تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 28 آبان 1403    احادیث و روایات:  حضرت زهرا (س):کسی که عبادت های خالصانه خود را به سوی خدا فرستد، پروردگار بزرگ ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830842293




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

بهداشت روانی اعتقادی در اجتماع


واضح آرشیو وب فارسی:فارس:
بهداشت روانی اعتقادی در اجتماع
از جمله بیماری‌های روانی که دامن جوامع را گرفته، بیماری دهشتناک اعتقادی است. این معضل اعتقادات جوامع را هدف قرار می‌دهد و آنان را از جایگاه والای خود به پایین‌ترین سطوح حیوانی می‌کشاند.

خبرگزاری فارس: بهداشت روانی اعتقادی در اجتماع


بخش دوم و پایانی 3 ـ بدعت و خرافه فکنی و پیامدهای آن در اجتماع بدعت از« بدع» در لغت به معنای ایجاد چیزی است که قبلاً نه ذکری از آن رفته، نه آگاهی نسبت به آن بوده و نه ایجاد شده است. برخی ریشه بدعت را «ابداع» می‌دانند که از «ابدع» گرفته شده، و به معنای ایجاد چیزی است که نمونه قبلی نداشت و بعد از آن که نبود، اختراع و ابتکار شد (باقری، جعفر، البدعة، 134). بدعت در اصطلاح شرع به این معناست: «وابدعت الشیء وابتدعته»، یعنی «استخراج و احداث آن». بدعتی که برای حالت مخالف استفاده می‌شود، از همین واژه است. این واژه بعداً برای کم کردن و یا افزودن در دین به کار رفت؛ اما گاه بعضی از انواع آن را مباح نامیده‌اند و این نوع، مصلحتی است که مفسده‌ای توسط آن دفع می‌گردد (القیومی، احمد بن محمد بن علی، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر للرافعی، 38؛ طبری، 1، 508؛ المغنیه، 3، 422). موضوع بدعت و خرافه‌فکنی گاه دستاویزی برای دنیاطلبان و فرومایگان می‌شود از این طریق مانند خوره دین را متلاشی می‌کنند. اغلب بدعت‌جویان، از برخی اطلاق‌ها و وسعت کلام شرع، سوء استفاده می‌کنند و امیال نفسانی خود را در قالب دین معرفی می‌نمایند. بدعت‌جویان به اختیار خود کاری می‌کنند و راه را برای بدعت‌های دیگر می‌گشایند و حتی بعد از فراگیر شدن بدعت، دامنه‌اش را به نصوص هم می‌کشانند. وظیفه علماء و بزرگان دین، مقابله با این انحرافات عقیدتی است، همان گونه که پیامبر عظیم الشان اسلام فرمود: «اذا ظهرت البدع فی امتی فلیظهر العالم علمه، فمن لم یفعل فعلیه لعنة الله»؛ «هرگاه بدعت درامت من ظاهر گردید، پس بر عالم لازم است که علمش را آشکار نماید (و جلوی بدعت‌ها را بگیرد)، پس اگر چنین نکرد، لعنت خدا بر او باد». در جای دیگر نیز روایتی به همین مضمون از حضرت نقل شده است (ر.ک. به: الهندی، ابن حسام الدین، کنزالعمال فی سنن الاموال والافعال، 1، 179؛ الصدوق، 204؛ القمی، عباس محمد رضا، سفینة البحار، 1، 63). هم چنین در روایات فراوانی، اهل بدعت مورد مذمت و سرزنش قرار گرفته‌اند و معصومان به دوری از آنان دستور داده‌اند. 3-1. شیطان، سلسله‌جنبان زنجیره‌ی خرافه‌فکنی: در طول تاریخ، خرافه‌‌گویی همواره دست‌مایه مشرکان و فرصت طلبان بوده است و از آن برای رسیدن به اهداف شوم خود، بهره‌ها برده‌اند. خرافه‌گویی در دوره‌ها و جوامع مختلف، با توجه به اقتضای زمان و مکان، شکل و حالت خاصی داشته است (سبزواری، محمد، الجدید فی التفسیر القرآن المجید، 3، 97؛ رازی، محمد بن عمر فخر الدین، التفسیر‌الکبیر، 12، 109؛ زمخشری، محمود بن عمر،‌ الکشاف فی الحقایق غوامض‌التنزیل، 1، 684؛ میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف‌الاسرار وعدة‌الابرار، 3، 248؛ مراغی، احمد بن مصطفی، تفسیرالمراغی، 7، 44؛ الزحیلی، وهبة، المنیر، 7، 85 ؛ ابن‌الکثیر، ابی‌الغداء الحافظ، ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، 2، 173). مردم در زمان‌ جاهلیت، بسیاری از اعمال خرافی ـ از قبیل: زنده به گور کردن دختران، قربانی کردن فرزندان، مثله کردن و... ـ را جایز می‌شمردند. خداوند، پس از ذکر سرنوشت شوم مشرکان، یکی از عوامل گمراهی آنان را ترویج اعمال خرافی و انحرافات در جامعه می‌داند و می‌فرماید: «[مشرکان] غیر از او (= خدا)، جز [بت‏هاى‏] مؤنّث را (بعنوان پرستش) نمى‏خوانند، و جز شیطان سرکش را نمى‏خوانند * خدا او را از رحمت خویش دور ساخت؛ و [شیطان] گفت: «حتماً از بندگانت سهم معیّنى خواهم گرفت * و حتماً آنان را گمراه مى‏کنم؛ و قطعاً آرزومندشان مى‏سازم؛ و البته آنان را (به اعمال خرافى) فرمان مى‏دهم، پس حتماً گوشهاى دام‏ها را مى‏شکافند، و البته به آنان فرمان مى‏دهم، پس قطعاً آفرینشِ خدا را تغییر مى‏دهند.» و هر کس جز خدا، شیطان را به سرپرستى برگزیند پس بیقین، با ضرر آشکارى زیان دیده است * [شیطان‏] به آنان وعده مى‏دهد؛ و آرزومندشان مى‏سازد؛ در حالى که شیطان جز فریب، به آنان وعده نمى‏دهد * آن [پیروان شیط] ان مقصدشان جهنّم است؛ و هیچ راه فرارى از آنجا نمى‏یابند»؛ (نساء / 117 ـ 121). شیطان در این آیات برنامه‌های خویش را بر می‌شمرد و برای به انجام رساندن آنان سوگند یاد می‌کند که از هیچ تلاشی فروگذاری نکند. یکی از مهم‌ترین برنامه‌های وی برای گمراه‌سازی انسان، دعوت به اعمال خرافی، انحرافات و تغییر تفکر توحیدی  در جامعه است. او برنامه‌هایش را چنین ترسیم می‌کند: الف) گمراه کردن برخی بندگان: او می‌داند که قدرت گمراه ساختن همه بندگان خدا را ندارد و تنها افراد مشرک و هوس‌باز و با ایمان ضعیف در برابر او تسلیم می‌شوند (وَقَالَ لَأَتَّخِذَنَّ مِنْ عِبَادِکَ نَصِیباً مَفْرُوضاً). ب) انحراف و گمراه نمودن (لَأُضِلَّنَّهُمْ).ج) سرگرم ساختن افراد با آرزو‌های دور و دراز و رنگارنگ (لَأُمَنِّیَنَّهُمْ). د) دعوت به اعمال خرافی و انحرافات: از جمله شکافتن گوش‌های چهارپایان (وَلَأَمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ). هـ) وادر کردن به تغییر آفرینش پاک خدایی (وَلْأَمُرَنَّهُمْ  فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ). این برنامه‌ها گویای آن است که شیطان، نقشه‌ای ویژه برای استفاده از این بیماری در جامعه دارد و از این بیماری ـ به طور خاص ـ برای گمراهی افراد استفاده می‌کند (ر.ک. به: بقره / 168 ـ 177؛ آل عمران / 65 ـ 74،149؛ انعام / 118 ـ 155؛ اعراف / 27 ـ 34، 138 ـ 206؛ انفال / 1 ـ 38؛ هود / 109 ـ 123؛ نحل / 114 ـ 118). 3-2. محرومیت مردم از نعمت‌ها و برخورداری انحصارطلبان؛ با بدعت و خرافه‌فکنی: انحصار طلبان و دنیاگرایان، همواره در طول تاریخ، با بدعت و خرافه‌فکنی در دین، به چپاول مادی ومعنوی مردم پرداخته‌اند و با این گونه ترفندها، عرصه را بر مردم تنگ و نعمت‌ها را به خود تخصیص داده‌اند. این گروه در عصر جاهلیت و بعد از آن، با بدعت‌های متفاوت در دین، نعمت‌های دنیوی، حیوانات (الجدید فی تفسیر القرآن‌المجید، 3، 97؛ تفسیرکبیر، 12، 109؛ الکشاف، 1، 684؛ کشف الاسرار وعدة‌الابرار 3، 248؛ تفسیرمراغی، 7، 44؛ المنیر 7، 85؛ ابن الکثیر، 2، 173) و ... نعمت‌ها و امکانات را منحصر به خویش می‌دانستند و به دیگران اجازه استفاده نمی‌دادند و همواره آنان را مورد تحقیر و تمسخر قرار می‌دادند. (مَا جَعَلَ اللّهُ مِن بَحِیرَةٍ وَلاَ سَائِبَةٍ وَلاَ وَصِیلَةٍ وَلاَ حَامٍ وَلکِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یَفْتَرُونَ عَلَى اللّهِ الْکَذِبَ وَأَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْقِلُونَ)؛ (مائده/ 103) «خدا هیچ (ممنوعیتى، در مورد) حیوان گوشْ شکافته بارور، و شتر آزاد بارور، و گوسفند بارور، و حیوان نرینه حمایت شده‏اى، قرار نداده است؛ و لیکن کسانى که کفر ورزیدند، بر خدا دروغ مى‏بندند؛ و اکثر آنان خردورزى نمى‏کنند». 3ـ3. بدعت وخرافه فکنی، سهمگین‌ترین جنایت: بدعت و خرافه فکنی از سهمگین‌ترین جنایت‌هایی است که دنیاجویان برای رسیدن به اهدافشان از آن بهره می‌برند. اهل بدعت، بارها در عرصه اجتماع، از زمان رسول اکرم تا کنون، خواستار تعویض یا تغییر ضروریات دین شده‌اند. برای نمونه بارها درخواست تعویض یا تغییر قرآن را از پیامبر اکرم می‌نمودند و خود در این زمینه در بین  اذهان عمومی تفسیر به رای و قرآن را مطابق امیال و اهدافشان تفسیر می‌نمودند. هدف آنان از تقاضای تعویض قرآن، بر چیده شدن کتاب الهی بود، چرا که با این عمل، اسلام به معنای حقیقی از بین می‌رفت و اسلامی که آنان اراده می‌کردند، به وجود می‌آمد. هدف آنان از تقاضای تغییر قرآن نیز تطبیق آیات مخالف با اهداف و امیال آنان بود، اما خداوند در جواب آنان فرمود: (فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى‏ عَلَى اللَّهِ کَذِباً أَوْ کَذَّبَ  بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لاَ یُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ)؛ (یونس/17) «و چه کسى ستمکارتر است از کسى که بر خدا دروغ بسته، یا آیات (و نشانه‏هاى) او را دروغ انگاشته است؟! براستى که خلافکاران رستگار نخواهند شد»). قرآن با لحنی قاطع پاسخ می‌دهد که «تبدیل» و «تغییر» در اختیار پیامبر نیست. به راستی که چه افکار پست و خامی را در سر می‌پروراندند، زیرا پیامبری را می‌پرستیدند که پیرو خرافات و امیال نفسانی آنان باشد (تفسیر‌نمونه، 8، 249). از دیگر ترفندهای آنان، پرداختن به ادعاهای واهی نزد مردم و ادعای شفاعت بت‌ها و ... بود. کوتاه سخن آن که، ایجاد بدعت و مسخره کردن اعتقادات دیگران، جنایتی بزرگ است؛ چرا که فرد با فروپاشی و برهم ریختگی شخصیت مواجه می‌شود، به پوچی و نیستی می‌گراید و از خود بیگانه می‌گردد و این جنایتی بس عظیم و سهمگین است (ر.ک. به: بقره/ 114؛ اعراف/ 37 ـ 39؛ هود/ 19 ـ 22؛ ملک/ 26 ـ 29). ج) راهکارهای تامین بهداشت روانی در برابر بیماری‌های اعتقادی در اجتماع 1ـ گسترش فرهنگ پرستش خدای مهر‌گستر( توحید گرایی) جهان‌بینی درست و توحید‌گرایی ساختار ذهنی افراد را وسعت می‌بخشد و قابلیت، ظرفیت و توان تفسیر و تحلیل شناختی افراد را بهبود می‌بخشد و به دین ترتیب توانایی کل نگری اشخاص افزایش می‌یابد. این شناخت‌ها باعث می‌شود انسان، جهان هستی را مجموعه‌ای بی‌ارتباط، تصادفی، بی‌نظم و بدون علت نداند، بلکه جهان را پدیده‌های نظام‌مند، پیچیده و دارای قانون ببیند که حتی در پس پدیده‌های به ظاهر ناخوشایند و متناقض آن، نوعی اراده، تدبیر و معنا نهفته است. و بدین ترتیب در انسان معتقد به دین، احساس آشفتگی و رها شدگی ایجاد نمی‌شود. با اعتقاد به توحید، اعتقاد به مصلحت الهی در افراد شکل می‌گیرد و این باعث می‌شود شخص در برابر واقعیات زندگی و وقایع غیر قابل کنترل (مانند: بیماری، بلایای طبیعی، از دست دادن عزیزان و بسیاری از عوامل فشار زای بیرونی) به سادگی دچار آشفتگی روانی نگردد و انسجام شخصیتی و بهداشت روانی خود را حفظ کند و از خطرات بیماری‌های روانی در امان بماند. 1ـ1. توحید، رمز انسجام نظام: روحیات هر انسانی دائماً در حال تغییر است. قانون تکامل در شرایط عادی، در صورتی که وضع استثنایی به وجود نیاید، انسان و روحیات و افکار او را در بر می‌گیرد و هر لحظه با گذشت روز، ماه و سال، زبان و فکر و سخنان انسان‌ها را دگرگون می‌سازد. اگر با دقت بنگریم، هرگز نوشته‌های یک شخص یکسان نیست، بلکه آغاز و انجام یک کتاب، تفاوت دارد؛ مخصوصاً اگر کسی در دوران حوادث بزرگ قرار گرفته باشد؛ حوادثی که پایه یک انقلاب فکری و اجتماعی و عقیده‌ای همه جانبه را پی‌ریزی می‌نماید. او هر اندازه که سعی نماید سخنان خود را یکسان، یک‌نواخت و مثل گذشته تحویل دهد؛ قادر نخواهد بود. اما قرآن، کتابی توحیدی است که در مدت 23 سال طبق نیازمندی‌های تربیتی مردم، در شرایط و ظروف کاملاً مختلف، نازل گردید. کتابی است که درباره موضوعات کاملاً متنوع سخن می‌گوید. قرآن مانند کتاب‌هایی نیست که یک موضوع خاص اجتماعی، سیاسی، فلسفی، حقوقی یا تاریخی را تعقیب می‌کنند، بلکه گاهی درباره توحید و اسرار و آفرینش و زمانی درباره احکام، قوانین و آداب و سنن و گاهی درباره امت‌های پیشین و سرگذشت تکان دهنده آنان سخن می‌گوید و زمانی مواعظ، نصایح، عبادات و رابطه بندگان با خدا را مطرح می‌سازد. چنین کتابی ممکن نیست خالی از تضاد و تناقض و نوسان‌های زیاد باشد، اما هنگامی که به قرآن می‌نگریم، همه‌ آیات آن را هماهنگ و خالی از تضاد و ناموزونی می‌بینم. بنابراین درمی‌یابیم که این کتاب، زاییده افکار انسان‌ها نیست؛ بلکه از ناحیه خداوند یگانه است و خداوند متعال، برای برقراری انسجام نظام و لزوم توحیدگرایی در نظام، همگان را به پذیرش توحید، فرا می‌خواند و وجود توحید را در نظام هستی لازم می‌شمارد (آل‌عمران/ 1 ـ 9؛ انعام/ 38 ـ 39؛ طه/ 4؛ انبیاء/ 92 ـ 93؛ فصلت/ 9؛ دخان / 6 ـ 9). قرآن کریم، توحید را رمز انسجام و یک‌پارچگی نظام و شرک و بیگانگی از توحید را منشأ اختلافات و فروپاشی نظام  بر می‌شمرد. (أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلاَفاً کَثِیراً)؛ (نساء / 82) «و آیا در قرآن تدبّر نمى‏کنند؟ و اگر (بر فرض) از طرف غیر خدا بود، حتماً در آن اختلاف فراوانى مى‏یافتند». در کتاب الهی، تضاد و اختلافی یافت نمی‌شود و از هر گونه تناقض عاری است؛ چرا که آفریننده‌اش خداوند یگانه است که آن را برای سعادت و کمال جوامع بشری نازل فرموده است و لازمه این هدف آن است که این کتاب، انسجام جوامع را در نظر داشته باشد و بشر با اندیشیدن و عمل بدان، موجبات وحدت و انسجام نظام خویش را فراهم‌آورد (ر.ک. به: المیزان فی تفسیر القرآن، 5، 20؛ نمونه، 4، 28 ـ 30). 2ـ1. نفی هرکژی وکژ اندیشی با حرکت توحیدی بشر باید برای نجات خود از وسوسه‌های شیطان‌ها و کژاندیشان و هدایت و رسیدن به صراط مستقیم، دست به دامان لطف پروردگار یگانه بزند و به ذات پاک او تمسک جوید؛ چرا که هدایت و سعادت وی در گرو قرآن و فرامین خداوند یگانه است و این قرآن است که هر گونه کژی و کژاندیشی را نفی کرده و بشریت را به صداقت و راستی فرا می‌خواند. (وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ وَأَنْتُمْ تُتْلَى‏ عَلَیْکُمْ آیَاتُ اللّهِ وَفِیکُمْ رَسُولُهُ وَمَن یَعْتَصِم بِاللّهِ فَقَدْ هُدِیَ إِلَى‏ صِرَاطٍ مُسْتَقِیمٍ)؛ (آل‌عمران/ 101) «و چگونه کفر مى‏ورزید، در حالى‏که شمایید که آیات خدا بر شما خوانده مى‏شود، و فرستاده او در میان شماست؟! و هر کس به خدا تمسّک جوید، پس بیقین به راه راست، رهنمون شده است». مراد از «کفر» در جمله (وَکَیْفَ تَکْفُرُونَ)، کفر بعد از ایمان است و جمله (وَأَنْتُمْ تُتْلَى‏ عَلَیْکُمْ)، کنایه از امکان اعتصام به آیات خدا و به رسول در اجتناب از کفر، می‌باشد. جمله (وَمَن یَعْتَصِم بِاللّهِ) به منزله کبرای کلی است برای این مطلب و همه مطالب نظیرآن و مراد از هدایت به سوی صراط مستقیم، راه یافتن به ایمانی ثابت است؛ چون چنین ایمان، صراطی است که نه اختلاف می پذیرد و نه تخلف. صراطی است که سالکان خود را جمع نموده و از انحراف آنان جلوگیری می‌نماید و در این که با تعبیر ماضی محقق (فَقَدْ هُدِیَ)، مطلب را محقق نمود و فاعل را حذف کرد، دلالتی است بر این که این فعل، خود به خود  ایجاد می‌شود و هدایت حاصل می‌شود. به عبارت واضح‌تر، هر کسی که به خدا تمسک و اعتصام جوید، هدایتش قطعی است (ر.ک. به: المیزان فی تفسیر القرآن، 3، 365). این جمله در حقیقت اشاره به این است که اگر دیگرانی که در مسیر توحید نیستند دچار انحراف شوند، جای تعجبی نیست؛ تعجب از این است که افرادی که پیامبر را میان خود می‌بینند و دائماً با عالم وحی در تماس هستند، چگونه ممکن است گمراه شوند. مسلماً اگر چنین اشخاصی گمراه شوند، مقصر اصلی خود آنان هستند و مجازاتشان بسیار دردناک خواهد بود. این حاکی از آن است که جایی که تفکر توحیدی حکم‌فرمایی کند، کژی و کژاندیشی جایگاهی نخواهد داشت، چون توحید، با کژگرایی تناقض دارد و همواره با صداقت و راستی همراه است (سید قطب، ج 1، ص 438؛ نمونه، 3، 24). 3ـ1. ایمان به حضور هستی‌گستر خدا، نفی زمینه تهدید و تطمیع: بندگانی که به توحید و حضور هستی‌گستر خدا ایمان دارند، با تهدیدها و تطمیع‌ها تسلیم نمی‌گردند، چون خدا را یار و یاور و اعتماد و ایمان به او توشه راه خویش می‌دانند. مسلمانان در صدر اسلام، همواره مورد تهدید و تطمیع قرار می‌گرفتند، اما نه تنها تسلیم خواسته‌های دشمنان نمی‌شدند؛ بلکه استقامت و پایمردی از خود نشان می‌دادند و به تمام امیال کاذب دنیوی، پشت می‌کردند. روحیه مسلمانان در جنگ‌ها چنان اعجاب‌آور بود که برخی از دشمنان هم به آن اذعان داشتند؛ این که چگونه عده‌ای با تعداد و امکانات اندک، با عزمی راسخ و روحیه‌ای آکنده از عشق و اعتماد به خدا و رسولش پیروزی‌های متعددی کسب و جامعه‌ای اسلامی پایه‌گذاری کردند! (الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَاناً وَقَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ * فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللّهِ وَفَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُؤءٌ وَاتَّبَعُوا رِضْوَانَ اللّهِ وَاللّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِیمٍ * إِنَّمَا ذلِکُمُ الشَّیْطَانُ یُخَوِّفُ أَوْلِیَاءَهُ فَلاَ تَخَافُوهُمْ وَخَافُونِ  إِن کُنْتُم مُؤْمِنِینَ)؛ (آل عمران/ 173 ـ 175) «(همان) کسانى که (برخى از) مردم، به آنان گفتند: «که مردمان براى (حمله به) شما گرد آمده‏اند؛ پس، از آنان بترسید» و[لى این سخن‏] ، بر ایمانشان افزود، و گفتند: «خدا ما را بس است؛ و [او] خوب کار سازى است.» * و با نعمتى از جانب خدا و بخشش (او، از میدان نبرد) بازگشتند، در حالى که هیچ بدى (و آسیبى) به ایشان نرسیده بود؛ و خشنودى خدا را پیروى کردند؛ و خدا داراى بخششى بزرگ است * این فقط شرور (شیطان صفت) است، که پیروانش را مى‏ترساند. پس اگر مؤمنید، از آنان نترسید؛ و از (عذاب من) بترسید». 4 ـ1. توحید، رمز آزادی و سلطه ناپذیری انسان: توحید گرایان، هیچ گاه خود را اسیر و بنده شرک و سلطه‌پذیری و امیال دنیوی نمی‌کنند و همواره با این پدیده‌ها مبارزه می‌کنند و فقط به تنها معبودشان تمسک می‌جویند (طلاق/ 2 ـ 3) و در مشکلات از او یاری می‌جویند. خداوند متعال به پیامبر‌اکرم در برابر روگرداندن برخی از افراد از حق و چنگ زدن به دامان سلطه گران، می‌فرماید: (فَإِن تَوَلَّوْا  فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ لاَإِلهَ إِلَّا هُوَ عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ وَهُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِیمِ)؛ (توبه/129) «و اگر (مردم) روى برتافتند، پس بگو: خدایى که هیچ معبودى جز او نیست مرا بس است؛ تنها بر او توکّل کردم؛ و او پروردگار تخت بزرگ (جهاندارى و تدبیر هستى) است». جمله (لاَإِلهَ إِلَّا هُوَ) در مقام بیان علت برای حکم «وجوب متابعت» از آن جناب است، زیرا او از همه اسباب ظاهری قطع نظر و به خدا اعتماد و توکل کرد. جمله (عَلَیْهِ تَوَکَّلْتُ) که حصر را می‌رساند، تفسیری است که جمله (حَسْبِیَ اللّهُ) را که التزام به دلالت بر معنای توکل دارد، تفسیر می‌نماید و توکل این است که بنده، پروردگار خود را وکیل و مدبر امور خود بداند (فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، محجة‌البیضاء، 7، 377؛ انصاری، ابی‌اسماعیل‌عبدالله، منازل السائرین، 75). این که به جای «فتوکل علی الله»، جمله (فَقُلْ حَسْبِیَ اللّهُ) را آورد، بدین سبب است که رسول گرامی را ارشاد نماید، به این که باید همواره توکلش بر خدا باشد و با یاد این حقایق است که معنای حقیقی توکل روشن می‌شود. جایی که عرش و عالم بالا و جهان ماورای طبیعت با آن عظمتی که دارد، در دست قدرت و تحت حمایت و کفایت اوست، چگونه بنده‌اش را تنها گذارد و او را یاری ننماید؟! مگر قدرتی در برابرش تاب مقاومت دارد و یا رحمت و عطوفتی بالاتر از رحمت و عطوفت او مقصود می‌شود؟ 2ـ راه‌کارهای درمان نفاق ودورویی دراجتماع 2ـ1. مقابله با دوچهرگان (منافقین) الف) وظیفه حاکم شرع در برابر منافقان: گرچه اهل نفاق، مستحق عذاب دنیوی و اخروی‌اند، ولی اگر دشمنی خود را ظاهر سازند و علیه مسلمانان، آشکارا به جنگ و مبارزه بپردازند، حکم بغات و محاربان را دارند و این حکم شامل تمام طاغوت‌ها و فاسدانی نیز که در جامعه اسلامی رعب و وحشت ایجاد می‌کنند، می‌شود. مجازات شرعی آنان نیز به تشخیص و اجازه رهبر حکومت اسلامی، مطابق جنایت آنان، اجرا می‌گردد. خداوند قیام مسلحانه و آشکار منافقان را که به ناامنی و تشویش اوضاع جامعه می‌انجامد محکوم می‌کند و می‌فرماید:(إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِینَ یُحَارِبُونَ اللّهَ وَرَسُولَهُ وَیَسْعَوْنَ فِی الْأَرْضِ فَسَاداً أَن یُقَتَّلُوا أَوْ  یُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِنْ خِلاَفٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذلِکَ لَهُمْ خِزْیٌ فِی الدُّنْیَا وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ)؛ (مائده / 33) «کیفر کسانى که با خدا و فرستاده‏اش مى‏جنگند و براى فساد در زمین مى‏کوشند، فقط این است که کشته شوند؛ یا به دار آویخته گردند؛ یا دست‏هایشان و پاهایشان، بر خلاف (یکدیگر یعنى یکى از راست و یکى از چپ)، قطع شود؛ یا از سرزمین (خود) تبعید گردند؛ این، برایشان رسوایى‏اى در دنیاست؛ و در آخرت عذاب بزرگى برایشان است». ب) وظیفه مردم در برابر منافقان: اگر منافقین دشمنی خود را آشکار نکردند و به صورت پنهانی به کارشکنی، جاسوسی و ترویج فساد و فتنه مشغول باشد، از اجرای برخی احکام و حدود شرعی محفوظ می‌ماند در عین حال برخورد هوشیارانه، دوری از معاشرت با آنان، زیر نظر داشتن آنان، همراه  بامشورت علماء و بزرگان و... ، از وظایف مردم درباره آنان به شمار می‌رود. ج) خود درمانی نفاق: درمان نوع دیگری از نفاق، به خود شخص برمی‌گردد. رفع این عوامل دشوار و نیازمند تمرین و ریاضت است، اما اگر انسان به عواقب سوء نفاق بیندیشد، در خواهد یافت که باعث رنج و هلاکت خویش و ضرر دیگران شده است و خود را در دنیا دچار حزن و سرگردانی کرده است و آخرت خویش را از دست داده و هم موجبات خشم خداوند را فراهم آورده است. این نوع درمان بیشتر برای افرادی مفید است که ضعف ایمان دارند و نادانی باعث ابتلای آن‌ها به نفاق گردیده است؛ این روش حتی در مورد افرادی که مدعی آگاهی‌اند، می‌تواند مفید باشد. اگر چنین شخصی، توانایی‌ها و ویژگی‌های نهفته در خود را باز یابد و بداند که با کمک اراده، و در سایه تمرین و ممارست، می‌تواند موفق شود، به سرعت می‌تواند این رذیله شوم را درمان نماید (حسینی، 164). د) خود علاجی نفاق از منظر امام خمینی: امام خمینی، درمان نفاق را از دو طریق ممکن می‌داند. «الف) تفکر در مفاسد دنیوی و اخروی که مترتب بر این رذیله است. در دنیا اگر مردم، آدمی را به نفاق و دورویی بشناسند و او به این صفت زشت معرفی گردد، از انظار مردم افتاده و رسوای خاص و عام می‌گردد و در نزد تمام اقران و امثال بی‌عرض و آبرو می‌گردد. او را از مجالسشان طرد و شخصیت او را دچار تشویش و پریشان حالی می‌کنند و در آخرت مکنوناتش، آشکار گشته و با دو زبان از آتش محشور و با منافقین و شیاطین معذب می‌گردد. ب) جدیت و کوشش در مقام عمل، برای دور شدن از این صفت زشت و اینکه انسان، مدتی در افعال و اعمال خود مواظبت کند و مراقب حرکات و سکنات خویش باشد و افعال و اقوال خود را در ظاهر و باطن یکسان نماید و تظاهرات و تدلیسات را عملا کنار بگذارد و از خداوند منان در خلال این احوال، توفیق طلب نماید که او را بر نفس اماره مسلط گرداند و در این اقدام و علاج با او همراهی فرماید» (خمینی، روح الله،‌ اربعین، 136 ـ 137). 2-2. مبارزه با طبقه‌گرایی و اشرافیت بر پایه اصالت زور و زر: یکی از مهم‌ترین زمینه‌های پرورش نفاق در اجتماع، طبقه‌گرایی و اشرافیت است. منافقان برای در دست داشتن قدرت، ثروت و اشرافیت بر دیگر طبقات، از هیچ تلاشی دریغ نمی‌ورزند و به کسی اجازه ورود به باند قدرت و ثروت را نمی‌دهند تا خود همیشه عزیز و مومنان ذلیل بمانند؛ غافل از این که «ان العزة لله ولرسوله وللمومنین». برای مبارزه با طبقه‌گرایی و اشرافیت برپایه اصالت زور و زر، باید اقداماتی انجام گیرد. ابتدا باید طرز تفکر خود برتر بینی منافقان، که ناشی از غرور و تکبر از یک سو و گمان به استقلال در برابر خداوند متعال از سوی دیگر می‌باشد، اصلاح گردد. از این‌رو لازم است نگاهی به صدر اسلام بیفکنیم. آن‌گاه که منافقان دارای قدرت و ثروت بودند و با وجود تمام کارشکنی‌ها و توطئه‌هایشان علیه جامعه‌ نوپای اسلامی، سرانجام مسلمانان برآنان پیروز شدند و قدرت و ثروت ایشان راهی از پیش نبرد و با تشکیل حکومت مسلمانان، قدرت آنان نابود گردید (قطب، سید، فی ظلال القرآن، 6، 580؛ نمونه، 24، 162 ـ 164). قرآن کریم از برخی کارشکنی‌های مشرکان و منافقان در برابر مسلمانان چنین یاد می‌کند: (زَعَمَ  الَّذِینَ کَفَرُوا أَن لَن یُبْعَثُوا قُلْ بَلَى‏ وَرَبِّی لَتُبْعَثُنَّ ثُمَّ لَتُنَبَّؤُنَّ بِمَا عَمِلْتُمْ وَذلِکَ عَلَى اللَّهِ یَسِیرٌ * فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالنُّورِ الَّذِی أَنزَلْنَا وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ)؛ (منافقون/ 7 و 8) «آنان کسانى هستند که مى‏گویند: «براى کسانى که نزد فرستاده خدا هستند (اموالتان را) مصرف نکنید تا اینکه پراکنده شوند.» در حالى که منابع آسمان‏ها و زمین فقط از آن خداست و لیکن منافقان فهم عمیق نمى‏کنند * مى‏گویند: «اگر به مدینه بازگردیم، قطعاً عزیزترین (افراد)، ذلیل‏ترین (افراد) را از آن (شهر) بیرون مى‏رانند!» در حالى که عزّت فقط براى خدا و براى فرستاده‏اش و براى مومنان است؛ و لیکن منافقان نمى‏دانند»). 2-3. برچیدن تبعیض‌گرایی، انحصارطلبی و امتیازخواهی: تبعیض‌گرایی و انحصارطلبی از دیگر معضلات اجتماعی است که زمینه رشد نفاق را فراهم می‌آورد. با از بین بردن آن، بستر رشد نفاق تا حدودی از بین خواهد رفت. منافقان، همواره خود را برتر از دیگران می‌بینند و خواستار موقعیت‌های ویژه اجتماعی و اقتصادی‌اند. منشأ این معضل غرور، تکبر، زیاده‌خواهی و انحصارطلبی آنان است. آنان خود را عاقل و هوشیار و مومنان را سفیه وساده لوح و خوش باور  می پندارند. قرآن کریم در برابر این ادعا می‌فرماید: (وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلکِن لاَ یَعْلَمُونَ)؛ (بقره/ 13) «و هنگامى که به آنان گفته شود: «همان گونه که مردم ایمان آورند [شما هم] ایمان آورید.» مى‏گویند: «آیا همان گونه که سبک سران ایمان آوردند، ایمان بیاوریم؟!» آگاه باشید که فقط آنان سبک سرند؛ اما نمى‏دانند». منافقان، افراد پاکدل، حق طلب و حقیقت جو را که با مشاهده آثار حقانیت در دعوت پیامبر اکرم سر تعظیم فرود آورده‌اند، سفیه می‌دانند و شیطنت، دورویی و انحصار طلبی خویش را دلیل بر هوش و درایت می‌شمرند. آری! عقل در منطق آنان جایگاهش را با سفاهت تعویض نموده است، لذا قرآن کریم در جواب آنان می‌فرماید: (أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلکِن لاَ یَعْلَمُونَ). این نوعی سفاهت است که انسان، خط زندگی خود را مشخص نکند و در میان هر گروهی به رنگ آن گروه درآید و همواره به دنبال انحصار‌طلبی و تبعیض‌گرایی و امتیازخواهی باشد و به جای تمرکز و وحدت شخصیت، دوگانگی و چند‌گانگی را پذیرا باشد و استعداد و نیروهای خود را در طریق شیطنت، توطئه، انحصار طلبی و تخریب روحی دیگران به کارگیرد (نمونه، 1، 95 ـ 96). از نظر نفاق پیشگان مغرور، مومنان سفیه، خوش باور و سبک سر هستند. آن‌ها برای ایستادگی مؤمنان در برابر تمام مشکلات و مصائب، جز سبک سری و ساده لوحی تفسیری نمی‌توانستند ارایه کنند. 3ـ راه‌کارهای رویارویی با بدعت‌گذاری و خرافه‌افکنی در اجتماع 3ـ1. وظیفه مردم و حاکمان: اولین قدم برای برچیدن این پدیده شوم، برائت قلبی و مخالفت با آنان در دل می‌باشد. این مخالفت‌ها باید به عمل علیه آنان بینجامد. امام صادق(ع)  از قول پیامبر فرمود: «اذا رایتم اهل الریب والبدع من بعدی اظهروا البرائة منهم واکثروا من سببهم والقول فیهم والوقعیة وباهتوهم کیلا یطعموا فی الفساد فی الاسلام ویحذرهم الناس ولایتعلموا من بدعهم ...»؛ «از آن‌ها (اهل بدعت) بیزاری بجویید و به آن‌ها بسیار دشنام دهید و درباره آنان بد گویی کنید و طعن بزنید و ایشان را خفه و وامانده سازید تا به فساد در اسلام طمع نکنند و مردم از آن‌ها دور شوند و از بدعت‌های آنان نیاموزند» (کلینی، محمد بن یعقوب، ‌الکافی، 4، 81). امام علی(ع)  نیز فرمود: «من مشی الی صاحب البدعة فوقره، فقد سعی فی هدم الاسلام»؛ «هر کس به سوی بدعت گذار برود و او را بزرگ بدارد، حتماً در نابودی اسلام کوشیده است» (احسان بخش، صادق، آثار الصادقین، 2، 38). گام بعدی در ریشه‌کن کردن این معضل، آگاه سازی مردم نسبت به بدعت‌ها است. این مهم  بر عهده بزرگان دین محقق می‌شود. آنان باید به مردم در زمینه توطئه بدعت‌گذاران و چگونگی مبارزه با آنان، آگاهی بخشند. قدم نهایی ـ با توجه به کلام امیر المومنان ـ جنگ سرد با آنان، با نظارت حاکم اسلامی و اندیشمندان، است. باید آنان را در عرصه تاخت و تاز تنها گذاشت و با نوعی جنگ سرد با ایشان، مبارزه کرد تا نقاب از چهره پلیدشان برداشته شود (کافی، 1، 95). 3ـ2. برداشت آگاهانه و منطقی از مفاهیم دینی و پیام وحی (خرافه‌ستیزی و پیرایه‌زدایی از زلال معارف وحی): بدعت‌گذاران و خرافه فکنان برداشت‌های عاطفی و غیر منطقی از وحی دارند و در تفسیر کلام خداوند، برخی عوامل خارجی را دخالت می‌دهند و آیات قرآن را آن گونه تفسیر می‌کنند که با منافع آن‌ها مغایرت نداشته باشد. آنان بلند پروازی‌ها و ادعاهای واهی فراوانی را مطرح و منزلت و جایگاه خود را رفیع می‌شمرند. قرآن کریم، دسیسه‌های آنان را افشا می‌نماید و می‌فرماید: (وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَیَّاماً مَعْدُودَةً قُلْ أَتَّخَذْتُمْ عِنْدَ اللّهِ عَهْدَاً فَلَنْ یُخْلِفَ اللّهُ عَهْدَهُ أَمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّهِ مَا لاَتَعْلَمُونَ * بَلَى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَأَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ * وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ أُولئِکَ أَصْحَابُ الْجَنَّةِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ)؛ (بقره / 80 ـ 82) «و گفتند: «آتش [دوزخ‏] ، جز چند روزى محدود، به ما نخواهد رسید.» بگو: «آیا پیمانى از جانب خدا گرفته‏اید؟! و خدا از پیمانش تخلّف نمى‏ورزد، یا چیزى را که نمى‏دانید به خدا نسبت مى‏دهید؟! * آرى کسانى که بدى را بدست آورند، و [آثار] خطایشان آنان را فرا گیرد، پس آنان اهل آتشند؛ در حالى که ایشان در آنجا ماندگارند * و کسانى که ایمان آوردند، و [کارهاى‏] شایسته انجام دادند، آنان اهل بهشتند؛ در حالى که ایشان در آنجا ماندگارند». اعتقاد به برتری نژادی ملت بدعت پیشه و اعتقاد به این که آنان تافته‌ای جدابافته‌اند و گنهکارانشان فقط اندکی مجازات می‌شوند و سپس به بهشت می‌روند، یکی از دلایل خود برتر بینی آنان است. این امتیاز طلبی با هیچ منطقی سازگار نیست، زیرا هیچ تفاوتی در میان انسان‌ها از نظر کیفر و پاداش اعمال در پیشگاه خداوند متعال وجود ندارد (ر.ک. به: تفسیر نمونه، 1، 322 ـ 324). 3ـ3. مبارزه با تعصب وگزافه گویی: یکی از مهم‌ترین زمینه‌های رشد و پرورش بدعت و خرافه‌فکنی در جامعه، تعصب و گزافه‌گویی است. بدعت گذاران و خرافه افکنان با گزافه گویی و تعصب بی جا در جامعه و بیان ادعاهای پوچ و بی‌اساس، سعی در گمراه کردن مردم و رسیدن به آرزوهای دنیوی خویش دارند. قرآن سعادت را از انحصار طایفه‌ای خاص بیرون می‌آورد و معیار رستگاری را ایمان و عمل صالح و نژاد پرستی و تعصب‌های بی‌جا را عامل انحطاط معرفی می‌نماید و می‌فرماید: (وَقَالُوا لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ  إِلاَّ مَنْ کَانَ هُودَاً أَوْ نَصَارَى‏ تِلْکَ أَمَانِیُّهُمْ قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنتُمْ صَادِقِینَ * بَلَى‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ * وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى‏ عَلَى‏ شَیْ‏ءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى‏ لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى‏ شَیْ‏ءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْکِتَابَ کَذلِکَ قَالَ الَّذِینَ لاَ یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِیَما کَانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ)؛ (بقره / 111 ـ 113) «و (آنها) گفتند: «جز کسى که یهودى یا مسیحى است، داخل بهشت نخواهد شد.» این آروزهاى آنهاست. بگو: «اگر راست مى‏گویید، دلیل روشنتان را بیاورید!» * آرى، کسى که چهره [وجود] ش را براى خدا تسلیم کند در حالى که او نیکوکار باشد، پس پاداش او نزد پروردگارش فقط براى اوست؛ و هیچ ترسى بر آنان نیست و نه آنان اندوهگین مى‏شوند * و یهودیان گفتند: «مسیحیان بر چیز (حقّى استوار) نیستند.» و مسیحیان (نیز) گفتند: «یهودیان بر چیز (حقّى استوار) نیستند.» در حالى که آنان کتاب (خدا) را مى‏خوانند. کسانى که نمى‏دانند نیز، همانند سخن آنان گفتند! پس خدا، روز رستاخیز، درباره آنچه همواره در آن اختلاف مى‏کردند، میان آنها داورى مى‏کند». این آیات گوشه‌ای از ادعاهای بی‌اساس جمعی از یهود و نصاری را که باعث بدعت در اسلام می‌گشتند، به نظاره می‌کشانند و سرچشمه اصلی تعصب را که به بدعت و خرافه‌فکنی می‌انجامد، نادانی معرفی می‌نماید، چراکه افراد نادان، همواره زندانی محیط زندگی خود هستند و به دیگران اعتنا نمی‌کنند (ر.ک. به: آل عمران/ 75 ـ 76؛ توبه / 30 ـ 35). نتیجه‌گیری: قرآن در آیات متعددی به بهداشت روانی انسان در ابعاد فردی و اجتماعی توجه کرده و راهکارهای مؤثری را توصیه کرده است. منابع 1.      ابن‌کثیر، ابی‌الفداء الحافظ، ابن‌کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، دارالکتاب العلمیة، بیروت، 1408ق. 2.      ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، مطبعة مصطفی البانی، مصر، 1355 ق. 3.      ابو عوده، عوده خلیل، التطور الدلالی، مکتبة المنار، الاردن، 1405 ق. 4.      احسان بخش، صادق، آثار الصادقین، نشر ستاد جمعه گیلان، گیلان. 5.      انصاری، ابی اسماعیل عبدالله، منازل السائرین، انتشارات بیدار، قم، 1381 ش. 6.      باقری، جعفر، البدعه، معاونه الثقافیه للمجمع العالمی لاهل بیت(ع) ، 1994 م. 7.      تمیمی آمدی، عبد الرحمن بن محمد، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه: محمد علی انصاری، تهران. 8.      الحر عاملی، محمد بن الحسن، وسایل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعة، 1391 ق، دار احیاء التراث العربی، بیروت، الطبعة الرابعة، بیست جلدی. 9.      حسینی، سید ابوالقاسم، اصول بهداشت روانی، دانشگاه علوم پزشکی، مشهد، 1377 ش. 10.  حسینی، سید محمد، دوچهره‌گان (نفاق، آفت دین و اجتماع)، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1377 ش. 11.  حکیم، محمد باقر، علوم قرآن، المجمع العلمی الاسلامی، تهران، 1362 ش. 12.  خاتمی، سید احمد ، سیمای نفاق در قرآن، شفق، قم، 1379 ش. 13.  خمینی، سید روح الله، اربعین، مرکز نشر فرهنگی رجاء، تهران، 1368 ش. 14.  رازی، محمد بن عمر فخر الدین، التفسیر الکبییر (مفاتیح الغیب)، مطبعة البهیة المهریة، مصر. 15.  رامیار، محمود، تاریخ قرآن، انتشارات امیر کبیر، تهران، 1362 ش. 16.  زحیلی، وهبه،  المنیر (الاتفسیر المنیر)، دارالفکرالمعاصر، بیروت، 1411 ق. 17.  زرقانی، محمد عظیم، مناهل العرفان فی علوم قرآن، دارابن عفان، قاهره، 1422 ق. 18.  زرکشی، محمد بن بهادر بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، تحقیق: عبدالرحمان مرعشلی، حمدی ذهبی وابراهیم عبدالله کردی، دار المعرفه، بیروت، 1410ق/1990م. 19.  زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف فی الحقایق غوامص التنزیل، ادب الحوزه، قم. 20.  زنجانی، سید عز الدین، مطارحات حول معیار الشرک فی القرآن، دارالارشاد الاسلامی، بیروت، 1411ق/1990م. 21.  سالم، ابراهیم، النفاق والمنافقون فی عهد رسول الله(ص) ، مصر، 1367 ق. 22.  سبزواری، محمد، الجدید فی التفسیر القرآن المجید، دارالتعارف، بیروت، 1402 ق. 23.  سید رضی، خصائص الائمه(ع) ، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، مشهد، 1406 قمری. 24.  سید قطب (1933 م)، فی ظلال القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی، الطبعة الخامسة، 1386 ق ـ 1967 م، هشت جلد. 25.  صدوق، شیخ ابوجعفر، ابن بابویه محمد بن علی، الخصال، جماعة المدرسین فی الحوزه العلمیه، قم، 1416 ق. 26.  الصغیر، محمد حسین، المستشرقون والدراسات القرآنیه، مرکز النشر مکتب الاعلامی، 1413 ق. 27.  طباطبایی، محمد حسین  المیزان فی تفسیر القرآن، موسسه الاعلمی، بیروت، ق 1417. 28.  طبرسی، محمد بن فضل، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات اسلامی جامعه مدرسین، قم، 1406 ق. 29.  طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، تحقیق: محمد ابوالفضل ابراهیم، دارالتراث، بیروت، 1387. 30.  عاملی، جعفر مرتضی، الصحیح من سیرة نبی الاعظم، دارالهادی ودارالسیرة، بیروت، 1415 ق. 31.  عتر، نورالدین، علوم القرآن الکریم، دارالخیر، دمشق، 1414 ق. 32.  عسقلانی، ابن حجر، فتح الباری بشرح صحیح البخاری، المطبعة السلفیة، قاهره، 1380 ق. 33.  عسکری، مرتضی، القرآن الکریم وروایات المدرستین، المجمع العلمی الاسلامی، تهران، 1415 ق. 34.  الفراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، تحقیق: الدکتور مهدی المخزولی، انتشارات اسوه، قم، 1414ق. 35.  فیض کاشانی، محمد بن مرتضی، محجة البیضاء، انتشارات جامعه مدرسین، قم، 1383 ق. 36.  قبلان، عبد الامیر، المنافقون فی القرآن، مطبعة النعمان، نجف، 1308 ق. 37.  قطب، سید، فی ظلال القرآن، دارالاحیاءالتراث العربی، بیروت، 1386 ق. 38.  القمی، عباس محمد رضا،  سفینه البحار و مدینه الحکم والاثار، انتشارات فراهانی، ایران،  1363 ق. 39.  القیومی، احمد بن محمد بن علی، المصباح المنیر فی غریب شرح الکبیر للرافعی، دارالحجرة، قم، 1405 ق. 40.  کلینی، محمدبن یعقوب ، اصول الکافی، شرح: محمدباقرکمره‌ای،  اسلامیه، تهران. 41.  محقق اردبیلی، زبدة البیان فی احکام القرآن، مکتبة المرتضویة لاحیاء الآثار الجعفریة، تهران.  42.  مدرسی، محمد تقی، کلی نواجه النفاق، دار محبی الحسین(ع) ، تهران،  1378ش. 43.  مراغی، احمد مصطفی، المراغی(تفسیر المراغی)، داراحیاءالتراث العربی، بیروت، 1985 م. 44.  مغنیه، محمد جواد، الکاشف (التفسیر الکاشف)، دارالعلم للملایین، بیروت، 1981 م. 45.  مکارم شیرازی، ناصر و همکاران،  تفسیر نمونه، دارالکتب اسلامیة، تهران، 1373 ش. 46.  میبدی، ابوالفضل رشیدالدین، کشف الاسرارو عده الابرار (تفسیر خواجه عبدالله انصاری) انتشارات امیر کبیر، دمشق، 1361 ش.  47.  الهندی، ابن حسام الدین، کنز العمال فی سنن الاقول، والافعال، تحقیق: صفوه السقاءوبکری حیانی، موسسة الرساله، بیروت، 1413 ق. 48.  یعقوبی، ابن واضح، تاریخ الیعقوبی، دار صادر، بیروت. 49.  یوسفی غروی، تاریخ تحقیقی اسلام، ترجمه: حسینعلی عربی، موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) ، قم، 1382 ق. یوسفی غروی، محمد هادی، موسوعه التاریخ الاسلامی، مجمع الفکر اسلامی، قم، 1417 ق. منبع: مجله قرآن و علم شماره 5 انتهای متن/

92/11/23 - 00:05





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


دین و اندیشه
پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن