تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام محمد باقر(ع):خدا را نشناخته آن که نافرمانی اش کند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1834375148




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی فقهی جرم سیاسی بغی و نقش توبه در تخفیف مجازات آن


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی فقهی جرم سیاسی بغی و نقش توبه در تخفیف مجازات آن
یکی از مصادیق بارز جرم سیاسی، شورش دربرابر حاکم و حکومت اسلامی، و خروج گروهی از مسلمانان بر امام عادل است، که در فقه، تحت عنوان بغی از آن یاد می‌شود.

خبرگزاری فارس: بررسی فقهی جرم سیاسی بغی و نقش توبه در تخفیف مجازات آن



بخش دوم و پایانی تعریف جرم سیاسی در حقوق، و تطبیق آن با بغی پدیدة جرم سیاسی و برخورد با مرتکبان، در هر حکومتی اجتناب‌ناپذیر است؛ زیرا کمتر نظامی را می‌توان پیدا کرد که در درون آن چنین افرادی یافت نشود. ازآنجاکه جرم سیاسی، وجود عینی و ثابتی ندارد که بتوان تعریف جامع و مانعی از آن ارائه داد، حقوق‌دانان در این زمینه اختلاف‌نظر پیدا کرده‌اند. مهم‌ترین دسته‌بندی حقوق‌دانان از این جرم، تقسیم آن بر مبنای سیستم بیرونی و درونی است. «منظور از ضابطة عینی که اساس تعریف قرار می‌گیرد این است که در تعریف جرم سیاسی، هدف مجرم از ارتکاب جرم مورد توجه قرار می‌گیرد. هدف در جرایم سیاسی، وارد آوردن صدمه و زیان به سازمان سیاسی و تشکیلات دولت است؛ یعنی زمانی که به حیات و تشکیلات دولت ضربه و گزندی وارد گردد، جرم سیاسی خواهد بود.» (اصغری، 1378، ص35) ضابطة ذهنی: «در این روش، نتایج حاصله از عمل یا اقدام مجرمانه، ملاک تعریف جرم سیاسی نیست؛ بلکه جرم و انگیزة مجرم موردنظر قرار می‌گیرد. معتقدین به این سیستم، اشخاصی را که به حکومت و سازمان‌های آن لطمه وارد می‌کنند، ولی انگیزة آنها سیاسی نبوده، مجرم سیاسی محسوب نمی‌شود؛ و اما اگر انگیزة آنها سیاسی باشد و حکومت را با خطری مواجه نکند، جرم سیاسی محسوب می‌شود.» (همان) با توضیحاتی که دربارة جرم سیاسی گفته شد، می‌توان نتیجه گرفت که اگرچه در اسلام صریحاً نامی از جرم سیاسی برده نشده است، اما با تعاریفی که فقها از این جرم ارائه داده‌اند، می‌توان گفت که جرم بغی، مصداق بارز جرم سیاسی است؛ و اگر نتوان چنین گفت، دست‌کم می‌توان گفت که بین جرم سیاسی و بغی رابطة عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر جرم سیاسی‌ای بغی است، اما هر بغی‌ای جرم سیاسی نیست. در یک تعریف کلی می‌توان گفت: جرم سیاسی در اسلام، عملی است که توسط فرد یا گروهی از مسلمانان برضد حاکم اسلام، در تعریفی گسترده‌‌‌تر بر ضد حکومت اسلامی صورت می‌گیرد که خود دارای شرایط و احکام گفته‌شده می‌باشد و ممکن است از روی شبهه یا غیرشبهه واقع شود. احکام مترتب بر پذیرش توبه، و ضمانت بغات در مراحل مختلف درگیری پیش از قیام علنی و شروع درگیری بیشتر جرایم سیاسی، ناشی از تحریک و ترغیب کسانی است که به‌‌‌‌‌‌قصد شورش در برابر جامعه و بر هم زدن نظم عمومی، تلاش می‌کنند با همراه کردن دیگران با خود، فکر و قصد خود را به آنان هم القا کنند و از ناآگاهی افراد، به سود خود استفاده کنند، ازاین‌رو، این مرحله، همان مرحلة پیش از قیام، یکی از مراحل حساس و تأثیرگذار است که به منظور جلوگیری از وقوع جرم و دعوت به توبه و بازگشت به‌سوی خدا و قانون، باید تدابیر خاصی در نظر گرفته شود. در چنین مرحله‌ای، «مقابله با اهل بغى باید با ظرافت و دقت، و استفاده از راه‌حل‌هاى فرهنگى و سیاسى انجام گیرد و دولت اسلامى پس از گفت‌وگو و بحث و مذاکره، در راه‌حل مشکل اعتقادى، فقهى و اجتماعى آنان بکوشد و از آنان به طریق مسالمت‌آمیز بخواهد که از حکومت و امام پیروى کنند و وحدت جامعة اسلامى و رفتار به‌مقتضاى اخوت اسلامى و انصاف و عدل را رعایت کنند.» (عمید زنجانی‌، 1421ق، ج3، 337) آیة قرآن، سیرة امیرالمؤمنین(ع) و همچنین روایات ائمه(ع) بر پذیرش توبه در این مرحله از جرم دلالت دارد، خداوند متعال درآیة 9 سورة حجرات می‌فرماید: «وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما.» با توجه به این آیه، می‌توان گفت که صلح، توبه را هم شامل می‌شود؛ زیرا در این مرحله، هنوز قتال به مرحلة برخورد فیزیکی و آشوب نرسیده و بر همة مردم لازم است که مانع از وقوع جنگ و آشوب شوند. «درست است که اقتتلوا، از مادة قتال، به معناى جنگ است، ولى در اینجا قرائن گواهى مى دهد که هرگونه نزاع و درگیرى را شامل مى شود؛ هرچند به مرحلة جنگ و نبرد نیز نرسد. بعضى از شأن نزول‌ها که براى آیه نقل شده بود نیز این معنا را تأیید مى کند.» (مکارم شیرازی و دیگران، 1374، ج22، ص167) مفسران در تفسیر« فَأَصْلِحُوا بَیْنَهُما» می‌گویند: «پس اصلاح کنید میان ایشان به نصیحت؛ یعنى این هر دو دسته را به حکم خدا دعوت کنید و میان آنان اصلاح نمایید.» (حسینى شاه‌عبدالعظیمى، 1363، ص185؛ مغنیه، 1424ق، ج7، ص113) با توجه به این تفاسیر می‌توان گفت که توبه یکی از مصادیق صلح است که در این مرحله باید مورد توجه قرار گیرد. نکتة دیگر اینکه توبه غالباً در حقوق الله و حدود، پذیرفته می‌شود. بنابراین، جرم بغی، از زمرة حقوق الله است که در قانون مجازات اسلامی مصوب 1390، در مادة 287 در فصل حدود آمده است. ازآن‌روی که فقهای ما احکام مترتب بر بغاة را از سیرة حضرت علی(ع) برداشت می‌کنند و مصداق بارز جرم سیاسی «بغی» نیز در زمان حضرت علی(ع) روی داده است، برای اثبات توبه، به سیرة آن حضرت رجوع می‌کنیم. حضرت در یکی دیگر از نامه‌های خود، به فرماندهان جنگی می‌نویسد: «پیش از آنکه دشمن پیکار را بیاغازد، شما نبرد را آغاز نکنید....»(نامة 14) ایشان در یکی دیگر از نامه‌‌ها‌ی خود، با همین الفاظ از فرماندهان خود می‌خواهد که به دشمنان فرصت بازگشت به اطاعت دهند: «اگر به سایه‌سار طاعت باز آمدند، همان کرده‌اند که ما دوست مى‌داریم.» (نامة 4) بنابراین از نظر امام، کشتن و نابودى شورشیان، هدف نیست؛ بلکه فرماندهان باید بکوشند تا حد امکان، نیروهاى شورشى را به خود جذب و به راه حق هدایت کنند و آنان را‌ به اطاعت درآورند. این همان خواستۀ امیرمؤمنان(ع) است که مى‌فرماید: آنچه ما دوست داریم آن است که شورشگران به اطاعت درآیند و به راه حق هدایت شوند. در روایتی از امام صادق(ع) دربارة برخورد با باغیان نقل شده است که می‌فرماید: «اگر شورشیان داخلى، پیش از درگیرى دعوت‌شوند، خوب است؛ و اگر هم دعوت نشوند، مانعى ندارد؛ زیرا پیش از این به آنچه باید فراخوانده شوند آگاهى یافته‌اند؛ و سزاوار است که شما آغازگر جنگ نباشید .» (نوری طبرسی، 1408ق، ج11، ص65) آنچه از این روایات فهمیده می‌شود، دعوت باغیان به‌ توبه جهت بازگشت آنان به‌سوی حق، و همچنین جلوگیری از جنگ و خونریزی است. در روایتی دیگر از امام هادی(ع) آمده است که «از نحوة رفتار متفاوت حضرت علی(ع) در جنگ‌های جمل و صفین از او سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمودند: آن حضرت مسائل را براى آنان بازگو مى‌کرد. اگر توبه نمى‌کردند، آنان را بر شمشیر عرضه مى‌کرد.» (حر عاملی، 1409ق، ج15، ص76) در اثنای درگیری و جنگ در اثنای درگیری، اگر افراد باغی از حیث داشتن یا نداشتن گروه متفاوت باشند، احکام مترتب بر آنها نیز مختلف خواهد بود. «در این مرحله، افراد باغی اگر دارای ‌گروهی نباشند که به‌سوی آنها برگردند، کشتن آنان و تعقیب کردن اسیران آنان و کشتن مجروحین آنان جایز نیست؛ اما اگر آنها دارای گروهی باشند که به‌سوی آنان باز می‌گردند، جایز است که با آنها جنگید و فراریان آنها دنبال شود و مجروحین آنها کشته شود.» (طرابلسی‌، 1406ق، ص325) مبنای تفکیک حکم، روایات اهل‌بیت و فعل امیرالمؤمنین(ع) است. در اصول کافی آمده است: دربارۀ دو طایفه از مؤمنان پرسیده شد که یکى از آنان اهل بغى‌است و دیگرى اهل عدل، که طایفه عادلة، طایفۀ باغى را شکست مى‌دهند. حضرت فرمود: اهل عدل، فرارى را نباید تعقیب کنند، و هیچ اسیرى را نباید بکشند، و زخم‌خورده را نباید از پای درآورند. و این در صورتى است که از اهل بغى، کسى باقى نمانده باشد و در پشت جبهة گروهى نداشته باشند که براى تجدید قوا به آنها رجوع کنند. پس اگر داراى گروه پشتیبان‌اند که براى تجدیدقوا به آنها رجوع مى‌کنند، در این صورت اسیرشان کشته مى‌شود و فراری‌شان تعقیب مى‌شود، و زخم‌خورده‌هایشان از پای درآورده مى‌شودند. (کلینى، 1407ق، ج5، ص33) این روش، در نبردهای حضرت علی(ع) با شورشیان و باغیان نمایان شد. در بسیاری از کتب معتبر حدیثی، این روایات نقل شده است. نامة 14 نهج البلاغه، خود بیانگر عمل به این روش است؛ اما ازآنجاکه هدف جنگ با شورشیان، بازگشت آنان به اطاعت حق و رها کردن فتنه از جانب آنان است، «قتال با آنان تا زمانی ادامه می‌یابد که دست از مبارزه بردارند و از معصیت مرتکب‌شده توبه کنند. بعد از تسلیم شدن آنان در هر مرحله‌ای از جنگ که باشد، قتال با آنان حرام می‌شود. و این مسئله، اجماعی است و روایاتی زیادی هم بر آن دلالت دارد.»( کاظمى، بی‌تا، ج2،ص362) بنابراین، توبة آنان در اثنای جنگ، نه‌تنها مناقاتی با این روش ندارد، بلکه قرآن و روایات به‌صراحت بر بازگشت آنان به حق تأکید می‌کنند. خداوند متعال در سورة مبارکة حجرات می‌فرماید: «با آنها بجنگید تا زمانی که به‌سوی امر خدا برگردند.» آنچه که در این آیه محل بحث و استناد است، فعل «حَتَّى تَفِی ءَ» است؛ زیرا «حتی» حرف غایت است و به زمان خاصی اختصاص ندارد؛ از سوی دیگر، «تَفِی ءَ» فعل مضارع است و بر استمرار دلالت دارد. پس هرگاه این هدف محقق شد، قتال با آنها به پایان می‌رسد. این بازگشت، از نظر مفسران ممکن است با توبه باشد یا پشیمانی و یا گونه‌های دیگر. مفسران در تفسیر این آیه گفته‌اند: «اگر به اطاعت خدا بازگشت، یعنی از قتال با مؤمن دست برداشت و بازگشت، توبه کرد، و پشیمان شد، بین آنها صلح برقرار کنید.» (طبرسى، 1372، ج9، ص200) در تفسیر این آیه، مفسران به روایات ذیل استناد می‌کنند. مرحوم نوری طبرسی دراین‌باره می‌گوید: «... از کشتن آنان دست برداشته نمی‌شود تا اینکه به اطاعت و فرمان‌برداری برگردند یا از رأی و نظرشان برگردند؛ زیرا آنان با اختیار خود و بدون اکراه بیعت کردند. آنان همان گروه باغی هستند....» (نوری طبرسی، 1408ق، ج11، ص67) در وسائل الشیعه هم آمده است: «قتل (کشتن) دو نوع است: یکی کفارة گناه و معصیت؛ و دیگری شهادت و کشتن در راه خدا. و جنگیدن نیز دو نوع است: جنگیدن با کفار؛ و جنگیدن با گروه بغی تا زمانی که به فرمان‌برداری و اطاعت برگردند.» (حر عاملی، 1409ق، ج15، ص29) در این روایات، فعل «حتی یَفِیئُوا» مبنای استدلال پذیرش توبه قرار می‌گیرد؛ زیرا هدف جنگ این است که آنان به حق باز‌گردند؛ حال چه از روی توبه باشد، چه از روی تسلیم شدن. پس با توجه به موارد یادشده، می‌توان گفت که در اثنای درگیری، اگر کسی توبه کند و به‌سوی چیزی که خدا به آن امر کرده است برگردد، توبة او پذیرفته می‌شود. افزون بر آیه و روایات، عده‌ای از فقها نیز در کتب فقهی خود، به پذیرش توبة باغیان اشاره کرده‌اند. ابن براج در مهذب می‌گوید: «اگر یکی از باغیان به مؤمنان پیوست و اظهار توبه کرد و رجوع کرد و اقرار کرد به امری که با اظهارش فارق می‌شود به آن چیزی که علیه اوست، بر هیچ مؤمنی جایز نیست که به او طعنه زند یا آسیبی بر او وارد کند.» (طرابلسی، 1406ق‌، ص326) پس با توجه به موارد یاد شده باید گفت: اگر کسی در این مرحله توبه کرد، از او پذیرفته می‌شود؛ و اگر به درگیری ادامه دادند، باید با آنها جنگید تا توبه کنند و از امری که تجاوز کرده‌اند، بگردانند یا کشته شوند. البته باید توجه داشت که پذیرش توبه، شامل هر دو گروه یادشده در این مرحله می‌شود؛ زیرا همان‌گونه که گفتیم، حکم آیه و روایات، عام است و به زمان خاصی اختصاص ندارد؛ و هدف اصلی جنگ با بغات هم همین است که توبه کنند. در این مرحله، گروهی که دارای دسته‌اند، از دو حال خارج نیستند: یا دارای گروه ضعیفی‌اند هستند که اگر توبه کنند، رها می‌شوند؛ یا دارای گروهی قوی‌اند. این‌گروه اگر توبه کنند، در صورتی که برای حاکم اطمینان حاصل شود که آنها به‌سوی گروه خود برنمی‌گردند، رها می‌شوند؛ اما اگر حاکم به این نتیجه نرسید احتمال دهد توبة آنان از روی ظاهر یا برای فریب حاکم و تغییر موضع است می‌تواند احتیاط کند و آنها را تا پایان جنگ زندانی کند و بعد از آن، آنها را آزاد کند. در این مرحله از جنگ، اگر باغیان به شکلی غیر از توبه، مثل انداختن سلاح و شکستن آن یا هر شیوة دیگری، از کار خود پشیمان شوند، جنگ کردن با آنان حرام می‌شود و این به دلیل ارفاق و فرصتی است که در شرع مقدس برای این افراد در نظر گرفته شده است. شهید صدر در این زمینه می‌گوید: «باغی تا زمانی که بر اسلام باقی است، باید احکام ارفاقی بر او اجرا شود؛ زیرا که حکم این فرد با فرد محارب و اسیر مشکوک، فرق دارد؛ پس نباید زخمی آنها را کشت؛ غنایم آنها نباید به تملک درآید؛ اسیران آنها نباید کشته شوند و زنان آنها را نباید به نکاح درآورد.» (صدر، 1420ق، ج2، ص390) در این مرحله، همانند مرحلة قبل، در صورتی که افراد باغی جرمی را مرتکب شوند، اعم از مالی و غیرمالی ضامن‌اند زیرا در قرآن آمده است: «فَإِنْ فاءَتْ فَأَصْلِحُوا» که این لفظ آیه، دلالت بر جبران خسارت‌های مادی و معنوی می‌کند. اگرچه در سیرة حضرت علی(ع) و پیامبر(ص)، نمونه‌ای از اجرای حکم دربارة باغیان دیده نشده، اما خلاف آن هم دیده نشده است که کسی از آنان خواسته باشد قاتل مورد نظرش را قصاص کنند، اما آنان نپذیرفته باشند؛ زیرا حق قصاص، از زمرة حقوق‌الناس است و به اقامة دعوا و شاکی خصوصی نیاز دارد. «قصاص حقی است که به اولیای دم داده می‌شود که هم می‌توانند آن را اجرا کنند و هم می‌توانند آن را عفو کنند.» (پوربافرانی، 1388، ص118) پس باید اقامة دعوایی باشد تا قصاصی صورت گیرد. در این مورد به وجود نیامدن چنین مقدماتی، به‌معنای نفی آن نیست تا دلیلی بر عدم قصاص بغات باشد. افزون بر قرآن، بسیاری از فقها هم قائل به همین حکم‌اند و می‌گویند: «بغات ضامن آن چیزی هستند که تلف می‌کنند؛ چه در حال جنگ و چه بعد از جنگ.» (طرابلسی، 1406ق، ص326؛ عاملى(شهید اول)، 1417ق، ص432) شاید کسی دراین‌باره بگوید: اگر آنان باید ضامن باشند، پس فایدة توبه چیست؟ در پاسخ می‌توان گفت که توبه در این جرم، در مقابل توبه در جرایمی مثل محاربه و شرب خمر است که بعد از اقرار به آن مورد قبول نیست؛ و فایدة توبه، تخفیف در مجازات تعزیری و حبسی است که جنبة عمومی جرم را شامل می‌شوند. و فایدة دیگر توبه در این جرم این است که اگر فرد در باب قصاص و خسارات وارده به دیگران، شاکی خصوصی نداشته باشد، یا اگر دارد، گذشت کرده باشند، توبة او پذیرفته می‌شود؛ اما در محاربه و دیگر جرایم حدی، اگر شاکی خصوصی هم نباشد، توبة فرد بعد از انجام عمل پذیرفته نیست و حکم ضمان بر او ثابت است؛ و ضامن دانستن این افراد از حیث قواعد عمومی، مورد قبول است که مربوط به این گروه خاص نیست و می‌توان برای مشروعیت آن، به قاعدة ضمان، قاعدة لا ضرر، و قاعدة احترام استناد کرد. فراریان در خصوص توبة فراریان این گروه هم باید گفت که در این مرحله اگر دارای قدرت و شوکت بودند و فرار کردند، شرایط آنان همانند قتل آنان است که حاکم یا نایب او، در صورتی که مصلحت نداند و منعی هم وجود داشته باشد، می‌تواند آنها را به قتل برساند؛ و اگر صلاح بداند، می‌تواند آنها را حبس کند تا اینکه توبه کنند؛ اما اگر دارای گروه نباشند و توبه کنند، پذیرفته می‌شود؛ و اگر توبه هم نکردند، دیگر دنبال نمی‌شوند. پس از خاتمة شورش و درگیری با توجه به آیه و روایات می‌توان گفت که پس از اتمام درگیری، اگر افراد بغات اسیر شده باشند یا در مرحلة قبل، به دلیل فرار یا عدم اظهار توبه بر آنان پس از جنگ زنده ماندند، دوباره فرصت توبه به آنان داده می‌شود؛ که مستندات این حکم همانند مراحل قبل نص شرعی است. دلیل اول، مطلق بودن حکم آیه و محقق شدن هدف مبارزه با بغات، یعنی برگشت به امر خداست و به بعد از جنگ هم تسری‌ پیدا می‌کند. دلیل دوم، فعل امیرالمؤمنین(ع) است که می‌فرماید: «داستان پیمان شکستن و موضع‌گیرى ستیزجویانه‌تان با من، روشن‌تر از آن است که از یادش ببرید، بااین‌‌همه، من مجرمتان را عفو کردم و شمشیر از فراریانتان برداشتم و بازآمدگان را پذیرفتم.» (نامه:29) در این نامه، حضرت علی(ع) یادآوری می‌کند که من استقبال‌کنندگان شما را پذیرفتم. این قول دلالت می‌کند بر پذیرش توبة باغیانی که بعد از جنگ مشمول حکم توبه قرار گرفته‌اند. همچنین خطبة61 نهج البلاغه و نامة 47 آن حضرت، بیانگر حکم عفو برای آنان می‌باشد. توبة اسرا بعد از اتمام جنگ در‌‌‌بارة اسیری که از اهل بغی گرفته می‌شود، فقهای عامه و شیعه نظرات مختلفی دارند. نظر فقهای شیعه این است که اسیر کشته نمی‌شود. ایشان می‌گویند: اگر اسیرى از اهل بغى در دست اهل عدل افتاد، اگر رزمنده باشد، یعنى جوان چابکى که توان جنگ دارد، مى‌توانند زندانى‌اش کنند و نباید او را بکشند. بعضى از ایشان گفته‌اند: مى‌تواند او را بکشد و مذهب ما همان قول اول است. وقتى ثابت شد که کشته نمى‌شود، زندانى و بیعت به او عرضه مى‌شود. اگر به بیعت در حال برپایى جنگ گردن نهاد، از او پذیرفته مى‌شود و رها مى‌شود؛ و اگر بیعت نکرد، در زندان مى‌ماند تا جنگ تمام شود. پس از جنگ، اگر توبه کردند یا سلاح را کنار گذاشتند و از جنگ دست کشیدند یا به طرفى غیر از گروه تشکیلاتى رفتند، آنان را آزاد می‌گذاریم؛ و اگر به گروه تشکیلاتى روی آوردند، در این حالت از نظر ما آزاد گذاشته نمی‌شوند. بعضى از ایشان گفته‌اند: آزاد گذاشته مى‌شوند؛ زیرا فرارى آنها دنبال نمى‌شود؛ درحالی‌که ما گفتیم در صورتى که در حال شکست به‌طرف گروه تشکیلاتى فرار کردند، فرارى آنها دنبال مى‌شود.» (حلّی، 1414ق، ج9، ص423) در خصوص توبة اسرا قول درست و مطابق با مذهب شیعه، همین قول است و سیرة امیرالمؤمنین(ع) در خصوص پذیرش توبة یکی از اسرای بعد از جنگ جمل، مؤید این امر است. شرح این روایت در کتاب مستدرک این‌گونه است: صاحب دعائم الاسلام می‌گوید: از موسی‌بن طلحة‌بن عبید اللّه، که خود از کسانى بود که روز جمل اسیر شده و با اسیران در بصره زندانى بود، نقل است که من در زندان امام بودم. امام مرا پیش خود خواند. وقتى که در برابر او ایستادم، به من فرمود: موسى! گفتم: بله، اى امیرمؤمنان! فرمود: بگو: «استغفر اللّه». سه بار گفتم: «أستغفر اللّه و أتوب إلیه». سپس به یارانش‌ که همراه من بودند، فرمود: رهایش کنید. به من فرمود: هرجا مى‌خواهى برو و اگر چیزى از خودت در اردوى ما یافتى، سلاح یا مرکب، بردار و در آیندۀ امورت پرهیزگار باش و در خانه‌ات بنشین. من تشکر کردم و بازگشتم.(نوری طبرسی، 1408ق، ج11، ص58-59) نتیجه‌گیری 1. جرم بغی، اگرچه در غالب موارد به‌صورت گروهی واقع می‌شود، اما به‌صورت فردی هم امکان‌پذیر است. این جرم شامل تجاوز و تعدی فرد یا گروهی از مسلمانان بر فرد یا گروهی دیگر از مسلمانان، و حتی شامل دولتی مسلمان برضد دولت دیگر می‌شود که ممکن است به‌صورت مسلحانه یا غیرمسلحانه یا از روی شبهه یا غیرشبهه صورت گیرد. در یک تقسیم‌بندی کلی می‌توان گفت که بغی دارای دو معنای خاص و عام است. معنای خاص آن، جرم سیاسی، و معنای عام آن، تعدی و تجاوزی است که ممکن است به جرائم دیگر بیانجامد. برای مجازات مرتکبان جرم سیاسی، به احکام مترتب بر این آیه رجوع می‌کنیم؛ اما اگر جرمی دیگر واقع شود که دارای خصوصیات گفته‌شده نباشد، برای اجرای حکم، به احکام مخصوص همان جرم مراجعه می‌شود. 2. توبه در این جرم، در هر سه مرحلة پیش از جنگ، پس از جنگ و در اثنای جنگ، قابل پذیرش است؛ هم برای افرادی که دارای گروه‌اند و هم برای افرادی که فاقد گروه‌اند. جرم بغی، از معدود جرایمی است که پذیرش توبه درآن، حتی تا بعد از درگیری هم قابل قبول است. 3. در جرم بغی، خروج و تعدی فرد ممکن است از روی شبهه یا غیرشبهه باشد. اگر از روی غیرشبهه باشد، نمی‌توان گفت که فرد محارب است؛ مگر اینکه شرایط محارب بر او صدق کند. 4. باغیان، افرادی مسلمان‌اند و احکام مسلمانان بر آنان جاری می‌شود؛ اگرچه در ظاهر، همچون غیرمسلمان برخورد داشته باشند. 5. افراد باغی، اگر مرتکب قتلی شوند، قصاص می‌شوند و در حقوق مالی، ضامن مورد تلف شده‌اند. 6. جرم بغی، جزء معدود جرایمی است که صلح و سازش قبل از آن بر دیگران لازم است. این مسئله، خود دلالت می‌کند بر مدارا کردن با این گروه. 7. اگرچه در اسلام به‌صراحت نامی از جرم سیاسی برده نشده است، اما می‌توان گفت که جرم بغی، یکی از مصادیق بارز جرم سیاسی است و بین آن دو، رابطة عموم و خصوص برقرار است.   منابع ابن‌عربی، محمدبن عبدالله‌بن ابوبکر (بی‌تا)، احکام القرآن( ابن العربى)، بی‌جا، بی‌نا. اصغری، سیدمحمد (1378)، بررسی تطبیقی جرم سیاسی، تهران، اطلاعات. پوربافرانی، حسن (1388)، جرائم علیه اشخاص، تهران، جنگل- جاودانه. تبریزى، جوادبن على‌ (1426ق)، منهاج الصالحین‌، قم، مجمع الإمام المهدی. جصاص، احمدبن على (1405ق) ، احکام القرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربى . جوهرى، اسماعیل‌بن حماد‌ (‌1410ق)، الصحاح- تاج اللغة و صحاح العربیة، بیروت، دارالعلم للملایین‌. حر عاملى، محمدبن حسن (1409ق) ، وسائل الشیعة، قم، مؤسسة آل‌البیت(ع) . حسینى جرجانى، سیدامیرابوالفتوح (1404ق) ، آیات الأحکام ، تهران ، نوید. حسینى روحانى، سیدصادق (1412ق)، فقه الصادق (ع)، قم، دارالکتاب. حسینى شاه عبدالعظیمى، حسین‌بن احمد (1363)، تفسیر اثنا عشرى ، تهران، میقات. حلّى، حسن‌بن یوسف (1414ق)، تذکرة الفقها، قم، مؤسسة آل‌البیت(ع). حلّى، محمد‌بن منصور‌بن احمد (1410ق)، السرائر الحاوی لتحریر، چ دوم‌، قم، انتشارات اسلامى. حلّى، مقدادبن عبداللّه سیورى‌ (1425ق)، کنز العرفان فی فقه القرآن‌، قم، مرتضوى‌. درویش، محی‌الدین (1415ق)، اعراب القرآن وبیانه، چ چهارم، سوریه، دارالارشاد. سمرقندی، محمدبن احمد (1414ق)، تحفة الفقهاء، چ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیة. صدر، سیدمحمد‌باقر  (1420ق)، ماوراء الفقه‌، بیروت، دارالأضواء‌. طباطبائی، سیدمحمدحسین (بی‌تا) ، المیزان فى تفسیرالقرآن، ترجمة سیدمحمدباقر موسوى همدانى، چ پنجم، قم، انتشارات اسلامى. طباطبایى‌ حائرى، سیدعلى‌بن محمد (1418ق)، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، قم، مؤسسة آل‌البیت(ع). طبرسى، فضل‌بن حسن (1372) ، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، چ سوم، تهران، ناصرخسرو. طبرى، ابوالحسن على‌بن محمد (1405ق)، احکام القرآن، چ دوم، بیروت، دارالکتب العلمیة. طرابلسی، قاضى عبدالعزیز‌ (1406ق‌)، المهذب، قم، انتشارات اسلامى‌. طوسى، محمدبن حسن‌ (1407ق)، الخلاف‌، قم، انتشارات اسلامى‌. ـــــ (‌1387)، المبسوط فی فقه امامیه، چ سوم، تهران، المکتبة المرتضویة لإحیاء الآثار الجعفریة‌. طیب، سیدعبدالحسین (1378)، طیب البیان فی تفسیرالقرآن، چ دوم ، تهران، اسلام . عاملی، زین‌الدین (1365)، مسالک الأفهام الى آیات الأحکام، چ دوم، تهران، کتابفروشى مرتضوى. عاملى(شهید اول)، محمدبن مکى‌ (1410ق)، اللمعة الدمشقیة فی فقه الإمامیة، بیروت، الدار الإسلامیة. ـــــ (1417ق)، الدروس الشرعیه فی فقه امامیه، چ دوم، قم، انتشارات اسلامى. عمید‌زنجانی، عباسعلى (1421ق‌)، فقه سیاسی، چ چهارم‌، تهران، امیرکبیر‌. قرشى، سیدعلى‌اکبر (1412ق)، قاموس قرآن‌، چ ششم، تهران، دارالکتب الإسلامیة‌. قمى، على‌بن ابراهیم (1367) ، تفسیر قمی، چ چهارم ، قم ، دارالکتاب . کلینى، محمدبن یعقوب (1407ق)، الکافی، چ چهارم ، تهران ، دارالکتب الإسلامیة. مرعشی، سیدمحمدحسن (1373)، دیدگاهای نو در حقوق کیفر اسلام، تهران، میزان. مغربى، نعمان‌بن محمد (1385)، دعائم الإسلام، چ دوم ، قم ، مؤسسة آل‌البیت(ع). مغنیه، محمدجواد (1424ق)، تفسیر الکاشف، تهران، دارالکتب الإسلامیة. مکارم شیرازى، ناصر و دیگران (1374)، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیة. منتظرى، حسینعلى (1409ق)، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمة محمود صلواتى و ابوالفضل شکورى، قم، کیهان‌. نجفى، جعفربن خضر مالکى‌ (1422ق)، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، قم، دفتر تبلیغات اسلامى‌. نجفى، محمدحسن‌ (1404ق)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام، چ هفتم، بیروت، دارإحیاء التراث العربی‌. نوری طبرسی، میرزاحسین (1408ق)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسة آل‌البیت(ع) . بحرانی، محمد (بی‌تا)، اسس النظام السیاسی عند الامیة، بی‌جا، بی‌تا. کاظمی، (بی‌تا)، مسالک الافهام، بی‌جا، بی‌نا. کاظمی جوادبن سعید (1365)، مسالک الافهام الی آیات الاحکام، چ دوم، تهران، کتابفروشی مرتضوی.   منبع: فصلنامه معرفت سیاسی – شماره 7 پایان متن/  

93/06/26 - 00:30





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 61]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن