تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه گرفتن در گرما، جهاد است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804728628




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«بازتن‌يابي»؛ نگاهي قرآني ـ فلسفي


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: «بازتن‌يابي»؛ نگاهي قرآني ـ فلسفي
مسئله بازتن‌يابي(تناسخ) افزون بر اينكه هيچ پشتوانه عقلي ندارد، دلايلي نيز عليه آن وجود دارد. اين دلايل، هم فلسفي و هم نقلي و روايي است. از سوي ديگر، اگر برخي دلايل به نفع تناسخ اقامه شود، مردود و مخدوش مي‌باشد. بنابراين تناسخ مسئله‌اي محال و باطل است.


بخش دوم و پاياني

ب) انواع تناسخ

1. ملكوتي و ملكي

تناسخ داراي دو اصطلاح و دو نوع متفاوت است كه بازگرداندن آن دو به معناي واحد دشوار است؛ زيرا معناي نخست اصطلاح ويژه‌اي است كه از ديرباز مطرح بوده است؛ درحالي‌كه اصطلاح دوم سابقة چنداني ندارد. ازاين‌رو بايد دو معنا را به‌صورت جداگانه مطرح نموده، به تعريف و تبيين هر دو پرداخت.

اصطلاح اول، شكل‌گرفتن روح انسان در مرتبة مثال براساس نيات و اعمالي است كه انجام مي‌دهد و به آن تناسخ ملكوتي گفته مي‌شود. در تعريف تناسخ ملكوتي كه به آن «تناسخ اتصالي، باطني و كوني» هم مي‌گويند، آورده‌اند:ظهور ملكات النفس علي مثلها و صورها المناسبة لها لدي النفس و في صقعها و حاق ذاتها. (حسن‌زاده آملي، 1379: 54 / 811)تناسخي ملكوتي است كه در آن، ملكات نفس به‌صورت‌هاي مثالي مناسب با آن ملكات، نزد نفس و بلكه در ذات نفس ظهور يابند.

توضيح آنكه، انسان‌ها متناسب با نيات و اعمالي كه انجام مي‌دهند، بدني مثالي پيدا مي‌كنند. در حقيقت، نفس، شكل متناسب با عقايد و افعال خود مي‌يابد. نفس، تجلي رفتارها و نياتي است كه انسان به وجود مي‌آورد و روح پس از مرگ به‌صورت آن مجسّم مي‌شود. ازاين‌رو تناسخ ملكوتي در محدودة نفس در مرتبه مثالي رخ مي‌دهد و در ابدان مادي مطرح نيست. به عبارت ديگر، تناسخ ملكوتي فقط نام تناسخ را يدك مي‌كشد و هيچ ارتباطي با تناسخ مصطلح ندارد.

علت نام‌گذاري اين تناسخ به ملكوتي آن است كه با مرتبة ملكوتي در ارتباط است. واژه «اتصالي» بدين دليل است كه روح در مرتبة مثال با شكل خاص، اتحاد و اتصال پيدا مي‌كند. واژة «باطني» به‌خاطر آن است كه با بدن ظاهري در ارتباط نيست و در نهايت، اطلاق كلمة «كوني» شايد به اين دليل باشد كه در اين نوع از تناسخ، نوعي تكوّن در ميان است، نه انتقال.

دومين اصطلاح تناسخ، انتقال نفس از بدني به بدن ديگر است كه به آن تناسخ ملكي گويند. از تناسخ ملكي كه به «تناسخ انفصالي، ظاهري و انتقالي» هم ياد مي‌شود، تعريف‌هاي متفاوتي شده كه مطرح شده است؛ ولي جامع همة آنها اين است كه روح پس از جدا شدن از بدني به بدن ديگر منتقل شود. پيداست كه تمامي مباحث در باب تناسخ، به اين اصطلاح ارتباط دارد. با وجود اينكه دو اصطلاح تناسخ فقط در لفظ اشتراك دارند، ولي گاهي تعريف به صورتي مطرح شده كه شامل هر دو معنا باشد:التناسخ بالتعرف الاجمالي تعلق النفس بغيرها سواء كان ذلك الغير بدنا او غير بدن. (همان)تعريف اجمالي تناسخ عبارت است از اينكه نفس به غير خود تعلق گيرد؛ خواه غير، بدن باشد يا غير آن.

در هر دو فرض «تعلق» وجود دارد؛ ولي در تناسخ ملكي، انتقال از بدني به بدن ديگر است؛ درحالي‌كه در تناسخ ملكوتي، اين‌طور نيست؛ يعني نفس همزمان با تعلق به بدن مادي و دنيوي، به بدن اخروي ديگري كه ممكن است شكل ديگري هم داشته باشد، تعلق مي‌گيرد؛ بدني كه با اعمال و نيات خودِ آن شخص، ايجاد شده است.با اين همه، حق آن است كه دو اصطلاح تناسخ در معناي يادشده اشتراك ندارند؛ زيرا مرتبة مثال روح با حقيقت روح عينيت دارد و بدن ديگري نيست كه روح به آن تعلق گيرد. بالأخره بدن دوم، يا عين بدن اول است و يا غير آن؛ در تناسخ ملكوتي، عين اولي است و در تناسخ ملكي، غير آن، و اين دو با يكديگر قابل جمع نيستند.

2. نسخ، مسخ، فسخ و رسخ

در آثار فلسفة اسلامي صورت مسئله به اين صورت است كه انتقال روح، يا به انسان است، كه به آن «نسخ» گفته مي‌شود، يا به حيوان، كه آن را «مسخ» مي‌نامند، يا به گياه، كه به آن «فسخ» مي‌گويند، و يا به جماد، كه «رسخ» ناميده مي‌شود. بنابراين براساس اصطلاح مزبور، تناسخ فقط به معناي انتقال روح از كالبدي به كالبد انسان است؛ اما در آيين‌هاي عرفاني هندي بر اثر بي‌دقتي، تناسخ به معناي عام به‌كار رفته، شامل تمامي چهار قسم پيشين مي‌شود. ملاهادي سبزواري در شعري، به اين چهار قسم اشاره مي‌كند:

فسخٌ و مسخٌ رسخ فسخ قسّما

انسا و حيوانا جمادا و نما (سبزواري، 1367: 312)

3. نزولي و صعودي

در حكمت اسلامي، تناسخ از نگاهي ديگر دو قسم دارد:

لاكل انس باب ابواب و ذا

نزول الصعود عكس ذا خذا (همان: 313)

از آنجا كه نفسِ انساني، اشرف است، فيض بايد نخست از پايين به سمت بالا باشد؛ يعني اول روح به جماد، سپس از جماد به گياه و بعد از گياه به حيوان و در پايان از حيوان به انسان منتقل مي‌شود، كه به آن تناسخ صعودي گفته مي‌شود. در صورتي كه فرمول سابق، از آخر به اول دنبال شود، تناسخ نزولي محقق مي‌شود. مرحوم سبزواري با ضرب اين دو قسم در اقسام ديگر، در نهايت، به شانزده قسم مي‌رسد. از نظر فيلسوفان مسلمان تمامي اقسام شانزده‌گانه مردود و باطل است. اين تفكيك‌ها در عرفان هندي وجود ندارد.

ج) دلايل بر ابطال تناسخ

1. دلايل عقلي

يك. اجتماع دو نفس در يك بدن

تقريباً تمامي فيلسوفاني كه از تناسخ سخن‌گفته و آن را انكار كرده‌اند، به اين استدلال اشاره نموده، آن را جزو بهترين استدلال‌هايي دانسته‌اند كه بر استحاله تناسخ دلالت دارد. (ابن‌سينا، 1404: 320؛ همو، 1357: 386؛ رازي، 1410: 2 / 397؛ ابن‌سينا، 1363: 108) اگر اين استدلال به‌صورت يك قياس شرطي بيان شود، اين‌طور تقرير مي‌شود:

مقدمه اول: اگر نفس پس از انتقال از بدني وارد بدن ديگري شود، لازم مي‌آيد دو نفس به بدن واحد تعلق گيرند. بيان ملازمه بدين صورت است كه سبب حدوث نفس در بدن، آمادگي بدن است. به محض اينكه بدن آماده شود، نفسي كه نسبت به همة كمالات علمي و عملي بالقوه است، در آن بدن حادث مي‌شود و به آن تعلق مي‌گيرد. حال اگر نفس ديگري كه با مرگْ از بدن ديگري جدا شده است به اين بدنِ آماده تعلق گيرد، لازم مي‌آيد دو نفس به يك بدن تعلق گيرند؛ يكي نفس حادث شده و مرتبط به بدن، و دوم نفسي كه با تناسخ از بدن ديگر جدا شده و به اين بدن تعلق گرفته است.

مقدمه دوم: تالي باطل است؛ يعني تعلق دو نفس به يك بدن محال است؛ زيرا لازمه‌اش آن است كه واحد، كثرت يابد. به اين دليل كه تشخص انسان به نفس است و تعلق دو نفس به يك بدن، دو تشخص را براي انسان واحد درپي خواهد داشت. بر اين اساس، يك موجود دو وجود خواهد داشت، كه استحالة آن روشن و بديهي است.نتيجه اينكه، با ابطال تالي، مقدم هم باطل خواهد شد. بنابراين تناسخ محال است.

دو. بازگشت قوه به فعل

اين دليل همانند دليل پيشين مورد توجه بسياري از انديشمندان قرار گرفته است؛ به‌طوري كه برخي صاحب‌نظران استحالة تناسخ را به‌خاطر اينكه بازگشت فعل به قوه است، امري بديهي يا قريب به بديهي دانسته‌اند. (منابع پيشين) توضيح دليل مزبور چنين است:مقدمه اول: اگر نفس پس از مرگ به بدن ديگر تعلق گيرد، بازگشت از فعل به قوه لازم مي‌آيد.

ملازمه بدين‌ ترتيب است كه هر نفس در ابتداي تعلّقش به بدن، نسبت به مجموعه‌اي از كمالات علمي و عملي، بالقوه است. نفس مانند بدن در طول حياتش از قوه به فعليت و از نقص به كمال مي‌رسد. اين نفس در ابتدا حالت قوه و استعداد دارد و به هنگام جدايي از بدن، حالت بالفعل و كمال. حال اگر نفس پس از خروج از قوه، يعني به هنگام مرگ، به بدن ديگري تعلق گيرد، لازم مي‌آيد كه مجدداً از حالت فعليت به قوه بازگردد. به تعبير ديگر، نفسي كه فعليت يافته، به استعداد و قوه برگردد.

مقدمه دوم: تالي باطل است؛ زيرا رجوع از فعليت به قوه به چند دليل محال است.دليل اول، استحالة تركيب شيء بالفعل و بالقوه است.توضيح اينكه، نفس و بدن باهم در حركتند؛ يعني همان‌طور كه روح از جهل به علم و از عجز به قدرت مي‌رسد، بدن هم از كودكي به جواني و در نهايت به پيري مي‌رسد. حال اگر روح انساني با مرگ به بدن جنيني وارد شود، لازم مي‌آيد يكي (روح كسي كه مرده) بالفعل باشد و ديگري (بدن جنين) بالقوه، و اين امر محال است؛ زيرا تركيب بين شيء بالفعل (روح كسي كه مرده) و شيء بالقوه (بدن جنين) محال است.دليل دوم تناقض در تركيب وجدان و فقدان است.

توضيح اينكه، اگر فعل به قوه برگردد، معنايش اين است كه امر بالفعل، قوة رجوع به آن قوه را داشته است؛ مثلاً اگر روح يك جوان بخواهد به يك نوزاد برگردد، بايد فعليت روح جوان، قوه باشد و اين محال است؛ زيرا فعليت، وجدان است و قوه، فقدان، و در اين صورت لازم مي‌آيد وجدان، فقدان شود؛ يعني بالفعل، بالقوه شود و پيداست كه تركيب وجدان و فقدان و نيز تبدّل وجدان به فقدان محال است.

سه. تعطيل

يكي از دلايل استحالة تناسخ كه در كلمات برخي فيلسوفان آمده و همة انواع تناسخ را مورد نقد قرار مي‌دهد، (صدرالدين شيرازي، 1379: 9 / 12؛ فاضل توني، 1386: 138) اين است كه تناسخ با همة انواعش مستلزم تعطيل در وجود است. شكل منطقي استدلال اين چنين تقرير مي‌شود:مقدمه اول: اگر تناسخ جايز باشد، لازم مي‌آيد براي زماني ـ هرچند اندك ـ نفس از تدبير بدن تعطيل بماند.

ملازمه اينكه، زمان جدايي نفس از بدن سابق، غير از زمان تعلق نفس به بدن لاحق است؛ زيرا جدايي و تعلق، در يك زمان صورت نمي‌گيرد؛ چراكه مفارقت و تعلّق، دو امر متضادند و ناگفته پيداست كه تحقق دو امر متضاد در مكان و زمان واحد محال است. از سوي ديگر، ترديدي وجود ندارد كه پشت‌سرهم آمدن دو «آن» زماني محال است؛ زيرا «آن» منتهي‌اليه زمان است و براي تحقق دو «آن»، به دو زمان نياز است، كه در اين صورت، دو لحظة زمان از هم جدا شده، توالي دو «آن» نخواهد بود؛ چنان‌كه كنار هم قرارگرفتن دو نقطه محال است. ازاين‌‌رو بين «آن» مفارقت و «آن» تعلّق بايد زماني فاصله شود كه در آن زمان، نفس به بدن تعلق نخواهد داشت و ناگزير از تدبير بدن معطل مي‌ماند.

مقدمه دوم: تعطيل محال است؛ زيرا خلاف حكمت الهي است و اساساً نفس‌بودن نفس، به تدبير بدن است. بنابراين تناسخ محال است.ملاصدرا استدلال مزبور را به اين شكل تقرير مي‌نمايد:دليل عام ديگر كه بر استحالة تناسخ دلالت دارد اين است كه «آن» مفارقت نفس از بدن پيشين، غير از «آن» اتصال آن به بدن پسين است و بي‌ترديد بين آنها زماني فاصله خواهد داشت. بنابراين در اين فاصلة زماني، نفس از تدبير بدن معطل خواهد بود؛ درحالي‌كه تعطيل محال است. (صدرالدين شيرازي، 1379: 9 / 13)

2. دلايل نقلي بر ابطال تناسخ

يك. دلايل قرآني

1. عدم بازگشت پس از مرگ

مقدمه اول: اگر تناسخ ممكن بود، قرآن هرگز از بازگشت شخص مرده به حيات دنيوي منع نمي‌كرد. تالي باطل است؛ زيرا قرآن كريم مي‌فرمايد:حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَهُمْ الْمَوْتُ قَالَ رَبِّ ارْجعُونِي لَعَلِّي أَعْمَلُ صَالِحًا فِيمَا تَرَكْتُ كَلَّا إِنَّهَا كَلِمَةٌ هُوَ قَائِلُهَا وَمِنْ وَرَائِهمْ بَرْزَخٌ إِلَى يَوْم‌ِ يُبْعَثُونَ. (مؤمنون / 99 و 100) [كافران همچنان از مرگ غافلند] تا اينكه وقتي مرگ يكي از آنان فرا رسد، مي‌گويند: اي پروردگارم! مرا بازگردانيد تا شايد آن اعمال نيكي را كه ترك نموده‌ام، جبران نمايم. [جواب مي‌آيد:] هرگز! اين سخني است كه او همچنان مي‌گويد و پشت سرشان برزخي است تا روزي كه برانگيخته شوند.

در آيه‌اي ديگر نيز مي‌فرمايد:وَلَوْ تَرَى إِذْ الْمُجْر‌ِمُونَ نَاكِسُوا رُءُوسِهمْ عِنْدَ رَبِّهمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ. (سجده / 12) اي كاش مي‌ديدي آنگاه كه مجرمان در نزد پروردگارشان سرافكنده‌اند، گويند: اي پروردگار ما! ديديم و شنيديم. اكنون ما را بازگردان تا كاري شايسته كنيم. ما كه اكنون به يقين رسيده‌ايم.بنابراين قرآن از عدم بازگشت مردگان به دنيا سخن مي‌گويد؛ درحالي‌كه لازمه تناسخ بازگشت روح مرده به دنيا و كالبد دنيوي است.

2. آرزوي بي‌حاصل

مقدمه اول: اگر تناسخ ممكن بود، خداوند آرزوي بازگشت به دنيا را آرزويي دست‌نايافتني معرفي نمي‌كرد. مقدمه دوم: درحالي‌كه قرآن كريم چنين آرزويي را دست‌نايافتني مي‌داند: وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّار‌ِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بآيَات‌ِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنْ الْمُؤْمِنينَ بَلْ بَدَا لَهُمْ مَا كَانُوا يُخْفُونَ مِنْ قَبْلُ وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذ‌ِبُونَ. (انعام / 28 ـ 26) اگر آنها را در آن روز كه در برابر آتش نگاهشان داشته‌اند، بنگري، مي‌گويند: اي كاش ما را بازگردانند تا آيات پروردگارمان را تكذيب نكنيم و از مؤمنان باشيم. نه آنچه را كه پيش از اين پوشيده مي‌داشتند اكنون برايشان آشكار شده؛ اگر آنها را به دنيا بازگردانند، باز هم به همان كارها كه منعشان كرده بودند، بازمي‌گردند. اينان دروغ‌گويانند.

3. تنها يك احيا براي انسان

مقدمه اول: اگر تناسخ ممكن بود، بايد خداي متعال در قرآن به آن اشاره مي‌كرد، نه اينكه فقط براي يك بار به احياي انسان‌ها اشاره نمايد.

مقدمه دوم: تالي باطل است؛ زيرا خداي متعال در قرآن كريم مي‌فرمايد:اللَّهُ الَّذ‌ِي خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكَائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذَلِكُمْ مِنْ شَيْءٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى عَمَّا يُشْر‌ِكُونَ. (روم / 40) خداست آن كه شما را بيافريد، سپس روزي داد، سپس مي‌ميراند، سپس زنده مي‌كند. آيا كساني كه شريك خدا مي‌سازيد، توان انجام آن را دارند؟ منزه است او و از هرچه برايش شريك مي‌آورند برتر است.

و در آيه‌اي ديگر مي‌فرمايد:وَهُوَ الَّذ‌ِ‌ي أَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ إِنَّ الْإِنسَانَ لَكَفُورٌ. (حج / 66) اوست آن كه شما را زندگي بخشيد و سپس بميراند و باز زنده مي‌سازد، و آدمي ناسپاس است.بنابراين تناسخ باطل است؛ زيرا آدميان فقط يك احيا دارند، درحالي‌كه لازمه تناسخ اين است كه يك روح داراي احيا فراوان باشد؛ چون در برابر هر تعلق و تناسخ، يك احيا تحقق مي‌يابد.

دو. دليل روايي

در برخي منابع روايي، با دو سند از امام رضا(ع) روايت شده است كه در استحالة تناسخ مي‌توان از آنها استفاده كرد. در يك‌جا مي‌فرمايد:فَقاٰلَ الرّضا(ع): مَنْ قاٰلَ بالتَّناسُخ فَهُو كافرٌ بالله العَظيم يكَذّبُ بالْجَنَّة وَ النّار. (مجلسي، 1404: 4 / 320)كسي كه به تناسخ باور داشته باشد، به خداي بزرگ كافر شده و بهشت و جهنم را تكذيب كرده است. و در جاي ديگر مي‌فرمايد:قال اَبوُالحَسَن(ع): مَنْ قاٰلَ بالتَناسُخ فَهُو كاٰفرٌ. (همان)كسي كه به تناسخ باور داشته باشد، به خداي بزرگ كافر شده است.بنابراين با اين تكفير به خوبي مي‌توان به استحالة تناسخ پي برد.

3. دلايل نقلي بر اثبات تناسخ

يك. زنده كردن و ميراندن دوباره

كَيْفَ تَكْفُرُونَ باللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتًا فَأَحْيَاكُمْ ثُمَّ يُمِيتُكُمْ ثُمَّ يُحْييكُمْ ثُمَّ إِلَيْه‌ِ تُرْجَعُونَ. (بقره / 28) چگونه به خدا كافر مي‌شويد؟ حال آنكه شما مردگاني بوديد و خدا شما را زنده كرد. پس شما را مي‌ميراند، پس از آن شما را زنده خواهد نمود، و در نهايت به سوي او باز خواهيد گشت.نحوة استدلال بدين صورت است كه اگر تناسخ محال باشد، معناي آيه تمام نخواهد بود؛ زيرا سخن از دوباره زنده‌كردن و دوباره ميراندن است، كه اين همان تناسخ است. ازاين‌رو تناسخ امكان‌پذير است.

نقد و بررسي

از يك‌سو در آيه سخن از دو بار ميراندن نيست؛ چون ابتدا انسان‌ها در حالت جماد بودند و سپس خدا آنها را زنده كرد. مفسران بر اين معنا اتفاق‌نظر دارند. از سوي ديگر، دربارة احياي دوم اختلاف‌نظر وجود دارد؛ برخي آن را به معناي احياي در قبر حمل كردند، برخي ديگر آن را اشاره به رجعت مي‌دانند و برخي نيز آن را به حشر برمي‌گردانند. البته در اينكه احياي دوم چگونه باشد اختلاف‌نظر است؛ اما در اصل معناي احياي دوم كه به معناي تجلي‌كردن سرائر و برخاستن از قبور است، اختلافي نيست. پيداست كه اين معنا به تناسخ در دنيا ارتباطي ندارد.

دو. مسخ برخي امت‌ها

قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بشَرٍّ مِنْ ذَلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَغَضِبَ عَلَيْه‌ِ وَجَعَلَ مِنْهُمْ الْقِرَدَةَ وَالْخَنَاز‌ِيرَ وَعَبَدَ الطَّاغُوتَ أُوْلَئِكَ شَرٌّ مَكَانًا وَأَضَلُّ عَنْ سَوَاءِ السَّبيل‌ِ. (مائده / 60) بگو: آيا شما را از كساني كه در نزد خدا كيفري بدتر از اين دارند، خبر بدهم؛ كساني كه خدايشان لعنت كرده و بر آنها خشم گرفته و آنها را بوزينه و خوك و پرستش طاغوت گردانيده است. اينان را بدترين جايگاه است و از راه راست گمگشته‌ترند.

همچنين در آيه‌اي ديگر مي‌فرمايد:فَلَمَّا عَتَوْا عَنْ مَا نُهُوا عَنْهُ قُلْنَا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خَاسِئِينَ. (اعراف / 166) و چون از ترك چيزي كه از آن منعشان كرده بودند، سرپيچي كردند، گفتيم: بوزينگاني مطرود شويد.نحوة استدلال اين‌طور است كه اگر تناسخ محال باشد، مسخ نيز محال است؛ زيرا استحالة تناسخ ملازم با استحاله همة انواع آن است و مسخ نيز نوعي از تناسخ است؛ درحالي‌كه به نص صريح قرآن، برخي امت‌هاي پيشين دچار عذاب مسخ شده، به‌صورت بوزينه و خوك درآمدند و به دنيا بازگشتند.

نقد و بررسي

پيش‌تر اشاره شد كه مسخ ملكوتي غير از مسخ ملكي است و آيه مزبور مربوط به تناسخ ملكوتي‌ است، نه ملكي؛ زيرا در مسخ ملكوتي، نفس از بدن انسان به بدن ديگري منتقل نمي‌شود؛ بلكه همان بدن يا روح انساني است كه به روح يا بدن حيواني تبديل مي‌شود؛ درحالي‌كه در مسخ ملكي، پس از اينكه نفس انسان با مرگ از بدن انساني جدا شد، به بدن حيواني منتقل مي‌شود. ازاين‌رو مسخي كه در اين دو آيه از آن خبر داده شده، هيچ ارتباطي با تناسخ ملكي ندارد؛ زيرا ارواح مسخ‌شدگان قوم بني‌اسرائيل به بدن‌هاي ديگر منتقل نشد؛ بلكه همان بدن‌هاي انساني به بدن‌هاي حيواني تبديل شد.

نتيجه‌گيري

حاصل آنكه، تمامي جنبش‌هاي نوپديد معنوي يا به تعبيري عرفان‌هاي كاذب، از يك مبنا بهره‌منداند و آن، اصل تناسخ يا بازتن‌يابي است. در مقاله حاضر بعد از معناشناسي و تحليل انواع تناسخ، به دلايل ابطال آن پرداخته شده است. ادله مربوط به بازتن‌يابي داراي اقسام مختلفي نظير عقلي، فلسفي و قرآني است. مسئله مهم بازتن‌يابي افزون بر اينكه هيچ پشتوانه عقلي ندارد، دلايلي نيز عليه آن وجود دارد. اين دلايل، هم فلسفي و هم نقلي و روايي است.

از سوي ديگر، اگر برخي دلايل به نفع تناسخ اقامه شود، مردود و مخدوش مي‌باشد. بنابراين مي‌توان گفت تناسخ مسئله‌اي محال و باطل است. بدين‌صورت مهم‌ترين مبناي عرفان‌هاي نوظهور با چالشي جدي مواجه مي‌شود. پرواضح است كه اگر ديدگاهي مبناي محال و باطل داشته باشد، قابل دفاع نبوده، مخدوش و باطل خواهد شد. ازاين‌رو بايد بطلان مهم‌ترين مبناي عرفان‌هاي نوظهور را اعلام كرد.

منابع و مآخذ

1. آملي، محمدتقي، 1374، درر الفوائد، قم، مؤسسة دارالتفسير، چ 3.

2. ابراهيم مصطفي، 1988 م، المعجم الوسيط، استانبول، دارالدعوة.

3. ابن‌بابويه (صدوق)، محمد بن علي، 1371، الاعتقادات، تحقيق عصام عبدالسيد، قم، المؤتمر العالمي، چ 1.

4. 1378 ق، عيون اخبار الرضا(ع)، قم، جهان.

5. ابن‌سينا، ابوعلي الحسين بن عبدالله، 1404 ق، الشفاء، الطبيعيات، قم، منشورات مكتبة آيت‌الله مرعشي نجفي.

6. 1357 ق، النجاة، مصر، مكتبة المرتضوي.

7. 1363، المبدأ و المعاد، تهران، مؤسسه مطالعات اسلامي، چ 1.

8. ابن‌فارس، احمد، 1422 ق، معجم مقاييس اللغه، بيروت، داراحياء التراث العربي.

9. ابن‌منظور، محمد بن مكرم، 1410 ق، لسان العرب، بيروت، دارالفكر، چ 2.

10. اشو، 1382 ب، راز بزرگ، ترجمه روان كهريز، تهران، نداي سخن.

11. الف، بيگانه، ترجمه امير اصغري، تهران، باغ نو.

12. ايجي، قاضي عبدالرحمن، بي‌تا، المواقف في علم الكلام، بيروت، مكتبة المتنبي.

13. بحراني، هاشم، 1415 ق، البرهان في تفسير القرآن، تهران، مؤسسة البعثة.

14. پاشايي، ع.، 1383، بودا، تهران، نگاه معاصر.

15. حسن‌زاده‌آملي، حسن، 1379، سرح العيون في شرح العيون، قم، دفتر تبليغات اسلامي.

16. الحلّي، يوسف بن علي بن مطهر، 1407 ق، كشف المراد في شرح تجريد الاعتقاد، تعليقه حسن حسن‌زاده، قم، مؤسسه نشر اسلامي.

17. رازي، فخرالدين محمد، 1410 ق، المباحث المشرقية، بيروت، دارالكتب العربي.

18. زبيدي، 1991 م، تاج العروس، بيروت، مكتبة العالميه.

19. سبحاني، جعفر، 1411 ق، الالهيات علي هدي الكتاب و السنة و العقل، قم، مركز العالمي للدراسات الاسلامية، چ 2.

20. سبزواري، ملاهادي، 1367، شرح منظومه، تهران، انتشارات علميه اسلاميه.

21. صدرالدين‌شيرازي، محمد بن ابراهيم، 1360 الف، الشواهد الربوبيه، تعليقه ملا‌هادي سبزواري، قم، مركز نشر دانشگاهي، چ 2.

22. اسرار الآيات، تعليقه ملا‌هادي سبزواري، تصحيح محمد خواجوي، تهران، انجمن اسلامي حكمت و فلسفه ايران.

23. 1361، العرشيه، تصحيح غلام حسين آهني، تهران، مولي، چ 2.

24. 1366، تفسير القرآن الكريم، قم، بيدار.

25. 1379، الاسفار الاربعه، قم، مكتبة المصطفوي، چ 2.

26. طباطبايي، سيد محمدحسين، 1417 ق، الميزان في تفسير القرآن، قم، مؤسسه نشر اسلامي، چ 5.

27. فاضل توني، محمدحسين، 1386، حكمت قديم، تهران، مولي.

28. قريشي بنايي، علي‌اكبر، 1352، قاموس قرآن، تهران، دارالكتب الاسلاميه.

29. قطب‌الدين شيرازي، محمود بن مسعود، 1365، درة التاج لغره الدباج، به اهتمام و تصحيح سيد محمد مشكوة، تهران، حكمت، چ 2.

30. لاما، دالايي، 1382، هنر شاد زيستن، ترجمه شهناز انوشيرواني، تهران، رسا.

31. لاهيجي، عبدالرزاق، بي‌تا، شوارق الالهام في شرح تجريد الكلام، اصفهان، مهدوي.

32. مجلسي، محمدباقر، 1404 ق، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء.

33. مورتي، كريشنا، 1383، تعاليم كريشنا مورتي، ترجمه محمدجعفر مصفا، تهران، قطره.

34. ناس، جان، 1375، تاريخ جامع اديان، ترجمه علي‌اصغر حكمت، تهران، شركت انتشارات علمي و فرهنگي.

35. يوگاناندا، پاراماهانسا، 1380، انسان در جستجوي جاودانگي، ترجمه توراندخت تمدن، تهران، تعاليم حق.

36. 1383، سرگذشت يك يوگي، ترجمه گيتي خوشدل، تهران، پيكان.

محمدتقي فعالي/ استاديار واحد علوم و تحقيقات دانشگاه آزاد اسلامي تهران، گروه عرفان اسلامي، تهران، ايران

منبع: فصلنامه كلام و دين‌پژوهي شماره21

انتهاي متن/

دوشنبه 25 آذر 1392





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن