تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نادانى ريشه همه بديهاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829134739




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تولید علم جز با ممحض شدن اساتید و انباشت عملی صورت نمی گیرد/ الزامات اجرای طرح جامع پژوهشی اساتید


واضح آرشیو وب فارسی:مهر:


دین و اندیشه > اندیشمندان رییس گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران: 
تولید علم جز با ممحض شدن اساتید و انباشت عملی صورت نمی گیرد/ الزامات اجرای طرح جامع پژوهشی اساتید
عبدالحسین کلانتری رئیس گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران گفت: شرط انباشت علم در حوزه‌های خاص علوم اجتماعی ممحض شدن اساتید در حوزه‌های خاصی از جامعه‌شناسی است. با توجه به رشد و توسعه‌ای که در علوم اجتماعی و به صورت مشخص در جامعه‌شناسی حاصل شده، دیگر نمی‌شود از علامه‌هایی سخن گفت که هم در حوزه شهری تخصص داشته باشند، هم روستایی، هم در ورزش، هم جوانان، هم نظریه، هم روش و هم... البته ممکن است در هر یک از این حوزه‌ها یک نگاه کلی و کلان داشته باشند اما متخصص آن حوزه محسوب نمی‌شوند.



خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: روزهای آغازین سال تحصیلی تنظیم وقت مصاحبه با مدیر گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران خیلی آسان نیست. وارد اتاق کوچک مدیر گروه که می شوم دانشجویانی که در واپسین روزهای مهلت دفاع از پایان نامه خود قرار دارند و نیاز به تایید و هماهنگی مدیر گروه دارند و  دانشجویان جدیدالورود که نسبت به برخی دروس ارائه شده و ارائه نشده در گروه سوال دارند در دفتر گروه رفت و آمد دارند. با این حال مدیر فعلی گروه جامعه شناسی به گرمی از ما پذیرایی می کند و هیچکدام از سوالاتمان را بی پاسخ نمی گذارد. موضوعی که ما را به گفتگو با دکتر عبدالحسین کلانتری کشاند اجرایی شدن ایده طرح جامع پژوهشی اساتید بود که برای اولین بار در کشور در گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اجرایی شده است.
 
*به نظر می رسد که در دوره مدیریت شما در گروه جامعه شناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران اتفاق خوبی افتاده است و ما برای اولین بار شاهد این هستیم که برنامه پنج ساله آموزشی و پژوهشی اساتید مشخص شده است. قاعدتا وقتی ایده جدیدی مطرح و اجرا می شود حتما با نوعی نقد و آسیب شناسی نسبت به وضعیت گذشته همراه بوده. در ابتدای گفتگو مایلم از این نگاه آسیب شناسانه آغاز کنیم.
 
در اینکه چه ضرورتهای پیشینی بود که این اتفاق افتاده  را می توان در سطوح مختلفی مطرح کرد. یکی خود استاد است. ما اساتید زیادی را داریم که به سن بازنشستگی می‌رسند. انبانی از مطالب در حوزه‌های جامعه‌شناسی هستند بدون این که در حوزه خاصی ممحض شده باشند و متخصص حوزه خاصی شده باشند. لذا بعد از این همه سال شما می‌بینید که دانشجویان در حوزه‌های متعددی با اینها پایان‌نامه گرفتند. تدریس داشتند اما آخرش تولید خاص و مهمی صورت نگرفته است. شرط تولید علم، حداقل یکی از شروط اصلی تولید علم ممحض شدن در یک حوزه خاص است. این اصلاً ربطی به ایران هم ندارد. اتفاقاً تجربه کل جهان است. از گذشته تا کنون بوده است. شرطش این است که شما در حوزه ای ممحض باشید و به یک انباشت علمی در یک حوزه خاص برسید. خصوصاً با وضعیت جدید علم که این گستردگی را پیدا کرده. لذا ما این ضرورت را در خود اساتید دامن زدیم و اساتیدی که در این حوزه‌ها بیشتر علاقه داشتند را ترغیب کردیم به این که حیف است شما در این حوزه که کار کردید یا چندین سال تدریس کردید و این همه دانشجو با شما پایان‌نامه گرفتند، چرا بقیه حوزه‌ها را رها نمی‌کنید و فقط در این حوزه متمرکز نمی‌شوید؟ چرا در این حوزه کتاب مهم و اثر گذار و مرجع ندارید؟ چرا دانشجویان شما را به این نام نمی شناسند؟ چرا شما نفر بعد از گذشت این همه سال نفر اول این حوزه در کشور نیستید؟در واقع به این صورت ضرورت چنین کاری در فاز اول برای خود استاد مطرح شد.
 
برای سیستم آموزشی کشور که هم کاملاً به نظر من روشن است. یعنی یکی از علتهای نداشتن خروجی‌های قابل اعتنا در کل دانشگاههای ما نبود این حوزه‌های تخصصی و در یک پلان بالاتر نبود یک چشم‌انداز برای گروه های آموزشی در دانشگاهها است. به این معنا می‌شود گفت خیلی از این گروههایی که ما الآن در دانشکده‌ها با آنها سروکار داریم، در واقع اصلاً گروه نیستند. تعدادی جامعه‌شناس هستند که کنار هم جمع‌ شده‌اند و هیچ رابطه‌ای هم با همدیگر ندارند و همدیگر را تکمیل نمی‌کنند. یک توده هستند که طی اقتضائاتی بروکراتیک کنار همدیگر قرار گرفته‌اند. نه بده بستان علمی دارند و نه جایگاهشان در کنار هم برای همدیگر تعریف شده است. لذا تعاملات آنها مشخص نیست. ما جامعه‌شناس هستیم و می‌دانیم شرط یک گروه حداقل یک سلسله مراتب است. شرط وجود یک گروه یک تقسیم کار است. شرط وجود یک گروه این است که شما بدانید چه نیازهایی را مرتفع می‌کنید و طرف مقابل یا گروه چه نیازهایی را از شما مرتفع می‌کند. واقعاً این در مورد خیلی از گروهها وجود ندارد. لذا به یک توده‌ای تبدیل شدند که طی اقتضائات بروکراتیک کنار همدیگر هستند. لذا گه گاهی احساس می‌کنند این استاد پایش در کفش آن دیگری است و... این وارد حوزه تخصصی آن شده و آن دیگری وارد تخصص این شده است. لذا شما می‌‌بینید که گروه چشم‌انداز ندارد. در این شرایط طرح چشم‌انداز اصلاً بی‌معنی است. چشم‌انداز را که شما نمی‌توانید برای توده مطرح کنید. چشم‌انداز برای گروه منسجم است که تمام آن خصائصی که در باب گروه داریم را بشود به آن اطلاق کرد. آن موقع شما می‌توانید چشم‌انداز تعریف کنید. به طریق اولی شما آن موقع می‌توانید برای دانشکده و برای دانشگاه چشم‌انداز تعریف کنید. چشم‌اندازی که در واقع ویترین کتابخانه‌ها باشد می‌شود برای دانشگاه تعریف کرد اما فی الواقع تحقق پیدا نمی‌کند. چون در پایین‌ترین سطح و اصلی‌ترین سطح که همان اساتید باشند، این ارتباط ارگانیک وجود ندارد. در واقع حوزه‌های تخصص مشخص نیست. 
 
یک سطح از ضرورتی که دارد از منظر آکادمی و دانشگاه است و ارتباط آن با جامعه. وقتی این طوری می‌شود، در واقع نیازهای جامعه هم مغفول است. طبیعتاً مغفول است. اساساً تبدیل به یک سیستم در خود می‌شود. من به عنوان یک استاد پایان‌نامه تولید می‌کنم که هیچ ربطی هم به اجتماع ندارد. هیچ ربطی هم به حوزه تخصصی ندارد. طی یک فرایند بورکراتیک گرفتم. صفر تا صدش را راهنمایی کردم. حداکثر اتفاقی که می‌خواهد بیفتد این است که یک مقاله از آن خارج می‌شود. آن هم متأسفانه معمولاً توسط دانشجو است.
 
*اصلاح این رویه ها و اجرایی شدن این دغدغه ها از کی و چگونه آغاز شد؟
 
کلیت این طرح، دغدغه بنده از خیلی زمانهای پیش است. دقیقاً اولین روزی که به دانشگاه تهران آمدم، این دغدغه را همراه خودم آورده بودم. حتی یک طرح مکتوب مفصلی هم در این زمینه داشتم اما خدا را شکر متوجه شدم خود دانشگاه تهران هم این بحث را آغاز کرده بود. بنا به ضرورتهایی طرح جامع هر یک از اساتید را دستور کار قرار داد و از اساتید خواسته شد که طرح جامع پژوهشی و تدریسی خودشان را ارائه بدهند. این طرح خیلی خام بود و در دانشگاه مقاومتهایی هم در مقابل این صورت گرفت. بالاخص فکر می‌کنم جزو پیشقراولان این مقاومت هم دانشکده علوم اجتماعی بود. شاید به جهت جنس رشته علوم اجتماعی یا در واقع حوزه‌های علوم اجتماعی این مقاومت خیلی جدی تر دیده می‌شد. همکاران ما عادت داشتند در حوزه‌های مختلف کار کنند و خیلی خود را محدود به یک حوزه مشخص نکنند. اما به هر حال این مقاومت به تدریج شکسته شد. وقتی من اینجا مسؤولیت گروه را گرفتم، سعی کردیم این کار را با اهمیت بیشتری پیگیری کنیم و جزو اولویتهای اول ما شد. 
در جلسه هم هر وقت در باب ضرورت آن طرح بحث می‌شد، کسی مخالفتی نداشت. ممکن است در باره جزئیاتش یک مقدار ان قلتهایی صورت می‌گرفت اما در کلیات بحث کسی مخالفتی نداشت. یعنی همه اذعان داشتند شرط انباشت علم در حوزه‌های خاص علوم اجتماعی ممحض شدن اساتید در حوزه‌های خاصی از جامعه‌شناسی است. با توجه به رشد و توسعه‌ای که در علوم اجتماعی و به صورت مشخص در جامعه‌شناسی حاصل شده، دیگر نمی‌شود از علامه‌هایی سخن گفت که هم در حوزه شهری تخصص داشته باشند، هم روستایی، هم در ورزش، هم جوانان، هم نظریه، هم روش و هم... البته ممکن است در هر یک از این حوزه‌ها یک نگاه کلی و کلان داشته باشند اما متخصص آن حوزه محسوب نمی‌شوند. روی این حساب خدا را شکر از جانب گروه هم موافقتهای خوبی صورت گرفت. یعنی حداقل می‌شود گفت به صورت جدی مخالفتی صورت نگرفت و همه موافق این طرح بودند و همراهی کردند. عموماً همراهی کردند و به تدریج پیش رفت تا به این طرح جامع رسید.
 
یک وقت هست که شما یک گروهی را راه‌اندازی می‌کنید. چند نفر آدم همفکر دور همدیگر جمع می‌شوند و یک گروهی را راه‌اندازی می‌کنند. افق آنها معلوم است. چشم‌اندازشان معلوم است و در همان چارچوب کار خودشان را پیش می‌برند. لذا پایان‌نامه‌ها و پژوهش هایی که تعریف می‌شود، مشخص است چه سمت و سویی دارد. درسهایی که تعریف می‌شود، مشخص است چه سمت و سویی دارد. حتی خروجیهای آن که دانشجوها باشند مشخص است. دانشجویی که از اول می‌خواهد به این دانشکده و این گروه ورود بکند، می‌داند که با چه فضایی مواجه است. 
متأسفانه ما به دلایلی چنین فضایی را در علوم اجتماعی ایران نداشتیم. لذا ما در گروهها انبانی از گرایشها، سلایق، متدها، رویکردها و مکاتب را می‌بینیم. این یک آفت خیلی جدی بوده و تبعات خیلی بدی هم برای علوم اجتماعی ایران داشته که می‌شود سر فرصت به آن پرداخت. ما دیگر نمی‌توانستیم کار را از نقطه صفر آغاز کنیم و بگوییم همه گروهها را از هم بپاشانیم و گروه جدیدی تشکیل دهیم و مثلا همة هم‌‌‌عقیده‌ها دور هم جمع بشوند. برای همین بهترین کار دامن زدن به طرح جامع پژوهشی بود.
 
*در مورد خود طرح جامع پژوهشی و کارکردهای آن بیشتر توضیح می دهید؟
 
در واقع طرح جامع پژوهشی تصریح علایق پژوهشی اساتید است. نگاه آنها به مسائل و پدیده‌های اجتماعی است که دانشجویان از همان بدو ورود با رجوع به اینها می‌توانند مشخص کنند که با چه فردی و با چه حوزه علائقی مواجه هستند. تا حدود حداقل کمی می‌شود گفت می‌تواند آن معضل را جبران کند. در هر صورت در پی این ضرورتها و ضرورتهای دیگری که جزئی است، به این نتیجه رسیدیم که این کار را در اولویت قرار بدهیم. 
 
*نحوه عملیاتی شدن طرح چگونه است. یعنی در حوزه‌هایی که طرح جامع اساتید مشخص می‌شود، فقط در همان حوزه می‌توانند پایان‌نامه کار بکنند؟ آیا نحوه اجرا و ارزیابی تعریف شده و جزئی شده است؟
 
شیوه عملیاتی آن به این گونه بود که ما از خود اساتید خواستیم. یعنی واقعیت این است که طرح جامع به صورت کاملاً دمکراتیک بسته شده  است. از اساتید عضو گروه خواسته شده که اولویتهای تدریس خودشان و برنامه جامع پژوهشی خودشان را ارائه بدهند. این کار بدون هیچ مداخله‌ای صورت گرفته است. چون می‌دانید که یک صورت دیگر می‌توانست این باشد که به فرض مثال مثل خیلی از دانشکده‌های اروپایی که دانشگاه خودش یک مستر پلانی دارد اساتید باید خودشان را ذیل آن مستر پلان تعریف کنند و مشخص کنند که در این پازل می‌خواهند کدام قسمت را پر کنند. واقعیت امر این است که ما در ایران هنوز به اینجا نرسیده‌ایم. آکادمی به این معنا هنوز در ایران شکل نگرفته و این یک معضله‌ای است که در جای خودش تبعات خاصی هم داشته و می‌شود بررسی کرد. 
لذا در تدوین عملیاتی طرح اساتید کاملاً آزادانه مشخص کردند که می‌خواهند در چه حوزه‌هایی کار کنند و در چه حوزه‌هایی می‌خواهند تدریس داشته باشند. این  دو حوزه که مشخص شد  طبیعتاً پایان‌نامه‌ها هم در همین چارچوب به اساتید تخصیص پیدا می‌کند. تدریس اساتید هم در همین چارچوب است. البته باز این به این معنا نیست که تا حالا عدولی از طرح صورت نگرفته است اما این انحراف از برنامه بسیار کمتر شده است. چون در جلسات متعدد گروه تصریح شده و آشکار شده است. دانشجوها، اساتید، مسئولان و... می‌توانند نظارت و ارزیابی کنند. لذا می‌توانند به من کلانتری بگویند که حوزه تخصصی شما «الف» است. چرا از حوزه «ب» پایان‌نامه برداشته‌ای یا چرا داری در حوزه «ج» تدریس می‌کنی در حالیکه قبلا مشخص کرده ای که تنها در حوزه «د» تجربه و علاقه به تدریس داری! این یک مقدار نظارتها را جدی‌تر و قابل پیگیری می‌کند.
 
*این نظارت عمومی یعنی اینکه نظارت عرفی است و قرار نیست اجباری پشت اجرای طرح باشد؟
 
عرفی است اما بعضی اوقات ممکن است به اجبار گروه یعنی تحصیلات تکمیلی هم کشیده بشود. چون خود گروه این را می‌خواهد. چون خود مدیر گروه اعضای تحصیلات تکمیلی را مورد بازخواست قرار می‌دهد و این اتفاق افتاده که چرا فلان پایان‌نامه به استادی داده شده است که حوزه تخصصی‌اش این نبوده و خودش هم در برنامه پژوهشی اش تصریح نکرده که  این است. در هر صورت این آغاز کار است و معدود انحرافاتی صورت می‌گیرد اما در مجموع نسبت به گذشته بسیار بهتر شده است. 
 
در این زمینه چند نکته وجود دارد. البته باز این طرح جامعی که نوشته شده است اگر چه حوزه های علاقه پژوهشی و آموزشی اساتید را به صورت کلان مشخص می‌کند اما در فاز بعدی این امکان وجود دارد که حوزه‌ها تخصصی‌تر شوند. چون برخی از طرح جامع های نگاشته شده توسط اساتید هنوز باز کلی هستند و یک پرابلماتیک بسیار عام دارند و متخصصانه نگاشته نشده‌اند. انتظار ما این است که در دور بعدی این اتفاق بیفتد. در دور بعدی هم از این جهت دارم عرض می‌کنم که این طرح جامع پنج ساله است. یعنی اول تا آخر زندگی علمی یک استاد را در بر نمی‌گیرد که نگران باشد یک بار یک حرفی بزند و بخواهد تا آخر پای آن بایستد. می‌تواند چهار سال و پنج سال در این حوزه ممحض شود. به محض این که احساس کرد می‌خواهد تغییر حوزه بدهد، طبیعتاً طرح جامع جدیدش را می‌آورد. کلاً همه طرح جامع های اساتید به این صورت بوده که در صحن علنی گروه آمده و مطرح شده است. عضو گروه از طرح جامع خودش دفاع کرده. اگر احیاناً سؤالاتی وجود داشته مطرح شده یا اگر اصلاحاتی مورد نیاز بوده، از طرف اعضا مطرح شده و تصحیحات لازم به دست خود عضو هیئت علمی صورت گرفته و در نهایت به این صورت در آمده است. دوباره می‌تواند همین روند را پیگیری بکند. یعنی اگر بعد از پنج سال به دلایلی به این نتیجه رسید که بهتر است وارد یک حوزه دیگری بشود. توجیهات خاص خودش را دارد. ممکن است من احساس کنم که اگر بروم روی فلان حوزه هم کار بکنم، به حوزه قبلی من مرتبط است و می‌تواند آن را غنای بیشتری ببخشد. طبیعتاً می‌توانم یک حوزه جدیدی را باز کنم. در طرح جامع این امکان وجود دارد که این تغییرات صورت بگیرد. 
 
باز یک نکته دیگر اینکه صورت مطلوب آن از این جا به بعد این است که وقتی ما این طرح جامع ها را کنار هم می‌گذاریم، جای خالی گروه مشخص می‌شود. تقریباً هم افق چشم‌انداز گروه قابل رصد است. به بیان دیگر نقاط تمرکز گروه مشخص است. یعنی مشخص است که پتانسیل های گروه دارد در چه حوزه‌های خرج و صرف می‌شود. به فرض مثال. من مدیر گروه الآن دیگر خیلی با استناد دقیق می‌توانم ادعا کنم گروه جامعه‌شناسی دانشگاه تهران چند نفر را دارد که دارند در حوزه جامعه‌شناسی تاریخی کار می‌کنند. چند نفر را دارد که دارند در حوزه جامعه‌شناسی فرهنگ کار می‌کنند. چند نفر را دارد که دارند در حوزه جامعه‌شناسی دین کار می‌کنند. چند نفر را دارد که دارند در حوزه متفکران مسلمان کار می‌کنند. چند نفر را دارد که دارند در حوزه نظریه کار می‌کنند. این نقاط تمرکز اعضای گروه است که خودش را نشان می‌دهد. 
از آن سمت خلاءها هم خودش را این طوری بهتر نشان می‌دهد. مشخص است که ما در چه حوزه‌ای خلاء داریم. از این به بعد جذب هیئت عملی می‌تواند بر اساس این منطق صورت بگیرد. یعنی مشخص است خانه‌های خالی پازل ما کجا است و می‌توانیم بر اساس این خانه‌های خالی عضو هیئت علمی را جذب کنیم. دیگر بار به هر جهت عضو هیئت علمی جذب نمی‌شود که یک روز این درس را بدهد. یک روز یک درس دیگر که هیچ ربطی به درس قبلی ندارد را بدهد. می‌توانند کاملاً جهت‌مند پیش بروند. حتی از این به بعد توسعه جامعه‌شناسی هم می‌تواند بر همین مبنا باشد. یعنی شما می‌بینید که تراکمی از نیروها را در یک حوزه خاص دارید. طبیعتاً می‌توانید آن حوزه را بسط و گسترش بدهید. بالعکس، می‌بینید که در یک حوزه خاص تراکمی از نیروها ندارید. بنا به هزار و یک دلیل ممکن است یک گرایشی راه افتاده باشد. شما باید این گرایش را حذف کنید. 
 
معضله‌ای که ما نسبت به مسأله گرایش مطالعات زنان داشتیم دقیقاً همین بود. ما متخصص این حوزه را نداشتیم. البته مشکلات دیگری هم وجود داشت. از سه سال پیش تصمیم بر این شد که پذیرش مطالعات زنان را متوقف کنند. یا بعضی از گرایشهای دیگر ما الآن به اذغان برخی از اساتید دچار مشکل این‌چنینی هستند. یعنی مثلاً بعضی از اساتید معتقد هستند گرایش مطالعات جوانان ما الآن دچار این مشکل است (حالا فارغ از این که یک رشته مطالعاتی باید در گروه جامعه‌شناسی باشد یا نه؟ چون اساساً متفاوت است. آن بین رشته‌ای است و جامعه‌شناسی دقیقاً یک رشته است.) بعضی‌ها معتقد هستند که در رشته مطالعات جوانان ما متخصص این حوزه را نداریم. لذا ما بیخود در این حوزه سرمایه‌گذاری می‌کنیم. یا باید جذب هیئت علمی جدیدی در این حوزه داشته باشیم و یا این که عطای این حوزه را به لقایش ببخشیم و وارد حوزه‌هایی بشویم که توان بیشتری داریم.
 
*آقای دکتر ربط برنامه‌ های پژوهشی تعریف شده با واقعیتهای اجتماعی چگونه است؟ یعنی آیا در تنظیم این برنامه ها مسائل مبتلا به ما مدنظر بوده اند؟ ارتباط این برنامه های پژوهشی با نیاز دولت و بازار و دستگاههای خصوصی و عمومی و دولتی چیست؟ 
 
همان‌طور که گفتید نسبت و ارتباطی که با واقعیات و مسائل اجتماعی داریم یک چیز است و با بازار یک چیز دیگر. البته نه که کاملاً از هم جدا بشوند اما شاید از حیث تحلیلی از همدیگر جدا بکنیم بهتر است. 
 
*به هر حال در ایران  دولت دارد از طریق نفت دانشگاه را تامین مالی می کند. 
 
درست است که دولت دارد تعیین می‌کند اما واقعیت این طوری نیست. باز من برمی‌گردم و دو مقطع را لحاظ می‌کنم. یک مقطع قبل از تصریح این برنامه پژوهشی و یک مرحله هم بعد از این. در مرحله پیش از این فرض بفرمایید یک سازمانی یک معضله‌ای داشت و احساس می‌کرد این معضله به طریق جامعه‌شناختی قابل حل است. تقاضای خودش را به صورت بسیار کوری برای دانشگاه مطرح می‌کرد و دانشگاه هم به صورت بسیار کوری طی یک سلسله مراتب می‌آمد و به گروه می‌رسید. در گروه هم چون مشخص نبود حوزه تخصصی چه کسی است، اتفاقات نامناسبی می‌افتاد و شاید پروژه توسط کسی اجرا می‌شد که به دلایلی تخصص این امر را نداشت. توسط آن فرد اجرا می‌شد و نهایتاً خروجی آن هم خروجی دلچسبی نه برای جامعه علمی بود و نه برای کارفرما. 
اتفاقی که باز اینجا می‌افتد. ارتباط بین صنعت و دانشگاه را یک مقداری دقیق‌تر و هدفمندتر می‌کند. یا بازار و دانشگاه را نسبت به گذشته حداقل هدفمندتر می‌کند. شما با یک توده کوری به نام رشته جامعه‌شناسی سروکار ندارید. با انواع و اقسام تخصصها سروکار دارید که هر یک از سازمانها می‌توانند در آن ما به ازای خودشان را پیدا کنند. داخل پرانتز بگویم. البته این به این معنا نیست که الآن این اتفاق افتاده. هنوز انحرافاتی دیده می‌شود اما انصافاً بسیار کمتر از گذشته است. یعنی دیگر حوزه تخصصی افراد مشخص است و رصد و پایش می‌شوند. لذا اگر استادی خارج از حوزه تخصص خودش با سازمانی که بی‌ربط با حوزه تخصصی خودش است وارد تعامل بشود و قراردادی را منعقد کند و پروژه‌ای را اجرا کند، به صورت غیر رسمی پایش می‌شود و باید هزینه‌های محتملش را پرداخت کند. چون اصلاً حوزه تخصصش نیست. 
 
درباره واقعیات و مسائل اجتماعی ما اینجا واقعیت را به عهده خود اساتید گذاشتیم. به عنوان خبرگان این بحث که خودشان در گستره مسائل اجتماعی ایران برشی بزنند و خودشان تشخیص بدهند که در چه حوزه‌ای می‌خواهند کار کنند و می‌خواهند در چه حوزه‌ای ممحض شوند و بیشتر تأمل کنند والا صحت و سقم این که آیا طرح های پژوهشی به صورت دقیق با مسائل اجتماعی مرتبط است یا خیر ما مکانیسمی نداریم. البته در طرح پژوهشی مواد و مفادی آمده که شما باید تصریح کنید که این برنامه و موضوعی که دارید چه کاربری‌ای برای دانشگاه و برای جامعه دارد. در واقع در داخل گروه یک بحث مختصری صورت می‌گیرد که این کار کدام مشکل جامعه را حل می کند. به نظر من در این فاز یعنی فاز اول اصلش طرح این دغدغه است. در فازهای بعدی می‌شود بر اساس همین دغدغه جدی تر به مسائل و واقعیات اجتماعی پرداخت.
 
*الان وضعیت اجرای این برنامه یا طرح جامع چیست؟
 
برخی از اساتید گروه را خبر دارم که دارند این برنامه را به صورت جدی پیگیری می کنند. یعنی ذیل برنامه پژوهشی شان دقیقاً مسأله های شان را استخراج کرده اند. با اجرای این برنامه یعنی هر کدام از اساتید حداقل چهل و پنجاه ‌تا مسأله دارند و شمای دانشجو می‌توانید بیایید و در این مسائل کار کنید. این قدم برداشته شده و این مسائل برای من استاد دقیقاً یک ماتریس است. یعنی خودم می‌دانم اگر این مسائل را کنار هم کار بکنم، در آخر چه چیزی برای من می ماند! این طرح پتانسیل عظیمی را که در دانشگاه  وجود دارد را کاملاً سمت و سو می‌دهد.
 
*بله دقیقا مسأله‌ای است که در دانشجویان ارشد با آن مواجهه داریم. یعنی تا روزهای آخری که فرصت است که دانشجو پروپوزالش را تحویل دهد هنوز نمی‌داند باید چه کار کند و مسأله‌اش مشخص نیست!
 
حتی به اساتید هم رجوع می‌کنند، اساتید هم برای اینها مسأله‌ای ندارند.
 
*بله معمولا اساتید دانشجویان را به موضوعاتی حواله می دهند که اخیرا درگیر آن بوده اند. اینکه مساله استاد و دانشجو دقیقا یکی باشد و اینها می توانند در کنار هم آن مساله را قدمی پیش ببرند خیلی مهم است. 
 
بله. من فکر می‌کنم این کاری است که ماها نکردیم. خیلی دوست داشتم. با یکی دو نفر هم صحبت کردم و موفق نشدیم. یکی از دوره‌هایی که باید برای اساتید گذاشت همین بحث سیاست گذاری برای فعالیت علمی است. ببینید ما سیاست‌گذاری علم عموماً در سطح کلان کشور داریم. ما باید به اساتید خودمان طی دوره‌هایی یاد بدهیم که شما برای خودتان سیاست‌گذاری بکنید و یاد بگیرید که برنامه پژوهشی چه جوری باید بسته بشود. واقعیت ما این دوره‌ها را ندیدیم و داخل ایران نداریم. این دوره‌ها باید تعبیه بشود. یعنی استادی که وارد دانشکده می‌شود. قدیم این طوری بوده. یک دوره‌هایی می‌رفتند و دوره کلاسداری می‌دیدند. الآن این را حذف کردند. استاد می‌آید و با سعی و خطا این چیزها را یاد می‌گیرد. در صورتی که این واقعاً جای سعی و خطا ندارد. در کنار این قضیه دقیقاً اتفاقاً باید یاد بدهیم که چطور برنامه پژوهشی خودشان را تنظیم کنند. چه طور مسائل را استخراج کنند. چه طور دانشجوها را به کار گیرند که در راستای حل این مسائل گام بردارند. در نهایت چطور بتوانند این را به جامعه علمی ارائه کنند. متأسفانه ما اصلاً اینها را نداریم. 
 
مصاحبه از میثم مهدیار



۱۳۹۳/۷/۶ - ۰۹:۴۶





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مهر]
[مشاهده در: www.mehrnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 46]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن