تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834980487
عرفان اسلامی (3) اوصاف عارفان از زبان امام عارفان
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عرفان اسلامی (3) اوصاف عارفان از زبان امام عارفان نويسنده: استاد حسین انصاریان شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح الحقيقةدر گذشته دانستيد كه عارف داراى دو قوّه ى علميّه و عمليّه است ، و از واجبات و نوافل چيزى از او فوت نشده و از تمام محرّمات الهيّه با كمال ذوق و شوق پرهيز دارد .وجود مقدّس امام عارفان ، شمع قلب عاشقان ، چراغ راه بينايان ، حضرت مولى الموحّدين ، اميرالمؤمنين (عليه السلام) از اوصاف تفصيلى آن پاكان زير عنوان صفات متّقين ، به نقل عالم بزرگ سيّد رضى در كتاب با عظمت نهج البلاغه كه مادون كلام خالق و مافوق كلام مخلوق است خبر مى دهد .عارف بزرگ ، بلبل گلزار معنى مرحوم الهى قمشه اى تمام خطبه متّقين را با آن حال ملكوتى كه داشت ، به نظم آورده است . براى اينكه خوانندگان عزيز از مفاهيم آسمانى آن خطبه ، لذّت بيشترى ببرند ، تا جايى كه لازم افتد آن اشعار عرفانى را هم همراه با بعضى از جملات خطبه زينت بخش اين صفحات مى كنيم .رُوِيَ أنَّ صاحِباً لأميرالْمُؤمِنينَ (عليه السلام) يُقالُ لَهُ : هَمّامٌ كانَ رَجُلاً عابِد ، فَقالَ لَهُ : يا أميرَالْمُؤْمِنينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقينَ حَتّى كَأنّي أنْظُرُ إِلَيْهِمْ .روايت شده يكى از عاشقان امير مؤمنان (عليه السلام) به نام « همّام » كه مردى عابد بود ، از آن حضرت تقاضا كرد : مرا از اوصاف و ويژگى هاى اهل تقوا آن چنان آگاه ساز كه گويى آنان را مشاهده مى كنم .شنيدم عاشقى پروانه خوئى *** در آئين محبّت راستگوئىرفيق خلوت آن سلطان دين را *** حريف صحبت آن عشق آفرين ريكى دلباخته پيش شه عشق *** على گنجينه ى سرّ الله عشقبيامد نزد آن شه با دلى پاك *** دلى چون گل زداغ عشق صد چاكبيامد تا نشان زآن يار جويد *** طريق وصل آن دلدار پويدبيامد تا شه افروزد دلش را *** زبرق عشق سوزد حاصلش رابيامد تا شود مست از مى عشق *** هياهوئى كند از هى هى عشقهمى گفت اى على اى سرّ اسرار *** زسرّ پاكبازان پرده برداربگو اوصاف مرغان چمن را *** كه بگسستند از هم دام تن ركه چون بر آشيان جان پريدند *** كه چون در كوى جانان آرميدندكه چون بر وصل دلبر دل سپردند *** كه چون ره در حريم شاه بردندكه چون آن تشنه كامان آب جستند *** در اين تاريك شب مهتا جستندكه جام عشق آنان كرد لبريز *** كه جز يار از همه كردند پرهيزكه آنان را حجاب از ديده بگشاد *** به روى حق دو چشم پاك بين دادكه آنان را زحيوان رهانيد *** به اوج قدس انسانى رسانيدكه آنان را به كوى عشق ره داد *** در خلوتسراى قدس بگشادكه آنان را جمال يار بنمود *** هزاران پرده زان رخسار بگشودكه آنان را محبّت در دل افكند *** به جان جز مهر جانان گفت مپسندكه كرد آن عندليبان را به گلزار *** نكو فكر و نكو ذكر و نكو كاربگو اوصاف آن پاكان كه چونند *** به تن در اين جهان وزدل برونندتوئى چون كاشف سرّ نهانى *** بيار از عشقبازان داستانىبرون از گنج خاطر ريز گوهر *** چه باشد از حديث عشق خوشترفَتَثاقَلَ (عليه السلام) عَنْ جَوابِهِ ثُمَّ قالَ (عليه السلام) : يا هَمّام اتَّقِ اللهَ وَأَحْسِنْ ( إنَّ اللهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَالَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ ) .فَلَمْ يَقْنَعْ هَمّامُ بِهذا القَوْلِ حَتّى عَزَمَ عَلَيْهِ فَحَمِدَ اللهَ وَأثْنى عَلَيْهِ وَصَلّى عَلَى النَّبِيِّ (صلى الله عليه وآله) ثُمَّ قال :أمّا بَعْدُ فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ وَتَعالى خَلَقَ الْخَلْقَ حينَ خَلَقَهُمْ غَنِيّاً عَنْ طاعَتِهِمْ أَمِناً مَعْصِيَتِهِمْ لاَِنَّهُ لاَِتَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْ عَصاهُ وَلا تَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ أطاعَهُ فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعايِشَهُمْ وَوَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْيا مَواضِعَهُمْ .على (عليه السلام) در پاسخ او درنگ نمود آنگاه به طور اجمال فرمود :اى همّام ! اهل تقوا و نيكوكارى باش كه در ( قرآن آمده ) :( إنَّ اللهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَالَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَ ) .همّام به شنيدن اين آيه قانع نشد ، و در محضر مولا اصرار ورزيد به طورى كه حضرت را سوگند داد . پس حضرت خداى را سپاس گفت و بر رسول و آلش صلوات فرستاد ، آنگاه سخن آغاز كرده و فرمود :« هنگامى كه خداى بزرگ جهان را بيافريد ، از طاعت و عبادت خلق بى نياز ، و از عصيان آنان بى زيان بود ، پس بر وفق عدل و رحمت و به صرف لطف ازلى ، وسايل معيشت را در ميان مردم قسمت كرد و هركسى را در خور شأنش مقامى داد » .فَالْمُتَّقُونَ فيها هُمْ أهْلُ الْفَضائِلِ ،« در ميان مردم جهان ، تنها پارسايان را بر ديگران برترى و فضيلت بخشيد » .روان پارسايان زان ميانه *** شدى تير محبّت را نشانهگروهى دل زنقش ما سوا پاك *** به باغ عشق چون گل سينه صد چاكخدا آن نيكوان را سرورى داد *** به انواع فضايل برترى داديكى دان زان فضيلتهاى بسيار *** كه آنان راست دائم صدق گفتارنخستين وصف خوبان راستگويى است *** نكو بشنو كه اين وصف نكويى استكسى را كاين نكويى در زبان است *** زهر نيكويى اندر وى نشان استهر آن كس را كه باشد صدق گفتار *** در او يابى صفات نيك ، بسياردلى كز عشق روشن ، آفتاب است *** فروغش بر زبان صدق و صواب استمَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ ، وَمَلْبَسُهُمْ الإقْتِصادُ ، وَمَشْيُهُمُ التَّواضُعُ ، غَضُّوا أبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللهُ عَلَيْهِمْ ، وَوَقَفُوا أسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النّافِعِ لَهُمْ ، نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ في الْبَلاءِ كَالّتي نُزِّلَتْ فِى الرَّخاءِ ، وَلَوْلاَ الأجَلُ الّذي كَتَبَ اللهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أرْواحُهُمْ في أجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْن شَوْقاً إلَى الثَّوابِ ، وَخَوْفاً مِنَ الْعِقابِ ،« گفتارشان از روى راستى است ، زندگى به اقتصاد گذرانند ، با خلق خداى به تواضع و فروتنى باشند ، چشم از آنچه خدا بر آنان حرام فرموده پوشيده اند ، گوش به علمى دهند كه آنان را سودمند باشد ، در بلا و امتحان و سختى و مشقّت آن چنان شادند كه ديگران در نعمت و راحت ، اگر اجل حتمى و مقدّر الهى پاى بندشان نبود از شدّت شوق به ثواب و بيم عقاب يك چشم به هم زدن مرغ روحشان در قفس جان درنگ نمى كرد » .گر آنان را زمان وصل محبوب *** نبودى در قضاى عشق مكتوبنبود آن شاهبازان را قفس جاى *** كه شاهان را به زندان نيست مأواىچو سيمرغ از فضاى تنگ كونين *** برون جستند در يك طرفة العينبر آن مرغ آمد اين خاكى قفس تنگ *** كه بيند باغ گل فرسنگ فرسنگچو آن مرغان جان بينند ياران *** به گلزار جنان خوش چون هزارانچه گلزارى سراى انس با يار *** وز آنجا نه رقيب آگه نه اغيارهمه مشتاق پروازند ازين دام *** كجا در دام تن گيرند آرامبه جان مشتاق ديدار نگارند *** به چشم شوق گريان زانتظارندهمه غمگين زهجران حبيب اند *** همه از وصل دلبر بى شكيب اندهمه ايّام وسال و مه شمارند *** كه روز وصل جانان جان سپارندعَظُمَ الْخالِقُ في أنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مادونَهُ في أعْيُنِهِمْ ، فَهُمْ وَالْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْمُنَعَّمُونَ ، وَهُمْ وَالنّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فيها مُعَذَّبُونَ .قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ ، وَشَرُورُهُمْ مَأمُونَةٌ ، وَأجْسادُهُمْ نَحيفَةٌ ، وَحاجاتُهُمْ خَفيفَةٌ ، وَأنْفُسُهُمْ عَفيفَةٌ ، صَبَرُوا أيّاماً قَصيرَةً أعْقَبَتْهُمْ راحَةً طَويلَةً ، تِجارَةٌ مُرْبِحَةٌ يَسَّرَهَا لَهُمْ رَبُّهُمْ ، أرادَتْهُمُ الدُّنْيا فَلَمْ يُريدُوه ، وَأسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا أنْفُسَهُمْ مِنْه ، أَمّا اللَّيْلُ فَصَافَّونَ أقْدامَهُمْ تالينَ لاَِجْزاءِ القُرْآنِ يُرَتِّلُونَهُ تَرْتيل ،« عظمت حضرت آفريدگار را درك كرده ، بدين سبب خداوند در دنياى جان و دلشان بزرگ و غير حضرت حق هرچه كه هست كوچك است . ايمان و يقينشان به بهشت آن چنان است كه گوئى بهشت را ديده و سالها به خوشى در آن آرميده اند ، و آن چنان دوزخ را باور دارند چنانكه پندارى در آن به ساليان دراز معذّب بوده و شكنجه ديده اند .قلوبشان به فراق محبوب اندوهناك ، تمام خلق عالم از آزارشان درامان ، تن آنان از شدّت كوشش در عبادت و خدمات به خلق لاغر ، و جانشان به عفّت آراسته ، چند روز كوتاهى رنج اطاعت برده تا از پى آن آسايش طولانى يابند . اين احوال براى آنان تجارتى است سودمند كه حضرت ربّ العزّه براى اين گروه مقرّر فرموده . چون دنيا به آنها روى كند ، آنان از او روى گردانند ، و چون به اسارت و دامشان افكند ، با جانبازى در راه معشوق خود را نجات دهند . به وقتى كه شب درآيد به قيام در پيشگاه حضرت او بايستند و آيات كتاب حق را با انديشه و تأمّل تلاوت كنند » .شب آمد شب رفيق دردمندان *** شب آمد شب حريف مستمندانشب آمد شب كه نالد عاشق زار *** گهى از دست دل گاهى زدلدارشب آمد شب كه گردد محفل من *** سيه چون زلف دلبر يا دل منشب است آشوب رندان نظر باز *** شب است آهنگ بزم عشق دمسازشب است انجم فروز كاخ نُه طاق *** شب است آتش زن دلهاى مشتاقشب از فرياد مرغ حق شود مست *** به تار طرّه ى جانان زند دستشب است اخترشناسان را دل افروز *** شب است آتش به جانان را جگرسوزشب آمد عرصه ى گيتى كند تنگ *** به فرياد آورد مرغ شباهنگشب آمد كاروان عشق را مير *** شب آمد قلزم پر موج تقديرشب آمد حكمت آموز دل پاك *** شب آمد گوهر افروز نُه افلاكشب آمد پرده ى پر گوهر نور *** شب آمد محفل اسرار مستورشب آمد پرده پوش مست و هشيار *** فروغ ديده ى دلهاى بيدارشب آمد نقشه ى صحراى افلاك *** شب آمد طوطياى چشم ادراكبه شب مردان كه در ره تيزگامند *** به سان شمع سوزان در قيامندبه شب مرغان حق را سوز و ساز است *** به خاك عشق شب روى نياز استشب آن معراجى عرش آشيانه *** فسبحان الّذي اسرى ترانهفراز بارگاه عرش بنشست *** زجام لى مع الله گشت سرمستيُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ ، وَيَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَواءَ دائِهِمْ ، فَإِذا مَرُّوا بِايَةِ فيها تَشْويقٌ رَكَنُوا إِلَيْها طَمَع ، وَتَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْها شَوْق ، وَظَنّوا أَنَّها نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ ، وَإِذا مَرُّوا بِآيَة فيها تَخْويفٌ أَصْغَوْا إِلَيْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ ، وَظَنُّوا أَنَّ زَفيرَ جَهَنَّمَ وَشَهيقَها في أُصُولِ آذانِهِمْ ، فَهُمْ حانُونَ عَلى أَوْساطِهِمْ ، مُفْتَرِشُونَ لَجِباهِهِمْ وَأَكُفِّهِمْ وَرُكَبِهِمْ وَأَطْرافِ أَقْدامِهِمْ ، يَطْلُبُونَ إِلَى اللهِ تَعالى في فَكاكِ رِقابِهِمْ ، وَأَمَّا النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ أَبْرارٌ أَتْقِياءُ ،« با دلى شكسته و نالان به وسيله ى آيات قرآن به درمان درد خويش برخيزند ، چون به آيات رحمت و بشارت رسند بر وعده هاى الهى دل سپرده و در آن طمع كنند و مشتقانه نظر دوزند كه گوئى مفهوم و معنى آن آيات در برابرشان مجسّم است . و چون به آيات عذاب گذرند ، گوش دل بر آن گشوده ، گوئى خروش و فرياد آتش در بن گوش آنهاست . شب را در پيشگاه محبوب ، خميده قامت به حال ركوع و يا به روى خاك در حال سجده گذرانند و از عذاب الهى درخواست نجات و آزادى كنند ، و از حضرت معشوق حسن عاقبت تقاضا نمايند . چون روز درآيد ، بردبار ، دان ، نيكوكار و اهل پرهيز و دورى از هر گناه و معصيت اند » .چو روز آيد زدانش هوشيارند *** به تحويلات گردون بردبارندسپهر و جمله تغييرات گردون *** سپاه انجم ار آرد شبيخوناگر پر فتنه غرب و شرق گردد *** وگر گيتى به طوفان غرق گرددمر آنان را نه تشويق و است و نيم بيم *** دل و جانشان به حكم دوست تسليمدلى كز معرفت نور و صفا يافت *** نظام عالم از حكم قضا يافتسراپا محو فرمان خدا گشت *** به شام اين جهان شمع هدى گشتبه جانش نور علم و حلم برتافت *** به نيكوكارى و پرهيز بشتافتبه دانش هر دلى روشن روان است *** دلير و بردبار و مهربان استكه دانائى فزايد بردبارى *** نكو كردارى و پرهيزكارىقَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرىَ القِداحِ ، يَنْظُرُ إِلَيْهِمُ النّاظِرُ فَيَحْسِبُهُمْ مَرْضى وَما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض ، وَيَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَلَقَدْ خالَطَهُمْ أَمْرٌ عَظيمٌ ، لا يَرْضَوْنَ مِنْ أَعْمالِهِمُ الْقَليلَ ، وَلا يَسْتَكْثِرُونَ الْكَثيرَ ، فَهُمْ لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ ، وَمِنْ أَعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ ، إِذا زُكّي أَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ مِمّا يُقالُ لَهُ ! فَيَقُولُ : أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسي مِنْ غَيْري ، وَرَبّي أَعْلَمُ بي مِنّي بِنَفْسي ، اللَّهُمَّ لا تُؤاخِذْني بِما يَقُولُونَ ، وَاجْعَلْني أَفْضَلَ مِمّا يَظُنُّونَ ، وَاغْفِرْ لي ما لا يَعْلَمُونَ .« خوف از عظمت حق يا از عذاب قيامت چنان اندامشان را لاغر ساخته كه هركس آنان را ببيند پندارد كه بيمارند در صورتى كه به تن بيمار نيستند ، مردم از آنان به عنوان ديوانه ياد مى كنند ولى ديوانه نيستند ، امر بزرگى كه عبارت از عشق حق و شهود عظمت و يقين به آخرت است دل آنان را مستغرق درياى فكر و حيرت ساخته . آن قدر كه در احسان و نيكوكارى حريص و مشتاقند در طاعت و عبادت به عمل اندك راضى نگردند و بسيارى عبادت را هم بسيار نشمارند . از خود بدگمان و از كردارشان هراسانند ، چون كسى از آنان مدح و ثنا گويد ترسان گشته و اعلام كند : من عيب خويش را بهتر از ديگران مى دانم ، و خداى من به من داناتر از خود من است ، بار خداي ! به گفته مردم بر من مگير و مرا بهتر از آنچه گمان برده اند نصيب فرم ، و آنچه را از گناهان پنهان من نمى دانند بر من ببخشاى » .چو آنان را به نيكويى ستايند *** بينديشند و بر نيكى فزايندهمى گويند در پاسخ كه ما را *** سريرت هست بر خويش آشكاربه خود مائيم داناتر زاغيار *** زما به داند آن داناى اسرارپس آنگه با نياز عشق دمساز *** همى گويند كاى داناى هر رازتو با گفتارشان بر ما هيچى *** كه هيچى را ستايش كرده هيچىهمى گويد به دل كاى پاك يزدان *** مرا برتر زهر پندار گرداننكوتر ساز ما را زين گمانها *** الا اى از تو نيكو جسم و جانهببخشا آنچه مستور است از ايشان *** زكار زشت و فكار پريشانفَمِنْ عَلامَةِ أَحَدِهِمْ : أَنَّكَ تَرى لَهُ قُوَّةً في دين ، وَحَزْماً في لين ، وَإيماناً في يَقين ، وَحِرْصاً في عِلْم ، وَعِلْماً في حِلْم ، وَقَصْداً في غِنىً ، وَخُشُوعاً في عِبادَة ، وَتَجَمُّلاً في فاقَة ، وَصَبْراً في شِدَّة ، وَطَلَباً في حَلال ، وَنَشاطاً في هُدىً وَتَحَرُّجاً عَنْ طَمَع ، يَعْمَلُ الأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ وَهُوَ عَلى وَجَل ، يُمْسى وَهَمُّهُ الشُّكْرُ ، وَيُصْبِحُ وَهَمُّهُ الذِّكْرُ ، يَبيتُ حَذِر ، وَيُصْبِحُ فَرِح ، حَذِراً لِما حَذِّرَ مَنَ الْغَفْلَةِ ، وَفَرِحاً بِما أَصابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ ،« نشانه هاى هريك از اين عاشقان و عارفان اين است كه : در كار دين بسيار نيرومند است ودر امور زندگانى در عين نرمخويى و هموارى مآل انديش ، در مسئله ى ايمان به مرتبه ى يقين ، در كار علم مشتاق و حريص ، با وجود دانش فراوان ، در برابر نادانان بردبار ، در توانگرى ميانه رو ، در عبادت با خضوع ، در عين فقر با شكوه ، در روز سختى شكيبا، جوياى رزق حلال وطيّب، دلشاد به هدايت ، دور از طريق طمع و آزار ، با آنكه پيوسته اهل احسان و نيكوكارى است هرگز به عمل صالح خود مغرور نشود ، شبانگاه همّت بر ستايش حق گماشته و صبحگاه بر ذكر و طاعت ، شب هراسان از غفلت خويش و روز شادمان به فضل و رحمت حضرت دوست است » .اِنِ سْتَصْعَبَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فيما تَكْرَهُ ، لَمْ يُعْطِها سُئولَها فيما تُحِبُّ ، قُرَّةُ عَيْنِهِ فيما لا يَزولُ ، وَزَهادَتْهُ فيما لا يَبْقى ، يَمْزُجُ الحِلْمَ بِالْعِلْمِ ، وَالْقَوْلَ بِالْعَمَلِ ، تَراهُ قَريباً أَمَلُهُ ، قَلِيلاً زَلَلُهُ ، خاشِعاً قَلْبُهُ ، قانِعَةً نَفْسُهُ ، مَنزُوراً أَكْلُهُ ، سَهْلاً أَمْرُهُ ، حَريزاً دينُهُ ، مَيِّتةً شَهْوَتُهُ ، مَكْظُوماً غَيْظُهُ ، اَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُول ، وَالشَّرُّ مِنْهُ مَأمُون ، إِنْ كانَ في الْغافِلينَ كُتِبَ في الذّاكِرِينَ ، وَإِنْ كانَ في الذّاكِرينَ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغافِلينَ ،« اگر نفس در عبادت و عمل نيك بر او سخت گيرد ، او نيز با خواهشهاى نفس به شدت مخالفت كند تا نفس خود را مطيع حق گرداند . دل به حيات جاودان بسته و از جهان فانى ناپايدار اعراض نموده و بردبارى را با دانش ، و گفتار را با كردار آميخته است . آرزويش كوتاه ، دلش آگاه ، لغزشش ناچيز ، نفسش قانع ، طعامش اندك ، كارش آسان ، دينداريش حقيقى ، شهوتش مرده ، غضبش فرو نشسته ، تمام مردم به احسانش اميدوار و از شرّش در امان ، اگر با غافلان نشيند نامش در دفتر آگاهان است ، و اگر با آگاهان باشد در شمار اهل غفلت و بى خبران نيست » .اگر با غافلان يك عمر بنشست *** به ياد روى جانان بود پيوستوگر با ذاكران آميخت جانش *** نَبُد غافر زيار مهربانشكه نامش از وفاداران نگارند *** به راه دين زهشياران نگارنديَعْفُوا عَمَّنْ ظَلَمَهُ ، وَيُعْطى مَنْ حَرَمَهُ ، وَيَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ ، بَعيداً فُحْشُهُ ، لَيِّناً قَوْلُهُ ، غائِباً مُنْكَرُهُ ، حاضِراً مَعْرُوفُهُ ، مُقْبِلاً خَيْرُهُ ، مُدْبِراً شَرُّهُ ، فِي الزَّلازِلِ وَقُور ، وُفي المَكارِهِ صَبُور ، وَفي الرَّخاعِ شَكُور ، لا يَحيفُ عَلى مَنْ يُبْغِضُ ، وَلا يَأثَمُ فيمَنْ يُحِبُّ ، يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ أَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ ، لا يَضِيعُ مَا اسْتُحْفِظَ ، وَلا يَنْسى ما ذُكِرُّ وَلا يُنابِزُ بِالاَْلْقابِ وَلا يُضارُّ بِالْجارِ وَلا يَشْمَتُ بِالْمَصائِبِ وَلا يَدْخُلُ في الْباطِلِ وَلا يَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ ،« آن كه بر او ستم كند بر وى ببخشايد ، و آن كه او را محروم نمايد با وى احسان كند ، و هر كه از او قطع رابطه نمايد به او بپيوندد . از زشتى بر كنار ، در گفتار ملايم ، ناپسند از او ناپديد ، نيكى از وى پديدار ، خيرش به مردم روى آورده ، و شرّش از آنان برگشته ، در سختيها زندگى با وقار و در برابر حوادث و مصايب بردبار ، و در دوران توانگرى شاكر حق ، از آنجا كه داراى عدالت و انصاف است درباره ى دشمن ستم نكند ، و گناه در كار محبّت دوست نياورد ، حق را هرچند به زيانش باشد اقرار نمايد پيش از آنكه بر او گواه آورند . آنچه را بدو سپارند ، از شدّت امانت دارى ضايع نكند ، و آنچه را نبايد از ياد بَرد به دست فراموشى نسپارد . احدى را به نام زشت نخواند ، به همسايه زيان نرساند ، از پيشامدهاى ناگوار مردم را با سرزنش و نكوهش نيازارد ، قدم در راه باطل نگذارد ، و از راه حق گام بيرون ننهد » .نپويد راه باطل آن نكو نام *** نه از حق يك قدم بيرون نهد گامچنين گفتند ارباب حقايق *** چو بشكفتند چون باغ شقايقكه باشد در حقيقت باطل و حق *** گدائىّ ابد شاهىّ مطلقبه باطل گر جهان گيرى گدائى *** چون حق را پيروى كشور گشائىحق آن هستى محض آمد كآنجا *** نيارد نيستى هرگز نهد پبه حق پيوند اگر هشيارى اى دل *** زباطل رشته ى اميد بگسلإِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمْهُ صَمْتُهُ ، وَإِنْ ضَحِكَ لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ ، وَإِنْ بُغِيَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتّىيَكُونَ اللهُ هُوَ الَّذي يَنْتَقُمْ لَهُ ، نَفْسُهُ مِنْهُ في عَناء ، وَالنّاسُ مِنْهُ في راحَة ، أتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ ، وَأَراحَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ ، بُعْدُهُ عَمَّنْ تَباعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَنَزاهَةٌ ، وَدُنُّوهُ مِمَّنْ دَنا مِنْهُ لِينٌ وَرَحْمَةٌ ، لَيْسَ تَباعُدُهُ بِكِبَر وَعَظَمَة ، وَلا دُنُوُّهُ بِمَكْر وَخَديعَة ،« اگر خاموش نشيند از آن خاموشى غمگين نباشد ، اگر بخندد قهقهه ى بلند نكند ، اگر ستمى به او رسد انتقام آن را به خدا واگذارد ، جان خود را به زحمت ورنج آرد تا مردم را به آسايش رساند ، نفس خود را براى آسايش آخرت به زحمت افكند و مردم را از زحمت خويش به راحت رساند ، از هر كه دورى گزيند براى زهد و پاكيزگى است و به هر كه نزديك شود از راه لطف و مهربانى است ، نه دوريش به تكبّر و مفاخرت و نه نزديكيش به مكر و فريب است » .چو دور از خلق گردد در تفرّد *** نزاهت خواهد و زهد و تجرّدنى از مردم به كبر و ناز دور است *** چنان كز طبع ارباب غرور استوگر نزديك گردد آن وفادار *** بجز اشفاق و رحمت نيستش كارشود نزديك با مردم كه شايد *** درى از عشق بر دلها گشايدنى از مكر و فريب آيد به نزديك *** سخن اينجا رسيد اى عقل ناهيكگريز اى عقل كآمد عشق خونريز *** و يا پروانه شو زآتش مپرهيزروان بگذار و تن بسپار و جانسوز *** دل از شمع جمال شه بيفروزبر آتش زن كه شمع بزم لاهوت *** فروزد جان و سوزد جسم ناسوتبيفشال بال و پركان طرفه صياد *** بگيرد جسم و جان را سازد آزادسخن امام عارفان كه به اينجا رسيد همّام فرياد زد و جان به جان آفرين تسليم نمود . آنگاه حضرت فرمود : اى مردم ! به خدا سوگند از چنين پيشامدى بر وى بيمناك بودم . سپس فرمود : آرى ، اندرزها در گوش اهل دل و مردم لايق چنين تأثير كند .يكى از حاضران مجلس ، كه از آگاهى محروم بود ، زبان به جسارت گشود و به حضرت عرضه داشت : چرا در خود شما چنين تأثير نكرد ؟حضرت فرمودند : واى بر تو ، اجل هر كسى را وقتى معيّن است كه از او دير يا زود نگردد ، و سبب خاصّى است كه از آن تجاوز نكند ، زنهار خاموش باش و ديگر بار بدين گونه گفتار ، كه مسلّم شيطان بر زبانت جارى كرد ، لب مگشاى .الهى زان مى پاك الستى *** الهى را زهوش آور به مستىهمان مستى كه دل هشيار سازد *** مرا مخمور چشم يار سازدچنان مستم كن از صهباى عشقت *** چنان مجنونم از سوداى عشقتكه هرگز ديده ى عقلم زمست *** نبيند جز تو در اقليم هستىالهى هرچه خواهى كن به جانم *** مكن بى نور خود شمع روانمفروزان سينه ام را زآتش عشق *** بسوزان هستيم در تابش عشقدلم چون شمع آتشخانه گردان *** به شمعم عالمى پروانه گردانزقلبم چشمه ى حكمت برانگيز *** روان از قلب گردان بر زبان نيزحجابى بر من مشتاق بگشا *** لبم بر ناله ى عشّاق بگشنواى ناله ام را دلنشين كن *** زبان خامه ام را آتشين كنزمهرت برفروزان نامه ى من *** به دست عشق گردان خامه ى منچو خاصانم بده اندر حضورت *** دل تاريكم افروزان به نورتنيازى ده كه دل در بينوائى *** شود سلطان ملك پارسائىز غير خويش بنمائى نيازم *** در اقليم ابد كن سرفرازمزخاصانم رفيق راه بنم *** دل پر غفلتم آگاه بنمبرون از پرده ى پندارم آور *** چو مشتاقان حق در كارم آوررهائى ده زنفس پر فسونم *** زعشق افكن به صحراى جنونمكه از دام هوس آزاد گردم *** به گرد كويت اى صياد گردممنبع: http://erfan.ir/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 305]
صفحات پیشنهادی
عرفان اسلامی (3) اوصاف عارفان از زبان امام عارفان
عرفان اسلامی (3) اوصاف عارفان از زبان امام عارفان-عرفان اسلامی (3) اوصاف عارفان از زبان امام عارفان نويسنده: استاد حسین انصاریان شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح ...
عرفان اسلامی (3) اوصاف عارفان از زبان امام عارفان-عرفان اسلامی (3) اوصاف عارفان از زبان امام عارفان نويسنده: استاد حسین انصاریان شرح كتاب مصباح الشريعة ومفتاح ...
عرفان اسلامی (8) عرفان از زبان پيشواى عارفان
عرفان اسلامی (8) عرفان از زبان پيشواى عارفان-عرفان اسلامی (8) عرفان از زبان ... الخلق إلى الحق 2 ـ ومن الحق إلى الحق 3 ـ ومن الحق فى الحق 4 ـ ومن الحق إلى الخلق است . .... تا آنجا كه مَحْوِ مُوْهُوم كه ( در كلام امام (عليه السلام)آمده است ) عبارت از ماسوى الله است كرده ...
عرفان اسلامی (8) عرفان از زبان پيشواى عارفان-عرفان اسلامی (8) عرفان از زبان ... الخلق إلى الحق 2 ـ ومن الحق إلى الحق 3 ـ ومن الحق فى الحق 4 ـ ومن الحق إلى الخلق است . .... تا آنجا كه مَحْوِ مُوْهُوم كه ( در كلام امام (عليه السلام)آمده است ) عبارت از ماسوى الله است كرده ...
اندیشههای عرفانی و شعر امام خمینی
اندیشههای عرفانی و شعر امام خمینی دكتر نرگس جهان عاشقان صدر نشینان جهان قدسندسر ... امام خمینی(ره) در ایران و خارج از ایران بالخصوص برای عاشقان و دانشجویان زبان و ... عارف در اصطلاح عرفان آن كس است كه هم دارای دین و مذهب باشد، هم اهل ریاضت و كشف و شهود. .... امام محترم نیز با اندیشههای عرفان اسلامی و با روش و طریق صاحب نظری ایران و ...
اندیشههای عرفانی و شعر امام خمینی دكتر نرگس جهان عاشقان صدر نشینان جهان قدسندسر ... امام خمینی(ره) در ایران و خارج از ایران بالخصوص برای عاشقان و دانشجویان زبان و ... عارف در اصطلاح عرفان آن كس است كه هم دارای دین و مذهب باشد، هم اهل ریاضت و كشف و شهود. .... امام محترم نیز با اندیشههای عرفان اسلامی و با روش و طریق صاحب نظری ایران و ...
هفته نامه افق ايلام
دوفصلنامه تاريخ و فرهنگ معاصر · فصلنامه جوانه · ماهنامه جهاد روستا · عرفان اسلامی (4) حديثى مهمّ و گفتارى حيرت آور · عرفان اسلامی (3) اوصاف عارفان از زبان امام عارفان ...
دوفصلنامه تاريخ و فرهنگ معاصر · فصلنامه جوانه · ماهنامه جهاد روستا · عرفان اسلامی (4) حديثى مهمّ و گفتارى حيرت آور · عرفان اسلامی (3) اوصاف عارفان از زبان امام عارفان ...
عارفان مسلمان و شریعت اسلام
عارفان مسلمان و شریعت اسلام نويسنده: علی آقانوری زمينه هاى تاريخى و فكرى عرفان و ... [7]3. عدم دسترسى مستقيم به مفسّران حقيقى قرآن، يعنى پيامبر و اهل بيتش و اختلاف ... و اگر كسى كتب عرفا را بگونه اى بى طرفانه مطالعه كند (به شرط آنكه با زبان يا ... فراوان مورد استشهاد و استناد عرفا قرار گرفته است و كلمات امام على(ع) الهام بخش ...
عارفان مسلمان و شریعت اسلام نويسنده: علی آقانوری زمينه هاى تاريخى و فكرى عرفان و ... [7]3. عدم دسترسى مستقيم به مفسّران حقيقى قرآن، يعنى پيامبر و اهل بيتش و اختلاف ... و اگر كسى كتب عرفا را بگونه اى بى طرفانه مطالعه كند (به شرط آنكه با زبان يا ... فراوان مورد استشهاد و استناد عرفا قرار گرفته است و كلمات امام على(ع) الهام بخش ...
لسان الغيب در متن عرفان
لسان الغيب در متن عرفان نويسنده:احسان منصوري از ديدگاه عارفان ، جهان از عشق ... احادیث و روایات: امام علی (ع):خدا داناست به هر رازى كه مردم در دل نهان داشته اند، و به .... افزون تر باشد و زبان استعداد گوياتر باشد ، امواج فيض حافظي پربارتر است. .... معرفي نرم افزار عرفان 2 گنجينه بزرگ عرفان اسلامي · ارائه 40 عنوان کتاب در 94 جلد از .
لسان الغيب در متن عرفان نويسنده:احسان منصوري از ديدگاه عارفان ، جهان از عشق ... احادیث و روایات: امام علی (ع):خدا داناست به هر رازى كه مردم در دل نهان داشته اند، و به .... افزون تر باشد و زبان استعداد گوياتر باشد ، امواج فيض حافظي پربارتر است. .... معرفي نرم افزار عرفان 2 گنجينه بزرگ عرفان اسلامي · ارائه 40 عنوان کتاب در 94 جلد از .
درآمدي بر مطالعه مقايسهاي عرفان اسلامي و ذن بودائي(قسمت دوم)
درآمدي بر مطالعه مقايسهاي عرفان اسلامي و ذن بودائي(قسمت دوم)-درآمدي بر مطالعه مقايسهاي ... اين حقيقت عرفان است و عارف هم ميكوشد كه به چنين مقامي برسد.103 ... به جملة عربي نيست؛ زيرا بسياري از انبيا و اولياي پيش از پيامبر به زبان غير عربي از ... از امام محمدباقر(ع) منقول است كه فرمود:جأ جبرئيل الي رسولالله6 فقال يا محمد طوبي لِمَن ...
درآمدي بر مطالعه مقايسهاي عرفان اسلامي و ذن بودائي(قسمت دوم)-درآمدي بر مطالعه مقايسهاي ... اين حقيقت عرفان است و عارف هم ميكوشد كه به چنين مقامي برسد.103 ... به جملة عربي نيست؛ زيرا بسياري از انبيا و اولياي پيش از پيامبر به زبان غير عربي از ... از امام محمدباقر(ع) منقول است كه فرمود:جأ جبرئيل الي رسولالله6 فقال يا محمد طوبي لِمَن ...
عرفان اسلامی (92) حرکت به سوی پاکی
عرفان اسلامی (92) حرکت به سوی پاکی-عرفان اسلامی (92) حرکت به سوی پاکی نویسنده ... امام صادق عليهالسلام مىفرمايد : چون به در مسجد رسيدى ، به حقيقت بدان كه قصد و نيت ... ساير اوصاف جمال و جلال و كمال او را نيز در قرآن ببينيد ، آن گاه به روايات در باب ... روى همين اصل ظاهر در نظر عارفان بهاى خود را از دست مىدهد ؛ زيرا كه با تظاهر ...
عرفان اسلامی (92) حرکت به سوی پاکی-عرفان اسلامی (92) حرکت به سوی پاکی نویسنده ... امام صادق عليهالسلام مىفرمايد : چون به در مسجد رسيدى ، به حقيقت بدان كه قصد و نيت ... ساير اوصاف جمال و جلال و كمال او را نيز در قرآن ببينيد ، آن گاه به روايات در باب ... روى همين اصل ظاهر در نظر عارفان بهاى خود را از دست مىدهد ؛ زيرا كه با تظاهر ...
اخلاق و عرفان تمثيلي(1)
احادیث و روایات: امام محمد باقر(ع):دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است . ... (3) اين نگاه به اسب ريشه در حيوان شناسي دارد که از يونان وروم وارد فرهنگ مسلمانان شد . ... اسب درعرفان تمثيلي عارفان براي تفهيم مقصودهاي معنوي ومعاني بلند و عالي ،گاه چاره اي جز به ... عرفان تمثيلي يا عرفان رمزي بهره مند ازاين زبان است .
احادیث و روایات: امام محمد باقر(ع):دانشمندی که از علمش سود برند ، از هفتاد هزار عابد بهتر است . ... (3) اين نگاه به اسب ريشه در حيوان شناسي دارد که از يونان وروم وارد فرهنگ مسلمانان شد . ... اسب درعرفان تمثيلي عارفان براي تفهيم مقصودهاي معنوي ومعاني بلند و عالي ،گاه چاره اي جز به ... عرفان تمثيلي يا عرفان رمزي بهره مند ازاين زبان است .
رويكرد فلسفى و عرفانى به علم امام(3)
رويكرد فلسفى و عرفانى به علم امام(3)-رويكرد فلسفى و عرفانى به علم امام(3) نويسنده:محمدحسن نادم استمرار خلافت و ولايت پس از پيامبراکرم(ص) عرفا در اصل ... اينان با استناد به سخن پيشواى عارفان الاهى امام اميرالمؤمنين(ع) که فرمود: «كنت مع .... (انعام: 76) يا اينكه از زبان نوح چنين بيان مىكند كه «و آتانى رحمة من عنده» (اعراف: 62).
رويكرد فلسفى و عرفانى به علم امام(3)-رويكرد فلسفى و عرفانى به علم امام(3) نويسنده:محمدحسن نادم استمرار خلافت و ولايت پس از پيامبراکرم(ص) عرفا در اصل ... اينان با استناد به سخن پيشواى عارفان الاهى امام اميرالمؤمنين(ع) که فرمود: «كنت مع .... (انعام: 76) يا اينكه از زبان نوح چنين بيان مىكند كه «و آتانى رحمة من عنده» (اعراف: 62).
-
دین و اندیشه
پربازدیدترینها