تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه حقيقت خوشبختى آن است كه پايان كار انسان خوشبختى باشد و حقيقت بدبختى آن ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798457503




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

متن روضه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها - طاهری


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



متن روضه طفلان حضرت زینب سلام الله علیها - طاهری
امشب شب روضه ای است كه مادرهای شهدا هركجانشتند،پای این روضه،ناله می زنند.



به این مطلب امتیاز دهید


به گزارش سرویس دینی جام نیوز،
                                 

تا هست خدا در دل من کرب و بلا هست

از درد غمت گریه ی بی چون و چرا هست

حسین جان

 این دشت زیارتکده ی منظر توست

بی روی تو عالم همه در آتشِ آه ست

 این قدر نگو یار نمانده ست و غریبم

حسین جان خواهرت بمیره،هل من ناصرت رو نشنوه

 این قدر نگو یار نمانده ست و غریبم

تا دختر زهرا و اَبر مرد خدا هست

هنوز عباس رو داری داداش،هنوز بچه های من غلام های تو هستند،حسین جان

تو تیغ بده تا که به طوفان غیورم

معلوم شود زینب تو مرده و یا هست

از هل مِن پر سوز تو فهمیده دل من

در قافله ی نیزه سواران توجا هست

 هنوز جا برا بچه های من هست،حسین،امشب شب روضه ای است كه مادرهای شهدا هركجانشتند،پای این روضه،ناله می زنند،بخدا مادر مگه می تونه داغی رو فراموش كنه،مادره با خون دل این بچه ها رو بزرگ كرده،دیدند زینب اومده تو خیمه،موهای بچه هاشو داره شونه می كنه،كفن تن بچه هاش كرد،عزیزای دلم،وقتشه آبروی مادرتون رو بخرید،دست پرورده های زینبند،گفتند:مادر نكنه دلت غصه دار باشه،ما برای همچین روزی تربیت شدیم،اما اگه ما خودمون بریم به دایی بگیم،قطعاً ردمون می كنه،تو بیا،دست مارو بگیر،مادر تو خیلی پهلو برادرت آبرو داری،بگو حسین،دو تا غلام حلقه به گوش برات آوردم،رفت پیش برادر

هر هاجر خونین جگری هدیه ای آورد

ای کعبه من حال بگو نوبت ما هست؟

 تو ناز نفرما که بمیرند به پایت

یک گوشه ی چشمی که کفن پوش دوتا هست

 من کار به برگشت پسرهام ندارم

خوش هستم از این که دو نفس با تو مرا هست

یه بزرگواری می گه هر كاری می كرد زینب تا شهادت برادر رو به تأخیر بیندازه،لذا حتی ظهر عاشورا كه اومد،برادر زینب رو راضی كرد اومد سمت میدان،یه وقت دید داره صداش می آد،مهلاً مهلا،یابن الزهرا،داداش صبر كن،به این بهانه زینب می خواست شهادت ولی خدا،امام زمانشو به تأخیر بیندازه،رفتند بچه ها اجازه گرفتند برا میدان،ابی عبدالله داره نگاه می كنه،همه شاگردای دست عباسند،پروانه هاشون هم كار عباس رو می كنه تو میدون،عباس ایستاده،داره جنگشون رو می بینه،ماشاءالله می گه،لاحول ولا قوةالا بالله می گه،حسین داره دعاشون می كنه،دل تو دل ابی عبدالله نیست،آخه این خواهر كسی كه میرفت میدون می اومد بدرقه،می ایستاد كنار دست حسین،یاریش می كرد،تو دل دشمن می زد،كنار بدن علی اكبر بعضی ها نوشتند،زینب پیاده از حسین زودتر رسید،اما اینجا هرچی حسین نگاه می كنه،خواهر تو خیمه مونده،یه وقت دیدند رنگ صورت ابی عبدالله تغییر كرد بچه ها رو زمین افتادند،هر دو دست گردن هم انداختند،برای بار آخر دایی مهربونشون رو صدا زدند،حسین اومد كنار بدنشون نشست،هرچی نگاه به خیمه می كنه،شاید زینب بیاد،ای وای،شایداین سئوال رو نكرد از بی بی،بعد از شهادت بچه ها،اما یه نفر بود وقتی خبر دار شد،انگار عقده ای تو سینه اش بود،گفت:باید از بی بی سئوال كنم،دیدند اومده تو مدینه،یك به یك میون محمل هارو می گرده،سئوال كرد آیا بی بی من رو ندیدید،عبدالله بن جعفره،همسر فداكار زینبه،خودش سفارش كرده،چشماش كم سو بود،ابی عبدالله نگذاشت باهاشون رهسپار كربلا بشه،مدینه به امر حسین مونده،اما شنیده زینب برا هركدوم از شهدای بنی هاشم،اومده بالا سرشون،این عقده تو سینه اونه،آیا بچه های من لیاقت نداشتند این مادر از خیمه بیرون بیاد،اومد كنار محمل زینب ایستاد،گفت خانم زینب رو ندیدی؟یه وقت دیدند عمه ی سادات داره اشك می ریزه،فرمود عبدالله حق داری زینب رو نشناسی،زینب تو به این حال نبود،زینب تو اینقدر شكسته نبود،وقتی بی بی رو شناخت گفت بی بی جان،یه سئوالی اگر ازت نپرسم آروم نمی گیرم،چرا بالا سر بچه هامون نرفتی؟چرا گذاشتی بچه هام غریب جون بدن؟یه نگاه كرد به عبدالله فرمود: چه توقعی از من داشتی عبدالله، والله ترسیدم حسین نگاهش به من بیاُفته،از من خجالت بكشه،اما دادشم از برا من تلافی كرد عبدالله،وقتی رفتیم كربلا،اربعین رسیدیم كنار قبر حسین، گفتم:حسین ،حالا روز تلافی كردن توست،اگه می خوای زینب خجالت نكشه،سراغ رقیه رو از من نگیر حسین...........

منبع: كتاب گودال سرخ




۰۶/۰۸/۱۳۹۳ - ۱۹:۱۲




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن