واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آب يا سراب نويسنده:فاطمه رضوي حق، مثل ها را زند هر جا بجايش مي کند معقول را محسوس و فاش تا که دريابند مردم از مثل آنچه مقصود است بي نقص و خللخداوند، در مورد بيهودگي و ناپايداري زندگاني دنيا و زودگذر بودن آن مثالي محسوس مي زند، تا پرده هاي بي خبري و غرور را از مقابل چشمان غافلان دل بسته به دنيا، کنار زند. حق تعالي در قرآن مي فرمايد: «انما مثل الحيوه الدنيا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض ممّا يأکل الناس و الانعام حتي اذا اخذت الارض زخرفها و ازيّنت و ظنّ اهلها انهم قادرون عليها، اتيها امرنا ليلاً او نهارا، فجعلناها حصيداً کان لهم تغن بالامس کذلک نفصل الايات لقوم يتفکرون؛ در حقيقت، زندگي دنيا، مثل آبي است که آن را از آسمان فرو فرستاديم، سپس گياه زمين- از آنچه مردم و دام ها مي خورند- با آن درآميخت، تا آنگاه که زمين پيرايه خود را برگرفت و آراسته گرديد و اهل زمين پنداشتند که آنان بر آن قدرت دارند، شبي يا روزي، فرمان (ويراني) ما آمد و آن را چنان خشک کرديم که گويي ديروز وجود نداشته است. اين چنين ما نشانه ها (ي خود) را براي مردمي که انديشه مي کنند به روشني بيان مي کنيم» . (سوره ي يونس، آيه ي 24) خداوند، در اين آيه، به طور روشن و گويا، زندگي زودگذر دنيا و فريبندگي و زرق و برق آن را به تصوير مي کشد و چنين بيان مي کند که حکايت زندگاني دنيا مانند آب باران است که گياه مي روياند - گياهاني که خوراک انسان و حيوان است - انسان ها، چنان به بهره گيري پيوسته از مواهب اين گياهان مطمئن اند که حتي يک لحظه به ناپايداري اينها فکر نمي کنند، اما ناگهان، فرمان خداوند فرامي رسد و سرماي سخت يا تگرگ يا طوفان و آفات، چنان اين سرزمين را خشک مي کند که گويا هرگز در آن چيزي نروييده است. بنابر گفته ي مفسران (1) غفلت از حقيقت و هويت باطني دنيا، زمينه اي براي فريفته شدن به زيبايي هاي ظاهري است که سبب مي شود شخص با کوته نظري، دنيا را امن دانسته و دلبسته ي آن گردد، اما خداوند با ذکر اين مثل، اين مطلب را گوشزد مي فرمايد: که نبايد بدان مغرور شد و بايد، هر لحظه، انتظار نابودي آن را نيز داشت. زندگاني که گاه با يک زلزله، با يک جنگ و يا يک خشکسالي به ويراني مي کشد و يک شهر آباد و خرم را چنان درهم مي کوبد که جز يک ويرانه باقي نمي گذارد، چه جاي دل خوشي و دلبستگي به آن است؟ ! در واقع خداوند، دلبستگي به دنيا را نتيجه ي عدم شناخت صحيح دنيا و فريفته نشدن به ظاهر آن را، نشانه ي دورانديشي آدمي مي داند و در تفسير «کشف الاسرار» (2) ، در تأويل آيه ي 24 سوره ي يس، آمده است که «اين دنيا همچون آب است و خداوند، مال دنيا را به آب مثال زده که چون، به اندازه ي، باشد، سبب صلاح خلق باشد و چون، از حد و اندازه خويش، درگذرد، جهان را خراب کند. همچنين مال، اگر به قدر کفاف باشد، دارنده ي آن منعم شود و اگر از حد خود تجاوز نمايد و فزوني گيرد، موجب کفران و طغيان گردد نيز گفته اند که آب هر گاه جاري باشد، خشبو ماند و اگر، به يک جا ماند تغيير پذيرد، مال نيز چنين است، اگر آن را ببخشد، دارنده ي آن را ستايش کنند و اگر امساک و بخل پيشي گيرد، صاحب آن مذموم و نکوهيده شود» . مال چون آب است تا باشد روانفيض مي يابند از او، اهل جهان چند روزي چون کند يکجا درنگ بي حاصل است و تيره رنـــگهمان طور که صاحب تفسير «منهج الصادقين» (3) نيز مي نويسد: «آب باران چون به اندازه، بيايد و به قدر حاجت نازل گردد، سبب آرامش جهانيان است، اما چون از اندازه بگذرد، باعث خرابي جهان است، مال دنيا نيز، تا به مقدار احتياج به دست آيد، مقاصد دين و دنيا برآورده گردد و فايده ي آن به همه برسد و چون رو به ازدياد نهد و خزانه و انبار شود، موجب ارتکاب معصيت و تفاخر گردد» . برخي نيز، در بيان اين تشبيه گفته اند که باران، چون به گل برسد، بر لطافت و طراوت آن مي افزايد و چون به خاربن گذرد، حدّت آن زياده گردد. مال دنيا نيز چون به مصلح برسد، صلاح او بيفزايد، به صرف آنکه « المال الصالح للرجل الصالح» و اگر به دست مفسد افتد، مايه ي فساد و عناد او گردد. حکيم حيبر آيات ديگري را نيز، در مورد بيهودگي زندگاني دنيا مثل زده است، از جمله: آيه ي 45 سوره ي کهف: « و اضرب لهم مثل الحيوه الدنيا کماء انزلناه من السماء فاختلط به نبات الارض فاصبح هشيماً تذروه الرياح و کان الله علي کل شيء مقتدراً » و آيه ي20 سوره ي حديد « و اعلموا انما الحيوه الدنيا لعب و لهو و زينه و تفاخر بينکم و تکاثر في الاموال و الاولاد کمثل غيث اعجب الکفار نباته ... » . مال درست و حلال، منتسب به مردان درست کردکار است که تمثيلي است براي زندگاني اين جهان و رونق و شکوه ظاهري آن و سرعت زوال آن، و غرض از ذکر اين تمثيل، همان طور که خداوند سبحان مي فرمايد: ذکري است براي صاحبان خرد. پی نوشت:1. ر . ک: تفسير نمونه، تفسير مجمع البيان، طبرسي و تفسير راهنما، حجت الاسلام رفسنجاني. 2. کشف الاسرار، منسوب به خواجه عبدالله انصاري. 3. منهج الصادقين في الزام المخالفين، ملا فتح الله کاشاني. منبع:برگرفته از مجله ي بشارت 61/خ
#دین و اندیشه#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 325]