تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 3 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آنگاه که روزه مى ‏گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه ‏دار باشند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843687929




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

حضرت خديجه، اولين شيعه على عليه‏السلام


واضح آرشیو وب فارسی:جام نیوز:



حضرت خديجه، اولين شيعه على عليه‏السلام
خديجه بانويى عاقل و شريف بود. به اضافه آنچه خداوند از بزرگوارى و خير نسبت به او اراده كرده بود و او آن روز برترين در نسب و بزرگ‏ترين در شرف و ثروتمندترين زنان در زمان خود بود.



به این مطلب امتیاز دهید

  به گزارش سرویس دینی جام نیوز،  حضرت خديجه عليهاالسلام دختر خويلد ـ كه 68 سال پيش از هجرت در قريش متولد شده بود ـ (2) بانويى پرهيزكار و پاكدامن بود. چنان كه به طاهره (3) مشهور شد، او به دليل استعداد قوى خود، يكى از ثروتمندترين افراد قريش بود. با اين همه، همواره بخشى از اوقات خود را در محضر علماى بزرگ و كسب دانش از آنان مى‏ گذراند. در همين نشست‏هاى علمى بود كه متوجّه شد، به زودى پيامبرى ظهور خواهد كرد (4) . با روى دادن اتفاقى چند، سرانجام پيامبر خاتم را شناخت و به تقاضاى خود با وى ازدواج كرد. اين رويداد بزرگ در حدود 28 سال قبل از هجرت روى داد (5) و از آن پس خديجه عمر خود را به همدلى، همسرى، همرازى و همراهى پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله گذراند.   حضرت رسول اکرم (ص) فرمودند: كانت خديجة امرأة عاقلة شريفةً مع ما اراد الله بها من الكرامة و الخير و هى يومئذ افضلهم نسبا و اعظمهم شرفا و اكثرهم مالاً (1) خديجه بانويى عاقل و شريف بود. به اضافه آنچه خداوند از بزرگوارى و خير نسبت به او اراده كرده بود و او آن روز برترين در نسب و بزرگ‏ترين در شرف و ثروتمندترين زنان در زمان خود بود.     على و محمد نور واحد بنابر نظر مشهور اميرمؤمنان على عليه‏السلام در سيزدهم رجب سى سال پس از عام الفيل در ميان خانه كعبه متولد شد و در آن وقت پيامبر صلى ‏الله‏ عليه ‏و‏آله بيست و هشت ساله بود. (6) در روايات معتبر مى‏ خوانيم: پيامبر اكرم صلى ‏الله ‏عليه‏ و‏آله فرمود:   «ان الله تبارك و تعالى خلق عليّا من نورى و خلقنى من نوره و كِلانا من نورٍ واحد؛ خداوند تبارك و تعالى على را از نور من و مرا از نور خودش خلق كرد و هر دوى ما از يك نور هستيم.» (7)   اين روايت به خوبى ميزان همبستگى پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله و على عليه‏السلام را نشان مى‏ دهد، لذا طبيعى است كه بعد از تولد على عليه‏السلام پيامبر صلى ‏الله ‏عليه ‏و‏آله نهايت كوشش خود را جهت ارتباط بيشتر با على عليه‏السلام صرف كنند. براساس منابع تاريخى پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله تا سه سالگى على، در خانه ابوطالب بود. (8) پس از آن به منزل خديجه عليهاالسلام رفت. در طول اين مدت پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله همواره در تربيت على عليه‏السلام مى ‏كوشيد و با او پيوند داشت، لذا هنگامى كه مادر حضرت على عليه‏السلام نوزادش را خدمت رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله آورد، پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله از او خواست، گهواره عليه‏السلام على را كنار رختخوابش قرار دهد، حضرت گهواره على عليه‏السلام را تكان مى ‏داد؛ به او غذا مى‏ داد؛ على عليه‏السلام را بغل مى ‏گرفت و مى‏ فرمود: «اين كودك برادر و در آينده ولى، ياور، وصى و همسر دختر من خواهد بود.» (9)   حضرت على عليه‏السلام بعدها اين توجه خاص پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله را اين گونه توضيح داده است: «وقد علمتم موضعى من رسول الله صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله بالقرابة القريبة و المنزلة الخصيصة وَضَعنى فى حجره و انا وليد يضمنى الى صدره و يكنفنى فى فراشه و يمسّنى جسده و يُشمّنى عرفه و كان يمضغ الشى‏ء ثم يلقّمُنى؛(10) شما از خويشاوندى نزديك من با رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله و مقام مخصوصى كه نزد او داشتم، مطلع هستيد. مرا در كنار خود قرار مى ‏داد، هنگامى كه نوزاد بودم، مرا به سينه خود مى ‏گرفت و در كنار بستر خود مرا حمايت مى‏ كرد و دست بر بدنم مى‏ كشيد و بوى خوش خود را به مشامم مى‏ رساند. او غذا را مى ‏جويد و سپس در دهان من مى ‏گذاشت.»   على علیه السلام در خانه خديجه طبيعى بود كه اين عشق و علاقه محمد صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله به على كه از خواستگاهى الهى و منبعث از پيوستگى حقيقى آن حضرت به امير مؤمنان بود، او را وادار مى‏كرد به نحوى على عليه‏السلام را بيشتر با خود همراه سازد و او را با تربيت الهى خود تربيت كند. لذا مى‏بينيم خود حضرت پيشنهادى به ابوطالب مى‏دهد و على را به خانه‏اش مى‏آورد و حضرت خديجه با على عليه‏السلام آشنا مى‏ شود.   دوران قبل از بعثت على در خانه خديجه رشد و نمو مى‏يابد و خديجه مانند مادرى مهربان به وى مى‏نگرد. بيشترين لحظات عمر على عليه‏السلام در اين دوره نيز با پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله سپرى مى‏شود. هر چند در خانه خديجه است ولى پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله چون قصد دارد بر او در تمام مراحل نظارت كند، توجه ويژه‏ اى به او مى‏ كند، خصوصا در دوره‏ هاى طولانى اعتكاف در غار حرا و... لذا امام عليه‏السلام خود مى‏ فرمود: «و لقد كنت اتّبعه اتباع الفصيل اثر امه يرفع لى كل يوم من اخلاقه علما و يامرنى بالاقتداء به؛ (11) من مانند بچه ناقه‏اى كه دنبال‏مادر مى‏ رود، در پى پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله مى ‏رفتم، هر روز از اخلاق خود نكته‏اى به من مى ‏آموخت و دستور مى‏ داد از آن پيروى كنم.»   آرى! به تعبير ابن ابى الحديد: «على آن چنان با پيامبر همراه بود كه هر وقت پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله از شهر خارج مى‏ شد و به غار حرا مى‏ رفت، او را نيز با خود مى‏ برد.» (12) البته حضرت على عليه‏السلام در اين دوره براى تهيه غذا به منزل بر مى ‏گشت و از خديجه عليهاالسلام غذاى لازم را براى پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله مى‏ گرفت و به حضرت مى رساند. همچنين اگر لازم بود، خبرى به خديجه عليهاالسلام يا پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله رسانده شود، على عليه‏السلام اين كار را انجام مى داد.     دوره بعثت رسالت غير علنى آن گونه كه گفتيم، ارتباط پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله با على عليه‏السلام صرفا يك ارتباط عاطفى يا خويشاوندى نبود، بلكه برآمده از پيوندى قدسى بود. از اين روى، با اين كه على عليه‏السلام هنوز كودكى چندين ساله است، زودتر از خديجه عليهاالسلام ايمان مى‏ آورد و خديجه عليهاالسلام بعد از وى به عنوان دومين نفر و اولين زن اسلام را مى ‏پذيرد. بر اين اساس پيامبر اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله فرمود: «اوّلكم واردا على الحوض، اوّلكم اسلاما، على بن ابى طالب...؛نخستين كسى كه بر حوض (كوثر) بر من وارد مى‏ شود، اولين كسى است كه اسلام آورد. [يعنى [على بن ابى طالب است.» (13)   در روايتى ديگر امام على عليه‏السلام نيز بر اين واقعيت تأكيد مى‏ كند: «لقد صليت مع رسول الله قبل الناس بسبع سنين و انا اول من صلى معه؛(14) من هفت سال قبل از مردم با رسول خدا نماز گزاردم و من اولين كسى هستم كه با او نماز گزارد.» بعد از حضرت على عليه‏السلام ، خديجه عليهاالسلام نيز ايمان مى‏آورد و به اين ترتيب خانواده سه نفرى رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله همه مؤمن به دين او مى ‏شوند.   شرح يك اشتباه متأسفانه با وجود روايات متعدد و قراين واضح، عده‏اى كوشيده‏ اند نه به خاطر خديجه عليهاالسلام كه به خاطر دشمنى با على عليه‏السلام سابقه وى در اسلام را مخدوش كنند. لذا ايمان خديجه را بر او مقدم مى ‏دارند. از جمله، درباره ايمان آوردن على عليه‏السلام مى ‏گويند: وقتى على عليه‏السلام بر پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله وارد شد كه خديجه با پيامبر مشغول نماز بود. على پرسيد اين عمل چيست؟... (15)   اما با توجه به اين كه شيعه و سنى گفتار اميرالمؤمنين را قبول دارند، شيعه به خاطر عصمت امام و اهل سنت به خاطر اين كه صحابه را عادل مى ‏دانند و على عليه‏السلام را از صحابه مى‏ دانند، مى‏ توان اين شبهه را با توجه به سخن خود امير مؤمنان عليه‏السلام رد كرد، آن جا كه مى ‏فرمايد: «كنتُ اسمعُ الصوت و ابصر الضوء سنين سبعا و رسول‏الله صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله حينئذ صامت ما اذن له فى الانذار والتبليغ؛(16) من هفت سال صدا را مى ‏شنيدم و نور را مى‏ ديدم و پيامبر در آن روز ساكت بود و اجازه انذار و تبليغ به او داده نشده بود.» و در روايتى نيز پيش از اين خوانديد كه حضرت تصريح كرد هفت سال قبل از ديگران با پيامبر نماز مى خواند.   در روايتى ديگر امام از ايمان خديجه عليهاالسلام چنين ياد مى‏ كند: «لم يجمع بيت واحد يومئذ فى الاسلام غير رسول الله و خديجه و انا ثالثهم ارى نور الوحى و الرسالة و اشم ريح النبوة؛ (17) خانه ‏اى واحد در آن روز در اسلام جمع نشد غير از رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله و خديجه عليهاالسلام و من سومين آن دو بودم. نور وحى و رسالت را مى ‏ديدم و بوى نبوت را استشمام مى‏كردم.» در هر صورت على عليه‏السلام و خديجه عليهاالسلام با پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله اولين جامعه اسلامى را تشكيل دادند و در دوره دعوت غير علنى به اجراى مراسم عبادى و نماز مى ‏پرداختند.   در دوره‏اى كه هنوز غير اين سه نفر كسى مسلمان نشده بود، خديجه و على به يارى محمد مى ‏شتابند و نه تنها در منزل يا كوه حراء كه در كنار مسجد الحرام و كعبه و در منظر و مرعى كفار نماز مى‏ خوانند و حضور اولين جامعه كوچك اسلامى را به مسافران و مقيمان اطلاع مى‏دهند. اين ارتباط‏ها همچنان ادامه داشت تا آن كه نوبت به خطيرترين مرحله رسالت رسيد.   اعلام عمومى رسالت اين مرحله، سخت‏ترين و گاه دردناك‏ترين مراحل براى پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله و خانواده اوست. در اين دوره، خصوصا سال‏هاى آغازين آن، خديجه و على به شدت تحت فشار قرار داشتند و گاه خطر كشته شدن پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله را نيز مشاهده مى ‏كردند. يكى از حوادث اين دوره كه در راستاى حمايت خديجه و على عليه‏السلام از پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله قابل مطالعه است، موضوعى است كه مسلم و بخارى در صحيح خود نقل مى‏ كنند.   «در ايام حج روزى پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله به بالاى كوه صفا رفت و با صداى بلند به مردم خطاب كرد: «اى مردم! من رسول پروردگار هستم.» آن گاه به كوه مروه رفت و باز سه بار مطلب خود را با صداى بلند به گوش مردم رساند. اما جاهلان عرب هر يك سنگى برداشته و در پى حضرت روان شدند. ابوجهل نيز سنگى برداشت و روان شد. او سنگ را چنان پرتاب كرد كه به پيشانى حضرت خورد. خون بر صورت رسول خدا جارى شد. پيامبر به كوه ابوقبيس (متكى) رفت و مشركان نيز در پى او روانه شدند. در اين بين شخصى خود را به نزد على عليه‏السلام رساند و گفت: «پيامبر را كشتند.» حضرت گريست و با شتاب خود را به خديجه رساند و او را از اين خبر وحشتناك مطلع كرد. خديجه نيز به شدت غمگين و منقلب شد چنان كه نتوانست بر خود مسلط شود و اشك بر گونه‏ هايش جارى گشت.» (18)   به اين ترتيب هر دو براى رساندن خود به پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله همه جا را جست‏وجو كردند، در اين هنگام جبرئيل بر پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله نازل شد و فرمود: «از گريه خديجه، ملائكه به گريه در آمدند. او را بخواه و سلام به او برسان و بگو، خدا به تو سلام مى‏ رساند و او را به خانه‏ اى در بهشت كه از نور زينت شده است، بشارت ده.»   على و خديجه كه همچنان در پى پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله بودند، سر انجام آن حضرت را با صورتى خونين يافتند و به خانه آوردند. اما قريش كه مطلع شدند، پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله با كمك على و خديجه به خانه منتقل شده، در پى آن‏ها روانه شدند، خود را به خانه خديجه رساندند و شروع به سنگ پرانى به خانه كردند. خديجه عليهاالسلام ناچار از خانه بيرون آمد و فرمود: «آيا شرم نمى‏ كنيد كه خانه زنى را كه نجيب‏ترين قوم شماست، سنگ باران مى‏ كنيد. آيا از خدا نمى ‏ترسيد؟»   در پى اين سخنان بود كه مردم پراكنده شدند. رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله هم در اين هنگام پيام جبرئيل را به وى رساند. و خديجه عليهاالسلام در جواب گفت: «ان الله هو السلام و منه السلام و على جبرئيل السلام و عليك يا رسول الله السلام و رحمة الله و بركاته و على من سمع السلام الا الشيطان.» (19)   تحريم همه جانبه سران قريش در نخستين شب از سال هفتم بعثت تصميم گرفتند مسلمانان را تحت فشار اقتصادى، اجتماعى و سياسى قرار دهند. لذا پيمان نامه‏اى نوشتند و هر نوع معامله‏اى را با مسلمانان تحريم كردند. ابوطالب با درك ميزان خطر، مسلمانان را از شهر خارج و در دره‏اى جمع آورى كرد. ـ دره‏اى كه سه سال پذيراى مسلمانان شد ـ در اين رويداد بزرگ نيز هم حضرت خديجه عليهاالسلام و هم حضرت على عليه‏السلام حاضر بودند و اصولاً فشارهاى ناشى از تحمل گرسنگى و سختى اين دوره را مى‏ توان در رحلت خديجه عليهاالسلام مؤثر دانست. البته خديجه عليهاالسلام از طرق مختلف به تأمين نيازهاى مسلمانان همت مى‏ گمارد كه از جمله ابوالعاص بن ربيع داماد حضرت خديجه عليهاالسلام شترها را مى ‏آورد؛ بار گندم و خرما بر آن‏ها مى ‏نهاد و به مسلمانان مى ‏رساند. (20)   ابن هشام از جمله كسانى است كه به حضور خديجه عليهاالسلام در شعب اشاره كرده است. «و قدكان ابوجهل بن هشام فيما يذكرون لقى حكيم بن حزام بن خويلد ابن اسد معه غلام يحمل.... يريد به عمته خديجه بنت خويلد و هى عند رسول الله و معه فى الشعب فتعلق به فقال: اتذهب بالطعام؛(21) ابوجهل، حكيم بن حزام بن خويلد بن اسد را با غلامش كه مواد غذايى حمل مى ‏كرد و قصد داشت نزد عمه ‏اش، خديجه عليهاالسلام ، برود، ديد. خديجه نزد رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله و با او در شعب بود. ابوجهل با او گلاويز شد و گفت: آيا غذا مى ‏برى؟»   بيعت با على عليه‏السلام شگفت آورترين صحنه زندگى خديجه عليهاالسلام مربوط به قبول ولايت اميرمؤمنان عليه‏السلام و امامت اولاد اميرمؤمنان عليه‏السلام است با اين كه در آن وقت به قبول ولايت مكلف نبود، چون اين تكليف بعد از وفات پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله، وجوب مى ‏يافت. ولى او در زمان ولادت حضرت فاطمه زهرا عليهاالسلام از امامت ائمه اطهار ـ كه از نسل فرزندش فاطمه هستند ـ شنيده بود. لذا قدر و منزلت امير مؤمنان عليه‏السلام را مى ‏دانست.   علامه مجلسى در اين باره مى ‏نويسد: «يك روز رسول‏خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله همسر مهربانش را خواست. او را در كنار خود نشاند و فرمود: «اين جبرئيل است كه مى‏ گويد، اسلام شروطى دارد: اوّل، اقرار به يگانگى خداوند. دوم، اقرار به رسالت رسولان. سوم، اقرار به معاد و عمل به اصول شريعت و احكام آن. چهارم، اطاعت اولى الامر و ائمه طاهرين از فرزندان او همراه با برائت از دشمنان آن‏ها.»   در پى اين فرمايش پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله خديجه عليهاالسلام به همه آن‏ها اقرار كرد و يك به يك تصديق فرمود. در مورد امير مؤمنان على عليه‏السلام رسول‏اكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله به خصوص به خديجه عليهاالسلام فرمود: «هو مولاك و مولى المؤمنين و امامهم بعدى؛ على مولاى تو و مولاى مؤمنان و امام آن‏ها پس از من است.»   رسول گرامى بعد از آن كه عهد اكيد از خديجه عليهاالسلام گرفت، اصول و فروع، واجبات و محرمات را به وى آموخت. آن گاه، دست خود را بالاى دست امير مؤمنان عليه‏السلام گذاشت و خديجه عليهاالسلام دست خود را بالاى دست پيامبر عليه‏السلام گذاشت و به اين صورت بيعت كرد.   از حديث «ما كمل من النساء الا اربعة آسيه بنت مزاحم، مريم بنت عمران، خديجه بنت خويلد و فاطمه بنت محمد» هم ظاهر مى ‏شود كه آن بانوى بزرگوار به تمام اصول و فروع دين اسلام ايمان آورد. (22)     على عليه‏السلام داماد خديجه عليهاالسلام حضرت خديجه عليهاالسلام 24 سال زندگى پر فراز و نشيب خود با رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله را پشت سر گذاشت و پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله به عنوان بشارت به وى وعده بهشت داد. بعد از وفات، خود وارد قبر او شد و برايش گريست. (23) فاطمه عليهاالسلام تنها باز مانده خديجه عليهاالسلام در اين لحظات سخت دور پدر مى‏ چرخيد و بهانه مادر را مى‏گرفت و اين بر ناراحتى پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله بى اندازه مى‏ افزود تا آن كه جبرئيل نازل شد و فرمود: «اى پيامبر! به فاطمه بگو خدا براى مادرت قصرى از لؤلؤ ساخته است كه ميان آن نهر است و در آن‏جا رنجى نيست.» (24)   آرى خديجه عليهاالسلام سر انجام سه سال قبل از هجرت در ماه رمضان(25) وفات يافت، اما تقدير چنين بود كه اين بار دختر و پاره تن خديجه مأموريت همراهى على در مسير پيروى و يارى از رسول خدا صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله را عهده دار شود. امرى كه بعدها موجب فخر و مباهات ائمه عليهم‏السلام بود و آنان به اين كه فرزند خديجه ناميده شوند، افتخار مى‏كردند. مانند آنچه در زيارت امام زين العابدين، از امام صادق عليه‏السلام مى‏ فرمايد: «السلام عليك يابن رسول الله..... السلام عليك يابن على بن ابى طالب. السلام عليك يابن الحسن و الحسين. السلام عليك يا بن خديجة و فاطمة».(26)   به ياد خديجه امير مؤمنان على عليه‏السلام بعد از وفات حضرت خديجه عليهاالسلام به مناسبت از وى ياد مى ‏كرد و نامش را گرامى مى‏داشت. از جمله، يك بار به دفاع پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله از حضرت خديجه اشاره كرده و اين قضيه را نقل كردند: « ذكر النبى صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله خديجة يوما و هو عند نسائه فبكى فقالت عايشه ما يبكيك على عجوز حمراء من عجائز بنى اسد؟ فقال: صدقتنى اذ كذبتم و آمنت بى اذ كفرتم و ولدت لى اذ عقمتم. قالت عايشه فما زلت اتقرب الى رسول الله بذك رها؛ (27) يك روز كه پيامبر خدا در ميان همسران خويش حضور داشت، يادى از همسرش خديجه نمود و به فراق او گريست عايشه گفت: بر پيرزن سرخ روى از تيره بنى اسد مى‏ گريى؟ رسول خدا فرمود: «[چه كسى جاى خديج ه را مى ‏گيرد] روزى كه شما مرا تكذيب كرديد، مرا تصديق كرد. روزى كه كفر ورزيديد به من ايمان آورد و هنگامى كه شما نازا بوديد او برايم فرزند آورد.       آخرين مال اموال حضرت خديجه عليهاالسلام به عنوان ابزارى مناسب از همان ابتدا در خدمت اسلام و پيشرفت آن قرار گرفت. جالب اين كه آخرين بخش از دارايى خديجه توسط امير مؤمنان در سفر هجرت به مدينه صرف شد.   پيامبراكرم صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله سه شبانه روز در غار ثور ماند، امير مؤمنان نيز شبانه خود را به غار رساند و آذوقه و لوازم سفر را آورد. در آن‏جا حضرت به على عليه‏السلام فرمود: «امانت‏هاى زيادى نزد من است، به بالاى ابطح (تپه‏اى در مكه) برو و صبح و شب با صداى بلند بگو: هر كسى نزد محمد امانت و يا وديع ه‏اى دارد بيايد و تحويل بگيرد. يا على! بعد از اين با هيچ حادثه‏اى ناگوار مواجه نخواهى شد تا اين كه نزد من برسى. امانت‏هاى مردم را آشكارا تحويل بده. اى على! تو را سرپرست دخترم فاطمه قرار دادم و خدا را مراقب شما.   از آخرين باقى‏ مانده اموال خديجه براى خود و فاطمه و هر كس از بنى هاشم كه قصد همراهى با شما را دارد، شتر و زاد و توشه بخر و بعد از رد امانت‏ها، ديگر درنگ نكن... .» ابوعبيده (نوه عمار ياسر) مى‏ گويد: «فرزند ابى رافع اين مطالب را به نقل از پدرش گفت. من پرسيدم: مگر رسول خدا مال و ثروتى قابل توجه داشت كه دو شتر براى سفر خودش خريد و به امير مؤمنان هم سفارش كرد زاد و توشه ديگر مهاجران را تهيه كند؟   ابى رافع پاسخ داد: پدرم گفت: پيامبر صلى ‏الله‏ عليه‏ و‏آله فرمود: هيچ مال و ثروتى براى من سودمندتر از اموال خديجه نبود. ابى رافع افزود: پدرم گفت: از آخرين موارد مصرف اموال خديجه خريد زاد و توشه براى مسلمانان مستضعف بود كه قصد داشتند به مدينه هجرت كنند. سفر اكثر مسلمانان با اموال خديجه ممكن شد. آخرين آن‏ها هم قافله‏اى بود كه امير المؤمنين آن را سرپرستى كرد.» (28)     شهيد مطهرى رحمه‏الله به نكته‏اى اساسى در (اموال خديجه و شمشير على) اشاره دارد كه آگاهى از آن جهت روشن شدن ذهن مخاطبان ضرورى است. زيرا وقتى گفته مى‏ شود اسلام با مال خديجه و شمشير على پيش رفت، چنين به نظر مى‏رسد كه دين اسلام با همان زر و زور پيش رفته است. شهيد پاسخ مناسبى به اين شبهه مى ‏دهد و مى ‏نويسد: «اگر دينى با زور پيش برود، آن چه دينى مى ‏تواند باشد؟ آيا قرآن در يك جا دارد كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ آيا على عليه‏السلام يك جا گفت كه دين اسلام با زر و زور پيش رفت؟ شك[ى وجود] ندارد كه مال خديجه به درد مسلمين خورد اما آيا مال خديجه صرف دعوت اسلام شد؟ يعنى خديجه پول زيادى داشت پول خديجه را به كسى دادند و گفتند بيا مسلمان شو؟   آيا يك جا انسان در تاريخ چنين چيزى پيدا مى‏ كند؟ يا نه، در شرايطى كه مسلمين و پيغمبر اكرم در نهايت درجه سختى و تحت فشار بودند، جناب خديجه عليهاالسلام مال و ثروت خودش را در اختيار پيامبر گذاشت، ولى نه براى اين كه پيامبر ـ العياذ بالله ـ به كسى رشوه بدهد و تاريخ نيز هيچ گاه چنين چيزى را نشان نمى‏ دهد... پس اگر مال خديجه نبود، فقر و تنگدستى شايد مسلمين را از پا در مى‏آورد، مال خديجه خدمت كرد، اما نه خدمت رشوه دادن... بلكه خدمت به اين معنى كه مسلمانان گرسنه را نجات داد. شمشير على بدون شك به اسلام خدمت كرد.... در شرايطى كه شمشير دشمن آمده بود، ريشه اسلام را بكند.» (29)     منابع: 1 ـ تاريخ خميس، ج 1، ص 263. 2 ـ رياحين الشريعه، ج 2، ص 202. 3 ـ اعلام النبلا، ج 2، ص 111. اسد الغابة، ج 3، ص21. 4 ـ استيعاب، ج 4، ص 1817. 5 ـ درباره سال ازدواج تاريخ خميس، ج 1، ص 264. سيره حلبى، ج 1، ص 40، مشهور 40 سالگى است. 6 ـ الفصول المهمه، ص 29. 7 ـ كفاية الطالب، ص 206. 8 ـ اميرالمؤمنين در عهد پيامبر، صادق صدر، ص 59. 9 ـ فروغ ولايت، ص 17، به نقل از كشف الغمه، ج 1، ص 90. 10 ـ نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182، خطبه قاصعه. 11 ـ نهج البلاغه عبده، ج 2، ص 182. 12 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 208. 13 ـ مستدرك حاكم، ج 3، ص 136ـ ج 3 الغدير، ص 191 تا 213 را بخوانيد. 14 ـ تاريخ طبرى، ج 2، ص 213. 15 ـ اميرالمؤمنين در عهد پيامبر، محمد صادق صدر، ترجمه دكتر سيد جمال موسوى، ص 89، نقل از سيره سيد احمد زينى بن دحلال، ص 104. 16 ـ نهج البلاغه، خطبه قاصعه. 17 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 13، ص 197. 18 ـ تاريخ طبرى، ج 2، ص 208. 19 ـ مستدرك حاكم، ج 3، ص 185؛ سبط جوزى، در تذكرة الخواص، ص 170؛ استيعاب، ج 14، ص 111. 20 ـ سيره ابن هشام، ج 2، ص 103، 353، 354. 21 ـ همان، ج 2، ص 103. 22 ـ رياحين الشريعه، ج 2، ص 209، نقل از بحارالانوار، ج 6. 23 ـ اعلام النبلا، ج 2، ص 111، تاريخ طبرى، ج 11، ص 593. 24 ـ نهاية الارب، ج 18، ص 171. 25 ـ استيعاب، ج 4، ص 1882؛ مقاتل الطالبين، ص 130. 26 ـ من لايحضره الفقيه، ج 2، ص 596. 27 ـ كشف الغمه، ج 2، ص 131؛ بحار الانوار، ج 16، ص 18. 28 ـ بحار، ج 19، ص 63. 29 ـ سيرى در سيره نبوى، صص 248 ـ 245.




۱۶/۰۴/۱۳۹۳ - ۱۴:۵۴




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام نیوز]
[مشاهده در: www.jamnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 73]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن