تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 3 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):حريص از دو خصلت محروم شده و در نتيجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1832497643




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

درس اخلاق آيت‌الله قرهيمؤمن با بلا رشد مي‌كند/ اصحاب اُخدود چه كساني بودند


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: درس اخلاق آيت‌الله قرهيمؤمن با بلا رشد مي‌كند/ اصحاب اُخدود چه كساني بودند
ما انسان‌ها تعليم نديديم كه بايد با بلا رشد كنيم، تصوّر كرديم بايد با رفاه رشد كنيم. اين فكر خلاف قاعده است. هر كس بلايش بيشتر شد، دليل بر اين نيست كه بد است، اتّفاقاً دليل بر اين است كه خيلي مؤمن است.


به گزارش خبرگزاري فارس، سخنراني آيت‌الله روح‌الله قرهي با موضوع «ابتلائات امام و امّت» در شب بيست و دوم صفر در مهديه القائم المنتظر(عج) حكيميه برگزار شد كه مشروح آن به شرح زير است:

درجات اخري براي انسان‌ها بسته به درجات ايمان است. هرچه ايمان قوي‌تر، درجات اخري هم طبعاً بيشتر است. پس خود درجات به بها داده مي‌شود.

البته اين كه شهيد مظلوم آيت‌الله بهشتي فرمودند: بهشت را به بها بدهند، نه به بهانه، بايد گفت: اي بسا به بهانه هم بدهند، منتها آن درجات اضعف جنّت است، نه درجات اعلي جنت. درجات اضعف جنّت به شفاعت داده مي‌شود، امّا درجات اعلي جنّت طبعاً به بها داده مي‌شود و شايد منظور از فرمايش ايشان، همين باشد. لذا به جز قسم اوّل، نوع ديگري هم هست كه به بهانه و به واسطه شفاعت مرحمت مي‌كنند. گرچه در باب شفاعت هم فرمودند: شما يك كاري انجام دهيد كه ما بتوانيم شفاعتتان را كنيم.

امّا عليّ أيّ حالٍ درجات اعلي جنّت درجه‌هايي كه بستگي به درجات ايمان دارد و حسب روايات شريفه معلوم مي‌شود اگر درجات ايمان هم بخواهد بالا برود، به بلا است و اين قاعده است.

ما انسان‌ها از روز نخست اشتباهي كه كرديم، اين بود كه تعليم نديديم كه بايد با بلا رشد كنيم و تصوّر كرديم بايد با رفاه رشد كنيم. اين فكر خلاف قاعده است. هر كس بلايش بيشتر شد، دليل بر اين نيست كه بد است. اتّفاقاً دليل بر اين است كه خيلي مؤمن است. اگر شما در فقر بيشتر بودي، اي بسا ايمانت بيشتر است. البته به شرط صبر و به شرط اين كه انسان ناشكري نكند.

لذا اگر مريض شدي، اين بلا و يك نوع امتحان الهي است كه اگر صبر كردي، خدا به تو درجه مي‌دهد. چرا شكايت مي‌كني؟! شكوه و ناراحتي ندارد. خدا به تو درجه مي‌دهد. اگر نعوذبالله انسان، همسر بد داشت، درست است خيلي سخت است، امّا نوح نبي را ببنيد، لوط نبي را ببينيد، خيلي از پيامبران بزرگوار همسر بد داشتند، امّا صبر كردند و لذا درجاتشان بهتر است. مثلاً اگر يك مرد هيكلي، خانمش را بزند، او يكي از شما مي‌خورد و يكي از در، امّا اگر صبر كند، اين درجه ايمان او را نشان مي‌دهد. البته زن هم همين‌طور است، اگر مرد نامردي داشت و به نامردي‌هاي اين مرد صبر كرد، برنده است و اين زن عاقبت به خير مي‌شود. لذا همين صبر خيلي مهم است و قبولي در بلايا همه‌اش به اين صبر است.

*سرعت نزول بلا به سمت مؤمن!

پس علي أيّ حالٍ درجات مؤمن به صبر در بلا بالا مي‌رود. اميرالمؤمنين، علي‌بن‌ابي‌طالب(صلوات اللّه وسلامه عليه) يك جمله‌اي دارند كه تعبير عجيبي است، مي‌فرمايند: «إنَّ البلاءَ أسْرَعُ إلى المؤمنِ التّقيِّ مِن المَطرِ إلى قَرارِ الأرضِ» به تحقيق شتاب و سرعت بلا براي مؤمن متّقي بيشتر است از باراني كه به سمت زمين گود مي‌آيد.

وقتي باران مي‌بارد و مي‌خواهيد بفهميد چقدر باران آمده، به چاله‌ها نگاه مي‌كنيد. حالا مؤمن متّقي اين‌طور راحت مي‌تواند به مقام ايمان برسد.

با نگاه به رفاه ظاهري ديگران، در امنيّت قرار نمي‌گيريد!

وجود مقدّس زين‌العابدين(صلوات اللّه وسلامه عليه) فرمودند: «فما تَمُدّونَ أعيُنَكُم ؟ ! ألستُم آمِنينَ ؟ ! لَقد كانَ مِن قَبلِكُم مَن هُو على ما أنتُم علَيهِ، يُؤخَذُ فيُقْطَعُ يَدُهُ و رِجْلُهُ و يُصلَبُ، ثُمّ تَلا : «أمْ حَسِبتُم أن تَدخُلوا الجنّةَ وَ لَمّا يَأتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ» چرا به رفاه ديگران چشم مى‌دوزيد؟! آيا در امان نيستيد؟! يعني شما به رفاه ظاهري نگاه مي‌كنيد و فكر مي‌كنيد از اين طريق شما در امنيّت قرار مي‌گيريد. اگر مدام چشمتان به رفاه ظاهري غرب بود، در آرامش قرار نمي‌گيريد و اين موضوع امان براي شما نمي‌آورد. قبل از شما كسانى بودند كه حال و روز شما را داشتند؛ دستگير مى‌شدند و دست و پايشان قطع مى‌شد و به دار آويخته مى‌گشتند. آن‌گاه حضرت اين آيه را تلاوت كرد: «آيا مى‌پنداريد كه وارد بهشت مى‌شويد، حالْ آن كه هنوز مانند آنچه بر سر پيشينيان شما آمده، بر شما نگذشته است!». پس طبيعي است كه اين مقاومت بايد باشد.

پس زين‌العابدين(صلوات اللّه وسلامه عليه) بيان فرمودند كه نگاهتان به رفاه ظاهري ديگران نباشد. اوّلاً رفاه ظاهري غرب كه الحمدلله، نشان داد كه به تنگنا خورده‌اند. الآن دارند بدجوري به چيني‌ها باج مي‌دهند كه چيني‌ها بعضي از قراردادهايشان را با ما قطع كنند. من خودم خبرش را دارم. يك كارخانه بزرگي است كه مي‌خواهد در خود ايران پليمر بزند. اين كارخانه مي‌خواست كارش را وسعت دهد. چيني‌ها آمدند قرارداد ببندند يك سال و نيمه تحويل بدهند. البته خودمان هم داشتيم و اين‌ها مي‌توانستند با وزارت دفاع قرارداد ببندند كه سه‌ساله به آن‌ها تحويل بدهند، امّا چون چيني‌ها گفتند: يك سال و نيمه تحويل مي‌دهيم، با آن‌ها قراداد بستند. ولي وسط كار، دو سه هفته پيش گفتند: ما اين كار را انجام نمي‌دهيم. بعد معلوم شد كه آمريكايي‌ها به آن‌ها گفتند و تحت فشار هستند.

امّا سؤال اين‌جاست كه چينِ به اين بزرگي و قدرتمندي، با اين كه خودش حق وتو دارد، چطور تحت فشار آمريكايي‌هاست؟! معلوم شد كه آمريكايي‌ها به آن‌ها گفتند: ما با شما همان قرارداد را مي‌بنديم و چند برابر پول مي‌دهيم. البته آمريكايي‌ها پولي هم ندارند و اوضاعشان به هم ريخته است.

من اين مثال را بارها زدم كه مَثَل اين‌ها، مثل يك بازاري و تاجري مي‌ماند. اگر اوايل كارشان باشد، خيلي ولخرجي مي‌كنند تا خودشان را در ميان بازاري‌ها نشان بدهند. امّا يك موقع هم وقتي دارند ورشكست مي‌شوند، مي‌آيند در اين ورشكستگي خيلي خرج مي‌كنند كه معلوم نشود. آمريكايي‌ها همين‌طور هستند. بارها گفتم، باز هم مي‌گويم كه الآن صددرصد، بلاشك، ديگر زمان افول آمريكا است. صدايش درآمده و بيشتر از اين هم درمي‌آيد.

الآن آن‌ها از ارتباط با ما لذّت فراواني مي‌برند و براي همين هم است كه گاهي رجز مي‌خوانند و گاهي هم به كنگره چيز ديگري مي‌گويند. همه اين‌ها هم براي اين است كه ادّعا كنند، ولي از آن طرف هم مي‌خواهند اعلام كنند كه ما قدرت برتريم و با قدرت برتري جلو آمديم و ما اين‌ها را خوار كرديم.

ما از اين مي‌سوزيم و ناراحتيم كه مسئولين ما بايد مواظبت كنند و نگذارند كار به اين‌جا بكشد. امّا اگر خلاف اين بخواهند انجام بدهند و اين‌طور باشد، طبيعي است هركسي باشد، در دهنش مي‌زنيم و اجازه نمي‌دهيم با نظام، بازي كند. هر كه مي‌خواهد باشد، وزير باشد، وكيل باشد، رئيس دولت باشد و ... ، تا موقعي كه مراقب اهداف نظام باشد، ما حمايت مي‌كنيم، امّا اگر بخواهد با نظام، بازي كند، در دهنش مي‌زنيم و هراسي هم نداريم. ما تا حالا هم از چيزي نترسيديم. چه رئيس دولت قبلي باشد، چه رئيس دولت جديد باشد، بعدي باشد، قبل¬ترش باشد، هر كه باشد، ما اجازه نمي‌دهيم كه بخواهد اهداف را پايمال كند و اگر اين‌طور باشد، ما در مقابلشان ميايستيم. ما از هر طريق كه شده، تا زنده‌ايم، اجازه نمي‌دهيم و وظيفه‌مان همين است. لذا هر كس بخواهد در مقابل انقلاب بايستد و يا به هر طريقي بخواهد به دنيا نشان دهد اين انقلاب ضعيف شده و ...؛ در دهانش مي‌زنيم. اين انقلاب ضعيف كه نشده، هيچ، قوي‌تر هم شده. كجا ضعيف شده؟! انقلاب ما بحمدلله و المنّه روز به روز قوي‌تر شده و روز به روز اوج و عزّتش بيشتر شده است. لذا ما اجازه نمي‌دهيم كه يك عدّه اين انقلاب را ضعيف جلوه بدهند.

لذا حضرت زين‌العابدين(صلوات اللّه وسلامه عليه) مي‌فرمايند: چرا شما حواستان به دست ديگران است كه اين‌ها مثلاً اين هستند و آن هستند. بدانيد قبل از شما كساني را مي‌گرفتند، دستشان را قطع مي‌كردند، پاهايشان را قطع مي‌كردند، به دار آويزانشان مي‌كردند و اين‌ها هيچ نمي‌گفتند، شما هم بايد اين‌طور باشيد.

البته اين فرض است و نهايت قضيّه است. حالا كه الحمدلله به آن‌جا نرسيده است. اوّل انقلاب كجا؟! جنگ كجا؟! الآن كجا؟! آن زمان هيچي نداشتيم، حالا كه همه چيز داريم. بارها هم گفتم: هرچه تحريم بر ما بيشتر شده، با اين كه سختي دارد و كسي هم شكي ندارد، ولي بركاتش بيشتر بوده است. خدا گواه است اگر ما را تحريم بنزين نمي‌كردند، هيچ موقع خودمان بنزين‌دار نمي‌شديم. هر چه تحريممان كنند، به نفعمان است. ولي خوب بعضي‌ها نمي‌فهمند، البته بعضي‌ها هم دارالتّجاره دارند و به فكر منافع خودشان هستند كه بماند.

*شكنجه تا سر حدّ مرگ، امّا دست برنداشتن از دين!

پيامبر اكرم(صلّي اللّه عليه و آله و سلّم) مطلبي فرمودند كه اگر كسي واقعاً پيرو ايشان است، مي‌فهمد كه همه حرف‌ها تمام است. فرمودند: «كانَ الرّجُلُ قَبلَكُم يُؤخَذُ فيُحفَرُ لَهُ الأرضُ فيُجعَلُ فيها، فَيُجاءُ بالمِنْشارِ فيُوضَعُ علي رأسِهِ فيُشَقُّ باثنَينِ ما يَصُدُّهُ ذلكَ عن دِينِهِ ، ويُمَشَّطُ بأمْشاطِ الحديدِ مِمّا دُونَ لَحمِهِ مِن عَظمٍ أو عَصَبٍ ما يَصُدُّهُ ذلكَ عن دِينِهِ» .

همان‌طور كه عرض كردم حضرت زين‌العابدين(صلوات اللّه وسلامه عليه) هم مي‌فرمودند: تا دولت باطل هست، رفاه و آسايشي به مؤمن نمي‌رسد و اين يك قاعده است، «مَا مِنْ مُؤْمِنٍ تُصِيبُهُ رَفَاهِيَةٌ فِي دَوْلَةِ الْبَاطِلِ إِلَّا ابْتُلِيَ قَبْلَ مَوْتِهِ بِبَدَنِهِ أَوْ مَالِهِ حَتَّى يَتَوَفَّرَ حَظُّهُ‏ فِي دَوْلَةِ الْحَقّ‏» .

پيامبر(صلّي الله عليه و آله و سلّم) فرمودند: در دوران‌هاى گذشته، مرد مؤمن را مى‌گرفتند و زمين را مى‌كندند و او را در گودال مى‌گذاشتند و با ارّه، از فرق سر، به دو نيمش مى‌كردند و با اين همه، هيچ موقع از دين خود دست بر نمى‌داشت. بعد همان شانه‌هاي آهنين را در گوشتش فرو مي‌كردند، تا اين كه به استخوان و رگ‌هايش مي‌رسيد و اين چنين شكنجه‌هاي عجيب و غريب مي‌كردند، ولي دست از دينش برنمي‌داشت، شما هم نبايد دست از دينتان برداريد.

اين‌ها همه پيام است كه مؤمن بايد اين طور باشد و بتواند اين حالت را داشته باشد. اگر كسي واقعاً دين‌دار است، دين‌دار حقيقي بايد به هر قيمتي شده پاي دينش بايستد. ابي عبدالله(عليه الصّلوة و السّلام) و امت قليله ايشان، آن هفتاد و دو نفر، پاي دينشان ايستادند.

*اصحاب اخدود چه كساني بودند؟

باز يك روايت ديگر عرض كنم كه خوب دقت بفرماييد كه از حسين بن روح(عليه الرّحمه) بيان شده است. فرمودند: «بَعَثَ‏ اللَّهُ‏ نَبِيّاً حَبَشِيّاً إِلَى قَوْمِهِ » خدا در يك قوم حبشي از بين خودشان، يك نبي انتخاب كرد. «فَقَاتَلَهُمْ فَقُتِلَ أَصْحَابُهُ وَ أُسِرُوا» خدا اين نبي حبشي را براي قومش برانگيخت، او با دشمنانش جنگيد، يارانش كشته و اسير شدند و در حقيقت به صورت ظاهر مغلوب شدند. «وَ خَدُّوا لَهُمْ أُخْدُوداً مِنْ نَارٍ» بعد دشمنان اين‌ها شيارهايي را كندند و آتش‌هاي زيادي درست كردند. «ثُمَّ نَادَوْا مَنْ كَانَ مِنْ أَهْلِ مِلَّتِنَا فَلْيَعْتَزِلْ وَ مَنْ كَانَ عَلَى دِينِ هَذَا النَّبِيِّ فَلْيَقْتَحِمِ النَّارَ » بعد اتمام حجّت كردند و صدا زدند: هركس با ماست برگردد و هركس با اين نبي است، بايد در اين آتش برود. «فَجَعَلُوا يَقْتَحِمُونَ النَّارَ وَ أَقْبَلَتِ امْرَأَةٌ مَعَهَا صَبِيٌّ لَهَا فَهَابَتِ النَّارَ فَقَالَ لَهَا صَبِيُّهَا اقْتَحِمِي قَالَ فَاقْتَحَمَتِ النَّارَ وَ هُمْ‏ أَصْحابُ الْأُخْدُود» همه رفتند و با آن‌ها زني بود كه يك بچّه در بغلش بود، او از آتش ترسيد. بچّه كوچك است و معلوم است كه مادرش، خيلي او را دوست دارد - گاهي حبّ به فرزند و آقازادگي اين‌طور است كه سبب مي‌شود جلو انقلاب هم مي‌ايستند، يعني به جاي اين كه در دهان فرزندش بزند، در مقابل انقلاب مي‌ايستد! - بچّه به مادرش گفت: مادرم نگران نباش، تو در آتش برو. اين‌ها همان اصحاب اخدود هستند كه قرآن مي‌فرمايد كه مادر، فرزند و همه حاضر شدند براي دين بسوزند، امّا يكي از آن‌ها نباشد كه زير بار ظلم برود.

پس بايد در بلاها صبر كرد. چون همان‌طور كه عرض كرديم، بلا بسيار سريع به سوي مؤمن مي‌آيد «إنَّ البلاءَ أسْرَعُ إلى المؤمنِ التّقيِّ مِن المَطرِ إلى قَرارِ الأرضِ» و هرچه بلا بيشتر بود، معلوم است ايمان بيشتر است. لذا مؤمنين هرچه بلايشان بيشتر بود، صددرصد ايمانشان هم بيشتر است و درجات بهشت را به مؤمنيني مي‌دهند كه ايمانشان بيشتر است. فرداي قيامت، كساني مي‌توانند با پيامبران عظيم‌الشان، ائمّه، اولاد آن‌ها و اولياء الهي، در بهشت رفاقت و مجالست داشته باشند، كه بلاها را بيشتر به جان و دل بخرند.

هركه در اين بزم مقرّب‌تر است / جام بلا بيشترش مي‌دهند

*چرا فرستادگان الهي، گاهي قاهر و گاهي مقهور هستند؟

پيشتر روايتي را از حسين‌بن‌روح(اعلي اللّه مقامه الشّريف) كه نايب امام زمان است، بيان كردم كه وقتي كسي تعجّب كرد و از ايشان سؤال كرد: مگر ابي‌عبدالله(عليه الصّلوة و السّلام) وليّ خدا نبود؟ فرمود: بله. گفت: مگر يزيد(لعنة الله عليه) دشمن خدا نبود؟ فرمود: بله. گفت: چطور مي‌شود خدا دشمنش را به وليّ خودش مسلّط كند؟ حضرت توضيحات مفصّلي دادند كه انبياء آمدند و چون از جنس مردم بود، مردم مي‌گفتند: ما شما را قبول نداريم و معجزه ‌خواستند. بعد معجزه هر نبي را بيان كرد و رسيد به اينجا كه فرمود: «فَلَمَّا أَتَوْا بِمِثْلِ ذَلِكَ وَ عَجَزَ الْخَلْقُ عَنْ أَمْرِهِمْ وَ عَنْ أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِهِ كَانَ مِنْ تَقْدِيرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لُطْفِهِ بِعِبَادِهِ وَ حِكْمَتِهِ أَنْ جَعَلَ أَنْبِيَاءَهُ ع مَعَ هَذِهِ الْقُدْرَةِ وَ الْمُعْجِزَاتِ فِي حَالَةٍ غَالِبِينَ وَ فِي أُخْرَى مَغْلُوبِينَ وَ فِي حَالٍ قَاهِرِينَ وَ فِي أُخْرَى مَقْهُورِينَ» چون اين كارها را كردند و خلق از آن‌ها عاجز بودند و نتوانستند مانند آن را بياورند، خداى عزّوجلّ از لطفى‏كه به بندگانش دارد و حكمت خود، مقدّر كرد كه پيغمبران با اين قدرت و معجزات خود، گاهى غالب باشند و گاهى مغلوب، گاهى قاهر و گاهى مقهور. بعد فرمودند: مي‌دانيد چرا؟

«وَ لَوْ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِمْ غَالِبِينَ وَ قَاهِرِينَ وَ لَمْ يَبْتَلِهِمْ وَ لَمْ يَمْتَحِنْهُمْ لَاتَّخَذَهُمُ النَّاسُ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ » اگر خدا در همه حال آن‌ها را غالب و قاهر مي‌كرد و گرفتارى نداشتند، خدا آن‌ها را امتحان نمي‌كرد و خوارى نمى‏ديدند: مردم اين‌ها را خدا مي‌گرفتند. چون مي‌ديدند كه هميشه هر اراده‌اي بخواهند بكنند، مي‌كنند. البته مي‌توانند ولي انجام نمي‌دهند. «افوّض امري الي اللّه انّ اللّه بصير بالعباد» اين‌ها همه امور را به خدا مي‌سپارند. مي‌توانند، امّا همه چيز دست خداست و مقدّرات الهي را بيشتر مي‌پسندند و براي همين هميشه پيروز نيستند، گاهي پيروزند و گاهي مقهورند.

نكته‌اي عرض كنم، اين كه اين‌ها گاهي قاهرند و گاهي مقهورند، معلوم است سلسله، يك سلسله است. آيت‌الله كاشاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) مغلوب شد و امام، غالب مي‌شود. اين‌ها هم از همين سلسله است. البته براي اين افراد هم فرقي نمي‌كند و يكي است. خداي متعال تعيين كرده امام، غالب شود و آيت‌الله كاشاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) در آن اقتدار به ظاهر كامل محمّدرضا كه آن موقع هم جوان بود، مغلوب شود كه بگويند: در اين حالت هم مي‌شود. لذا گاهي غالب مي‌شوند و گاهي مغلوب مي‌شوند. اين‌ها مقدّرات الهي است، ولي براي هر دو يكي است و اجر عندالله يكي است.

من يك موقعي تصوّر مي‌كردم كه شايد آيت‌الله العظمي آسيّد ابوالقاسم كاشاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) در يك مطالبي اشتباه كرد، اين طور شد، آن طور شد، بالأخره انسان است ديگر، گاهي تحليل مي‌كند. همين تحليل‌هايي كه گاهي ما داريم و مي‌نشينيم براي خودمان جورچين درست مي‌كنيم و دو دوتا چهارتا مي‌كنيم و بعد به آن سياست مي‌گوييم. اصلاً اين تحليل‌هايي كه ما داريم، يا اين كتب سياسي كه مي‌خوانند، همه‌اش چرند است. من خيلي راحت بگويم، همه اين‌ها، دكتراي سياسي، دكتراي فلان و ...، همه‌اش چرند است، چنين چيزي در عالم نداريم. همه اين‌ها مزخرف و باطل است و هيچ چيز در اين‌ها نيست. ما خيلي راحت اين‌ها را بيان مي‌كنيم، حالا هر كسي هر چه مي‌خواهد بگويد، ما حرف خودمان را مي‌زنيم، نه خوشايند كسي حرف مي‌زنيم و نه بدآيند كسي. ما آنچه را كه حقّ است و من ناحيه الله تبارك و تعالي به ما برسد، مي‌گوييم و اين‌ها را قبول نداريم. امّا بالأخره گاهي با همين تحليل‌هاي آبكي، اين حرف‌ها پيش مي‌آيد. امّا ما ديديم كه اين حرف‌ها صحيح نيست و به يك سبكي به ما نشان داده شد كه ايشان مقامي درست مثل مقام امام خميني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) دارد.

يك مرتبه عرض كردم كه ايشان دوبار در بيمارستان فيروزآبادي بستري شدند. يكبار در حال قيامشان بود كه چه جمعيّتي به ديدن ايشان مي‌رفت، طوري كه آقا مي‌فرمودند: اصلاً نياييد، بزرگان نمي‌توانستند بروند و آن‌ها را از آن پشت مي‌بردند كه ايشان را ببينند. مرحوم ابوي و حاج ميرزا علي‌اصغر صفارهرندي(اعلي اللّه مقامهما الشّريف) در هر دو مرتبه به ديدار ايشان رفته بودند. دفعه دوم كه رفتند بعد از اين بود كه مصدّق سقوط كرده بود (البته ايشان به مصدق گفته بودند كه مواظب باش، اين‌ها كودتا مي‌كند، منتها مصدق گوش نداد). در آن زمان هيچ كس نيامد و همان دو سه نفري بودند كه ديدن ايشان رفته بودند. امّا آيت‌الله كاشاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) فرموده بود: براي من هيچ فرقي ندارد، من يك وظيفه و تكليفي داشتم كه تمام شد. اين‌ها تكليف انجام مي‌دهند.

لذا آيت‌الله آسيّد ابوالقاسم كاشاني(اعلي اللّه مقامه الشّريف) مشمول اين روايت است كه فرموده‌اند: «فِي حَالَةٍ غَالِبِينَ وَ فِي أُخْرَى مَغْلُوبِينَ وَ فِي حَالٍ قَاهِرِينَ وَ فِي أُخْرَى مَقْهُورِينَ وَ لَوْ جَعَلَهُمُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِمْ غَالِبِينَ وَ قَاهِرِينَ وَ لَمْ يَبْتَلِهِمْ وَ لَمْ يَمْتَحِنْهُمْ لَاتَّخَذَهُمُ النَّاسُ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ »، يعني يك عدّه‌شان مغلوب و يك عدّه غالب مي‌شوند و معلوم است اين را خدا مي‌خواهد.

«وَ لَمَا عُرِفَ فَضْلُ صَبْرِهِمْ عَلَى الْبَلَاءِ وَ الْمِحَنِ وَ الِاخْتِبَارِ »، الله اكبر، امام زمان به من و شما پيام داده، اين‌ها از خودشان كه حرف نمي‌زنند. اين را ما نمي‌فهميم. اي درد كه ما نمي‌فهميم كه اولياء ما متّصلند و حرف مي‌زنند. بچارگي ما سر همين قضيّه است كه فكر مي‌كنيم تحليل‌هاي آن‌ها هم مثل تحليل‌هاي ماست و بعد مي‌آييم تحليل‌هاي آن‌ها را با پنج تاي ديگر هم مي‌سنجيم و مي‌گوييم آن پنج تا اين را گفتند و اين يكي است، پس آن پنج تا رأيشان بيشتر است! در حالي كه آن اتّصال دارد و ما بايد اين را بفهميم.

ماجراي آيت‌الله موسوي را كه كرامتي از امام ديده بودند، قبلا بيان كردم. يعني امام هم از خودش حرف نمي‌زند، امامي كه هشتاد سالش بود وقتي به ايران آمد، امامي كه نود و خورده‌اي سال داشت كه رحلت كرد، چيزي بلد نيست. اين امام كدام دانشگاه رفته؟! لذا هيچ چيزي را از خود نمي‌گويد. اين امام دانشگاه الهي رفته و اتّصال به امام زمان (عج) دارد. اصلاً امام هيچ نداشت و بي‌سواد بي‌سواد بود، امّا عالم بود. اين‌ها كه ما داريم سواد است و علم نيست، امّا امام عالم بود، «العلم نورٌ يقذفه الله في قلب من يشاء».

امام عالم بود و علم الهي و لدني داشت. حالا يك مشت آدم نفهم نمي‌توانند بفهمند كه يعني چه امام علم لدني داشت و بعد اعتراض هم مي‌كنند. هر چه مي‌خواهند بگويند، من كه نمي‌توانم چون آن‌ها معترض مي‌شوند حرف حقّ را نزنم، من تا زنده هستم اين حرف‌ها را مي‌زنم. امام مهره بود، همان طور كه الان مقام معظم رهبري، مهره است. امام‌المسلمين به تنهايي كاري نمي‌تواند بكند. به تنهايي هيچ كس نمي‌تواند كاري بكند، از خود من به تنهايي كاري بر مي‌آيد؟! خيلي بي رودربايستي بگويم، هيچ چيز را تشخيص نمي‌دهيم، هر چه هم از خودمان بگوييم، آخرش مي‌بينيم خراب در آمد.

امام‌المسلمين هم اگر متّصل به امام زمان (عج) نباشد، بدانيد كاري از ايشان برنمي‌آيد. امام‌المسلمين متّصل به امام زمان است. عرض كردم هنوز خيلي از ابعاد فتنه 88 را دقيق براي ما توضيح ندادند. همان‌طور كه شوري سابق را تكه تكه كردند، بنا بود كشور ما را هم تكه تكه كند. امّا با درايت ايشان؛ يعني آن چيزهايي كه امام زمان به ايشان بيان كرده بود، اين‌طور نشد. براي همين بايد مطيع فرمان ايشان باشيم، چون متّصل هستند.

حالا حسين‌بن‌روح مي‌گويند: اين حرف‌ها از خودم نيست. پس حرف ايشان، حرف امام زمان است كه فرمودند: «وَ لَمَا عُرِفَ فَضْلُ صَبْرِهِمْ عَلَى الْبَلَاءِ وَ الْمِحَنِ وَ الِاخْتِبَارِ‏» اگر اين‌ها گاهي غالب و گاهي مغلوب نبودند، فضيلت صبرشان بر بلا و محنت و امتحان شناخته نمي‌شد.

*فضل اولياء الهي بر اين است كه بر بلا صبر كنيم

لذا فضل اولياء خدا و جانشينان الهي بر اين است كه بر بلا صبر كنند. امام، وليّ خدا، معصومين، پيغمبر، حجج الهي، اولياء خدا و آن‌ها كه اتّصال دارند، همه چيز را دست خدا مي‌سپارند. لذا هر چه مي‌گويند، بايد گفت: چشم.

خدا گواه است با اين حالي كه دارم و معلوم نيست تا چه زماني باشم، من خودم در جلسه‌اي كه با مرحوم آقا معلّم دامغاني و دو سه نفر ديگر از آقايان خدمت امام بوديم، از مرحوم امام سؤال كردم كه شما اگر تصور مي‌كرديد كه پيروز نمي‌شويد، چه حالي داشتيد؟

امام فرمودند: از آن موقعي كه آيت‌الله شاه آبادي بيان كردند، من دائم همين سؤال در ذهنم بود كه اگر پيروز نشديم، چه؟ بعد گفتم كه من وظيفه‌ام را انجام مي‌دهم (لذا مي‌دانيد امام مي‌فرمود: ما موظّف به تكليفيم، نه نتيجه) و اگر هم پيروز نمي‌شديم، اصلاً به آيت‌الله شاه آبادي كه گفتند من پيروز مي‌شوم، شك نمي‌كردم و مي‌گفتم: حتماً يك اتّفاقي اين وسط افتاده كه مقدّر الهي عوض شده است.

پس اگر اين بلاها براي آن‌ها نبود، اين مقامات آن‌ها ديده و شناخته نمي‌شد، «وَ لَمَا عُرِفَ فَضْلُ صَبْرِهِمْ عَلَى الْبَلَاءِ وَ الْمِحَنِ وَ الِاخْتِبَارِ ».

«وَ لَكِنَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ أَحْوَالَهُمْ فِي ذَلِكَ كَأَحْوَالِ غَيْرِهِمْ لِيَكُونُوا فِي حَالِ الْمِحْنَةِ وَ الْبَلْوَى صَابِرِينَ وَ فِي حَالِ الْعَافِيَةِ وَ الظُّهُورِ عَلَى الْأَعْدَاءِ شَاكِرِينَ» اين‌ها اين‌طور هستند كه وقتي در آن حال بلا و محنت‌ها قرار مي‌گيرند، صابر هستند، همان‌گونه كه در عافيت و پيروزي بر دشمنان، شاكر هستند. يعني اصلاً اين دو حال برايشان يكي است و فرقي نمي‌كند.

«وَ يَكُونُوا فِي جَمِيعِ أَحْوَالِهِمْ مُتَوَاضِعِينَ غَيْرَ شَامِخِينَ وَ لَا مُتَجَبِّرِينَ» اين‌ها كساني هستند كه وقتي در هر حالي قرار مي‌گيرند، متواضع هستند. يعني در هر دو حالي كه بيان شد، چه مقهور شوند و چه غالب و پيروز، متواضع هستند و ادّعاي أنانيّت و تكبرّ و ... ندارند. بلكه صابر و شاكر هستند و در همه حالات، متواضع هستند و رفتار تكبّرآميز انجام نمي‌دهند.

ادامه اين روايت كه فرمايش وجود مقدّس آقا جانمان، امام زمان(اروحنا فداه) است و به لسان حسين‌بن‌روح(اعلي اللّه مقامه الشّريف) بيان مي‌شود، اين است كه حضرت مي‌فرمايند: «وَ لِيَعْلَمَ الْعِبَادُ أَنَّ لَهُمْ ع إِلَهاً هُوَ خَالِقُهُمْ وَ مُدَبِّرُهُمْ فَيَعْبُدُوهُ وَ يُطِيعُوا رُسُلَهُ وَ تَكُونُ حُجَّةُ اللَّهِ ثَابِتَةً عَلَى مَنْ تَجَاوَزَ الْحَدَّ فِيهِمْ وَ ادَّعَى لَهُمُ الرُّبُوبِيَّةَ » برخورد انبياء، اوصياء و اولياء الهي با اين حوادث و ابتلائات و مصائب، طوري است كه آن‌ها بتوانند به پروردگار عالم نزديك شوند. اين ذوات مقدّسه داراي مطالب الهي هستند و اين مطالب الهي باعث مي‌شود كه اين‌ها نزديك به پروردگار عالم شوند. مردان خدا مدام از خدا حرف مي‌زنند و از خودشان حرفي نمي‌زنند.

كما اين كه بارها بيان كردم كه در قرآن بيان شده: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنا»، اين‌ها مردم را به خدا دعوت مي‌كنند. اين‌ها اگر مظهر و تجلّي اسماء و صفات الهي هستند، براي اين است كه مردم خودشان نمي‌توانند به پروردگار عالم متّصل شوند، اين‌ها حلقه وصل هستند. اين‌ها ارتباط مردم با پروردگار عالم را قطع نمي‌كنند، بلكه تازه آن‌ها را وصل مي‌كنند. اگر انسان، تربت اين‌ها را مي‌بويد و مي‌بوسد و بر سر و صورت مي‌كشد، اگر دست و بازوي اين‌ها را مي‌بوسد و بر سر مي‌كشد؛ براي اين است كه اين‌ها اسماء الله و صفات‌الله هستند و ما را به خدا وصل مي‌كنند. هر موقع شما با اولياء خدا مي‌نشينيد، مدام از خدا دم مي‌زنند و مي‌گويند: همه چيز، خداست؛ پشت‌پرده، وجود مقدّس امام زمان و خداست. لذا دائم به خدا و امام زمان دعوت مي‌كنند و هيچگاه به خودشان دعوت نمي‌كنند. معصومين دعوت به خدا كردند. انبياء دعوت به خدا كردند و فرمان خدا را بيان كردند.

فلذا طوري قرار داده شده كه تجاوز از حقّ نشود و گاهي اين ابتلائات براي اين است. مگر ابي‌عبدالله(عليه الصّلوة و السّلام) نمي‌توانست در كربلا معجزه كند؟! مي‌توانست. ابي‌عبدالله نمي‌توانست يك چاه حفر كند؟! اسماعيل آن‌قدر پا زد كه آب آمد. بعدها فرزند گرامي‌اش، علي‌بن‌موسي‌الرضا(عليه الصّلوة و السّلام) با اشاره دست مباركشان، آب قدمگاه جوشيد كه به اعتقاد بنده و با ادلّه و براهين، برتر از آب زمزم است. چون آب زمزم با پا بوده و اين با دست و دست شرافتش از پا بيشتر است. او نبي بوده است و اين امام. تازه اسماعيل هنوز در آن زمان نبي نشده و در دوران طفوليّت بوده و بعدها بناست نبي شود. امّا ايشان امام است و امام حتّي از نبوت و رسالت برتر است. مثال هم زديم كه بعضي‌ها چه چيزهايي از اين آب قدمگاه ديده‌اند. حالا ابي‌عبدالله(عليه الصّلوة و السّلام) نمي‌توانست معجزه كند و حداقل آب خوردني درست كند كه اين بچّه‌ها بخورند؟! اگر بگوييم نمي‌توانست كه اصلاً دور از عقل است. جدّ مكرّمش با اشاره ماه را دو نيم كرد كه علم روز هم ثابت كرده كه اين ماه در سالياني پيش، دو نيم شده است و در چنين حالتي بايد سقوط مي‌كرد، امّا سقوط هم نكرد و متّصل شد. خوب ابي‌عبدالله(عليه الصّلوة و السّلام) نمي‌توانست؟! پس چرا نكرد؟! بايد اين‌جا مقهور شود، امّا مقهوري كه حقيقت و نهايتش قاهريّت است.

بعد مي‌فرمايند: « وَ تَكُونُ حُجَّةُ اللَّهِ ثَابِتَةً عَلَى مَنْ تَجَاوَزَ الْحَدَّ فِيهِمْ وَ ادَّعَى لَهُمُ الرُّبُوبِيَّةَ أَوْ عَانَدَ أَوْ خَالَفَ وَ عَصَى وَ جَحَدَ بِمَا أَتَتْ بِهِ الرُّسُلُ وَ الْأَنْبِيَاءُ ع‏ لِيَهْلِكَ مَنْ هَلَكَ عَنْ بَيِّنَةٍ وَ يَحْيى‏ مَنْ حَيَّ عَنْ بَيِّنَة»، اين‌ها خواستند با اين نوع مغلوب شدن، عناد معاندين و مخالفين خودشان، آن‌هايي كه معصيت و طغيان كردند و با انبياء و رسل جنگيدند را نسبت به دين نشان بدهند و نشان دهند كه اين هلاكت نيست. هلاكت حقيقي براي آن كسي است كه با بيّنه حقيقي خدا درافتد.

يعني مي‌فرمايند: تو فكر مي‌كني كه به ظاهر ابي‌عبدالله(عليه الصّلوة و السّلام) مغلوب شده است، امّا در حقيقت ابي‌عبدالله(عليه الصّلوة و السّلام مغلوب نشده است. تو فكر مي‌كني عدوالله بر ولي‌الله مسلّط شده است، امّا اين‌طور نيست. مي‌خواهد بگويند: سرانجام راه سعادت، اين است كه بفهمند و مطيع شوند.

*عذاب‌هاي آسماني بهتر از تفسير به رأي در دين!

«قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ فَعُدْتُ إِلَى الشَّيْخِ أَبِي الْقَاسِمِ بْنِ رَوْحٍ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مِنَ الْغَدِ» بعد محمّد‌بن‌ابراهيم‌بن‌اسحاق مي‌گويد: فرداي آن روز خواستم به محضر ابوالقاسم، حسين‌بن‌روح(اعلي اللّه مقامه الشّريف) بروم، «وَ أَنَا أَقُولُ فِي نَفْسِي أَ تَرَاهُ ذَكَرَ مَا ذَكَرَ لَنَا يَوْمَ أَمْسِ مِنْ عِنْدِ نَفْسِهِ »، مدام با خود مي‌گفتم: حسين‌بن‌روح ديروز چه گفت، اين حرف‌ها، حرف‌هاي عجيبي بود. «فَابْتَدَأَنِي فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ لَأَنْ أَخِرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفَنِي الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِيَ‏ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ‏ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقُولَ فِي دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِرَأْيِي أَومِنْ عِنْدِ نَفْسِي بَلْ ذَلِكَ عَنِ الْأَصْلِ وَ مَسْمُوعٌ عَنِ الْحُجَّةِ ص‏»، تا رسيدم و هنوز چيزي نگفتم، حسين‌بن‌روح(اعلي اللّه مقامه الشّريف) به من گفت: يا محمد‌بن‌ابراهيم! اگر بدترين عذاب‌ها از آسمان بر من بيايد، يا اين كه بخواهند من را در درون خودم قطعه كنند، اين شكنجه‌ها براي من بهتر است تا اين كه در ارتباط با دين خدا، از نزد خود مطلبي را بگويم.

اين مطلب خيلي مهم است. چون تفسير به رأي خيلي خطر دارد. من قبلاً بيان كردم، شما هم اگر در جايي ديديد، به نقل از بنده بگوييد، كساني كه تفسير قرآن در مدارس و ... مي‌گويند، حداقل قضيّه اين است كه شما از گردن خدا دور كنيد، چگونه؟ برويد از كتب تفسيري كه نوشته شده، مانند تفسيرهايي كه براي جوانان آسان است، بگوييد. مراقب باشيد كه از خودتان چيزي نگوييد، چون گرفتار مي‌شويد.

*حساب‌كشي از تفسير الميزان علّامه در عالم برزخ!

علّامه طباطبايي(اعلي اللّه مقامه الشّريف) تفسير بسيار معظّمي نوشت (البته بايد هم نوشته بشود؛ چون اگر ننويسند، مردم گرفتار مي‌شوند). وقتي از دنيا رفت، علّامه حسن‌زاده آملي ايشان را ديدند، فرمودند: نصف كتاب را كه گفتند: براي همسرت است! چون علّامه خيلي چاي مي‌خوردند. همسر ايشان براي اين كه مزاحم كار ايشان نشود، يك چاي مي‌آورد روي ميز ايشان مي‌گذاشت، دفعه بعد كه مي‌خواست چاي بياورد، با يك استكان جديد مي‌آورد و استكان قبلي را هم مي‌برد. يعني اين‌طور نبود كه يكبار بيايد استكان خالي را ببرد و يكبار ديگر دوباره چاي بعدي را بياورد، تا زياد مزاحم ايشان شود. اين زن، بامعرفت بود و به همين علّت گفتند: نصف كتاب براي ايشان است. بعد علّامه گفتند: البته خدا به من رحم كرد كه نصف كتاب براي ايشان است؛ چون از نصف ديگر شروع كردند از من سؤال كردند كه چرا اين‌جا اين‌طور گفتي، چرا آن‌جا اين‌طور گفتي و ...، خدا به من رحم كرد. لذا حساب و كتاب دارد، با اين كه ايشان همين‌طور راحت هم بيان نكرده و بسيار مطالعه داشته است. بعد گفتند: آقا! در آخر چه شد؟ فرمودند: بالاخره با سختي از من پذيرفتند، ولي خيلي معطّل شدم. حالا فرداي قيامت هم كه هست؛ چون الآن در عالم برزخ اين‌گونه از ايشان سؤال كردند.

لذا عزيزان! شوخي نيست، خيلي مواظب باشيم كه با دين بازي نكنيم. وقتي نمي‌دانيم، خيلي راحت بگوييم: نمي‌دانيم. اين‌گونه كه بگويي، راحت هم مي‌شوي. تفسير به رأي، گرفتاري دارد. براي خودمان مكافات درست نكنيم، عاقبتمان را خراب نكنيم. چون دنيا مي‌گذرد، پنجاه سال، هفتاد سال، بيشتر، كمتر، به هر حال مي‌گذرد، براي خودمان تفسير به رأي نكنيم.

*صبر مؤمنين با ديدن ابتلائات ائمّه

لذا حسين‌بن‌روح(اعلي اللّه مقامه الشّريف) مي‌گويد: «يَا مُحَمَّدَ بْنَ إِبْرَاهِيمَ لَأَنْ أَخِرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفَنِي الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِيَ‏ الرِّيحُ فِي مَكانٍ سَحِيقٍ‏ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَقُولَ فِي دِينِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِرَأْيِي أَومِنْ عِنْدِ نَفْسِي ‏» اي محمّد‌بن‌ابراهيم اگر من را به بدترين عذاب‌ها از آسمان و ... شكنجه دهند و در درون من را قطعه قطعه كنند، براي من بهتر از اين است كه در ارتباط با دين خدا، از نزد خود مطلبي بگويم. « بَلْ ذَلِكَ عَنِ الْأَصْلِ »، بلكه اين چيزي كه من گفتم، از اصل است. « وَ مَسْمُوعٌ عَنِ الْحُجَّةِ ص» و من از وجود مقدّس آقا جانم، حضرت حجّت(اروحنا فداه) شنيدم.

خدا ابي‌عبدالله(عليه الصّلوة و السّلام) را مغلوب كرد؟ بله، به ظاهر. امّا اين‌طور نيست و مطالبي در پشت آن نهفته شده است. اين بايد يك راهي براي ديگران شود تا بدانند وقتي ائمّه‌شان اين‌طور شدند، آن‌ها هم صبر مي‌كنند. چون اگر بنا باشد براي ائمّه هيچ اشكالي به وجود نيايد، معلوم است ديگران اصلاً كاري نمي‌كنند. اگر بنا بود خود امام براي پانزده سال تبعيد نشود و هميشه در عزّت باشد، معلوم است كسي نمي‌آمد از امام حمايت كند. لذا امام را از قم به زندان مي‌برند و بعد تبعيد مي‌كنند. همه اين‌ها بايد باشد. اگر ابي‌عبدالله(عليه الصّلوة و السّلام) به شهادت نرسند، طبيعي است وقتي بلا بيايد، ما مي‌گوييم: بلا كه براي ماست، آن‌ها معصوم هستند. شيطان هم اين‌طور وسوسه مي‌كند كه همه چيزشان كه خوب است، بلا هم كه نمي‌بينند و فقط بلاها براي ماست. گرچه مؤمن اگر به مقام ايمان رسيد، اين حرف‌ها را هم نمي‌زند امّا علي ايّ حالٍ وساوس نفس و شيطان ملعون اين اثرات را دارد.

«السّلام عليك يا اباعبداللّه(عليه الصّلوة و السّلام)»

انتهاي پيام/

پنجشنبه 5 دي 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن