تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 7 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):خداوند! زبان را عذابى دهد كه هيچ يك از اعضاى ديگر را چنان عذابى ندهد. زبان گويد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834580686




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گریز از کیش؛ بررسی نظریه الهیاتی جان هیک


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
گریز از کیش؛ بررسی نظریه الهیاتی جان هیک
شواهد نشان می‌دهد که دیگر نمی‌توان جان هیک را روایتگر سنت مسیحی پولسی دانست. کسی که ارکان اصلی یک سنت را انکار یا تأویل کند، پیرو آن سنت بشمار نمی‌آید، بلکه منتقد آن است.

خبرگزاری فارس: گریز از کیش؛ بررسی نظریه الهیاتی جان هیک



بخش دوم و پایانی نجات و رستگاری دربارة نجات و رستگارى مؤمنان، در صدر اول مسیحیت این بحث پیش آمد که آیا رعایت احکام و آداب براى نائل‌شدن به رحمت خدا و ورود به بهشت لازم است، یا همان ایمان به مسیح، به‌تنهایى، کارساز است و فداشدن او تمام مشکلات را حل کرده است؟ پولس با توجه به برخى کلمات حضرت عیسى(ع) مانند: «خدا باران خود را بر عادلان و ظالمان مى‌باراند.» (متى 5: 45) و نیز، در مَثَل «تاکستان»: عمله‌هایى که تمام روز کار مى‌کردند، بیشتر از کسانى که فقط یک ساعت کار کرده بودند، مزد نگرفتند، (متى 20: 16 ـ 1) نه‌تنها، به‌شدّت با شریعتى‌شدن آیین مسیحیت مخالفت کرده، بلکه عمل به احکام و شریعت را مانع رستگارى شمرده است. پولس به مخاطبانش مى‌گوید: اگر مختون شوید، مسیح براى شما هیچ نفعى ندارد. اگر اهل شریعت و ارث باشید، ایمان عاطل شود و وعده باطل؛ زیرا شریعت باعث غضب است، و در جایى که شریعت نیست، تجاوز هم نیست. جمیع آنان که از اعمال شریعت هستند، زیر لعنت می‌باشند؛ زیرا مکتوب است ملعون است هر که ثابت نماند در تمام نوشته‌های کتاب شریعت تا آنها را به‌جا آرد. اما واضح است که هیچ‌کس در حضور خدا از شریعت عادل شمرده نمی‌شود؛ زیرا که عادل به ایمان زیست خواهد نمود، اما شریعت از ایمان نیست ... . مسیح ما را از لعنت شریعت فدا کرد. (غلاطیان 3: 13 ـ 10) این مطلب که سنت مسیحی نجات و رستگاری انسان‌ها را فقط از طریق عضویت در کلیسا، غسل تعمید و بهره‌مندشدن از مرگ فدیه‌وار مسیح می‌داند، بسیار واضح است. در این سنت، حتی پیامبران بزرگ الهی مانند ابراهیم(ع) و موسی(ع) که پیش از عیسی(ع) زیسته‌اند نیز، فعلاً نجات‌یافته نیستند و در مکانی به نام «لیمبو»، بین بهشت و جهنم قرار دارند و در انتظار روز قیامت‌اند تا در آن روز، مسیح آنها را نجات دهد و به بهشت برد. همه اشخاصی که با ایمان به عیسی مسیح، در عهد جدید شراکت دارند، مادامی که در ایمان و اطاعتِ پایدار و ثابت باشند، از برکات و نجات آن بهره می‌یابند. (عبرانیان 3: 20 ـ 6) از سوی دیگر، عقاید پولس با مخالفت شدید حواریون و یهودیان مسیحى‌شده مواجه شد. اینان با مراجعه به کلمات، و تعالیم و اعمال حضرت عیسى(ع)، عمل به احکام و شریعت را براى نیل به سعادت جاودانه و نجات لازم مى‌شمردند. در کلماتى از حضرت عیسى(ع) بر حفظ شریعت موسوى تأکید شده است: ناگاه شخصى آمده عیسى را گفت: اى استاد نیکو چه عمل کنم؟ گفت: ... اگر بخواهى داخل حیات شوى احکام را نگه دار! گفت: کدام احکام؟ عیسى فرمود: قتل مکن، زنا مکن، دزدى مکن، شهادت دروغ مده، پدر و مادر خود را حرمت‌دار و همسایه خود را مثل نفس خود دوست بدار! (متى 19: 19 ـ 17) گمان مبرید که آمده‌ام تا تورات یا کتب انبیا را باطل سازم. نیامده‌ام تا باطل سازم، بلکه تا تمام کنم. (متى 5: 17) مضامین رساله یعقوب در دفاع از شریعت، به‌حدى واضح است که به‌نظر مى‌رسد، این رساله و رساله‌هاى پولس در رد یکدیگر نگاشته شده‌اند. یعقوب مى‌نویسد: اى برادران من! چه سود اگر کسى بگوید، ایمان دارم وقتى که عمل نداشته باشد. آیا ایمان مى‌تواند او را نجات بخشد؟ پس اگر برادرى یا خواهرى برهنه و محتاج خوراک روز باشد و کسى از شما به ایشان بگوید: «به‌سلامتى بروید و گرم و سیر شوید» لکن مایحتاج بدن را به ایشان ندهد، چه نفع دارد؟ ... ایمان نیز اگر اعمال ندارد در خود مرده است. (یعقوب 14: 16 ـ 2) نزاع حواریون و پولس، تا قرن چهارم میلادی استمرار داشت. در قرن چهارم شورای نیقیه در اعتقادنامه رسمی خود جانب پولس را گرفت و به دیدگاه او رأی داد و از آن پس شریعت به‌طور کلی در جریان اصلی مسیحیت به‌منزلة امری مذموم شناخته شد. از آن پس شریعت نه‌تنها نجات‌بخش نیست، بلکه یکی از موانع نجات است. جان هیک با طرح نظریه مشهور کثرت‌گرایی دینی اعلام کرد، حقیقت انحصاراً در اختیار مسیحیان نیست و غیرمسیحیان نیز، اهل نجات‌اند. اعلام کثرت‌گرایی دینی توسط هیک، تقریباً با سال‌های برپایی شورای واتیکانی دوم مقارن شد (1964ـ1960) و در نهایت، کلیسای کاتولیک اعلام کرد که بیرون از کلیسا نیز، راه نجات هست و پیروان سایر ادیان، به‌ویژه اسلام نیز، می‌توانند اهل نجات باشند. شاید این همراهی اتفاقی نباشد و تحت تأثیر عوامل فرهنگی این روزگار، ازجمله، رواج لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم دینی، به‌ویژه، پس از کارهای پرنفوذ الهی‌دانان برجسته‌ای همچون شلایر ماخر  (1834ـ 1768) پدید آمده باشد. توجه بیشتر به جنبه‌های باطنی ادیان، به‌ویژه تجربه‌های دینی، به‌جای توجه به آموزه‌های عقیدتی و شعائر عملی نیز، در این امر بی‌تأثیر نبوده است. یکی از ادله هیک برای کثرت‌گرایی دینی، خیرخواهی خداوند و عشق او به بندگانش است. مقتضای هدایت‌گری عامّ خداوند آن است که اکثر انسان‌ها را هدایت‌یافته و بر طریق صواب و نجات بدانیم. نمی‌توان اقلیت اندکی را نجات‌یافته دانست و درعین‌حال، معتقد به عشق نامحدود خداوند به بندگانش بود. اگر نظریه سنتی را بپذیریم نوعی تعارض درونی پدید می‌آید: از یک سو، تعالیم مسیحی خداوند را خالق و مالک همه موجودات و خواهان خیر مطلق و رستگاری بشر می‌داند و از سوی دیگر، پاسخ‌گفتن مؤمنانه به خداوند، به وساطت مسیح را تنها راه نجات معرفی می‌کند. این سخن به این معناست که عشق نامحدود خداوند مقدر نموده که افراد بشر تنها درصورتی می‌توانند نجات‌یابند که بخش عظیمی از آنها را مستثنا سازد؛ زیرا تعداد زیادی از انسان‌ها که به دنیا آمده‌اند، یا پیش از مسیح می‌زیسته‌اند و یا خارج از قلمرو مرزهای مسیحیت قرار دارند. (هیک، 1372: 285 و 286) هیک دیدگاه تنگ مسیحیت سنتی را با این بیان توسعه داده، سنتی عقلانی را پایه‌گذاری می‌کند. اما با این کار از سنت اصلی کلیسا، که قرن‌ها بر آن تأکید کرده است، فاصله می‌گیرد و سنت جدید آن را می‌پذیرد. دیگر این استدلال را نمی‌توان از مسیحیان پذیرفت که ما حتماً احتیاج به نجات‌دهنده‌ای چونان مسیح داریم. باید توجه داشت که با این کار فاصله زیادی با مسیحیت پولسی ایجاد می‌شود. در نگاه پولسی همه تلاش بشر، حتی عمل به شریعت، محکوم به گناه است؛ زیرا انسان در ذات خود گناه‌آلود است و هر فعلی که از این ذات صادر شود رنگ گناه‌آلود خواهد داشت. اوصاف خدا در مسیحیت سنّتی خداوند اوصاف مابعدالطبیعی فراوانی دارد که برای کمالات او هیچ حد و حصری نیست. قدرت او، قدرت مطلق، علم او بی‌حد و مرز و خیر‌خواهی او محض و مطلق است؛ و سایر اوصاف او نیز، همین‌طورند. تعالی خداوند در مسیحیت جایگاه رفیعی دارد؛ هرچند، آموزه تجسد در نقطه مقابل آن قرار می‌گیرد. تأمل در مکاشفه خدا از خودش، چنان‌که نهایتاً در کتاب مقدس در دسترس آدمیان قرارگرفته، نشان می‌دهد که در خدا بُعدی متعال یا فراباشنده وجود دارد که «پدر» خوانده می‌شود. خدایی که در کتاب مقدس خود را بر انسان آشکار کرده، خدایی است بی‌نهایت برتر و بالاتر از همۀ مخلوقات. او نه با هیچ‌یک از مخلوقات خود، و نه با همۀ آنها بر روی هم، هم‌طراز نیست. هیچ‌چیز را نمی‌توان و نباید با او قیاس کرد. او خدایی است که کاملاً با همه‌چیز دیگر متفاوت است. صفات تعالی خدا همچون نامحدودبودن، قدرت مطلق، علم مطلق و غیره، او را بی‌نهایت فراتر از همه‌چیز قرار می‌دهد. البته در کنار این بعد فراباشندگی، بعد فروشوندگی یا درون‌باشندگی در خدای مسیحیت وجود دارد که مربوط به آموزه تجسد است که گاه، از آن به حلول یاد می‌شود؛ این حلول، حلولی است در تاریخ. خدای مسیحیان درعین‌حال که بی‌نهایت از همۀ مخلوقات خود برتر و با همۀ آنها متفاوت است، با آنها بیگانه نیست. بلکه چون ذات او محبت است، عار ندارد که به مخلوق خود نزدیک، و حتی با او یگانه شود. انجیل، بی‌پروا و کاملاً برخلاف انتظارِ انسان اعلام می‌کند که خدا در یک شخصیت تاریخی، یعنی عیسای ناصری، حلول کرده است! خدا بشر را به خود گرفته و در سیمای یک انسان به جهان ما قدم گذاشته است. مسیحیان به پیروی از انجیل، بُعد دوم از وجود خدا را که در تاریخ حلول می‌کند، «پسر» می‌خوانند. حال چگونه می‌توان این دو بعدِ دور از هم را جمع کرد؛ و اصلاً چگونه می‌توان آنها را فهمید. هیک در بحث تجربه‌پذیری گزاره‌های دینی، نظریه تحقیق‌پذیری فرجامین را مطرح کرده است. وی معتقد است که در وضعیت فرجامین (آخرالزمان یا آخرت) انسان‌ها خواهند فهمید که تفسیر دینی جهان درست است. در آن وضعیت پرده‌ها کنار می‌رود و چشم انسان‌ها به حقیقت گشوده می‌شود و جریان حیات خویش را در محضر خداوند ادراک می‌کنند. وضعیت فرجامین وضعیتی است که در آن، انسان خداآگاهی کاملی دارد و دائماً حضور خدا را احساس می‌کند. در آن حضور، زندگی‌اش جریان می‌یابد. این خداآگاهی، دیگر در تضاد با شرایط بد گناه، زشتی، رنج و ... نخواهد بود. به‌نظر هیک اینک ما در فرآیندی متزاید و متکامل تأیید باورهای دینی قرار داریم که نقطه کمال آن در حیات ابدی در «ملکوت خدا»ست. در نظریه کمال، وضعیت شناختاری خاصی وجود دارد که در آن وضعیت، درباره درستی فهم دینی جهان و انسان، یا درباره واقعیت وجود الهی، جایی برای شک معقول باقی نمی‌ماند. (Hick, 1985: 118) هیک می‌افزاید ممکن است در این جهان نیز، وضعیتی مشابه وضعیت فرجامین پیش آید، یعنی همان حال‌وهوای شهر آسمانی بر روی زمین نیز، به شکل «بهشت زمینی» محقق می‌شود و این همان وضعیت آخرالزمانی است که یهودیان، مسیحیان ]و من اضافه می‌کنم، همه ادیان بزرگ[، انتظار آن را می‌کشند. (Ibid: 123) مسئله اصلی این است که در وضعیت فرجامین از کجا خواهیم دانست که در حضور خدا هستیم؟ از کجا می‌فهمیم آن‌کس که با او مواجه شده‌ایم خداست؟ او را چگونه خواهیم شناخت؟ آیا می‌توان اوصاف بی‌نهایت او را درک کرد؟ هیک بر آن است، چون جزئی از اهداف خدا در آفرینش انسان، تحقق خداآگاهی در آدمی است، پیشاپیش می‌دانیم که در وضعیت فرجامین، حضور خدا را درک می‌کنیم و متوجه خواهیم بود که با خدا مواجه شده‌ایم. یعنی پیشاپیش می‌دانیم که مشکلی در شناخت خدا نخواهیم داشت؛ و لزومی ندارد خدا را با اوصاف بی‌نهایتش بشناسیم. همچنین لزومی ندارد هم‌اکنون بدانیم کیفیت آن شناخت چیست. ما اینک مانند کودکانی هستیم که فی‌الجمله می‌دانیم، وقتی بزرگ شویم حالتی به نام بلوغ در انتظار ماست، اما کیفیت آن را نمی‌دانیم، ولی می‌دانیم که در آن حال کیفیت آن را درک خواهیم کرد. همچنین برای اینکه بفهمیم اهداف خدا درباره ما محقق شده‌اند، باید در وضعیت فرجامین با خدا ارتباط داشته باشیم. در غیر این صورت، ممکن است کسانی فرض کنند، کمالاتی که در آن وضعیت، برای ما محقق شده‌اند، شاید معلول امور طبیعی باشند، نه طرح و تدبیر الهی. بنابراین، ارتباط با خدا و مواجه شدن با او، ضروری است. در قدم سوم، هیک با اشاره به آموزه حلول و تجسد آن را به‌منزلة راه حل دیگری برای مشکلات یادشده عنوان می‌نماید. صفات مطلق خدا، ماهیتاً در تجربه انسانی نمی‌گنجند و فراچنگ انسان نمی‌آیند. اما این بدین معنا نیست که راهی برای فهم آن صفات وجود ندارد. خدا در آموزه‌های مسیحی، خالق متعالی است که در شخص مسیح تجلی یافته است و فکر، عشق و حیات مسیح در ارتباط با او بوده است و از طریق او می‌توان خدا را شناخت. افزون بر آن، تعلیمات مسیح درباره خدا، بخشی از ظهور الهی است که موجب پیدایش آموزه‌های مسیحی درباره خداوند شده است؛ فقط خداوند ذاتش را می‌شناسد و علم ما به ذات او از طریق تجلی او در مسیح است. همان‌طور که کارل بارث  می‌گوید: عیسی مسیح، جنبه شناختی خداست.  بی‌نهایت‌بودن خدا را نمی‌توان تجربه کرد، لکن می‌توان از طریق وثاقت مسیح، شک معقول نسبت به آن را کنار زد. می‌توان سلطنت مسیح را در ملکوت خدا تجربه کرد؛ همین تجربه اعتبار تعالیم مسیح درباره خداوند را به اثبات می‌رساند و آنگاه، به‌طور غیرمستقیم، بی‌نهایت‌بودن ذات و صفات خداوند به اثبات می‌رسد. (بنگرید به: هیک، 1372: 218) هیک در آثار بعدی‌اش، افزون بر این سه پاسخ، برای حل مشکل شناخت اوصاف بی‌نهایت خدا، به دو نکت دیگر اشاره می‌کند. 1. وضعیت فرجامین، که وظیفة اثبات درستی تبیین دینی جهان را بر عهده دارد، موظف نیست بی‌نهایت‌بودن اوصاف خدا را اثبات کند؛ زیرا اوصاف بی‌نهایت خدا در تبیین دینی جهان دخالتی ندارد. اگرچه انسان موحد به قدرت بی‌منتهای خدا ایمان دارد، هنگامی که از سلطنت خدا و حاکمیت او بر جهان سخن می‌راند، قدرت بی‌نهایت را مد نظر ندارد. یعنی برای خلق جهان و اداره آن، قدرت محدودی لازم است و همین قدرت محدود در تبیین دینی جهان دخالت داشته، بیش از آن را نه می‌توان اثبات کرد، و نه اِعمال چنین قدرتی جایز است؛ زیرا قدرتی که بر اشیای محدود اِعمال می‌شود و درعین‌حال، موجب خرابی و ازبین‌رفتن آنها نمی‌شود، خود، باید محدود باشد. به‌عبارت‌دیگر، اشیای محدود تحمل و ظرفیت پذیرش قدرت نامحدود را ندارند. (Hick, 1985: 116) 2. دلیلی وجود ندارد که مسیح بی‌نهایت‌بودن خدا و اوصافش را تعلیم داده باشد. زندگی او ارتباط نزدیکی با خدا داشت. او کاملاً در خدمت تحقق اهداف خدا در زمین بود، ولی جایی ندیده‌ایم که مسئله بی‌نهایت‌بودن خدا را تعلیم داده باشد. به‌طورکلی، اگر کسی خدا را حضور شخصی‌ای بداند که انسان در مقابل او زانو می‌زند و او را می‌خواند، درحقیقت تجربه‌ای از نوع محدود پیدا می‌کند. درعین‌حال، اگر اندیشه بی‌نهایت‌بودن اوصاف خدا در ذهن موحد خطور کند، ممکن است از بیرون آمده باشد، مثلاً از کلام عقلانی یا فلسفه یونانی. شاید بهتر باشد بگوییم خدای بی‌نهایت، برتر از وجود است. آنکه موجود است، خدای ابراهیم و اسحاق و یعقوب است که با جهان در ارتباط است، نه خدای فلاسفه. خدای بی‌نهایت است، اما موجود نیست. (Hick, 1985: 121 & 122) آخرین راه حل هیک، به‌نوعی دست‌برداشتن از آموزه‌های جاافتاده مسیحی است که در اوصاف بی‌نهایت خداوند هیچ تردیدی نمی‌کند. رویت سعیده مسیحیان نیز مانند ما مسلمانان معتقداند، در آخرت با خدا مواجه خواهیم شد و او را خواهیم دید. در میان مسلمانان، جز عده‌ای قلیل از ظاهرگرایان، کسی قائل به رویت ظاهری نیست، اما تفسیرهای سنتی مسیحی تا حد زیادی بر رویت ظاهری تأکید دارند. جان هیک در این مسئله نیز از سنت فاصله می‌گیرد. وی گرچه رویت سعیده را انکار نمی‌کند، تفسیر جدیدی از آن عرضه می‌دارد. وی به‌خوبی از مشکلاتی که در آموزه رویت وجود دارد، آگاه است، ازاین‌رو، در مقام پاسخ به مشکل یادشده، به امکان رویت مستقیم و دیدن با چشم سر اشاره نمی‌کند؛ زیرا آن را امری معقول و قابل دفاع نمی‌یابد. تفسیر هیک ازیک‌طرف به تفاسیر باطنی نزدیک می‌شود و ازطرف دیگر، به وجود عنصر ذهنی در تجربه اشاره می‌کند. در نظر او هر تجربه‌ای، با تفسیر همراه است. تجربه عریان و بدون تفسیر از واقعیت وجود ندارد. هر تجربه‌ای گرانبار از مفهوم است. بنابراین، خداوند را نیز، به‌گونه‌ای تجربه می‌کنیم که مفاهیم ما اجازه می‌دهند. ازاین‌رو، رویت عریان خداوند پذیرفتنی نیست. (Hick, 1985: 119) در مجموع باید گفت: نمی‌توان جان هیک را الهی‌دانی پایبند به سنت مسیحی دانست. وی به سنت عقلانی اسلام نزدیک‌تر است تا به سنت مسیحی. این کشیش آزاداندیش توانسته است بدون تعصب‌ورزی، روایتی از مسیحیت عرضه کند که معقول‌تر و پذیرفتنی‌تر باشد. اما نباید این نکته را از نظر دور داشت که این روایت از مسیحیت، بیش از آنکه مسیحیت رایج پولسی را بیان کند، مسیحیت عیسوی را بیان کرده است. دلیل نزدیک‌تر بودن آن به آیین اسلام نیز، همین است. قرآن کریم درباره مسیح می‌گوید: إ‌ِذْ قالَت‌ِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیمُ إ‌ِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُکِ بکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیمَ وَجیهاً فِی الدُّ نْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ. (آل‌عمران / 45) [یاد کن‏] هنگامى [را] که فرشتگان گفتند: اى مریم! خداوند تو را به کلمه‏اى از جانب خود، که نامش مسیح، عیسى‌ بن‌ مریم است. مژده مى‏دهد، درحالى‌که [او] در دنیا و آخرت آبرومند و از مقربان [درگاه خدا] است. در این آیه شریف بر وصف کلمه بودن عیسی‌ بن ‌مریم(ع) تأکید کرده است؛ و این چیزی است که مسیحیان بر آن تأکید زیادی دارند. اما آیات دیگر جنبه الوهیت مسیح را انکار می‌کند، مانند: یا ‌‌أ‌َهْلَ الْکِتاب‌ِ لا تَغْلُوا فی‏ دینکُمْ وَ لا تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إ‌ِلاَّ الْحَقَّ إ‌ِنَّمَا الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أ‌َ لْقاها إ‌ِلى‏ مَرْیمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ ... . (نساء / 171) اى اهل کتاب، در دین خود غلو مکنید، و درباره خدا جز [سخنِ‏] درست مگویید. مسیح، عیسى‌ بن‌ مریم، فقط پیامبر خدا و کلمه اوست که آن را به‌سوى مریم افکنده و روحى از جانب اوست. الوهیت بخشیدن به مسیح غلو در دین دانسته شده و جز اوصاف مخلوقان، مانند پیامبری، کلمه بودن و روحی الهی داشتن نمی‌توان به او نسبت داد. خداوند متعال در ادامه همین آیه می‌فرماید: لَنْ یسْتَنْکِفَ الْمَسیحُ أ‌َنْ یکُونَ عَبْداً لِلَّهِ وَ لاَ الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّ بُونَ وَ مَنْ یسْتَنْکِفْ عَنْ عِبادَتِهِ وَ یسْتَکْبرْ فَسَیحْشُرُهُمْ إ‌ِلَیهِ جَمیعاً. (نساء / 172) مسیح از اینکه بنده خدا باشد هرگز ابا نمى‏ورزد، و فرشتگان مقرّب [نیز ابا ندارند] و هرکس از پرستش او امتناع ورزد و بزرگى فروشد، به‌زودى همه آنان را به‌سوى خود گرد مى‏آورد. در اینجا به جنبه بندگی مسیح و نیز، فرشتگان مقرب الهی (ازجمله روح‌القدس) تأکید شده است. البته این بدان معنا نیست که ما مسلمانان با همه آراء هیک موافق باشیم. مثلاً: نوع نگاه ما به مسئله مسیح و نقش وی در پیدایش مسیحیت با آنچه هیک می‌گوید متفاوت است. از نظر مسلمانان مسیح بنده و فرستاده خداوند، و مانند سایر پیامبران الهی است و هیچ جنبه الوهیتی در او یافت نمی‌شود. اما هیک می‌کوشد با حفظ نقش الهیاتی مسیح، او را چیزی برتر از رسولان و پیامبران معرفی کند. درعین‌حال، به‌صراحت، الوهیت واقعی مسیح را انکار می‌کند. (Hick, 1996) درباره زبان دین می‌توان گفت: اگرچه برخی آموزه‌های وارد شده در کتاب‌های آسمانی با زبانی استعاری بیان شده‌اند، استعاری دانستن همة آن آموزه‌ها، سخنی سنجیده و درست نیست. به‌نظر می‌رسد به‌جای حکمی واحد بر همه اجزای زبان دین، باید آن را زبانی واقع‌گرا، مانند زبان عرفی دانست که در آن از همة روش‌های بیانی استفاده می‌شود. نه می‌توان همه اجزای زبان دین را بر قیاس واقع‌گرایی خام یا ساده تفسیر و فهم کرد؛ نه به‌کلی واقع‌گرایی خام را کنار گذاشت، نه می‌توان همه گزاره‌های دینی را به نحو حقیقی تفسیر کرد، و نه همه را استعاری دانست، نه همه گزاره‌ها تحقیق‌پذیر تجربی‌اند و نه، همگی خارج از حوزه تجربه، نه همه اخباری‌اند، و نه، همگی خالی از خبر. در زبان دین گزاره‌های انشاییِ زیادی وجود دارند که کارکردهایی پرشمار دارند. زبان دین واجد همه ویژگی‌ها، قابلیت‌ها و امکانات زبان عرفی است و از همه روش‌های موجود در آن استفاده می‌شود. البته نمی‌خواهم بگویم جان هیک به این تفاوت‌ها توجه نداشته است؛ اما بیان او، مانند بسیاری از فیلسوفان دین، ظاهری تقلیل‌گرایانه دارد؛ گویا زبان دین را تنها به یک شیوه تحویل می‌برد. اگرچه در باب نجات، نظریه تکثرگرایانة جان هیک ـ که خود مبدع آن بود ـ مشهور است، نمی‌توانیم با همه ابعادِ نظریه او موافقت کنیم. قرآن کریم پس از آنکه خدایی غیر از خدا را رد می‌کند و بر مسیحیان و یهودیان خرده می‌گیرد که چرا شرک می‌ورزند، بر این موضوع تأکید می‌کند که خداوند متعال رسولش را با دین حق فرستاد تا اینکه بر همه ادیان دیگر غلبه کند: هُوَ الَّذی أ‌َرْسَلَ رَسُولَهُ بالْهُدى‏ وَ دین‌ِ الْحَقِّ لِیظْهرَهُ عَلَى الدِّین‌ِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَر‌ِهَ الْمُشْر‌ِکُونَ. (توبه / 33) او کسى است که پیامبرش را با هدایت و دین درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دین است پیروز گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند. در خصوص نجات، می‌توان تکثرگرا بود، اما در باب حقانیّت دین، نه. اشکال نظریه هیک آن است که موضوع نجات و حقانیت دین را از هم تفکیک نکرده، و برای حل یک مسئله، پاسخی متناسب با مسئله‌ای دیگر داده است. هیک برای فهم اوصاف بی‌نهایت خدا راه حلی ارائه می‌دهد که مورد قبول مسلمانان نیست. وی عیسی مسیح را «جنبه شناختنی خدا» معرفی، و برای آن از آموزه حلول استفاده می‌کند. او کوشید فهم خود از این آموزه را تا حدود زیادی عقلانی کند و به‌نظر اسلام نزدیک‌تر شود، اما مورد پذیرش ما مسلمانان نیست. در مسئله رویت سعیده، هیک از ظاهرگرایی موجود در متون مقدس و الهیاتی مسیحی دست‌برداشته و عقلانیت را اندیشیده است. در این جهت تا حدود زیادی می‌توان نظر او را صحیح دانست. باید توجه داشت که نباید هیک را در مسیر جریان پروژه «دین نوین جهانی» دانست. دین نوین جهانی را باید بخشی از پروژه نظم نوین جهانی و برگرفته از آموزه‌های پساساختارگرانه متفکران و استراتژیست‌های پست‌مدرن غرب دانست. این ایده که تحت عناوینی چون دین واحد جهانی و سازمان ادیان متحد در حال رشد است، بسیار نوپا بوده و درحقیقت به بازار داغ فرهنگی سال‌های آینده تعلق دارد. با تمهیدهای رسانه‌ای تدارک‌شده در سال‌های آتی، جریان فرهنگی مرتبط با این ایده به‌سرعت گسترش می‌یابد و محصولات متنوع تصویری و مکتوب مرتبط با آن به بازارهای فرهنگی سراسر دنیا سرازیر می‌شود. بهتر است دین نوین جهانی را الهیات طبیعی بنامیم. جستجو در فعالیت‌هایی که تاکنون در چارچوب پروژه دین نوین جهانی اجرا شده‌اند، برخی از باورهای اعتقادی این آیین را بر ما آشکار می‌سازد. اگر شما کسی باشید که در زمان استقرار دین نوین جهانی زندگی می‌کنید، صرف‌نظر از اینکه مسلمان، مسیحی، سیک و یا بودایست باشید، به چند گزاره، باور عمیق خواهید داشت: جهان مجموعه‌ای واحد و هماهنگ است و من جزئی از این مجموعه هستم؛ یک روح مقدس در همه اجزای جهان جریان دارد. اجزای جهان اعم از درختان، دریاها و خشکی‌ها، حیوانات و عناصر گوناگون، روح مقدس جهان را در خود داشته، تعادل خود را از آن روح کسب می‌کنند. به‌عبارت‌دیگر، روح مقدس‌ساری در اجزای جهان، تعادل و هماهنگی جهان را تضمین می‌کند؛ و در وجود تک‌تک انسان‌ها نیز، حضور دارد. روح مقدس جهان وجود متشخص ندارد. او شعور مطلقی است که در جهان جاری است. او نمی‌شنود و متأثر نمی‌شود. نقش او ایجاد تعادل است. چه درخواستی باشد و چه نباشد تعادل برقرار می‌شود. عشق و نفرت که از مظاهر تأثر است در او راه ندارد. آنچه مهم است تعادل است. روح مقدس آهنگ هستی را می‌نوازد و حرکت اجزای جهان، اعم از همه جانداران، رقص و توازنی متناسب با آهنگ نواخته‌شده اوست. راز سعادت انسان، هماهنگ‌شدن با ملودی طبیعت ذی‌شعور است. شناخت طبیعت و همراه‌شدن با آن، کلید خوشبختی است. انسان در صورت هماهنگی با طبیعت و نظم موسیقایی جهان، پس از مرگ نزد روح مقدس باز می‌گردد؛ چراکه جان او ودیعه‌ای از جانب اوست. جانِ رفته، در چرخه تکرارشونده هستی، در کالبدی جدید، به جهان و طبیعت بازمی‌گردد. این چرخه همواره ادامه دارد. حیات در پس حیات است، و جاودانگی حق مسلّم همه. روح مقدس تعادل را تضمین می‌کند. گاهی برای تعادل لازم است روح مقدس متشخص شود و در کالبدی طبیعی حلول کند تا با آموزش دیگر، انسان‌ها ضامن بقای تعادل در جهان باشد. هر انسانی روح مقدس را تنها باید در وجود خود جستجو کند. بیرون از او راهی به‌سوی شنیدن ملودی جهان نیست. روح مقدسِ حلول‌یافته در انسان‌های خاص نیز، جز آنکه انسان‌های دیگر را متوجهِ درون خود کند، وظیفه‌ای ندارد. همه، از درون، موسیقی جهان را می‌شنوند و باید با آن به رقص درآیند تا بازگشتشان به جهان و طبیعت تضمین شود. این چرخه بخشی از تعادل است. هماهنگی و تعادل با طبیعت، سلامت کالبد را به‌همراه دارد. نوید به فرادرمانی، انرژی‌درمانی، خوددرمانی و سلامت جسم و کالبد نیز، از آموزه‏های دین نوین جهانی است. شباهت‌هایی میان دیدگاه‌های هیک و این پروژه وجود دارد. یکی از آنها عقلانی‌سازی دین است که در این پروژه نیز، تا حدودی وجود دارد و سعی می‌شود روایتی عقل‌پذیر از دین جهانی عرضه شود. شباهت دیگر این‌دو، کثرت‌گرایی هیک و فرادینی‌نگری این پروژه است. اما تفاوت‌های آنها بیش از آن است که بتوان هیک را بخشی از این پروژه بشمار آورد؛ زیرا پایبندی هیک به آموزه‌های مسیحی، همچون خدای متشخص که در تقابل جدی با روح مقدس جهانی این پروژه است، وی را از این جریان دور می‌سازد. نتیجه شواهد نشان می‌دهد که دیگر نمی‌توان جان هیک را روایتگر سنت مسیحی پولسی دانست. کسی که ارکان اصلی یک سنت را انکار یا تأویل کند، پیرو آن سنت بشمار نمی‌آید، بلکه منتقد آن است. مهم‌ترین رکن مسیحیت پولسی، مسئله تثلیث و مهم‌ترین رکن تثلیث، مسئله تجسد خدا در مسیح است که آموزه مرگِ فدیه‌وار مسیح و رستاخیز وی از مردگان بر آن بنیان نهاده شده است. اگر تجسد الوهیت خدشه‌دار شود همه این ارکان متزلزل می‌گردد. جان هیک به‌صراحت این موضوع را اعلام کرد که مسیحیان بیش از دو هزار سال درباره مسیح و آموزه تثلیث برخطا بوده‌اند. (Hick, 1996) این بیان، روایتی عیسوی از مسیحیت است که می‌تواند ازسوی دیگر مسیحیان نیز پی گرفته شود. به‌عبارت‌دیگر، اگر مسیحیان به همین آموزه‌های موجود در کتاب مقدس خود مراجعه کرده، بخواهند آموزه‌های خود مسیح را استخراج کنند و آنچه را بعدها پولس به آن اضافه کرد در نظر نگیرند، خواهند توانست روایتی عقلانی‌تر و واقع‌گراتر از مسیحیت عرضه‌کنند. این کار چند نتیجه در پی دارد: ـ عقلانی‌تر است؛ ـ به حقیقت نزدیک‌تر است؛ ـ‌ به مسیح وفادارتر است؛ ـ با شواهد تاریخی همخوانی بیشتری ‌دارد؛ ـ با شواهد قرآنی که مؤید وجود مسیح و آموزه‌های وی است، سازگارتر است؛ ـ در راستای تقریب بین ادیان قرار می‌گیرد؛ ـ با آزاداندیشی سازگارتر است. همچنین، این نگرش جان هیک می‌تواند دستمایه ارزشمندی برای مسلمانان باشد تا بدون پای‌نهادن به مجادلات بیهوده، ملال‌آور و دورکننده، با ورود به عرصه گفتگوی سازنده با پیروان دیگر ادیان، به‌ویژه مسیحیت، ضمن افزودن بر فضای عقلانی این گفتگوها، زمینه آشنایی دیگران با آموزه‌های اصیل اسلامی را که بسیاری از آنها از متون دیگر ادیان الهی نیز، قابل استخراج‌اند، فراهم سازند. منابع و مآخذ 1. قرآن کریم. 2. صادقی، هادی، 1377، پلورالیسم؛ دین، حقیقت، کثرت، قم، دفتر نشر معارف. 3. ــــــــــــــــــــ ، 1378، الهیات و تحقیق‌پذیری، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی. 4. ــــــــــــــــــــ ، 1382، درآمدی بر کلام جدید، قم، کتاب طه و دفتر نشر معارف. 5. کاویانی، محمود، 1389، «اوتار؛ پیامبری که به دین نوین جهانی فرا می‌خواند»: http://www.alvadossadegh.com/fa/article/45-cinema-and-apocalypse/3494-qq-q-q, html//comment-3352. 6. کتاب مقدس. 7. محمدیان، بهرام و دیگران (تدوین)، 1381، دائرة‌المعارف کتاب مقدس، تهران، سرخدار. 8. هیک، جان، 1372، فلسفه دین، ترجمه بهرام راد، تهران، انتشارات بین‌المللی الهدی. 9. Hick, John, 1960, “Theology and Verification”, Theology Today, Vol. XVII. 10. __________ , 1985, “Eschatological Verification Reconsidered”, in the Problems of Religious Pluralism [1977], New York, Martin"s Press. 11. __________ , 1989, An Interpretation of Religion: Human Response to the Transcendent, New Haven and London, Yale University Press. 12. __________ , 1993, Disputed Questions in Theology and the Philosophy of Religion, New Haven, Yale University Press. 13. __________ , 1995, The Rainbow of Faiths: Critical Dialogues on Religious Pluralism, London, SCM Press LTD. 14. __________ , 1996, “Religions and the Concept of Ultimate”, The Islamic Quarterly, V. XXXX (N. 4). 15. Sellars, Roy Wood, (1938-1939). “A Statement of Critical Realism”, Revue Internationale de Philosophie, Vol, 1. منبع: فصلنامه اندیشه نوین - شماره 25 انتهای متن/

93/07/05 - 00:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن