محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1832714870
شب سوم - روضه حضرت رقیه (سلام الله علیها)
واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:
شب سوم - روضه حضرت رقیه (سلام الله علیها)
به این مطلب امتیاز دهید
روضه شب سوم در بعضى روايات آمده است : حضرت سكينه عليها السلام در روز عاشورا به خواهر سه ساله اى (كه به احتمال قوى همان رقيه عليه السلام باشد) گفت : بيا دامن پدر را بگيريم و نگذاريم برود كشته بشود(سلام الله علیها).
امام حسين عليه السلام با شنيدن اين سخن بسيار اشك ريخت و آنگاه رقيه عليها السلام صدا زد : بابا! مانعت نمى شوم . صبر كن تا ترا ببينم (سلام الله علیها) امام حسين عليه السلام او را در آغوش گرفت و لبهاى خشكيده اش را بوسيد. در اين هنگام آن نازدانه ندا در داد كه :
العطش العطش ، فان الظما قدا احرقنى بابا بسيار تشنه ام ، شدت تشنگى جگرم را آتش زده است . امام حسين عليه السلام به او فرمود : كنار خيمه بنشين تا براى تو آب بياورم آنگاه امام حسين عليه السلام برخاست تا به سوى ميدان برود، باز هم رقيه دامن پدر را گرفت و با گريه گفت : يا ابه اين تمضى عنا؟
بابا جان كجا مى روى ؟ چرا از ما بريده اى ؟ امام عليه السلام يك بار ديگر او را در آغوش گرفت و آرام كرد و سپس با دلى پر خون از او جدا شد . (وقايع عاشورا سيد محمد تقى مقدم ص 455 و حضرت رقيه عليه السلام تاليف شيخ على فلسفى ص 550)
آخرين ديدار امام حسين عليه السلام با حضرت رقيه عليه السلام
وداع امام حسين عليه السلام در روز عاشورا با اهل بيت عليهم السلام صحنه اى بسيار جانسوز بود، ولى آخرين صحنه دلخراش و جگر سوز، وداع ايشان با دخترى سه ساله بود كه ذيلا مى خوانيد:
هلال بن نافع ، كه از سربازان دشمن بود، مى گويد: من پيشاپيش صف ايستاده بودم . ديدم امام حسين عليه السلام ، پس از وداع با اهل بيت خود، به سوى ميدان مى آيد در اين هنگام ناگاه چشمم به دختركى افتاد كه از خيمه بيرون آمد و با گامهاى لرزان ، دوان دوان به دنبال امام حسين عليه السلام شتافت و خود را به آن حضرت رسانيد. آنگاه دامن آن حضرت را گرفت و صدا زد:
يا ابه ! انظر الى فانى عطشان .
بابا جان ، به من بنگر، من تشنه ام
شنيدن اين سخن كوتاه ولى جگر سوز از زبان كودكى تشنه كام ، مثل آن بود كه بر زخمهاى دل داغدار امام حسين عليه السلام نمك پاشيده باشند. سخن او آنچنان امام حسين عليه السلام را منقلب ساخت كه بى اختيار اشك از ديدگانش جارى شد. با چشمى اشكبار به آن دختر فرمود: الله يسقيك فانه وكيلى . دخترم ، مى دانم تشنه هستى خدا ترا سيراب مى كند، زيرا او وكيل و پناهگاه من است .
هلال مى گويد: پرسيدم اين دخترك كه بود و چه نسبتى با امام حسين عليه السلام داشت ؟
به من پاسخ دادند: او رقيه عليها السلام دختر سه ساله امام حسين عليه السلام است . (سرگذشت جانسوز حضرت رقيه عليها السلام ص 22 به نقل از الوقايع و الحوادث محمد باقر ملبوبى ج 3 ص 192)
به ياد لب تشنه پدر آب نخورد!
عصر عاشورا كه دشمنان براى غارت به خيمه ها ريختند، در درون خيمه ها مجموعا 23 كودك از اهل بيت عليه السلام را يافتند. به عمر سعد گزارش دادند كه اين 23 كودك ، بر اثر شدت تشنگى در خطر مرگ هستند. عمر سعد اجازه داد به آنها آب بدهند. وقتى كه نوبت به حضرت رقيه عليه السلام رسيد آن حضرت ظرف آب را گرفت و دوان دوان به سوى قتلگاه حركت كرد.
يكى از سپاهيان دشمن پرسيد: كجا مى روى ؟ حضرت رقيه عليه السلام فرمود: (سلام الله علیها) بابايم تشنه بود. مى خواهم او را پيدا كنم و برايش آب ببرم (سلام الله علیها)
او گفت : آب را خودت بخور. پدرت را با لب تشنه شهيد كردند!
حضرت رقيه عليها السلام در حالي كه گريه مى كرد، فرمود: پس من هم آب نمى آشامم
نيز در كتاب مفاتيح الغيب ابن جوزى آمده است كه ، صالح بن عبدالله مى گويد: موقعى كه خيمه ها را آتش زدند و اهل بيت عليهم السلام رو به فرار نهادند، دخترى كوچك به نظرم آمد كه گوشه جامه اش آتش گرفته ، سراسيمه مى گريست و به اطراف مى دويد و اشك مى ريخت . مرا به حالت او رحم آمد. به نزد او تاختم تا آتش جامه اش را فرو نشانم . همين كه صداى سم اسب مرا شنيد اضطرابش بيشتر شد. گفتم : اى دختر، قصد آزارت ندارم . بناچار با ترس ايستاد. از اسب پياده شدم و آتش جامه اش را خاموش نمودم و او را دلدارى دادم . يكمرتبه فرمود: اى مرد، لبهايم از شدت عطش كبود شده ، يك جرعه آب به من بده . از شنيدن اين كلام رقتى تمام به من دست داده ظرفى پر از آب به او دادم . آب را گرفت و آهى كشيد و آهسته رو به راه نهاد. پرسيدم : عزم كجا دارى ؟ فرمود: خواهر كوچكترى دارم كه از من تشنه تر است . گفتم مترس ، زمان منع آب گذشت ، شما بنوشيد گفت : اى مرد سوالى دارم ، بابايم حسين عليه السلام تشنه بود ، آيا آبش دادند يا نه ! گفتم : اى دختر نه والله ، تا دم آخر مى فرمود: (اسقونى شربه من الماء) مى فرمود: يك شربت آب به من بدهيد، ولى كسى او را آبش نداد بلكه جوابش را هم ندادند.
وقتى كه آن دختر اين سخن را از من شنيد، آب را نياشاميد، بعضى از بزرگان مى گويند اسم او حضرت رقيه خاتون عليه السلام بوده است . (حضرت رقيه عليها السلام شيخ على فلسفى ص 13)
محدث خبير، مرحوم حاج شيخ عباس قمى ((قدس سره )) از كامل بهائى (ج 2 ص 179) نقل مى كند كه : زنان خاندان نبوت در حالت اسيرى حال مردانى را كه در كربلا شهيد شده بودند بر پسران و دختران ايشان پوشيده مى داشتند و هر كودكى را وعده مى دادند كه پدر تو به فلان سفر رفته است باز مى آيد، تا ايشان را به خانه يزيد آوردند. دختركى بود چهار ساله ، شبى از خواب بيدار شد و گفت : پدر من حسين عليه السلام كجاست ؟ اين ساعت او را به خواب ديدم . سخت پريشان بود. زنان و كودكان جمله در گريه افتادند و فغان از ايشان برخاست . يزيد خفته بود، از خواب بيدار شد و از ماجرا سوال كرد. خبر بردند كه ماجرا چنين است . آن لعين در حال گفت : بروند سر پدر را بياورند و در كنار او نهند. پس آن سر مقدس را بياوردند و دركنار آن دختر چهار ساله نهادند. پرسيد اين چيست ؟ گفتند: سر پدر توست . آن دختر بترسيد و فرياد بر آورد و رنجور شد و در آن چند روز جان به حق تسليم كرد.
سپس محدث قمى (ره ) مى فرمايد: بعضى اين خبر را به وجه ابسط نقل كرده اند و مضمونش را يكى از اعاظم رحمه الله به نظم در آورده و من در اين مقام به همان اشعار اكتفا مى كنم . (منتهى الامال ، محدث قمى ، ج 1 ص 317، چاپ علميه اسلاميه)
قال رحمه الله :
يكى نو غنچه اى از باغ زهرا
بجست از خواب نوشين بلبل آسا
به افغان از مژه خوناب مى ريخت
نه خونابه ، كه خون ناب مى ريخت
بگفت : اى عمه بابايم كجا رفت ؟
بد اين دم دربرم ، ديگر چرا رفت ؟
مرا بگرفته بود اين دم در آغوش
همى ماليد دستم بر سر و گوش
بناگه گشت غايب از بر من
ببين سوز دل و چشم تر من
حجازى بانوان دل شكسته
به گرداگرد آن كودك نشسته
خرابه جايشان با آن ستمها
بهانه ى طفلشان سربار غمها
ز آه و ناله و از بانگ و افغان
يزيد از خواب بر پا شد، هراسان
بگفتا كاين فغان و ناله از كيست
خروش و گريه و فرياد از چيست ؟
بگفتش از نديمان كاى ستمگر
بود اين ناله از آل پيمبر
يكى كودك ز شاه سر بريده
در اين ساعت پدر خواب ديده
كنون خواهد پدر از عمه خويش
و زين خواهش جگرها را كند ريش
چو اين بشنيد آن مردود يزدان
بگفتا چاره كار است آسان
سر بابش بريد اين دم به سويش
چو بيند سر بر آيد آرزويش
همان طشت و همان سر، قوم گمراه
بياورند نزد لشگر آه
يكى سر پوش بد بر روى آن سر
نقاب آسا به روى مهر انور
به پيش روى كودك ، سر نهادند
ز نو بر دل ، غم ديگر نهادند
به ناموس خدا آن كودك زار
بگفت : اى عمه دل ريش افگار
چه باشد زير اين منديل ، مستور
كه جز بابا ندارم هيچ منظور
بگفتش دختر سلطان والا
كه آن كس را كه خواهى ، هست اينجا
چو اين بشنيد خود برداشت سر پوش
چون جان بگرفت آن سر را در آغوش
بگفت : اى سرور و سالار اسلام
ز قتلت مر مرا روز است چون شام
پدر، بعد از تو محنتها كشيدم
بيابانها و صحراها دويدم
همى گفتند مان در كوفه و شام
كه اينان خارجند از دين اسلام
مرا بعد از تو اى شاه يگانه
پرستارى نبد جز تازيانه
ز كعب نيزه و از ضرب سيلى
تنم چون آسمان گشته است نيلى
بدان سر، جمله آن جور و ستمها
بيابان گردى و درد و المها
بيان كرد و بگفت : اى شاه محشر
تو بر گو كى بريدت سر ز پيكر
مرا در خردسالى در بدر كرد
اسير و دستگير و بى پدر كرد
همى گفت و سر شاهش در آغوش
به ناگه گشت از گفتار خاموش
پريد از اين جهان و در جنان شد
در آغوش بتولش آشيان شد
خديو بانوان دريافت آن حال
كه پر زد ز آشيان آن بى پر و بال
به بالينش نشست آن غم رسيده
به گرد او زنان داغديده
فغان برداشتندى از دل تنگ
به آه و ناله گشتندى هماهنگ
از اين غم شد به آل الله اطهار
دوباره كربلا از نو نمودار
بعضى گفته اند و شايد اتفاق افتاده باشد كه در شب دفن آن دختر مظلومه اهل بيت اطهار عليه السلام ، جناب ام كلثوم عليه السلام را ديدند كه قرار و آرام ندارد و با ناله و ندبه به دور خرابه مى گردد و هر چه تسلى مى دهند آرام نمى يابد. از علت اين بيقرارى پرسيدند، گفت : شب گذشته اين مظلومه در سينه من بود، چون بيدار شدم ديدم كه به شدت گريه مى كند و آرام نمى گيرد، از سببش پرسيدم ، گفت : عمه جان ، آيا در اين شهر مانند من كسى يتيم و اسير و دربدر مى باشد؟ عمه جان ، مگر اينها ما را مسلمان نمى دانند، به چه جهت آب و نان را از ما مضايقه مى نمايند و طعام به ما يتيمان نمى دهند؟ اين مصيبت مرا به گريه آورده و طاقت خوابيدن ندارم .
بپيچ اى قلم قصه شهر شام
كه شد صبح عالم ز غصه چو شام
تو شيخا نمودى قيامت پديد
به مردم عيان گشته يوم الوعيد
ز فرط بكا بر حسين شهيد
چو يعقوب شد چشم خلقى سفيد (مصباح الحرمين ص 371)
من طاقت شنیدن ندارم
در كتاب «مبكی العیون» آمده است كه : در شب شام غریبان حضرت زینب (سلام الله علیها) در زیر خیمه نیم سوخته ، اندكی به خواب فرو رفت . ناگاه در عالم خواب حضرت زینب(سلام الله علیها) مادر خود حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) را دید. او به مادر خویش عرض كرد :« مادرجان ! آیا از حال ما خبر داری ؟!»
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند : «من طاقت شنیدن ندارم» . حضرت زینب(سلام الله علیها) عرضه داشت : «پس من شكوه و شكایت خویش را به چه كسی بگویم ؟»
حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند : «آن گاه كه سر از تن فرزندم حسين (علیه السلام) جدا كردند ، من حضور داشتم و شاهد این قضیه بودم . اینك از جای برخیز و حضرت رقیه(سلام الله علیها) را پیدا كن» . حضرت زینب(سلام الله علیها) از خواب برخواست . رقیه(سلام الله علیها) را صدا می كرد ، اما پاسخی نمی شنید . سرانجام با خواهرش حضرت ام كلثوم در حالی كه گریه می كردند و ناله سر می دادند ، از خیمه بیرون آمدند و برای پیدا كردن حضرت رقیه(سلام الله علیها) به راه افتادند . ناگاه در نزدیكی قتلگاه صدای حضرت رقیه(سلام الله علیها) را شنیدند . جلوتر آمدند تا اینكه به پیكرهای آغشته به خون رسیدند . در این هنگام مشاهده كردند كه حضرت رقیه(سلام الله علیها) خود را بر روی پیكر پاك و مطهر پدر بزرگوارش حضرت امام حسین) ع) انداخته و در حالی كه دستهایش را به سینه پدر چسبانده با او درد و دل می كند . حضرت زینب(سلام الله علیها) او را نوازش كرد . در این هنگام حضرت سكینه(سلام الله علیها) آمد و آنها با هم به خیمه گاه برگشتند . در بین راه حضرت سكینه(سلام الله علیها) از حضرت رقیه(سلام الله علیها) پرسید : «چگونه پیكر پدر را در این شب تیره و تار پیدا كردی ؟!» حضرت رقیه(سلام الله علیها) پاسخ داد : «آنقدر پدر را صدا كردم و پدر پدر گفتم تا اینكه صدای پدرم را شنیدم كه فرمود : «اینجا بیا ، من اینجا هستم» . (200 داستان از فضایل و كرامات حضرت زینب ، ص 113).
سر امام حسين عليه السلام با دخترش - رقيه عليه السلام - سخن مى گويد :
در كتاب بحر الغرائب ، جلد 2، قريب به اين مضامين مى نويسد: حارث كه يكى از لشگريان يزيد بود گفت : يزيد دستور داد سه روز اهل بيت عليه السلام را در دم دروازه شام نگاه بدارند تا چراغانى شهر شام كامل شود. حارث مى گويد: شب اول من به شكل خواب بودم ، ديدم دخترى كوچك بلند و نگاهى كرد. ديد لشگر از خستگى راه خوابيده اند و كسى بيدار نيست ، اما فورا از ترسش بازنشست و باز بلند شد و چند قدم آمد به طرف سر امام حسين عليه السلام كه بر درختى كه نزديك خرابه دم دروازه شام آويزان بود. آرى ، به طرف آن درخت و سر مقدس آمد و از ترس برگشت ، تا چند مرتبه . آخر الامر زير درخت ايستاد و به سر مقدس امام حسين عليه السلام پايين آمد و در مقابل نازدانه قرار گرفت و رقيه سلام الله عليها گفت : السلام عليك يا ابتاه و امصيبتاه بعد فراقك و اغربتاه بعد شهادتك .
بعد ديدم سر مقدس با زبان فصيح فرمود: اى دختر من ، مصيبت تو و رجز و تازيانه و روى خار مغيلان دويدن تو تمام شد، و اسيريت به پايان رسيد. اى نور ديده ، چند شب ديگر به نزد ما خواهى آمد آنچه بر شما وارد شده صبر كن كه جز او مزد او شفاعت را در بردارد. حارث مى گويد: من خانه ام نزديك خرابه شام بود، از اينكه حضرت به او فرموده بود نزد ما خواهى آمد منتظر بودم كى از دنيا مى رود، تا يك شبى شنيدم صداى ناله و فرياد از ميان خرابه بلند است ، پرسيدم چه خبر است ؟ گفتند: حضرت رقيه عليها السلام از دنيا رفته است . (نقل از كتاب حضرت رقيه ص 26)
نيز حجت الاسلام صدر الدين قزوينى در جلد دوم كتاب شريف ثمرات الحيوه ، به سند خود آورده است : حضرت رقيه عليه السلام لب خود را بر لب پدرش امام حسين عليه السلام نهاد و آن حضرت فرمود: الى ، الى ، هلمى فانا لك بالانتظار. يعنى اى نور ديده بيا بيا به سوى من ، كه من چشم به راه تو مى باشم ، و در اينجا بود كه ديدند حضرت رقيه عليها السلام از دنيا رفت . (سخن گفتن امام حسين عليه السلام در 120 محل ص 59)
ستاره درخشان شام پدر را در خواب مى بيند
صاحب ((مصباح الحرمين )) مى نويسد: طفل سه ساله امام حسين عليه السلام شبى از شبها پدر را در عالم رويا ديد و از ديدارش شاد گرديد و در ظل مرحمتش آرميد و فلك ستيزه جو، اين وع استراحت را براى آن صغيره نتوانست ببيند. چون آن محترمه از خواب بيدار شد پدر خود را نديد. شروع به گريه كردن كرد. هر چه اهل بيت عليه السلام او را تسلى دادند آرام نشد. سبب گريه از او پرسيدند، آن مظلومه در جواب گفت : اين ابى ابتونى بوالدى و قره عينى يعنى كجاست پدر من ، بياوريد پدر مرا و نور چشم مرا. پس آن مصيبت زدگان دانستند كه آن يتيم پدر را در خواب ديده است ، هر چند تسلى دادند آرام نشد. خود اهل بيت نيز منتظر بهانه براى گريه بودند، لذا گريه سكوت شب را شكست . همه با آن صغيره هماواز شده مشغول گريه و زارى و ناله شدند. پس موهاى خود را پريشان نموده و سيلى بر صورتها مى زدند و خاك خرابه را بر سر خود مى ريختند، و صداى گريه ايشان چنان بلند گرديد كه به گوش يزيد پليد كافر رسيد.
به روايتى ديگر، طاهر بن عبدالله دمشقى گويد: من نديم آن لعين بودم و اكثر شبها براى او صحبت مى كردم و او را مشغول مى نمودم . شبى نزد آن ملعون بودم و قدرى هم از شب گذشته بود، پس به من گفت : اى طاهر! امشب وحشت بر من غالب است و قلبم در تپش افتاده و دلم از غصه و حزن پر شده ، بسيار اندوه و غصه دارم كه حالت نشستن و صحبت كردن ندارم . بيا سر من را در دامن گير و از افعال ناشايسته و گذشت من صحبت من و طاهر گويد: من سر نحس او را در دامن گرفتم . آن لعين به خواب رفت ، و سر نورانى سيدالشهدا عليه السلام در آن وقت در طشت طلا در مقابل ما بود. چون ساعتى گذشت ديدم كه ناگهان پرد گيان حرم محترم امام حسين عليه السلام از خرابه بلند شد. آن لعين در خواب و من در اندوه بودم ، كه آيا چه ظلم و ستم بود كه يزيد بدماب به اولاد بوتراب نمود؟
به طرف طشت نظر كرده ديدم كه از چشمهاى امام حسين عليه السلام اشك جارى شده است ، تعجب كردم ، پس ديدم آن سر انور به قدر چهار ذراع گويا بلند شد و لبهاى مباركش به حركت آمده و آواز اندوهناك و ضعيفى از آن دهان معجز بيان بلند گرديد كه مى گفت : ((اللهم هولا اولادنا و اكبادنا و هولا اصحابنا)) يعنى خداوندا، اينان اولاد و جگر گوشه من هستند و اينها اصحاب منند
طاهر گويد: چون اين حال را از آن حضرت مشاهده كردم وحشت و دهشت بر من غلبه كرد. شروع به گريه كردن كردم . به بالاى عمارت يزيد آمدم كه خرابه در پشت آن عمارت بود، خيال مى كردم شايد يكى از اهل بيت رسول خدا صلى الله عليه و آله فوت شده ، كه مرگ او باعث اين همه ناله وندبه شده است . وقتى بالاى قصر رسيدم ديدم تمامى اهل بيت اطهار عليه السلام طفل صغيرى را در ميان گرفته اند و آن دختر، خاك بر سر مى ريزد و با ناله و فغان مى گويد:
((يا عمتى و يا اخت ابى اين ابى اين ابى )) . يعنى : اى عمه ، واى خواهر پدر بزرگوار من ، كجاست پدر من ؟ كجاست پدر من ؟
آنها را صدا زدم و از ايشان پرسيدم كه چه پيش آمده كه باعث اين همه ناله و گريه شده است ؟ گفتند: اى مرد، طفل صغير سيدالشهدا عليه السلام پدرش را در خواب ديده ، و اينك بيدار شده و از ما پدر خود را مى خواهد، هر چه به وى تسلى مى دهيم آرام نمى گيرد.
طاهر گويد: بعد از مشاهده اين احوال دردناك ، پيش يزيد برگشتم . ديدم آن بدبخت بيدار شده به طرف آن سر، سر حسين بن على عليه السلام نگاه مى كند، و از كثرت وحشت و دهشت و خوف و خشيت ، مانند برگ بيد بر خود مى لرزد. در آن اثنا سر اطهر آن مولا به طرف يزيد متوجه شده فرمود: اى پسر معاويه ، من در حق تو چه بدى كرده بودم كه تو با من اين ستم و ظلم نمودى و اهل بيتم را در خرابه جا دادى ؟
((ثم توجه الراس الشريف الى الله الخبير اللطيف و قال : اللهم انتقم منه بما عامل بى و ظلمنى و اهلى (و سيعلم الذين ظلموا اى منقلب ينقلبون ))
يعنى سر مبارك شريف آن حضرت به سوى خداوند خبير و لطيف توجه نموده و گفت : خداوندا، از يزيد به كيفر رفتارى كه با من كرده و به من و اهل بيت من ظلم نموده انتقام بگير.
وقتى يزيد اين را شنيد بدنش به لرزه در آمد و نزديك بود كه بندهايش از يكديگر بگسلد.
پس از من سبب گريه اهل بيت عليهم السلام را پرسيد و سر آن حضرت را به خرابه نزد آن صغيره فرستاد و گفت : سر را نزد آن صغيره بگذاريد، باشد كه با ديدن آن تسلى يابد. ملازمان يزيد سر حضرت سيدالشهدا عليه السلام را برداشته به در خرابه آمدند. چون اهل بيت دانستند كه سر امام حسين عليه السلام را آورده اند، تماما به استقبال آن سر شتافتند و سر امام حسين عليه السلام را از ايشان گرفته و اساس ماتم را از سر گرفتند، بويژه زينب كبرى عليه السلام كه پروانه وار به دور آن شمع محفل نبوت مى گرديد. پس چون نظر آن صغيره بر سر مبارك افتاد پرسيد: ((ما هذا الراس ؟)) اين سر كيست ؟ گفتند: ((هذا راس ابيك )) اين ، سر مبارك پدر توست . پس آن مظلومه آن سر مبارك را از طشت برداشت و در برگرفت و شروع به گريستن نمود و گفت : پدر جان ، كاش من فداى تو مى شدم ، كاش قبل از امروز كور و نابينا بودم ، و كاش مى مردم و در زير خاك مى بودم و نمى ديدم محاسن مبارك تو به خون خضاب شده است . پس اين مظلومه دهان خود را بر دهان پدر بزرگوار خود گذاشت و آن قدر گريست كه بيهوش شد.
چون اهل بيت (عليهم السلام) آن صغيره را حركت دادند، ديدند كه روح مقدسش از دنيا مفارقت كرده و در آشيان قدس در كناره جده اش فاطمه زهرا عليه السلام آرميده است .
چون آن بى كسان اين وضع را ديدند، صدا به گريه و زارى بلند كردند، و عزاى غم و زارى را تجديد نمودند
آن دخترى كه در خرابه شام از دنيا رحلت فرموده و شايد اسم شريفش رقيه عليه السلام بوده ، و از صباياى خود حضرت سيدالشهدا عليه السلام بوده چون مزارى كه در خرابه شام است منسوب به اين مخدره و معروف به مزار رقيه عليها السلام است . (منتخب التواريخ ، باب پنجم ، ص 299)
دختر حضرت سيدالشهدا عليه السلام و وفات او در خرابه شام و مكالماتش با حضرت زينب عليها السلام و رحلت او و غسل دادن زينب و ام كلثوم عليه السلام او را و آن كلمات و اخبار كه از آن صغيره نوشته اند، كه سنگ را آب و مرغ و ماهى را كباب مى كند و معلوم است حالت حضرت زينب عليه السلام چه خواهد بود. نوشته اند آن دختر سه ساله بود بعضى نامش را زينب و بعضى رقيه عليه السلام و بعضى سكينه عليه السلام دانسته اند.
و عده اى نوشته اند به دستور يزيد، عمارتى ساختند و واقعه روز عاشورا و حال شهدا و اسيرى اسرا را در آنجا نقش كردند و اهل بيت عليهم السلام را به آنجا وارد كردند، و اگر اين خبر مقرون به صدق باشد حالت اهل بيت عليهم السلام و محنت ايشان را در مشاهدات اين عمارات جز حضرت احديت نخواهد دانست . (ناسخ التواريخ زندگانى حضرت زينب كبرى عليها السلام ، ج 2، ص 456)
۰۴/۰۸/۱۳۹۳ - ۱۷:۰۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]
صفحات پیشنهادی
دانلود نرم افزار اندروید حضرت زینب (سلام الله علیها)
دانلود نرم افزار اندروید حضرت زینب سلام الله علیها به این مطلب امتیاز دهید سرویس کشکول جام نیوز حاوی شرحی از زندگانی فضائل و اخلاق حضرت زینب کبری س است لینک دانلود مستقیم حجم 4 MB 206 لینک ۰۳ ۰۸ ۱۳۹۳ - ۱۵ ۰۰عملیات ساخت حسینیه حضرت زینب سلام الله علیها در لردگان آغاز شد
عملیات ساخت حسینیه حضرت زینب سلام الله علیها در لردگان آغاز شد شهرکرد - ایرنا - عملیات ساخت حسینیه حضرت زینب سلام الله روز جمعه با حضور معاون فرماندار بخشدار مرکزی و هیات امنا و جمعی از خیرین لردگانی آغاز شد به گزارش روابط عمومی فرمانداری لردگان این حسینیه در زمینی به مساحت 36ساخت حسینیه حضرت زینب سلام الله علیها در لردگان آغاز شد
ساخت حسینیه حضرت زینب سلام الله علیها در لردگان آغاز شد شهرکرد - ایرنا- عملیات ساخت حسینیه حضرت زینب سلام الله روز جمعه با حضور معاون فرماندار لردگان بخشدار مرکزی هیات امنا و جمعی از نیکوکاران لردگانی آغاز شد به گزارش روابط عمومی فرمانداری لردگان این حسینیه در زمینی به مساحتسومین جلسه شورای فرهنگ عمومی بخش جوادآباد برگزار شد حجتالاسلام حسینی: منبر و روضهخوانی توأم با شور و شعور حس
سومین جلسه شورای فرهنگ عمومی بخش جوادآباد برگزار شدحجتالاسلام حسینی منبر و روضهخوانی توأم با شور و شعور حسینی استامام جمعه جوادآباد با تاکید بر بر ارائه محتوای صحیح در عزاداری حضرت سیدالشهداء علیهالسلام گفت منبر و روضهخوانی توأم با شور و شعور حسینی است به گزارش خبرگزاری فابیانیه جامعه اسلامی کارمندان بمناسبت ارتحال حضرت آیت الله مهدوی کنی
چهارشنبه ۳۰ مهر ۱۳۹۳ - ۱۰ ۳۶ جامعه اسلامی کارمندان بمناسبت ارتحال حضرت آیت الله مهدوی کنی بیانیه صادر کرد به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا متن این بیانیه به شرح زیر است بسمه تعالی ارتحال عالم ربانی یار صدیق امام و رهبری والگوی روحانیت مبارز حضرت آیت الله مهدوی کنی موجبتکرار/ گزارش کامل فارس از مراسم تشییع پیکر حضرت آیتالله مهدوی کنی(ره) اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر «آی
تکرار گزارش کامل فارس از مراسم تشییع پیکر حضرت آیتالله مهدوی کنی ره اقامه نماز رهبر انقلاب بر پیکر آیتالله آخرین وداع چشمهای بارانی با عالم ربانی شیخ انقلاب در جوار سیدالکریم آرام گرفتیکر مرحوم آیتالله مهدوی کنی روز پنجشنبه بر دستان مردم تهران تشییع شد و در جوار حرم عبدالعآیتالله نوری همدانی: جهان اسلام با وحدت نظر در برابر تفرقههای دشمن ایستادگی کند/ داعش ابزار دشمن برای تخریب
آیتالله نوری همدانی جهان اسلام با وحدت نظر در برابر تفرقههای دشمن ایستادگی کند داعش ابزار دشمن برای تخریب چهره اسلام آیت الله نوری همدانی گفت دشمن قصد دارد به کشورهای اروپایی بگوید که همه مسلمانان و ایرانیها چهرهای همانند داعش دارند که باید هدف شوم دشمن را نقش بر آب کرد بپیام رئیس سازمان بازرسی کل کشور به مناسبت ارتحال حضرت آیتالله مهدوی کنی
اجتماعی قضایی و حقوقی پیام رئیس سازمان بازرسی کل کشور به مناسبت ارتحال حضرت آیتالله مهدوی کنی قاضی سراج به مناسبت درگذشت آیت الله مهدوی کنی پیام تسلیت فرستاد به گزارش خبرگزاری مهر پیام رئیس سازمان بازرسی کل کشور به مناسبت ارتحال حضرت آیتالله محمدرضا مهدوی کنی بدین شرحآیتالله نوری همدانی: داعش برای بدبین کردن جامعه جهانی نسبت به بیداری اسلامی تشکیل شده است
آیتالله نوری همدانی داعش برای بدبین کردن جامعه جهانی نسبت به بیداری اسلامی تشکیل شده است یکی از مراجع تقلید گفت هدف دشمنان از تشکیل گروهک ترورسیتی داعش بدبین کردن جامعه جهانی با بیداری اسلامی و اختلاف بین سنی و شیعه است به گزارش خبرگزاری فارس از قم آیتالله حسین نوری همدانی ظآیتالله امامیکاشانی در گفتوگو با فارس: آیتالله مهدویکنی سیاستمدار علوی و اسلامی بود
آیتالله امامیکاشانی در گفتوگو با فارس آیتالله مهدویکنی سیاستمدار علوی و اسلامی بودعضو مجلس خبرگان رهبری گفت آیتالله مهدویکنی سیاستمداری بودند که سیاست ایشان 100 درصد علوی و اسلامی بود آیتالله محمد امامی کاشانی در حاشیه مراسم تشییع و خاکسپاری پیکر مطهر آیتالله مهدویکنانتشار دفتر سوّم از مجموعۀ «انديشههاي ناب»، تحت عنوان «فضائل و قیام امام حسین سلاماللهعلیه»
اصفهان انتشار دفتر سوّم از مجموعۀ انديشههاي ناب تحت عنوان فضائل و قیام امام حسین سلاماللهعلیه در آستانۀ فرارسیدن ماه محرم الحرام دفتر سوّم از مجموعۀ انديشههاي ناب تحت عنوان فضائل و قیام امام حسین سلاماللهعلیه اثر آيت الله العظمي مظاهري منتشر گرديد به گزارش باشپیام تسلیت بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی بجنورد در پی درگذشت آیتالله مهدوی کنی
سهشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۳ - ۱۲ ۴۸ بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد طی پیامی در گذشت آیت الله مهدوی کنی را تسلیت گفت و اعلام کرد سوابق انقلابی این مجاهد الی الله هیچ گاه فراموش نخواهد شد و یاد این مرد بزرگ انقلاب همیشه در دل امت حزب الله زنده خواهد ماند به گزارش گروه دریاسوم آبان آیین بزرگداشت آیتالله مهدویکنی در بجنورد برگزار میشود
سوم آبانآیین بزرگداشت آیتالله مهدویکنی در بجنورد برگزار میشودرئیس شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی خراسان شمالی گفت آیین بزرگداشت رحلت آیتالله محمدرضا مهدویکنی رئیس فقید مجلس خبرگان رهبری در مسجد انقلاب بجنورد برگزار میشود به گزارش خبرگزاری فارس از بجنورد حجتالاسلام محمدعلیآیتالله مهدویکنی شخصیتی کم نظیر در میان انقلابیون قبل و بعد از انقلاب بود/ فوت ایشان رخنهای در جهان اسلام ا
ابراهیمی در گفتگو با خبرنگار باشگاه خبرنگاران آیتالله مهدویکنی شخصیتی کم نظیر در میان انقلابیون قبل و بعد از انقلاب بود فوت ایشان رخنهای در جهان اسلام است عضو جامعه روحانیت گفت آیتالله مهدویکنی از چهرههای پرافتخار جامعه روحانیت بود و فوت ایشان یک رخنهای است در جهان اسلبیانیه جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در پی ارتحال آیتالله مهدوی کنی
بیانیه جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در پی ارتحال آیتالله مهدوی کنی سیاست > مجلس - خانه ملت نوشت عضو هیات رئیسه مجلس بیانیه جمع کثیری از نمایندگان را در پی درگذشت آیتالله مهدوی کنی قرائت کرد ضرغام صادقی در نشست علنی امروز سهشنبه 29 مهر مجلس شورااظهارات آیت الله جنتی درباره اختلاف با فرزندش، تذکرات عمومی و خصوصی،راز سلامتی اش و ...
اظهارات آیت الله جنتی درباره اختلاف با فرزندش تذکرات عمومی و خصوصی راز سلامتی اش و دبیر شورای نگهبان در خصوص رابطه با فرزندش گفت اختلاف سلیقه ما کم نیست مثلا از نظر اسلامی من تشخیصی دارم ایشان آن را قبول ندارد گاهی اوقات نیز در خصوص مسائل مباحثه می کنیم و قانع هم نمی شودپورمحمدی: انقلاب اسلامی با مردانی همچون آیتالله مهدوی کنی پیروز و فراگیر شد
پورمحمدی انقلاب اسلامی با مردانی همچون آیتالله مهدوی کنی پیروز و فراگیر شد وزیر دادگستری با بیان اینکه انقلاب اسلامی با مردانی همچون آیتالله مهدوی کنی پیروز و فراگیر شد گفت ایشان مدل ارزنده انسان شاخص در عمل اجتماعی و سیاسی بودند به گزارش نامه نیوز حجتالاسلام پورمحم-
گوناگون
پربازدیدترینها