تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 11 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس زياد شوخى كند، نادان شمرده مى شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1836425434




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شمیم طاقدیس


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شمیم طاقدیس
شمیم طاقدیس نويسنده: علی باقری طاهری نیا پیش‏گفتار دانشمند فاضل، پژوهشگر نوآور، فقیه صاحب نام و ادیب نامدار، ملااحمد نراقی ملقب به فاضل نراقی و فرزند خلف ملامحمدمهدی نراقی از مفاخر اسلام و مشاهیر شیعه است . وی در سال 1185 ق (1) چشم به جهان گشود و با بهره گرفتن از معارف بزرگانی هم چون ملامحمد مهدی نراقی، محمدمهدی بحرالعلوم، کاشف العظا، آقا باقر بهبهانی (2) و . . . و برخورداری از بینش پژوهشگرانه و روحیه تحقیق و تتبع، خود را تا والاترین جایگاه‏های علم و معرفت‏بالا برد . وی شخصیتی جامع الاطراف است که در عرصه‏های مختلف آنچنان درخشیده است که گویی تمام عمر با برکت‏خود را در تحقیق و تدقیق صرف کرده است . تنوع آثار و جمع میان اخلاق، عرفان، فقه، اصول، حساب و ادب شاهد این ادعاست . ستاره پرفروغ این شخصیت ماندگار و جاوید الاثر سرانجام در سال 1244ق (3) افول کرد . جنبه ادبی نراقی در میان ابعاد مختلف و اوصاف برجسته فاضل نراقی آنچه در این مقال کندوکاو خواهد شد، شعر و ادب است که عرصه تجلی دریافت‏ها و بینش و بصیرت اوست . نقد و تحلیل این موضوع در خدمت تبیین نظرگاه عرفانی - اسلامی وی خواهد بود . گفتار او ایمان پرور و نطقش مسلمانی است که گفت: گرچه گفتار تو ایمان پرور استهم سخن‏هایت همه نغز وتر استریزد از نطقت مسلمانی همه هست گفتار تو سلمانی همه (4) ملااحمد نراقی «شاعر نحریر ایرانی‏» (5) ، متخلص به صفایی علاوه بر دیوان شعر، مثنوی بلندی به نام مثنوی طاقدیس سروده است . طاقدیس که به معنای طاق مانند می‏باشد، نام تخت‏خسرو پرویز بود که سه طبقه داشت و تمام حالات فلکی و نجومی در آن ظاهر می‏شد . (6) این مثنوی از یک سو به واسطه در برداشتن موضوعات و مقامات عرفانی و اخلاقی، مثنوی طاقدیس نام گرفت، او خود می‏گوید: داستانم را کنون آمد ختام صفه‏ای از طاقدیسم شد تمام صفه‏ای از چهار صفه شد تمام آن سه باش تا ترا آید پیام و از سویی دیگر چون صفه‏های طاقدیس آن نه از جنس آب و گل و عمارت، که از جنس دل است، پس او خود در نامگذاری مثنوی‏اش به معنای عمارت و ایوان نیز نظر داشته است . صفه‏ای دیگر بیارایم کنون اهل جان را گردم آنجا رهنمون صفه‏ای سازم ولی نه از آب و گل سازم آنجا خلوتی با اهل دل نراقی در آیینه طاقدیس مثنوی طاقدیس از جنس شعر اغوا کننده نیست و سراینده نیز در زمره سرکشتگان در هروادی نیست . (7) مثنوی طاقدیس سلسله‏ای داستانی آن هم داستان راستان است که عرصه بروز و ظهور افکاری بلند و عرفانی شده است . ای رفیقان بشنوید این داستان بشنوید این داستان از راستان (8) مثنوی طاقدیس از جنس مثنوی معنوی و هم چون کلام معجزه آسای لسان الغیب، شعر اندیشه است . صبغه اندیشه بر جنبه ا نگیزه‏اش غالب است و از این رو در مقام ارزش گذاری، جمال معنوی آن به مراتب افزون‏تر از نغمه موسیقیایی آن است . اگر در کلام او اطناب و تکرار دیده می‏شود و اگر برخی ابیات او را تنها با جابه‏جا کردن کلمات می‏توان به نثر تبدیل کرد، هیچ حرجی نیست; زیرا او خود در باره ابزار بودن این سخن منظوم به روشنی می‏گوید: گر سخن با یاد یار دلکش استگوبه هر لفظی که خواهی آن خوش استتاتو در اندیشه وزنی و سجع سرزند صبح و شود خاموش شمع از برای خاطر من ای حریف قافیه بگذار و بگذر از ردیف اندرین خلوت سخن بیگانه استوضع الفاظ از پی افسانه استفاضل نراقی، زبان رمز را بر آشکارگویی ترجیح داده، تفسیر و معرفت‏خود را در لباسی آشکار و ملموس عرضه داشته است و درک رموز مثنوی طاقدیس او، کلید دست‏یابی به اندوخته‏های این مخزن الاسرار گرانبهاست . او با نقل قصه و حکایت، آتشی در دل می‏افروزد که استخوان را می‏سوزاند و هوش از سر می‏برد . داستانی آرم امشب در میان کآتش اندازم به مغز و استخوان گفته‏ام بس داستان عاشقان گویمت امشب ولی یک داستان کان همه از دل فراموشت‏شود هم زدل تاب وزسر هوشت‏برد (9) افزون بر زبان رمز و تمثیل - که به آن خواهیم پرداخت - برخی ابیات در بیان دیدگاه فاضل نراقی به روشنی گواهند . او در باب جبر و اختیار قایل به جمع آن دو و تفریق حدود آن‏ها بوده، می‏گوید: گرنباشد اختیار، آید خطا امر و نهی و وعده وزجر و عطا (10) در جایی دیگر همه ذرات عالم را فرمانبردار اراده حق تعالی دانسته، سبب‏ها را طلسم و اسباب جهان را چیزی جز بهانه نمی‏داند . در ترسیم مسلخ ذبح اسماعیل و از کار افتادن کارد، چنین پدیده‏های جهان را مسخر اراده خداوند دانسته می‏گوید: گفت معذورم بدار ای بوالکرم گرنه در دست تو فرمان می‏برم حق می‏گوید مبر این ناس را خون مریز آن فرق فرقد سای را آلتم بی خبر از کار خود نی زخود آرام و نی هنگار خود نی من تنها چنینم ای خبیر جمله ذرات عالم دان اسیر پیش حکم حق همه گوشند و چشم تا چه فرمانشان رسد از مهر و خشم گر بگوید چرخ را آرام گیر تا ابد گردد فراموشش سیر هر سببی را از مسببی دان اثر آن سبب‏ها را طلسمی در نظر راست گویم ای رفیق مهربان جز بهانه نیست اسباب جهان فاضل نراقی دریای رحمت‏حق را بیکران، اقلیم لطف او را بی‏پایان و نیش و رنج راه او را نوش و نصیب جان می‏داند . بدین ترتیب هر چند سلوک طریق معرفت را پایانی نیست، ولی عزم گام نهادن در این طریق و احراز کم‏ترین مرتبه اقبال به حضرت حق را ماجور دانسته می‏گوید: هیچ رنجی در رهش بی گنج نیستبی نصیب، آن کس که او را رنج نیستنیش بی صدنوش در این راه نیستنیست‏خاری کش گلی همراه نیستبی عطا هرگز گدا ز اینجا نرفتدزد از این خانه بی‏کالا نرفتصورت خدمت کنی مزد آورند ناروا جنس آوری نیکو خرند (11) برخی از عمده‏ترین مضامین مثنوی طاقدیس را می‏توان این‏گونه برشمرد: تمثیل و حکایت منظوم از قبیل داستان طوطی و شاه و . . . . تفسیر منظوم آیات قرآن از قبیل: «انا عرضنا الامانة‏» و «لاتیاسوا» و . . . . بسط و تفصیل مضامین قرآنی از قبیل: داستان ابراهیم خلیل و ابتلا و آزمون وی، تمرد شیطان از سجده و تعظیم، ثبوت معاد جسمانی، حکایت زلیخا و . . . . شرح و تفسیر احادیث از قبیل: حدیث من مات ولم یعرف، تفکر ساعة، من عرف نفسه و . . . . شرح فرازهایی از ادعیه شریفه از قبیل الهی و سیدی ان صبرت علی عذابک فکیف اصبر علی فراقک و . . . . مثنوی معنوی و مثنوی طاقدیس بی‏تردید با تامل و تورق در مثنوی طاقدیس به زودی میزان تاثیر و چشم داشت فاضل نراقی به معارف و ذخایر مثنوی مولانا هویدا می‏شود . مولانا و فاضل هر دو به خلق آثاری پرداخته‏اند که با الهام از کلام وحی، از بطون مختلف برخوردارند . منظومه‏های آن دو، لباس محسوسات بر تن کرده مراتب عرفان را به تفسیر می‏کشند . اگر مثنوی مولانا تفسیر عرفانی قرآن است، بی‏تردید مثنوی طاقدیس نیز تفسیر عرفانی دیگری از آن است . آنان هر دو زبان رمز را در کالبد تمثیل و مثل، مناسب تشخیص داده‏اند و با استفاده از استعاره و مجاز، پرده از مقام عرفانی و معرفت‏خداشناسی خود برداشته‏اند . پایان هر مقطع از تمثیل و حکایت مثنوی معنوی و مثنوی طاقدیس اغلب با معرفی نمادها و شخصیت‏های آن همراه است . هم‏چنان که در داستان «مردی که در چاه افتاد» به روشنی مراد خود را از چاه، رسن، موشان، اژدها، شیرمست، انگبین و زنبور به ترتیب این‏گونه بیان می‏کند . هست این دنیا چه و عمرت رسن روز و شب هستند موشان بی سخن اژدها قبرست‏بگشوده دهان منتظر تا پاره گردد ریسمان دهر باشد شیرمست پرغرور تا کشد جان تو را از تن برون مال دنیا انگبین و اهل آن جمله زنبورند نی بل بر غمان (12) مولانا وقتی می‏خواهد دامن استطراف را برچیند و موضوع سابق را پی‏گیرد این چنین خود را خطاب می‏کند . باز گردان قصه عشق ایاز کان یکی گنجی است مالا مال راز و فاضل نراقی نیز این‏گونه به بیان تتمه سخن سابق خود می‏پردازد: این سخن پایان ندارد ای قلم قصه طوطی وشه را کن رقم سرآغاز طاقدیس و مثنوی «در حالی‏که در مثنوی معنوی همه چیز از حکایت و شکایت نی آغاز می‏شود» (13) در مثنوی طاقدیس قصه طوطی و شاه، مطلع سخن قرار گرفته است و بدین ترتیب مولوی با شکایت آغاز می‏کند و نراقی با حکایت . اما این هر دو، در پی یک امرند . حکایت طوطی و شاه نیز نی‏نامه دیگریست که ناله گسستن و بریدن سر داده است . مولانا می‏گوید: بشنو از نی چون حکایت می‏کند وز جدایی‏ها شکایت می‏کند و فاضل نراقی می‏گوید: ای رفیقان بشنوید این داستان بشنوید این داستان از راستان نراقی هر چند مثنوی خود را با توصیه شنیدن نوای نی آغاز نکرده است، ولی چون نای نی را حدیث‏یار می‏داند غزلش را به این دردانه زیبا تزیین کرده، می‏گوید: تاکی دلا به مدرسه طامات و ترهات بشنو حدیث‏یار دوروزی زنای نی (14) مولانا تمثیل طوطی و بازرگان را خلق کرده و ملای نراقی تمثیل طوطی و شاه را . مولانا با طوطی و بازرگان در پی آن است که بگوید تا نمیری، نرهی "مرده شو چون من که تا یابی خلاص" و ملای نراقی در پی آن است که بگوید: چون‏که شد آب از سر آن چشمه دور تیره گشت و ناتوان و تلخ و شور آری آن کو دور شد از اصل خویش جان او افسرده گردد سینه ریش در میان هر دو مثنوی مضامین مشترک فراوانی به چشم می‏خورد که از آن جمله می‏توان به قصه حضرت ابراهیم، داستان یوسف و زلیخا، توصیف عقل، عشق و . . . . اشاره کرد: فاضل نراقی می‏گوید: هرکه شد معشوق، عاشق نیز هستدر دل او عشق شورانگیز هستاین سخن را گر همی خواهی بیان رو یحبهم و یحبونه بخوان (15) مولانا نیز می‏گوید: چون یحبون بخواندی در نبی با یحبهم قرین در مطلبی مولانا و فاضل هر دو مست‏شراب ازلی هستند آشکارا می‏گویند: تا میکده باز و می بجا استکار من خسته دل به کام استشراب آنان از جنس شرابی است که پیش از خلقت کرم وجود داشته است و ابن فارض نیز که خود از آن جامی برگرفته این مستی و عشق را این‏گونه به تصویر می‏کشد . شربنا علی ذکر الحبیب مدامة سکرنابها من قبل ان یخلق الکرم لها البدر کاس وهی شمس یدیرها هلال وکم یبدو اذا مزجت نجم ولولا شذاها ما اهتدیت لحانها ولولا سناها ما تصورها الوهم (16) مثنوی و طاقدیس مملو از ذکر خدا استاد زرین کوب در باره آغاز عاجل مثنوی معنوی می‏گوید: در بین آثار مهم ادب قدیم فارسی شاید مثنوی مولانا تنها کتاب عمده‏ای از نوع خود باشد که بر حسب معمول زمان با حمد و بسم الله و تحمید آغاز نشده است . (17) این سخن در باب مثنوی طاقدیس نیز صادق است، زیرا آن نیز به لفظ تحمید و بسمله آراسته نشده است . ولی چگونه می‏توان پذیرفت منظومه‏ای که سراسر خداشناسی و معرفت است ابتر باشد؟ مگر نه این است که مثنوی سراسر تحمید و بسمله است؟ ! پس آغاز و انجامش همه ذکر است . مثنوی معنوی و طاقدیس هر دو با حمد و ستایش آغاز شده‏اند، ولی حمدی به شیوه خاص خود . طاقدیس، تفسیر منظوم آیات و روایات مثنوی طاقدیس، تفسیر عرفانی قرآن و منظومه اخلاق و معرفت است . گواه تاثیر معارف دین بر مضامین، طاقدیس توضیح واضحات خواهد بود و اما در عین حال در این فرصت‏برخی از مظاهر تجلی آیات و روایات در این منظومه آورده می‏شود . احادیث‏شریفه، ادعیه نجات بخش، آیات و مضامین کلام وحی از جمله مؤثرات این مقوله می‏باشد . در مثنوی طاقدیس که شرح گسترده و برخی احادیث نیز هست‏شارح به تفصیل، رمز و اطلاق تعابیر احادیث را به نظم در آورده است . او در شرح حدیث العقل ماعبد به الرحمن و اکتسب به الجنان ابتدا عقل را تعریف کرده، سپس بر سبیل استعاره به توصیف و ترسیم چشم، گوش، پاوزبان آن پرداخته است . عقل می‏دانی چه باشد ای پسر آنکه باشد سوی جنت راهبر عقل می‏دانی چه باشد ای رفیق آن که برهاند ترا از هر مضیق عقل را باشد دو چشمی دوربین وز هزاران سیل چشم دوربین عقل را باشد دو گوش حق نیوش گوش‏ها دارد به آواز سروش عقل را باشد زبانی راست گو هر سخن را بی کم و بی کاست گوی عقل را پایی بود گردون نورد پیش پایش پست، سقف لاژورد مولانا نیز که 488 بار از کلمه عقل بهره برده است می‏گوید: عقل را دو دیده در پایان کار بهر آن گل می‏کشد او رنج‏خار آنجا که دعای عمیق و دقیق کمیل به حب و عشق پرداخته، عذاب الهی را بسی قابل تحمل و فراق محبوب را فوق طاقت دانسته است، چون حکایت دل دادن و دلدادگی است و او نیز در این مضمون در سرش جز شوق وصل یار نیست‏به شرح و تفسیر آن پرداخته می‏گوید: صبر گیرم آورم در آتشتگو چسان صبر آرم از خوی خوشتدر عذابت گیرم آوردم شکیب چون بسازم با فراقت ای حبیب چون ز امر توست دوزخ، جنت استچون تو فرمایی، عذابم رحمت استآتش تو گلشن و ریحان من دوزخ تو جنت رضوان من من ز دوزخ از چه ترسم کیستم جز یکی کارتو، دیگر چیستم و تمثیل محسوس گلشن بودن آتش را در بیان زر و زرگر این چنین ملموس می‏نماید: بین که زرگر زر در آتش می‏کند آتش آن را صاف و بی غش می‏کند آهنی آهنگر اندر کوره برد پس به پتکش ساخت اجزا خرد خرد ساخت‏شمشیری از آن کشور گشای در کمرهای شهانش داد جای مولای متقیان در بیان انگیزه عبادت گزاران، خوف و طمع را اخلال در عبادت احرار دانسته و ملای نراقی این معرفت را به رشته نظم کشیده است . طاعت من نی زشوق جنت استنی زبیم آتش پروحشت استاز عبادت نی طمع دارم نه بیم هر چه می‏خواهی بکن ما از توایم چون تو را اهل پرستش یافتم در سپاس و طاعتت‏بشتافتم طاعت مزدور بهر اجرت استبنده را طاعت زخوف وخشیت استاز جمله مظاهر تاثر مثنوی طاقدیس از معارف دینی، اقتباس آیات قرآن است . به عبارت دیگر در کنار تلمیح و تفسیر آیات کلام وحی، در موارد متعدد روشن‏گویی بیش‏تری به کار برده، منظومه خود را به الفاظ آیات نیز مرصع و مزین کرده است . از جمله این موارد می‏توان به نمونه‏های زیر اشاره کرد: آیه 160 سوره‏بقره: این سخن را گرهمی خواهی بیان رو"یحبهم و یحبونه" رابخوان آیه 2 سوره اسرا: زینت از تشریف "فضلناش" داد تارکش را تاج "کرمنا" نهاد آیه 48 سوره کهف: کور بود و جان آدم را ندید پس زامر"اسجدوا" گردن کشید آیه 139 سوره اعراف: از تجلی نحو طور بارقا صاردکا خر موسی صاعقا آیه 272 سوره بقره: غیر "یوتی الحکمه" آن مرد غبی می‏نداند آیه‏ای را از نبی آیه 13 سوره فجر: اینک از قرآن مالفظی بخوان "ان ربک هم لبالمرصاد" دان آیه 5 سوره تبت: "ویلکم یا قوم" من تقلید کم او هو"حبل من مسد فی جیدکم" آیه 54 سوره زمر: ناامیدی کفر باشد ای عمو روبخوان "لاتیاسوا" "لاتقنطوا" آیه 46 سوره نساء: در کتاب حق بخوان "تنهی الصلوة" للمصلی علی جمیع المنکرات آیه 25 سوره حدید: کین چه حالتست که اکنون شد پدید شد کجا سرو"انزلنا الحدید" سرگذشت پیامبران در طاقدیس از جمله موضوعاتی که در مثنوی طاقدیس، مورد توجه ملااحمد نراقی قرار گرفته است، بیان منظوم و تفسیر گونه دوره‏هایی از سرگذشت پیامبران الهی است . در این اثنا، علاوه بر نقل قصه گونه، به تحلیل و تعلیل نیز پرداخته است، که بیان خواهد شد . مقاطعی از سرگذشت‏حضرت آدم، شعیب، یوسف، موسی و بیش از همه حضرت ابراهیم خلیل مورد توجه فاضل نراقی قرار گرفته است و از آنجا که نزدیک به دو ثلث این قبیل مضامین به «تشریح قصه آتش و ابتلای حضرت ابراهیم‏» اختصاص یافته است در این فرصت‏به بخشی از نگاه‏های عارفانه آن مرحوم به این موضوع خواهیم پرداخت که شعله سوزان آتش را جرعه آب حیات و سوختن در آن را زهی سعادت دانسته است . خاک راه کوی یار دلپذیر گل بود در دیده و درپا حریر ای خنک در راه جانان سوختن شعله‏ها در جسم و جان افروختن آتش کاندر ره جانان بود خوش‏تر از صد چشمه حیوان بود (18) در بیان جهت و بستر آزمون "بس متین " ابراهیم خلیل این‏گونه دل را منزلگاه معشوق حقیقی و فارغ از عشق غیر او دانسته، از زبان وحی می‏گوید: آن دل تو خلوت مخصوص ماستدیگری را اندر آنجا ره کجاستغیر یک دلبر نمی‏گنجد به دل یا دل ما یا زغیر ما گسل (19) از آنجا که حضرت حق به راز درون بنده خود به خوبی آگاه است پس غرض از آزمون حضرت ابراهیم کشف و شناخت ماهیت وجود او نبود بلکه: پاک می‏داشتی از هر غل وغش صاف می‏داشتی و زیبا و خوش غیر مهرش را به جانش راه نیستره کلف را در رخ این ماه نیستامتحان بود از برای غیرمن من نخواهم امتحان ای مؤتمن (20) نوع نگاه حضرت ابراهیم خلیل به موضوع قربانی کردن جگر گوشه خود، این‏گونه به زیبایی و هنرمندانه در کلام ملای نراقی به نظم در آمده است . من کجا و این عنایت کجا جز برای خود نمی‏خواهد مرا چون تو را از بهر خود خواهد خدا سازدت از هر چه غیر از خود جدا (21) و با این نگاه است که ریسمان محکم علاقه غیر خدایی چون تارمویی خواهد بود که با اشارتی اندک گشته خواهد شد . وسوسه‏های برخاسته از حسد و عداوت شیطان که هاجر، ابراهیم و اسماعیل را هدف قرار داد و در پی اغوای آنان در آمد، فصل مبسوطی از منظومه شیخ را به خود اختصاص داده است . او با طرح مساله حسادت، انگیزه دومی برای اقدام وسوسه انگیزانه شیطان بیان کرده است . به عبارت دیگر شیطان بر اساس سوگندی که یاد کرده در پی اغوای همه افراد بشر است (22) ولی در قصه ابتلای ابراهیم رشک و حسد مشاهده مقام ابراهیم خلیل او را به تلاش بیش‏تر واداشته است . نیست‏سوزی بدتر از سوز حسد می‏گدازد مرد را جان و جسد از حسد شیطان جگر را چاک کرد بر زمین افتاد و بر سر خاک کرد شیطان در چهره "پیر ژاژخای" در پی اغوای هاجر بر در منزل او رفت و شیطان صفت‏به بیان قصه قربانی کردن پرداخت: گفت‏باتو چون بگویم این خبر چون به جانت افکنم شور و شرر آه از اسماعیل آن سرو روان صد هزاران حیف از آن نوجوان برد او را سوی زندان فنا بهر کشتن او را در منا برد او را، تا بریزد خون او صد دریغ از آن رخ گلگون او ولی پاسخ هاجر، ندای هر دامان پاک و دل بیداریست که فریب هوای نفس و شیطان رجیم را نخورده با قوت ایمان و شدت یقین می‏گوید: گفت هاجر چون بود فرمان او صدچو اسماعیل من قربان او کاش بودی مرا سیصد پسر هم چو اسماعیل با صد زیب و فریب جمله را در راه او من کشتمی کاکلش در خاک و خون آغشتمی شیطان در گام دوم وسوسه انگیزی "سوی ابراهیم از غفلت دوید" و پند پذیری از پیران را شرط خرد دانسته از ابراهیم می‏خواهد که در تعبیر رؤیای خود شتاب نکند . از خرد باشد شنیدن بپذیر گرچه باشی در خرد خود بی‏نظیر چون که این فرمان ترا آمد به خواب از پی خوابی مکن چنین شتاب پاسخ حضرت ابراهیم‏علیه السلام نشان از معرفت و دشمن‏شناسی او دارد که: گفت ای ابتر برو شیطان تویی غول هر ره، دزد هر دکان تویی از این پس شیطان گام سوم را سوی اسماعیل ذبیح برداشت، ولی این گام همان‏قدر سست‏بود که اراده اسماعیل استوار . چون خلیل الله فکند آن را شهاب سوی اسماعیل آمد با شتاب دام تلبیس و حبل را ساز کرد مکر و کید و وسوسه آغاز کرد و اسماعیل بی‏درنگ رمی جمره کرد و شیطان را از خود دور ساخت . زد به سنگ آن پس اسماعیل راد سنت رمی جمار از این نهاد حکایت‏حضرت خلیل‏الرحمن مکرر، هر سرزمین‏منا، هر روز عید قربان، و هر جا قربانگاه است . حسن ختام و حسن تحلیل این حکایت از زبان ملای نراقی این‏گونه بیان شده است . هر زمانی عید قربان شما هر زمینی بنگری منای شما ای صفایی، مرد میدانی اگر عید قربانت هر روز ای پسر هر سرخاری که بین خنجر استهر سرکویی منا و مشعر استتمثیل در طاقدیس تمثیل در لغت‏به معنای مثل آوردن و تشبیه کردن چیزی به چیز دیگر است و در اصطلاح علم بدیع تمثیل نوعی استعاره است که از طریق مثال و اشاره بیان می‏شود . بدین ترتیب چون «الحجة مادل به علی صحة الدعوی‏» . (23) تمثیل نیز در پی اثبات و تقریب برای عوام خلق است، پس تمثیل، نوعی حجت می‏باشد . طرق بیان تمثیل متعدد است از آن جمله این‏که، تمثیل گاهی، بسط و توسعه ضرب المثل‏ها است، گاهی حکایت قصه مانند حیوانات است و گاهی از نوع تمثیل توجیه‏ای است که در پی تبیین و توضیح امری است که بر مخاطب معلوم نیست و به استناد آن‏چه حقیقت‏حال آن به روی معلوم است، تصویر مخیل ساخته می‏شود تا مخاطب، درباب مراد گوینده قانع شود (24) . استاد زرین کوب در کتاب ارزش‏مند بحر در کوزه تمثیل توجیهی را نوع سوم و در کنار تمثیل مثل و تمثیل حیوانات قرار داده است، حال آن‏که به نظر می‏رسد تمثیل توجیهی ناظر بر غایت تمثیل است که این غایت دو نوع اول و دوم را نیز می‏تواند شامل شود . از جمله اوصاف بارز تمثیل زبان رمز و استعاره است . در آغاز صفه دوم مثنوی طاقدیس چنین آمده است: صفه‏ای سازم ولی نه از آب و گل سازم آن‏جا خلوتی با اهل دل رازها آریم با هم در میان رازها در پرده نی فاش و عیان سر یاران کی توان بی پرده گفتسرشان را باید اندر دل نهفتاستاد زرین کوب نیز در بیان رمز بودن زبان مثنوی که مبتنی بر تمثیل است می‏گوید: در مثنوی قصه‏هایی که هست، پیمانه معنی و نقد حال ماست و به هر صورت که در تقریر می‏آید، همه متضمن رمزی است که لب معنا و سر باطن آن محسوب می‏شود (25) . وصف دیگر تمثیل بیان ملموس و محسوس آن است . در تمثیل، معارف عقلی و معانی ذهنی در لباس محسوسات وجود پیدا کرده، از چنان دقت و تناسبی برخوردار است که چه بسا مخاطب سرگرم ظاهر الفاظ و حکایت‏بیرونی آن شود و مراد گوینده را بر دلالت ظاهری الفاظ حمل کند . بر همین اساس به نظر می‏رسد بستر شکل‏گیری تمثیل، تجارب زندگی عامه است و ادیب هنرمند این تجارب را در قالب قصه‏گونه می‏پرورد . از این رو چهره نخست تمثیل نقل حکایت و قصه‏گویی است که به خدمت چهره حقیقی آن یعنی کشف اسرار نهفته و حقایق ناگفته در آمده است . استاد زرین‏کوب در این باب می‏گوید: راست است که قصه‏ها جز دورنمایی محدود از این آفاق بی‏انتهای مثنوی را نشان نمی‏دهد، اما همین اندازه هم بر آن‏ها که تصور روشنی از وسعت و عظمت این افق‏های ناشناخته ندارند، مقدمه آشنایی است (26) . از میان تمثیل‏های بسیار و زیبای مثنوی طاقدیس، تمثیل «طوطی و شاه‏» (27) به واسطه جایگاه خاص و نمود چشم‏گیرش مورد کنکاش قرار می‏گیرد . در این تمثیل حیات طوطی از دو مقطع متمایز تشکیل می‏شود . در برهه نخست طوطی مقرب و معشوق مالک‏الملک جهان است . پادشاهی بود در ملک جهان مالک‏الملک جهان و ملک جان در گلستان بود او را طوطئی دلگشا و نغز و زیبا طوطئی در گه و بی گه انیس شاه بود جان او با جان شه همراه بود آن، هر دو عاشق و معشوق بودند . هر دو تن در عاشقی گشته سمر هر یکی معشوق و عاشق آن دگر هر که شد معشوق عاشق نیز هستدر دل او عشق شورانگیز هستشاه چون به طوطی عشق می‏ورزید او را برای زبان آموزی روانه جزیره کرد و از آن هنگام مقطع دوم زندگی طوطی شروع شد . منزلگاه جدید به واسطه زیبایی فریبنده‏اش پند و اندرز شاه را از یاد طوطی برد . لیکن ای آرام جان بیقرار ای شبم را روز و روزم را بهار زینهار از من فراموشت مباد جرعه‏ای بی یاد من نوشت مباد گرچه از من می‏شوی اکنون جدا در جزیره هست پیری رهنما کآنچه او گوید گفت منستدر نصیحت گستری جفت منستاز این پس نگاه طوطی به مظاهر فریبنده جزیره از راه صواب دور شد و با فراموش کردن درگاه بی‏پایان شاه، جغد شوم را میمون، گرگ را غزال، غول را رفیق دایم و . . . پنداشت . روزها را در پی مرداری سپری می‏کرد و شبها را هم نوا با جغد شوم برفراز خرابه‏ها . گاهی خود در پی دانه در دام صیاد اسیر می‏شد و گاهی به ستم، دانه‏ای از دهان مورچه‏ای می‏ربود . طوطی نه تنها تاج و تخت مالک‏الملک را از یاد برد بلکه زمان بازگشت‏خود را فراموش نمود . او اینک به جای دستان مهربان و عاشق شاه در دل قفس جای گرفته است . نی بخاطر آمدش آن تخت و جاه نی زمان بازگشتن سوی شاه قند و شکرها به حنظل شد بدل جای دست‏شد قفس‏هایش محل شرح تمثیل بی تردید قصه طوطی و شاه، مقدمه آشنایی با حقیقت و معرفتی بلند است . این قصه، حکایت‏حیات انسان و سرنوشت او است . انسانی که در میان همه مخلوقات الهی و به رغم وجود فرشتگان مقرب و مدعیان خلافت الهی، منتخب حق تعالی قرار گرفت زمانی را طوطی صفت در بارگاه مالک‏الملک جهان سپری کرده و زمانی دیگر به زیبایی دروغین و دلفریب جزیره دلخوش کرده است . توصیف مکرر و مؤکد ملای نراقی بر اثبات مقام والای طوطی در بارگاه شاه می‏تواند اشارتی باشد به عالم واقع که این جهان پرتوی از وجود آن است . منزلگاه حقیقی انسان بهشت‏برین و بارگاه حضرت حق است که این‏که وجود مثالی او اسیر خراب آباد شده است.شاه اگر عاشق طوطی است جای شگفتی ندارد، زیرا خالق هستی از پس خلقت انسان به خود مبارک باد گفت که این‏چنین زیبا و هنرمندانه آفریده است . شاه طوطی را روانه جزیره ساخت ولی هرگز او را به حال خود وا نگذاشت و با معرفی «پیر» جزیره او را راهنمای طوطی معرفی کرد . هر چند ملای نراقی پیر را در این تمثیل کنایه از عقل دانسته می‏گوید: آن جزیره این جهان بی وفا استوندران آن پیر دانا عقل ماستولی با این وجود می‏توان آن را گونه‏ای دیگر نیز تعبیر کرد . در ضمن بیان نصیحت‏شاه می‏گوید: گرچه از من می‏شوی اکنون جدا در جزیره هست پیری رهنما چون شدی در آن جزیره جای دیگر بر نداری دست از دامان پیر کآنچه او گوید همه گفت منستدر نصیحت‏گستری جفت من استهر که بی پیری بپیماید طریق سرنگون افتد به چاهی بس عمیق گفت پیر جمله پیران جهان آن امین حق امام مردمان هر که پیر وقت‏خود را پی نبرد آن به موت جاهلیت جان سپرد به استناد همین ابیات و با الهام از برخی تعابیر، پیر در قصه طوطی و شاه امام معصوم‏علیهم السلام است . در پایان تمثیل، سراینده خود به تفسیر نمادهای قصه پرداخته است طوطی را مرغ جان، پیر دانا را عقل، بوم را هوای نفس، دیو اهریمن را اهل دنیا معرفی کرده است می‏گوید: قصه این طوطی مسکین درستسر به سر احوال مرغ جان توستآن جزیره این جهان بی وفا استوندران آن پیر دانا عقل ماستآن هواها فوج بومند اندرآن در کمین بنشسته بهر مرغ جان اهل دنیا دیو و اهریمن همه همچو بو مانند اندر دمدمه (28) او چون خود را طوطی و دنیا و تن را قفس می‏داند آنگاه که نام طوطی بر زبان و ذهنش می‏گذرد رشته سخن را وا نهاده به بیان قصه جان در قفس مانده خود می‏پردازد . وقتی که به بیان داستان ابراهیم خلیل و قربانی کردن اسماعیل پرداخته، حال اسماعیل ذبیح را در گام گذاشتن به مسلخ عشق چنین بیان می‏کند . طوطی ای جان من پرواز کن رو به هندوستان عز و ناز کن رو سوی کعبه مقصود کن این جهان را پا زن و بدرود کن ولی همین مقدار کافی است تا طوطی وجود او هندوستان لاهوتی را به یاد آورد و آتش بر مغز و استخوان او در اندازد . چون سخن این‏جا رسید ای دوستان آتش افتادم به مغز و استخوان باز هندوستان به یادم اوفتاد شوری از نو در نهادم و افتاد شعله‏ور شد آتش پنهان من موج زن شد بحر بی پایان من در هوا دیدم پرافشان طایران در قفس شد مرغ جانم پرفشان دید مرغی در هوا پرواز کرد مرغ جانم پر زدن آغاز کرد دید مرغان در هوا او از هوس بال و پر درهم زد اما در قفس (29) منابع و ماخذ 1 . قرآن کریم . 2 . الاعلام تاموس تزاجم لاشهرالرجال و . . . ، زرکلی، خیرالدین، چاپ سوم . 3 . بحر در کوزه: زرین کوب، عبدالحسین، تهران سخن، 1368 . 4 . دیوان ابن فارض، بیروت، المکتبة‏الثقافیة، ص 82 . 5 . الذریعة الی تصانیف الشیعه، تهران، آقا بزرگ، قم، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان . 6 . سرنی، زرین کوب عبدالحسین، تهران، علمی، 1374 . 7 . عوائدالایام، نراقی، ملا احمد، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1375 . 8 . عین‏الحیاة، مجلسی، محمدباقر، تهران، کتابفروشی اسلامی . 9 . کتاب الخزائن، نراقی، ملااحمد، قم، انتشارات علمیه . 10 . لغت‏نامه دهخدا، زیر نظر دکتر محمد معین، تهران، مؤسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1377 . 11 . مثنوی معنوی، مولوی، جلال‏الدین . 12 . نهج‏البلاغه، ترجمه دکتر شهیدی، تهران، قلم 1371 . پى‏نوشت‏ها: 1) لغت نامه دهخدا به نقل از اعیان الشیعه، ج‏11، ص 249 و ریاض العارفین، ص 463 . 2) عوائد الایام، ملااحمد نراقی، مقدمه، صص 40 و 39 . 3) الذریعة الی تصانیف الشیعه، ج 6، ص 276 و . . . لغت نامه دهخدا، ج‏3، ص 1372 . 4) مثنوی طاقدیس، ص 250 . 5) عوائد الایام، ص 27 . 6) لغت نامه دهخدا، ج‏10، ص 15246 . 7) اشاره به آیه 224 از سوره مبارکه شعرا . 8) مثنوی طاقدیس، ص 27 . 9) همان، ص 416 . 10) همان، ص 304 . 11) مولانا نیز در تمثیل مرد عرب و خلیفه بغداد این معنا را به زبانی دیگر نقل کرده است . در این تمثیل مرد از شدت فقر و به پیشنهاد همسرش هدیه‏ای نزد خلیفه بغداد می‏برد . مرد عرب وقتی آب دجله را بدید بسیار خجل شد و از حقارت هدیه خود بسی شرمسار گردید و از لطف خلیفه در عجب بود که چگونه این سبوی آب گندیده را پذیرفته و در برابر، این همه انعام و احسان نموده است . داستان‏های مثنوی، علی‏اکبر بصیری، ص 24 . 12) مثنوی طاقدیس، ص 170 این مضمون در عین الحیاة علامه مجلسی، ص 291 آمده است . 13) بحر در کوزه، زرین کوب، ص 9 . 14) کتاب الخزاین، ص 4 . 15) مثنوی طاقدیس، ص 28 . 16) دیوان ابن فارض، بیروت، المکتبة الثقافیة، ص 82 . 17) سرنی، زرین کوب، ج‏1، ص 17 . 18) مثنوی طاقدیس، ص 301 . 19) همان، ص 359 . 20) همان، ص 388 . 21) همان، ص 360 . 22) اشاره به آیه 39 از سوره مبارکه حجر 23) بحر در کوزه، ص 488، به نقل از تعریفات جرجانی . 24) برگرفته از بحر در کوزه، زرین کوب، ص 198 . 25) بحر در کوزه، ص 6 . 26) تمثیل طوطی و شاه، مطلع مثنوی طاقدیس قرار گرفته است . ملا احمد نراقی در این تمثیل حکایت طوطی و شاهی را به نظم در آورده که عاشق و معشوق یکدیگر هستند . انیس و همدم صبح و شام شاه، طوطی است و روزی شاه، طوطی را برای فرا گرفتن زبان‏های مختلف به جزیره‏ای می‏فرستد و پیش از روانه ساختن، توصیه‏هایی به او یادآور می‏شود که جایگاه نخست‏خود را از یاد نبرد و در آن‏جا از پیری که سخن او سخن شاه است، کاملا اطاعت کند . طوطی با وارد شدن در جزیره مجذوب و مفتون زرق و نگار زیبایی‏های جزیره می‏شود و با فراموش کردن مقام نخست‏خود به تدریج هم‏نشین حیوانات گنگ شده فریب زاغ را خورده و زبان خود را نیز از یاد می‏برد . از آن پس از گل گلستان هم دل‏گیر می‏شود و به تدریج‏بال و پرش ریخته، خرابه نشین کنج تنهایی می‏شود . 27) بحر در کوزه، ص 10 . 28) مثنوی طاقدیس، ص 168 . 29) همان، صص 369 و 368 . منبع: سایت حوزه/خ
#دین و اندیشه#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 684]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن