واضح آرشیو وب فارسی:ایسنا: چهارشنبه ۷ آبان ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۹

حر در گیر و دار تردید میان حق و باطل، حریت و آزادگی را انتخاب کرد و بهشت را از آن خود کرد. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، منطقه قم، حر از خاندان معروف عراق و از رؤسای قبایل کوفیان بود و گویند وی به درخواست ابن زیاد، برای مبارزه با حسین فراخوانده شد از این رو به سرکردگی هزار سوار برگزیده شد تا از ورود امام (ع) به کوفه جلوگیری کند. لشکر وی در منزل ذوحُسُم که نزدیک کربلا قرار دارد با کاروان امام حسین (ع) برخورد کرد، حضرت به یاران دستور دادند تا سپاه حر و اسبهایشان را سیراب سازند، سپس به آنها فرمودند: «من به سوی شما نیامدهام جز به خاطر اینکه نامههایتان را دریافت کردم» و مشغول نماز جماعت ظهر گشتند و سپاه حر هم به ایشان اقتدا نمودند. پس از اقامهی نماز عصر بار دیگر امام (ع) سپاه حر را به تقوی الهی سفارش کردند اما حر گفت: «البته ما از کسانی که به سوی شما نامه نوشتهاند نیستیم و به ما امر شده که وقتی شما را ملاقات کردیم از شما جدا نشویم تا اینکه شما را نزد «عبیدالله» ببریم. در این هنگام امام (ع) فرمودند:«مرگ به تو از آن نزدیکتر است» پس عزم حرکت نمودند امّا حر و یارانش جلوی امام (ع) را گرفتند؛ امام حسین (ع) به حر فرمودند:« مادرت به عزایت بنشیند چه قصدی دارد؟» حر گفت: به خدا قسم اگر غیر از شما از عرب به من آن عبارت را میگفت همین عبارت را به او باز میگفتم امّا به خدای قسم برای من این (حق) نیست که یاد مادر شما کنم مگر به نیکوترین وجهی که میتوانم» روز عاشورا از راه رسید و حر هر چه سعی کرد تا ابن سعد را متقاعد کند تا از جنگ با امام (ع) دست بردارد ممکن نشد، مهاجر بن اوس که یکی از سپاهیان ابن سعد بود میگوید: «دیدم که حر میلرزید. از این رفتار حر به شک افتادم و گفتم: «اگر از من دربارهی شجاعترین مرد کوفه سؤال میشد، تو را معرفی میکردم، این چه حالتی است که در تو میبینم؟» حر گفت: «همانا خود را بین بهشت و دوزخ مخیّر میبینم، به خدا سوگند اگر مرا با آتش بسوزانند جز بهشت چیز دیگری را انتخاب نخواهم کرد.» پس به اسب خود نواخت و به سوی امام حسین (ع) رهسپار شد. وی به سبب آنچه از پیش به آل رسول (ص) روا داشته بود و آنها را در مکانی بی آب و علف وانهاده بود، سر از خجالت به پائین انداخته بود و به سوی آنها پیش میرفت در حالیکه میگفت: «پروردگارا! من به سوی تو باز میگردم، پس توبهام را پذیرا باش. من دل اولیاء و فرزندان پیامبرت را به وحشت انداختهام. ای اباعبدالله! من بازگشتهام و تائب هستم، آیا برای من راهی به توبه هست؟ امام حسین (ع) فرمودند: «آری، خداوند به تو روی خواهد کرد.» پس حر داستانی را برای امام (ع) اینگونه بیان کرد: «روزی که برای بستن راه شما از کوفه خارج میشدم، با گوش جان شنیدم که هاتفی ندا داد: ای حر! تو را به بهشت بشارت میدهم؛ گفتم: وای بر حر، آیا تو او را به بهشت بشارت میدهی، در حالیکه او برای جنگ با پسر دختر رسول خدا (ص) به حرکت درآمده است؟» امام فرمودند: تو به خیر و پاداشی نیکو دست یافتهای» در روز عاشورا بعد از شهادت حبیب، حر به میدان رفت و جنگ شجاعانهای با سپاه ابن سعد نمود و در خلال جنگ یکی از سپاهیان اسب وی را مجروح ساخت و حر مجبور شد پیاده بجنگد اما با این وجود 40 نفر از آنها را به درک واصل نمود، تا اینکه بالاخره از پای درآمد. گفته شده است هنگامی که امام حسین (ع) بالای سر حر آمدند، خون از صورتش برگرفتند و فرمودند: «تو آزادهای! همان طور که مادرت تو را آزاده نامید و تو در دنیا و آخرت آزادهای» منابع: ابصار العین، ص ۱۱۵ و ۱۱۶ مقتل الحسین خوارزمی، ج2، ص11 . یاران شیدای حسین بن علی علیهماالسلام، استاد مرتضی آقا تهرانی انتهای پیام
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]