تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ایمان هیچ کس کامل نمی شود مگر هر که را خدا دوست دارد دوست داشته باشد و آن که را خدا دشم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1844059524




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بازخوانی سند و متن حدیثی دربارة تبار امام مهدی(عج)


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بازخوانی سند و متن حدیثی دربارة تبار امام مهدی(عج)
در پاره‌ای نوشته‌های تاریخی ، حدیثی از زبان نافع، راوی و بردة عبدالله بن عمر، از عمر بن خطّاب، دومین خلیفة گزارش شده است که شگفت می‌نماید؛ حدیثی که مهدی موعود را از تبار این خلیفه و از خاندان او خوانده و مایة بدفهمی‌ها و تلاش‌های نافرجامی برای یافتن مصداق مهدی در دو سدة نخست تاریخ مسلمانان شده است.

خبرگزاری فارس: بازخوانی سند و متن حدیثی دربارة تبار امام مهدی(عج)



چکیده در پاره‌ای نوشته‌های تاریخی سدة دوم اسلامی و پس از آن، حدیثی از زبان نافع، راوی و بردة عبدالله بن عمر، از عمر بن خطّاب، دومین خلیفة تاریخ صدر اسلام گزارش شده است که شگفت می‌نماید؛ حدیثی که مهدی موعود را افزون بر دو ویژگی دیگرش، از تبار این خلیفه و از خاندان او خوانده و مایة بدفهمی‌ها و تلاش‌های نافرجامی برای یافتن مصداق مهدی در دو سدة نخست تاریخ مسلمانان شده است. این نوشتار، افزون بر بررسی سندی و متنی این حدیث، نشان خواهد داد این سخن، درست و از زبان عمر بن خطّاب است، اما نه آن‌که وی در مقام نقل قول مستقیم نباشد و دربارة آیندة یکی از فرزندان خود، چیزی گفته باشد، بلکه حدیث عمر ـ نه آن‌که موقوف باشد ـ مرفوع و گزارش سخنی از پیامبر بزرگ اسلام(ص) دربارة برخی ویژگی‌های مهدی موعود(عج)است. مقدمه توده‌های مسلمان سده‌های نخست، جسته و گریخته، سخنانی دل‌نشین از زبان پیامبر دوست‌داشتنی خود می‌شنیدند که پرتو چراغ امید به آمدن و برآمدن مردی را دامن می‌زد که ویژگی‌هایی در رخسار و رفتار و تبار خویش داشت؛ نشانه‌ای در چهره‌اش بود و تباری تازی و خاستگاه خانوادگی‌ای پاک داشت و بالاتر و ارج‌مندتر از همه، ستم‌سوز و ستم‌گر ستیز بود، چنان‌که جهانی لبالب از بیدادگری‌ها را سرشار از داد و دهش می‌کند. ناگفته پیداست، چنان‌که گذشتِ شب و روز و برآمدنِ هفته‌ها و ماه‌ها و سال‌ها و آن‌چه در یک واژه، «آینده» نام دارد، همه جا و همواره ـ چونان کوزه‌گری چیره‌دست یا صورت‌گری نازک‌خیال ـ آرام‌آرام و گام به گام و سیال و خوش‌خرام، هویت یک حقیقت را می‌سازد و شناس‌نامة صدها مصداق و هزاران مفهوم را پرداخت می‌کند در این داستان نیز آینده است که اندک‌اندک برای دراز‌دستانِ فرهنگ نوشتاری و زبان‌آوران خوش‌آهنگِ فرهنگ گفتاری، افقی گسترده را گشوده تا با بهره‌گیری از گوهر گران‌بهای زندگی و مهلتی کوتاه دامان که «عُمر» نامیده می‌شود، بکوشند و تلاش‌گر و نستوه، نوشته‌هایی انبوه گرد آورند و میان مردم بپراکنند و بگویند تا مینیاتور دل‌بستنی و لطیف و بلور شکستنی و ظریف سیمای مهدی(عج) را بپردازند و برابر دیدگان خوانندگان و شنوندگان خویش اندازند تا دل‌ها با فروغ چراغ یاد او، زنده و گرم بمانند و بوم‌های شوم و اهریمنیِ ناامیدی، در شب‌های سیاه و دیرپا و دیجور ستم‌گری و ستم‌گران، بر شاخه‌های زندگی بندگان خدا نخوانند! گمانه‌زنی‌های مردم مهدی‌خواه از آن‌جا که فراهم شدن ویژگی‌های شناس‌نامه‌ساز و چهره‌پردازِ مهدی، نه در یکی دو شب و نه با یکی دو تب که در بستر چندین و چند سده برآمد و بالا گرفت، چندان شگفتی‌آفرین نخواهد بود اگر بدانیم یا بخوانیم، مردمی در سدة نخست یا سده‌های آغازین تاریخ رخ‌نمایی امت اسلامی، از زیر و بم‌های زندگی آن حضرت، کم می‌دانستند یا او را در اندازه و اندام برخی چهره‌های نام‌دار عصر خویش می‌خواستند؛ روی‌کردی که ما را وا می‌دارد به سه نمونه از گمانه‌زنی‌های مسلمانان دو سدة نخست، در کار یافتن نامزدهای مهدویت بپردازیم: سلیمان بن عبدالملک وی که چهارمین خلیفه از تیرة مروانیان و هفتمین خلیفه از خاندان اموی بود، در چشم مردم آن زمان و نیز نویسندگان آینده و تاریخ‌دان، مردی دین‌مند و دادگستر به شمار می‌رفت؛ (ذهبی، 1402: ج5، 111)‌ دارایی‌های بسیار را میان توده‌ها پخش و به زیردستان خود رسیدگی می‌کرد و در این کار، از عمر بن عبدالعزیز که در پی، به او نیز خواهیم پرداخت، یاری می‌خواست. کارگزاران فرمان‌دار خون‌ریز و درگذشتة اموی، حجاج بن یوسف ثقفی را که فرمان‌بر بی‌چون و چرای پدر و برادرش، دو خلیفة اموی پیش از خود بود برکنار و با نوشتن نامه به سرزمین‌های دور و نزدیک زیر نگین خود برای خواندن نماز‌ها در وقت خویش، این نیایش ارج‌مند دینی را زنده کرد.از این‌روی بود که محمد بن سیرین، تابعی ارج‌مند و نام‌دار آن عصر، او را چنین ستود: «خدا سلیمان را رحمت کناد؛ خلافت را با زنده کردن نماز، آغاز کرد و با جانشین کردن عمر بن عبدالعزیز پایان داد.» (همو: 112) نیز بی‌بهانه نبود که برخی مسلمانان آن دوران که از چراغ هویت مهدی، کورسوهایی دیده و از جرقه‌هایش، سخنی شنیده بودند و از ویژگی‌های چندین و چند آن پیشوای پاک، بیش از همه، عدالت‌مداری و دادگزاری‌اش را به یاد داشتند، کارهای پیش‌گفتة سلیمان بن عبدالملک را دست‌مایة این گمانه‌زنی خود کردند که مبادا او همان مهدی باشد؛ حکیم بن سعد چون سلیمان به خلافت رسید و آن‌چه را باز گفتیم، انجام داد، از ابویحیی پرسید: این،‌ همان مهدی‌ است که از او یاد می‌شود؟ و پاسخ شنید: نه! (ابن‌ابی‌شیبه، 1416: ج7، 513؛ نیز نک: فقیه ایمانی، 1402: ج1، 389) بلال بن عبدالله بن عمر وی از نوادگان پسری عمر بن خطّاب، فرزند عبدالله بن عمر و محدثی اعتمادکردنی و پذیرفتنی بود و از پدر نام‌دارش، تنها یک حدیث را گزارش کرد؛ حدیثی که در صحیح مسلم بن حجاج، بازتاب یافته است. (مزی، 1413: ج4، 296 - 297) کسانی وی را پیش از نام و نشان یافتن عمر بن عبدالعزیز، با چنگ زدن به دست‌آویزهایی که به زودی از آنها خواهیم گفت، مهدی موعود می‌دانستند. (کاتب واقدی، 1405: ج5، 330؛ ابن‌عساکر، 1417: ج45، 154 و 155؛ ذهبی، 1414: مجلد حوادث و وفیات 101 - 120 و 191؛ ابن‌کثیر، 1966: ج9، 196) عمر بن عبدالعزیز پنجمین خلیفه از تبار مروانیان و هشتمین خلیفه از خاندان اموی، چنان به دادگستری و گفتارهای خردمندانه و کردارهای پرهیزکارانه، آوازه یافته بود و در نوشته‌های بسیار و دراز دامان درباره‌اش نوشته‌اند. او پس از چهار خلیفة گرامی در نزد اهل‌سنت، ابوبکر، عمر، عثمان و علی(ع)، پنجمین خلیفة راشد (ابن‌عساکر، همان: 190 - 192؛ ذهبی، 1402: ج5، 114)، امیرمؤمنان حقیقی (ذهبی، همان)، امام عادل و خلیفة صالح (مزی، 1413: ج21، 433) به شمار می‌رفته است. وی چنان پارسا بود که وقتی مشک و خوش‌بو کننده‌های بیت‌المال را نزدش می‌آوردند، بینی خود را می‌گرفت تا آنها را نبوید و به کارهای مردم رسیدگی می‌کرد و شمع اموال عمومی را به کار می‌بست و پس از آن، چراغ خود را می‌افروخت! (ابن‌عساکر، 1417: ج45، 217؛ ذهبی، 1402: ج5، 136) از این‌روی، مالک بن دینار که خود به پارسایی و کناره‌گیری از خواهش‌های درونی و بیرونی نام‌آور بود (ذهبی، همان: 363 - 364؛ مزی، 1413: ج27، 137)، درباره‌اش گفته است: مردم درباره‌ام می‌گویند: زاهد؛ اما زاهد، عمر بن عبدالعزیز است که دنیا سویش رفت و او آن را وا نهاد! (ذهبی، همان: 134) همین دادگری‌ها، پاک‌دستی‌‌ها و پیراسته‌دامنی‌های این خلیفه بود که کسانی را بدین گمانه‌زنی افکند که او، همان مهدی است؛ عبدالله بن دینار، (کاتب واقدی، 1405: ج5، 331) سعید بن مسیب، (همو، 333) عبدالملک بن مروان، (اصفهانی،‌ بی‌تا: ج9، 254) نافع، برده و راوی پرکار و استوار عبدالله بن عمر، (ابن‌عساکر، 1417: ج45، 155؛ صفدی، 1411: ج22، 508؛ کتبی، بی‌تا: ج3، 134؛ ابن‌کثیر، 1966: ج9، 196؛ ذهبی، 1402: ج5، 122، همو، 1414: مجلد حوادث و وفیات 101 - 120: 190 - 191) وهب بن منبه (اصفهانی، 1409: ج5، 254) و حسن بصری (همو، 257) از این دسته مردم بودند و از زبان امام باقر(ع) نیز که با خلیفة نام‌برده هم‌عصر بود، چنین سخنی را گزارش کرده‌اند. (کاتب واقدی، 1405: ج5، 333) بر همین پایه، ابراهیم بن میسره از طاووس بن کیسان، محدث بزرگ همان عصر پرسید: عمر بن عبدالعزیز، همان مهدی موعود است؟ و پاسخ شنید: او، مردی راه‌یافته به راه راست است، اما آن مهدی نیست. (ابن‌ابی‌شیبه، 1416: ج7، 514؛ ابن‌عساکر، 1417: ج45، 189؛ ذهبی، 1402: ج5، 130؛ همو، 1414: مجلد حوادث و وفیات، 101 - 120 و 197؛ نیز نک: فقیه ایمانی، 1402: ج1، 389) گمانه‌زنی‌ها و چانه‌زنی‌ها این گمانه‌زنی‌ها در کوتاه‌مدت و در دیدگان مردم آغاز سدة دوم اسلامی سرانجام به سود عمر بن عبدالعزیز، به پایان رسید، گرچه داستان مهدی موعود در درازمدت، چیزی دیگر بود! هرچند سلیمان بن عبدالملک در نگاه مردمی که سوز ستم‌های برادر و پدرش، ولید بن عبدالملک و عبدالملک بن مروان را دیده و تلخی تازیانه‌هایشان را چشیده بودند، خلیفه‌ای دادگر و مهدی‌ای شایسته و شاید تمام‌عیار به شمار می‌رفت، با پیدا شدن سروکلة حدیثی که افزون بر رفتار دادگرانة مهدی، از رخسار و تبار او نیز سخن می‌گفت، کفة ترازوی گمانه‌زنی‌ها به زیانش و در آغاز، به سود بلال بن عبدالله و در پایان، به سود عمر بن عبدالعزیز، بالا و پایین شد حدیثی که مهدی را افزون بر دادگستری فراگیرش، دارای نشانه‌ای در چهره‌ و نیز از خاندان خلیفه‌ای به قدرت رسیده پس از درگذشت پیامبر پایانی خدا(ص) می‌‌خواند؛ خلیفه‌ای که هم بلال و هم ابن‌عبدالعزیز از فرزندزادگانش بودند. بلال به خلافت و فرصت دادگستری نرسید، اما هم خالی در چهره داشت و هم از نوادگان همان خلیفه بود. (ابن‌عساکر، همان: 154؛ ذهبی، 1414: 191؛ کاتب واقدی، 1405: ج5، 331؛ ابن‌کثیر، 1966: ج9، 196) با وجود این، عمر بن عبدالعزیز هر سه ویژگی بازتاب یافته در آن حدیث را که در پی به آن خواهیم پرداخت، در خود داشت؛ چنان‌که گفتیم، دادگر بود و چون در کودکی، پا به اصطبل پدر خود گذاشت، با لگد اسب یا استری که سُم خود را به پیشانی این کودک کوفت، زخمی برداشت که نشانش همواره در چهره‌اش، هویدا بود و به او، لقب «اشجّ بنی امیه» (زخمی خاندان امیه) دادند. (ابن‌کثیر، همان؛ مزی، 1413: ج21، 437؛ اصفهانی، بی‌تا: ج9، 254 و 255؛ طبری، بی‌تا: ج6، 566؛ جزری، 1385: ج5، 59؛ کتبی، بی‌تا: ج3، 133؛ صفدی، 1411: ج22، 507؛ ابن‌عماد حنبلی، بی‌تا: ج1، 119) بنابراین، در چهرة خود، نشانه‌ای دیگر از مهدی داشت و افزون بر این دو، گرچه نوادة پسری آن خلیفة به قدرت رسیده پس از درگذشت پیامبر خدا(ص) نبود، نوادة دختری همو بود؛ زیرا مادرش که ام‌عاصم نام داشت، دختر عاصم، پسر همان خلیفه بود. (ابن‌کثیر، همان: 196؛ کاتب واقدی، 1405: ج5، 330 و 331؛ ابن‌عساکر، 1417: ج45، 155؛ ذهبی، 1414: مجلد حوادث و وفیات 101 - 120 و 191)گفتنی است، دانش‌مندی در سدة هشتم به نام ابن‌کثیر، در این گمانه‌زنی چنان پیش تاخت که در نوشتة تاریخی مشهور خود، فصلی ویژة «منتظَر بودنِ عمر بن عبدالعزیز، بر پایة برخی اخبار» گشود. (ابن‌کثیر، همان) دست‌آویز روایی مهدی دانستن عمر بن عبدالعزیز نافع بردة عبدالله بن عمر و از کارآمدترین و پرکارترین راویان او، سخنی را از زبان عمر بن خطّاب، دومین خلیفة راشد در نگاه اهل‌سنت، گزارش کرده است که اگر در دو سدة نخست و دوم اسلامی، کسانی را به تکاپو و تلاش برای یافتن مهدی به پا داشت، آیندگان را ـ چه شیعه و چه سنی که نوشته‌های بسیاری از گوشه‌های گوناگون و پرشمار و ریز و درشت زندگی مهدی موعود، فراروی خود و در چنگ داشتند ـ به شگفتی واداشت. به گزارش نافع، عمر گفت: یکی از فرزندان من که نشانه‌ای در چهره دارد، افسار قدرت را در دست می‌گیرد و زمین را چنان‌که سرشار از ستم شده است، از دادگری، لبالب خواهد کرد. (ابن‌عساکر، 1417: ج45، 155؛ کتبی، بی‌تا: ج3، 134؛ صفدی، 1411: ج22، 508؛ ذهبی، 1402: ج5، 116 و 122؛ همو، 1414: مجلد حوادث و وفیات، 101 - 120؛ 187 و 191) بر همین پایه، فرزند نام‌دار این خلیفه، عبدالله بن عمر همواره در تکاپوی شناختن این مهدیِ برخاسته از خاندان عمر بود و همیشه شناختنش را آرزو می‌کرد (ابن‌کثیر، همان؛ ابن‌عساکر، همان؛ ذهبی، همان‌ها؛ اصفهانی، 1409: ج5، 254؛ کاتب واقدی، 1405: ج5، 330 و 331؛ طبری، بی‌تا: ج6، 566؛ جزری، 1385: ج5، 59) و هم از زبان او گفته‌اند، میان بازماندگان عمر بن خطّاب، موجی از گفت‌وگو در این‌باره و این‌که چه کسی مصداق مهدویت است، برخاست یا ـ دست‌کم ـ مردم چنین گمان می‌بردند که چنان گفت‌‌و‌گویی در آن خاندان، درگرفته است. (کاتب واقدی، همان: 331؛ ابن‌عساکر، همان: 154؛ ذهبی، 1414: همان) بررسی حدیث عُمَری بودنِ تبار مهدی بررسی سندی الف) معضل بودن حدیث نافع از عمر هرگاه از زنجیرة نام راویان حدیثی، دست‌کم دو راوی، یکی پس از دیگری و پیاپی افتاده باشند، آن را معضل می‌نامند (سیوطی، 1409: ج1، 211؛ سخاوی، 1414: ج1، 173؛ مامقانی، 1411: ج1، 335؛ صدر، بی‌تا: 200) و از قضا، داستان این حدیث نیز همین است؛ زیرا نافع هرگز نمی‌توانسته است سخن عمر بن خطّاب را با گوش خود از دهان او بشنود و پیداست که باید میان این دو، کسانی میان‌داری کرده باشند. چنین نیز هست وی گرچه از سرور خود، عبدالله بن عمر، رودررو و بی‌نیاز از میان‌داری این و آن بسیار شنیده بود، گاهی هم سخنان عبدالله را از زبان یکی از چهار پسرش، زید، سالم، عبدالله و عبیدالله می‌شنید، (مزی، 1413: ج29، 299) چنان‌که گاهی نیز سخنان عمر بن خطّاب را از زبان کسانی بیرون از خاندانش گزارش می‌کرد؛ کسانی که سخن عمر را شنیده و برای فرزندش عبدالله گزارش کرده بودند، مانند زید بن ثابت، ابولبابه، سعد بن ابی‌وقاص، عامر بن ربیعه، عبدالله بن مسعود، عثمان بن عفان، علی بن ابی‌طالب، ابوسعید خدری، حفصه و عایشه. (همو: ج21، 318 - 321 و ج15، 333) بنابراین، حدیث نافع از عمر، چه آن را از یکی از فرزندان عبدالله بن عمر، از عبدالله، از عمر و چه از خود عبدالله، از یکی از کسانی که نام برده‌ایم، از عمر شنیده باشد، می‌تواند یک حدیث معضل باشد که در شمار احادیث مرسل و گرفتار نوعی آسیب سندی است. ب) بلاغی بودن حدیث نافع از عمر چنین می‌نماید که تا دست یازیدن محمد بن مسلم بن شهاب زُهْری، محدث پرآوازه و برجستة عصر عمر بن عبدالعزیز، به کار اِسناد حدیث و مرسوم شدن یادکرد زنجیرة نام راویان و نیز تا چندی پس از آن، کسانی بسیار و هرچند نامی و بزرگ از محدثان عصر دو چهرة درخشان شیعی ـ امام باقر و امام صادق(ع) ـ چندان ضرورتی برای یادآوری نام راویان و به اصطلاح، اِسناد حدیث سر راه خود نمی‌دیدند و خون‌سرد آن‌چه را می‌شنیدند، می‌گفتند. (همو: ج26، 433 و 434 و 437؛ ذهبی، 1402: ج5، 328 و 334 و 335 و 347) هم از این‌روی بود که هم نافع و هم مالک بن انس، راوی طراز ممتاز و نام‌آورش، گاه و بی‌گاه با تعبیر «بَلَغَنی» یا «بَلَغَنا» (چنین به من یا ما رسیده است)، حدیث می‌گفتند و با این کار خود، آیندگان خویش را که به فرهنگ اتصال سند و یادآوری نام راویان هر حدیث، خو گرفته بودند و آن را گریزناپذیر می‌دیدند، به دردسر می‌انداختند؛ پیوسته کردن زنجیرة نام راویان چندین حدیث مالک بن انس که آن را گاه «وصل بلاغات الموطأ» خوانده‌اند، از دلهره‌ها و دغدغه‌های پسینیانی چون ابن‌عبدالبر اندلسی (ابن‌عبدالبر اندلسی، 1410: ج24، 161 به بعد)، محمد زرقانی (زرقانی، 1409: ج1، 8)، جلال‌الدین سیوطی (سیوطی، 1409: ج1، 212 - 213؛ همو؛ بی‌تا: ج1، 8) و محمد ابوزهره (ابوزهره، بی‌تا: 190 - 192) بوده و این تلاش و پشت‌کار تاب‌فرسا، روزها و ماه‌ها و سال‌ها، این دانش‌مندان پرکار را به خود سرگرم داشت که حدیث گزارش شده در بستر «بلغنی»، «بلغنا» و «بلاغات»، به آسیب ارسال سند، گرفتار و بی‌اعتبار شده است نارسایی‌ای که در حدیث نافع از عمر هم به چشم می‌آید و آنان که آن را از زبان نافع گزارش کرده‌اند، با «بلغنا»، آغازش کرده‌اند. (ابن‌عساکر، 1417: ج45، 155؛ کتبی، بی‌تا: ج3، 134؛ صفدی، 1411: ج22، 508؛ ابن‌کثیر، 1966: ج9، 196؛ ذهبی، 1402: ج5، 122؛ همو، 1414: مجلد حوادث و وفیات، 101 - 120 و 191) ج) مرفوعه بودن حدیث نافع از عمر با آن‌که در نگاه نخست، چنین می‌نماید که سخن عمر دربارة ویژگی‌های سه‌گانة مهدی، حدیثی موقوف باشد؛ چرا که زنجیرة نام راویانش چون به یک صحابی رسیده، بریده شده و بالاتر نرفته است (سیوطی، 1409: ج1، 184؛ سخاوی، 1414: ج1، 121؛ ‌مامقانی، 1411: ج1، 319 - 320؛ صدر، بی‌تا: 184) باید روایتی مرفوع و گزارش شده از زبان یک معصوم (در این جا، پیامبر خدا(ص)) باشد (سیوطی، همان: 183؛ سخاوی، همان: 115؛ مامقانی، ‌همان: 207؛ صدر، همان: 182) و چنین نیست که اگر صحابی‌ای سخنی را بدون بر زبان آوردنش از زبان یک معصوم گزارش کند، آن را از او نشنیده باشد. از این‌روی دانش‌مندانی چون سیوطی (همان: 185 - 191) و سخاوی (1414: ج1، 125 - ‌151) با گشودن پروندة این نکته، چگونگی مرفوع بودنِ حدیثی موقوف‌نما را نشان داده‌اند، چه‌بسا پنهان و نهانِ یک حدیث، چیزی جز پیدا و عیان آن باشد! با این همه، از آن‌جا که سستی سند یک حدیث، همواره دست و پای دیگران را در به‌کارگیری آن نمی‌بندد و چه‌بسا بدنه و متن آن هم‌چنان استوار و پذیرفتنی باشد، (همو: 306؛ سیوطی، 1409: ج1، 296؛ مامقانی، 1411: ج1، 419) جا دارد حدیث نافع از عمر را بار دیگر و از گوشه‌ای دیگر بررسی کنیم. بررسی متنی حدیث نافع از عمر، از میان ویژگی‌های پرشمار مهدی موعود، سه ویژگی را گزارش کرده است: تبارش چیست؟ چه نشانه‌ای در چهره دارد؟ چه خواهد کرد؟ این سه ویژگی‌ افزون بر دیگر نشانه‌های مهدی، لابه‌لای سخنان پرشماری که شیعه و سنی از زبان پیامبر خدا(ص) گزارش کرده‌اند، بازتاب یافته‌اند؛ به فرمودة آن حضرت، مهدی از خاندان آن پیامبر ارج‌مند است (گنجی شافعی، 1399: 98 - 100؛ جوینی، 1398: ج2، 312 و 322 و 324 و 330؛ حافظ قندوزی، 1385: 478 - 489؛ مجلسی، 1403: ج51، 80؛ طبسی نجفی، 1385: 127 - 128؛ صافی گلپایگانی، بی‌تا: 179 - 181 و 191 - 194) نشانه‌ای و در پاره‌ای سخنان، خالی سیاه بر گونة راست خود دارد. (گنجی شافعی، همان: 137؛ مجلسی، همان و 40؛ طبرسی نوری، 1416: 135؛ فقیه ایمانی، 1402: ج1، 228 (به گزارش از جوینی) و 343 (به گزارش از الفصول المهمة) و 368 و 378 (به گزارش از العرف الوردی)؛ صافی گلپایگانی، همان: 187 و 356) و چون به پا می‌خیزد، جهان را سرتاپا از دادگری‌های خود لبریز می‌کند. (جوینی، 1398: ج2، 312 و 322 و 324 و 330؛ حافظ قندوزی، 1385: 487 - 489؛ مجلسی، همان: 80 و 82 - 102؛ صافی گلپایگانی، همان: 179 و 182 و 183 و 186) نشانة بسی ساده‌دلی و خوش‌خیالی خواهد بود اگر کسی ـ رویارو با حساب احتمالات و منطق ریاضیات  ـ گمان کند این هم‌پوشانیِ تمام‌عیار و واژه به واژة سخنان پیامبر ارج‌مند(ص) و یکی از پیرامونیانش، تنها از سر تصادف و برخاسته از یک قانون «باری و به هر جهت» باشد. پیش‌تر هم گذشت که چگونه می‌توان از ایستگاه حدیث موقوف به راه افتاد و به پایانة حدیث مرفوع رسید. ماجرای داستان، ساده و روشن است؛ پیامبر گرامی(ص) این ویژگی‌های سه‌گانة مهدی موعود را بر زبان آورد و صحابیانش هم آن را شنیدند، اما فرموده‌اش با پادرمیانی و خودنمایی یکی از پیرامونیانش برای آیندگان گزارش شد؛ پنداری سخن، از همان صحابی و نه نقل قول مستقیم است! نشانة سخت بودن این باور که عمر بن خطّاب دربارة یکی از فرزندان خود، نه فرزندی از تبار پیامبر پاک(ص) آن پیش‌گویی را کرده باشد، واژة «بلغنا» در آغاز گزارش‌های آن سخن از زبان نافع است که با خود، باری سنگین از دودلی‌ها و بدبینی‌ها را دارد. گویا نافع می‌خواست بگوید: «بله باورکردنی نیست، اما چه می‌توان کرد که به ما چنین رسیده و به گوشمان چنین خورده است!» نشانة دیگر آن‌که در برخی گزارش‌ها، از زبان عبدالله بن عمر چنین گفته‌اند: «مردم چنین گمان می‌کنند که زندگی جهان به سر نمی‌آید تا مردی از خاندان عمر به قدرت برسد و...» (ذهبی، 1414: مجلد حوادث و وفیات، 101 - 120 و 191) و در برخی دیگر، از زبان بردة دیگر عبدالله بن عمر که عبدالله بن دینار نام داشت، (مزی، 1413: ج14، 472) چنین بازتاب داده‌اند که خود عبدالله هم از این گمان مردم در شگفت بوده است. (ابن‌عساکر، 1417: ج45، 155؛ ابن‌کثیر، 1966: ج9، 196) بماند که هم در گزارشی از زبان عبدالله بن عثمان، گفت‌و‌گوی خاندان عمر دربارة مهدی، از زبان خود این راوی، دهان به دهان گشته و در آن، یادی از عبدالله بن عمر نشده است (ابن‌عساکر، همان: 154) و هم این‌که آرزوی ابن‌عمر که می‌خواست آن مهدیِ عمری‌نسب را بشناسد، چندان از دودلی و بدبینی دور نیست؛ گویا عبدالله می‌خواست بگوید: «گیریم که چنین باشد، کاش چنین مصداق محتملی را می‌دیدم و می‌شناختم.» با این همه‌ چنان‌که گذشت و منابعش یاد شد ـ در همان دوران نیز کسانی چون ابویحیی و طاووس بن کیسان تنها به دلیل وجود نشانة دادگستری، نپذیرفتند سلیمان بن عبدالملک یا عمر بن عبدالعزیز همان مهدی موعود باشد. طاووس این باور همگانی مردم را هوش‌مندانه و خردورزانه نپذیرفت. او مهدی‌ نخواندن خلیفة دادگر اموی را سخنی محکم و متین می‌داند و می‌گوید: عمر بن عبدالعزیز، همان مهدی موعود نیست؛ زیرا وی تنها توانست سرزمین‌های زیر نگین خود را دادگرانه سروسامان دهد، اما نتوانست جهان را سرشار از دادگستری کند؛ کاری که مهدی موعود(عج)خواهد کرد و هیچ کس دیگری را یارای آن نیست. نتیجه آن‌چه از زبان نافع، از عمر بن خطّاب گزارش شده، حدیثی مرفوع است که موقوف جلوه‌ کرده و با نهادنش کنار سخنان رسول خدا(ص) که ویژگی‌های مهدی را بازتاب می‌دهد و نیز با اندکی درنگ در هم‌پوشانی این دو دسته، به خوبی درمی‌یابیم که آن صحابی پرآوازه، سخن آن حضرت را گزارش کرده است، اما در روند دست به دست و دهان به دهان شدنش در نزد آیندگان، اندک اندک چنین گمان شد که سخن از عمر بن خطّاب و داستان یکی از فرزندان اوست؛ لغزشی که در جهان پر رمز و راز و پر دست‌انداز و مسئله‌ساز حدیث، نه‌چندان شگفتی‌آفرین است و نه‌چندان بی‌مانند و بی‌پیشینه.   منابع 1. ابن‌ابی‌شیبه، ابوبکر، الکتاب المصنف، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1416ق. 2. ابن‌عبدالبر اندلسی، یوسف، التمهید، مراکش، وزارة الاوقاف والشؤون الاسلامیة، 1410ق. 3. ابن‌عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق. 4. ابن‌عماد حنبلی، عبدالحی، شذرات الذهب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا. 5. ابن‌کثیر، ابوالفداء، البدایة و النهایة، بیروت و دمشق، مکتبة المعارف و مکتبة النصر، چاپ اول، 1966م. 6. ابوزهره، محمد، مالک، بی‌جا، دار الفکر العربی، بی‌تا. 7. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا. 8. اصفهانی، ابونعیم، حلیة الاولیاء، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1409ق. 9. جزری، ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار  صادر و دار  بیروت، 1385ق. 10. جمعی از نویسندگان، معارف اسلامی 1 و 2، تهران، نشر سمت، چاپ پانزدهم، 1377ش. 11. جوینی، شیخ الاسلام، فرائد السمطین، بیروت، مؤسسة المحمودی، چاپ اول، 1398ق. 12. حافظ قندوزی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع المودة، قم، مکتبة المحمدی، چاپ هشتم، 1385ق. 13. ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1402ق. 14. ــــــــــــــــــ ، تاریخ الاسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1414ق. 15. زرقانی، محمد، شرح الزرقانی علی موطأ الامام مالک، بیروت، دار المعرفة، 1409ق. 16. سخاوی، شمس الدین، فتح المغیث، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق. 17. سیوطی، جلال الدین، تنویر الحوالک، بیروت، دار الفکر، بی‌تا. 18. ــــــــــــــــــــــــ ، تدریب الراوی، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ سوم، 1409ق. 19. صافی گلپایگانی، لطف‌الله، منتخب الاثر، تهران، مکتبة الصدر، چاپ سوم، بی‌تا. 20. صدر، سید حسن، نهایة‌ الدرایة، بی‌جا، نشر مشعر، بی‌تا. 21. صفدی، صلاح‌الدین، الوافی بالوفیات، اشتوتگارت، مرکز نشر فرانس اشتاینر، 1411ق. 22. طبسی نجفی، محمدرضا، الشیعة و الرجعة، نجف اشرف، بی‌نا، چاپ سوم، 1385ق. 23. طبرسی نوری، میرزا حسین، النجم الثاقب، قم، نشر مسجد جمکران، چاپ اول، 1416ق. 24. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت، روائع التراث العربی، بی‌تا. 25. فقیه ایمانی، مهدی، الامام المهدی عند اهل السنة، اصفهان، کتاب‌خانة عمومی امام امیرالمؤمنین، چاپ دوم، 1402ق. 26. کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دار بیروت، 1405ق. 27. کتبی، محمد بن شاکر، فوات الوفیات، بیروت، دار صادر، بی‌تا. 28. گنجی شافعی، ابوعبدالله، البیان فی اخبار صاحب الزمان، قم، مؤسسة الهادی، 1399ق. 29. مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة، بیروت، مؤسسة آل‌البیت، چاپ اول، 1411ق. 30. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسة الوفاء، چاپ دوم، 1403ق. 31. مزی، ابوالحجاج یوسف، تهذیب الکمال، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1413ق.   پرویز رستگار منبع: فصلنامه مشرق موعود شماره 13 پایان متن/

93/06/11 - 01:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن