تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 17 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):کسی که نماز را از وقتش تأخیر بیندازد، (فردای قیامت) به شفاعت من نخواهدرسید.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826846558




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بررسی تطبیقی «آرامش روانی» در روان‌شناسی با «اطمینان قلبی»


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بررسی تطبیقی «آرامش روانی» در روان‌شناسی با «اطمینان قلبی»
«اطمینان» و «آرامش روانی» برآمده از دو فرهنگ کاملاً متباین هستند. به همین دلیل اطمینان قلبی در سنجش تجربی نمی‌گنجد؛ اما آرامش روانی را تا حدودی می‌توان با آزمایش‌های روان‌شناسی اندازه گرفت.

خبرگزاری فارس: بررسی تطبیقی «آرامش روانی» در روان‌شناسی با «اطمینان قلبی»


بخش دوم و پایانی جمع‌بندی و مقایسه دو نظر تفاوت مکتب اسلام و روان‌شناسی را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد: 1. از نظر اسلام 1. انسان نفخه‌ای از روح خداست: «نَفَخْتُ فِیه‌ِ مِنْ رُوحی». (حجر / 29) 2. روح از جنس عالم امر است: «وَیَسْأ‌َ لُونَکَ عَنْ الرُّوح‌ ِ قُلْ الرُّوحُ مِنْ أَمْر‌ِ رَبِّی وَمَا أُوتِیتُمْ مِنْ الْعِلْم‌ِ إِلَّا قَلِیلًا؛ (اسراء / 85) تو را از روح می‌پرسند، بگو از امر پروردگار من است و جز اندکی از علم به شما داده نشده است». 3. عالم امر در مقابل عالم خلق قرار دارد و غیر مادّی است: «أَلَا لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ؛ (اعراف / 54) همانا خلق و امر از آن خداست». 4. عالم امر از جنس ملکوت است: «إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَیْئًا أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ * فَسُبْحَانَ الَّذ‌ِی بیَدِهِ مَلَکُوتُ کُلِّ شَی‌ْ‌ ‌‌ٍ؛ (یس / 82 و 83) چون به چیزی اراده فرماید کارش این بس که می‌گوید باش پس بی‌درنگ موجود می‌شود پس شکوهمند و پاک است آن کسی که ملکوت هر چیزی در دست اوست». 5. انسان جنبه مادی و زمینی دارد و به همین دلیل از احکام عالم ماده نیز برخوردار است: «اللَّهُ خَلَقَکُمْ مِنْ تُرَاب‌ٍ؛ (فاطر / 11) و خداست که شما را از خاکی آفرید». (طباطبایی، 1374: 13 / 270) 2. از منظر روان‌شناسی 1. انسان حیوان فیزیولوژیک پیچیده است و ابزار شناخت او نیز حس و تجربه است و بس؛ روح یا وجود ندارد یا دست‌کم مهمل و بی‌معناست. در سایه توجه به تفاوت‌های تعریف‌های انسان است که تفاوت جوهری «آرامش روانی» و «اطمینان قلبی» معلوم می‌شود؛ اینکه: «اطمینان قلبی» در سایه توجه قلب به عالم غیب به‌دست می‌آید و در سایه عنایت الهی حاصل می‌شود و حقیقت آن در بهشت نصیب مؤمنان می‌شود و در دنیا با مراتب گوناگونی برای آنان به دست می‌آید.«آرامش روانی» به معنای حداکثرِ سازش انسان با محیط مادی اطراف است و در سایه ارضای غرایز و تعامل میان اعصاب و هورمون به‌دست می‌آید. بر این اساس ممکن است این آرامش، صادق یا کاذب باشد. توضیح مطلب این است که گاهی بر اثر نبود علم کافی نسبت به عوامل خطر، ممکن است سیستم اعصاب و هورمون در حال تعادل باشند؛ ولی واقعیت برخلاف این آرامش باشد. برای مثال مادری که از مرگ فرزندش بی‌خبر است، ممکن است در همان زمان به واسطه حضور در یک جشن، بسیار مسرور و در آرامش روانی به‌سر برد. درصورتی‌که اگر در همان زمان از مرگ عزیزش آگاه شود، دچار تشویش و عدم آرامش روانی شود. نتیجه اینکه در نگاه اول، تفاوت جدّی میان اطمینان قلبی و آرامش روانی وجود دارد و این دو صرفاً دو لفظ متفاوت حاکی از یک مفهوم واحد نیستند؛ بلکه با دو لفظ متفاوت روبه‌رو هستیم که برآمده از دو عالم و دو فرهنگ جداگانه‌اند؛ لذا به قول حافظ: آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست   عالمی از نو بباید ساخت و ز نو آدمی برای مثال، حضرت علی(ع) در اوج اطمینان قلبی یک بشر قرار دارد و به فرموده خودش هیچ‌گاه در حق شک نکرد: «ما شککت فی الحقّ مذ أریتُه» (سید رضی، 1386: خ 4) اما آیا می‌توان ادعا کرد که آن حضرت آرامش روانی با تعریف مشهور در روان‌شناسی نیز داشت؟ آیا خطبه سوم نهج البلاغه (خطبه شقشقیه) گویای عدم آرامش روانی ایشان نیست؟ ناله‌های حضرت زهرا(س) در فراق حضرت رسول اکرم(ص) و بیت الاحزان ایشان نیز خبر از عدم آرامش روانی فردی دارد، با اینکه در اطمینان قلبی ایشان تردیدی نداریم؛ لذا به نظر نگارنده باید به تباین اطمینان قلبی و آرامش روانی توجه کرد و از نتایج آن بهره‌مند شد. پیش از این معلوم شد که اطمینان قلبی در سایه آرام گرفتن قلب در سایه عنایت الهی حاصل می‌شود؛ ولی آرامش روانی را می‌توان چنین تعریف کرد: تظاهرهای «ملایم با نفس» بر آمده از فعل و انفعال‌های فیزیولوژیکی (اعصاب و هورمون) که از میزان ارتباط قلب با خداوند از یک سو و تماس با عالم طبیعت و دیگر افراد از سوی دیگر تأثیر می‌پذیرد. اگر برخورد انسان با طبیعت و دیگران، مطابق قوانین و سنن الهی باشد و نیز جامعه بشری بر اساس قوانین الهی اداره شود و مدینه فاضله دینی تشکیل شده باشد، می‌توان به داشتن آرامش روانی پذیرفتنی امیدوار بود. برای مثال، در حکومت جهانی حضرت ولی‌عصر(عج) آرامش روانی مؤمنان تأمین می‌شود؛ اما اگر برخورد انسان مطمئن، مطابق قوانین الهی باشد، ولی جامعه بشری از قوانین الهی فاصله گرفته باشد، در عین اینکه اطمینان قلبی فرض‌کردنی است؛ اما آرامش روانی مؤمن مختل می‌شود. نتیجه فوری که می‌توان از این بحث گرفت، این است که مؤمنان نباید کسب آرامش روانی را هدف نهایی بدانند، چرا که این کار، آنان را از هدف بزرگ‌تری به نام «انجام تکالیف الهی» باز می‌دارد؛ البته در روان‌شناسی با توجه به تعریف انسان ـ به عنوان حیوان فیزیولوژیک ـ آرامش روانی و لذت مادی یک هدف غایی شمرده می‌شود. به همین دلیل است که برای کسب آن از هیچ راهی فروگذار نمی‌شود و انواع عرفان‌های کاذب و مواد آرامش‌بخش و حتی مواد مخدّر نیز موجّه می‌نماید. نکته دیگر اینکه آرامش روانی کاذب، در سایه عرفان‌های کاذب، مواد آرامش‌بخش و مواد مخدّر تا حدودی قابل دستیابی است؛ اما این به معنای جواز استفاده از این موارد نیست و ملاک حقانیت یک فعل را از طریق آرامش‌بخشی آن نمی‌توان به دست آورد؛ همان‌گونه که هر کاری که آرامش روانی انسان را متأثر کند، مطرود و ناپسند نیست. به همین ترتیب، یک زنجیره از تحقیق‌های تجربی در مورد نقش دعا و نماز، عبادت و امثال آن در ایجاد آرامش روانی نیازمند آسیب‌شناسی است. برای مثال صرف اعتقاد به یک منبع بی‌پایان، باعث آرامش روانی پیش از عمل جراحی می‌شود و به طور تجربی نمی‌توان اثبات کرد که حقانیت این منبع بی‌پایان ـ یا حتی وجود یا نبود آن ـ در اصل و میزان این آرامش تا چه اندازه است؟ به نظر نگارنده اگر به این نکته مهم، توجهی شایسته می‌شد، شاهد این همه ترویج نسنجیده قرآن درمانی، دعا درمانی و امثال آن در جامعه نبودیم و نیز در کنار آن، عرفان‌های کاذب و سماع عرفانی و امثال اینها رونق نمی‌یافت؛ همان‌گونه که می‌توان «سماع» معروف صوفیان یا استفاده از موسیقی را در عرفان به همین وسیله، آسیب‌شناسی کرد. به این معنا که استفاده‌کنندگان این ابزار، آرامش روانی را با اطمینان قلبی خلط کرده‌اند و حالتی گذرا را با کمال، یکسان پنداشته‌اند. شاهد درستی سخن این است که معصومان(ع) نه از این طریق استفاده می‌فرمودند؛ نه به آن تشویق می‌کردند. دین شاد! یکی از مواردی که در عرفان‌های کاذب و روان‌شناسی مورد تأکید قرار می‌گیرد، شاد بودن به هر قیمت است؛ تا جایی که استفاده از مواد مخدّر و قرص‌های روان‌گردان نیز در این راستا بی‌مانع است؛ البته برای دائمی شدن لذت و دوام آن، شاید حدّ و حدودی برای آن تعریف شود. برخی مؤمنان و حتی مبلغان دین نیز، تحت‌تأثیر چنین بینشی با زحمت و اصرار، تلاش می‌کنند، اسلام را دین شاد معرفی نمایند تا از قافله‌ ادیان شاد عقب نمانند. نگارنده بر این باور نیست که اسلام دین غم یا شادی است؛ بلکه بر این باور است که اصولاً شاد یا غمگین بودن دو صفت گذرای روانی‌اند و ملاکی محکم برای رفتارهای مؤمن خدامدار نیستند. برای مثال فرح (شادی) در قرآن دو قسم است که یک قسم آن مثبت و سازنده و مورد تأیید و قسم دیگرش ناپسند است. شادی مذموم: شادی و فرح در این دسته از آیات به عنوان کار مذموم مطرح شده است: لَا تَفْرَحْ إ‌ِنَّ اللَّهَ لَا یُحِبُّ الْفَر‌ِحِینَ ... . (قصص / 76)[مردم مؤمن به قارون گفتند:] این همه شادی مکن؛ زیرا خدا سرخوشان را دوست ندارد. لِکَیْلَا تَأْسَوْا عَلَى مَا فَاتَکُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بمَا آتَاکُمْ. (حدید / 23)تا اینکه بر آنچه از دست داده‌اید تأسف نخورید و به آنچه داده شده‌اید، شاد نشوید.ذَلِکُمْ بمَا کُنْتُمْ تَفْرَحُونَ فِی الْأَرْض‌ِ بغَیْر‌ِ الْحَقِّ. (غافر / 75)به این دلیل مورد عذاب قرار می‌گیرید که در زمین به ناحق شادی می‌کردید.لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَر‌ِ حٌ فَخُورٌ. (هود / 10)[از روی جهل] می‌گوید گناهان من پاک شد، همانا که او سرخوش و بسیار فخرفروش است. قرآن کریم در وصف گروهی دیگر، به سرزنش آنان می‌پردازد درحالی‌که سرخوش بودند، از حق روی بر می‌گرداندند: وَیَتَوَ لَّوا وَهُمْ فَر‌ِحُونَ. (توبه / 50)و شادمان روى بر مى‌تابند.کُلُّ حِزْب‌ٍ بِمَا لَدَیْهمْ فَر‌ِحُونَ. (مؤمنون / 53)هر گروهی به آنچه نزد آنان است، سرخوش‌اند. راغب اصفهانی در معنای قرآنی واژه فرح می‌نویسد: انشراح الصَّدر بلَذّة عاجلة و اکثر ما یکون ذلک فی اللذات البدنیة الدنیویة. (راغب اصفهانی، 1416: 628، ماده فرح) گشادگی خاطر به وسیله لذتی زودگذر که در بیشتر موارد در لذت‌های بدنی دنیوی به کار می‌رود. از نظر آماری نیز تعداد سرزنش‌های «فرحین» غلبه آشکاری بر مدایح آنان دارد و در دو مورد هم که قرآن فرح را مثبت مطرح می‌کند، به «فضل ‌الهی» مقید می‌کند.قُلْ بفَضْل‌ِ اللَّهِ وَبرَحْمَتِه‌ِ فَبذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. (یونس / 58)بگو به فضل و رحمت الهی باید خرسند گردند که از آنچه گردآوری می‌کنند، بهتر است. فَر‌ِحِینَ بمَا آتَاهُمْ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ. (آل‌عمران / 170)[بهشتیان] به آنچه خداوند از فضلش نصیب آنان کرده است، خرسندند. از جمع‌بندی آیات می‌توان نتیجه گرفت «فرح» که به نظر نگارنده معادل فارسی آن «سرخوشی» است، حالتی روانی است و در بیشتر آیه‌های مربوطه مورد سرزنش قرار گرفته است. «لان ذلک عن افراط السرور». (ابن‌قتیبه، بی‌تا: 268) تا اینجا روشن است که معرفی اسلام به عنوان «دین شاد» خدمتی به اسلام نیست. دلیل این تکلّف نیز خَلط میان «آرامش روانی» در روان‌شناسی با «اطمینان قلبی» در قرآن است که اصولاً از یک مقوله نیستند: «لیس للمؤمن راحة دون لقاء الحق». (تستری، 1423: 1 / 119) دین غمگین همان‌گونه که فَرَح در دو معنای «مذموم» و «ممدوح» به کار رفته، حزن نیز در روایت‌ها به دو معنای پسندیده و ناپسند استعمال شده است که به تعدادی از آنها اشاره می‌کنیم. (ری‌شهری، 1416: 1 / 610) 1. حزن ممدوح إنِّ اللّه یحبُّ کلَّ قلب‌ِ حزین‌ٍ.به درستی که خدا هر قلب حزینی را دوست دارد.ما عُبِدُ اللّه عزَّوجلَّ على مثل طول الحُزن.خدا به هیچ‌ چیز، مانند طول حزن، عبادت نشده است.یصبح المؤمن حزیناً و یمسی حزیناً و لا یصلحه إلا ذاک. مؤمن صبح و شام می‌کند؛ در حالی که حزین است و جز این از او انتظار نمی‌رود. اوحى اللّه الى عیسى(ع): اکحل عینک بمیل الحزن اذا ضحک البَطّالون. خداوند به عیسی(ع) وحی نمود که حزن را سرمه چشمت قرار بده؛ آنگاه که افراد عاطل و باطل می‌خندند. ... أینَ اللّه، عند المنکسرة قلوبهم. پرسیده شد خداوند کجاست؟ فرمود: نزد قلوب شکسته. 2. حزن مذموم الرغبة فی الدّنیا تورث الغَمَّ و الحُزنَ و الزّهد فی الدّنیا راحة القلب و البدن. من نظر الى ما فی ایدی النّاس طال حزنُه و دام أسفه. من اصبح على الدّنیا حزیناً أصبح على ربّه ساخطاً. رغبت به دنیا غم و حزن را به ارث می‌گذارد و زهد مایه راحتی قلب و بدن است. کسی که به آنچه در دست مردم است، چشم داشته باشد، حزن او طولانی و حسرتش دائمی می‌شود. آن که به خاطر دنیا حزین باشد، بر خدا وارد می‌شود، درحالی‌که از خداوند خشمناک است. راز حزین بودن قلب این است که تا انسان در زندان تن اسیر و در «دار هبوط» گرفتار است، قلبش در تقلیب و از فراق یار حزین است و برعکس اگر در چنین وضعی، سرخوش باشد، قابل سرزنش خواهد بود. آیاتی از قرآن کریم نیز که از خوف و حزن نداشتن مؤمنان خبر می‌دهند، به همین خوف و حزن مذموم اشاره دارند که در سایه «اطمینان قلبی» برطرف می‌شود. در ادامه به چند نمونه اشاره می‌‌کنیم. ... إ‌ِذْ یَقُولُ لِصَاحِبهِ لَا تَحْزَنْ إ‌ِنَّ اللَّهَ مَعَنَا. (توبه / 40) ...  آنگاه که [رسول اکرم در غار] به همراهش [که ترسیده بود] فرمود حزن به دلت راه نده؛ چرا که خداوند با ماست. این آیه از یک «حزن مذموم» خبر می‌دهد که در سایه اعتماد نداشتن به یاری خدا بر همراه حضرت مستولی شده بود. (فیض‌کاشانی، 1415: 2 / 344) در ادامه آیه از نزول آرامش و یاری شکر خدا به حضرت، خبر می‌دهد: «فأنزل اللّه سکینته علیهِ و أیّدَهُ بجنودٍ لم تَرَوها ...». (طباطبایی، 1384: 9 / 374) إ‌ِنَّمَا النَّجْوَى مِنْ الشَّیْطَان‌ِ لِیَحْزُنَ الَّذِینَ آمَنُوا ... . (مجادله / 10)همانا نجوا از سوی شیطان است که با آن مؤمنان را محزون گرداند. تَتَنَزَّ لُ عَلَیْهمْ الْمَلَائِکَةُ أ‌َ لَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَ نُوا وَأَبْشِرُوا بالْجَنَّةِ ... . (فصلت / 30)ملائکه را بر آنان نازل می‌کنیم که آنان را بشارت دهند که حزن و خوف به خود راه ندهند و به بهشت بشارت بادتان. نوع آیه‌های قرآن از همین حزن ناپسند خبر می‌دهند که از سوی شیطان تقویت و در سایه اطمینان قلبی و الطاف الهی، بر طرف می‌شود. رابطه حزن و اطمینان قلبی با توجه به اینکه حزن به دو دسته پسندیده و ناپسند تقسیم می‌شود، می‌توان گفت: حزن ممدوح با اطمینان قلبی در دنیا جمع‌پذیر؛ بلکه قرین است؛ اما در آخرت، مطلق حزن بر طرف می‌شود و اطمینان قلبی به کمال خود می‌رسد؛ چرا که حزن ممدوح ناشی از هبوط در دنیاست؛ اما «حزن مذموم» با اطمینان قلبی جمع‌شدنی نیست و دلی که به بارگاه امن الهی اطمینان یافته باشد، از چنان حزنی برکنار است. آرامش روانی و حزن آرامش روانی چون در سطح تظاهرهای فیزیولوژیک برقرار است، با هیچ کدام از دو قسم حزن جمع‌شدنی نیست؛ لذا کسی که آرامش روانی می‌خواهد، باید به هر قیمت که شده «حزن» را از سطح روان خود پاک کند؛ در حالی که حزن پسندیده برای حرکت به سوی ملکوت، محرکی قوی است و حذف آن به رکود روحی می‌انجامد. نتیجه‌‌ مقاله تباین «آرامش روانی» در روان‌شناسی و «اطمینان قلبی» در قرآن را بررسی می‌کند. از آنجا که آرامش روانی برآمده از روان‌شناسی جدید است، به تاریخ تکوّن و تولد روان‌شناسی پرداختیم. در اثنای مقاله، به مرگ علم النفس در قرن هیجدهم و تولد روان‌شناسی بر خرابه‌ آن اشاره گردید؛ چراکه پس از قرون وسطا و وقوع رنسانس در مغرب‌زمین، عواملی سبب شد که علم النفس یک علم موهوم انگاشته شود: ابتدا دکارت میان جسم و روح جدایی افکند؛ در حالی که پیش از آن و در فلسفه اسلامی، یک جوهر واحد بودند. سپس تقسیم کاری میان جسم و روح انجام شد که استقلال نسبی جسم از روح، نتیجه طبیعی این تقسیم کار بود.دگرگونی‌های سریع معرفت‌شناسی در غرب، سیر جدایی جسم از روح را سرعت بخشید. ظهور افکار ماشینیزم، پوزیتیویزم، ماتریالیسم، یک سیر روان‌شناختی را ترسیم می‌کند که روح را به عنوان یک واقعیت به رسمیت نمی‌شناسد؛ زیرا بر اساس این تفکر، هر چه در کمند تجربه در نیاید، مهمل و پوچ است؛ بلکه می‌توان گفت وجود ندارد! در اثنای مقاله روشن شد که آنچه اتفاق افتاد، محصول تفکر و تأمّل بشر غربی نبود، بلکه معلول یک دسته عوامل روان‌شناختی بود که غرب را در سراشیبی مهلک افکند و ارتباط او را با آسمان به طور کامل قطع کرد. کسی منکر حس و تجربه به عنوان یکی از راه‌های کسب دانش نیست؛ بلکه ایراد بزرگ مغرب‌زمین، محصور شدن در حصار تنگ تجربه و انکار بی‌دلیل غیر از تجربه است. در نتیجه چنان سیری، «روح» به «روان» تقلیل یافت؛ روح نفخه‌ای از روح خدا شد که شرافتی برتر از ملائکه دارد؛ اما روان چیزی جز تظاهرهای فیزیولوژیک روح در عرصه هورمون و اعصاب انگاشته نشد. آنچه در قرآن به عنوان هدف غایی مطرح شده، اطمینان قلبی در سایه عنایت الهی و آرمیدن در بارگاه قرب الهی است و این هدف غایی، گاهی با آرامش روانی جمع‌شدنی است؛ اما در عمل دست یافتن به هر دوی اینها بسیار دشوار است. به هر حال «اطمینان» و «آرامش روانی» برآمده از دو فرهنگ کاملاً متباین هستند. به همین دلیل اطمینان قلبی در سنجش تجربی نمی‌گنجد؛ اما آرامش روانی را تا حدودی می‌توان با آزمایش‌های روان‌شناسی اندازه گرفت.محققان علوم قرآنی باید از خلط میان این دو مفهوم به‌دور باشند و محققان علوم تجربی نیز کارآمدی زندگی دینی را با آزمایش‌های سنجش آرامش روانی به وادی هبوط نکشانند. بر اساس آنچه گفتیم توصیف اسلام با اوصاف «شاد» و «غمگین» و امثال آنها، یک خطای آشکار است؛ زیرا شادی و غم در سطح روان آدمی جریان دارند و ممکن است ناشی از جهل یا برآمده از معرفت باشند؛ از آنجا که اکثر شادی‌های برآمده از جهل، به منزلگاه‌های خطیر، پیش روی انسان است، از فرح در قرآن به خوشی یاد نشده است و حزن نیز خود به خود بد نیست؛ بلکه قسم پسندیده آن در راستای اطمینان قلبی و مورد توصیه معصومان(ع) قرار گرفته است؛ همان‌گونه که حزن ناشی از توجه به دنیای گذرا، سرزنش شده است. آمیختگی میان اطمینان قلبی و آرامش روانی باعث شده است برخی جوانان، آرامش روانی را در عرفان‌های کاذب، مواد مخدر و داروهای روان‌گردان جستجو کنند. توجه به تفاوت این دو مفهوم ما را از تبلیغات دینی اطمینان‌کُش و شادی‌بخش، بی‌نیاز می‌گرداند؛ زیرا می‌دانیم با وسیله باطل نمی‌توان به هدف حق رسید. اگر شادی به عنوان هدف متوسط یا نهایی دین، وجهه همت قرار گرفت و انسان دین‌دار همّ و غمّ خود را در طلب آن صرف کرد، اگر زمانی از راه دین به شادی نرسید، به بیراهه روی خواهد آورد و هیچ‌گاه دشواری‌های مسیر حق را تحمل نخواهد کرد. تبلیغ زهد دینی و نیز مبارزه دین با اشرافی‌گری در همین راستا قابل تفسیر و فهم است. (مطهری، 1384: 208) از نتایج غیر مستقیم این بحث این است که «روان‌شناسی اسلامی» یک واژه شایسته تأمّل است و باید نظر کسانی را که این واژه را «پارادوکسیکال» می‌دانند، مورد توجه قرار داد! آزاد اندیشی علمی اقتضا می‌کند که این‌گونه نظرها را با غوغاسالاری از حیطه اندیشه طرد نکنیم؛ بلکه بایستی ذخیره‌های نهفته در معارف دینی را در نقد منصفانه علوم تجربی به حوزه نظریه‌پردازی وارد کنیم و از لوازم آن نیز خرسند باشیم. منابع و مآخذ 1. قرآن کریم. 2. ابن‌سینا، بوعلی، 1952 م، احوال النفس، بیروت، دارالاحیاء الکتب العربیة. 3. ابن‌عربی، محی‌الدین، بی‌تا، الفتوحات المکیة، 4 جلدی، بیروت، دارصادر. 4. ابن‌قتیبه، عبدالله بن ‌مسلم، بی‌تا، تأویل مشکل القرآن، نرم افزار جامع التفاسیر 2. 5. اتکینسون، ریتال و هیلگارد، ارنست روپیکوت، 1385، زمینه روا‌ن‌شناسی، ترجمه حسن رفیعی و محسن ارجمند، تهران، ارجمند، چ 2. 6. احمدوند، محمدعلی، 1382، بهداشت روانی، تهران، انتشارات پیام نور. 7. باربور، ایان، 1379، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی دانشگاه تهران، چ 3. 8. بحرانی، سید هاشم، 1416 ق، البرهان فی تفسیر القرآن، تهران، بنیاد بعثت. 9. تستری، ابومحمد سهل بن عبدالله، 1423 ق، تفسیر التستری، بیروت، نشر دارالکتب العلمیة. 10. جمعی از نویسندگان، 1381، روان‌پزشکی بالینی، تهران، عروج. 11.  1382، مکتب‌های روان‌شناسی و نقد آنها، تهران، سمت، چ 3. 12. حجتی، سید محمدباقر، 1367 ش / 1416 ق، روان‌شناسی از دیدگاه غزالی و دانشمندان اسلامی، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چ 6. 13. راغب اصفهانی، 1416 ق، مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالقلم. 14. ری‌شهری، محمد، 1416 ق، میزان الحکمة، قم، دارالحدیث. 15. ژیلسون، اتین، 1380، نقد تفکر فلسفی غرب، ترجمه دکتر احمد احمدی، تهران، سمت. 16. سروش، عبدالکریم، 1376، درس‌هایی در فلسفه علم الاجتماع، تهران، نشر نی، چ 2. 17. سید رضی، محمد بن حسین، 1386، نهج‌البلاغه، ترجمه محمد دشتی، قم، تا ظهور. 18. سید محمدی، یحیی، 1376، روان‌شناسی یادگیری، تهران، نشر روان. 19. صدرالمتألهین، محمد بن ‌ابراهیم، 1366، تفسیر القران الکریم، قم، بیدار. 20. طباطبایی، سید محمدحسین، 1374، المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، انتشارات اسلامی، چ 4. 21. طوسی، محمد بن حسن، بی‌تا، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، داراحیا التراث العربی. 22. فعالی، محمدتقی، 1387، آفتاب و سایه‌ها، قم، نشر نجم‌الهدی، چ 4. 23. فیض کاشانی، ملا محسن، 1415 ق، تفسیر الصافی، تهران، الصدر، چ 2. 24. کاپلستون، فردریک، 1370، تاریخ فلسفه، ترجمه جلال‌الدین اعلم، ج 5، تهران، سروش، چ 2. 25.  1380، تاریخ فلسفه، ترجمه غلامرضا اعوانی، ج 4، تهران، سروش. 26. مصطفوی، حسن، 1360، التحقیق فی کلمات القرآن، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب. 27. مطهری، مرتضی، 1384، سیری در نهج‌البلاغه، تهران، صدرا، چ 31. 28. مظاهری‌سیف، حمیدرضا، 1384، جریان‌شناسی انتقادی عرفان‌های نو ظهور، قم، نشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، چ 2. 29. مفید، محمد بن محمد، 1424 ق، تفسیر القرآن المجید، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی. 30. مورایس، فرانسیس، 1384، تریاک، ترجمه بهرام رسولیان، تهران، مؤسسه فرهنگی انتشاراتی تیمورزاده و نشر طبیب. مهرداد ویس کرمی/ مربی گروه معارف اسلامی دانشگاه علوم پزشکی لرستان و دانشجوی دکترای قرآن و متون اسلامی دانشگاه معارف اسلامی سید رضا مؤدّب/ استاد گروه قرآن و حدیث دانشگاه قم منبع: فصلنامه قرآن و متون اسلامی شماره4 پایان متن/

93/01/31 - 01:00





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن