محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1843260843
در درس اخلاق آيتالله قرهي مطرح شدماجراي دستورات اتصاليه امام(ره) و ناتواني طراحان اتاق فكر كاخ سفيد
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: در درس اخلاق آيتالله قرهي مطرح شدماجراي دستورات اتصاليه امام(ره) و ناتواني طراحان اتاق فكر كاخ سفيد
مدير حوزه علميه امام مهدي(عج) گفت: «جرج سايس» يكي از طراحان اتاق فكر كاخ سفيد در يكي از مقالات خود در سال 62 بيان كرد: ما اصلاً به مغزمان نميرسيد يك پيرمرد هشتاد ساله بتواند همه ما را سر كار بگذارد!
به گزارش خبرگزاري فارس، آيتالله روحالله قرهي مدير حوزه علميه امام مهدي(عج) حكيميه تهران در تازهترين جلسه اخلاق خود به موضوع «ابتلائات امام و امت» پرداخت كه مشروح آن در ادامه ميآيد:
*غلبه فكري أباعبدالله(ع) و يارانش
عرض كرديم أبيعبدالله(ع) به عنوان امام و يارانش به عنوان امت هستند، امت قليله، ولي مطيع محض امام. به اين آيه هم اشاره كرديم كه خداوند ميفرمايند: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَه». غلبه هم موقعي پيش ميآيد كه اگر همه جماعت به نام امت اين كار را انجام دهند و امت دروغين در مقابل امت صادق نباشند. غلبه، دو نوع است. يكي اين است كه آنها ميتوانند در همين دنيا پيروز شوند و اصلاً شهيد هم نشوند؛ يعني غالب شوند و شهيد نشوند. اما يك موقعي غلبه آنها به صورت ظاهر از بين رفتن است، اما با از بين رفتن خودشان، افكار و اهدافشان غلبه پيدا ميكند.
اهداف أبيعبدالله(ع) غلبه پيدا كرد. ايشان، محيالدين بودند و هدفشان اين بود كه دين احيا شود. عرض كرديم: يهود در دين نفوذ كرده بود و بعد هم به وسيله يزيد ميخواست اساس دين را از بين ببرد. خداي متعال اينطور رقم زد كه أبيعبدالله(ع)، دين را احيا كند. فلذا معلوم مي شود كه چرا پيامبر(ص) فرمودند: «حُسَيْنٌ مِنِي وَ أَنَا مِنْ حُسَيْن»؟ يعني همانطور كه پيامبر(ص)، دين را آورد؛ احياء دين هم به وسيله أبيعبدالله(ع) شد و اين احيائش هم به واسطه خون دادنشان شد.
*اگر قيام أباعبدالله(ع) نبود، هيچ ديني باقي نميماند!
خيليها گفتند كه اگر قيام أبيعبدالله(ع) نبود -كما اين كه در بحث دهه اول محرم بعضي از اين موارد را خواندم - ، اصلاً از اسلام چيزي نميماند. حتي بعضي از مورخان و علماي نصراني - كه عين گفتههايشان را برايتان بيان كردم - اين مطلب را بيان كردند كه اگر قيام أبيعبدالله(ع) نبود، حتي از مسيحيت و كليميت هم چيزي باقي نميماند. يعني قيام أبيعبدالله(ع) باعث شد كه اديان حفظ شود.
البته دين كه عندالله يكي است؛ چون خدا، يكي است، دينش هم يكي است، «إِنَ الدِينَ عِنْدَ اللَهِ الْإِسْلام». حضرت ابراهيم هم «حَنيفاً مُسْلِماً» بود؛ يعني همه اسلام است و همه انبياء از ناحيه خدا آمدهاند و هيچ فرقي بين آنها نيست، «لا نُفَرِقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ». اما به تعبير دانشمندان نصراني، اگر قيام أبيعبدالله(ع) نبود، همين تفكيك ظاهري كه الآن در اديان وجود دارد هم ديگر نبود.
يعني أبيعبدالله(ع) حق عظيمي گردن همه اديان دارد. بيهوده نيست كه ناخودآگاه نصراني هم اربعين به كربلا ميرود. حتي بودايي هم كه معتقد به اين موارد نيست، ميرود. يا اين كه گاندي، اسلوب انقلابش را قيام أبيعبدالله(ع) ميداند.
پس أبيعبدالله(ع) احيا كرد و غلبه پيدا كرد.تا جايي كه وقتي اهلبيت در روز اول صفر وارد شام شدند، با اين كه به ظاهر آن جبروتشان از بين رفته بود، اما در همان روز اول، اوضاع اينها به هم خورد. طوري كه خود يزيد اعلان كرد كه عيبي ندارد، بگذاريد هفت روز عزاداري كنند. اما تا سه روز گذشت، دستور داد كه آنها را ببرند؛ چون اوضاع داشت به هم ميريخت.
*شرط حصول غلبه ظاهري و افكاري
پس «غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً» شد. لذا غلبه حتماً نبايد صورت ظاهر غلبه باشد. گرچه خدا ميخواهد صورت ظاهر هم باشد. يك شرط دارد و آن اين كه حداقل يك عدد خوبي (چهل كه در ظهر اربعين راجع به آن صحبت كرديم) باشد. البته اين عدد چهل كه اميرالمؤمنين(ع) فرمودند:اگر چهل يار داشتم، غلبه پيدا ميكردم؛ در همان اول كار بود كه سقيفه به وجود آمده بود. اما وقتي فكر پليد به نام اسلام غلبه پيدا كند و برود همه را بگيرد، ديگر با چهل نفر نميشود؛ چون بايد مبارزه كنيد و همه را عوض كنيد تا غلبه ظاهري باشد و إلا فقط به يك صورت غلبه حاصل ميشود و آن اين كه يك امامي با امت قليلي، همه با هم كشته شوند. در اين حالت، غلبه پيدا ميكنند، اما غلبه افكاري حاصل ميشود، ولي ديگر غلبه ظاهري نميشود.
*چرا أباعبدالله(ع) غلبه ظاهري پيدا نكرد؟
يعني أبيعبدالله(ع) نميتواند با هفتاد و دو نفر غلبه ظاهري هم پيدا كند. البته در ابتدا هزاران نفر نامه دادند، اما آنها امت نبودند و دروغگو بودند. هر چند بعضي از آنها هم بعد از قيام حضرت، توبه كردند و جزو توابين شدند، اما آنها امت نبودند و امت دروغين بودند. چرا؟
براي اين كه آنها نگفتند:هر چه امام ميگويد، بلكه براي خودشان نظر داشتند. در مباحث تاريخ كربلا و يهودشناسي سال گذشته عرض كرديم كه مختار با همه زحمتش، به هيچ عنوان درجه شهداي كربلا را ندارد. چون شهداي كربلا به موقع سراغ امام آمدند، اما مختار هم در زمان امام مجتبي(ع)، تفسير به رأي كرد و گفت: من كوفيان را ميشناسم، الآن وقتش نيست، سپاهياني كه ما داريم، همان كساني هستند كه اميرالمؤمنين(ع) را ياري نكردند و هم در زمان ابيعبدالله(ع).
لذا به يك تعبيري بايد بيان كرد: امت بايد مطيع محض امام باشد، «أَطيعُوا اللَهَ وَ أَطيعُوا الرَسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ». اگر اظهار فضل و اظهار نظر كرد، باخته است. البته «وَ أَمْرُهُمْ شُورى بَيْنَهُم» دارد، اما از آن طرف، آن آيه را هم بگيريم كه ميفرمايد: «فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَكَلْ عَلَى اللَه»، اي حبيب من! هر موقع تو تصميم گرفتي، توكل به خدا انجام بده و همه هم بايد مطيع باشند. آن مشورت هم براي اين است كه خدا، نبي و ولي ميخواهند هم افكار ما را يك مقدار رشد دهند و هم احترام به ما بگذارند و هم نواقص افكار ما را در مقابل افكار بينقص حجت خدا آشكار كنند.
*دستورات اتصاليه امام راحل
آقاي موسوي اردبيلي كه الآن در قم و در قيد حيات هستند، يك زماني رئيس قوه قضائيه بودند. خود ايشان ميگفت(ميتوانيد در دفترشان برويد و از ايشان سؤال كنيد و يا در اينترنت جستجو كنيد و ببينيد) : چند مرتبه كه ما در محضر امام بوديم و بحث جنگ و ... بود، رأي همه ما يك چيز بود، اما امام ميفرمودند: خير، اين كار را انجام دهيد. البته يك مواقعي ميپذيرفتند و ميفرمودند: همان را كه خودتان ميگوييد انجام دهيد كه در آن زمان هم امام چون ميديدند رأي خودشان است، اينگونه ميفرمودند، اما يك مواقعي امام ميديدند حرفهاي ما حرف ايشان نيست، ميفرمودند: برويد همين را كه من ميگويم، انجام دهيد. بعضي از ما ايراد ميگرفتيم، اما بعد ميرفتيم فرمايش امام را انجام ميداديم و جواب ميگرفتيم، بعد پيش امام ميآمديم و ميگفتيم:آقا! آن كه شما فرموديد، انجام شد. امام هم ميفرمودند: مثل همان مواردي كه قبلاً گفتم. اينها كه براي خود امام نبود. معلوم است كه امام، متصل است و نايب امام زمان است و ميداند و إلا امام كدام دانشكده جنگي را ديده بود؟! كما اين كه كدام دانشكده سياسي را ديده بود؟!
«جرج سايس» كه يكي از طراحان اتاق فكر كاخ سفيد است و يهودي و صهيونيست هم هست، در يكي از مقالات خود در سال 62 بيان كرد: ما اصلاً به مغزمان نميرسيد يك پيرمرد هشتاد ساله بتواند همه ما را سر كار بگذارد. ما فكر ميكرديم او ميآيد، قلبش هم كه درد ميكند، همه كارها را هم كه در ابتدا به دولت بازرگان سپرد، لذا همان شد كه ما ميخواستيم. ما ميخواستيم احمدشاه رفت، رضا شاه بيايد، رضا شاه رفت، محمدرضا شاه بيايد، محمدرضا شاه رفت، حالا يكي ديگر بيايد و ... . همه منافع ما تأمين ميشد. اينها هم كه آخوند هستند و كاري از اينها برنميآيد. امام، كدام دانشكده سياسي درس خوانده بود؟! كدام دانشگاهها را ديده بود؟! امام كه ايران آمد، هشتاد سال داشت!يك پيرمرد هشتاد ساله بايد بازنشسته شود، اما تازه آغاز حكومت امام در اين سن بود و چه با سياست و به تعبير اينها رندي، اولاً پذيرفت كه بازرگان باشد، بعد هم بلند شد و به قم رفت. گفتند: الحمدلله، دو دستي تقديم كرد. هنوز هيچ كس هيچ چيزي بلد نبود و امام زمان به امام گفته بودند كه اينگونه عمل كنند.
*چرا امام راحل، بازرگان را نخستوزير كردند؟
آقاي ناطق نوري الآن هستند، از او سؤال كنيد. آقايان ديگر هم هستند كه تا قبلش، حتي به امام اعتراض داشتند و گفتند: ميخواهيم سحابي پدر كه پيرمردي بود، نخست وزير شود؛ امام با تندي فرمودند: خير، نه از جبهه ملي و نه از نهضت آزادي. گفتند: پس چه كسي بايد بيايد حكومت كند؟! امام فردا بعد از نماز ظهر، در حالي كه هنوز نماز عصر خود را نخوانده بودند، حاج سيداحمد آقا را صدا زدند و فرمودند: آقايان شوراي عالي انقلاب (كه خود امام اين شورا را تشكيل داده بودند، اما وقتي روز گذشته آقاي سحابي را پيشنهاد دادند، امام نپذيرفتند) را دعوت كنيد بيايند كه اگر تمايل داشته باشند آقاي مهدي بازرگان را نخستوزير كنيم. يعني يك روز بعد حرف خود را نقض ميكنند. تا ديروز ميفرمودند: نه جبهه ملي و نه نهضت آزادي! حال، چه كسي به امام گفت كه نظرشان تغيير كرد؟! ما قائل به اين هستيم كه حضرت حجت(اروحنا فداه) به ايشان فرمودند. چون ميدانند كه در اين انقلاب هنوز هيچكس، هيچ چيزي ندارد. اينها بيايند، يك عده را هم در كنار اينها بگذارند تا ياد بگيرند.
خود آقاي هاشمي در اين خاطراتي كه مينويسد، بيان كرده است: من به وزارت كشور رفتم (چون ايشان در ابتدا سرپرست وزارت كشور شد. در وزارتخانهها هم فقط وزرا كنار رفتند و كارمندان همان كساني بودند كه از قبل در آنجا بودند)، در دفتر وزير نشستم، آقاي منشي آمد و گفت:قربان! كارتابل را خدمتتان بياوريم؟ من اصلاً نميدانستم كارتابل يعني چه؟! زرنگي به خرج دادم و گفتم: خير، حالا باشد بعداً ميگويم. يك زنگ به آقاي محمد يزدي زدم، گفتم: كارتابل چيست؟ گفت: هيچي بابا! مثل پوشه ميماند، برگهها را داخل آن ميگذارند، ميآورند بخوانيد. حق هم داشت كه نميدانست؛ چون نديده بود. لذا در كنار آنها آمدند تا ياد بگيرند. چون آنها در دولت مصدق كار كرده بودند و بلد بودند. امام هم چون امام زمان دستور دادند، آنها را آورد تا اينها هم ياد بگيرند. دانشگاه سياسي نرفته، اما ميداند.
حرفهاي امام براي خودشان نبود. اصلاً هيچكدام از حرفهاي اعاظم و بزرگان ما براي خودشان نيست، حرفهاي آنها، حرفهاي اتصاليه است، متصل هستند. كسي كه در اين واديها نيست، اين مطالب را نميفهمد و شايد اين ها را به تمسخر هم بگيرد. اما يك مقدار تأمل كنيم. اين كه حضرت آقا بارها فرمودند: تاريخ اين پنجاه سال انقلاب را بخوانيد و حتماً مرور كنيد، به همين دليل است. من هم خطاب به شما جوانان عزيز عرض ميكنم كه حتماً با دقت بخوانيد كه ببينيد چه اتفاقاتي افتاد؟ بازرگان چه شد؟ و ... . حداقل من اعتقاد دارم كه از اول انقلاب را بخوانيد و ببينيد چه شد و اصلاً چگونه پيش رفت؟
*امت شيعه اگر به روز و متحد باشد، پيروز عالم است
بنابراين اگر مطيع امام باشيم، تمام است. هفتاد و دو نفر مطيع بودند، «غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً» غلبه پيدا كردند، هر چند غلبه انساني پيدا نكردند و غلبه فكري پيدا كردند. فلذا آن دانشمندان نصراني ميگويد:اگر أباعبدالله(ع) قيام نكرده بود، هيچ ديني وجود نداشت و همه از بين ميرفت. ما اسلام را ميگوييم، اما او ميگويد: خير، همه اديان از بين ميرفت و اصلاً چيزي به نام يهود و نصارا و ...نبود.
اما اصل مطلب اين است كه خدا ميخواهد اين «غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً» همه جوره باشد و حتي ظاهري هم غلبه پيدا كند. اما به شرط اين كه امت، امت باشد. اگر همه امت شيعه، الآن در مقابل همه مطالبي كه در عالم وجود دارد، جمع شوند؛ چقدر ميشويم؟ جالب اين است كه به غير از آن كه در شيعه اختلاف انداختند و شيعه سه امامي و هفت امامي و ... ساختند؛ الآن در شيعه اثنيعشري هم دارند اختلاف مياندازند. كما اينكه يكي از خصوصيتهاي انگليسيهاي يهودي صفت(به قول آن مرد الهي، حاج آقا پاچناري، اينها اَنگل+ليس هستند؛ يعني انگلي هستند كه همه دنيا را ليس ميزنند!) اين است كه در هر كشوري كه وارد ميشوند، با هر زباني، شروع به جك درست كردن ميكنند. لذا منشأ همه اينها آنجاست. امروز آمدند در خود شيعه اثنيعشر هم اين كار را كردند. يك عده را با نام اين كه اصلاً ولايتفقيهي وجود ندارد، جمع كردند و ميگويند: اتحاد نيست.
من ميخواهم بگويم: اگر اتحاد و امت حتي قليله هم بود، امت شيعه حتماً پيروزي حقيقي هم پيدا ميكند.البته روايت اين مطلب را داريم كه برايتان بيان خواهم كرد. يعني «غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً» خواهد شد و امت شيعه ميتواند بر همه عالم مسلط شود. يك جا «غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً»، غلبه افكار است، مثل وجود مقدس أبيعبدالله(ع) و اصحابش، كه خدا فقط اين را نميخواهد و هر دويش را با هم ميخواهد، «الْإِسْلَامُيَعْلُو وَ لَا يُعْلَى عَلَيْه». البته وقتي هم غلبه ظاهري هم پيدا ميكنند، اينطور نيست كه فكر كنيد فقط جنگ ميكنند و كشت وكشتار است، بلكه فقط در مقابل كساني كه دشمن هستند، ميجنگند و إلا مانند همان كه كاري كه صدر اسلام شد، مردم خودبهخود جذب دين ميشوند.
الآن ميدانيد خيلي از مردم دارند جذب شيعه ميشوند؟ اما رسانههاي وهابي كه تعداد زيادي هم هستند، دارند بر ضد شيعه كار ميكنند. حال ببينيد ما چقدر رسانه داريم؟! ما را به چه چيزهايي مشغول ميكنند و خودشان چگونه عليه ما كار ميكنند! در آخرين آماري كه گرفتند، بيش از هزار و چهار و هفتاد و هفت سايت كوچك و بزرگ، به زبانهاي مختلف، عليه تشيع دارند كار ميكنند. تازه بيش از چهارصد مورد از اين سايتها به فارسي است.يعني به زبان فارسي دارند عليه تشيع كار ميكنند. ما چه كرديم؟! به ما ياد ميدهند كه برويم با همديگر چت كنيم و ... . ما از اينترنت بلد نيستيم خوب استفاده كنيم.آنها از ابزار خوب استفاده ميكنند، ما با ابزار بازي ميكنيم. آنها به روز هستند و با ابزار روز كار ميكنند.
كما اينكه اميرالمؤمنين(ع) - كه باز هم روايتش را برايتان بيان ميكنم - ميفرمايند: آن كس كه به روز نباشد، پدر نيست. يعني بايد پدر به روز باشد و به روز فرزندان خود را تربيت كند. بزرگان ميگويند: اولادتان را به زمانه خودتان تربيت كنيد. بعضي ميگويند: پس ما بايد بگذاريم ترانه و آهنگ گوش دهند و بخواهند؛ چون حضرت هم گفتند! اينطور نيست، بلكه يعني تو هم بتواني از ابزار روز بهره بگيري.
آنها از اينترنت چگونه بهره ميگيرند و استفاده ميكنند، من و تو هم ميتوانيم آنطور بهره بگيريم و استفاده كنيم؟! آنها از ماهواره چطور دارند بهره ميگيرند. اخيراً يك كاري را شبكه قرآني عليه وهابيت در قالب برنامه شب آسماني شروع كرده كه بايد به آنها تبريك گفت. البته شبكه ولايت هم هست. اما تعداد آنها به عدد انگشتان دست ما نميرسيد، ولي ببينيد آنها چقدر شبكههاي ماهوارهاي دارند. تازه بعضي از اين افراد هم كه دارند ضد وهابيت كار ميكنند، متأسفانه با ايران و تشيع خالص و ناب هم بد هستند. بعضيها را هم كه اصلاً خود آنها درست كردند، مثل آن شيخ افغاني كه بيسواد است و همانطور كه عرض كردم مخصوصاً ميآيد اين كارها را ميكند. او روز وفات همسر پيامبر آمد جشن گرفت و ... . لذا اهلجماعت هم كه از وهابيت بدشان ميآيد، اعتراض كردند و وهابيها به آنها گفتند: ببينيد اينها چه ميكنند. البته معلوم است كه انگليس اينها را حمايت ميكنند؛ چون با ما هم بد هستند.
از اين رو تعداد افرادي كه از اين جبهه دارند فعاليت ميكنند، كم است. اما در همين برنامه شب آسماني در شبكه قرآن، چندين مرتبه اعلان كرده كه بياييد مناظره كنيم. هيچكدام جلو نيامدند. نميتوانند بيايند. حالا اگر اين زياد شود، غلبه حاصل ميشود.
اما ما را به چه چيزهايي مشغول ميكنند؟! به اين كه بازي كنيم و ... . در حالي كه اسممان هم تشيع است، لذا تا دو شبهه مياندازند، ما هم كه جواب شبههها را نخوانديم، تصور ميكنيم راستي شايد درست ميگويند!
مثلاً يكي از شبهههايي كه بيان ميكردند، اين بود كه شما چرا براي امام حسين گريه ميكنيد، كجا پيامبر براي حضرت حمزه و ... گريه كردهاند؟! در حالي كه چقدر روايت از اهلجماعت، از جمله در جلد دوم صحيح ابيداوود (به عنوان حالات النبي علي اهله) داريم كه پيامبر براي حضرت ابراهيم كه فرزند چهارسالهشان بوده و از دنيا رفته، گريه كردند. به پيامبر گفتند: يا رسولالله! گريه ميكنيد؟! فرمودند: گريه كه اشكالي ندارد؛ چون به هر حال فرزندم است، ما نبايد ناشكري كنيم.
ميگويند: جلوي خود حيوان، بچهاش را سر نبريد. حيوان هم ميفهمد و گريه ميكند. لذا جلوي گاو، نبايد گوسالهاش را سر بريد. اتفاقاً ميگويند: آن گوسالهاي كه اينگونه سر بريده شود، گوشتش از مكروهترين گوشتها است و نبايد خورد، هر چند كه ذبح شرعي هم شده باشد. لذا جلوي حيوانات هم نبايد بچهشان را سر بريد؛ چون گاو، شتر و ... هم اشك ميريزند.
لذا حضرت فرمودند: ما انسان هستيم، اشك نريزيم؟! ولي حرفهاي بيربط نميزنيم كه خدا چرا اين كار را كردي و نبايد ميكردي و ... . حالا اينها ميگويند: شما چرا گريه ميكنيد و چرا بر سر و سينه ميزنيد؟!
حضرت حمزه سيدالشهداء شهيد شد. پيامبر آمدند، ديدند همه براي شهدايشان گريه ميكنند. فرمودند: اما عمويم!عمويم! كسي را ندارد (حضرت حمزه، همسر و فرزندي نداشتند). تمام زنان عزاداريهاي خود را رها كردند و اول براي حضرت حمزه گريه و عزاداري ميكردند. اين مطلب در كتب تاريخي خود اهلجماعت، از جمله تاريخ طبري آمده است.
پس اينگونه شبهه مياندازند و كسي كه اطلاع ندارد، تصور خامش اين است كه حتماً اشتباه است. آنها ما را به چيزهاي ديگر، مثل بازيهاي كامپيوتري و چت كردن و ... مشغول ميكنند، خودشان از اين برنامهها بهره ميبرند. لذا بايد به روز بود. اميرالمؤمنين(ع) هم ميفرمايند: فرزندان خود را به روز تربيت كنيد. يعني با همين ابزار بتوانيد عالم را در تسخير خود قرار دهيد.
به عنوان مثال، همين شبكه قرآن آمده ميگويد: بياييد مناظره كنيد، اما آنها نميآيند و مناظره نميكنند. حتي به آنها گفته بودند: هزينه سفرتان اعم از بليط و هتل و ... را ميدهيم، به ايران بياييد و مهمان ما باشيد؛ ولي نيامدند. بعد گفتند: اگر ميترسيد، ما را دعوت كنيد كه بياييم، ما نميترسيم و ميآييم. اما دعوت نكردند. بعد گفتند: حالا بياييد شبكه به شبكه مستقيم، مناظره كنيم. يكي از آنها، به نام «كلمه» كه افاغنه هم دارند و افغانيها هم از آنها ناراحت هستند، بعد از مدتها جرأت كرد بيايد. شبكه قرآن به خاطر اين كه گفته بودند زنده پخش شود، در آن شب يك ساعت زودتر شروع كردند- فيلم مستند آن هست كه ميتوانيد از شبكه قرآن سيما بگيريد - مدام هم تماس گرفتند، تا بعد از چهل دقيقه برداشتند. بعد هم به مجري گفت: ما با اين آخوندتان - كه آقاي ابوالقاسمي بود - و آن روحاني اهلجماعت، مناظره نميكنيم، فقط با خودت مناظره ميكنيم. مجري گفت: من مجري هستم و شما بايد با اين آقايان مناظره كنيد.گفت: خير، شما بايد حرف ما را گوش دهيد، در حالي كه اصلاً شرط و شروطي نگذاشته بودند.
لذا ببينيد اگر يك مورد هم باشد، «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَه». چون كثير، باطل هستند، «أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُون»، «أَكْثَرَهُمْ لا يَعْلَمُون» و ... . جبهه حق اگر متحد شود، برنده است. منتها غلبه ظاهري هم نياز است.
*عامل بلاهاي الهي
به خاطر همين مطلب، اين كه امت در اين جبهه حق بايد باشد، در روايتي كه جلسه گذشته خوانديم، عرض كرديم كه حضرت امام زينالعابدين(ع) فرمودند: «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ تُصِيبُهُ رَفَاهِيَةٌ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ إِلَا ابْتُلِيَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِبَدَنِهِ أَوْ مَالِهِ حَتَى يَتَوَفَرَ حَظُهُ فِي دَوْلَةِ الْحَق»، اصلاً اين را بدانيد مؤمن در زماني كه در دولت باطل باشد، نه تنها به رفاه نميرسد، بلكه قبل از مرگش به بدن و يا مالش هم بلا ميرسد. چون دولت باطل را پذيرفته است.دولت باطل نبايد باشد و دولت حق بايد هميشه باشد. اما يك راه دارد. اين بهرهبرداري وقتي است كه دولت حق تشكيل شود و مؤمن فقط در دولت حق ميتواند حظ و بهره آن هم به وفور ببرد. الآن عالم دست دولت باطل است و معلوم است مؤمن هيچ موقع رفاه نميبيند.
امام صادق(ع) ميفرمايند: يكي از خصايص اهل حق، اين است كه هميشه در گرفتاري هستند، مگر اين كه از سلطه باطل دربيايند، «إِنَ أَهْلَ الْحَقِ لَمْ يَزَالُوا مُنْذُ كَانُوا فِي شِدَةٍ إلا سلط الله عليهم من المتقين»، تا آن موقع بيرون نميآيند، مگر اين كه بر آنها قومي از متقين مسلط شوند و إلا هميشه در بلا و گرفتاري هستند.
معلوم ميشود اين بلاها و گرفتاريها كه همه هم ميگوييم: همه از ناحيه خدا هست – كه هست- يك دليلش خودمان هستيم. ديگر صريحتر از اين نميشود بيان كرد. اين، زينالعابدين و امام صادق(عليهما الصلوة و السلام) هستند كه به اين صراحت بيان ميفرمايند.
لذا اگر مؤمن اينطور شد، برنده است. منتها برنده شدنش به اين است كه جداً بداند درست است كه از ناحيه پروردگار عالم بلا براي مؤمن ميآيد، اما عاملش چيزهاي ديگر است.
*استمداد انبياء و اولياء از اباعبدالله(ع)
در جلسه گذشته روايتي را بيان كرديم كه در آن فردي از حسينبنروح(ره) نائب خاص حضرت حجت(اروحنا فداه) سؤالي را پرسيده بود. در آن روايت آمده است: «حَدَثَنَا مُحَمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَالَقَانِيُ رَضِيَ اللَهُ عَنْهُ قَالَ:كُنْتُ عِنْدَ الشَيْخِ أَبِي الْقَاسِمِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَوْحٍ قَدَسَ اللَهُ رُوحَهُ مَعَ جَمَاعَةٍ فِيهِمْ عَلِيُ بْنُ عِيسَى الْقَصْرِيُ » عدهاي نزد حسينبنروح(ره) رفته بودند و در آن جماعت، عليبنعيسيالقصري هم بود. «فَقَامَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ إِنِي أُرِيدُ أَنْ أَسْأَلَكَ عَنْ شَيْءٍ» يك نفر بلند شد و گفت: ميخواهم يك مسئلهاي را از حسين بنروح(ره) بپرسم. «فَقَالَ لَهُ سَلْ عَمَا بَدَا لَكَ»، به او گفت: هر چه ميخواهي بگو، من جوابت را ميدهم. « فَقَالَ الرَجُلُ أَخْبِرْنِي عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍ ع أَ هُوَ وَلِيُ اللَهِ»، آن مرد گفت: آيا حسينبنعلي(صلوات الله و سلامه عليهما)، وليخدا بود يا نبود؟ « قَالَ نَعَمْ»، گفت: بله، وليخدا بود. «قَالَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَاتِلِهِ أَ هُوَ عَدُوُ اللَهِ »، گفت: براي من بگو ببينم قاتلش كه خدا لعنتش كند، دشمن خدا نميشود؟ «قَالَ نَعَمْ »، گفت: بله، قاتلش، دشمن خداست. «قَالَ الرَجُلُ فَهَلْ يَجُوزُ أَنْ يُسَلِطَ اللَهُ عَزَ وَ جَلَ عَدُوَهُ عَلَى وَلِيِهِ»، بعد گفت: پس سؤال اينجاست، چطور ميشود خداي عزوجل اجازه بدهد كه دشمن خدا بر ولياش مسلط شود - آن هم به چه وضعي كه اصلاً انسان نميتواند فكرش را هم بكند -؟!
آيا خود خدا نميبيند كه او اينچنين وضعي دارد؟! آن هم حجتش، آن هم كسي كه توبه آدم ابوالبشر به واسطه تمسك به أبيعبدالله(ع) و پنجتن آلعبا(عليهم الصلوة و السلام) قبول شده است. اين اسماء را به او ياد دادند كه توبهاش پذيرفته شد.
در طوفان نوح هم همينطور بود كه در جلسه گذشته اشاره كردم و گفتم: طوفان نوح، طوفاني نبود كه فكر كنيد كوچك و محدود بود. بلكه طوفان اينقدر شديد بود كه همه كره زمين مثل روز اول مجدداً در آب فرو رفت (چون اول كره زمين آب بود، بعد دحوالارض از كعبه شروع شد كه امام رضا(ع) در روايتي به صورت مفصل توضيح ميدهند كه چگونه بود و بنده سالها پيش در بحثي به نام اسرارالله، در شبهاي ماه مبارك بيان كردم. شبي هم به نام دحوالارض داريم كه در مفاتيح براي آن شب، آداب و دعايي بيان كرده است). نوح هم به فرزندش با اين كه نميفهميد، ولي به هر حال هر چه باشد، فرزندش است، مدام گفت: بيا. او گفت: من در قله كوه ميروم، آنجا كه آب نميآيد و اينچنين مسخره كرد. نوح گفت: اين آب همه جا را ميگيرد كه او باز هم نپذيرفت. بعد هم آب همه جا را فرا گرفت و نوح در آن كشتي باعظمت مدام به اين سو و آن سو ميرفت.
حال ببينيد خود آن كشتي باعظمت هم كه گفتند طي پنجاه الي صد سال ساخته شد، چه كشتياي بود كه دوام آورد.اصلاً تا كنون چنين كشتياي ساخته نشده است. در مسجد كوفه جايگاهي هست كه ميگويند:كشتي نوح در آنجا قرار گرفته است. اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: اندازه اين كشتي از بيرون كوفه (همان جايي كه كشتي رسيد و اميرالمؤمنين(ع) فرمودند قبرشان را بكنند) تا انتهاي كوفه، بوده است، يك كشتي غولپيكر بوده كه به اندازه دو شهر بزرگ وسعت داشته اشت. فكر نكنيد يك كشتي عادي بوده است. البته وقتي پنجاه سال طول ميكشد تا بسازد، معلوم است چه ساخته است.
حالا اين كشتي در آن آبها مثل يك بادبادك شده بود و مدام اين سو و آن سو ميرفت. در روايت دارد مؤمنيني كه با نوح آمده بودند، از ترس، سرهايشان را در گريبان كرده بودند و در اتاقهايي كه در طبقات بود، رفته بودند و بالا نميآمدند كه ببينند چه خبر است. فقط از حركت كشتي ميترسيدند و نميدانستند چه خبر است. فقط خود نوح است كه ناخداست و بالا آمده و ميبيند.
بعد ميگويند: نوح نبي كه نبيالله است و ميداند همه اينها بإذنالله است و او امر خدا را اطاعت كرده است؛ او هم به لرزه افتاد. اما وقتي نام پنجتن آلعبا را برد، آرام شد و وقتي به اسم أبيعبدالله(ع) رسيد، به گريه افتاد. همانطور كه ميدانيد يكي از اسماء حضرت نوح، عبدالزكريا است، اما وقتي اسم ابيعبدالله(ع) را شنيد و مصائب حضرت را براي او گفتند، آنقدر گريه كرد كه به نام نوح (از نوحه و به معناي گريهكننده) ناميده شد و إلا اسمش نوح نبود.
لذا اسم ابيعبدالله(ع) عامل آرامش آب است. بزرگان از جمله علامه ممقاني ميگويند: ما در كشتي نشسته بوديم، طوفان عجيبي آمد و همه فهميدند ديگر تمام است، طوري كه ناخداي كشتي ما گريه ميكرد و ميگفت: چنين طوفاني نديده بودم. من هميشه تربت ابيعبدالله(ع) را به همراه داشتم. در آن وضع كه شدت طوفان، ما را به اين طرف و آن طرف پرت ميكرد، هر طور بود خودم را كشان كشان به لبه كشتي رساندم و از اين تربتي كه هميشه بر روي سينهام داشتم، يك مقدار به دريا ريختم، دريا آرام شد. همه اطرافيانم تعجب كردند و گفتند: تو چه كردي؟! گفتم: من فقط يك مقدار تربت در آب ريختم. تعدادي ناصبي هم همراه ما بودند كه اول ميترسيدم جلوي آنها بگويم، اما آنها هم كه ديدند آرامش آمده، ديگر هيچ نگفتند.
لذا تربت ابيعبدالله(ع) كشتي را هم نجات ميدهد.امام صادق(ع) هم فرمودند: «إِنَ اللَهَ جَعَلَتُرْبَةَ الْحُسَيْنِ شِفَاءً مِنْ كُلِ دَاء»، شفاي براي همه مريضيهاست و اين «إِنَاللَهَ جَعَلَ» يعني اذن خدا. خدا اينگونه قرار داده و ما نميگوييم كه خود ابيعبدالله(ع) است.
*چه شد كه انبياء معجزه آوردند؟
آنوقت اين حسيني كه اينگونه است بايد بدن مباركش، زير پاي پستترين افراد برود و او پايش را روي سينه ابيعبدالله(ع) بگذارد و فشار دهد!!! اين مطلب، خيلي عجيب است.
حال، آن مرد هم كه به خدمت حسينبن روح(ره) آمده بود، تعجب كرده بود و ميپرسيد: «قَالَ الرَجُلُ فَهَلْ يَجُوزُ أَنْ يُسَلِطَ اللَهُ عَزَ وَ جَلَ عَدُوَهُ عَلَى وَلِيِهِ»، آيا اصلاً اين جايز است و ميشود كه خدا دشمنش را بر ولي خود مسلط كند؟!
بعد حسينبنروح(ره) مطالبي را بيان كرد كه مقداري از آن را در جلسه گذشته بيان كرديم كه فرمود: خدا افرادي را مبعوث كرد و مردم گفتند: شما از جهات ظاهري مثل ما هستيد، غذا ميخوريد، راه ميرويد، ازدواج ميكنيد و ... . ما هم دعوت شما را نميپذيريم، مگر اين كه معجزهاي بياوريد. لذا معجزه از اينجا شروع شد و إلا اصلاً انبياء نياز به معجزه ندارند. اگر آدمها، درست و حسابي بودند، اصلاً نياز به معجزه نبود. بهترين معجزه، حرفهاي خوب است.لذا خود حرفهاي خوب معجزه است و انسان به خدا دعوت ميكند. انبياء كه انسانها را به خودشان دعوت نكردند، «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا» قرار داديم از بين خودشان، اماماني را كه به امر ما هدايت ميكنند. تازه ميگويند:«قل» ها در قرآن امريه است. اگر امر خدا نبود، پيامبر همين را هم كه خدا فرموده: «قُلْ لا أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِلاَ الْمَوَدَةَ فِي الْقُرْبى»، نميگفت. اما چون «قل»ها امر است؛ يعني بگو، ايشان هم ميگويند. لذا انبياء اصلاً اجري نميخواهند. انبياء بدون اجر و مزد كار ميكنند.
اين براي من و شما پيام است كه اگر براي خدا كار ميكنيد، چشمتان نبايد به دست و جيب مردم باشد. برا ي خدا كار كن، خدا هم ميرساند. مگر خدا من و شما را نميبيند؟! خدا ميبيند و خودش هم بلد است.
لذا انبياء نه اجر و مزدي ميخواهند و نه هدفشان اين بود كه معجزهاي بياورند. معجزات و اعمال خارقالعاده انجام دادند كه يك نوع ولايت تكويني است تا بفهمند.
حضرت صالح و بيرون آمدن شتر ماده از كوه
در جلسه گذشته هم عرض كرديم كه در زمان حضرت نوح، آن طوفان آمد. حضرت ابراهيم را در آتش انداختند. معجزه حضرت صالح هم آن ناقه (شترماده) بود «وَ مِنْهُمْ مَنْ أَخْرَجَ مِنَ الْحَجَرِ الصَلْدِ نَاقَةً وَ أَجْرَى مِنْ ضَرْعِهَا لَبَناً». كوه شكافته شد، ديدند يك شتر ماده بيرون آمد و جالب است كه شروع به شير دادن كرد.
حضرت موسي و معجزات پياپي
«وَ مِنْهُمْ مَنْ فُلِقَ لَهُ الْبَحْرُ وَ فُجِرَ لَهُ مِنَ الْحَجَرِ الْعُيُونُ وَ جُعِلَ لَهُ الْعَصَا الْيَابِسَةُ ثُعْبَاناً تَلْقَفُ ما يَأْفِكُونَ »، يكي هم مثل حضرت موسي بود كه خداوند به او هم يد بيضاء داد، هم دريا را براي او شكافت. خيلي عجيب است. برويد عمق رود نيل و مطالب آن را بخوانيد. جالب اين است كه وقتي حضرت دو نيم كرد، همين دوازده قوم كه هميشه هم با هم بد بودند، با اين كه نبي خدا ميخواست نجاتشان بدهد، باز از روي حماقت گفتند: ما همديگر را نميبينيم، شايد تو بخواهي ما را فريب دهي. لذا روايت ميگويد: حضرت دوازده شبكه ايجاد كرد كه همديگر را ببينند و با هم درگير هم نشوند. اين اعجاز نبوي خيلي عجيب است! اما آنها در آخر هم گفتند: اينطوري نميشود، خودت جلو بيفت، از كجا معلوم است كه ما برويم و غرق نشويم؟! چنين احمقهايي بودند! تازه وقتي هم ميخواستند كاري كنند، قرآن ميگويد كه به حضرت موسي ميگفتند: «و ادع الي ربك»، يك «ربنا» هم نگفتند، فقط ميگفتند:رب تو، از خدايت بخواه. حضرت موسي ميگفت: من آمدم بگويم خدا براي همه ما است.يهوديهايي كه هيچ موقع آدم نميشوند، به همين خاطر است.
هيچ پيغمبري هم مثل حضرت موسي، معجزه نياورده است. ايشان دائم اعجاز داشتند. آخر خود حضرت جلو رفتند تا اينها آمدند. سپاه فرعون ديدند كه اينها داخل آمدند و تعجب كردند. بعد اينها گفتند:موسي! آنها دارند ما را تعقيب ميكنند، چه ميكني؟! موسي گفت: شما نگران نباشيد، همه شما بيرون بياييد، بعداً كاري انجام ميدهم. لذا تا همه بالا آمدند، ديدند كه موسي با اشاره انگشت خود به نيل، تمام اين دوازده شبكه را از بين برد و رود برگشت.فرعون و سپاهش حيران مانده بودند و سرانجام هم فرعوني كه «أنا ربكم الاعلي» ميگفت و هم سپاهيانش، همه غرق شد. لذا آنها اين همه اعجاز را ديدند، با اين كه اصلاً بنا به معجزه نبود، ولي آخر هم چه كار كردند؟! آخر هم گفتند: ما را برگردان. قرآن ميگويد: آنها گفتند ما از من و سلوي، گوشت و مرغ دريايي و ... خسته شدهايم، ما عدس و پياز و خيار و ... ميخواهيم!
*حضرت عيسي و شفاي امراض و زنده كردن مردگان
«وَ مِنْهُمْ مَنْ أَبْرَأَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ أَحْيَا الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَهِ وَ أَنْبَأَهُمْ بِمَا يَأْكُلُونَ وَ مَا يَدَخِرُونَ فِي بُيُوتِهِمْ »، عيسيبنمريم هم امراض را شفا ميداد، از جمله كسي كه برص داشت، كسي حرف نميزد و لال بود، يا كسي كه كر بود و ... . مردگان را هم زنده كرد. البته همه اينها بإذن الله است.
*كرامتي از امام راحل
كما اينكه ما به وهابيت ملعون هم هميشه اين را ميگوييم كه ما وقتي شفاعت را مطرح ميكنيم، ميگوييم: «يا وجيهاً عندالله إشفع لنا عندالله». اي كسي كه در نزد خدا آبرو داري، ما را در نزد خدا شفاعت كن. يعني ما اينها را حلقه وصل ميدانيم. بعد هم خود خدا امور را به اينها سپرده و فرموده: «إِنِي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة»، ديگر به شما يهودي و وهابي چه مربوط است؟!
در كرامات و معجزات امام راحل بخوانيد، شهيد آيتالله صدوقي(ره) نقل ميكند: ما با امام داشتيم ميرفتيم. در بياباني ماشين خراب شد و ايستاديم تا ماشين را درست كنيم. امام به راننده فرمودند: وقت نماز است. او گفت:من نميتوانم آب را بدهم، براي ماشين نياز دارم. آقا فرمودند: به نظر در اينجا چشمهاي است، برويم. راننده گفت: ما چشمهاي در اينجا نديديم. جلوتر رفتيم، تپه مانندي بود، از تپه بالا رفتيم و تا پايين آمديم، ديديم يك چشمه در آنجاست. راننده تعجب كرد، بعد هم خودش آمد آب برداشت و ماشينش را شست. آن قضيه گذشت. چندي بعد من از آنجا ميگذشتم، اتفاقاً بحث اين بود كه آب كم نياوريم. من گفتم: چشمهاي در اينجا هست. گفتند: اين حرفها چيست؟ گفتم: من نشان گذاشتم و ميدانم در همين جا چشمهاي هست. همه نشانهها درست بود و هيچكدام تغيير نكرده بود، اما پايين رفتم، ديدم از چشمه خبري نيست! هر چه گشتم، چشمهاي نبود. بعد كه آمدم، به امام گفتم:آقا! آن چشمه چه شد؟ امام فرمودند: حالا سؤال نكنيد. اين مطلب براي قبل از اين است كه امام، انقلابي كنند و ... . شهيد آيتالله صدوقي(ره) ميفرمودند: من اين كرامت را با چشم خودم از امام ديدم.
*پيشگويي شهادت دكتر بهشتي از سوي بانوامين
يك زن، بانو بيگم امين(ره) كه قبر شريفشان در تخت فولاد اصفهان است، اگر به آنجا رفتيد، حتماً به زيارت ايشان برويد، بانوي مجتهده اول ايران بودند. ايشان به شهيد آيتالله دكتر بهشتي، وقتي كه طلبه جواني بودند، ميفرمايند: تو واقعاً بهشتي هستي و به شهادت ميرسي! خاطرات همسر ايشان را بخوانيد كه خود شهيد بهشتي برايش نقل كردند كه اين بانوي بزرگوار به من گفتند: تو بهشتي هستي و شهيد ميشوي. در حالي كه زمان طاغوت بود، نه انقلابي شده بود و نه مطلبي بود، ايشان هم يك طلبه جواني بودند و هنوز به آلمان نرفته بودند.
*ذكري براي دوري از فكر گناه
بنابراين كساني كه الهي شوند، بين مرد و زنشان فرقي ندارد. انسان، الهي شود؛ تمام است. معلوم است چشم گناهبين، خدابين و امامزمانبين نيست. نميشود با چشمت هم گناه كني و هم امام زمان را ببيني! چشمي امامزمانبين است كه طاهر باشد. در فكري ميتواند اين افكار به وجود آيد كه طاهر باشد و فكر گناه در آن نچرخد. تا فكر گناه هم ميخواهد بيايد، سريع استغفار ميكند. ذكري را هم بگويم كه روايت داريم كه اگر فكر گناهي به ذهنتان آمد، ضمن اين كه بلافاصله استغفار كنيد و «أَعُوذُ بِاللَهِالسَمِيعِ الْعَلِيمِ مِنْ هَمَزاتِ الشَياطِينِ وَ أَعُوذُ بِكَ رَبِ أَنْ يَحْضُرُونِ إِنَ اللَهَ هُوَ السَمِيعُ الْعَلِيم» بگوييد - كه اين را هم صد مرتبه در روز بگوييد - ، صد بار هم «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَةَ إِلَا بِاللَهِ الْعَلِيِ الْعَظِيم» بگوييد و از او، قوت و قدرت بخواهيد تا مبتلاي به گناه نشويد. اگر اين عمل را انجام دهيد، ديگر آرام آرام اصلاً فكر گناه به ذهنتان نميآيد.
*ولي خدا و استشمام بوي گناه!
لذا آن بانوي مكرمه، يك زن است ولي به شهيد بهشتي در دوران جواني ميگويد كه شهيد ميشود. پس تا افكار، الهي نباشد، انسان به اين مقامات نميرسد. وقتي انسان به گناه مشغول شد، معلوم است اين مطالب براي ما به عنوان لطيفه و داستان و رمان ميشود و نميتوانيم بفهميم؛ چون در آن وادي نيستيم و اين طرف هستيم. آن كس كه در آن طرف هست، ميفهمد. اما آن كسي كه در اين طرف هست، نميفهمد در آن طرف چه ميگويند؛ آيا چنين كسي اصلاً ميتواند بفهمد كه يك شخص تنش از بوي گناه بلرزد؟!
براي شما قبلاً بيان كرده بودم كه با آن ولي خدا در ماه مبارك به نماز ميرفتيم. چند مرتبه گفتند: از اين طرف نرويم، حالم بد ميشود. پرسيديم: چيزي است؟ جواب ندادند. چند روز بعدش معلوم شد در آنجا خانه تيمي و فحشاء بوده است. لذا آقا كه حالشان بد ميشد، به خاطر بوي گناه است. حالا شايد كسي بگويد: مگر گناه، بو دارد؟! بله، گناه، بو دارد. البته اولياء خدا آبروي كسي را نميبرند، چون وقتي ولي خدا ميشوند، ستار العيوب هم ميشوند؛ چون صفات خدا را دارند. اما حالشان بد ميشود، ميفهمند. شامه الهي پيدا ميكنند.ما هم اگر به دنبال دنيا و گناه برويم، شامه دنيوي پيدا ميكنيم. قاعده است. مهم اين است كه در كدام طرف باشيم.
*آصف چگونه تخت بلقيس را آورد؟!
آصف بن برخيا چه كار كرد؟ او يك كار كرد. هدهد آمد خبر داد، يك جايي خورشيد را ميپرستند و رئيس آنها هم يك زن است. سليمان نبي گفت: براي اين كه زود تسليمش كنيم، همين الآن كسي ميتواند برود تخت او را بياورد؟ آصف بن برخيا گفت: تا چشمانت را بر هم نگذاشتي من تخت او را ميآورم. ميدانيد حتي «كن فيكون» هم نگفت؟! تا حضرت سليمان خواست چشمش را بر هم گذارد، ديد تخت هست. آصف چه كار كرد؟! با كدام معجزه اين را آورد؟! او، نبي بود؟! وزير دولت حق سليمان نبي بود. لذا سليمان يك دولت حق تشكيل داده؛ پس وزيرش هم اينچنين ميشود. عبد خدا شد، توانست اين كار را بكند كه ظاهراً هنوز چشم بر هم نرفته، ديد تخت پيش روي اوست. آن هم تخت پادشاهي بلقيس كه عجيب و غريب بود! آيا من و تو يك صندلي را ميتوانيم با يك انگشت خود بياوريم، حالا چه برسد بخواهيم با چشم بياوريم!
*تأييد شقالقمر پيامبر توسط داشمندان غربي
«وَ مِنْهُمْ مَنِ انْشَقَ لَهُ الْقَمَرُ وَ كَلَمَتْهُ الْبَهَائِمُ مِثْلُ الْبَعِيرِ وَ الذِئْبِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ»، براي بعضي از آنها مثل خاتم انبياء، محمد مصطفي، كره ماه را دو نيم كرد. من حتماً از شما جوانان عزيز ميخواهم كه برويد در اينترنت تحقيق كنيد. هفت، هشت سال پيش روزنامه كيهان در صفحه آخر خود اين مطلب را چاپ كرده بود. غير از آن برويد در جاهاي ديگر هم ببينيد كه دانشمندان غربي اعلان كردند: نه چندان خيلي دور كه هزاران هزار سال پيش باشد و نه خيلي نزديك، يك بار دو نيم شده است و مجدداً به هم وصل شده است.
از لحاظ علمي، خود علم نجوم ميگويد: اگر ماه كمتر از يك ميلي از آن مدار خودش خارج شود، طبيعي است سقوط ميكند كه يا به سمت خورشيد ميرود و يا به اين سمت ميآيد كه شهابسنگ ميشود. يعني اگر كره ماه دونيم شود، ديگر تمام است. يكي بايد به سمت خورشيد برود و ذوب شود و يكي هم بايد اين طرف بيافتد كه تبديل به شهابسنگ ميشود. آنوقت به واسطه آن فشار جوي هم كه وجود دارد، خودش در وسط راه تكه تكه ميشود. لذا براي همين شهابسنگ به وجود ميآيد. با آن سرعتي كه مافوق سرعت نور هم هست، حركت ميكنند كه گاهي انشقاقهايي به وجود ميآيد كه اصلاً اين خلقت پروردگار عالم غوغاست.
حال، چطور شد كه اين دو نيم شد و مجدداً وصل شد؟! قرآن اين را ميگويد، الآن دانشمندان هم به اين مطلب رسيدند كه دونيم شده است. كمي فكر كنيم.
«وَ مِنْهُمْ مَنِ انْشَقَ لَهُ الْقَمَرُ وَ كَلَمَتْهُ الْبَهَائِمُ مِثْلُ الْبَعِيرِ وَ الذِئْبِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ» ، گرگ، شتر و ... با پيامبر حرف زدند.قرآن هم ميفرمايد كه هدهد با سليمان حرف زده است. چطور است؟!
پس حضرت حسينبنروح(ره) دارد در جواب كسي كه پرسيد: چگونه خدا دشمنش را بر ولياش مسلط ميكند، توضيح ميدهد كه اول انبياء آمدند و بعد مردم معجزه خواستند و خداوند اين معجزات را به پيامبرانش داد و ... كه ادامه اين روايت را در جلسه بعد بيان ميكنيم.
*دولت علوي، دولت ناقصه حق بود
اگر بخواهيم بحث را جمع كنيم، بايد بگوييم: همانطور كه آيه قران ميگويد: «كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِإِذْنِ اللَه»؛ ما دو نوع غلبه داريم، يك غلبه فكري است كه أبيعبدالله(ع)، غلبه فكري پيدا كرد و آن هم به شرط اين است كه امت و امام، يكي شوند. لذا با اين كه امت قليله دارد و فقط هفتاد و دو نفر هستند، اما امت حقيقي هستند. عرض كرديم: وجود مقدس پيامبر، دولت حق تشكيل داد، اما دولتش محدود و قليله است؛ چون همه جا را نگرفت. دولت كثيره كه همه جا را ميگيرد، دولت وجود مقدس امام زمان است. وجود مقدس اميرالمؤمنين هم دولت تشكيل دادند، اما دولت ايشان، دولت ناقصه است، قليله هم نيست كه گفتيم اينها را بعداً توضيح ميدهيم.
علتش هم به صورت مختصر اين است كه آن دولت قليله انحراف پيدا كرد و از همان لحظه انحراف، طبق روايتي كه از احتجاج طبرسي بيان كرديم، اميرالمؤمنين(ع) فرمودند: سلمان! اگر چهل نفر با من بودند، همه را از بين ميبردم و إلا اميرالمؤمنين(ع) كه دستبسته نبودند، بلكه دستبسته شدند. لذا در ابتدا اگر چهل نفر بودند، حضرت همه را از بين ميبرد. اما بعد ديگر با چهل نفر نميشود؛ چون افكار خليفه اول، خليفه دوم، خليفه سوم؛ يعني افكار خلفايي جاي افكار نبوي آمده بود و ديگر امت، امت ديگري شده بود.حالا ديگر خيلي كار دارد و همه چيز عوض شد. اما اگر همان بدو امر دست اميرالمؤمنين(ع) بود، درست ميشد. اگر چهل نفر با سقيفه مقابله ميكردند، تمام بود.
اميرالمؤمنين(ع) ميداند حق بايد باشد و او به عنوان مجري حق است. كما اين كه ميدانيد اميرالمؤمنين(ع) تا آخر هم دست برنداشتند. ولو به اين كه حكميت را پذيرفت، اما تا آخر هم دست برنداشت. آنها هم جرأت نكردند در سيطره حكومت اميرالمؤمنين(ع) وارد شوند. تاريخ را بخوانيد، از جمله جرج جرداق مسيحي بيان ميكند:در حقيقت دو حكومت بود. يك حكومت بيشتري بود و يك حكومت هم مثل حكومت خودمختار بود. لذا اميرالمؤمنين(ع) اينطور بود و تا آخر نپذيرفت كه كوفه و ... در اختيار معاويه قرار بگيرد.
تا وقتي مردم نيامدند، نيامدند، اما وقتي امام حكومت حق را گرفت، ديگر تا آخر ميايستد، ولو فرقش هم شكافته شود. و إلا چرا اميرالمؤمنين در مسجد كوفه نماز خواند؟ ميدانيد كه در مسجد كوفه، بايد والي نماز بخواند. سيطره حكومت بصره و كوفه همه تحت اختيار اميرالمؤمنين بود و جرأت نداشتند كاري كنند.
در زمان ما هم اگر كسي ميخواست با امام راحل بجنگد، امام تا آخرش ميايستاد. همانطور كه اين چفيهاي كه امامالمسلمين، رهبر عظيمالشأن انداختند؛ يعني من تا آخر هستم. چون امر خداست و مِن ناحيهالله و مِن ناحيهالحجه است و شوخيبردار نيست. و إلا ما بايد به امام راحل بگوييم:آقا! مگر شما نعوذبالله ديكتاتور هستيد؟ مردم شما را انتخاب كردند و بعد از شما هم ميخواستند از طريق نمايندگان خبرگان، فرد ديگري مثل قائم مقام شما را انتخاب كنند. شما براي چه او را عزل ميكنيد؟! به شما چه ربطي دارد؟! امام ميگويد: اين حرفها نيست، دين است. الآن كه ديديم دارم ميروم، ميگويم. اولش نميگويد، ولي مانده �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]
صفحات پیشنهادی
درس اخلاق آيتالله قرهيچرا امام علي(ع) نميخواست در كودكي بهشتي شود
درس اخلاق آيتالله قرهيچرا امام علي ع نميخواست در كودكي بهشتي شود مدير حوزه علميه امام مهدي عج گفت امام علي ع ميفرمايد كه دوست نداشتم در كودكي ميمردم و به بهشت ميرفتم و بزرگ نميشدم تا پروردگارم را بشناسم يعني دوست داشتم بزرگ شوم و به شناخت پروردگار عالم برسم به گزارش خدرس اخلاق آيتالله قرهيمؤمن با بلا رشد ميكند/ اصحاب اُخدود چه كساني بودند
درس اخلاق آيتالله قرهيمؤمن با بلا رشد ميكند اصحاب اُخدود چه كساني بودند ما انسانها تعليم نديديم كه بايد با بلا رشد كنيم تصوّر كرديم بايد با رفاه رشد كنيم اين فكر خلاف قاعده است هر كس بلايش بيشتر شد دليل بر اين نيست كه بد است اتّفاقاً دليل بر اين است كه خيلي مؤمن است بهآيتالله جاودان در درس اخلاق:ميان 124هزار نبي خدا فقط 300 نفر رسول بودند
آيتالله جاودان در درس اخلاق ميان 124هزار نبي خدا فقط 300 نفر رسول بودند آيتالله جاودان گفت ما كمتر واژه نبي را به كار ميبريم و كاربرد صحيح آن را نميدانيم خداوند متعال ۱۲۴ هزار نبي فرو فرستاد كه از اين ميان بيش از ۳۰۰ نفر آنها رسول و فقط پنج تن از آنها بنيانگذار و قانونگذاآغاز دروس اخلاق آيتالله قرهي از امشب
آغاز دروس اخلاق آيتالله قرهي از امشب دروس اخلاق آيتالله قرهي از امشب در حوزه علميه حضرت مهدي عج از سر گرفته ميشود به گزارش خبرگزاري فارس با بهبود حال عمومي آيتالله روحالله قرهي و رفع موقت عوارض شيميايي ناشي از جنگ تحميلي دروس اخلاق اين استاد مبرّز از سر گرفته ميشود نخسبرگزاري نخستين سالگرد رحلت آيتالله تهراني/ آغاز دروس اخلاق آيت الله قرهي
برگزاري نخستين سالگرد رحلت آيتالله تهراني آغاز دروس اخلاق آيت الله قرهي گروه انديشه برگزاري نخستين سالگرد رحلت آيت الله آقا مجتبي تهراني از سرگيري درس اخلاق آيتالله قرهي تمديد فراخوان مقاله كنگره بين المللي فرهنگ و انديشه ديني و ارسال بيش از ۱۰۰ اثر به دبيرخانه جشنواره ملبرپايي نخستين سالگرد رحلت آيتالله تهراني/ دروس اخلاق آيتالله قرهي شروع شد
برپايي نخستين سالگرد رحلت آيتالله تهراني دروس اخلاق آيتالله قرهي شروع شد گروه انديشه برگزاري نخستين سالگرد رحلت آيتالله آقامجتبي تهراني از سرگيري درس اخلاق آيتالله قرهي تمديد فراخوان مقاله كنگره بينالمللي فرهنگ و انديشه ديني و ارسال بيش از ۱۰۰ اثر به دبيرخانه جشنواره مجلسات درس اخلاق آيتالله قرهي دنبال ميشود
جلسات درس اخلاق آيتالله قرهي دنبال ميشود گروه انديشه جلسات درس اخلاق آيتالله قرهي از امشب در حوزه علميه حضرت مهدي عج دنبال ميشود به گزارش خبرگزاري بينالمللي قرآن ايكنا با بهبود حال عمومي آيتالله روحالله قرهي و رفع موقت عوارض شيميايي ناشي از جنگ تحميلي دروس اخلاق اينويژگي عدد چهل درباره امام حسين(ع) از نگاه آيتالله جواديآملي
ويژگي عدد چهل درباره امام حسين ع از نگاه آيتالله جواديآملي اين نوشتار را به نقل از پايگاه اطلاع رساني اين مرجع تقليد در زير مي خوانيد يکشنبه 1 دي 1392در مراسم سالگرد ارتحال آيتالله جمي مطرح شدتقاضاي امام جمعه آبادان براي حضور رئيس جمهور و وزير نيرو در اين شهر
در مراسم سالگرد ارتحال آيتالله جمي مطرح شدتقاضاي امام جمعه آبادان براي حضور رئيس جمهور و وزير نيرو در اين شهر امام جمعه آبادان از رئيس جمهور و وزير نيرو خواست به آبادان بيايند و نخلهاي خشكيده اين استان را كه بر اثر كم آبي از بين رفتهاند مشاهده كنند به گزارش خبرگزاري فارس از آبرگزاري دوره تخصصي حفظ قرآن در مدرسه علميه امام صادق(ع)
برگزاري دوره تخصصي حفظ قرآن در مدرسه علميه امام صادق ع گروه حوزههاي علميه معاون تهذيب حوزه علميه استان البرز از برگزاري دوره تخصصي حفظ قرآن در مدرسه علميه امام صادق ع خبر داد حجتالاسلام والمسلمين حسين ملكي در گفتوگو با خبرگزاري بينالمللي قرآن ايكنا با اشاره به برگزاري برصديقي: آيتالله آقا مجتبي تهراني از اختران آسمان اخلاق و زهد بود
صديقي آيتالله آقا مجتبي تهراني از اختران آسمان اخلاق و زهد بود حجت الاسلام و المسلمين كاظم صديقي در حاشيه نخستين سالگرد ارتحال آيتالله آقا مجتبي تهراني كه در مسجد جامع بازار تهران برگزار شد در مصاحبه با خبرنگار واحد مركزي خبر افزود ابعاد شخصيتي اين عالم وارسته براي همه قابلآيتالله مقتدايي نايب رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم در بيت علامه طباطبايي: جمهوري اسلامي نمونه بارز اتحاد دو
آيتالله مقتدايي نايب رئيس جامعه مدرسين حوزه علميه قم در بيت علامه طباطبايي جمهوري اسلامي نمونه بارز اتحاد دو بال حوزه و دانشگاه است از سوي دارالقرآن علامه طباطبايي رض و با همكاري سازمان بسيج اساتيد حوزه ودانشگاه به مناسبت 27آذرماه سالروز شهادت شهيد دكتر مفتح از شاگردان علامه طوهابيتشناسي در بيان آيتالله سبحاني/14بررسي دليل سست وهابيت براي تخريب قبور امامان
وهابيتشناسي در بيان آيتالله سبحاني 14بررسي دليل سست وهابيت براي تخريب قبور امامان آيتالله سبحاني از مراجع تقليد گفت وهابيها روايتي از امام علي عليهالسلام را نادرست تفسير كردند و به بهانه آن قبور ائمه عليهمالسلام را تخريب كردند يكي از مشكلات جدي مسلمان چه شيعه و چه سني-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها