واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: لوازم اسلاميسازي علوم
در شماره های گذشته به طرح و نقد برداشت های مختلف از «علم دینی» پرداخته شد و معنای منتخب «علم دینی» از منظر علامه مصباح یزدی تبیین گردید. در این شماره به عنوان آخرین شماره از این سیر ستون فلسفتنا (رابطه علم و دين در انديشه علامه مصباح يزدي)، به لوازم اسلامی سازی علوم می پردازیم. اصلاح و بازسازی علوم موجود، با تکیه بر مبانی هستی شناسی، معرفت شناسی و انسان شناسی اسلامی موضوع این نوشتار است. سادهترين و روبناييترين شكل برخورد با علوم موجود آن است كه نتايج تحقيقات آنها با همان متد تجربي خودشان و بر اساس اصول موضوعهاي كه در آنها پذيرش عام يافتهاند، مورد بررسي نقادانه قرار گيرند تا روشن شود آيا به اصول و روشهاي خود پايبند بودهاند يا خير. در اين مرحله ميتوان نشان داد كه برخي از تلاشهاي علمي انجام شده به اصول و مباني اعلام شده خود وفادار نماندهاند. گاهي اين عدم وفاداري به بيتوجهي و سهلانگاري برخي دانشمندان و گاهي به مثابه صحه گذاشتن بر ناكافي و ناكار آمد بودن اصول و مباني مذكور تلقي ميشود كه در اين صورت وارد نقد مبنايي شده، نياز به بازنگري در مباني را گوشزد ميكند. مباني «معرفتشناختي» علوم علوم در اثبات يا ابطال مسائل مربوط به خود - در حد يقين يا ظن، به عنوان قضايايي اثباتپذير، تأييدپذير يا ابطالپذير- بر اصولي مبتنياند كه آگاهانه يا ناآگاهانه پذيرفته شدهاند. اين اصول از مباني معرفتشناسي به مثابه سنگ بناي معرفت بشري آغاز ميشود و تا مباني هستيشناختي، انسانشناختي، ارزششناختي و دينشناختي پيش ميروند. بنياديترين سؤالها در هر تلاش علمي پرسشهاي مربوط به اصل معرفت است. مسائلي از قبيل اينكه معرفت انسان چيست و چند نوع است، چگونه و از چه راههايي به دست ميآيد، چه اندازه و به چه دليل اعتبار دارند و از چه راهي اعتبارشان اثبات ميشود و آيا ميتوان معرفت يقيني پيدا كرد يا خير؟ تا اين مسائل حل نشود نوبت به اثبات اصول موضوعه يك علم هم نميرسد، چه رسد به اينكه بخواهند بر اساس آن اصول موضوعه مسائل علمي را حل كنند. تلاش براي پاسخ به اين سؤالات يك تلاش صددرصد آكادميك و علمي است، نه يك فعاليت ايدئولوژيك از روي تعصب به اسلام و نه حتي براي تحقق بخشيدن به شعارهاي انقلاب اسلامي. بنابر اين براي اسلاميسازي علوم ابتدا بايد مباني معرفت شناختي علوم موجود را به دقت بررسي كرد و اگر در اين مباني خللي وجود دارد، آنها را كشف و آسيبشناسي و اصلاح نمود. يكي از مهمترين مسائل معرفتشناسي كه نقش اساسي در علوم مختلف دارد، سؤال از راههاي منابع معرفت است. ما در معرفتشناسي اثبات ميكنيم كه همه راههاي معرفت، به معرفتهاي حسي ختم نميشوند و عقل جايگاه مهمي در معرفت بشري دارد. به علاوه به وسيله دلايل عقلي، اعتبار راه وحي را نيز اثبات ميكنيم. تا زماني كه معرفتشناسي صحيحي نداشته باشيم نوبت به حل مسائل هستيشناسي نميرسد و بدون داشتن فهم صحيحي از مسائل كلي هستي(فلسفه)، شناخت درستي از پديدهها ـ اعم از پديدههاي طبيعي و انساني ـ نخواهيم داشت و بدون شناخت كامل پديدهها، درك روابط علي و معلولي و ديگر انواع رابطه ميان آنها ميسر نخواهدشد. مباني «هستي شناختي» علوم پس از درك و اثبات مباني صحيح معرفتشناختي، نوبت به مسائل هستيشناختي ميرسد. اين دسته از مسائل در علمي مورد بررسي قرار ميگيرند كه موضوع خود را كليترين مباحث مربوط به هستي قرار داده است. براي مثال اثبات موجودهايي غير مادي و مجرد، از زيربناييترين مسائل هستيشناسي است كه مسائل و افقهاي جديدي فراروي علوم ميگشايد، علاوه بر آنكه برخي اعتقادات ديني مانند خدا، وحي و ملائكه را تبيين ميكند. همچنين در قلمرو انسانشناسي، اثبات روح مجردي كه بتواند مستقل از بدن باقي بماند، گام اول در شناخت صحيح و منطقي از انسان را تشكيل ميدهد. معناي اسلاميسازي علوم در اين مرحله آن است كه فرضيات و نظريات علمي كه بر اصولي مثل ماترياليسم و اصالت ماده مبتني باشد كه خلاف واقع است و اسلام هم آن اصول را نفي ميكند، تغيير يابند و مباني صحيح سنگ بناي تحقيقات جديد قرار گيرند. علمي ديني است كه دست كم در مباني هستيشناسي خود با مباني هستيشناسي دين تعارض نداشته باشد. اين تحول علاوه بر مقام پژوهش بايد در مقام آموزش نيز تجلي كند و در كتابهاي درسي و دانشگاهي نيز حضور داشته باشد. مباني «انسان شناختي» علوم علوم انساني رفتارها يا حالات انسان را بررسي ميكنند و بر اساس آنها علوم دستوري را به وجود ميآورند و توصيههايي براي اخلاق، سياست، اقتصاد و مسائل خانواده و... ارائه ميدهند. روشن است كه قبل از تحقيق در اين دسته از علوم، سير منطقي اقتضا ميكند كه علاوه بر اثبات مباني معرفتشناختي و هستيشناختي، در حوزه انسانشناسي به تحقيق بپردازيم تا حقيقت انسان را شناسايي كنيم. اين سه حوزه علمي به ترتيب بر تحقيق در مسائل علوم انساني تقدم دارند. حل مسائل انسانشناسي پيش از ورود به مسائل علوم انساني از دو جهت ضرورت دارد؛ اول آنكه براي تبيين پديدهها و روابط انساني نيازمند شناختي صحيح از انسان و ابعاد وجودي او، جنبههاي اصلي و فرعي وجود او و ظرفيتها و محدوديتهاي اوييم. جنبه دوم هم نياز علوم انساني دستوري به معرفتي كامل از حقيقت انسان و سرانجام اوست. علوم انساني دستوري بر شالوده نظام ارزشي استوار ميشود. همانگونه كه در فلسفه اخلاق و ارزشها اثبات شده است، ارزشها و دستورالعملها در صورتي از پشتوانه واقعي و عقلاني برخوردار خواهند بود كه بر حقايق نفس الامري و واقعي مبتني باشند. اين مسائل نيز در انسان مورد كنكاش واقع ميشوند. همچنين يكي از پيشفرضهاي سخن گفتن از علم ديني يا اقدام به اسلاميسازي علوم آن است كه موضع خود را در برابر دين مشخص كنيم و به اين سؤال پاسخ دهيم كه: آيا دين يك حقيقت الهي است، يا ابزاري ابتدايي و دستساز بشر براي حل برخي مشكلات ساده انسانها نخستين يا بازيچه دست قدرتها براي اخدير تودهها. بنابراين سير منطقي بحث عبارت خواهد بود از: معرفتشناسي، هستيشناسي، انسانشناسي، ارزششناسي و دينشناسي. تنظيمكننده: محمد زند
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۳۰ تير ۱۳۹۳ - ۱۳:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 57]