واضح آرشیو وب فارسی:مهر: سيطره آلمانيها بر فضاي فلسفي ايران/ تاريخنگاري مكتب شوروي دريچه آشنايي ما با ديالكتيك بود
آنچه يك فارسيزبان از ديالكتيك در ذهن دارد شديدا متاثر از ذهن آلماني به ويژه هگل و پس از آن مكتب فرانكفورت است. درويشي، پژوهشگر فلسفه با تأكيد بر اين موضوع معتقد است آنچه امروز ديالكتيك خوانده مي شود ديگر يوناني نيست بلكه بيشتر آلماني است.
داريوش درويشي در گفتوگو با خبرنگار مهر گفت: اگر نگاهي به نحوه آشنايي ايرانيان با مفهوم ديالكتيك بيندازيم متوجه خواهيم شد كه ما از طريق ذهن آلماني با ديالكتيك آشنا شدهايم بنابراين اگر بخواهيم معناي اصيل ديالكتيك را دريابيم بايد آن را نزد يونانيان ريشهيابي كنيم. روايتهايي هست كه ريشه ديالكتيك را به «زنون الئايي» كه پيش از سقراط ميزيست برميگردانند ولي به گمانم اين روايت درست نيست.
ديالكتيك امروز با ديالكتيك يوناني تفاوت بسيار دارد
وي افلاطون را متفكر محوري در بحث ديالكيتك دانست و گفت: در پژوهشي با عنوان «ديالكتيك يوناني» كه آن را در دست انجام دارم و به صورت كتاب منتشر خواهد شد سعي دارم آغاز ديالكتيك را به سقراط برگردانم. البته اگرچه بنيان ديالكتيك را سقراط گذاشت اما محوريت آن با افلاطون است، زيرا با مطالعه آثار افلاطون ميبينيم كه او ديالكتيك را به عنوان يك روش منسجم در اختيار ما قرار داد. چنين پژوهشي نشان خواهد داد معنايي كه از ديالكتيك نزد سه چهره دوره هلني يعني سقراط، افلاطون و ارسطو بوده چه تفاوتهايي با هم دارند. قطعا معناي ديالكتيك از نظر يونانيان با آنچه بعدها با عنوان ديالكتيك در فلسفه عربي، آلماني و انگليسي مطرح شد تفاوت بسيار دارد.
وي درباره چرايي بازگرداندن ريشه ديالكتيك به سقراط و نه به زنون گفت: روايتي از «ديوگنس لائرتيوس» مورخ دوره هلني متعلق به بعد از ميلاد مسيح كه آثارش از منابع دست اول به شمار ميرود وجود دارد كه ادعا ميكند زنون الئايي اولين كسي بود كه از ديالكتيك استفاده كرد. از زنون اثري در دست نداريم جز پارههاي پراكندهاي كه نشاندهنده تعريف او از ديالكتيك نيستند. تصور ميكنم كه ديوگنس شناخت صحيحي از ديالكتيك افلاطوني نداشته است.
سقراط، بنيانگذار بي چون و چراي ديالكتيك
وي افزود: ديوگنس آدم ميانمايه و سطحي بود كه نظرياتش چندان عمقي نداشتند، از اين جهت اين امكان را داريم كه در گفته او شك كنيم. همچنين هيچ يك از منابع كهن ديگر كه قابل رقابت با كتاب او باشند نيز ادعا نميكنند كه زنون اولين بار ديالكتيك را مطرح كرد. از سوي ديگر زنون تنها تلاشش انتقاد كردن بود و در پي ساختن چيزي نبود. آموزه او تنها استفاده از براهيني بود كه به آنها براهين سلبي ميگوييم مانند برهان خلف. به همين علت تصور ميكنم زنون الئايي از برهان خلف استفاده ميكرد نه از ديالكتيك و منظور ديوگنس نيز از ديالكتيك همين است كه صحيح نيست.
درويشي با بيان اينكه مفهومي كه ما از ديالكتيك در ذهن داريم بيشتر آلماني است تا يوناني گفت: شايد تاكنون كمتر به اين موضوع فكر كرده باشيم. وقتي سراغ مفهوم ديالكيتك رفتم بيشتر معناي آلماني آن مد نظرم بود زيرا بطور خودكار بيشتر آن را معنا را در ذهن داريم اما وقتي اين خوانش را كنار بگذاريم درمييابيم آلمانيها خوانش محضي را از ديالكتيك به دست ندادهاند بلكه ديالكتيك تازهاي را ساختند. همينطور در جهان عرب نيز آنچه به نام «جدل» خوانده ميشود در واقع ربط خاصي به ديالكتيك افلاطوني ندارد.
فلاسفه عرب ديالكتيك را از افلاطون نگرفتند
اين پژوهشگر ادامه داد: ارسطو مجموعهاي از آثار را گرد آورد كه به آنها جدل ميگويند. رساله «توپيكا»ي ارسطو شامل روشهاي منطقي پيش از اوست. يعني او در اين اثر ديالكتيك سقراط و افلاطون را به اضافه استنباط ستيزشي با هم تركيب كرد و معجوني را به عنوان انديشههاي منطقي پيش از خود به مخاطب عرضه كرد. فلاسفه عرب آنچه از ديالكتيك ميفهميدند همان بود كه در رساله «توپيكا»ي ارسطو بيان شده بود نه ديالكتيك افلاطوني. اين مسأله به نهضت ترجمه برميگردد زيرا ريشه سرياني مترجمان نهضت ترجمه در آغاز دوران عباسي باعث اين ماجرا شد.
درويشي گفت: از سوي ديگر اگر به دنبال دليل دگرگوني معناي ديالكتيك نزد آلمانيها باشيم بايد دانست كه آنها بيش از آنكه پژوهشگر فلسفه باشند فيلسوفند و به جاي اينكه فلاسفه را به طور دقيق درك كنند انديشهشان را تحليل ميكنند. براي مثال تفسير هگل از انديشه افلاطون دقيقا به افلاطون تاريخي مرتبط نيست. بر همين اساس ديالكتيك هگلي نيز بر اساس سنتز است در حالي كه تضاد اساسا در ديالكتيك افلاطوني جايي ندارد و به هيچ عنوان مطرح نميشود.
سيطره آلمانيها بر ذهن فارسيزبانان
وي با تأكيد بر بازشناخت فلسفه يوناني فارغ از خوانشهاي مختلف گفت: در كتاب «ديالكتيك يوناني» بيشتر مد نظر دارم ديالكتيك را از دست آلمانيها رها كنم زيرا اكنون اگر از يك فارسيزبان درباره ديالكتيك بپرسيم مشخصا سراغ هگل ميرود. آلمانيها ذهن فارسيزبانها را در دست گرفتند به همين دليل فكر ميكنم ضروري است فلسفه يوناني به خودي خود در نظر گرفته شود نه از دريچه ذهن آلمانيها.
درويشي افزود: سهم مترجماني مانند احمد آرام در آشنا كردن ما با انديشهاي كاملا بيگانه به نام فلسفه غرب و درانداختن طرحي نو در زبان فلسفي فارسي بسيار ستودني است اما نكتهاي كه درباره ديالكتيك وجود دارد اين است كه هيچكدام از آثار فارسي درباره ديالكتيك كه همه آنها را مرور كردهام ديالكتيك يوناني را معرفي نكردهاند. البته روشنفكران سالهاي اخير در برخي مقالاتشان اشارههايي به اين ديالكتيك كردهاند اما درباره اين موضوع به آثار قديمي نميتوان تكيه كرد.
به گفته اين نويسنده، ايرانيها براي نخستين بار توسط «تاريخ منطق» ماكوولسكي با تاريخ منطق آشنا شدند ولي با مطالعه اين كتاب متوجه ميشويم كه اين اثر متعلق به مكتب تاريخنگاري شوروي است كه به شدت متاثر از ماركس و ديالكتيك روح هگل است. بديهي است كه آنچه ما از ديالكتيك در ذهن داريم نيز شديدا متاثر از ذهن آلماني به ويژه هگل است. به بيان ديگر ايرانيها با ديالكتيكي آشنا شدند كه ماركس و بعدها مكتب فرانكفورت از اين مفهوم به ما معرفي كرد.
فرانسويها هم متاثر از خوانش آلماني فلسفه هستند
درويشي در پايان گفت: البته اين گفته ضرورتا به اين معنا نيست كه اين آثار مستقيما از زبان آلماني به فارسي برگردانده شدند زيرا فلسفه غرب از دريچه زبان فرانسه وارد دنياي فارسيزبانها شد اما فرانسويها نيز خوانش مستقلي از فلسفه يونان نداشتند و به خوانش آلماني آن اكتفا كردند.
كد خبر: 2195643
تاريخ مخابره : ۱۳۹۲/۹/۲۶ - ۰۹:۰۳
سه شنبه 26 آذر 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 53]