تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  حضرت فاطمه (س):آن گاه كه در روز قيامت برانگيخته شوم، گناهكاران امّت پيامبر اسلام را شفاعت خواهم كرد....
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826680736




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

در سوگ زهراي اطهر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
در سوگ زهراي اطهر
در سوگ زهراي اطهر قصيده فانوس مصطفي پورنجاتي رمز سحر روشنايي است در ژرفناي شب و فانوس اشارتي است به خورشيد که از راه مي رسد. فاطمه نام کوچک فانوس هاي شب است که تا الهه صبح مژده روشني مي دمداز ملکوت بهشت تا قلب زمينيان تا کوير مدينه آبشاري روان شده است، نامش: کوثر که در عطش و تاريکي آب و آفتاب مي دمد و به رؤياي سيب ها نقش حقيقت مي زند خطابه مي خواند بيدار مي کند بالا مي برد و فرا مي خواند فاطمه نام کوچک سيب هاي خداست کودکي، سراسر خاک مي دود گريه مي کند و سراغ مادر مي گيرد فرصت ميلاد را حتي، دريغش کرده اند که پيش از آنکه به شهر غاصبان سفر کند با خاطره آتش و دود بدرود گفته است فاطمه نام مادر کودکي است که از ياد رفته است. توفان محبوبه زارع و حالا - من که نه - يک ماهي سرگرم با توفان به اسم شعر مي جويد تو را در قرن ها توفان براي اين سفر، از دشنه ها تا ساحل زخمت تمام پلک ها کشتي شدند و ناخدا، توفان! درست است آبروي آسمان، مديون بالت بود حرامم کرده اما بعد تو پرواز را، توفان ولي تا چادرت هفت آسمان، کفشت زمين باشد چگونه مي تواند خم کند با در، تو را توفان جنون با لهجه اي ساکت هياهو را صدا مي زدو دستاس و در و ديوار مي گفتند: يا توفان! اگرچه خرد شد دل، شب که پهلويت شکست اي خوب! تحمل مي کنم اين زخم را تا صبح، تا توفان همين فردا که سمت تربت آيينه مي آيد به من مي گويد اين شعرت چه فرقي داشت با توفان؟! هيچ کس با علي عليه السلام صميمي نيست عباس محمدي بوي آواز يا کريمي نيست خانه آن خانه قديمي نيست بين اين کوچه هاي دلتنگي هيچ کس با علي عليه السلام صميمي نيست آفتاب دلش دو نيم شده است نيمه اي ابري است و نيمي نيست بعد زهرا عليها السلام به جز غم غربت در دل کوچه ها، نسيمي نيست روز آغاز مي شود، اما خبري جز شب يتيمي نيست تو، سيب سرخ بهشتي رزيتا نعمتي فرشته ها همه در خانه ات قدم زده بودند شبي که ياس سپيد تو را رقم زده بودند نه آن که مريم و هاجر نه آن که دختر عمران هزار شربت شيرين تو را به هم زده بودند ببار بانوي باران، ببار ابر محمد صلي الله عليه و آله! چقدر پنجره ها از تو حرف کم زده بودند! تو سيب، سرخ بهشتي براي لحظه چيدن به سيب هاي بهشتي به جز تو سم زده بودند خدا محاسبه کرد و پس از خلاصه قرآن نوشت سوره کوثر تو را قلم زده بودند قامتي که تا برداشت سودابه مهيجي تبر درست به بال و پر کبوتر خورد تبر به ريشه پروانه هاي بي پر خورد درست پشت در خانه خدا، خورشيد شکست و ماند و به اصرار ميخ ها بر خوردتبر... بهار جوان... قامتي که تا برداشت... نمازهاي هميشه که مهر بستر خورد... پرندگان يتيمي که سرخ باليدند تبر... که باز به پروانه هاي ديگر خورد... تبر... نه!... خون قلم بيش از اين مهيا نيست که نسل سبز بهاران چقدر خنجر خورد مني که خسته ترين جان به دوش بي مادر مني که در پي او قرن ها به شب برخورد؛ دوباره، ابرترين، محض شکر باريدم که هفت پشت غزلخواني ام به کوثر خورد خدا قبول کند واژه ها پر از بغض اند اگرچه شاعر شيدا به سطر آخر خورد تشنه ام؛ تشنه رزيتا نعمتي در باز خواهد شد، تو صاحب خانه گر باشي کافي است تا نيت نمايم، در نظر باشي مي خواهم از آيينه هم آيينه تر باشم مي خواهم امشب هم نشينم تا سحر باشي بگذار با تکرار تسبيح سر انگشتم تا صبح در انگشت هايم شعله ور باشي هر لحظه مي پيوندمت اي مادر بابا! من با تو هستم با تو، تو با من اگر باشي گفتم که يک دريا کويرم تشنه ام، تشنه گفتي که - اعطيناک کوثر - خوش خبر باشي! من از صداي ناله چرخيدن درها شک دارم اي بانو هنوزم پشت در باشي چند دو بيتي رقيه نديري شب و بغض در و ديوار، نقطه و بهت ممتد مسمار، نقطه تو غرق جمله ي آيا شما هم؟!از آن سو: بگذر و بگذار؛ نقطه کلامي، ناله اي، بغضي، نگاهي من از تو دلخوشم حق به آهي نمي گويي غريب شهر بي تو چه خواهد کرد در دنياي واهي؟ گذشتم از هواي ديشب تو پرم از گريه هاي ديشب تو فقط اي کاش مي شد من بخوانم فرازي از دعاي ديشب تو! در هواي کوچه زينب مسرورامشب، مدينه در دلش درد است، بانو! حال و هواي کوچه ها سرد است، بانو! پشت دري، ياس سپيدي، سخت پژمرد ياس عزيز من، چرا زرد است، بانو؟! آيينه ها، حتي حضورت را نديدند! سنگي به دستي ناجوان مرد است، بانو! امشب، دلم پرواز را از باد، برده ست«پهلو به پهلو در دلم، درد است، بانو!» ديشب، غروب غربتت، مولا عليه السلام چه مي گفت؟ انگار او هم با تو همدرد است، بانو!... امشب مدينه در دلش درد است، بانو! حال و هواي کوچه ها سرد است، بانو! منبع: کتاب اشارات - شماره 97 /س
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 329]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن