واضح آرشیو وب فارسی:فارس: همايش «شعر و انديشههاي مهدي اخوان ثالث»كزازي: «مهدي اخوان ثالث» با پيشينه ادب ايران آشنايي داشت
مير جلالالدين كزازي گفت: «اخوان» از شيفتگان شاهنامه بود و با پيشينه ادب ايران آشنايي داشت.
به گزارش خبرنگار كتاب و ادبيات خبرگزاري فارس، همايش «شعر و انديشههاي مهدي اخوان ثالث» به همت انجمن علمي و ادبي دانشگاه آزاد اسلامي واحد شهرري عصر روز گذشته با حضور مير جلال الدين كزازي برگزار شد.
* هيچ ستيزي با شاعر، هنر و سخني ندارم
براساس اين گزارش، مير جلال الدين كزازي استاد زبان فارسي ضمن اشاره به اينكه سالها ميشود كه به شهر ري نيامده بودم، گفت: ديري ميگذرد كه من به اين شهر نيامده بودم. از اين رو اين مهم را به فال نيك ميگيرم كه بهانهاي بهينه پيش آمد كه به ري باستاني راهي بجويم.
وي افزود: من چندان با روندها و ساز و كارها و دگرگونيهاي شعري كه آن را به درست يا نادرست شعر نو مينامند پيوند و آشنايي ندارم، زيرا آن را دنبال نميكنم، اما بايد بگويم من هيچ ستيزي هم با اين گونه از شاعري ندارم و با هيچگونهاي از هنر و سخن ستيزه ندارم زيرا ستيزهكاري بيهوده است.
* «اخوان» از شيفتگان شاهنامه بود
اين استاد برجسته با اشاره به اينكه بر آنم كه هر كس ميتواند هر آنچه ميخواهد بسرايد، بنويسد و بيافريند، اما به همان سان ديگران هم بايد بتوانند آن آفريده را بپسندند يا نپسندند، اظهار داشت: با يك پرسمان در راستاي شعر نو سخن ادامه ميدهم، يكي از برترين نمايندگان آن، روانشاد اخوان ثالث است. در ميان سرايندگان نوپرداز اگر بخواهم يكي را برگزينم كه با خوي، منش و پسند من سازگار باشد اخوان ميتواند بود، زيرا اخوان از شيفتگان شاهنامه بود. زبان او در شاعري، زبان كهن خراساني است، اما آنچه خواهم گفت اينكه اندكي بينديشيم به اين نكته ناگزير بنيادين، دلآسوده از هر پيش داوري، خشكانديشي كه آيا آنچه شعر نو ناميده ميشود، رخدادي است به سود سخن پارسي يا به زيان آن؟
كزازي ادامه داد: بايد تأكيد كنم كه بنده ستيزي با اينگونه سخن ندارم. سختهترين سنجش از ديد من در نقضي، نابي و شورآفريني هر سخن آن است كه بيآنكه بخواهيم و بدانيم در ياد ما بماند، اينكه سرودهاي پس از خواندن يا شنيدن در ياد ما ميماند، از ديد من برترين نشانه آن است كه آن سروده آنچنان كارا و شورانگيز، شكرريز بوده كه كام جان ما را نوشين گردانيده و در ياد ما مانده است.
به گفته وي، يكي از بزرگترين نازشهاي ايرانيان، نخستين سرودههاي آييني جهان است كه در اين سرزمين پديد آمده، همواره برترين هنر در ايران زمين هنري است كه در زبان رخ ميدهد. اين هم برگي است از ديوان دري، اما ميتوانيم دانشورانه هر كالبد، هر دبستان و هر ادب بكاهيم و بسنجيم و ببينيم كه كداميك ارزشمندترند. برپايه دانش، برهان نپسند، پسند برهاني نيست، از همين روي پديدهاي هنجاري فردي ميماند. شما آزاديد هر آنچه را ميخواهيد بپسنديد. پسند شما از آن شماست. به آساني نميتوانيد ديگران را در پسند با خود هم داستان گردانيد زيرا خود به درستي نميدانيد چرا به آن پسند رسيدهايد.
* هيچ سرودهاي سروده نيست مگر آنكه نو باشد
وي گفت: ما امروز ميخواهيم دانشورانه به اين پرسش پاسخ دهيم، آيا اين دگرگوني در سخن فارسي، اين سخن را به فرازنايي ديگر رسانيده است يا نه؟ پيش از آن بايد يك نكته را بگويم آن هم اينكه هيچ سرودهاي سروده نيست مگر آنكه نو باشد.
كزازي ضمن بيان اينكه بازگشت ادبي و هر نوع بازگشتي هنري نيست، چون در هنر بازگشت بيمعناست، ابراز داشت: كهنگي، فرسودگي در هنر تالابي است كه اگر هنر در آن افتاد از ميان خواهد رفت. يك نمونه برجسته از آنچه به راستي هنر نيست، آن است كه بازگشت ادبي خوانده ميشود. اين نام گوياي آن است، اين پديده هنري نيست، چون در هنر بازگشت بيمعناست. بازگشت به معناي پيروي است و پيروي ميراننده هنر است.
كزازي ضمن اشاره به اينكه يكي از دوستانم بازگشت ادبي را كودتاي ادبي ميداند، اضافه كرد: سرودهاي كه نوآيين نباشد سروده نيست، زيرا هيچ پديده هنري آگاهانه و برنامهريزيشده آفريده نميتواند شد. هنر فرزند ناخودآگاهي است، آفرينشهاي هنري كار و سازي است كه آگاهانه انجام نخواهد پذيرفت.
كزازي ضمن انتقاد از اينكه آيا ميانگاريد سالاران سخن پارسي مثل سعدي نميتوانستند به بسامدهاي غير آهنگين دست يابند، گفت: سخن پارسي را از پيكرهاي سامانهاي آهنگين درهم تنيده، كمال يافته به پيكرهاي كشانيد در ميان سخن به سامان، آهنگين، عروضي با سرودههاي هجايي. آيا اين هنر بود؟ يا پادينه هنر؟ آيا سعدي كه اينگونه شورانگيز مينويسد نميتوانست پيكره سخن فارسي را ديگر هنر! نبايد فريفته نامها شويد و هر سخني را به آساني بپذيريد حتي سخن مرا، درباره آن هم بينديشيد.
* مهدي اخوان ثالث با پيشينه ادب ايران آشنايي داشت از اين رو سرودههايش بت هم شيوهگانش يكسان نيست
اين استاد ادبيات با اشاره به اينكه زماني كه مثل شما دانشجو بودم، سري پرشور داشتم، به اين چند و چون و ستيزهها ميپرداختم، گفت: اگر سرودههاي اخوان با آن هم شيوهگان او يكسان نيست، سختگي افزونتري دارد به اين برميگردد كه او با پيشينه ادب ايران آشنايي داشت. چامههايي را به شيوه كهن در پيوسته كه در جاي خود زيبا و دلپذير است، اما كساني هم هستند نامي برآوردهاند، اما خود آشكارا معترفند كه با پيشينه ادب و فرهنگ ايران آشنايي ندارند و ادب بيگانه را بهتر ميشناسند. شايد بگوييد پس چرا نام برآوردهاند؟ پاسخ كوتاه اينكه، همواره نامها بسزا به دست نميآيند. انگيزهها و كاركردهايي در كارند تا فردي را به نام برسانند، به ويژه پيوندهاي مسلكي و همگراييهاي سياسي، تا چند دهه پيش داستان در ايران به گونهاي بود كه اگر كسي ميگفت سرودههاي كهن را ميپسندم بيدرنگ به او ميتاختند كه تو كهنهگرا هستي و فرزند زمان خود نيستي و گونهاي مافياي ادبي بر گروههاي فرهنگي روشنفكرانه ايران سايه افكند.
وي در پايان افزود: بارها گفتهام من مردي از روزگاران كهن هستم و بانوي من ميگويد تو همچنان در سده پنجم ماندهاي.
انتهاي پيام/
دوشنبه 2 دي 1392
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 91]