واضح آرشیو وب فارسی:مهر:
دین و اندیشه
درسگفتار «جغرافیای فلسفه به روایت دلوز/ رافائل(مکتب آتن)» برگزار می شود
درسگفتار جغرافیای فلسفه به روایت دلوز/ رافائل(مکتب آتن) با تدریس صالح نجفی از دوشنبه 5 اسفندماه در مؤسسه مطالعات سیاسی اقتصادی پرسش آغاز می شود.
به گزارش خبرگزاری مهر، درسگفتار جغرافیای فلسفه به روایت دلوز/ رافائل(مکتب آتن) با تدریس صالح نجفی از دوشنبه 5 اسفندماه از ساعت 17-19 در مؤسسه مطالعات سیاسی اقتصادی پرسش آغاز می شود.
ژیل دلوز در پاره هجدهم کتاب "منطق معنا" با عنوان «سه تصویر از فلسفه» این ایده را مطرح می کند که تفکر پیش از آنکه تاریخی داشته باشد واجد نوعی جغرافیاست و پیش از آنکه دست به نظام سازی بزند، بُعدها یا جهت هایی را ترسیم می کند.
برای نمونه، تصویری که هم اهل فن و هم عموم از یک فیلسوف دارند از قرار معلوم به وسیله فلسفه افلاطونی ترسیم شده است: فیلسوف موجودی است که به بر شدن و بالا رفتن می اندیشد؛ او غار را ترک می گوید و به بلندیها می رود و هرچه بالاتر و پاکیزه تر و پالوده تر می شود و بدین سان بین اخلاق و فلسفه، آرمان زهد و ایده تفکر، پیوندهایی تنگاتنگ برقرار می گردد.
به زعم دلوز، به قیاس از این وصف، جغرافیاییِ فلسفه را می توان به یاری استعاره بیماریهای فلسفی هم باز گفت. می توان ایده ئالیسم را بیماری ذاتی فلسفه افلاطونی خواند و به اعتبار اوج گرفتنها و سقوط کردن ها یا به تعبیری قبض و بسط های ملازم آن، ایده ئالیسم را شکل دوقطبی ـ یعنی تناوب شیدایی و افسردگی ـ فلسفه خواند.
دلوز، به همین قیاس، جغرافیای فلسفه را تکمیل می کند: فیلسوفان یا متفکران پیش از سقراط همواره رو به پایان و به سوی اعماق دارند، یعنی ایشان هم در محور عمودی کار می کنند، منتها در جهت خلاف افلاطونیان. و البته گروه سوم که دلوز با اعضای آن اظهار همدلی و همراهی می کند فلاسفۀ مگارایی، کلبیون، رواقیون و ... هستند.
دلوز ادعا می کند با تفکر این گروه، شاهد پیدایش تصویر جدیدی از فیلسوف ایم، فیلسوفی که در راستای افقی حرکت می کند. از سوی دیگر، دلوز به تأسی از نیچه از روشی تازه برای خواندن آثار فلاسفه سخن می گوید. به زعم او نباید تن به دوراهۀ « یا زندگی نامه ( بیوگرافی ) یا کتابشناسی (بیبلیوگرافی )» سپرد. باید بکوشیم تا به نهانخانه ای سرّی دست یابیم که در آن حکایت زندگی فیلسوف (anecdote) و کلمات قصار تفکر او به هم می رسند و با هم یکی می شوند.
از نظر دلوز، این قضیه به منزلت «معنا» (sense) می ماند که سکه ای دو روست: یک سویش به حالات و سوانح زندگی باز می گردد و سوی دیگرش در بطن قضایا یا گزاره های فکری جای دارد. از این منظر، در بازخوانی تاریخ فلسفه باید به دنبال آن کلماتِ قصار زندگی بگردیم که در عین حال حکایات فکری اند ـ این تلاقی گاه شگرف را، این ملتقای زندگی و تفکر یا جسم و کلام را، دلوز «ژست فلاسفه» می نامد.
شاید در تاریخ هنر و فلسفه هیچ کس ژست فلسفه را به زیبایی و شیوایی رافائل به تصویر نکشیده باشد: رافائل در دیوار نگاره بلندآوازه ای که در فاصله 1509 تا 1510 نقاشی کرد و ما امروزه با عنوان «مکتب آتن» می شناسیم، به بهترین نحو تقدم جغرافیای فلسفه بر تاریخ فلسفه را تصویر کرده است. در مکتب آتن، هر متفکری با ایما و اشاره ای نمودگار گردیده که اشاره به تلاقیِ حکایات زندگی و گزین گویه های تفکرش دارد. در این صحنه «تئاتر فلسفه» فیلسوفانی از زمانها و مکانهای گوناگون گرد هم آمده و جلوی چشمان نقاش «ژست» گرفته اند.
هر کدام از ایشان در آنِ واجد دو تن است: چهره ای تاریخی و چهره ای معاصر رافائل. در قاب تابلو دو شخص به ناظر نگاه می کنند؛ هر دو خود نگاره هایی از نقاش اند: رافائل نگاه شوق ـ شگفت زده اش را در مکتب آتن خویش در تماشاگه ژستهای فلاسفه ثبت کرده است.
۱۳۹۲/۱۲/۴ - ۰۸:۴۹
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 124]