: اشياء ابتداء و انتها ندارد و چون عالم ماده ازلى است نياز به فاعل ندارد، زيرا تحولات و تطورات در شكل ظاهرى جهان ماده است نه در ذات ماده ازلى، اگر تو اين معنا را پذيرفتى بايد تابع ما باشى در غير اين صورت با تو به مبارزه فكرى برمى‏ خيزيم.
ثنويه و دوگانه پرستان گفتند: نور و ظلمت دو مبدأ براى عالم هستند خيرات را به نور و شرور را به ظلمت نسبت مى‏دهيم، آن‏ها نيز همان سخن يهوديان و ديگران را گفتند.
مشركان حجاز نيز گفتند: جهان خالقى دارد و آن خداست. اما تدبير امور آن را بت‏ها به عهده دارند و احترام و عبادت آن‏ها سودمند بوده و انسان را از زيان مى‏رهاند، آن‏ها نيز مانند ديگران گفتند ما براى مناظره آمده‏ايم بايد از ما پيروى كنى، در غير اين صورت باتو مبارزه خواهيم كرد.
رسول خدا(ص) پس از استماع سخنان پيروان مذاهب، در پاسخ فرمود: «آمنت باللّه وحده لاشريك له و كفرت بالجبت و بكل معبود سواه» به خداى يگانه بدون شريك ايمان دارم و به جبت و هر معبودى غير خداى سبحان كفر مى‏ورزم، من هم به اصل وجود مبدأ هستى معتقدم و هم به وحدت آن، آنگاه فرمود: آيا من سخن شما را بدون حجت بپذيرم يا آن را بابرهان قبول كنم؟ من حجت خدا هستم و حجت خدا نه بدون برهان سخن مى‏گويد: و نه بدون برهان سخن كسى را مى‏ پذيرد.   پاسخ پيامبر به يهوديان‏
رسول اكرم(ص) به يهوديان فرمود: «اگر حق به برهان متكى است، شما كه مدعى هستيد، عزير فرزند خداست، دليلى بر فرزندى عزير ذكر كنيد. گفتند دليل آن است كه او تورات را احياء كرده و در خاطره‏ها و كتاب‏ها زنده نگه داشته است، بعد از آن كه از خاطره‏ها و كتاب‏ها رخت بربسته بود، پس هيچ كس جز او سمت او را كه همان فرزندى خداست نخواهد داشت.
رسول خدا(ص) ابتدا اصل موضوع را تحليل كرد، آن گه به نقد و بررسى آن پرداخت حضرت فرمود: منظورتان از اين كه مى‏گوييد، عزير فرزند خداست چيست؟ اگر منظور فرزندى مادى است، آن طور كه هر پدر جسمانى پسر مادى دارد، اين معنا از نظر عقل بر خداى سبحان محال است و شما هم محال بودن آن را مى‏پذيريد زيرا خدا همسرى ندارد، چيزى از خدا جدا نشده و خدا از چيزى جدا نشده، او بسبيط محض و مجرد صرف است. همتا و همسر و زاد و ولد ندارد، آن چه شما مى‏گوييد: مستلزم تجسم ماديت و تركّب است كه هم عقل آن را محال مى‏داند و هم وحى و كتاب‏هاى آسمانى و هم موسى كليم و هم شما محال بودن آن را مى‏پذيريد. و اگر منظورتان فرزندى تشريفى و كرامت است، مانند آن كه استاد فرزانه و حكيم درباره شاگرد هوشمندش بگويد: او فرزند من است نه به معناى ولادت در اين صورت نيز قابل نقض است. زيرا اگر شما عزير را فرزند خدا مى‏دانيد و موسى را فرزند خدا ندانيد با اين كه اصل تورات و دين يهود را آورده است و عصاى معروف و يد بيضاء و آيات و بينات ديگر چون غرق كردن آل فرعون از ره آورد موسى كليم بود، اگر عزير را پسر خدا دانستيد، لقب بالاترى را بايد به موساى كليم بدهيد. زيرا اگر استاد دانشمندى به شاگرد هوشمند خود بگويد: فرزند من، به هوشمندتر مى‏گويد: برادر من چه اين كه به افضل از خود مى‏گويد: استاد من، شما هم درباره موساى كليم بايد بگوييد او برادر خداست.
چون مقام برادر بالاتر از مقام پسر است و مقام موسى هم بالاتر از مقام عزير است اگر آن مقدار كرامت عزير باعث شود كه او فرزند خدا باشد. كرامت موساى كليم كه از او به مراتب بيشتر است بايد باعث شود كه او برادر و رفيق خدا باشد در حالى كه شما اين تعبير را درباره عزير داريد و درباره موساى كليم هرگز جايز نمى‏ دانيد.
اين پاسخ در واقع جدال احسن بود و وقتى سخن رسول خدا(ص) به اينجا رسيد: گفتند: اى محمّد(ص) به ما مهلت بده تا در اين زمينه بينديشيم. حضرت فرمود به شما مهلت دادم، اما از تعصب و جمود بكاهيد و بر انصاف و تفكر بيفزاييد، تا خداوند شما را هدايت كند، در واقع رسول اكرم(ص) به آن‏ها توصيه كرد كه اهل نظر و تحقيق باشند نه تقليد.   پاسخ پيامبر به مسيحيان‏
با توجه به اين كه مسيحيان گفته بودند: عيسى فرزند خدا و متحد با اوست، رسول خدا در پاسخ آن‏ها فرمود: اين كه شما مى‏گوييد: خدابا عيسى متحد شده، براى اين كه از ابتداى محاوره موضوع آن شناخته شود، اتحاد را معنا كنيد، آيا منظور شما از اتحاد حقيقى است؟ و يا كنايه از كرامت و بزرگداشت؟ اگر منظور شما اتحاد حقيقى است، اتحاد حادث با قديم و ممكن با واجب محال است، چون يا مستلزم جمع بين حدوث و قدم(جمع بين نقيضين) است و يا تبديل حادث به قديم و قديم به حادث كه هر دو مستحيل است.   توضيح مطلب: «قديم» يعنى موجودى كه مسبوق به عدم يا غير نيست و «حادث» يعنى موجودى كه مسبوق به عدم يا غير است. اتحاد قديم و حادث، يعنى شى‏ء معيّن در حالى كه قديم است، حادث باشد و در حالى كه مسبوق به عدم نيست، مسبوق به عدم باشد جمع بين نقيضين است. و چيزى كه قبلاً قديم بود، بدل به حادث شود، يعنى چيزى كه قبلاً مسبوق به عدم نبود، مسبوق به عدم گردد. نيز مستحيل است زيرا چيزى كه نبود، هرگز تبديل به بود نخواهد شد، اگر چيزى سابقه عدم نداشت، ديگر براى او سابقه عدم، فرض صحيح ندارد. اگر چيزى به خود متكى بود و مسبوق به غير نبود، ديگر ممكن نيست مسبوق به غير گردد. زيرا اگر هستى چيزى عين ذات او بود، نه مسبوق به غير است و نه مسبوق به عدم، و اين ذات هم قابل تغيير و تحول نيست. و اگر هستى چيزى عين ذات او نبود، به يقين مسبوق به غير و عدم خواهد بود و چيزى كه مسبوق به غير و عدم است، نمى‏تواند مسبوق به غير و عدم نباشد.
بنابراين، شى‏ء واحد در حالى كه واحد است نمى‏تواند هم قديم و هم حادث باشد و شى‏ء قديم نمى‏تواند به حادث تحول يافته و يا شى‏ء حادث به قديم متحول گردد. پس اگر منظور شمااز اتحاد، معناى حقيقى آن باشد، اين محال است چه به صورت جمع و يا به صورت تحول و انقلاب؛ لذا فرمود: چون خداى سبحان قديم است و عيساى مسيح حادث است و عيسى،مسبوق به عدم و غير است و خداى سبحان، مسبوق به عدم و غير نيست، اگر خداى قديم بخواهد حادث بشود، دو صورت دارد كه هر دو صورت آن چنانكه بيان شد مستحيل است و ريشه قرآنى مسئله نيز همان است كه فرمود: «ليس كمثله شى‏ء».(21) خداى سبحان غنى محض است بنابراين نيازى به غير ندارد، پس هستى او عين ذات اوست و در اين صورت نه سابقه عدم دارد و نه مسبوق به غير است و نمى‏تواند با محتاج كه مسبوق به عدم و غير است، متحد باشد.
اينكه فرمود: «يا أيها الناس أنتم الفقراء الى اللّه و اللّه هو الغنى الحميد.»(22) اختصاص به غير عيسى ندارد، بلكه عيسى و غير عيسى در اين حكم يكسانند، همه ممكن‏ها مسبوق به غير و محتاج به خدا هستند.
اما اگر مراد شما از اين اتحاد، كرامت است، زيرا عيسى(عليه السلام) موجودى كريم و برجسته است، در نقض اين حكم بايد گفت: اين كرامت، اختصاصى به حضرت مسيح ندارد، زيرا انبياى ديگر چون ابراهيم، نوح، آدم و...(عليهم السلام) هم از كرامات برخوردار بوده‏اند. چگونه درباره انبياى ديگر، قايل به اتحاد نشديد اما در خصوص عيسى(عليه السلام) سخن از اتحاد به ميان آورديد؟ بعد از ارائه اين برهان، عده‏اى از ترسايان ساكت شدند و به يكديگر نگاه كرده برخى از آنان گفتند: همان طور كه خداوند در قرآن، ابراهيم را خليل خود معرفى كرد، «واتخذ اللّه ابراهيم خليلاً»(23) عيسى(عليه السلام) را هم به عنوان فرزند خود گرامى داشت. حضرت رسول (ص) فرمود: اين قياس مع الفارق است زيرا خليل بودن ممكن است، اما فرزند بودن و متحد شدن با خدا محال است. ممكن است انسانى بر اثر كمال علمى و عملى خليل اللّه بشود ولى اتحادش با خدا مستحيل است.    
پى نوشت ها:
1. سوره احزاب، آيه 45 - 46.
2. سوره نحل، آيه 125.
3. سوره انعام، آيه 149.
4. سوره يوسف، آيه 108.
5. همان،آيه 24.
6. سوره قصص، آيه 32.
7. سوره نمل، آيه 64.
8. سوره طور، آيه 35 - 36.
9. سوره انبياء ، آيه 22.
10. سوره ملك، آيه 3-4.
11. مفردات، ذيل كلمه موعظه.
12. الميزان،ج 12،ص .
13 سوره آل عمران، آيه 64.
14 سوره انعام 151 ـ 153
15 دعوت به فرمان‏هاى توحيدى و الهى.
16 بحارالانوار، ج 19، ص 8 و 9 و 10.
17 سوره انعام، آيه 121.
18 تفسير برهان، ج 3، ص 253.
19 سوره عنكبوت، آيه 46.
20 تفسير برهان، ج 3، ص 253.
21 سوره شورى، آيه 11.
22 سوره فاطر،آيه 15.
23 سوره نساء،آيه 125.





۲۵/۰۸/۱۳۹۳ - ۱۳:۴۰




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 150]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن