محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831125991
پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2) سربازان كه در آسايشگاه بودند با صداى مهيبى كه شنيده شد به طرف غار آمدند. هركس چراغ قوهاى داشت. نمىدانستيم مردهايم يا زنده؛ ولى درد، به ما فهماند كه زندهايم. پاى چوبى من درآمده بود و نمىدانستم كجا افتاده و حتى خودم كجا هستم. بوى تعفن خاصى به مشام مىرسيد. ناگهان احساس كردم تعداد زيادى گاو و گوسفند نعره زنان در حال فرارند. نمىدانم رويا بود يا نه؛ ولى بوى پشكل و پشم مشام ما را مىآزرد. آرام آرام يكديگر را صدا كرديم. يكى از سربازان فيوزهاى برق را دوباره راه انداخت. چراغها و پروژكتورها روشن شدند. خودمان را در وضع عجيبى ديديم. موشك در آرامش خوابيده بود؛ ولى بچهها در گودالى افتاده بودند كه در انتهاى آن صداى گاو و گوسفند به گوش مىرسيد. همه ما را بالا آوردند. پاى چوبى من هم پيدا شد. هنوز سر و وضع خود را تميز نكرده بوديم كه ناگهان همه تكبير گفتند، سربازها كه خيلى جوان بودند پايكوبى مىكردند. غلغلهاى بود. تازه فهميديم چى شده بود. با خدا باش، خدا با توست. دستگيرهاى كه طناب به آن وصل شده بود در واقع اهرم يك "رمپ " فلزى بود كه وصل مىشد به يك تونل با پيچ سى درجه كه از آن تونل موشكها را وارد غار اصلى يا "شيلتر " مىكردند. انتهاى غار بعد از پيچ هم يك در فلزى داشت، كه بعد از انقلاب از تورفتگى آن براى آغل گوسفندان استفاده مىكردند و آن طرف كوه بود. به عبارتى موشك از خارج محوطه آن طرف كوه وارد مىشد و از رمپ بالا مىآمد و در ايستگاه نگهدارى مىشد و از در جلو افراد و وسايل تعمير و نگهدارى را وارد مىكردند؛ چون ورود موشكها يك بار انجام شده و ديگر خارج نشده بود، ورودى اصلى بعدها توسط چوپانها كور شده بود. مخصوصا بعد از انقلاب كه بيشتر جنبه نگهدارى موشك براى ارتش مطرح بود تا استفاده از آن. حالا اين راه كشف شده بود. متأسفانه آنهايى كه فرار كرده بودند تمام نقشههاى مجموعه را منهدم كرده يا با خود برده بودند. خوشبختانه با اين عمل، حداقل پنج فروند موشك آماده مىشد كه از اين محوطه خارج شود و شايد هم مىتوانستيم آنها را شليك كنيم. ديگر كسى خوابش نمىبرد. همه گروه مجبور بوديم حمام برويم. سربازها با جان و دل به ما خدمت مىكردند. آنها شروع كردند به تميز كردن "رمپ " و رسيدن به در فلزى، كه گوسفندها از آن فرار كرده بودند و چوپانها در دل شب دنبال آنها مىگشتند. تصميم داشتيم كه وقتى هوا روشن شد در فلزى را باز كرده و محوطه را تميز كنيم. ما هم آن شب را در آسايشگاه خوابيديم. جناب سروان با سربازانش محوطه كار را تميز كردند. به حدى هيجانزده بودم كه با تمام خستگى صبح سحر آماده كار شدم. سحرى و صبحانه به هم وصل شد. هوا كه روشن شد با يك موتور سوار حركت كردم كه ورودىهاى خارج از محوطه را بازرسى كنم. عملاً براى شناسايى كامل ورودى، من مشغول هماهنگى شدم. كارها را تقسيم كردم. عدهاى از داخل مشغول تميز كردن شدند، من هم از بيرون مشغول شناسايى شدم. يكى از ورودىها از ديواره سنگى پر شده بود. معلوم بود چوپانان محلى براى اينكه ورودى را تا مرز در فلزى براى گوسفندان قابل استفاده كنند، يك ديواره سنگى جلوى غار كشيدهاند و يك ورودى كوچك براى گوسفندان ايجاد كرده بودند. عملاً بعد از انقلاب محوطه بيرون بىاستفاده افتاده بود و ارتش بيشتر از داخل پايگاه محافظت مىكرد. مردم هم احساس مىكردند تا در ورودى كه از جنس فلز بود براى استفاده شخصى اشكالى ندارد. وقتى به آغل گوسفندان يا به عبارتى ورودى اصلى غار رسيدم، هنوز خيلى از گوسفندان پراكنده و چوپانان با سختى دنبال آنها بودند. شايد همين حالت گوسفنددارى بود كه دشمن احساس مىكرد اين پايگاه تخليه شده است و به آن كارى نداشت. نفوذ ستون پنجم هم به اين ارتفاعات سخت بود. تازه مردم بومى اينجا با ما بودند و سخت از اطراف محافظت مىكردند. مىدانستند امنيت پايگاه براى آنها هم مهم است. مسوولان پايگاه هم فقط از داخل محافظت مىكردند و نيازى به بيرون نبود. اصلاً فكر نمىكردند ماشينآلات سنگين مثل "لانچر " بايد از اين قسمت حركت كند. وقتى وارد غار شديم با چراغ قوه اطراف را نگاه كرديم. حدود دو متر كف غار از كود گوسفندان بالا آمده بود. خيلى كثيف و تاريك بود و بوى مشمئزكنندهاى به مشام مىرسيد. تا ساق پا در كف فرو مىرفتيم. پس از گذشت حدود بيست متر با يك پيچ نزديك به سى درجه به در فلزى رسيديم. در قابل باز شدن نبود. بايد از كف خاكبردارى مىشد و تقريبا حجم آن هم زياد بود. همين وقت خلبان رستمى با جناب سروان با عدهاى از افراد در يك وانت به ما رسيدند. به خلبان رستمى طرح خود را گفتم. سريع دو دستگاه لودر آوردند. طبق نقشهاى كه سريع براى آنها كشيديم، يك لودر در قسمت مناسبى از كوه، مشغول كندن آغل براى گوسفندان شد و لودر ديگر به جان ديوار تيغهاى و كف غار افتاد كه مملو از پشكل بود. عدهاى ديگر هم از داخل، محوطه را تميز مىكردند. تا عصر يك نفس كار شد. حداقل گوسفندها، خانه جديد پيدا كردند. چوپانها هم راضى بودند. ما هم شروع كرديم به تعمير سيستمهاى برق و تأسيسات حركتى كه با سيم بكسل بود. نزديكهاى غروب پس از روغنكارى "وينچ " و درها سيستم برقى را راه انداختيم. در زوزهكشان باز شد. محوطه داخل غار با آن طرف كوه ارتباط برقرار كرد. ديگر نياز نبود مسافت پانصد متر را دور بزنيم و به داخل پايگاه برويم. از اين راه راحت اياب و ذهاب مىكرديم. همه چيز براى بيرون آوردن موشك آماده شد. فقط مشكل دندههاى موتور بود كه بتواند روى پاى خود بيرون بيايد. از آل على هم خبرى نبود. از ديشب تا كنون از او خبرى نبود. تصميم گرفتم با تمام نيروى انسانى و به كمك چند وانت "لانچر " را به بيرون بكشيم. تقريبا كار خطرناكى بود؛ چون اگر يك سيم بكسل پاره مىشد يا حركت اصطكاكى پيش مىآمد، احتمال انفجار موشك خيلى زياد بود. منتظر تاريكى شب شديم كه در پوشش شب اين كار انجام شد. شايد ماهواره دشمن به اين منطقه حساس شده باشد و يا پروازهاى شناسايى، مشكلاتى براى ما ايجاد كنند. در هر صورت، لانچر بايد از يك تونل يا چند پيچ حدود سى درجه عبور مىكرد. اين پيچ و خمها براى آن بود كه اگر در جلوى در غار انفجارى به وجود آيد، موج به داخل غار نفوذ نكند. عدهاى از افراد روزه بودند و افطار كردند. ما هم به آنها كمك كرديم. بعد از نماز جماعت كار ما شروع شد. همه زير لب دعاهايى را كه مىدانستند زمزمه مىكردند و كار در سكوت انجام مىشد. بايد كار با حوصله و دقت انجام مىگرفت. مجبور بوديم موتور را روشن كنيم كه بوستر ترمز در سرازيرى رمپ كمك كند. سكوت محوطه با دود غليظ و سر و صداى موتور و اگزوز شكسته شد. عدهاى هول مىدادند و يك وانت هم مىكشيد. لانچر آرام آرام راه افتاد. الحمدلله ترمزها، خوب كار مىكردند. با هزار بدبختى لانچر از رمپ سرازير شد و پايين آن آرام گرفت. سريع موتور را خاموش كردند؛ چون دود همه را خفه مىكرد. هواكشها كار نمىكردند. ما هم وقت تعمير آنها را نداشتيم. بايد با دست و وانت، موشك را مىكشيديم. حدود دو ساعت طول كشيد تا ما به اولين پيچ تونل رسيديم؛ چون اگر عجله مىكرديم و بدنه موشك به جايى مىخورد، كار همه ساخته بود. حالا اگر به بيرون محوطه مىرفتيم تازه بايد آن را به يك فضاى مسطح مىبرديم تا شليك انجام شود. همه خسته شده و حالت عصبى پيدا كرده بودند. دوباره دستور استراحت داده شد. كار خطرناكى بود. در وقت استراحت در محوطه بيرون پايگاه تجمع كرديم. براى احتياط چند موتور سوار مسلح گشت مىزدند تا از خطر احتمالى پايگاه را محفوظ دارند. اين اولين ارتباط داخل و خارج پايگاه بود و نفرات ما براى گشتزنى كم بود. بچهها بيرون نشسته بودند. معلوم نبود اين همه زحمت به نتيجه برسد يا نه؛ ولى كسى به روى خودش نمىآورد. بايد اين قدم اول برداشته مىشد تا مراحل بعدى طى مىشد. زير آسمان پرستاره بودن و چاى داغ، ما را از حال و هواى جنگ دور كرده بود و هر كس چيزى مىگفت و بقيه مىخنديدند. در همين اوقات، چراغ يك ماشين از پايين دره ديده شد كه به بالا مىآيد. بچهها در قسمتهاى مختلف جاده موضع گرفتند. آخر اين وقت شب اياب و ذهاب خطرناك بود. ستون پنجم هم مىدانست كه با چراغ روشن نيايد؛ اما شايد كلكى در كار باشد. چراغ قوهها هم خاموش شد و منتظر مانديم. چند پيچ ديگر مانده بود كه چند نفر از بچهها جلو رفتند تا ماشين از آنها رد شود و آنها از پشت و ما هم از جلو ماشين را محاصره كنيم. تقريبا ماشين به ده مترى ما رسيد. يكى از سربازان با صداى مهيبى "ايست " داد. يك نفر هم كنار جاده به طرف ماشين "قراول " رفت. از عقب هم به او ايست دادند. راننده فهميد از چند طرف محاصره است. كاملاً غافلگير شد. سكوت همه جا را فرا گرفت. دستور داده شد كه راننده پياده شود. ظاهرا كس ديگرى با او نبود. يك نفر با چراغ قوه و اسلحه به طرف او رفت. وقتى نور به صورت راننده افتاد، بنده خدا زبانش بند آمده بود و او كسى جز حاج آل على نبود. فكر كرد پايگاه دست دشمن افتاده است. بعد از احوالپرسى، به او يك ليوان چاى دادند. گفت: اينجا چه كار مىكنيد؟ و چرا اين بساط را پهن كرديد؟ وقتى ماجرا را فهميد كه لانچر تقريبا اول تونل است و تا آنجا را كشيديم، گفت سريع دست به كار شويد. من از كارخانه تراكتورسازى تبريز نمونههايى را پيدا كردهام كه انشاءالله به كار ما بيايد. بنده خدا معلوم بود بدون خواب، يك نفس در كار بوده و خود را به ما رسانده است. همه سريع به طرف لانچر رفتند. جا خيلى تنگ بود. نه مىتوانستيم عقب برويم و نه جلو. خلاصه، گيربكس را پايين آوردند و دوباره جا زدند و موتور را روشن كردند. تقريبا نيمههاى شب كار تمام شد. دود غليظى در تونل پيچيد. همه از دور و بر "لانچر " فاصله گرفتند. فقط آلعلى پشت فرمان نشسته بود. دنده ماشين به سختى با صداى گوشخراشى جا رفت. لانچر روى پاى خودش حركت مىكرد. با تمام دودى كه راه انداخته بود غرشكنان عقب مىرفت؛ چون بايد از "رمپ " پايين مىآمديم، لازم بود همين طور عقب عقب از تونل خارج شويم. سعى مىكرديم با پروژكتورهاى سيار آل على را هدايت كنيم. بعضى از بچهها ماسك ضدگاز زدند. بعد از حدود نيم ساعت لانچر با ته از غار بيرون آمد. همه تكبير گفتند. بيچاره آل على عين زغالىها شده بود. خلبان رستمى روى موتور به او گفت دنبالش بيايد. حالا لانچر با دنده دو حركت مىكرد. مثل يك كاميون معمولى قدرت "مانور " داشت. خيلى سريع به يك محوطه باز رسيديم. جهت كلى موشك رو به هدفى بود كه از پيش تعيين شده بود. حالا بچههاى الكترونيك مشغول به كار شدند. همه چيز سريع پيش مىرفت. تصميم گرفتيم اول صبح عمليات را آغاز كنيم تا هوا روشن شود و بچهها با دقت بيشتر بتوانند جهتيابى كنند. صبح چوپانان ديدند يك مجسمه ابوالهول جلوى آنها سبز شده است. حتى گوسفندها هم "بر و بر " ما را نگاه مىكردند. همه آنها سحر به صحرا مىرفتند. هر چه نيرو داشتيم دور لانچر مستقر كرديم. يك تور استتار هم احتياطا روى آن انداختيم. چند ضدهوايى روى وانت گذاشتند و دور و اطراف گشت مىدادند. قبلاً خلبان رستمى با فرماندهى هماهنگ كرده بود كه نيروهاى نفوذى ما در نزديكى هدف مستقر شوند و ما را از اصابت موشك باخبر كنند. تهران هم در انتظار بود. هدف هم مهم بود: زرادخانه "ش.م.ر ". فقط صداى قلب خود را مىشنيديم و صداى بع بع گوسفندها را. بچههاى الكترونيك روى كاغذها و اعداد و ارقام غرق بودند. زمان شليك فرا رسيد، شمارش معكوس شروع شد. ما هم سعى كرديم در خاكريزها و تپهها خود را مستقر كنيم. به چوپانها گفتيم كه خود و گوسفندها را حفظ كنند. هيچ بعيد نبود، موشك در جا منفجر شود. وقتى دستور آتش داده شد، صدا مهيبى با آتش زياد و گرد و خاك بسيار محوطه را فرا گرفت. ناخودآگاه همه سر خود را در دو دست گرفتيم و درازكش خوابيديم. نمىدانم چقدر طول كشيد؛ ولى احساس كرديم صداى موشك لحظه به لحظه از ما دورتر مىشود و در دود و گرد و غبار مىتوانستيم آتش عقب آن را ببينيم. هركس دوربينى داشت، با آن نگاه مىكرد. موشك رفت؛ ولى كجا؟ همه منتظر خبر بوديم. بىسيم با "وزوز " زياد مشغول به كار بود. خبرها با رمز رد و بدل مىشد. حالا منتظر نيروهاى نفوذى خود در دل خاك دشمن بوديم. سريع لانچر را به داخل پايگاه آورديم. درها سريع بسته شد. نگهبانها به سر پست خود رفتند و ما هم در اتاق بىسيم پايگاه مستقر شديم تا از نتيجه كار خود باخبر شويم. تقريبا نيم ساعت شد؛ ولى خبرى نشد. نيروهاى نفوذى ما، هيچ خبرى از موشك ندادند. كم كم اين احساس به ما دست داد كه شايد موشك فراركرده. با ايستگاههاى ديگر خود در عمق خاك دشمن تماس گرفتيم، آنها هم خبرى نداشتند. ديگر نااميد شده بوديم. معلوم نبود موشك كجا فرار كرده كه هيچكس از آن خبر نداشت. بچههاى الكترونيك باز هم شروع به دعوا كردند. يكى گفت چرا "تانژانت " نگذاشته، حالا ديدى چى شد؟ از خستگى همه خوابيديم. وضع همه درب و داغون بود. هر كس گوشهاى افتاد. ديگر اميد ما از اطلاعرسانى عوامل نفوذى در عمق خاك دشمن قطع شد. به غير از نگهبانان همه بيهوش شدند. چند روز كار طاقتفرسا و آخر هم هيچ. نزديك ظهر بود. در حالت خواب و بيدارى بوديم. ناگهان بلندگوى پايگاه صداى مارش نظامى را از راديوى ايران پخش كرد. هر وقت اين مارش زده مىشد و گوينده مىگفت "شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز " همه مىفهميديم عمليات پيروزمندانهاى رخ داده است؛ اما اين بار گوينده شورش را در آورده بود. هى مىگفت: "شنوندگان عزيز، شنوندگان عزيز "؛ ولى اصل خبر را نمىداد. تقريبا همه بيدار شديم؛ ولى حال بلند شدن نداشتيم. حتما خبر مهمى بود. معلوم بود پيروزى بزرگى است. ما كه شكست خورديم حداقل يك پيروزى بزرگ درد ما را كم مىكرد. همه زير پتو ول مىخورديم تا اين گوينده چيزى بگويد. جان ما را به لب رساند. بىسيم ما كه خفه شده بود و از ديدهبانهاى نفوذى خودى خبرى نمىرسيد. تقريبا ارتباط ما قطع شده بود. فقط صداى راديو جاذبه داشت. ناگهان از راديو خبر رسيد كه ايران براى اولين بار موفق شد كه قلب پايتخت دشمن را هدف موشك قرار دهد! معلوم شد يك يگان موشكى ديگر به موازى ما وارد عمل شده بود و آنقدر خود را نزديك جبهه رسانده كه توانسته بود با دقت مركز حساس پايتخت را هدف بگيرد. دقت عمل فوقالعاده بالا بود. يك موشك با دقت زايدالوصفى كه بايد از فنآورى بالايى برخوردار باشد، به بزرگترين و مرتفعترين بانك در پايتخت دشمن اصابت كرده و آن را منهدم كرده بود. شايد بچهها از قسمتهاى ديگر به فنآورى هدايت ليزرى دست يافتهاند. همه از جا پريديم. تكبير گفتيم. مهم نبود ما باشيم يا ديگرى. مهم اين بود كه دشمن بازداشته شود تا با موشك به شهرهاى ما حمله نكند. معلوم بود، اينجا سر كار بودهايم. بىانصافها نگفتند كه جاى ديگر اين فنآورى پيشرفته را در اختيار دارند و ما را اين قدر به دردسر انداختند. شايد هم ما براى رد گم كردن دشمن بايد فعال مىشديم تا جاى ديگر عمل كنند؛ ولى از مسوولان ستاد اين همه پيچيدگى و ضريب هوش بعيد بود، ولى حالا كه شد، ما هم اعتماد به نفس بيشترى به دست آورديم كه خلاصه تهران هم كارى كرد؛ چون در جبهه عملاً هر چه بود در خطوط اول بود و ستادهاى مركزى فقط هورا مىكشيدند و ما هم لنگ مىكرديم و اين بار برعكسش شد. بچهها جاهاى خواب خود را جمع كردند. همه به هم تبريك مىگفتند. من به خلبان رستمى گفتم اگر اجازه بدهيد من به تهران بروم. تقريبا اكثر بچهها مىخواستند برگردند. چند فروند موشك ديگر در پايگاه بود كه مىتوانستند روى لانچر نصب كنند و براى كار ايذايى استفاده شود؛ ولى ديگر به ما نيازى نبود. تقريبا آماده شديم كه برگرديم. ناگهان بىسيم به صدا درآمد. بىسيمچى هاج و واج بود. گوشى را به خلبان رستمى داد. يكى از دوستان نزديك در تهران بود، به خلبان تبريك مىگفت. حتما درجه و ترفيع گرفته بود. شايد هم بچهاش دنيا آمده بود؛ ولى خانمش هفتماهه بود! شايد بچه عجله داشت. ناگهان خلبان غش كرد! اين ديگر چه خوشى است كه خلبان غش كند؟ زبانش بند آمد. با "تته، پته " به ما گفت كه موشك ما تا پايتخت رفته و به بانك مركزى خورده است. ما به جاى غش كردن، عين مجسمه به همديگر نگاه مىكرديم. سكوت عجيبى بود. معلوم شد، موشك فرار كرده و از برد عادى خود حدود چهل كيلومتر بيشتر رفته است. حاج آل على با صداى بلند آيه 17 سوره انفال را خواند كه "خداوند تير را پرتاب كرد "، حالا بايد گفت كه: "خداوند موشك را پرتاب كرد نه شما ". آرامش خاصى بر همه مستولى شد. احساس مىكردند همه چيزمان خدايى است، حتى شادى نمىكرديم. احساس مىكرديم آنقدر خدايى شدهايم كه به شادى نيازى نيست. همه با آرامش رفتيم كه دومين موشك را براى پرتاب آماده كنيم. بعد از مدتى به خودمان آمديم. كمكم، احساس قدرت مىكرديم. چهار فروند موشك ديگر داشتيم. دنياى سرمايهدارى و كمونيستها هر دو به توافق رسيدند كه ايران را سخت محاصره اقتصادى كنند تا قطعنامه 598 را بپذيرد. ايران هم صفت دنياى سرمايهدارى را مىدانست كه طالب جنگهاى كنترل شده و كوتاه مدت است نه جنگى كه پايان آن در دست آنها نباشد. ايران مىخواست جنگ را طولانى كند و اين براى جهان سرمايهدارى كه در مناطق نفتخيز احتياج به كنترل داشت ضرر زيادى بود. كسى هم فكر نمىكرد ايران بتواند اين همه تحمل جنگ را داشته باشد و طولانىترين جنگ معاصر را تحمل كند. با آنكه توان داشتيم كه موشك را به قيمت خوب از واسطهها بخريم؛ ولى به ما نمىدادند. دنياى سرمايهدارى گونهاى است كه اگر پايش پيش بيايد براى پول به همه چيز خيانت مىكنند. به شرط آنكه اسمشان رد نشود. خيلىها زيرآبى به ما خبر مىرساندند. همه چيز براى ما قابل استفاده بود. از موتور قايقهاى ورزشى تا موشك؛ اما پرتاب اولين موشك ايران باعث شد تا ولولهاى در غرب بيفتد و ايران توانست از تجربه مرد چهار زنه به خوبى استفاده كند. نقل است كه مردى چهار زن داشت. روزى همه زنها دست به دست هم دادند و مرد بيچاره را محاصره اقتصادى كردند و از اتاقهاى خود بيرون كردند. مرد بيچاره شب در حياط خوابيد؛ ولى وقت سحر خود را به داخل حوض انداخت. چنان در حوض پريد كه صداى آب تا چند خانه آن طرفتر شنيده شد. زنهاى خانه هر كدام از پنجره اتاق به حياط نگاه كردند و ديدند مرد در حال آب تنى است. فكر كردند يكى از زنها خيانت كرده و مرد را به اتاق راه داده است. لذا همه سعى كردند دل مرد را به دست بياورند و او را به اتاق خود بكشانند. حال پرتاب موشك چنان سر و صدايى ايجاد كرده بود كه همه فكر كردند قدرت جديدى به ما موشك داده است. همين امر باعث شد كه از بلوكهاى مختلف به ما موشك بدهند و ما هم به جاى ادامه ساخت شروع به خريد كرديم و اين امر باعث شد راحتى خريد را به سختى ساخت ترجيح دهيم. در هر صورت جنگ به مرحله جديدى رسيد و ما به موشكهاى متنوعى دست يافتيم. يقينا هم غرب سعى داشت فنآورى پيشرفتهترى را به دشمن بدهد، به ويژه تجهيزات خطرناك "ش.م.ر ". منبع:http://www.farsnews.net/س
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 205]
صفحات پیشنهادی
پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2)
پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2)-پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2) سربازان كه در آسايشگاه بودند با صداى مهيبى كه شنيده شد به طرف غار ...
پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2)-پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2) سربازان كه در آسايشگاه بودند با صداى مهيبى كه شنيده شد به طرف غار ...
بیچاره سربازان ایرانی
پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2)-پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس ... پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2) سربازان كه در آسايشگاه ...
پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2)-پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس ... پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2) سربازان كه در آسايشگاه ...
تسلیحات نظامی ایران (13) : سجیل 2
سجيل 2 دوربرد ترين موشک ايران با سوخت جامد است که تاکنون مورد آزمايش قرار گرفته است. ... موشک زمین به زمین سجیل2 با رمز مقدس یافاطمهالزهراء با موفقیت کامل پرتاب و ... وزیر دفاع در تشریح ویژگیهای موشک سجیل 2 گفت: این موشک دو مرحله ای از دو .... 4 بردی بیش از 1200 [2000 کیلومتر] مایل دارد، اولین مدل موشک سجیل که در آبان ...
سجيل 2 دوربرد ترين موشک ايران با سوخت جامد است که تاکنون مورد آزمايش قرار گرفته است. ... موشک زمین به زمین سجیل2 با رمز مقدس یافاطمهالزهراء با موفقیت کامل پرتاب و ... وزیر دفاع در تشریح ویژگیهای موشک سجیل 2 گفت: این موشک دو مرحله ای از دو .... 4 بردی بیش از 1200 [2000 کیلومتر] مایل دارد، اولین مدل موشک سجیل که در آبان ...
مقامهاي سئول: كره جنوبي دفاع موشكي خود را تا 2012 تكميل ميكند
مقامهاي سئول: كره جنوبي دفاع موشكي خود را تا 2012 تكميل ميكند خبرگزاري دانشجويان ايران ... به موشكهاي دوربرد تائه پودونگ كه قابليت هدفگيري آمريكا را نيز دارد تلاش ميكند. ... كرده و اعلام داشته كه تا اواخر ماه جاري آماده پرتاب دوربردترين موشك خود ميباشد. گفته ميشود تائهپودونگ - 2 قابليت هدفگيري آلاسكا را دارد، اما در اولين آزمايش ...
مقامهاي سئول: كره جنوبي دفاع موشكي خود را تا 2012 تكميل ميكند خبرگزاري دانشجويان ايران ... به موشكهاي دوربرد تائه پودونگ كه قابليت هدفگيري آمريكا را نيز دارد تلاش ميكند. ... كرده و اعلام داشته كه تا اواخر ماه جاري آماده پرتاب دوربردترين موشك خود ميباشد. گفته ميشود تائهپودونگ - 2 قابليت هدفگيري آلاسكا را دارد، اما در اولين آزمايش ...
چيزي بين هلو و آناناس
بيش از چهار هزار سال قبل مردم در اين سرزمين ها انبه را براي اولين بار کاشته و وارد سفره غذايي شان کرده اند. .... پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2) ...
بيش از چهار هزار سال قبل مردم در اين سرزمين ها انبه را براي اولين بار کاشته و وارد سفره غذايي شان کرده اند. .... پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2) ...
توان نظامی ایران(شهاب 3)
توان نظامی ایران(شهاب 3)-موشکهای بالسیتک، یکی از بازوان پرقدرت نظامی کشورهای ... متفاوت است موشک شهاب3 برای اولین بار در میدان آزادی و در هفته دفاع مقدس سال ... سیاست > نظامی - امروز موشک دوربرد سجیل 2 که بردی بیشتر از موشک شهاب 3 ... این شبکه خبری افزود: شهاب 3 ظاهرا از بیابانهای نزدیک قم پرتاب شده و به طور کل شهاب .
توان نظامی ایران(شهاب 3)-موشکهای بالسیتک، یکی از بازوان پرقدرت نظامی کشورهای ... متفاوت است موشک شهاب3 برای اولین بار در میدان آزادی و در هفته دفاع مقدس سال ... سیاست > نظامی - امروز موشک دوربرد سجیل 2 که بردی بیشتر از موشک شهاب 3 ... این شبکه خبری افزود: شهاب 3 ظاهرا از بیابانهای نزدیک قم پرتاب شده و به طور کل شهاب .
تاریخ مختصر بهره برداری ایران از موشک های شهاب
تاریخ مختصر بهره برداری ایران از موشک های شهاب-ولادیمیر ساژین کارشناس ... سال 1988- ایران اولین پرتاب آزمایش موشک های بالستیکی "اسکاد-بی" با برد 320 کیلومتری ... 31 مه سال 2005-"علی شمخانی" وزیر دفاع وقت ایران اعلام کرد که ایران با موفقیت .... آنها ادعا می کنند که سازه "شهاب-4" بر اساس " No Dong-2" کره شمالی، یا موشک سه ...
تاریخ مختصر بهره برداری ایران از موشک های شهاب-ولادیمیر ساژین کارشناس ... سال 1988- ایران اولین پرتاب آزمایش موشک های بالستیکی "اسکاد-بی" با برد 320 کیلومتری ... 31 مه سال 2005-"علی شمخانی" وزیر دفاع وقت ایران اعلام کرد که ایران با موفقیت .... آنها ادعا می کنند که سازه "شهاب-4" بر اساس " No Dong-2" کره شمالی، یا موشک سه ...
دزفول پايتخت مقاومت, دژ مستحکم رزمندگان اسلام در دفاع مقدس
دزفول پايتخت مقاومت, دژ مستحکم رزمندگان اسلام در دفاع مقدس-شهر دزفول با ... اما براي اولين بار بود که شاهد چنين جنايات رژيم بعثي عراق در انفجار موشک هاي دوربرد در خانه هاي ... در منطقه دزفول پادگان نظامي تيپ 2 زرهي و پايگاه هوايي وحدتي و انبار مهمات ارتش بمباران شد . ... پايگاهي که هواپيماهاي شکاري ايران از آنجا به دشمن حمله مي کردند .
دزفول پايتخت مقاومت, دژ مستحکم رزمندگان اسلام در دفاع مقدس-شهر دزفول با ... اما براي اولين بار بود که شاهد چنين جنايات رژيم بعثي عراق در انفجار موشک هاي دوربرد در خانه هاي ... در منطقه دزفول پادگان نظامي تيپ 2 زرهي و پايگاه هوايي وحدتي و انبار مهمات ارتش بمباران شد . ... پايگاهي که هواپيماهاي شکاري ايران از آنجا به دشمن حمله مي کردند .
رجائي فرزند ملّت
در انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي از مردم تهران به مجلس راه يافت.سپس علي رغم .... پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2) · پرتاب اولين ...
در انتخابات اولين دوره مجلس شوراي اسلامي به نمايندگي از مردم تهران به مجلس راه يافت.سپس علي رغم .... پرتاب اولين موشك دوربرد ايران در دفاع مقدس (2) · پرتاب اولين ...
- دو دستاورد و يك نوآوري مهم در رزمايش موشكي پيامبر اعظم(ص) 6
دو دستاورد و يك نوآوري مهم در رزمايش موشكي پيامبر اعظم(ص) 6-راسخون : در رزمايش موشكي ... براي اولين بار از سيلوهاي پرتاب موشكهاي بالستيك دوربرد از زير زمين رونمايي شد. ... عمل آمادهسازي موشك در آنها ميتواند يكي از ابزارهاي مهم ايران براي يك ضربه متقابل و قاطع ... پيكر دو گلگونكفن دفاع مقدس در دانشگاه علامه طباطبايي آرام گرفت.
دو دستاورد و يك نوآوري مهم در رزمايش موشكي پيامبر اعظم(ص) 6-راسخون : در رزمايش موشكي ... براي اولين بار از سيلوهاي پرتاب موشكهاي بالستيك دوربرد از زير زمين رونمايي شد. ... عمل آمادهسازي موشك در آنها ميتواند يكي از ابزارهاي مهم ايران براي يك ضربه متقابل و قاطع ... پيكر دو گلگونكفن دفاع مقدس در دانشگاه علامه طباطبايي آرام گرفت.
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها